صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 63

موضوع: عوامل ورود به عالم بقیت اللهی

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll عوامل ورود به عالم بقیت اللهی





    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    مقدمه

    باسمه تعالی


    1- کتاب « عوامل ورود به عالم بقیت اللّهی » خواننده را متوجه موضوع بسیار حساسی در مباحث معرفتی مهدویت می‌نماید که لازم است عزیزان اگر می‌خواهند به واقع نسبت به آخرالزمان و پایان تاریخ تحقیقی همه جانبه داشته باشند با دقت بسیار آن را دنبال کنند. زیرا به‌جای بحث از «حوادث ظهور» به «قواعد ظهور» پرداخته است، تا معلوم شود حضرت در چه شرایطی قیام خواهند کرد و لذا زمینه‌ای فراهم می‌کند که آن شرایط را بشناسیم و تا آن‌جا که می‌توانیم آن شرایط را ایجاد نماییم.
    2- مؤلف محترم در این کتاب ابتدا معنی حقیقت الانسان یا انسان کامل را گوشزد می‌کند و سپس روشن می‌نماید به چه معنی مقام واسطه‌ی فیض با شخصیت امامان اتحاد وجودی دارد و چگونه می‌توان امامان(ع) را به عنوان مظاهر مقام واسطه‌ی فیض در نظر داشت.
    3- هنر اصلی این کتاب تبیین مقام بقیت الله است که صاحب اصلی آن حضرت مهدی(عج) هستند و سعی دارد متذکر این نکته باشد که تا این مقام درست تبیین نشود و انسان‌ها در خود چنین مقامی را احیاء نکنند زمانه‌ی ظهورِ نور بقیت اللّهی مهدی(عج) فراهم نمی‌گردد. توصیه‌ی اصلی ما این است که خوانندگان محترم از خود بپرسند اگر مهدی(عج) همان بقیت الله است و در حال حاضر غائب است آیا به این معنی نیست که معنی بقیت الله غائب است و تا عالَم بقیت اللّهی در جان ما ظهور نکند مهدی(عج) ظهور نمی‌کند؟
    4- در کتاب روشن شده که هرکسی بهره‌ای از نور بقیت اللّهی دارد که اگر آن را نادیده بگیرد نمی‌تواند منتظر حضرت مهدی(عج) باشد و از برکات انتظار بهره‌مند شود، و برعکس، اگر عالم بقیت اللّهیِ هرکس ظهور کرد شدت انتظار مهدی(عج) به اوج خود می‌رسد و عملاً ظهور محقق می‌گردد.
    5- از عالم بقیت اللّهی و آزادشدن از زمان که رمزالرموز ورود به عالم بقیت اللّهی است سخن به میان آمده و روشن شده چگونه باید از زمان آزاد شد و به بقای الهی باقی گشت.
    6- با تبیین عالم بقیت اللّهی و آزادشدن از «زمان» که ناشی از «حرکت» است، جایگاه وجودی فرهنگ مدرنیته در عالم روشن می‌شود و این‌که چرا فرهنگ مدرنیته همان ظلمات آخرالزمان است و چگونه با حرکت‌های افراطی که در این فرهنگ ایجاد شده انسان‌ها از باقی‌ماندن در زیر سایه‌ی بقای الهی محروم شده‌اند.
    7- بحث از آن است که چگونه عالم بقیت اللّهی به سراغ ما خواهد آمد و این‌که باید به انقلابی جهانی فکر کرد که به جهانی غیر از جهان موجود نظر دارد و تا روح بقیت اللّهی مدّ نظر ما نباشد هرگز نمی‌توانیم به جهانی دیگر فکر کنیم و لذا هرگز نمی‌توانیم به انقلاب جهانیِ حضرت بقیت الله اعظم(عج) که ماوراء استضعاف و استکبارِ انسان‌ها، به قرب الهی رجوع دارد و شیطان را در آن فضا می‌میراند، بیندیشیم.
    8- از راز ظهور و خفای نور بقیت الله(عج) سخن به میان آمده تا لحظه‌لحظه‌ی تاریخ بشریت و به‌خصوص دوران‌های مختلف انقلاب اسلامی را بر اساس نقش حضرت مهدی(عج) تحلیل کند و روشن شود چرا در بعضی زمان‌ها حضرت مهدی(عج) ظهور بیشتری داشته و در بعضی زمان‌ها در خفا رفته است.
    امید است اندیشمندانی که در موضوع مهدویت تدبر می کنند با تأکید بیشتر بر عالم بقیت اللّهی، زمینه‌ی هرچه بیشترِ ظهور بقیت الله اعظم(عج) را فراهم نمایند.ان شاء الله.
    گروه فرهنگی المیزان








    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    جلسه‌ی اول

    بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
    اَلسَّلامُ عَلَی مُحْیِی الْمُؤمِنینَ وَ مُبیرِ الْكافِرینَ
    اَلسَّلامُ عَلَی‌مَهْدِی الْاُمَم
    اَلسَّلامُ عَلَی الْقائِمِ الْمُنْتَظَر وَالْعَدْلِ الْمُشْتَهَر
    اَلسَّلامُ عَلَی بَقِیَّةِ اللهِ فی بِلادِهِ(1)
    سلام بر امامی كه موجب احیاء مؤمنین و نابودی و بی‌ثمری نقشه‌ی كافران خواهد شد! سلام بر مهدی امّت، سلام بر قائم منتظَر و عدل مورد نظر...! سلام بر بقیت‌الله در هرجایی كه آن‌جا شهر خدا خواهد بود!
    از خداوند عاجزانه تقاضامندم به ما بصیرتی عطا فرماید که بتوانیم از منتظرین فرج حضرت بقیت‌الله(عج) باشیم و از برکات فرج مولایمان محروم نگردیم.
    ابن عباس نقل می‌كند كه رسول الله(ص) فرمودند: «اِنَّ خُلفائی وَ اَوصِیائی لَاِثْنا عَشَرا» خلفا و اوصیای من دوازده نفر هستند. «اَوَّلَهُم اَخی وَ آخِرِهُم وَلَدی» اول آن‌ها برادرم و آخر آن‌ها فرزندم می‌باشد. «قیلَ یا رَسُولَ الله وَ مَنْ اَخوك» سؤال شد برادرتان چه كسی است؟ «قالَ عَلِیَّ ابْنِ اَبی طالِبْ»، فرمودند: علی فرزند ابی طالب «قیل فَمَنْ وَلَدُک» پرسیده شده فرزندتان چه كسی است؟ «قالَ الْمَهدی اَلَّذی یَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجوراً» فرمودند: فرزندم مهدی است كه زمین را در شرایطی كه از ظلم و جور پر شده با قسط و عدل پر می‌كند. در ادامه می‌فرمایند: «وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ بَشیراً لَوْ لَمْ یَبْقِ مِنَ الدُّنیا اِلّا یَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذلِكَ الْیَوم حَتّی یَخْرُجَ فیهِ وَلَدی الْمَهدی» قسم به خدایی كه مرا به عنوان بشارت‌دهنده‌ی به حقّ مبعوث کرد اگر از دنیا نمانده باشد مگر یك روز، خدا آنقدر آن روز را طولانی می‌كند تا این‌كه فرزندم مهدی در آن روز ظهوركند. «فَیَنْزِلُ روحُ‌اللهِ عیسَی‌بنَ‌مَریَمَ فَیُصَلّی خَلْفَهُ» پس عیسی بن مریم(ع)نازل شود و پشت سر او نماز ‌گذارد، «وَتُشَرِّقُ الْاَرضُ بِنورِ رَبِّها» و در آن حال زمین به نور پروردگارش نورانی می‌شود. «وَ یَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ»(2) و حاكمیت مهدی مشرق و مغرب را فرا ‌گیرد.








    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    بداء ‌ناپذیری ظهور توحید ناب

    آنچه لازم است عزیزان عنایت داشته باشند این‌که؛ اولاً: موضوعِ توجه به وجود مقدس امام مهدی(ع)از صدر اسلام مطرح بوده و شیعه و سنی از رسول خدا(ص) ظهور آن حضرت را در آخرالزمان نقل کرده‌اند.(3) ثانیاً: می‌فرمایند كه ظهور حضرت مهدی(عج) از آن وقایعی است كه امكان ندارد محقق نشود و در مورد آن بداء حاصل گردد. اگر مسلمانانِ صدر اسلام هوشیاری لازم را به خرج می‌دادند حادثه‌ی كربلا واقع نمی‌شد، اما حاكمیت همه جانبه‌ی امام معصوم که منجر به جاری شدن توحید در همه‌ی مناسبات بشری خواهد شد، بداءناپذیر است زیرا ذات جهان با چنین حاکمیتی کامل می‌شود. حضرت باقر(ع)می‌فرمایند: «خُرُوجُ الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ مَحْتُوم »(4) خروج حضرت قائمِ آل محمد(ع) حتمى است.
    توجه به حضور و ظهور حتمی امام زمان(عج) معارف بزرگی به‌ همراه دارد و نکته‌ای است که نباید ساده گرفته شود، باید بدانیم عدم توجه کافی به این موضوع غفلت از یکی از ابعاد و استعدادهای مهم جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و خداوند با چنین ظرفیتی جهان را آفریده و لذا هر اقدامی در راستای تحقق ظهور حضرت صاحب الامر(ع)انجام گیرد در مسیر به فعلیت رسیدن جهان انجام گرفته و موجب تحقق توحید ناب در نظام تشریع خواهد شد و به همین جهت رسول(ص) خدا تأکید می‌کنند محال است آن حاکمیت محقق نشود و حضرت باقر(ع)می‌فرمایند از امور حتمی عالم است که بداء‌پذیر نیست.






    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    بركات شناخت امام‌زمان(عج)


    رسول خدا(ص) با طرح روایت فوق اندیشه‌ها را متوجه یکی از سُنن واقعیِ لایتغیر عالم کردند تا معلوم شود جهان به چه سمت و سویی در حرکت است و بشر به کدام جهت باید توجه کند تا مطابق سنت‌های حقیقیِ عالم به عالم نظر کرده باشد. در همین راستا است که حضرت می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»(5) چنانچه كسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. پیام روایت این است که دین پیامبر(ص) بدون شناخت جایگاه و مقام امام زمان(عج) کارآیی لازم را ندارد که انسان را از مرگ جاهلیت نجات دهد و به سوی توحید راهنمایی کند. آنچه موجب می‌شود تا بتوانیم از قرآن و سنت پیامبر(ص) بهره‌ی لازم را ببریم شناخت امام زمان و سیره و سخن ایشان است و روایت فوق خبر از آن دارد که با وجود امام زمانِ زنده است كه می‌توان از بركات قرآن و پیامبر(ص) و ائمه(ع) استفاده کرد و مطابق زمانه از اسلامی که در زندگی نقشی فعّال دارد بهره‌مند گشت و در همه‌ی حوادث روزگارِ خود حاضر و مؤثر بود و از سرمایه‌ی توحیدی اسلام استفاده‌ی لازم را نمود. دقت در این روایت روشن می‌کند که به هیچ پیغمبر و امامی نمی‌توان متوسل شد مگر از طریق دریچه‌ی وجود مقدس امامِ حیِّ حاضر. زیرا اگر مقام او مقام واسطه‌ی فیض الهی است و از طریق وجود آن حضرت است که می‌توان از رحمت الهی بهره‌مند شد، برای بهره‌مندی از پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع) نیز باید از واسطه‌ی فیض الهی بهره‌مند گشت و از دریچه‌ی وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر(عج) از انوار سایر معصومین(ع) استفاده کرد.
    آن‌قدر شناخت امام زمان(عج) - چه از نظر مقام و چه از نظر مصداق- مهم است كه پیامبر خدا(ص) می‌فرمایند: بدون شناخت امام زندگی مسلمانان توحیدی نیست تا مرگ آن‌ها توحیدی باشد و معلوم است که کسی نمی‌تواند عذر آورد که شرایط تاریخی امکان شناخت امام را به او نداده است. زیرا مسئله مهم‌تر از آن است که شرایط تاریخی آن را به حاشیه براند. به همین جهت حضرت امام باقر(ع)می‌فرمایند: «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیَّةٌ وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى یَعْرِفُوا إِمَامَهُم »(6) هركس بدون امام بمیرد مرگ او چون مردنِ مردم جاهلیت است و هرگز عذر مردم در نشناختن امام پذیرفته نیست. حضرت روشن می‌کنند که هیچ عذری در نشناختن امام قبول نمی‌باشد؛ بی‌سواد‌بودن یا کارهای مهم و حساسی ‌داشتن، روستایی‌بودن یا شهری‌بودن هیچ‌كدام نمی‌تواند توجیهی باشد تا انسان امام زمانش را نشناسد و از نمونه‌ی عینی دینداری غافل باشد. آنقدر شناخت امام مهم است که حضرت در ادامه‌ی روایت می‌فرمایند اگر انسان در شرایطی که امام خود را شناخته از این دنیا برود دیگر ظهور حضرت جلو بیفتد یا به تأخیر بیفتد ضرری برای آن فرد ندارد، مثل آن است که در کنار حضرت قائم در خیمه‌ی حضرت زندگی می‌کند. چون با شناخت امام توانسته جهت‌گیری خود را در همه‌ی تاریخ تصحیح کند و در آن صورت گویا با همه‌ی اولیاء و انبیاء زندگی کرده. ابوبصیر از حضرت صادق(ع)از آیه‌ی «یُؤتِی الْحِكْمَةَ مَن یَشَاء وَمَن یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا كَثِیرًا»(7) می‌پرسد که خداوند می‌فرماید: به هر کس حکمت داده شد، حقیقتاً خیر کثیر داده شده. حضرت مصداق حکمت و خیر کثیر را «مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابَ الْكَبَائِرِ»(8) شناخت امام و دوری از گناهان، معرفی می‌کنند و از این طریق متذکر برکات شناخت امام می‌شوند.






    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    یك وقت انسان در شرایطی است که نمی‌تواند اول وقت نماز بخواند، نماز ظهر را به تأخیر می‌اندازد و باز از او قبول می‌شود ولی یك وقت می‌گوید چون كار داشتم نتوانستم اعتقاد توحیدی خود را درست کنم، این را از او قبول نمی‌کنند چون جهت‌گیری کلی او به چنین اعتقادی بستگی دارد. شناخت امام زمان از نوع تصحیح اعتقاد است و به همین جهت امام باقر(ع)می‌فرمایند معذور نیستی که کوتاه بیایی یعنی نمی‌توانی برای نشناختن امام چیزی را مهم‌تر بدانی و آن را جلو بیندازی زیرا تا امام زمانت را نشناسی وارد جرگه‌ی دین‌داری نشده‌ای. این تأکیدات نشان می‌دهد شناخت و ارتباط با امام زمان(عج) بسیار ارزشمند است و ارزش قرآن و نماز و روزه و حج با نظر به مقام و سیره‌ی امام زمان(عج) ظهور می‌کند و موجب سعادتمندی انسان می‌شود. اگر امروز عباداتمان بركت لازم را ندارد به جهت در حاشیه‌بودن وجود مقدس امام زمان(ع)از امور است و محروم بودن از آن معرفتی که باید نسبت به آن حضرت داشت. معرفتی که بالاتر از معرفت به یك فرد و تاریخ تولد او است، معرفت به یك حقیقت آسمانی است که با حضور او در زندگی انسان‌ها، زمین به آسمان متصل می‌شود و ارتباط حضوری با حقایق جای ارتباط حصولی و حسی را می‌گیرد.
    حضرت صادق(ع)در جواب به ابابصیر می‌فرمایند: «وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ بِإِمامِهِ، لایَضُرُّهُ تَقَدَّمَ هذَا الْاَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ» اگر كسی امام زمان خود را شناخت و مرگش فرا رسید، دیگر جلو و عقب افتادن ظهور امام زمان(عج) به او ضرر نمی‌زند. با این‌که این قدر ظهور امام زمان(عج) بركت دارد كه نمی‌توان تصور کرد و بشر در دوران غیبت حضرت به یك هزارم بركات ظهور هم دسترسی ندارد، با این‌همه، امام می‌فرمایند: اگر امام زمانت را شناختی و قبل از ظهور، در زمان غیبتِ حضرت رحلت کردی، به درجه‌ای از کمال رسیده‌ای که آن غیبت برای تو محرومیت نیست زیرا آن شناخت بهره‌هایی برای انسان دارد كه آن محرومیت را جبران می‌كند.
    اما نكته‌ی اصلی اینجاست که می‌فرمایند: «مَنْ ماتَ عارِفاً لِإمامِهِ» اگر كسی در حالی رحلت کرد که امامش را شناخته است «كانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فی فُسطاطِهِ»(9) مثل كسی است كه در خیمه‌ی امام زمان(ص) در کنار حضرت قائم است. ملاحظه می‌فرمائید تأکید بر روی معرفت داشتن به امام است و مقام و حقوقی که امام در این عالم دارند. چون معرفت به امام، معرفت به یک حقیقت آسمانی است و با طهارت قلب ممکن است.



    معنی حقیقت‌الانسان

    به گفته‌ی اهل معرفت «قطب عالم وجود در هر عصری واحد است» همان‌طور که حقیقت هر چیزی واحد است و به قول شیخ شهاب الدین سهروردی «صِرفُ الشَّیءِ لا یَتَثَنّی وَلایَتَكَرَّرْ» صِرف و حقیقت هر چیز نه تعدّد برمی‌دارد و نه تکرار می شود - مثل حقیقت تری كه فقط آب است، چند نوع تری معنی ندارد - حقیقت انسان نیز یكی بیشتر نیست و فقط انسانیت است و نه چیز دیگر. حقیقت «تری» چیزی جز آب نیست و این‌که در لیوان باشد یا در دریا فرق نمی‌کند، چون خودش حقیقت تری است بدون آن که از جهت حقیقتِ خود کثرت‌بردار باشد و در نتیجه دو نوع تری داشته باشیم. وجود مقدس امام‌زمان(عج) به عنوان حقیقت انسان و قطب عالم امکان یک حقیقت واحد است فوق یك شخصِ محدود. حضرت از آن جهت که نسبت به همه‌ی مخلوقات عالمِ امر و خلق، در تجرد کامل‌هستند، نسبت به همه‌ی مخلوقات دارای سعه‌ی بیشتری می‌باشند و طبق قاعده‌ی «هر كه مجردتر است حاضرتر است»، دارای حضور کاملی هستند، همان‌طور که در مرتبه‌ی بالاتر وقتی می‌گوئیم خدا در عالم هستی حضور مطلق دارد به جهت آن است که خداوند فوق هر زمان و مکانی دارای تجرد مطلق است. آن‌هایی که متوجه چنین حضوری برای ذوات مقدس اهل البیت(ع) هستند راحت‌تر به آن‌ها توسل پیدا می‌كنند. حقیقت واحد بودن حضرت صاحب الزمان(ع)به این معنی است که با حضور همه جانبه‌ای که در عالم هستی دارند می‌توانند به جلوات مختلف حاضر بشوند و مشتاقان خود را مدد كنند.
    در امام‌شناسی آن‌چه از همه مهم‌تر است تصور صحیح داشتن از مقام واسطه‌ی فیض‌بودن ائمه(ع) می‌باشد که منجر می‌شود تا نظر به مقام نوری آن ذوات مقدس بیندازیم، مقامی که قبل از خلقت عالم و آدم بوده ‌است و رسول خدا(ص) در وصف آن می‌فرمایند: «كُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ الرَّحْمَنِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ عَرْشَهُ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَام »(10) من و علی چهارده هزار سال قبل از آفرینش عرش یك نور در پیشگاه پروردگار بودیم . این مورد برای همه‌ی ائمه(ع) از جمله حضرت صاحب الزمان(عج) صدق می‌کند و در این رابطه حضرت رضا(ع)از قول رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَة »(11) نخستین چیزى كه خدای عز و جل آفرید ارواح ما بود پس به ستایش و اقرار به یگانگى‌اش گویایمان نمود سپس فرشته ها را آفرید. وقتی نظرها به مقام «اولُ ما خَلَقَ‌الله»بودن آن‌ها افتاد می‌توان با آن‌ها رابطه برقرار کرد و آن‌ها را به عنوان امام پذیرفت. مردم عادی فكر می‌كنند‌ همین جسم امام صادق(ع)واسطه‌ی فیض و واسطه‌ی رزق آن‌ها است و لذا حضرت می‌فرمایند: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلَانَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ الدَّارِ هِیَ»(12) شگفتا از مردمى كه گمان می‌كنند ما غیب می‌دانیم!! كسى جز خداى عز و جل غیب نمی‌داند، من می‌خواستم فلان كنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم كه در كدام اطاق پنهان شده است . ولی همین امام که در شرایط عادیِ زندگی چنین‌اند، در رابطه با مقام نوری خود می‌فرمایند: عِلم کتاب که مقداری در نزد عاصف‌بن برخیا بود به خدا سوگند تماماً در نزد ما است «وَ اللّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَاب»(13) مردم عادی بین این دو مقام تفکیک نمی‌کنند که در یک مقام امام به عنوان یک انسان عادی زندگی کنند و در یک مقام، فوق ملائکه‌اند. و چون مردم نمی‌توانند این دو مقام را از همدیگر تفکیک کنند در شناخت امام دچار مشکل می‌شوند. مثل این‌كه تصوركسی این باشد كه جهنم یك كوره آتش است مثل كوره‌ی ذوب آهن و بعد بخواهد آن را قبول كند یا رد كند. در حالی که قبول و رد او هر دو باطل است، ابتدا باید بفهمد جهنم چیست تا بعد قبول و ردّ او معنی داشته باشد.
    اولین قدم آن است كه ما بفهمیم حقیقت‌الانسان یا انسان کامل که معتقدیم در عالَم هست، به چه معنی است تا وقتی گفته می‌شود فیض حق به واسطه‌ی امام به موجودات می‌رسد، معنی داشته باشد. همین‌طور که نورِ نزدیک به لامپ از طریق نورهای پایین‌تر به ما می‌رسد، اگر انسانِ كامل، كامل‌ترین مخلوق و به عنوان «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّه» از ملائكه هم بالاتر است، وقتی سایر موجودات از جمله انسان بخواهند از فیض الهی بهره‌مند شود باید از طریق واسطه‌ی فیضی که بین خدا و سایر مخلوقات است فیض الهی را دریافت کنند. زیرا علوّ ذات الهی چنین اقتضایی را دارد و مقام پروردگار آن‌قدر متعالی است که در سیر صعودی که رسول خدا(ص) همراه با جبرائیل(ع)در معراج دارند، حضرت جبرائیل از مرتبه‌ای جلوتر نمی‌روند و عرض می‌کنند «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ »(14) اگر به اندازه‌ی بند انگشتی نزدیک‌تر شوم آتش می‌گیرم. در سفر معراجی رسول خدا(ص) به‌خوبی مقام واسطه‌ی فیض‌بودن رسول خدا(ص) حتی برای ملائکه نمایان شد، به همین جهت رسول خدا(ص) در روایتی که عرض شد می فرمایند: پس از خلقت ما خداوند ملائکه را خلق کرد. عمده آن است که متوجه باشیم واسطه‌ی فیض یک حقیقتِ وجودی است که در جمال ائمه(ع) تجلی کرده و متحد با جان آن‌ها شده است. آن‌هایی كه مقام ائمه(ع) را می‌فهمیدند، كفش‌های آن‌ها را روی چشم‌هایشان می‌گذاشتند. نه به جهت این‌كه این کفش‌ها کفش یک شخص است بلكه به جهت نوری كه در این اشخاص متجلی شده است. آن شخص كه می‌آیدكفش‌های امام صادق(ع)را روی چشم‌هایش می‌گذارد، خیلی هوشیار است، چون پشت این كفش‌ها، نوری را می‌بیند كه ملائكه در برابر آن خاضع‌اند. اگر كسی این حقیقت را متوجه نباشد چون می‌بیند همه‌ی مؤمنین كفش‌های امام را روی چشم‌هایشان می‌گذارند او هم می‌گذارد. بهره‌ی دومی خیلی فرق می‌کند با آن‌کسی که در نظر به کفش‌های امام نظر به حقیقت انسانیت دارد، چه برسد به وقتی که به حرم ائمه(ع) نظر می‌کند.
    شرط توسل، معرفت است و به تعبیر امام باقر(ع)«عَارِفَاً لِاِمامِه»(15) هرکس به مقام امامش معرفت داشته باشد به نتایج فوق‌العاده‌ای می‌رسد و به طور کلی ارتباط با واسطه‌ی فیض الهی برایش حاصل شده است.
    این روایت در متون اهل سنت هم هست كه پیامبر(ص) فرمودند: «اَلْمَهدی مِنْ عِتْرَتی مِنْ أَولادِ فاطِمه(س)».(16) سعیدبن‌مسیب می‌گوید در خدمت امّ سلمه بودم که در مورد مهدی سخن به میان آمد گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(17) و نیز رسول خدا(ص) در مورد جایگاه حضرت مهدی(عج) می‌فرمایند: «یَرضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماء وَ ساكِنُ الْاَرْض»(18) تمام ساكنان آسمان و ساکنان زمین همه از او راضی‌اند. چون حقیقت حضرت با جان همه‌ی مخلوقات هماهنگی دارد و به عنوان تجلی واسطه‌ی فیض عالم هستی اصلِ وجودِ همه‌ی مخلوقات است.
    با ظهور حضرت آنچنان نور توحید همه‌گیر می‌شود که به گفته‌ی صدر الدین حموی از علمای اهل سنت: «لَمْ یَخْرُجْ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَعَ مِن شِراكِ نَعْلَیه اَسرار التَّوحید».(19) مهدی ظهور نمی‌كند تا این که از بند كفشش اسرار توحید به گوش می‌رسد. می‌خواهد بگوید حق در انتهای تاریخ، به نهایی‌ترین شكلِ غیبی‌اش ظاهر می‌شود و همه‌ی اسرار توحید در آن زمان نمایان می گردد و همه‌ی آنچه از عالم غیب، امکان ظهور داشته ظاهر می‌شود. پیامبر خدا(ص) به اسم «الظّاهر»، مظهر توحید است، و وجود مقدس امام زمان(عج) به اسم «الباطن» مظهر توحید است. همان‌طور که ولایت، باطن نبوت است و آخرالزمان با بعثت حضرت شروع می‌شود که بعد از آن قیامت واقع خواهد شد.(20) بنابراین آخرالزمان شرایط ظهور باطنی‌ترین حقایق توحیدی است که امکان ظهور در دنیا را دارد.
    توحید ناب در جان پیامبر(ص) است و رسول خدا(ص) با جمله‌ی «عَلِیّ نَفسی»(21) علی، جان و باطن من است، از آن خبر دادند تا آن حقیقتِ باطنی با مهدی(عج) ظهور کند، چون این جان در شرایطی باید ظاهر بشود که زمینه‌ی ظهور به کمال خود رسیده باشد و در واقع ابعاد باطنی پیامبر(ص) که عبارت باشد از توحید ناب، در آخرین منزل عالَم، ظاهر می‌شود. در مقابل حضرت هم ظلمانی‌ترین حجاب‌ها قرار دارند که می‌خواهند تمام توحید را بپوشانند لذا «اَشْقَی‌الأشْقِیاء» و «اَسْعَدُ السُّعَداء» رجعت می‌كنند. حضرت صادق(ع)در رابطه با این موضوع فرمودند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَایَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»(22) رجعت عمومى نیست بلكه افراد خاصى به دنیا برمی‌گردند كه یا مؤمن خالص و یا مشرك محض باشند. ظلمانی‌ترین انسان‌ها می‌آیند تا جلوی نورانی‌ترین توحید را بگیرند و همگی دفع می‌شوند و جز توحید حاکم نخواهد شد و آن‌قدر توحید جلوه می‌كند كه از بند كفش وجود مقدس حضرت مهدی(عج) اسرار توحید شنیده می‌شود.



    معنی بقیت اللّهی‌بودن

    شخصی از حضرت صادق(ع)پرسید آیا می‌توان به حضرت قائم(عج) با عنوان امیرالمؤمنین سلام داد؟ حضرت فرمودند: «لَا ذَلِكَ اسْمٌ سَمَّاهُ اللَّهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَایُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَكَیْفَ نُسَلِّمُ عَلَیْهِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ(ع)بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین »(23) نه، این اسمی است که خداوند به «امیرالمؤمنین» (علی(ع)) داده است و هیچ‌کس به آن اسم نامیده نشده - چه در قبل و چه در بعد- مگر آن که کافر است. پرسید به هنگام سلام به او چه بگوئیم؟ حضرت فرمودند: بگویید «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللّه» سپس حضرت این آیه را خواندند «بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(24) آنچه از خدا باقی است برای شما بهتر است. قرآن در آیه‌ی 86 سوره‌ی هود(ع)از قول حضرت شعیب(ع)آورده که حضرت به مردم می‌فرمودند: یك بقیت‌اللّهی هست كه همه‌ی شما باید آن را داشته باشید و آن برای شما بهتر است از این‌كه به منافع غیر شرعی دل ببندید. به یک معنی حضرت شعیب به مردم فرمودند: باید حالِ شما حالِ بقیت اللّهی شود. آن حال دارای یك حقیقت متعالی است که همان مقام صاحب الأمر یا انسان كامل است كه جانِ جانِ همه‌ی انسان‌ها است.
    حضرت شعیب(ع)به مردم فرمودند: چرا گران می‌فروشید؟ چرا ظلم می‌كنید؟ «وَلا تَعْثَو فِی الْاَرضِ» در روی زمین سر كشی نكنید، «بَقِیَّةُ الله خَیْرٌ لَكُم» آن‌چه از خدا باقی است برای شما بهتر است، کافی است در امور خود نظر به خدا داشته باشید تا بقیت الله نصیب شما شود که آن بهتر است از سودی که در ازاء گران‌فروشی می‌برید. جمله‌ی «بَقِیَّةُ الله خَیْرٌ لَكُم» خبر از آن می‌دهد که در کلیه‌ی امور می‌توان متوجه حقیقتی شد که آن بقیت الله است و ارتباط با آن بهترین نتیجه را برای انسان در بر ‌خواهد داشت. «بقیت الله» را باید به معنی چیزی گرفت که خداوند در هر امر الهی برای انسان نگه می‌دارد و از این جهت بر حضرت صاحب الأمر(عج) اطلاق می‌شود که خداوند او را نگه داشته تا امر هدایت بشریت را به انتهایِ بلوغ خود برساند.
    حضرت صادق(ع)در رابطه با قیام حضرت قائم(عج) می‌فرمایند: «فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا فَأَوَّلُ مَا یَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآیَةُ «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» ثُمَّ یَقُولُ أَنَا بَقِیَّةُ اللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَیْكُمْ فَلَا یُسَلِّمُ عَلَیْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا قَالَ السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ فَإِذَا اجْتَمَعَ لَهُ الْعَقْدُ عَشَرَةَ آلَافِ رَجُلٍ فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ مِنْ صَنَمٍ وَ لَا وَثَنٍ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ ذَلِكَ بَعْدَ غَیْبَةٍ طَوِیلَةٍ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یُطِیعُهُ بِالْغَیْبِ وَ یُؤْمِنُ بِه »(25) حضرت مهدی(عج) در هنگام قیام پشت خود را به كعبه می‌گذارد و 313 نفر یاران مخصوصش پیرامون او اجتماع می‌كنند پس در اولین سخن این آیه را می‌خواند که: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ». سپس می گوید: من بقیت الله و خلیفه و حجت او در میان شما هستم، در این هنگام مسلمین بر وى به عنوان «بقیت الله» سلام خواهند كرد، چون ده هزار نفر گرد وى اجتماع كنند (پرچم خود را بلند می‌كند و دعوت خود را علنى می‌نماید)، پس در روى زمین هیچ بتی نمی‌ماند مگر این‌که در آن آتش می‌افتد و می‌سوزد، و این خروج بعد از غیبتی طولانى خواهد بود تا خداوند بندگان خود را در ایمان به غیبت آزمایش كند. با دقت در این روایات و روایت دیگری که مصداق بقیت الله را حضرت مهدی(عج) می‌داند روشن می‌شود که ظاهر معنی سخن حضرت شعیب(ع)این است كه ماوراء طلب دنیا و سودجویی دنیایی، بقیت الله و آن چیزی که خداوند برای شما باقی گذارده بهتر است، ولی باطن این آیه معارف عمیقی را در بر دارد حاکی از آن که بقیت‌اللّهی در عالم هست كه خداوند او را برای شما نگه داشته و او برای شما بهتر است از این‌که به چیز دیگری فکر کنید، توجه خود را به بقای الهی بیندازید كه فوق دنیا و دنیاطلبی است. برای اهل دنیا اگر هم چیزی بماند در حدّ دنیا است، ولی یك حال و بقایی هست که فوق حالِ دنیاداری است. آن حال، حالِ باقی‌بودن با حق است. می‌فرماید: حال باقی‌بودن با حق که خداوند برای شما نگه داشته برای شما بهتر است از باقی‌بودن با نان و آب و شهوت.
    با دقت در آیه‌ی مورد بحث که حضرت شعیب(ع)بیان فرموده‌اند معلوم می‌شود هر كدام از ما یك حال و مقام بقیت اللّهی داریم که فساد و حبّ دنیا و تجاوز به مردم، آن عالَم را از ما گرفته و باید به سراغش برویم و آن محقق نمی‌شود مگر آن‌که از چیزهایی كه از آن «حال» و «مقام» محروممان كرده فاصله بگیریم. ابتدا باید متوجه باشیم چنین عالَمی در ما هست وگرنه حضرت شعیب(ع)نمی‌فرمودند: «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ»(26) آن چیزی که خدا برایتان نگه داشته برای شما بهتر است. پس اگر بتوانیم نظر خود را به آن بیندازیم آن را می‌یابیم. برای این‌كه آن حال را در خود پیدا كنیم، باید ابتدا خود را و حقیقت انسانی خود را بیابیم، در آن حال متوجه می‌شویم مقام بقیت اللّهی كه در ما هست یك جنبه‌ی مطلق دارد كه مقام حضرت صاحب‌الأمر(عج) است و همه‌ی احوالات بقیت‌اللّهی ما به او برمی‌گردد و اوست که در واقع به طور کامل در مقام بقاءِ به حق است.







    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    معنی حقیقت‌الانسان


    به گفته‌ی اهل معرفت «قطب عالم وجود در هر عصری واحد است» همان‌طور که حقیقت هر چیزی واحد است و به قول شیخ شهاب الدین سهروردی «صِرفُ الشَّیءِ لا یَتَثَنّی وَلایَتَكَرَّرْ» صِرف و حقیقت هر چیز نه تعدّد برمی‌دارد و نه تکرار می شود - مثل حقیقت تری كه فقط آب است، چند نوع تری معنی ندارد - حقیقت انسان نیز یكی بیشتر نیست و فقط انسانیت است و نه چیز دیگر. حقیقت «تری» چیزی جز آب نیست و این‌که در لیوان باشد یا در دریا فرق نمی‌کند، چون خودش حقیقت تری است بدون آن که از جهت حقیقتِ خود کثرت‌بردار باشد و در نتیجه دو نوع تری داشته باشیم. وجود مقدس امام‌زمان(عج) به عنوان حقیقت انسان و قطب عالم امکان یک حقیقت واحد است فوق یك شخصِ محدود. حضرت از آن جهت که نسبت به همه‌ی مخلوقات عالمِ امر و خلق، در تجرد کامل‌هستند، نسبت به همه‌ی مخلوقات دارای سعه‌ی بیشتری می‌باشند و طبق قاعده‌ی «هر كه مجردتر است حاضرتر است»، دارای حضور کاملی هستند، همان‌طور که در مرتبه‌ی بالاتر وقتی می‌گوئیم خدا در عالم هستی حضور مطلق دارد به جهت آن است که خداوند فوق هر زمان و مکانی دارای تجرد مطلق است. آن‌هایی که متوجه چنین حضوری برای ذوات مقدس اهل البیت(ع) هستند راحت‌تر به آن‌ها توسل پیدا می‌كنند. حقیقت واحد بودن حضرت صاحب الزمان(ع)به این معنی است که با حضور همه جانبه‌ای که در عالم هستی دارند می‌توانند به جلوات مختلف حاضر بشوند و مشتاقان خود را مدد كنند.
    در امام‌شناسی آن‌چه از همه مهم‌تر است تصور صحیح داشتن از مقام واسطه‌ی فیض‌بودن ائمه(ع) می‌باشد که منجر می‌شود تا نظر به مقام نوری آن ذوات مقدس بیندازیم، مقامی که قبل از خلقت عالم و آدم بوده ‌است و رسول خدا(ص) در وصف آن می‌فرمایند: «كُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ الرَّحْمَنِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ عَرْشَهُ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَام »(10) من و علی چهارده هزار سال قبل از آفرینش عرش یك نور در پیشگاه پروردگار بودیم . این مورد برای همه‌ی ائمه(ع) از جمله حضرت صاحب الزمان(عج) صدق می‌کند و در این رابطه حضرت رضا(ع)از قول رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا فَأَنْطَقَهَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحْمِیدِهِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِكَة »(11) نخستین چیزى كه خدای عز و جل آفرید ارواح ما بود پس به ستایش و اقرار به یگانگى‌اش گویایمان نمود سپس فرشته ها را آفرید. وقتی نظرها به مقام «اولُ ما خَلَقَ‌الله»بودن آن‌ها افتاد می‌توان با آن‌ها رابطه برقرار کرد و آن‌ها را به عنوان امام پذیرفت. مردم عادی فكر می‌كنند‌ همین جسم امام صادق(ع)واسطه‌ی فیض و واسطه‌ی رزق آن‌ها است و لذا حضرت می‌فرمایند: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلَانَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ الدَّارِ هِیَ»(12) شگفتا از مردمى كه گمان می‌كنند ما غیب می‌دانیم!! كسى جز خداى عز و جل غیب نمی‌داند، من می‌خواستم فلان كنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم كه در كدام اطاق پنهان شده است . ولی همین امام که در شرایط عادیِ زندگی چنین‌اند، در رابطه با مقام نوری خود می‌فرمایند: عِلم کتاب که مقداری در نزد عاصف‌بن برخیا بود به خدا سوگند تماماً در نزد ما است «وَ اللّهِ کُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَاب»(13) مردم عادی بین این دو مقام تفکیک نمی‌کنند که در یک مقام امام به عنوان یک انسان عادی زندگی کنند و در یک مقام، فوق ملائکه‌اند. و چون مردم نمی‌توانند این دو مقام را از همدیگر تفکیک کنند در شناخت امام دچار مشکل می‌شوند. مثل این‌كه تصوركسی این باشد كه جهنم یك كوره آتش است مثل كوره‌ی ذوب آهن و بعد بخواهد آن را قبول كند یا رد كند. در حالی که قبول و رد او هر دو باطل است، ابتدا باید بفهمد جهنم چیست تا بعد قبول و ردّ او معنی داشته باشد.






    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    اولین قدم آن است كه ما بفهمیم حقیقت‌الانسان یا انسان کامل که معتقدیم در عالَم هست، به چه معنی است تا وقتی گفته می‌شود فیض حق به واسطه‌ی امام به موجودات می‌رسد، معنی داشته باشد. همین‌طور که نورِ نزدیک به لامپ از طریق نورهای پایین‌تر به ما می‌رسد، اگر انسانِ كامل، كامل‌ترین مخلوق و به عنوان «اَوَّلُ مَا خَلَقَ اللّه» از ملائكه هم بالاتر است، وقتی سایر موجودات از جمله انسان بخواهند از فیض الهی بهره‌مند شود باید از طریق واسطه‌ی فیضی که بین خدا و سایر مخلوقات است فیض الهی را دریافت کنند. زیرا علوّ ذات الهی چنین اقتضایی را دارد و مقام پروردگار آن‌قدر متعالی است که در سیر صعودی که رسول خدا(ص) همراه با جبرائیل(ع)در معراج دارند، حضرت جبرائیل از مرتبه‌ای جلوتر نمی‌روند و عرض می‌کنند «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ »(14) اگر به اندازه‌ی بند انگشتی نزدیک‌تر شوم آتش می‌گیرم. در سفر معراجی رسول خدا(ص) به‌خوبی مقام واسطه‌ی فیض‌بودن رسول خدا(ص) حتی برای ملائکه نمایان شد، به همین جهت رسول خدا(ص) در روایتی که عرض شد می فرمایند: پس از خلقت ما خداوند ملائکه را خلق کرد. عمده آن است که متوجه باشیم واسطه‌ی فیض یک حقیقتِ وجودی است که در جمال ائمه(ع) تجلی کرده و متحد با جان آن‌ها شده است. آن‌هایی كه مقام ائمه(ع) را می‌فهمیدند، كفش‌های آن‌ها را روی چشم‌هایشان می‌گذاشتند. نه به جهت این‌كه این کفش‌ها کفش یک شخص است بلكه به جهت نوری كه در این اشخاص متجلی شده است. آن شخص كه می‌آیدكفش‌های امام صادق(ع)را روی چشم‌هایش می‌گذارد، خیلی هوشیار است، چون پشت این كفش‌ها، نوری را می‌بیند كه ملائكه در برابر آن خاضع‌اند. اگر كسی این حقیقت را متوجه نباشد چون می‌بیند همه‌ی مؤمنین كفش‌های امام را روی چشم‌هایشان می‌گذارند او هم می‌گذارد. بهره‌ی دومی خیلی فرق می‌کند با آن‌کسی که در نظر به کفش‌های امام نظر به حقیقت انسانیت دارد، چه برسد به وقتی که به حرم ائمه(ع) نظر می‌کند.
    شرط توسل، معرفت است و به تعبیر امام باقر(ع)«عَارِفَاً لِاِمامِه»(15) هرکس به مقام امامش معرفت داشته باشد به نتایج فوق‌العاده‌ای می‌رسد و به طور کلی ارتباط با واسطه‌ی فیض الهی برایش حاصل شده است.






    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    این روایت در متون اهل سنت هم هست كه پیامبر(ص) فرمودند: «اَلْمَهدی مِنْ عِتْرَتی مِنْ أَولادِ فاطِمه(س)».(16) سعیدبن‌مسیب می‌گوید در خدمت امّ سلمه بودم که در مورد مهدی سخن به میان آمد گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتِی مِنْ وُلْدِ فَاطِمَة»(17) و نیز رسول خدا(ص) در مورد جایگاه حضرت مهدی(عج) می‌فرمایند: «یَرضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماء وَ ساكِنُ الْاَرْض»(18) تمام ساكنان آسمان و ساکنان زمین همه از او راضی‌اند. چون حقیقت حضرت با جان همه‌ی مخلوقات هماهنگی دارد و به عنوان تجلی واسطه‌ی فیض عالم هستی اصلِ وجودِ همه‌ی مخلوقات است.
    با ظهور حضرت آنچنان نور توحید همه‌گیر می‌شود که به گفته‌ی صدر الدین حموی از علمای اهل سنت: «لَمْ یَخْرُجْ الْمَهْدی حَتّی یُسْمَعَ مِن شِراكِ نَعْلَیه اَسرار التَّوحید».(19) مهدی ظهور نمی‌كند تا این که از بند كفشش اسرار توحید به گوش می‌رسد. می‌خواهد بگوید حق در انتهای تاریخ، به نهایی‌ترین شكلِ غیبی‌اش ظاهر می‌شود و همه‌ی اسرار توحید در آن زمان نمایان می گردد و همه‌ی آنچه از عالم غیب، امکان ظهور داشته ظاهر می‌شود. پیامبر خدا(ص) به اسم «الظّاهر»، مظهر توحید است، و وجود مقدس امام زمان(عج) به اسم «الباطن» مظهر توحید است. همان‌طور که ولایت، باطن نبوت است و آخرالزمان با بعثت حضرت شروع می‌شود که بعد از آن قیامت واقع خواهد شد.(20) بنابراین آخرالزمان شرایط ظهور باطنی‌ترین حقایق توحیدی است که امکان ظهور در دنیا را دارد.
    توحید ناب در جان پیامبر(ص) است و رسول خدا(ص) با جمله‌ی «عَلِیّ نَفسی»(21) علی، جان و باطن من است، از آن خبر دادند تا آن حقیقتِ باطنی با مهدی(عج) ظهور کند، چون این جان در شرایطی باید ظاهر بشود که زمینه‌ی ظهور به کمال خود رسیده باشد و در واقع ابعاد باطنی پیامبر(ص) که عبارت باشد از توحید ناب، در آخرین منزل عالَم، ظاهر می‌شود. در مقابل حضرت هم ظلمانی‌ترین حجاب‌ها قرار دارند که می‌خواهند تمام توحید را بپوشانند لذا «اَشْقَی‌الأشْقِیاء» و «اَسْعَدُ السُّعَداء» رجعت می‌كنند. حضرت صادق(ع)در رابطه با این موضوع فرمودند: «إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِیَ خَاصَّةٌ لَایَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضا»(22) رجعت عمومى نیست بلكه افراد خاصى به دنیا برمی‌گردند كه یا مؤمن خالص و یا مشرك محض باشند. ظلمانی‌ترین انسان‌ها می‌آیند تا جلوی نورانی‌ترین توحید را بگیرند و همگی دفع می‌شوند و جز توحید حاکم نخواهد شد و آن‌قدر توحید جلوه می‌كند كه از بند كفش وجود مقدس حضرت مهدی(عج) اسرار توحید شنیده می‌شود.









    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,697
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,853
    مورد تشکر
    7,587 در 2,105
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    معنی بقیت اللّهی‌بودن


    شخصی از حضرت صادق(ع)پرسید آیا می‌توان به حضرت قائم(عج) با عنوان امیرالمؤمنین سلام داد؟ حضرت فرمودند: «لَا ذَلِكَ اسْمٌ سَمَّاهُ اللَّهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَایُسَمَّى بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قَالَ فَكَیْفَ نُسَلِّمُ عَلَیْهِ قَالَ تَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْكَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ قَالَ ثُمَّ قَرَأَ جَعْفَرٌ(ع)بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین »(23) نه، این اسمی است که خداوند به «امیرالمؤمنین» (علی(ع)) داده است و هیچ‌کس به آن اسم نامیده نشده - چه در قبل و چه در بعد- مگر آن که کافر است. پرسید به هنگام سلام به او چه بگوئیم؟ حضرت فرمودند: بگویید «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقِیةَ اللّه» سپس حضرت این آیه را خواندند «بَقِیَّةُ اللّهِ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ»(24) آنچه از خدا باقی است برای شما بهتر است. قرآن در آیه‌ی 86 سوره‌ی هود(ع)از قول حضرت شعیب(ع)آورده که حضرت به مردم می‌فرمودند: یك بقیت‌اللّهی هست كه همه‌ی شما باید آن را داشته باشید و آن برای شما بهتر است از این‌كه به منافع غیر شرعی دل ببندید. به یک معنی حضرت شعیب به مردم فرمودند: باید حالِ شما حالِ بقیت اللّهی شود. آن حال دارای یك حقیقت متعالی است که همان مقام صاحب الأمر یا انسان كامل است كه جانِ جانِ همه‌ی انسان‌ها است.
    حضرت شعیب(ع)به مردم فرمودند: چرا گران می‌فروشید؟ چرا ظلم می‌كنید؟ «وَلا تَعْثَو فِی الْاَرضِ» در روی زمین سر كشی نكنید، «بَقِیَّةُ الله خَیْرٌ لَكُم» آن‌چه از خدا باقی است برای شما بهتر است، کافی است در امور خود نظر به خدا داشته باشید تا بقیت الله نصیب شما شود که آن بهتر است از سودی که در ازاء گران‌فروشی می‌برید. جمله‌ی «بَقِیَّةُ الله خَیْرٌ لَكُم» خبر از آن می‌دهد که در کلیه‌ی امور می‌توان متوجه حقیقتی شد که آن بقیت الله است و ارتباط با آن بهترین نتیجه را برای انسان در بر ‌خواهد داشت. «بقیت الله» را باید به معنی چیزی گرفت که خداوند در هر امر الهی برای انسان نگه می‌دارد و از این جهت بر حضرت صاحب الأمر(عج) اطلاق می‌شود که خداوند او را نگه داشته تا امر هدایت بشریت را به انتهایِ بلوغ خود برساند.






    امضاء

صفحه 1 از 7 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi