صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 63

موضوع: عوامل ورود به عالم بقیت اللهی

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    حضرت صادق(ع)در رابطه با قیام حضرت قائم(عج) می‌فرمایند: «فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَأَوَّلُ مَا یَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیَةُ «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْكُمْ فَلَا یُسَلِّمُ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ لَهُ الْعَقْدُ عَشَرَةَ آلَافِ رَجُلٍ فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ مِنْ صَنَمٍ وَ لَا وَثَنٍ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ ذَلِكَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِه »(25) حضرت مهدی(عج) در هنگام قیام پشت خود را به كعبه می‌گذارد و 313 نفر یاران مخصوصش پیرامون او اجتماع می‌كنند پس در اولین سخن این آیه را می‌خواند که: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». سپس می گوید: من بقیت الله و خلیفه و حجت او در میان شما هستم، در این هنگام مسلمین بر وى به عنوان «بقیت الله» سلام خواهند كرد، چون ده هزار نفر گرد وى اجتماع كنند (پرچم خود را بلند می‌كند و دعوت خود را علنى می‌نماید)، پس در روى زمین هیچ بتی نمی‌ماند مگر این‌که در آن آتش می‌افتد و می‌سوزد، و این خروج بعد از غیبتی طولانى خواهد بود تا خداوند بندگان خود را در ایمان به غیبت آزمایش كند. با دقت در این روایات و روایت دیگری که مصداق بقیت الله را حضرت مهدی(عج) می‌داند روشن می‌شود که ظاهر معنی سخن حضرت شعیب(ع)این است كه ماوراء طلب دنیا و سودجویی دنیایی، بقیت الله و آن چیزی که خداوند برای شما باقی گذارده بهتر است، ولی باطن این آیه معارف عمیقی را در بر دارد حاکی از آن که بقیت‌اللّهی در عالم هست كه خداوند او را برای شما نگه داشته و او برای شما بهتر است از این‌که به چیز دیگری فکر کنید، توجه خود را به بقای الهی بیندازید كه فوق دنیا و دنیاطلبی است. برای اهل دنیا اگر هم چیزی بماند در حدّ دنیا است، ولی یك حال و بقایی هست که فوق حالِ دنیاداری است. آن حال، حالِ باقی‌بودن با حق است. می‌فرماید: حال باقی‌بودن با حق که خداوند برای شما نگه داشته برای شما بهتر است از باقی‌بودن با نان و آب و شهوت.
    با دقت در آیه‌ی مورد بحث که حضرت شعیب(ع)بیان فرموده‌اند معلوم می‌شود هر كدام از ما یك حال و مقام بقیت اللّهی داریم که فساد و حبّ دنیا و تجاوز به مردم، آن عالَم را از ما گرفته و باید به سراغش برویم و آن محقق نمی‌شود مگر آن‌که از چیزهایی كه از آن «حال» و «مقام» محروممان كرده فاصله بگیریم. ابتدا باید متوجه باشیم چنین عالَمی در ما هست وگرنه حضرت شعیب(ع)نمی‌فرمودند: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ»(26) آن چیزی که خدا برایتان نگه داشته برای شما بهتر است. پس اگر بتوانیم نظر خود را به آن بیندازیم آن را می‌یابیم. برای این‌كه آن حال را در خود پیدا كنیم، باید ابتدا خود را و حقیقت انسانی خود را بیابیم، در آن حال متوجه می‌شویم مقام بقیت اللّهی كه در ما هست یك جنبه‌ی مطلق دارد كه مقام حضرت صاحب‌الأمر(عج) است و همه‌ی احوالات بقیت‌اللّهی ما به او برمی‌گردد و اوست که در واقع به طور کامل در مقام بقاءِ به حق است.







    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    صاحب اصلی عالم بقیت الله


    بقیت الله یعنی مقام باقی به حق، در مقابل باقی‌بودن به حرص و شهوت و وَهمیات زندگیِ دنیایی. وقتی حضرت صاحب الأمر(ع)می فرمایند: «اَنَا بَقِیةُ اللّه» من بقیت الله هستم خبر از آن می‌دهند که بقیت الله حقیقتی است كه همه‌ی احوالاتی که مؤمنین تحت عنوان بقیت الله دارند به آن حقیقت برمی‌گردد و حضرت مهدی(عج) صاحب اصلی آن مقام‌اند. همان‌طور که هر «ما بالعرضی» به «ما بالذات» برمی‌گردد، احوالات بقیت اللّهی مؤمنین به حضرت بقیت الله(عج) برمی‌گردد. مثل این‌که هر تری به آب برمی‌گردد که عین تری است و همه‌ی رطوبت‌ها از آب است. حالت بقیت اللّهی كه می‌تواند نصیب هرکس بشود، یك حقیقت دارد كه آن عین بقیت الله است. حضرت شعیب(ع)فرمودند هر كدامتان می‌توانید حالت بقیت اللّهی را داشته باشید و آن برای شما بهتر است. پس هرکس به اندازه‌ای که از دستورات حضرت شعیب(ع)تبعیت کند از نور بقیت الله بهره‌مند می‌شود و این می‌رساند که باید حقیقت بقیت الله در عالم باشد تا هرکس به اندازه‌ی استعدادش از آن استفاده نماید.
    وقتی متوجه شدیم حالات بقیّت اللّهی كه بعضاً عارض بعضی انسان‌ها می‌شود دارای یک مقام اعظم به نام حضرت بقیت الله ‌الاعظم«صلواةالله‌علیه‌ علی‌آبائه» است موضوع عالم بقیت الله به میان می‌آید و این‌که صاحب آن، حضرت بقیت الله ‌الاعظم(عج) می‌باشند. اگر كسی عالَم بقیت اللّهی خودش را نشناسد و به بزرگی آن پی نبرد هیچ وقت سراغ بقیت الله ‌الاعظم را نخواهد گرفت تا هرچه بهتر وارد عالَم حضرت شود و در ذیل انوار وجودی قطب عالم امکان قرار گیرد و عملاً در ظلمات آخر الزمان باقی خواهد ماند.
    مقصد و غایت توحیدیِ هر انسانی، حضرت بقیت‌الله‌الأعظم(عج) می‌باشند، انسان کاملی که تمام شریان وجودش حتی بند كفشش آهنگ توحید دارد و در همین راستا در زیارت آل یس به قیام و قعود حضرت سلام می‌کنید، چون تمام وجود حضرت باقی به بقای الهی است. توجه به آنچه خداوند در جان هرکس نگه داشته نظرها را متوجه شخصی می‌کند كه چنین عالَمی دارد و در چنین عالمی که «عالم بقیت الله» است ظهور می‌كند، عالَمی كه در آن عالم، انسان‌ها و زمین و زمان در شرایطی قرار دارند که باقی به بقای الهی‌اند و تنها انسان‌های منتظر مهدی(عج) آن عالَم را می‌شناسند و تمنّای آن را دارند.
    با توجه به عالَم بقیت اللّهی است که در روایت‌ها داریم وقتی بقیت‌الله‌الأعظم(عج) ظهور کردند در و دیوار نجوای بقای بر الله دارند، حضرت صادق(ع)در این رابطه می‌فرمایند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا یَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه »(27) چون قائم قیام کند هیچ زمینی نمی‌ماند مگر آن‌که از آن ندای شهادت بر یگانگی خدا و شهادت بر نبوت حضرت محمد(ص) به گوش می‌رسد. آنچنان عالم به کمال و بقای الهی منور می‌شود و از تضادهای عالم ماده پاک می‌گردد که امیرالمؤمنین(ع)در وصف آن عالم می‌فرمایند: «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِی الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَاتَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِینَتُهَا لَایُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَاتَخَافُه »(28) اگر قائم ما قیام كند آسمان باران خود را مى باراند و زمین روییدنى های خود را مى رویاند و كینه از دل مردم مى رود، درندگان و چهارپایان با هم آشتى مى كنند به‌طورى‌كه زن فاصله عراق تا شام را مى پیماید و قدم خود را جز بر گیاه نمى گذارد و بر سر خود زینت دارد، هیچ درنده اى او را ناراحت نمى كند و چیزى موجب ترس او نمى شود.
    در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) زمانه منور به بقای الهی نبود هر چند خود آن‌ها باقی به بقای الهی بودند ولی اكثر مردم عالَم بقیت الهی را نمی‌شناختند تا دست به دامن ائمه(ع) بزنند. ولی با ظهور مقدس امام زمان(عج) شرایطی ظهور می‌کند که عالَم و آدم باقی به بقای الهی می‌شوند.
    حالِ باقی به بقای الهی

    موقعی جامعه به سراغ حضرت بقیت‌الله(عج) می‌رود که عالَم بقیت‌الله را بشناسند و این در صورتی است که بفهمند با خدابودن به چه معنا است، در غیر این صورت اگر جامعه‌ای به دنبال بقیت اللّهی‌شدن نباشد و از آن عالم تصور درستی نداشته باشد ممکن است قرآن بخواند و عبادات مربوطه را انجام دهد ولی منتظر امام زمان(عج) نباشد، آن حضرت صادق(ع)است که آرزوی دیدار مهدی(ع)را دارند تا با عالَم بقیت الهی مرتبط شوند و عرضه می‌دارند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامِ حَیاتی»(29) اگر او را درک کنم تمام عمر خدمتگزارش می‌گردم. از آن طرف هم وقتی امام‌زمان(ع)و عالم بقیت اللّهی را می‌شناسیم كه قرآن و نمازمان، قرآن و نماز بقیت اللّهی شود و نظر به حضور در بقای الهی داشته باشیم و بدانیم هر قرآن خواندنی قرآن‌خواندن بقیت اللّهی نیست. قرآن خواندنی قرآن خواندن بقیت اللهی است كه نظر به بقای الهی داشته باشد و تلاش کند آزاد از هرگونه زمان‌زدگی، به بقای الهی باقی باشد و نه به بقای ماهیات و کثرات.
    عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء نقل می‌کند که:
    «رابعه‌ی عدویه» چهار درهم به یکی داد که مرا گلیمی بخر. آن مرد برفت و باز گردید. گفت: یا سیده! چه رنگ بخرم؟ رابعه گفت: چون رنگ به میان آمد به من بده. آن پول بِسِتَد و در دجله انداخت. یعنی هنوز گلیم نیامده تفرقه پدید آمد.(30)
    «رابعه» می‌خواست روی گلیم بنشیند و بدون نظر به رنگ و جنس آن در بقاء الهی باقی باشد ولی با سؤالی که طرف از رنگ آن نمود ناخودآگاه نشستن بر روی گلیم را برای رابعه به چیز دیگری تبدیل کرد و در نتیجه او با نشستن بر روی آن گلیم به جای باقی‌بودن به بقای الهی، نظرش به رنگ و جنس گلیمی که خریده بود مشغول می‌شد و باقی به رنگ گلیم می‌گشت و چون «رابعه» باقی‌بودن به بقای الهی را می‌شناسد هرگونه حجابی را که چنین حضوری را از او می‌گیرد دفع می‌کند.
    در عین آن‌که ظرائف زیادی می‌خواهد تا به عالَم بقیت اللّهی وارد شویم ولی ملاحظه کنید چه برکاتی در بر دارد و إن‌شاء‌الله آن عالم به كمك حضرت بقیت الله ‌الاعظم(عج) عملی خواهد شد زیرا حالت بقیت‌اللّهی‌داشتن صاحبی دارد كه هم اكنون حیّ و حاضر است و می‌توان از آن حضرت كمك گرفت تا اولاً: در احوالات فردی از عالم بقیت الله بهره‌مند گردیم و منور به بقای الهی باشیم و ثانیاً: تلاش كنیم تا با تبیین درست آن عالَم، طلب و تمنّای جامعه نیز چنین عالَمی گردد که منجر به ظهور حضرت در افق جامعه شود.
    عالمان واقعی آن‌هایی هستند که متوجه وجود حضرت و برکات وجودی او می‌باشند و مردم را به سوی او دعوت می‌کنند. حضرت هادی(ع)می‌فرمایند اگر عالمانی نبودند که به حضرت قائم(ع)دعوت می‌کردند احدی نمی‌ماند مگر آن که از دین خود برمی‌گشت(31). این روایت نشان می‌دهد تا عالم بقیت اللّهی توسط عالمان دین شناخته نشود خطر غلبه‌ی کفر بر دین، جوامع مسلمان را تهدید می‌کند و با شناخت آن عالَم است که می‌توان ظلمات آخرالزمان را شناخت و از آن رها گشت.
    در آخرالزمان، اگر كسی با ملاک‌های صحیح، ظلمات را نشناسد ممکن است قرآن هم بخواند ولی ناخواسته از بقیت الله فاصله گرفته و در جبهه‌ی مقابل حضرت قرار ‌گیرد. حضرت شعیب(ع)فرمودند: چیزی در جان شما هست به نام «باقی بودن به بقایِ حق» و این برای شما از هر چیزی بهتر است و حضرت از این طریق ذهن‌ها را متوجه «عالم بقیت اللهی» کردند تا انسان‌ها بتوانند با انصراف از حرص دنیا به آن حالت روی بیاورند و حالِ باقی به بقای الهی را در خود پیدا كنند. خوشا به حال کسانی كه سراسر زندگی را در راستای اُنس با خدا و تحقق حالت بقیت اللّهی ادامه می‌دهند. این‌ها در مشرب شعیبی به حضرت بقیت الله اعظم(عج) می‌رسند.
    هر انسانی هرطور خواست می‌تواند زندگی كند، ولی زندگی واقعی برای كسی است كه نظر به حضرت بقیت الله و عالم بقیت اللّهی دارد و آن عالم را اصل گرفته است و بر آن اساس زندگی را ادامه می‌دهد. چنین انسان‌هایی می‌دانند باید تمام آرزوهایشان حضرت بقیت الله ‌الأعظم(عج) باشد و تمام عبادات را با نظر به آن حضرت انجام دهند. معنی این‌که بزرگان دین توصیه می‌کنند عبادات و زیارات خود را به نیابت امام زمان(ع)انجام بدهید به همین معنی است که افق ما مقام بقیت الله ‌الأعظم(ع)باشد و به بقای بقیت الله ‌الأعظم عمل انجام شود تا آن حقیقیت بزرگ در كارهایمان به صورت آرمان درآید. چون ساحت اقدس بقیت الله ‌تمنای هر انسانی است که نظر به کمال حقیقی دارد، زیرا همچنان که عرض شد هر انسانی در عمق جان خود نوری از عالم بقیت الله دارد كه پرتو نور حضرت بقیّت اللّه‌الأعظم(عج) است و غفلت از آن نور غفلت از جنبه‌ی متعالی خودش است.
    خطر محروم شدن از بَقیّت‌اللّه

    كسی كه عالم بقیت اللّهیِ خود را نادیده بگیرد و در روزمرّگیها آن را گم كند نمی‌تواند منتظر بقیت‌الله اعظم باشد. از آن‌جایی که بقیت‌الله اعظم جانِ جانِ ماست باید تلاش کنیم جنبه‌ی بقیت اللّهی خود را پیدا كنیم و به عهد الهی خود برگردیم. هر اندازه به دنیا و کثرات آن نظر کنیم از بهترین حال كه همان حال بقیّت اللّهی وجودمان است، محروم می‌شویم و در نتیجه از بهترین مخلوق كه نور چشم همه‌ی انبیاء و اولیاء است محروم شده‌ایم. این همان تأکیدی است که در روایات داریم که اگر از امام زمانمان محروم شدیم، به مرگ جاهلیت مرده‌ایم، زیرا در آن حال نه عبادتمان، عبادت است؛ نه زندگیمان، زندگی. وقتی انسان از ذات خود یعنی از بقیت الله گسسته شد درآخرالزمان کاملاً بی‌هویت می‌ماند و گرفتار فریب دجّال می شود. منتظر حضرت بقیت‌الله‌‌الاعظم(عج)بود موجب می‌شود تا آن نوری كه شدیداً در این ظلمات به آن نیاز داریم در جان ما طلوع کند و به نور حضرت صاحب الأمر و الزمان(عج) به بقای با حق وارد شویم.
    قرآن از زبان حضرت‌شعیب(ع)به ما خبر می‌دهد دُرّی در جان شما هست که باید با انصراف از سودپرستی آن را پیدا کنید و با نظر به بقیت اللّهی که در نزد خود دارید بتوانید به بقیت الله اعظم(عج) برسید زیرا اگر نتوانیم به بقیت اللهِ جان خود نظر کنیم نمی‌توانیم به جام جم که قلب مبارک انسان کامل است نزدیک شویم. در همین رابطه حافظ می‌فرماید:
    چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

    که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

    کسی که چشم دیدن نور بقیت الله را در جان خود پرورش نداده است نمی تواند به حضرت بقیت الله اعظم(عج) نظر کند و منتظر ظهور باشد و از ظهور بهره‌مند گردد.








    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    صاحب اصلی عالم بقیت الله


    بقیت الله یعنی مقام باقی به حق، در مقابل باقی‌بودن به حرص و شهوت و وَهمیات زندگیِ دنیایی. وقتی حضرت صاحب الأمر(ع)می فرمایند: «اَنَا بَقِیةُ اللّه» من بقیت الله هستم خبر از آن می‌دهند که بقیت الله حقیقتی است كه همه‌ی احوالاتی که مؤمنین تحت عنوان بقیت الله دارند به آن حقیقت برمی‌گردد و حضرت مهدی(عج) صاحب اصلی آن مقام‌اند. همان‌طور که هر «ما بالعرضی» به «ما بالذات» برمی‌گردد، احوالات بقیت اللّهی مؤمنین به حضرت بقیت الله(عج) برمی‌گردد. مثل این‌که هر تری به آب برمی‌گردد که عین تری است و همه‌ی رطوبت‌ها از آب است. حالت بقیت اللّهی كه می‌تواند نصیب هرکس بشود، یك حقیقت دارد كه آن عین بقیت الله است. حضرت شعیب(ع)فرمودند هر كدامتان می‌توانید حالت بقیت اللّهی را داشته باشید و آن برای شما بهتر است. پس هرکس به اندازه‌ای که از دستورات حضرت شعیب(ع)تبعیت کند از نور بقیت الله بهره‌مند می‌شود و این می‌رساند که باید حقیقت بقیت الله در عالم باشد تا هرکس به اندازه‌ی استعدادش از آن استفاده نماید.
    وقتی متوجه شدیم حالات بقیّت اللّهی كه بعضاً عارض بعضی انسان‌ها می‌شود دارای یک مقام اعظم به نام حضرت بقیت الله ‌الاعظم«صلواةالله‌علیه‌ �علی‌آبائه» است موضوع عالم بقیت الله به میان می‌آید و این‌که صاحب آن، حضرت بقیت الله ‌الاعظم(عج) می‌باشند. اگر كسی عالَم بقیت اللّهی خودش را نشناسد و به بزرگی آن پی نبرد هیچ وقت سراغ بقیت الله ‌الاعظم را نخواهد گرفت تا هرچه بهتر وارد عالَم حضرت شود و در ذیل انوار وجودی قطب عالم امکان قرار گیرد و عملاً در ظلمات آخر الزمان باقی خواهد ماند.
    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    مقصد و غایت توحیدیِ هر انسانی، حضرت بقیت‌الله‌الأعظم(عج) می‌باشند، انسان کاملی که تمام شریان وجودش حتی بند كفشش آهنگ توحید دارد و در همین راستا در زیارت آل یس به قیام و قعود حضرت سلام می‌کنید، چون تمام وجود حضرت باقی به بقای الهی است. توجه به آنچه خداوند در جان هرکس نگه داشته نظرها را متوجه شخصی می‌کند كه چنین عالَمی دارد و در چنین عالمی که «عالم بقیت الله» است ظهور می‌كند، عالَمی كه در آن عالم، انسان‌ها و زمین و زمان در شرایطی قرار دارند که باقی به بقای الهی‌اند و تنها انسان‌های منتظر مهدی(عج) آن عالَم را می‌شناسند و تمنّای آن را دارند.
    با توجه به عالَم بقیت اللّهی است که در روایت‌ها داریم وقتی بقیت‌الله‌الأعظم(عج) ظهور کردند در و دیوار نجوای بقای بر الله دارند، حضرت صادق(ع)در این رابطه می‌فرمایند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ لَا یَبْقَى أَرْضٌ إِلَّا نُودِیَ فِیهَا شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه »(27) چون قائم قیام کند هیچ زمینی نمی‌ماند مگر آن‌که از آن ندای شهادت بر یگانگی خدا و شهادت بر نبوت حضرت محمد(ص) به گوش می‌رسد. آنچنان عالم به کمال و بقای الهی منور می‌شود و از تضادهای عالم ماده پاک می‌گردد که امیرالمؤمنین(ع)در وصف آن عالم می‌فرمایند: «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِی الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَاتَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِینَتُهَا لَایُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَاتَخَافُه »(28) اگر قائم ما قیام كند آسمان باران خود را مى باراند و زمین روییدنى های خود را مى رویاند و كینه از دل مردم مى رود، درندگان و چهارپایان با هم آشتى مى كنند به‌طورى‌كه زن فاصله عراق تا شام را مى پیماید و قدم خود را جز بر گیاه نمى گذارد و بر سر خود زینت دارد، هیچ درنده اى او را ناراحت نمى كند و چیزى موجب ترس او نمى شود.
    در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) زمانه منور به بقای الهی نبود هر چند خود آن‌ها باقی به بقای الهی بودند ولی اكثر مردم عالَم بقیت الهی را نمی‌شناختند تا دست به دامن ائمه(ع) بزنند. ولی با ظهور مقدس امام زمان(عج) شرایطی ظهور می‌کند که عالَم و آدم باقی به بقای الهی می‌شوند.






    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حالِ باقی به بقای الهی


    موقعی جامعه به سراغ حضرت بقیت‌الله(عج) می‌رود که عالَم بقیت‌الله را بشناسند و این در صورتی است که بفهمند با خدابودن به چه معنا است، در غیر این صورت اگر جامعه‌ای به دنبال بقیت اللّهی‌شدن نباشد و از آن عالم تصور درستی نداشته باشد ممکن است قرآن بخواند و عبادات مربوطه را انجام دهد ولی منتظر امام زمان(عج) نباشد، آن حضرت صادق(ع)است که آرزوی دیدار مهدی(ع)را دارند تا با عالَم بقیت الهی مرتبط شوند و عرضه می‌دارند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامِ حَیاتی»(29) اگر او را درک کنم تمام عمر خدمتگزارش می‌گردم. از آن طرف هم وقتی امام‌زمان(ع)و عالم بقیت اللّهی را می‌شناسیم كه قرآن و نمازمان، قرآن و نماز بقیت اللّهی شود و نظر به حضور در بقای الهی داشته باشیم و بدانیم هر قرآن خواندنی قرآن‌خواندن بقیت اللّهی نیست. قرآن خواندنی قرآن خواندن بقیت اللهی است كه نظر به بقای الهی داشته باشد و تلاش کند آزاد از هرگونه زمان‌زدگی، به بقای الهی باقی باشد و نه به بقای ماهیات و کثرات.
    عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء نقل می‌کند که:
    «رابعه‌ی عدویه» چهار درهم به یکی داد که مرا گلیمی بخر. آن مرد برفت و باز گردید. گفت: یا سیده! چه رنگ بخرم؟ رابعه گفت: چون رنگ به میان آمد به من بده. آن پول بِسِتَد و در دجله انداخت. یعنی هنوز گلیم نیامده تفرقه پدید آمد.(30)
    «رابعه» می‌خواست روی گلیم بنشیند و بدون نظر به رنگ و جنس آن در بقاء الهی باقی باشد ولی با سؤالی که طرف از رنگ آن نمود ناخودآگاه نشستن بر روی گلیم را برای رابعه به چیز دیگری تبدیل کرد و در نتیجه او با نشستن بر روی آن گلیم به جای باقی‌بودن به بقای الهی، نظرش به رنگ و جنس گلیمی که خریده بود مشغول می‌شد و باقی به رنگ گلیم می‌گشت و چون «رابعه» باقی‌بودن به بقای الهی را می‌شناسد هرگونه حجابی را که چنین حضوری را از او می‌گیرد دفع می‌کند.
    در عین آن‌که ظرائف زیادی می‌خواهد تا به عالَم بقیت اللّهی وارد شویم ولی ملاحظه کنید چه برکاتی در بر دارد و إن‌شاء‌الله آن عالم به كمك حضرت بقیت الله ‌الاعظم(عج) عملی خواهد شد زیرا حالت بقیت‌اللّهی‌داشتن صاحبی دارد كه هم اكنون حیّ و حاضر است و می‌توان از آن حضرت كمك گرفت تا اولاً: در احوالات فردی از عالم بقیت الله بهره‌مند گردیم و منور به بقای الهی باشیم و ثانیاً: تلاش كنیم تا با تبیین درست آن عالَم، طلب و تمنّای جامعه نیز چنین عالَمی گردد که منجر به ظهور حضرت در افق جامعه شود.
    عالمان واقعی آن‌هایی هستند که متوجه وجود حضرت و برکات وجودی او می‌باشند و مردم را به سوی او دعوت می‌کنند. حضرت هادی(ع)می‌فرمایند اگر عالمانی نبودند که به حضرت قائم(ع)دعوت می‌کردند احدی نمی‌ماند مگر آن که از دین خود برمی‌گشت(31). این روایت نشان می‌دهد تا عالم بقیت اللّهی توسط عالمان دین شناخته نشود خطر غلبه‌ی کفر بر دین، جوامع مسلمان را تهدید می‌کند و با شناخت آن عالَم است که می‌توان ظلمات آخرالزمان را شناخت و از آن رها گشت.
    در آخرالزمان، اگر كسی با ملاک‌های صحیح، ظلمات را نشناسد ممکن است قرآن هم بخواند ولی ناخواسته از بقیت الله فاصله گرفته و در جبهه‌ی مقابل حضرت قرار ‌گیرد. حضرت شعیب(ع)فرمودند: چیزی در جان شما هست به نام «باقی بودن به بقایِ حق» و این برای شما از هر چیزی بهتر است و حضرت از این طریق ذهن‌ها را متوجه «عالم بقیت اللهی» کردند تا انسان‌ها بتوانند با انصراف از حرص دنیا به آن حالت روی بیاورند و حالِ باقی به بقای الهی را در خود پیدا كنند. خوشا به حال کسانی كه سراسر زندگی را در راستای اُنس با خدا و تحقق حالت بقیت اللّهی ادامه می‌دهند. این‌ها در مشرب شعیبی به حضرت بقیت الله اعظم(عج) می‌رسند.
    هر انسانی هرطور خواست می‌تواند زندگی كند، ولی زندگی واقعی برای كسی است كه نظر به حضرت بقیت الله و عالم بقیت اللّهی دارد و آن عالم را اصل گرفته است و بر آن اساس زندگی را ادامه می‌دهد. چنین انسان‌هایی می‌دانند باید تمام آرزوهایشان حضرت بقیت الله ‌الأعظم(عج) باشد و تمام عبادات را با نظر به آن حضرت انجام دهند. معنی این‌که بزرگان دین توصیه می‌کنند عبادات و زیارات خود را به نیابت امام زمان(ع)انجام بدهید به همین معنی است که افق ما مقام بقیت الله ‌الأعظم(ع)باشد و به بقای بقیت الله ‌الأعظم عمل انجام شود تا آن حقیقیت بزرگ در كارهایمان به صورت آرمان درآید. چون ساحت اقدس بقیت الله ‌تمنای هر انسانی است که نظر به کمال حقیقی دارد، زیرا همچنان که عرض شد هر انسانی در عمق جان خود نوری از عالم بقیت الله دارد كه پرتو نور حضرت بقیّت اللّه‌الأعظم(عج) است و غفلت از آن نور غفلت از جنبه‌ی متعالی خودش است.
    خطر محروم شدن از بَقیّت‌اللّه

    كسی كه عالم بقیت اللّهیِ خود را نادیده بگیرد و در روزمرّگیها آن را گم كند نمی‌تواند منتظر بقیت‌الله اعظم باشد. از آن‌جایی که بقیت‌الله اعظم جانِ جانِ ماست باید تلاش کنیم جنبه‌ی بقیت اللّهی خود را پیدا كنیم و به عهد الهی خود برگردیم. هر اندازه به دنیا و کثرات آن نظر کنیم از بهترین حال كه همان حال بقیّت اللّهی وجودمان است، محروم می‌شویم و در نتیجه از بهترین مخلوق كه نور چشم همه‌ی انبیاء و اولیاء است محروم شده‌ایم. این همان تأکیدی است که در روایات داریم که اگر از امام زمانمان محروم شدیم، به مرگ جاهلیت مرده‌ایم، زیرا در آن حال نه عبادتمان، عبادت است؛ نه زندگیمان، زندگی. وقتی انسان از ذات خود یعنی از بقیت الله گسسته شد درآخرالزمان کاملاً بی‌هویت می‌ماند و گرفتار فریب دجّال می شود. منتظر حضرت بقیت‌الله‌‌الاعظم(عج)بود �� � موجب می‌شود تا آن نوری كه شدیداً در این ظلمات به آن نیاز داریم در جان ما طلوع کند و به نور حضرت صاحب الأمر و الزمان(عج) به بقای با حق وارد شویم.
    قرآن از زبان حضرت‌شعیب(ع)به ما خبر می‌دهد دُرّی در جان شما هست که باید با انصراف از سودپرستی آن را پیدا کنید و با نظر به بقیت اللّهی که در نزد خود دارید بتوانید به بقیت الله اعظم(عج) برسید زیرا اگر نتوانیم به بقیت اللهِ جان خود نظر کنیم نمی‌توانیم به جام جم که قلب مبارک انسان کامل است نزدیک شویم. در همین رابطه حافظ می‌فرماید:
    چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

    که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

    کسی که چشم دیدن نور بقیت الله را در جان خود پرورش نداده است نمی تواند به حضرت بقیت الله اعظم(عج) نظر کند و منتظر ظهور باشد و از ظهور بهره‌مند گردد.








    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    خطر محروم شدن از بَقیّت‌اللّه


    كسی كه عالم بقیت اللّهیِ خود را نادیده بگیرد و در روزمرّگیها آن را گم كند نمی‌تواند منتظر بقیت‌الله اعظم باشد. از آن‌جایی که بقیت‌الله اعظم جانِ جانِ ماست باید تلاش کنیم جنبه‌ی بقیت اللّهی خود را پیدا كنیم و به عهد الهی خود برگردیم. هر اندازه به دنیا و کثرات آن نظر کنیم از بهترین حال كه همان حال بقیّت اللّهی وجودمان است، محروم می‌شویم و در نتیجه از بهترین مخلوق كه نور چشم همه‌ی انبیاء و اولیاء است محروم شده‌ایم. این همان تأکیدی است که در روایات داریم که اگر از امام زمانمان محروم شدیم، به مرگ جاهلیت مرده‌ایم، زیرا در آن حال نه عبادتمان، عبادت است؛ نه زندگیمان، زندگی. وقتی انسان از ذات خود یعنی از بقیت الله گسسته شد درآخرالزمان کاملاً بی‌هویت می‌ماند و گرفتار فریب دجّال می شود. منتظر حضرت بقیت‌الله‌‌الاعظم(عج)بود موجب می‌شود تا آن نوری كه شدیداً در این ظلمات به آن نیاز داریم در جان ما طلوع کند و به نور حضرت صاحب الأمر و الزمان(عج) به بقای با حق وارد شویم.
    قرآن از زبان حضرت‌شعیب(ع)به ما خبر می‌دهد دُرّی در جان شما هست که باید با انصراف از سودپرستی آن را پیدا کنید و با نظر به بقیت اللّهی که در نزد خود دارید بتوانید به بقیت الله اعظم(عج) برسید زیرا اگر نتوانیم به بقیت اللهِ جان خود نظر کنیم نمی‌توانیم به جام جم که قلب مبارک انسان کامل است نزدیک شویم. در همین رابطه حافظ می‌فرماید:
    چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

    که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

    کسی که چشم دیدن نور بقیت الله را در جان خود پرورش نداده است نمی تواند به حضرت بقیت الله اعظم(عج) نظر کند و منتظر ظهور باشد و از ظهور بهره‌مند گردد.








    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    عامل تقدُّم ظهور

    همان طور که یک انسان باید با اختیار خود به انتهای کمال خود - که قرب به حق است - دست یابد، جهان نیز باید به توحیدی ناب برسد تا بیشترین بهره را از خداوند ببرد و هر اندازه در رسیدن به توحید ناب بیشتر تلاش شود حضرت بقیت الله اعظم علیه السلام با حجاب کم تر جلوه می کنند و انسان ها به این معنی می توانند ظهور را جلو و عقب بیاندازند. اگر چه تحقق ظهور حتمی است، آنچه نور ظهور را شدت می بخشد، شدت انتظار ما است و تا این اندازه روحیه ی انتظار کارساز و ارزشمند است. مگر به سادگی می شود مقام عالَم، مقام اتصال واقعی به توحید ناب گردد و به مقام ظهور حضرت بقیت الله الاعظم برسد؟ ابتدا باید موانع ظهور را برطرف نمود و بزرگ ترین مانع در درون ما است که عبارت باشد از ضعف های معرفتی و اخلاقی. همه ی پیامبران آمدند تا بشر را آماده ی ظهور بقیت الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه کنند و با ظهور حضرت است که جهان معنی حقیقی خود را پیدا می کند و زحمات انبیاء و اولیاء به ثمر می رسد و با توجه به عظمت و ارزش ظهور حضرت است که حجابِ ظهور سخت آزاردهنده می باشد و با تمام تلاش باید در رفع آن کوشید و در دفع موانعِ بیرونیِ ظهور نیز نهایت تلاش را کرد و از تقابل با آن هیچ گونه خستگی به خود راه نداد.
    در رابطه با تقویت روحیه ی آمادگی جهت رفع موانع ظهور، حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: «لَیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ یُنْسِئَ فِی عُمُرِهِ حَتَّی یُدْرِکَهُ فَیَکُونَ
    ص: 37
    مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِه»(1) هریک از شما باید خود را برای خروج قائم آماده کند و لو با یک تیر که چون خدای تعالی بداند که هرکدام از شما چنین نیّتی دارد امیدوارم که عمرش را به تأخیر اندازد تا آن که آن حضرت را درک کند و از اعوان و انصارش گردد. این که در روایت ها داریم حضرت در مقابله با مخالفانشان - که مانع تحقق حاکمیت توحید اند- جز با شمشیر معامله نمی کنند،(2) به جهت اهمیت موضوع است. امام ظهور می کنند تا مظهر بقای الهی باشند و شرایط بقای به حق را در عالم ظاهر کنند و معلوم است از این جهت مظهر اسم «الواحد القهار» خواهند بود و به کسی اجازه نمی دهند تا در مقابل حق خود را بنمایاند. در آن شرایط حجاب ها به کلی برطرف می شوند و جلوه ای از قیامت ظهور می کند که خداوند در رابطه با آن می فرماید: «لِّمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ».(3) در این روز ملک از آن کیست؟ و آنچنان نور توحیدِ ناب جلوه گر شده که هیچ ذی وجودی نیست که جواب دهد مگر خود حضرت حق که می فرماید: «لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»(4) ملک در این روز از آنِ خدای واحدِ قهار است. زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تا حدّی شبیه این چنین شرایطی است ولی در حدّ نازل تر.
    ص: 38
    ________________________________________
    1- الغیبه للنعمانی، ص 320.
    2- اثبات الهداه، ج 3، ص 539 .
    3- سوره ی غافر، آیه ی 16.
    4- همان.
    وظیفه ی ماست که با توجه به معنی عالم بقیت اللّهی شاهراه ورود به آن عالم را که رجوع به توحید ناب است، باز کنیم. تمام درس های توحیدی نهج البلاغه، قصه ی رجوع به عالم بقیت الله و ورود به عالم باقی و بودن به بقای الهی است. و از آن طرف هر بحثی که ما را از عالَم بقیت اللّهی غافل کند و به خود مشغول نماید حجاب توحیدی است که باید با نور حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه ظاهر شود، مگر این که آن درس ها مقدمه باشد. با برگشت به توحید نهج البلاغه و قرآن، عالَم بقیت الله شروع می شود و عطش ظهور حضرت رخ می نمایاند و نور بقیت اللّهی که در جان شما کاشته شده به بار می نشیند وگرنه نه منتظر امام زمان علیه السلام خواهید ماند و نه جهت رفع موانعِ ظهورِ حضرت پاکبازی می کنید چون حضرت را به عنوان قطب جانتان نشناخته اید.
    ارتقاء جامعه و ظهور
    با شناخت «عالَم بقیت اللّهی» است که ظهور محقق می شود و حضرت به صحنه ی جامعه پای می گذارند زیرا علت غیبت حضرت چیزی جز به حجاب رفتن معنی بقیت الله نیست. همین که معنی عالَم بقیت الله پیدا شد و از آن دیدگاه تمنّای ظهور حضرت در جامعه نهادینه گشت و روشن شد نور حضرت سراسر عالَمِ وجود را پر کرده است، غیبت برطرف می شود و جامعه تا مرتبه ی ظهورِ حضرت بقیت الله ارتقاء می یابد.
    در زمان غیبتِ بقیت الله مردم وقتی هم که قرآن می خوانند، در حدّ معنی و مفهوم متوقف می شوند! در حالی که حقیقت قرآن همان عالَم
    ص: 39
    بقیت الله و باقی ماندن به بقای الهی است و وسیله ی اتصال با حق. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ»(1) در زمان ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه قرآن را آن طورکه خدا نازل کرده به مردم تعلیم می دهند. معلوم است قرآن در فضایی که حضرت بقیت الله علیه السلام ظهور می کنند حقیقت خود را می نمایاند و از این طرف به اندازه ای که نظر به عالم بقیت الله بشود و با این رویکرد به قرآن رجوع گردد ما به مقصد اصلی می رسیم و عالَم بقیت الله برای ما ظهور می کند. اگر آن عالَم را بشناسیم ظهور محقق می شود. ملت ایران به واقع به این نکته رسیدند که شاه و نظام شاهنشاهی وسیله ی سقوط ملت است، همین امر زمینه ی خروج شاه شد. و اگر مردم در همان سال 1342 حضرت امام خمینی«رضوان الله علیه» را یک پارچه شناخته بودند و به دنبال ایشان حرکت می کردند خیلی زودتر نظام شاهنشاهی سقوط می کرد. مردم همین که در سال 1357 انگیزه ی رهبر خود را شناختند و خود را با انگیزه ی او هماهنگ کردند او آمد.
    معنی انتظار
    ما عموماً منتظریم ولی آن طور که شایسته ی فرهنگ انتظار است منتظر نیستیم و در نتیجه اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه تشریف بیاورند همان طور با حضرت برخورد می کنیم که بسیاری از یاران امام حسن مجتبی علیه السلام با حضرت برخورد کردند و به کار حضرت ایراد گرفتند. وقتی جایگاه تکوینی و
    ص: 40
    ________________________________________
    1- بحار الأنوار، ج 52، ص 364.
    تشریعی حضرت مهدی علیه السلام را نشناسیم هنوز وارد فرهنگ انتظار نشده ایم تا به نتایج آن نایل شویم. ابتدا باید برای ورود به فرهنگ انتظار، معنی بقیت الله را بفهمیم و تا اسیر حسّ و ماهیّات هستیم نمی توانیم از حقیقت بقیت اللّهی رفع حجاب کنیم و لذا وقتی حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه نهضت خود را شروع می کنند و می فرمایند: ای اهل عالم «اَنَا بَقِیه اللّه فی ارضه» من آن کسی هستم که از خدا در زمین باقی مانده، نمی دانیم از چه چیز سخن می گویند چون به «وقت بقیت الله» وارد نشده ایم. عرفایی مثل حضرت امام خمینی«رضوان الله علیه» زحمت های زیادی کشیدند تا وارد این «وقت» شدند و نور بقیت اللّهی برایشان تجلی کرد.
    دورانی که حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه ظهور کنند تمام عالم در حالت بقاء قرار می گیرد، حالتی که عرفا تحت عنوان «وقت» از آن یاد می کنند. شناخت «وقت» موجب می شود تا علاوه بر شناخت مقام بقیت اللّهی که در هر کدام از ما هست، به مقام اصلی عالم بقیت الله که مربوط به حضرت صاحب الأمر عجل الله تعالی فرجه می باشد آشنا شویم. به اهل ایمان توصیه شده است «وقت» خود را پیدا کنند و در آن قرار گیرند تا آزاد از حجاب گذشته و آینده در «حال» و در «حضور» مستقر شوند. «وقت» عبارت است از حالتی که سالک از ماضی و مستقبل آزاد شده و آماده ی تجلی واردات قلبی بر سرّ ضمیر خود می شود. اول باید خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم تا «صاحب وقت» شویم و در این حالت از نیستی به هستی وارد شویم. مولوی در باره ی آن می گوید:
    صوفی
    ابن الوقت باشد ای رفیق
    نیست
    فردا گفتن از شرط طریق
    ص: 41
    غزالی می گوید:
    «هرکس با خدا اُنس گیرد و خداوند دل او را تصرف کند و ابن الوقت شود و دائم جمال حق را ببیند، او را به زمان مستقبل التفاتی نماند، پس او را خوف و رجا نباشد، بلکه حالِ او عالی تر از خوف و رجا شود».(1)
    پس چنانچه ملاحظه می فرمایید اگر سعی شود از حجاب مفاهیم آزاد شویم و نظر به «وجود» نماییم، «وقت» سراغ انسان می آید که در این صورت وظیفه ی اوست تا آنچه موجب می شود که آن «وقت» برود انجام ندهد وگرنه همچنان که گفته اند: «الوقت سیف»، «وقت» چون شمشیر است و سریعاً می گذرد. از طرف دیگر اگر انسان خود را از گذشته و آینده آزاد کند، صاحب «وقت» می گردد. پس اگر به حق بنگرد، صاحب «وقت» می شود و اگر صاحب «وقت» گردد بدون حجاب به حق می نگرد و از برکات آن برخوردار می شود.(2) حقیقت انسان که همان روح او باشد یک حقیقت مجرد است و موجود مجرد، از زمان و مکان آزاد است و لذا هرچه انسان بتواند خود را از زمان آزاد کند، به حقیقت خود نزدیک شده و در شرایط بی زمانی و بی مکانیِ روشن تری سُکنی خواهد گزید.(3)
    و به
    ص: 42
    ________________________________________
    1- ترجمه ی احیاء العلوم، ج 4، ص 266.
    2- رابطه ی رجوع به حق و حضور در «وقت» و بالعکس، به صورت اجمال و تفصیل خواهد بود به طوری که ابتدا انسان به جهت ذات مجرد خود در حالتی بی زمان نظر به حق می کند و با تجلی نور حق، حالتِ «وقت» قبلی از اجمال به تفصیل می گراید و در «وقت» جدید به حق رجوع می کند و تجلیات حق را با تفصیل بیشتر می یابد و از آن منظر در «وقتِ» روشن تری قرار می گیرد و همچنان این حالت ادامه می یابد.
    3- در مورد حقیقت روح انسان که فوق ملائکه است و بی واسطه با خدا مرتبط است، به کتاب «خویشتن پنهان» به بحث «نفس و وسعت آن» از همین مولف رجوع فرمایید
    همین جهت آزادشدن از زمان و مکان امری نیست که ذات انسان از آن بیگانه باشد و نتواند به آن دست یابد و یا اگر بدان دست یابد به چیزی غیر از حقیقت خود دست یافته باشد. بلکه بر عکس؛ هرچه از زمان و مکان آزاد شود به خودِ واقعی خود نزدیک شده، همان خودی که بی واسطه می تواند با خدا روبه رو شود.
    صاحب «وقت»شدن یک نحوه گذشتن از خودِ مجازی به سوی خودِ حقیقی است تا در منظر خودِ حقیقی، در مقام جمعِ بین گذشته و آینده، در «حال»، با عالَم بقاء مرتبط شویم و در این شرایط از نیستی به هستی وارد شده ایم و آنچه را اراده کنیم، اراده به سوی هستی است و نه اراده به سوی ماهیات و نیستی ها. پس وقتِ عمل، وقتی است که انسان از گذشته و آینده آزاد باشد وگرنه عمل او عین پوچی است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «إنّ ماضِیَ عُمْرکَ أجَلٌ و آتِیَهُ أمَلٌ وَ الْوَقْتُ عَمَلٌ»(1) گذشته ی عمر تو وعده ای است به سر آمده، و آینده تنها یک «امید» است ودیگر هیچ، فقط «وقت»ی که در آن هستی عمل است.
    چون ذات انسان در واقع در «وقت» قرار دارد و ذهن انسان است که با تصوراتی از آینده و گذشته او را از «وقت» خارج می کند و گرفتار افکار حصولی و مفاهیم می نماید، پس چنانچه خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم، به خودی خود، «وقت» به سراغ ما می آید. اگر عمر ما آزاد از زمان و مکان نباشد عملاً عمرمان در دو امر فانی، از بین رفته است و عملی انجام نداده ایم، هرچند عمر را گذرانده ایم. در رابطه با حفظ وقتِ باقی و
    ص: 43
    ________________________________________
    1- غررالحکم، ص 159.
    فاصله گرفتن از زمان فانی و حذرکردن از اعتماد به آن، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «ماضی یَوْمِکَ فَائِتٌ و آتِیهِ مُتَّهَمٌ وَ وَقْتُکَ مُغْتَنِمٌ فَبادِرْ فِیه فُرْصَهَ الإمکان و إیّاکَ أنْ تَثِقَ بِالزَّمان»(1) روزی که گذشت، فوت شده، و آینده تهمت زده و غیر قابل اعتماد است، و« وقتِ» تو مغتنم و قابل استفاده است پس مبادرت کن در فرصتی که برایت هست، و بر حذر باش که به زمان اعتماد کنی.
    عرفا وقتی می گویند: «دَم غنیمت شمر» به معنی حفظ «وقت» است. در حالی که دم غنیمت شمرِ بشر امروز یک نحوه نیست انگاری است، چون «وقت» ندارد و در بی عالَمی به سر می برد، چون نه عالَم بقاء را می شناسد و نه سَروری حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه را پذیرفته و نه منتظر اوست تا آماده ی پذیرش او شود و لذا حجابِ نور «بقیت الله» است، چون از زمان باقی که صاحب آن حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه است بیگانه است، و حتی با او دشمنی می کند، همچنان که آزادی بشر غربی آزادی و جدایی از حضور و قرب است، نه آزادی برای انتخاب قرب الهی. بشر غربی همان طور که آزادی شیطانی دارد، «وقت» او نیز شیطانی است. «وقتِ» او به جای آن که برای او آرامش به همراه آورد، عجله پدید می آورد و «اَلْعَجَلَهُ لِلشّیطان»(2) عجله از شیطان است و لذا اگر به اسم «حضور» وارد یک نوع بی غمی و بی دردی می شود، آن حضور، حضور و اتحاد با شیطان است.
    ص: 44
    ________________________________________
    1- غررالحکم، ص 473.
    2- نهج الفصاحه، ص 395.
    بشری که در دیدار، غربزده است هرگز نمی تواند زمانِ باقی را بیابد تا به شوق زمانِ باقی، خود را از زمان فانی آزاد کند، گرفتار زمان یا گرفتار مَکْرِ لَیْل و نَهار است. غرب می کوشد وقت شیطانی خود را به همه ی ملل سرایت دهد تا متون مقدس را با وقت غربی بخوانند و این فاجعه ی دوران ما است و موجب شده تا از متون دینی و نظر به حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه بهره ی کافی نبریم.
    اگر ملاحظه می شود جوانان امروز به دنبال حال و حضور هستند، به جهت آن است که در عمق فطرت خود نور زمانِ باقی و «وقت» را می شناسند و متأسفانه مصداق آن را با بی غمی های لیبرالیسم و یا فرقه های صوفی زده ی اَلَکی خوشِ حاصل لیبرالیسم اشتباه گرفته و به همین جهت اگر با عالَم بقیت اللهی آشنا شوند به سوی آن سرعت می گیرند.
    قبل از ظهورِ حضرت، یک «وقتِ» جزییِ بقیت اللّهی برای منتظران پیدا می شود و سپس صاحب اصلی آن می آید و تمام عالَم منور به نور بقیت اللّه می شود و انتظار به انتهای خود می رسد. مگر می شود کسی عالَم بقیت اللّهیِ خود را بشناسد و منتظر نباشد تا صاحب اصلی آن عالَم بیاید؟ و مگر می شود جامعه ای به واقع منتظر نور عالم بقیت الله بشوند و آن انتظار بی جواب بماند؟
    ظهور انسانیت
    در زمان تحقق نور بقیت الله علیه السلام است که اصلِ اصلِ انسانیت ظهور می کند و حضرت به عنوان مظهر شخصیت و حقیقت انسان به میدان
    ص: 45
    می آیند، در آن زمان است که اسم اعظم تجلی کامل خواهد کرد، اسمی که انسان حقیقی با ظهور آن محقق می شود. عالم محل ظهور اسم اعظم می گردد. در آن حال دیگر از این حرف ها و از این نقص ها خبری نیست. همه چیز ظرفیت لازمِ خود را پیدا می کند. امام زمان علیه السلام که تشریف می آورند یک کلمه می گویند و در آن یک کلمه همه ی آن هایی که متوجه نور بقیت الله بودند مطلوب خود را می یابند و می بینید چگونه تمنّای آن ها همین حضرت بقیت الله بود. می گویید: آقا! ما بسیار زحمت کشیدیم! سال ها، نماز شب خواندیم! منِ یهودی! منِ مسیحی! زحمت ها کشیدم! صد بار تورات خواندم! هزار بار انجیل خواندم! دنبال یک بقیت الله بودم! فدای شما بشوم! تو اصل تورات و انجیل و قرآن هستی. مردمی که بقیت الله فهم اند، آن چنان حضرت را می پذیرند که تمنّایی بالاتر از او را تصور هم نمی کنند.
    همه ی حرف بنده آن است که آیا مقام بقیت اللّهیِ جانتان را پیدا کرده اید تا منتظر بقیت الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه باشید؟ عده ای دارند آن مقام را پیدا می کنند، یهودی و نصرانی و مسلمان هم ندارد. از تمام ملل عده ای به دنبال بَقیّت الله اند و می خواهند از همه ی مظاهر دجّال آزاد شوند و می دانند این فقط با بقیت الله علیه السلام ممکن است و در راستای ظهور حضرت است که همه ی ارزش های دروغین خنثی می شود و بقیت الله شناسان اعلام می کنند که آن حضرت همان مطلوب اصلی ماست! هیچ فکر و فرهنگ دیگری نمی تواند این چنین راه نجات را بنمایاند، مردم گمشده شان را پیدا می کنند و همه و همه می بینند عجب! این آدم پسر هیچ یک ازمردم زمانه ی ما
    ص: 46
    نیست. مادرش هیچ کدام از مادرانی که فعلاً در عالم هستند نیست. شما حساب کنید الآن هرکس زیر این آسمان بیاید، بگوید من بقیت الله هستم، نه منطقش، منطق بقیت اللّهی است، نه نسلش. بنده الان نعوذ بالله ادعا کنم، می گویند برو بابا! ترا که بابایت را می شناسیم! یعنی تمام افراد جهان اگر بخواهند مدعی بقیت الله الاعظم باشند رسوا می شوند، غیر از وجود مقدس حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه، این از نظر نسل. از نظر رسم هم، چیزی می گویدکه هیچ کس نمی گوید. شما یک کمی از آن حالت را در دوران هشت ساله ی دفاع مقدس تجربه کردید و دل به آن سپردید، چون جنس آن احوالات با بقیه ی احوالات فرق می کرد. در جبهه های دفاع مقدس روح بقیت اللّهی حاکم بود و انسان ها از زمان فانی به زمان باقی وارد شده بودند. باید عنایت داشت که:
    فرهنگ امام مهدی علیه السلام بیش از آن که یک قدرت نمائی بزرگ باشد، یک حرف بزرگ است که بشر با تمام وجود، آن را از درون خود می شناسد و می طلبد، هرچند عده ای مستکبر که روح بقیت اللّهی خود را دفن کردند به مقابله با آن فرهنگ می پردازند و طبیعی است که امام در مقابله با چنین حجاب هایی هیچ رحمی به خود راه ندهد زیرا او یک آرزوی بزرگ است که بشریت سال های سال آن را می طلبیده.








    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    وظیفه ی ماست که با توجه به معنی عالم بقیت اللّهی شاهراه ورود به آن عالم را که رجوع به توحید ناب است، باز کنیم. تمام درس های توحیدی نهج البلاغه، قصه ی رجوع به عالم بقیت الله و ورود به عالم باقی و بودن به بقای الهی است. و از آن طرف هر بحثی که ما را از عالَم بقیت اللّهی غافل کند و به خود مشغول نماید حجاب توحیدی است که باید با نور حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه ظاهر شود، مگر این که آن درس ها مقدمه باشد. با برگشت به توحید نهج البلاغه و قرآن، عالَم بقیت الله شروع می شود و عطش ظهور حضرت رخ می نمایاند و نور بقیت اللّهی که در جان شما کاشته شده به بار می نشیند وگرنه نه منتظر امام زمان علیه السلام خواهید ماند و نه جهت رفع موانعِ ظهورِ حضرت پاکبازی می کنید چون حضرت را به عنوان قطب جانتان نشناخته اید.
    ارتقاء جامعه و ظهور
    با شناخت «عالَم بقیت اللّهی» است که ظهور محقق می شود و حضرت به صحنه ی جامعه پای می گذارند زیرا علت غیبت حضرت چیزی جز به حجاب رفتن معنی بقیت الله نیست. همین که معنی عالَم بقیت الله پیدا شد و از آن دیدگاه تمنّای ظهور حضرت در جامعه نهادینه گشت و روشن شد نور حضرت سراسر عالَمِ وجود را پر کرده است، غیبت برطرف می شود و جامعه تا مرتبه ی ظهورِ حضرت بقیت الله ارتقاء می یابد.
    در زمان غیبتِ بقیت الله مردم وقتی هم که قرآن می خوانند، در حدّ معنی و مفهوم متوقف می شوند! در حالی که حقیقت قرآن همان عالَم
    ص: 39
    بقیت الله و باقی ماندن به بقای الهی است و وسیله ی اتصال با حق. در همین رابطه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ»(1) در زمان ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه قرآن را آن طورکه خدا نازل کرده به مردم تعلیم می دهند. معلوم است قرآن در فضایی که حضرت بقیت الله علیه السلام ظهور می کنند حقیقت خود را می نمایاند و از این طرف به اندازه ای که نظر به عالم بقیت الله بشود و با این رویکرد به قرآن رجوع گردد ما به مقصد اصلی می رسیم و عالَم بقیت الله برای ما ظهور می کند. اگر آن عالَم را بشناسیم ظهور محقق می شود. ملت ایران به واقع به این نکته رسیدند که شاه و نظام شاهنشاهی وسیله ی سقوط ملت است، همین امر زمینه ی خروج شاه شد. و اگر مردم در همان سال 1342 حضرت امام خمینی«رضوان الله علیه» را یک پارچه شناخته بودند و به دنبال ایشان حرکت می کردند خیلی زودتر نظام شاهنشاهی سقوط می کرد. مردم همین که در سال 1357 انگیزه ی رهبر خود را شناختند و خود را با انگیزه ی او هماهنگ کردند او آمد.







    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    معنی انتظار

    ما عموماً منتظریم ولی آن طور که شایسته ی فرهنگ انتظار است منتظر نیستیم و در نتیجه اگر امام زمان عجل الله تعالی فرجه تشریف بیاورند همان طور با حضرت برخورد می کنیم که بسیاری از یاران امام حسن مجتبی علیه السلام با حضرت برخورد کردند و به کار حضرت ایراد گرفتند. وقتی جایگاه تکوینی و
    ص: 40
    ________________________________________
    1- بحار الأنوار، ج 52، ص 364.
    تشریعی حضرت مهدی علیه السلام را نشناسیم هنوز وارد فرهنگ انتظار نشده ایم تا به نتایج آن نایل شویم. ابتدا باید برای ورود به فرهنگ انتظار، معنی بقیت الله را بفهمیم و تا اسیر حسّ و ماهیّات هستیم نمی توانیم از حقیقت بقیت اللّهی رفع حجاب کنیم و لذا وقتی حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه نهضت خود را شروع می کنند و می فرمایند: ای اهل عالم «اَنَا بَقِیه اللّه فی ارضه» من آن کسی هستم که از خدا در زمین باقی مانده، نمی دانیم از چه چیز سخن می گویند چون به «وقت بقیت الله» وارد نشده ایم. عرفایی مثل حضرت امام خمینی«رضوان الله علیه» زحمت های زیادی کشیدند تا وارد این «وقت» شدند و نور بقیت اللّهی برایشان تجلی کرد.
    دورانی که حضرت بقیت الله عجل الله تعالی فرجه ظهور کنند تمام عالم در حالت بقاء قرار می گیرد، حالتی که عرفا تحت عنوان «وقت» از آن یاد می کنند. شناخت «وقت» موجب می شود تا علاوه بر شناخت مقام بقیت اللّهی که در هر کدام از ما هست، به مقام اصلی عالم بقیت الله که مربوط به حضرت صاحب الأمر عجل الله تعالی فرجه می باشد آشنا شویم. به اهل ایمان توصیه شده است «وقت» خود را پیدا کنند و در آن قرار گیرند تا آزاد از حجاب گذشته و آینده در «حال» و در «حضور» مستقر شوند. «وقت» عبارت است از حالتی که سالک از ماضی و مستقبل آزاد شده و آماده ی تجلی واردات قلبی بر سرّ ضمیر خود می شود. اول باید خود را از گذشته و آینده آزاد کنیم تا «صاحب وقت» شویم و در این حالت از نیستی به هستی وارد شویم. مولوی در باره ی آن می گوید:
    صوفی
    ابن الوقت باشد ای رفیق
    نیست
    فردا گفتن از شرط طریق







    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    غزالی می گوید:
    «هرکس با خدا اُنس گیرد و خداوند دل او را تصرف کند و ابن الوقت شود و دائم جمال حق را ببیند، او را به زمان مستقبل التفاتی نماند، پس او را خوف و رجا نباشد، بلکه حالِ او عالی تر از خوف و رجا شود».(1)
    پس چنانچه ملاحظه می فرمایید اگر سعی شود از حجاب مفاهیم آزاد شویم و نظر به «وجود» نماییم، «وقت» سراغ انسان می آید که در این صورت وظیفه ی اوست تا آنچه موجب می شود که آن «وقت» برود انجام ندهد وگرنه همچنان که گفته اند: «الوقت سیف»، «وقت» چون شمشیر است و سریعاً می گذرد. از طرف دیگر اگر انسان خود را از گذشته و آینده آزاد کند، صاحب «وقت» می گردد. پس اگر به حق بنگرد، صاحب «وقت» می شود و اگر صاحب «وقت» گردد بدون حجاب به حق می نگرد و از برکات آن برخوردار می شود.(2) حقیقت انسان که همان روح او باشد یک حقیقت مجرد است و موجود مجرد، از زمان و مکان آزاد است و لذا هرچه انسان بتواند خود را از زمان آزاد کند، به حقیقت خود نزدیک شده و در شرایط بی زمانی و بی مکانیِ روشن تری سُکنی خواهد گزید.(3)
    و به
    ص: 42
    ________________________________________
    1- ترجمه ی احیاء العلوم، ج 4، ص 266.
    2- رابطه ی رجوع به حق و حضور در «وقت» و بالعکس، به صورت اجمال و تفصیل خواهد بود به طوری که ابتدا انسان به جهت ذات مجرد خود در حالتی بی زمان نظر به حق می کند و با تجلی نور حق، حالتِ «وقت» قبلی از اجمال به تفصیل می گراید و در «وقت» جدید به حق رجوع می کند و تجلیات حق را با تفصیل بیشتر می یابد و از آن منظر در «وقتِ» روشن تری قرار می گیرد و همچنان این حالت ادامه می یابد.
    3- در مورد حقیقت روح انسان که فوق ملائکه است و بی واسطه با خدا مرتبط است، به کتاب «خویشتن پنهان» به بحث «نفس و وسعت آن» از همین مولف رجوع فرمایید
    همین جهت آزادشدن از زمان و مکان امری نیست که ذات انسان از آن بیگانه باشد و نتواند به آن دست یابد و یا اگر بدان دست یابد به چیزی غیر از حقیقت خود دست یافته باشد. بلکه بر عکس؛ هرچه از زمان و مکان آزاد شود به خودِ واقعی خود نزدیک شده، همان خودی که بی واسطه می تواند با خدا روبه رو شود.








    امضاء

صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi