صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35

موضوع: ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام*سرلوحه عشق و ایمان *

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    خداحافظ ای ام المصائب

    خداحافظ، ای زخم های دلت یادگار نینوا!
    دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر
    شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛

    که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا
    به کاروان آسمانی حسین بپیوندی.

    زمین، چه عرصه تنگی برای پاره های دل فاطمه و علی بود!
    گرچه از همان روز که رأس حسین را بر نیزه ها بردند،
    بهانه های زندگی ات، به پایان رسیده بود.

    مگر گل های چیده وجودت ای ام المصائب،
    چقدر می توانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟

    از امشب، اشک های فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن
    خونینشسرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار
    جای خالی تو خواهند بود.

    رزیتا نعمتی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,096
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,322
    مورد تشکر
    3,502 در 1,540
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نام زینب داشت، اما مرد بود







    عاشورا، خونی بود که با حلقوم زینب(س) به کوچه های کوفه و شام کشیده
    شد و سپس در فواره بلند خون شهیدان و شعر شورانگیز شیعی، به امروز رسید.

    ما مدیون عاشوراییم. ا
    گر آن روز زینب(س) کتاب قطور صبوری را تدوین نمی کرد، امروز
    هیچ کس را معیار صبوری نبود. زینب(س) حجت شکیبایی است و آیه بردباری.

    در شکننده ترین لحظه ها و در ازدحام آزمون ها و آتش و آوارگی، کیست
    که فصلی از کتاب زینب(س) را بخواند و حقارت رنج خود را در مقایسه
    با آن رنج های کوه شکن درنیابد.

    منطقة عملیاتی زینب(س)، این بانوی صبور بنی هاشم، منطقه فراگیر
    دردها و درمان های بشری است و فرماندهی کریمانه این عملیات دنباله دار
    همه جبهه های اسارت را در بردارد.





    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,096
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,322
    مورد تشکر
    3,502 در 1,540
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پلک بر هم بگذار!



    زینبم، چشم بر هم بگذار!
    چشم بر این دنیای پرآشوب و هیاهو فرو بند!

    دیگر آسوده شدی مادر، از آنکه ناله بی مادری را در
    گلو خفه کنی و شبانه در پی تابوت من بدوی؛

    بار سترگ امانت مرا به دوش بکشی و حسرت زده
    دستان گرم مادری که گیسوانت را ببافد،
    برای برادرانت جای خالی او را پر کنی.


    دیگر آسوده شدی مادر، از اینکه تنهایی و غربت پدرت علی
    را در کوچه های مدینه ببینی و غم سنگینی که
    کمر مرا خم کرد در دل کوچکت جای دهی.


    عزیز مادر! دیگر آسوده شدی از دیدن فرق شکافته
    عدالت و کاسه های شیر در دست یتیمان بی پدر مانده کوفه.


    پاره تن مادر! چشم فرو بند بر تزویر معاویه و طمع یاران
    دنیازده. دیگر آسوده شدی از فرو دادن جرعه های
    زهری که جگر حسنم را هزار پاره کرد.


    زینبم! دیگر آرام بگیر.
    از سعی میان صفای گودال تا مروه خیمه گاه
    چشم فرو بند بر قامت رعنا و خونین علی اکبر
    و لاله های شکفته بر سپیدی گلوی اصغر!


    دیگر علمداری از سمت شط برنمی گردد و دیگر خورشیدی
    که عاشقش بودی، بر فراز گودال طلوع نخواهد کرد.


    عزیز دلم! خطبه هایت، ستون های ستم را لرزاند.
    شرم را بر چهره بی وفایی، و عجز و
    زبونی را درچشمان آن پست دیدم؛
    ن گاه که از حنجره پاک تو، «ما رأیت الا جمیلا» جاری شد.


    دختر دردانه ام! اینک، کنار بسترت به استقبال آمده ام.
    صدای «یا ایتها النفس المطمئنه» تمام ملکوت
    را پر کرده است؛

    زینبم، پلک بر هم بگذار!

    فاطره ذبیح زاده


    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,096
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,322
    مورد تشکر
    3,502 در 1,540
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض




    بانوی آسمانی



    هنوز صدای زنجیره های اسارت از یادمان نرفته است.
    هنوز صدای قدم های خسته کاروان در خواب های
    نیمه تماممان تکرار می شود.


    هنوز بوی گریه های به خون آغشته، نفسمان را بند می آورد.
    هنوز روضه های عاشورا، لالایی کودکان بی گهواره ای
    می شود که خواب ظهر عاشورا می بینند.

    هنوز...؛ اما چه زود ما را با این همه درد، تنها می گذاری!
    هنوز شانه های ما به سنگینی این همه درد، عادت نکرده است.


    هنوز ما محتاج دست های مهربان توییم.سنگ صبور بنی هاشم!
    بانوی آسمانی که روزهاست بی ماه مانده است!

    هنوز تمام پرنده ها فرصت نکرده اند تا بلاگردانت شوند.

    هنوز سینه سرخ های عاشق بسیاری می شناسم
    که شانه هایت را بوسه نزده اند.


    هنوز جهان به اندازه تمام روزهای غریب گریه نکرده است
    اما تو غریبانه و آرام، دل می کنی از تمام روزهای تلخ
    و دیروزهای زهری که بر تو گذشته است.


    می روی؛ با دنیایی از غربت و دلشکستگی.
    زخم هایت هنوز بر گرده زمان باقی است.

    نمی دانم این همه درد از تو چه می خواست!
    هیچ سنگ صبوری را یاد ندارم که به اندازه تمام
    داغ های جهان، صبر داشته باشد، مگر تو.


    دریا دریا اشک هایت، موج های سرکش شدند
    تا سیاهی را از جهانمان بشویند.


    تو اولین روضه خوان غربت عاشورایی؛ کلمات از دهان
    گرامی تو پرنده شدند تا خبر رستگاری آفتاب های
    بر نیزه را به گوشه گوشه جهان برسانند.


    هنوز زخم های عاشورا تازه است و زخم رفتن تو
    چشم های اشکبار شیعه را کاسه خون می کند.


    سنگ ها، داغ سنگین رفتنت را محکم به سینه می کوبند.
    آب ها، چشمه چشمه خون می گریند و
    ابرها، پر از داغ نباریدن شده اند.


    دیگر هوای پس از تو، نفس کشیدن ندارد.
    نمی دانم کدام شانه از این همه تکان گریه، فرو نمی ریزد؟

    شانه های زمین می لرزد.
    پس از تو، رستخیز از همیشه به ما نزدیک تر شده است.

    سنگ ها، هوای باریدن گرفته اند تا شیشه دل هایمان
    را بی مضایقه در درد دوری از تو خُرد کنند.


    این همه دل های شکسته را باید با باران سنگ بشورانیم
    تا مگر داغ نبودنت، کمی سبک تر شود.
    کاش راهی نزدیکتر
    از مرگ برای رسیدن به تو سراغ داشتیم!


    عباس محمدی





    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2011
    شماره عضویت
    1771
    نوشته
    3,096
    صلوات
    2814
    دلنوشته
    3
    هدیه به مادران و پدران آسمانی
    تشکر
    4,322
    مورد تشکر
    3,502 در 1,540
    دریافت
    1
    آپلود
    0

    پیش فرض





    زینب(س)، آبروی صبورى و آیت بزرگ ایستادن است
    و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت.

    اگر او نبود،‌چه کسی انگاره ناتوان بودن زن را از ذهن‌ها می‌شست؟
    چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید
    بر پلک‌هایی که به کج‌بینی و کم‌بینی و بدبینی عادت کرده‌اند، می‌تاباند؟‌


    حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی‌تابد.
    هیچ‌کس نیست که بی‌قراری اشک‌‌ها را در مرور
    غم‌های زینب(س) پشت پلک‌هایش تجربه نکند.

    هیچ عاطفه‌ای نیست که شنیدن
    آنچه بر زینب(س) رفت، طوفانی‌اش نکند.



    سمیه سادات منصورى



    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    برای زینب می نویسم

    برای تو می نویسم، ای زینب!
    ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا!

    ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض!
    ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت!

    ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم!
    ای مظهر لطافت و رحمت!


    چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت.
    قلم در ابهامِ شناختت مانده است.
    انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.


    چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی
    کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های
    شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند
    سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.


    کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد
    و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای
    گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.


    خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی
    را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟


    زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت
    ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.


    دکتر محمدرضا سنگری

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بانوی سربلند




    هوز هیچ آشنا با عاشورایی، قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.

    زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا
    و پرمنطق در کوفه سخن
    می راند، چنان که قلب ها را بیدار می کند
    و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.

    آری، زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه
    وحی است، پرورده غیرت هاست.

    همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار
    اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی مانند تفسیر قرآن بر سرنیزه
    خوانده شده را فریاد می کند، چنان که به قدرت قرآن، جان های بی وجدان
    اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگ هامان تزریق کرد.

    آری، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده
    و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت
    محمدی، همه و همه را از نو بسازد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «عالمه غیرمعلمه»

    مَسندِ علمی حضرتش چنان شاخص بود که او را «راوی حدیث» خواندند؛

    حکایت بیماری پدر، داستانِ نزول سفره آسمانی
    برای مادر، سرگذشت میلاد برادر و... .

    زلالِ علم، از چشمه جانش می‏جوشید و آن‏گاه که با پدر
    در «کوفه» بودند، زنان را، احکام شرعی و قرآن می‏ آموخت.

    او خویش را مهیّا می‏کرد تا خطبه ‏های خورشیدی و آتشین خود
    را، بی‏هیچ بیمی از ستم‏ پیشگان دوران، بر زبان جاری سازد.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آبروی صبوری




    آن روز که در سایه سار بلند شکیبایی ات، درد تکیه زد و غم صبورترین شانه و
    مطمئن ترین قلب را در ازدحام خون و عطش و تازیانه یافت، ما به توانایی «زن» ایمان
    آوردیم و اندیشه بی بنیاد «ضعیف انگاری» زن را بر همه کج اندیشان آوار دیدیم.


    آن روز که از ساحل گودال گذشتی و موج متلاطم خون تا ابدیت دامن می گسترد
    هیچ کس تو را شکسته ندید. آنان که حماقت خویش را راست ایستاده بودند و فرو شکستنت
    را انتظار می کشیدند، زنی را دیدند که راست قامت می دوید


    اگر هم خم می شود، برای بوسه وداع بر حلقومی بریده و نشاندن پیکری است، 360 زخم
    خورده در مقابل چشم های خدا که: «خدایا قربانی آل محمد(ص) را بپذیر!»


    در آفتابی ترین مشرق هستی گودال قتلگاه هیچ کس افول صبوری زینب(س) را ندید.
    هیچ کس در آن لحظه که همه هستی می شکست و همه ذرات می گریختند و پشت آسمان
    خمیده ترمی شد، ضعف در سیمای حضرت زینب(س) ندید.


    آنگاه نیز که در حریق حرم، کودکان سرگشته را به آغوش می کشید، تردید و تشویش
    حتی دمی به حرم امن قلبش راه نیافت.با چهره غبارآلود، پس از سه روز عطش و
    گرسنگی، از دشت لاله رنگ آتش خیز گذشت، ولی هنگام عبور از انبوه لاله های
    پرپر، هیچ کس باغبان بزرگ دشت را به گل چیدن ندید و گرچه انبوه گلبرگ های
    پرپری که زیر سم پاییز له می شدند، جانش را شعله ور
    می کرد، کسی گلبرگ روحش را پریشان و بازیچه ندید.

    از کربلا تا کوفه، آسمان دمی بی چرخش تازیانه و غوغای تمسخر فاتحان زبون کربلا
    نبود و زینب(س) که بازوان تازیانه خورده مادر را تجربه می کرد، با آرامشی
    شگفت، همه راه را تا پایان، چشم بر چشم برادر پیمود.


    آ نگاه نیز که به شهر تمسخر و تحقیر و دشنام گام نهاد و دوازده هزار نوازنده، جشن
    پیروزی برپا ساخته و هزاران زن بر پشت بام ها هلهله گر بودند و پای کوبی مستان با
    آه آه کودکان در هم می آمیخت، شکیبایی و وقار، لحظه ای از کاروان قلب زینب(س) فاصله نمی گرفت.


    زینب(س)، آبروی صبوری و آیت بزرگ ایستادن است و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای
    بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت. اگر او نبود، چه کسی انگاره ناتوان بودن
    زن را از ذهن ها می شست؟ چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید بر
    پلک هایی که به کج بینی و کم بینی و بدبینی عادت کرده اند، می تاباند؟


    حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی تابد. هیچ کس نیست که بی قراری اشک ها را
    در مرور غم های زینب(س) پشت پلک هایش تجربه نکند. هیچ عاطفه ای نیست که شنیدن آنچه
    بر زینب(س) رفت، طوفانی اش نکند.


    چهار ساله بود که در افق نگاهش، آخرین روزهای زندگی پیامبر غروب کرد.
    هنوز سایه سنگین غربت پیامبر از دیواره قلبش دامن برنچیده بود که در شبانگاه
    درد در غریبانه ترین تشییع، گلبرگ پاییز زده پیکر مادر را در گمنامی کاشت
    و در اندوهی بی صدا به خانه بازگشت.


    تنهایی پدر، دردهای پنهان و ناگفتنی، خار خلیده در چشم و استخوان نشسته
    در گلو، زینب(س) را می گداخت. در خانه بی زهرا(س)، همه خاطرات مادر را مرور
    می کرد. می دید که سر بر دیوار، غریبانه می گرید و سر در چاه، آه می کشد و با
    تصویر خویش که در پرتو ماهتاب بر آب افتاده، دردهای سینه سوز را بازمی گوید

    هنوز سی سالگی را سپری نکرده بود که در آستانه در برایش هدیه ای سرخ از
    مسجد آوردند. پدر قربانی عدالت خویش شده بود و خلاصه سیاهی در
    ناجوانمردانه ترین ضربت، آفتاب را در غدیری از خون نشانده بود.


    دو روز که از ثانیه هایش به درازای قرن ها گذشت، چکه چکه علی(ع) بر
    دامان زینب(س) چکید و زخمی که چشم بر چشم زینب(س) داشت، با دختر حدیث رفتن می گفت.

    دو روز تیماردار پدر بود. با نظاره مرغکانی که شیون می کردند، هرگاه سرِ
    راندنشان داشتند، زمزمه پدر برمی خاست که: «مرانید، نوحه گرند.»


    خوان چهارم، زهرآبه هایی است که تشت را آذین می بندد. پاره های جگر برادر
    و خیانت نامحرم ترین محرم بر سیمای رنگ پریده حسن(ع) لبخند می زند و زینب(س)
    می بیند که لخته لخته برادر در تشت فرو می چکد.

    راستی کدام شانه را شکیب این همه رنج است.
    کدام دل را یارای تحمل این همه درد، این همه سوز، کدام انسان را می شناسی؟





    سمیه سادات منصوری

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,747
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    دنیا اگر خودش را گم نکرده بود، معنای حرف ها و دردهای
    زینب(س) را بهتر می فهمید.

    درد زینب(س)، سردرگمی دنیاست.
    شهادت، طرح کربلاست و اسارت، شرح آن.
    حسین(ع) طرح است و زینب(س)، شرح.

    اگر در عاشورا، زینب(س) بند بند قساوت را نمی لرزاند
    زن جامعه ما فریاد نمی دانست و رسالت عاشورایی را
    نمی شناخت و اعجاز فریاد را باور نداشت.

    غم هیچ جا آشناتر از وسعت سینه تو ندید و مصیبت، هیچ شانه ای
    استوارتر از تو نیافت و صبر، عظیم تر و بزرگوارتر
    از تو در گسترة تاریخ نشناخت.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi