صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام * شکوه پایداری*

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    برای زینب می نویسم

    برای تو می نویسم، ای زینب!
    ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا!

    ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض!
    ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت!

    ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم!
    ای مظهر لطافت و رحمت!


    چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت.
    قلم در ابهامِ شناختت مانده است.
    انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.


    چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی
    کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های
    شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند
    سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.


    کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد
    و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای
    گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.


    خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی
    را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟


    زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت
    ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.


    دکتر محمدرضا سنگری



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-01-2024 در ساعت 19:23
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «عالمه غیرمعلمه»

    مَسندِ علمی حضرتش چنان شاخص بود که او را «راوی حدیث» خواندند؛

    حکایت بیماری پدر، داستانِ نزول سفره آسمانی
    برای مادر، سرگذشت میلاد برادر و... .

    زلالِ علم، از چشمه جانش می‏جوشید و آن‏گاه که با پدر
    در «کوفه» بودند، زنان را، احکام شرعی و قرآن می‏ آموخت.

    او خویش را مهیّا می‏کرد تا خطبه ‏های خورشیدی و آتشین خود
    را، بی‏هیچ بیمی از ستم‏ پیشگان دوران، بر زبان جاری سازد.




    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-01-2024 در ساعت 19:14
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    هنوز هیچ آشنا با عاشورایی،
    قدرت نیافته بزرگی شخصیت او را درک کند.


    زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده،
    اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن می‌راند،
    چنان‌که قلب‌ها را بیدار می‌کند و کم است مسلمانی
    در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد.




    آرى،‌زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است،
    پرده‌نشین خانه وحی است، پرورده غیرت‌هاست.


    همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند
    تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بی‌مانند
    تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد می‌کند،


    چنان‌که به قدرت قرآن، جان‌های بی‌وجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد
    و حیات حسینی به رگ‌هامان تزریق کرد

    آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده
    و خود را به دست باکفایتش داده
    تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آبروی صبوری




    آن روز که در سایه سار بلند شکیبایی ات، درد تکیه زد و غم صبورترین شانه و
    مطمئن ترین قلب را در ازدحام خون و عطش و تازیانه یافت، ما به توانایی «زن» ایمان
    آوردیم و اندیشه بی بنیاد «ضعیف انگاری» زن را بر همه کج اندیشان آوار دیدیم.


    آن روز که از ساحل گودال گذشتی و موج متلاطم خون تا ابدیت دامن می گسترد
    هیچ کس تو را شکسته ندید. آنان که حماقت خویش را راست ایستاده بودند و فرو شکستنت
    را انتظار می کشیدند، زنی را دیدند که راست قامت می دوید


    اگر هم خم می شود، برای بوسه وداع بر حلقومی بریده و نشاندن پیکری است، 360 زخم
    خورده در مقابل چشم های خدا که: «خدایا قربانی آل محمد(ص) را بپذیر!»


    در آفتابی ترین مشرق هستی گودال قتلگاه هیچ کس افول صبوری زینب(س) را ندید.
    هیچ کس در آن لحظه که همه هستی می شکست و همه ذرات می گریختند و پشت آسمان
    خمیده ترمی شد، ضعف در سیمای حضرت زینب(س) ندید.


    آنگاه نیز که در حریق حرم، کودکان سرگشته را به آغوش می کشید، تردید و تشویش
    حتی دمی به حرم امن قلبش راه نیافت.با چهره غبارآلود، پس از سه روز عطش و
    گرسنگی، از دشت لاله رنگ آتش خیز گذشت، ولی هنگام عبور از انبوه لاله های
    پرپر، هیچ کس باغبان بزرگ دشت را به گل چیدن ندید و گرچه انبوه گلبرگ های
    پرپری که زیر سم پاییز له می شدند، جانش را شعله ور
    می کرد، کسی گلبرگ روحش را پریشان و بازیچه ندید.

    از کربلا تا کوفه، آسمان دمی بی چرخش تازیانه و غوغای تمسخر فاتحان زبون کربلا
    نبود و زینب(س) که بازوان تازیانه خورده مادر را تجربه می کرد، با آرامشی
    شگفت، همه راه را تا پایان، چشم بر چشم برادر پیمود.


    آ نگاه نیز که به شهر تمسخر و تحقیر و دشنام گام نهاد و دوازده هزار نوازنده، جشن
    پیروزی برپا ساخته و هزاران زن بر پشت بام ها هلهله گر بودند و پای کوبی مستان با
    آه آه کودکان در هم می آمیخت، شکیبایی و وقار، لحظه ای از کاروان قلب زینب(س) فاصله نمی گرفت.


    زینب(س)، آبروی صبوری و آیت بزرگ ایستادن است و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای
    بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت. اگر او نبود، چه کسی انگاره ناتوان بودن
    زن را از ذهن ها می شست؟ چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید بر
    پلک هایی که به کج بینی و کم بینی و بدبینی عادت کرده اند، می تاباند؟


    حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی تابد. هیچ کس نیست که بی قراری اشک ها را
    در مرور غم های زینب(س) پشت پلک هایش تجربه نکند. هیچ عاطفه ای نیست که شنیدن آنچه
    بر زینب(س) رفت، طوفانی اش نکند.


    چهار ساله بود که در افق نگاهش، آخرین روزهای زندگی پیامبر غروب کرد.
    هنوز سایه سنگین غربت پیامبر از دیواره قلبش دامن برنچیده بود که در شبانگاه
    درد در غریبانه ترین تشییع، گلبرگ پاییز زده پیکر مادر را در گمنامی کاشت
    و در اندوهی بی صدا به خانه بازگشت.


    تنهایی پدر، دردهای پنهان و ناگفتنی، خار خلیده در چشم و استخوان نشسته
    در گلو، زینب(س) را می گداخت. در خانه بی زهرا(س)، همه خاطرات مادر را مرور
    می کرد. می دید که سر بر دیوار، غریبانه می گرید و سر در چاه، آه می کشد و با
    تصویر خویش که در پرتو ماهتاب بر آب افتاده، دردهای سینه سوز را بازمی گوید

    هنوز سی سالگی را سپری نکرده بود که در آستانه در برایش هدیه ای سرخ از
    مسجد آوردند. پدر قربانی عدالت خویش شده بود و خلاصه سیاهی در
    ناجوانمردانه ترین ضربت، آفتاب را در غدیری از خون نشانده بود.


    دو روز که از ثانیه هایش به درازای قرن ها گذشت، چکه چکه علی(ع) بر
    دامان زینب(س) چکید و زخمی که چشم بر چشم زینب(س) داشت، با دختر حدیث رفتن می گفت.

    دو روز تیماردار پدر بود. با نظاره مرغکانی که شیون می کردند، هرگاه سرِ
    راندنشان داشتند، زمزمه پدر برمی خاست که: «مرانید، نوحه گرند.»


    خوان چهارم، زهرآبه هایی است که تشت را آذین می بندد. پاره های جگر برادر
    و خیانت نامحرم ترین محرم بر سیمای رنگ پریده حسن(ع) لبخند می زند و زینب(س)
    می بیند که لخته لخته برادر در تشت فرو می چکد.

    راستی کدام شانه را شکیب این همه رنج است.
    کدام دل را یارای تحمل این همه درد، این همه سوز، کدام انسان را می شناسی؟





    سمیه سادات منصوری


    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-01-2024 در ساعت 19:24
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    روزهای خاکستری


    سیاه پوش تواَم.
    نامت را می نویسم و بزرگی ات، تمام تنم را می لرزاند.
    نامت را می نویسم و صبرت را تاب نمی آورم.

    لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو می شکنم
    که حتی خویش را فراموش می کنم.

    بانو!بیابان، دنبال گام های استوارت، سال هاست که از
    تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است.

    کربلا، چراغ در دست راه افتاده است.

    بانو! تاریخ، بر جاده های تاریک خویش، همچنان می تازد
    و تو سربلند ایستاده ای با اندوهان سرشارت.

    بانو!ثانیه ها برایت قدم به قدم رنج آورده اند
    و تو، قدم به قدم صبر کرده ای.

    چشم های زمان، همچنان از خوابی سنگین می سوزد؛
    رنجی که سال ها تو را تنها به صبوری شناخت.


    بر کتف های گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام می برند
    .فریادهایی شکسته، دهان هایی عزادار، خاک در هم می پیچد،
    گلدسته های دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند.

    شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است.
    نامت را می نویسم و انگشت هایم بوی بال های
    سوخته شاپرکان غریب می گیرد.


    نامت را می نویسم و چشم هایم می سوزند.
    نامت را می نویسم و می گریم.

    بانو!تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی
    که سال ها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام
    وجودم ـ همین چشم های ناچیز ـ اشک می ریزم.


    حمیده رضایی






    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-01-2024 در ساعت 19:19
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض







    چنین استوار



    زینب(س)، کربلاست. او خوب می داند این کاروان به کجا می رود. او بارها از زبان
    برادر شنیده است که این کاروان، در خون لنگر می اندازد و در ساحل شهادت می آرامد
    و راهی را که برادر با سر می رود، خواهر با پا باید ادامه دهد؛


    راهی که شهادت آغاز آن است و اسارت کمال بخش آن.
    خوب می داند که ساحل فرات، دریای تشنگی است.
    خوب می داند بوسه گاه پیامبر، میزبان خنجر خواهد شد و در غروبی
    تلخ باغ نبوت، لگدمال پاییز می شود. خوب می داند که داغ دار و
    بی یار، پرستار بیماری تب دار و کودکانی سوگوار خواهد بود؛

    با راهی نیمه تمام که تا «شام» بر شترانی لنگ و هم سفر دژخیمانی
    سیاه دل، باید طی شود. و این همه را می داند و می ماند در تمام این لحظه های
    داغ و درد، بی اخمی بر جبین و تردیدی در «راه»، پا به پای شهادت می رود
    و شگفتا همراه برادر بر سر هر شهید حاضر می شود و تسلای خاطر برادر می گردد.


    تنها در شهادت دو جگرگوشه اش در خیمه می ماند تا برادر را در هنگامه حمله
    پاره های قلبش شرمنده نبیند. خوان ششم، کوفه است؛


    با کوچه هایی آشنا و فضایی که در آن هر صبحگاهی طنین گرم اذان پدر، معطرش
    می ساخت، اینک میزبان 72 سر، 72 آفتاب و در تعبیر سیاه اندیشان، 72 «خارجی»
    است، در آستانه شهر همه به تماشا آمده اند، زنان آراسته و پای کوبان و شهر آذین بسته و آماده.


    زینب(س) از این خوان نیز به سلامت می گذرد، درحالی که صدای
    شکستن استخوان غرور در زیر پتک فریادش، همه کوچه پس کوچه های کوفه را پر کرده است.

    دشوارترین خوان، شام است، پایتخت جنایت و غرور، سرزمین زراندوزی ها
    و کینه توزی ها. آنجا که 42 سال تزویر معاویه، اندیشه ها را به خواب کشانده است
    و دل ها را نیز، آنجا که سرها را با زر خرید ه اند و سرکشان و آزادگان را از لب تیغ آب داده اند.

    شام شکاننده ترین خوان است. ویرانه ای که رقیه می گیرد. تشتی که لبان برادر
    را در زیر ضربه های چوب برادر می نشاند و کوچه هایی که آن قدر فاجعه انگیز
    و رنج آورند که وقتی از آخرین بازمانده سلسله امامان پرسیدند، کدام صحنه از
    مجموعه صحنه هایی که بر اهل بیت(ع) گذشت دشوارتر بود،
    سه بار غمگنانه سرود: الشام، الشام، الشام!


    زینب(س) فاتح هفت خوان است و فاتح همه فردا. همه آنان که ره پوی جاده
    روشن، اما پرسنگلاخ و خطرخیز حقیقت اند، به شناخت زینب(س) نیازمندند و او
    در مشرق صبوری ایستاده است با سرانگشتی که راه را نشان می دهد و چشمانی
    خیس که دشت همه قلب ها را میهمان طراوت و باروری خواهد ساخت. زینب(س) بارانی
    است که بر همه هزاره ها خواهد بارید و هر آن کس که این باران را درنیابد شکفتن و رُستن نخواهد دید.


    زینب(س) تنها، آموزگار صبوری نیست که همه ارزش های و عظمت ها یکجا در
    سیرت و سیمای او نشسته است، آنگاه که سخنان گرم و ستم سوزش در کوفه شعله ها
    افروخت، امام سجاد(ع) در خطابی که جغرافیای روح زینب را می نمایاند،


    فرمود: «خدا را سپاس گزار که عقیله، بنی هاشم هستی.»
    زینب عقیله قبیله نور است و دانای رازدان طریق معرفت و عشق و آنان که با اویند،
    هرگز راه گم نمی کنند و در راه نمی مانند و قافله قلب و اندیشه خویش را از کربلا
    تا شام و از شام تا دوست، از همه عقبه ها و خطرگاه ها خواهند گذراند



    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 26-01-2024 در ساعت 19:26
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    زينب فرشته بود و پر خويش وا نكرد

    اين كار را براى رضاى خدا نكرد

    پر مى‏ گشود اگر،همه را باد برده بود
    سيمرغ بود و جلوه بى انتها نكرد

    اين كربلا چه بود كه جز اين مسافرت
    او را ز جان عزيزتر خود جدا نكرد

    گيسوى آيه ‏هاى نجيبى كه مى ‏وزيد
    با معجر شكسته زينب چه ‏ها نكرد

    ياد رقيه حرف گلو گير زينب است
    حرفى كه تار صوتى او خوب ادا نكرد

    آرى غذا نداشت ولى در تمام راه
    يكبار هم نماز شبش را قضا نكرد

    بيگانه بر غريبى زينب سلام كرد
    كارى كه هيچ رهگذر آشنا نكرد




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    فرازی از زیارت مفجعه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها

    «بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ»

    اَلـسَّـلامُ عَلَیکِ یـَا مـَن ظَهـَرَت مَحـَبـَّتهَا لِلحُسَـیـنِ المَظلوُمِ(عَلَیهِ السَّلامُ) فِی مَوارِدَ عَدیدَةٍ،
    سلام بر تو ای کسی که آشکار شد دوستی او برای حـسـیـن مـظـلوم(علیه السلام) در جاهای بسیار سخت،

    وَ تَــحــمِــلُ الـــمـــَصـــآئـــِبَ الــمُــحــرِقــَةِ لـِلـقُــلــوُبِ مــَعَ تَـحَــمُّــلاتٍ شــــَدیـــدَةٍ،
    و انـــدوه هـــای دلـــســوز را پـــذیـــرفــت بــا پــذیــرفــتــن مــصــیــبــت هــای ســـخـــت،

    اَلـسَّــــلامُ عَــلـَیـکِ یــَا مَـــن حـَفَــظَــتِ الإمَـــامَ فِـی یـَـومِ عَــاشـــوُراءِ فِــی قـَتـلــی،
    ســلام بـر تـو ای کـســی کـه نـگـهـداری کــرد امـام را در روز عـاشــوراء در مـیـان کـشـتـگــان،

    وَ بَـذَلَـت نـَفـسَـهَا فِـی نَجـاتِ زَیـنِ الـعـابـِدینَ(عَلَیهِ السَّلامُ) فِی مَجـلِسِ اَشـقـَی الأشـقـِیاءِ،
    و جانش را فدا کرد در نجات و رهایی زین العابدین(علیه السلام) درمجلس بدبخت ترین بدبختها،

    وَ نَـطَـقَـت کَـنُطـقِ عَـلِیٍّ (عَلَیهِ السَّلامُ)، فِی سُکَکِ الکُـوفَةِ، وَ حَولـُها کـَثیـرٌ مِنَ الأعـدآءِ،
    و سخن گفت مانند سخن گفتن پدرش امیرالمؤمنین عـلی (علیه السلام)،
    در کوچه های کوفه،در حالی که اطراف او دشمنان بسیار بودند،


    اَلـــسّــــَلــــامُ عَـــلَـیـــکِ یَـــا مــَن نـَطَــحـــَت جَـــبــیــنـُهــا بـِمُـــقّــَدَمِ الــمــَحــمــِلِ،

    ســــلــام بـــر تــــو ای کـــســــی کــه زد پــیــشــانــیــش را بــــه جـــلـــوی کـــجــــاوه،

    اِذا رَأَت رَأسَ سَــیــِّدِالــشُّــهَــد اءِ(عـَلـَیهِ الـسَّـلام) ، وَ یـَخـرُجُ الـدَّمُ مــِن تـَحـتِ قـِنـاعِـهـا،
    زمانی که دید سر مطهر سیدالشهداء (علیه السلام) را، و بیرون می آمد خون از زیر سرپوش او،

    وَ مِـن مـَحمـِلِها، بِحَـیثُ یـَری مِن حـَولِهَـا الأعـداءِ، اَلـسَّلامُ عَـلَیکِ یَا تالِیَ الـمَعـصُومِ،
    و از زیر کجاوه او،بطوریکه میدیدند از اطراف او دشمنان،سلام بر تو ای هم ردیف امام معصوم،

    اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَامُمتَحِنَةً فِی تَحَمُّلاتِ المَصآئِبِ کَالحُسَینِ المَظلوُمِ، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.
    سلام بر تو ای آزمایش شده در بردباری سختی ها مانند حسین مظلوم(علیه السلام)،
    و برکات و افزونی های خدای تعالی بر تو.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    از رحلت پیامبر، حادثه‏ ها یکایک رقم خوردند؛
    از رحلت پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله
    که لبخند شادی را از لبان فرزندان علی علیه ‏السلام سترد
    و فاطمه علیهاالسلام و شویش را در اندوهی جانکاه فرو بُرد... تا...

    و زینب، از اوان کودکی، با مصیبت‏ها و رنج‏هایی چنین، خو کرد،
    اما هرگز زیر بار بلایا، کمر خم نکرد.

    و آن‏گاه که این ستم‏ها می‏دید،
    با خود می‏اندیشید که چرا مردمان،
    در میثاق‏شان چنین ناپایدارند؟
    مگر محنتِ زهرا علیهاالسلام ، آزار پیامبر نیست؟

    پس این امواج خشم و فریاد جماعت،
    بر خانه پاره تن رسول خدا صلی‏الله‏ علیه‏ و‏آله از بهر چیست؟

    و اگر علی علیه‏السلام را، مولای مردم
    و دروازه شهر دانش پیامبر می‏خوانند،
    چه ‏سان به اکراه و اجبارش به مسجد می‏کشانند؟

    آری، همه اینها را می‏دید و چون پدر، برمی‏آشفت،
    ولی هیچ نمی‏گفت! شاید زینب علیهاالسلام باید اشک‏هایش را
    در دیده و غم‏هایش را در سینه می‏انباشت؛
    زیرا فصلی دیگر از فِراق، فراروی خویش داشت!

    آری ! خدا برای لحظه لحظه بودنش، برنامه ‏ای داشت.
    از آن زمان که شکوفه زد و مهمان تلاطم روزگار شد،
    تا دقیقه‏ ای که نگاه بارانی‏ش را از دنیا دریغ کرد؛

    از آن روز که خبر آمدنش، بر اهل خانه نسیمِ شادی شده بود،
    تا روزی که آمد و شکوهِ نامش را که زینت پدر بود بر همه ثابت نمود
    و تاروزی که با قامتی تا شده از داغ هفتاد ودو لاله
    چشم بست و به لقاء یار پیوست







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,213
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    نام زینب داشت، اما مرد بود







    عاشورا، خونی بود که با حلقوم زینب(س) به کوچه های کوفه و شام کشیده
    شد و سپس در فواره بلند خون شهیدان و شعر شورانگیز شیعی، به امروز رسید.

    ما مدیون عاشوراییم. ا
    گر آن روز زینب(س) کتاب قطور صبوری را تدوین نمی کرد، امروز
    هیچ کس را معیار صبوری نبود. زینب(س) حجت شکیبایی است و آیه بردباری.

    در شکننده ترین لحظه ها و در ازدحام آزمون ها و آتش و آوارگی، کیست
    که فصلی از کتاب زینب(س) را بخواند و حقارت رنج خود را در مقایسه
    با آن رنج های کوه شکن درنیابد.

    منطقة عملیاتی زینب(س)، این بانوی صبور بنی هاشم، منطقه فراگیر
    دردها و درمان های بشری است و فرماندهی کریمانه این عملیات دنباله دار
    همه جبهه های اسارت را در بردارد.







    علی پورکاظم

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi