صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25

موضوع: باور من: آشتی باخدا

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    عمر خود را با غفلت تباه کرده ای، مرا از یاد بردی، من همان خدایی هستم که تو را آفریدم، به تو هستی دادم و در هر لحظه، هزاران نعمت به تو ارزانی داشتم و لطف خویش را ارزانی تو نمودم، امّا تو از من غافل شدی و اسیر جلوه های دلفریب دنیا شدی.
    گویا خود را به خواب زده ای، تو می دانی که مرگ حق است، به قیامت باور داری، پس چرا فقط به دنیای خود فکر می کنی و فردای قیامت را از یاد برده ای؟ جمعی از دوستان تو، پیش از تو از این دنیا رفتند، آنان اکنون هم آغوش خاک شده اند، به آنان فکر کن، به زودی تو هم همانند آنان دستت از این دنیا کوتاه می شود. تا فرصت داری کاری بکن! چه زمان می خواهی از این خواب مستانه ات بیدار شوی؟ اگر دیر بیدار بشوی و کار از کار بگذرد چه خواهی کرد؟
    دنیا چه فریب کارانه تو را مشغول کرده است: این رفت و آمدهای پوچ دنیایی، این داد و ستدها، این جنگ و جدال برای رسیدن به پست و
    ص: 32
    مقام، این چشم و هم چشمی ها بر سر تجملات دنیایی... همه این ها مرگ را از یاد تو برده اند.
    چه شده است که به همه چیز فکر می کنی مگر به عاقبت کار خودت؟ روز حسابرسی نزدیک است و تو در غفلتی عصیان گونه مانده ای! چه شده است که به این زندگی پوچ دنیا، خشنود شده ای! چه شده است محبّت های مرا از یاد برده ای؟ نکند روزی چشم بگشایی و کار از کار گذشته باشد و فرصت تو به پایان رسیده باشد! مبادا دیر شود و تو آن قدر در غفلت بمانی که تنها توشه ات، حسرت و پشیمانی باشد! فردا روزی است که پشیمانی هرگز سودی نمی رساند...









  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    دفتر زندگی ات را ورق بزن، دوران کودکی خودت را ببین که از هر مسئولیتی به کنار بودی و همه زندگی ات، بازی بود، نوجوانی و جوانی را هم یکسره به بازی گذراندی، امروز تو نیمه راه زندگی هستی، تو همان راه بازی را ادامه می دهی، فقط کمی رسمی تر! تو بازیچه دست دنیا شده ای!
    زندگی تو سراسر، مستیِ غفلت است، دل تو از عشق به دنیا، آکنده شده است و هر لحظه برای به دست آوردن ثروت و پست و مقام بیشتر، تلاش می کنی، قناعت را به کنار گذاشته ای و در مسابقه دنیاخواهی
    ص: 34
    شرکت کرده ای. چرا نزدیک بودن پاییز را از یاد برده ای و توشه ای برنگرفته ای و بذری نکاشته ای؟
    تو لحظه های طلایی را به بیهودگی در هوس های خود صرف کردی و گوهر عمر خود را به حراج گذاشتی و ذخیره ای برای فردا نداری. جوانی تو چه زود گذشت، اگر قدری اندیشه می کردی جوانی خود را این گونه تباه نمی کردی و اکنون در حسرت آن نمی سوختی. تو جوانی ات را در مستیِ غفلت از من سپری کردی.
    من هر لحظه به تو لطف و احسان نمودم، ولی تو بیشتر به سمت گناه رفتی، بد کردی و از طرف من خوبی دیدی، گناه کردی و بخشش مرا یافتی، من گناه تو را به رخ تو نکشیدم، بدی های تو را پوشاندم، آوازه ات را به نیکی بلند کردم تا شاید دست از نافرمانی برداری و به گناهانی که آبروی تو را می برند، نزدیک نشوی، ولی افسوس که نسیم بخشش من تو را از خواب غفلت بیدار نکرد و باران لطف من، مستیِ غفلت را از سر تو بیرون نکرد، من هزاران نعمت به تو دادم و همه این ها تو را هشیار نکرد.
    تو به بخشش من، مغرور شدی، به مهربانی من، طمع بیهوده بستی و خود را برای همیشه از عذاب جهنم، ایمن دانستی، مغرور شدی و بر خود
    ص: 35
    ستم کردی و راه شیطان را پیمودی، از دستورات من سرپیچی کردی و به گذشت من دل خوش داشتی.
    بندگان خوب من به تو پند دادند که هیچ کس نباید به لطف من مغرور شود، امّا به این پند توجه نکردی، پرده غرور بر همه زندگی تو کشیده شد آن طور که به راحتی گناه کردی و به عفو من دلخوش شدی.
    اکنون وقت آن است که تو از این مستی غفلت بیدار شوی، این راهی که تو می روی چیزی جز هلاکت برای تو ندارد، باید برای تو بلا بفرستم تا آن بلا، تو را از این خواب غفلت بیدار کند و تو بار دیگر در مسیر صحیح قرار بگیری. بلای من برای بیدار کردن توست. این نشانه مهربانی من است.









  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    من بزرگوارتر از آن هستم که بنده خود را رها کنم و صدای او را نشنوم، پس بنده من باش تا من تو را دوست داشته باشم و دعای تو را اجابت کنم.
    اگر بنده من باشی، از های و هوی پوچ دنیا، از خوش آمدها و بدآمدها، از گفت و شنودها، از آفرین گفتن ها و سرزنش ها، آزاد می شوی. نه شهرت، نه گمنامی، نه ثروت نه فقر، روح تو را به تلاطم نمی اندازد و دیگر اسیر خواهش ها و هوس های دل خویش نمی شوی، نه گرفتار مال دنیا می شوی و نه اسیر پست و مقام. دل تو جایگاه عشق من می گردد، مهر
    ص: 37
    من در دریای وجودت موج می زند و همواره چشم تو در جستجوی مهربانی من است.
    از من بخواه تا تو را به مقام بندگی خودم برسانم که هر کس بنده من شد از همه چیز آزاد شد و آرامشی بس بزرگ را تجربه کرد.
    ص: 38
    12
    من تو را آفریدم و نعمت های بی شمار به تو دادم، لحظه ای و کمتر از لحظه ای مهربانی خود را از تو دریغ نکردم، ولی فریب وسوسه های شیطان را خوردی و از من حیا نکردی و گناه کردی. تو بارها پرده حیا را دریدی و شرم را به کنار انداختی و حرمت مرا نادیده گرفتی. آنچه من نمی خواستم و نمی پسندیدم، انجام دادی و دستور مرا اطاعت نکردی.
    تو بی مهری کردی، نادانی کردی و به خود ضرر زدی، تو فراموش کردی که من در همه جا حاضر هستم و از همه اسرار دل تو باخبرم. هیچ چیز از من پنهان نیست.
    می دانم که اکنون برای عذرخواهی به درگاه من رو کرده ای، از من بخواه تا گناه تو را ببخشم که من بخشنده و مهربانم. نفس سرکش، تو را در
    ص: 39
    زنجیر کرده است، جلوه های دلفریب دنیا هم از سوی دیگر تو را به بند کشیده است، در غرقاب غفلت گرفتار شده ای، تو قلب خود را از یاد من خالی ساختی و به دست دنیای بیوفا سپردی، من تو را به خوبی ها فراخواندم و شیطان تو را به بدی ها دعوت کرد، تو میان دعوت من و شیطان کدام را برگزیدی؟ مگر نمی دانستی که شیطان دشمن توست؟ چرا راه او را انتخاب کردی و سخنش را پذیرفتی؟
    اکنون پشیمان هستی و اشک از چشمانت جاری است، از همه جا ناامید شده ای، لذت گناه ها تمام شده است و نتیجه آن ها باقی مانده است، تو از عذاب می ترسی، نگاه التماس به درگاه من داری.
    من تنها کسی هستم که می توانم تو را از این غرقاب هلاکت، بیرون کشم، آیا جز من، کسی را می شناسی که گناهانت را ببخشد؟ آیا جز من، کسی می تواند گناهان را به خوبی ها تبدیل کند؟ وقت توبه است، به سوی من بیا و به بخشش من امیدوار باش.









  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    از من بخواه که یاری ات کنم تا از گناه دوری کنی. هر کس که از گناه دوری کرد به یاری و مدد من این کار را کرده است، و گرنه هیچ کس به تنهایی نمی تواند در مقابل هوس های دل و دسیسه شیطان مقاومت کند. باید به این نکته برسی که بدون لطف من، تو هیچ هستی و از یاری خودت هم درمانده ای، مرا بخوان و از من یاری بطلب که من شنونده و دانا هستم.
    ص: 40
    13
    چه بسیارند کسانی که فریفته دنیا شدند و دنیا به آنان وفا نکرد. دنیا آنان را فریب داد و دل و هوش آنان را برد و آنان همه وجود خویش را صرف دنیا کردند و ناگهان، وقتی که دلشان در عشق دنیا می تپید، دنیا به آنان پشت کرد و آنان را درمانده ساخت.
    این نتیجه عشق پوج به دنیا بود، عشق دنیا همانند دویدن به دنبال سراب است، که وقتی به آن برسی فقط حسرت و خستگی و درماندگی برایت می ماند.
    همه عشق های دنیایی، پوچ می باشند، کسی که دنبال آن ها باشد، به
    ص: 41
    دنبال سراب است. دل تو تشنه محبّت است، دل تو را خود من خلق کرده ام، این دل محتاج عشق ورزیدن است، عشقی که در حد پرستش باشد. این حس عشق ورزیدن با آبی زلال، آرامش می یابد، پس چرا به دنبال سراب هستی؟ تو باید به چشمه ای گوارا برسی.
    دل تو را چنین عاشق آفریده ام، اکنون در جستجوی من باش که اگر مرا بیابی به آن سرچشمه رسیده ای، هر کس مرا دوست بدارد، من او را روز به روز بیشتر به سوی خود می خوانم، رشته محبّت من هرگز گسسته نمی شود، فقط من سزوار پرستش هستم و شایسته عشق ورزیدن. من دوست داشتن تو را تا اوج کمال بالا می برم و به نقطه برتر هستی می رسانم. من هرگز از دوستان خود دور نمی شوم.
    مهر مرا در قلب خود قرار بده، آن وقت است که مرا نزدیک تر از خودت می یابی. من از خودت به تو نزدیک تر هستم، راز دل تو را می دانم، پس با من سخن بگو و هر چه از فراق به دل داری، به زبان بیاور! در خلوت شب ها به نماز بایست و در قنوت نماز با من نجوا کن.








  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    قدری فکر کن که این عشق چقدر پرمعناست و این مهرورزی من به تو چقدر کریمانه است. من در اوج عظمت و بزرگی هستم و نیازی به هیچ کدام از مخلوقات خود ندارم، با این همه مهرم را به دل تو که ناچیز
    ص: 42
    هستی انداخته ام، آنانی که به دنبال عشق های پوچ دنیایی هستند، چه می فهمند که عشق حقیقی یعنی چه؟ چه می فهمند که شب ها، اشک ریختن تو چه شوری دارد؟ چه می فهمند که تلاش برای رضایت من چه لذتی دارد؟
    ص: 43
    14
    امیدها و آرزوها در دل تو موج می زند، هیچ کس نیست که خواهشی نداشته باشد و امیدی در دل نپرورد. همه انسان ها به دنبال آرزویی هستند، تو هم مثل بقیه آرزویی در سر داری، مهم این است که دست حاجت را نزد چه کسی دراز می کنی. چه امیدی را در دل جای می دهی و از چه کسی خواهش می کنی. اگر دست رد به سینه تو بزنند، اگر امیدت را ناامید کنند، اگر خواهشت را پاسخ نگویند، با عزّت نفس خویش چه می کنی؟ دل پر درد خود را چگونه آرام می کنی؟
    تو را چه شده است؟ چرا از کسانی که خود محتاج و نیازمند من هستند،
    ص: 44
    خواهش و تمنا می کنی؟ چرا دست نیاز به سوی آنانی دراز می کنی که هر چه دارند از من دارند، من خدای تو هستم، دانا و توانایم، بر هر چیزی توانایی دارم، بخشنده و مهربانم.
    هر کس به من امیدوار شود، من او را ناامید نمی کنم، هرگز بخل نمیورزم، اگر به تو خوبی کنم، منّت بر سرت نمی نهم.







  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    حاجت و آرزوی تو هر چقدر بزرگ باشد، در برابر قدرت من، ناچیز است، گنج های من هرگز فانی نمی شود و بخشش من پایانی ندارد. در بخشش بی انتها هیچ کس همانند من نیست، من کسانی را که به من رو کنند، اکرام می کنم، فقط در خانه من است که همیشه به روی نیازمندان گشوده است.
    تو باید چشم امیدت فقط به سوی من باشد و دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنی و فقط از من یاری بخواهی که من معدن بخشش و مهربانی هستم. غیر از من چه کسی بی نیاز است؟ همه نیازمند من می باشند. چه می شود که گاهی به غیر من دل می بندی در حالی که می دانی دنیا و آخرت در دست من است.
    ص: 45
    15
    سرای محبّتی که بنا کرده ام، گوهری می خواهد، دلی که برای تو آفریده ام فقط با محبّت من آرام می یابد، از من بخواه تا دل تو را مشتاق مقام قرب خود کنم و شور اشتیاق به خودم را در دلت بیندازم.
    آیا می دانی چه وقت دلت به پرده تاریکی می رود؟ وقتی که نام من، دل تو را به تلاطم نمی اندازد، وقتی که صدای اذان را می شنوی که من تو را دعوت می کنم تا با من راز و نیاز کنی و تو غفلت زده ای و دعوت مرا اجابت نمی کنی. اگر دل تو در تارهایی که شیطان تنیده است، اسیر شود از شوق من دیگر به تپش در نمی آید.
    ص: 46
    از من بخواه تا با دل تو چنان کنم که چون نام مرا بشنوی، دلت به تپش آید و چون هنگامه راز گفتن با من فرا رسد از خود بی خود شوی، چون سحرگاهان فرا برسد، از خواب برخیزی و با من راز و نیاز کنی، آن وقت است که تو با این دلی که از عشق من لبریز است، لحظه به لحظه به من نزدیک تر می شوی.
    از من بخواه تا به دل تو وسعت دهم آن چنان که دیگر جام دل تو با عشق دنیا، پر نشود، اگر دل تو را به وسعت دریای مهر خود کنم، عشق به دنیا برایت کوچک جلوه می کند و هرگز فریفته این دنیای کوچک و بی مقدار نمی شوی.
    نام من، ساحل آرامش است و یاد من گرمابخش وجود. اگر دل مضطرب تو در کمند شیطان اسیر شود و به کمین او گرفتار آید از اصل خود دور می ماند و به وصال نمی رسد، دل تو که در این هیاهوی زمانه گرفتار شده است با یاد و محبّت من آرام می یابد، پس مرا همواره یاد کن، نعمت های فراوانی که به تو دادم به یاد آور تا محبّت من در دلت زیادتر شود، آن وقت است که تو به سرچشمه آرامش می رسی.









  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض








    این دنیای زودگذر و فانی به چشم تو طولانی و ماندگار، جلوه کرده است و چقدر فریب کارانه، دل تو را به خود مشغول کرده است، عشق دنیا، پرده غفلتی بر دلت افکنده است تا آنجا که خودت را هم از یاد برده ای، فراموش کرده ای که چقدر فقیر و ناتوان هستی، از یاد برده ای که من، تو و این دنیا را آفریده ام و اگر لحظه ای لطف خویش را بردارم، همه هستی، نابود می شود.
    تو خیال کرده ای که سال ها سال در این دنیا زندگی می کنی و سرخوش از نعمت ها خواهی بود، امّا به زودی مرگ به سراغت می آید و این غرور
    ص: 48
    تو را در هم می شکند و پوچی خیال تو آشکار می کند.
    وقتی مرگ فرا برسد، دیگر عذرخواهی سودی نمی بخشد، فرصت به پایان رسیده است، هر کس باید زودتر از آن به فکر می بود و برای آن لحظه، توشه ای می اندوخت. از من بخواه تا دست تو را بگیرم، به ناتوانی ات اعتراف کن تا تو را مدد کنم و به سرچشمه زلال هدایت ببرم، اگر یاری من نباشد تو به وادی سیاه هلاکت خواهی افتاد.
    ص: 49
    17
    دنیا با همه جلوه های فریبنده اش، دل تو را به سوی خودش می خواند و نگاه تو را به سوی رفاه، ثروت، شهرت و هزار معنای پوچ دیگر می کشاند، شیطان هم از هوس ها، تور غفلتی می سازد تا تو را به دام افکند، او بارها تو را فریب می دهد و تو را به گناه دعوت می کند. تو خود را در این دنیا، نیازمند می یابی و دست نیاز به سوی غیر من دراز می کنی.
    این حکایت دنیای توست، در میان وسوسه های شیطان و فریب کاری دنیا، ضعیف و ناتوان مانده ای و از نیاز و فقر سرشار شده ای. تو رشته مهر مرا گم کردی و حیران مانده ای.
    اکنون وقت آن است که از من بخواهی تا بال رهایی از همه چیز را به تو
    ص: 50
    بدهم تا دل تو در سایه عشق من، آرام یابد. کویر خشکیده دل تو، در انتظار باران محبّت من است. دست های نیازت را به سوی من بلند کن و مرا بخوان و بخواه.









  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    همه چیز این دنیا، دل تو را در بند کشیده است، دلت به فتنه لذت بیشتر افتاده است، من به تو سلامتی و قدرت دادم و تو از عبادت و بندگی من غافل شدی و به هوس ها اندیشه کردی. هوس ها تو را گرفتار کرد و دنیا بر تو سلطه پیدا کرد.
    هیاهوی زندگی، همانند زنجیری روح تو را به بند کشیده است و قدرت پرواز را از تو گرفته است، مبادا که این بندها بر پای تو بماند و تو به این بندها عادت کنی و از من و پرواز به سوی من، غافل شوی. مبادا به دست خود، این بندها را زیادتر کنی و به آنها دل خوش شوی.
    از من بخواه یاری ات کنم تا فقط به رضایت من فکر کنی و دل تو حرم من بشود و اسیر و گرفتار عشق دنیا نشود. آن وقت است که من همه امید تو می شوم، تو در خانه غیر مرا نمی زنی و امید به دیگری نمی بندی، من از حال تو آگاه هستم، وقتی این حقیقت را در تو یافتم که از همه جا دل بریده ای و فقط امیدت به من است، من هم از تو دستگیری می کنم و تو را به خواسته ات می رسانم.
    ص: 51
    18
    سال هاست که تو را به سوی خود می خوانم تا به سوی من بیایی و به سعادت واقعی برسی. من تو را بیش آن مقدار که خودت را دوست داری، دوست دارم، تو را آفریده ام و به تو نعمت های بی شمار دادم، اگر چه گناه کردی و فریب شیطان را خوردی، امّا باز هم تو را به درگاه خود فرا خواندم و راه توبه را برای تو باز نمودم و بدی های تو را به خوبی ها تبدیل کردم.
    من به دنبال سعادت تو هستم و تو به دنبال جلوه های فریبنده دنیا! من رستگاری ابدی تو را می خواهم و تو به خوشی های زودگذر دنیا دل
    ص: 52
    بستی! دنیا به هیچ کس وفا نکرده است، مرگ در انتظار توست و دیر یا زود فرا می رسد.
    آیا فکر کردی که بردباری من، تا کجاست؟ تو نافرمانی مرا می کنی و من تو را به سوی خود می خوانم تا گناهت ببخشم و تو را به عزّت دنیا و آخرت برسانم.
    در میان انسان ها، گروهی هستند که وقتی من آنان را صدا می زنم، آنان مرا اجابت می کنند و به سوی من می آیند، از من بخواه تا تو را در زمره آنان قرار بدهم که من بهشت را برای آنان آماده کرده ام. از کسانی نباش که وقتی صدایشان می زنم به ندای من توجه نمی کنند، چون صدای اذان بلند می شود و آنان را به نماز فرا می خوانم، غافل می شوند، این چه غفلت بزرگی است که آنان گرفتارش شده اند، من که در اوج مهربانی و بی نیازی هستم، آنان را فرا می خوانم ولی آنان ندای مرا بیهوده می پندارند، اینان همان کسانی هستند که وقتی مرگشان فرا برسد، پرده غفلت از مقابل چشمانشان کنار می رود و آن وقت می فهمند که چقدر ضرر کرده اند و به خود ستم بسیار کرده اند، آن وقت است که آرزو می کنند لحظه ای به آنان مهلت بدهم تا ندای مرا پاسخ گویند و ایمان بیاورند، ولی دیگر فرصت آنان به پایان رسیده است.
    ص: 53
    19









  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض







    در این آشفته بازار دنیا و هیاهوی زمانه، کسانی هستند که به یاد من می باشند، آنان در این مخروبه های جامانده از طوفان غفلت ها نام مرا بر زبان جاری می کنند، در میان امواج صداهای پوچ و تو خالی، صدای آنان به نام من بلند است.
    نام من به دل آنان آرامش می دهد، آنان در هر لحظه با نام من، یک دنیا طراوت را به روح خود هدیه می دهند، آنان یکسره در پناه یاد من، انس می گیرند و از هر چه که رنگ بیهودگی دارد به دور هستند، آنان در سایه سار یاد من زندگی می کنند.
    ص: 54
    اکنون که از آنان برایت گفتم، از من بخواه تا تو را هم در زمره آنان قرار دهم تا در این زندگی پر فریب دنیا، در این راه پر از دام و فتنه، نجات پیدا کنی و یاد من، همواره چراغ هدایت تو گردد و به رستگاری برسی. مبادا در گروه کسانی قرار بگیری که از یاد من باز ماندند و شیطان همدم و همنشین آنان شد و قلبشان در گمراهی و هلاکت سقوط کرد و دنیا با فریب های خود راه سعادت را بر آنان بست.
    ص: 55
    20
    وقتی ماهی در آب است، نمی داند معنای آب چیست، وقتی او را از آب جدا کنی، او می فهمد که آب چیست. تو همواره در دریای نعمت های من شناور هستی ولی قدر آن نعمت ها را نمی دانی. نعمت هایی که من به تو داده ام را هرگز نمی توانی شمارش کنی تا چه رسد که بخواهی شکر آن را به جا آوری!
    گروهی از بندگان من همواره شکر مرا به جا می آورند و من هم به پاس این شکرگزاری، نعمت خود را بر آنان افزون می کنم، تو هم از آنان باش و بنده شکرگزار من باش.
    ص: 56
    من هرگز به شکر کردن تو نیاز ندارم، من از هر چیز بی نیازم، تو شکر مرا به جا بیاور چون سراپا نیاز هستی و پیمانه حاجت تو به درگاه من هرگز پر نمی شود، وقتی شکر مرا به جا می آوری رحمت مرا به سوی خود جذب می کنی.
    به فراوانی نعمت هایم فکر کن و بگو که از شکر من عاجر هستی که اگر این کار را بکنی، در واقع حق شکر مرا به جا آوردی، من دوست دارم تو به این باور برسی و آن را به زبان جاری کنی.
    ص: 57
    ص: 58
    فصل دوم
    اشاره
    ص: 59
    ص: 60
    1
    در این کتاب تلاش کردم تا از «مناجات شعبانیّه» بهره زیادی ببرم، مطالب زیبایی را که در این کتاب مطالعه کردید برگرفته از این مناجات است. این مناجات را ائمه معصومین(علیهم السلام) در ماه شعبان می خواندند. در اینجا متن عربی و ترجمه آن را در پنج قسمت ذکر می کنم:
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی
    ص: 61
    نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
    إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِل لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
    خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و دعایم را بشنو وقتی که تو را می خوانم، و صدایم را بشنو زمانی که صدایت می کنم، و به من توجّه کن هنگامی که با تو مناجات می نمایم.
    من به سوی تو گریختم، و با درماندگی در برابرت ایستادم، به تو امید دارم، تو آنچه را که در درون دارم می دانی، از حاجتم خبر داری، از راز من باخبری، هیچ چیز بر تو پنهان نیست. آنچه که می خواهم به زبان آورم بر تو آشکار
    ص: 62
    است. آنچه برای من تقدیر کرده ای بر من فرود می آید. تنها به دست توست (نه به دست غیر تو) فزونی و کاستی ام و سود و زیانم!
    خد ایا! اگر محرومم کنی پس کیست آن که به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی پس کیست آن که به من یاری رساند، خدایا! از خشم و غضب تو به تو پناه می آورم.
    خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاواری که بر من بخشش نمایی، خدایا! گویی من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام، درحالی که به تو اعتمادم دارم و آنچه را تو شایسته آنی بر من جاری کرده ای و مرا با عفوت پوشانده ای!
    خدایا! اگر گذشت کنی، چه کسی از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده باشد، پس اعترافم به گناه را وسیله ای برای رو کردن به درگاه تو قرار می دهم.
    خدایا! من بر خودم ظلم و ستم کردم، پس وای بر من اگر مرا نبخشی! خدایا! در این دنیا همواره از تو خوبی دیدم، پس خوبی های خودت را هنگام مرگم از من قطع مکن!
    خدایا چگونه از لطف پس از مرگم ناامید شوم در حالی که در طول زندگی ام همواره به من مهربانی کردی!
    ص: 63
    2
    إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَی مُذْنِب قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَی سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَی إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَد مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ.
    إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَه قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی
    ص: 64
    بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَانَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَهِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کَانَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاهِ مَرْحُوما إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَی سَبِیلِ سَخَطِکَ.
    إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ
    خدایا! کارم را چنان که تو سزاوار آن هستی بر عهده گیر! خدایا! به من نگاه مهربانی کن که من گنهکارم و نادانی همه وجودم را فرا گرفته است. خدایا! تو گناهان مرا در دنیا پوشاندی و آن را مخفی کردی، تو خودت می دانی که در قیامت بیشتر نیاز دارم که گناهانم را بپوشانی! در این دنیا گناهانم را برای هیچیک از بندگان شایسته ات آشکار نکردی، پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن! خدایا بخشش تو، آرزویم را گسترده ساخت، و عفو تو هم از عمل من برتری گرفت و من امید به عفو تو دارم.
    خدایا! روزی که در آن میان بندگانت حکم می کنی، مرا به دیدارت خوشحال کن!
    خدایا عذرخواهی من از پیشگاهت، عذرخواهی کسی است که از پذیرفتن عذرش بی نیاز نیست، پس عذرم را بپذیر ای کریم ترین کسی که گناهکاران از او پوزش خواستند.
    ص: 65









  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    به فراوانی نعمت هایم فکر کن و بگو که از شکر من عاجر هستی که اگر این کار را بکنی، در واقع حق شکر مرا به جا آوردی، من دوست دارم تو به این باور برسی و آن را به زبان جاری کنی.


    فصل دوم
    اشاره


    در این کتاب تلاش کردم تا از «مناجات شعبانیّه» بهره زیادی ببرم، مطالب زیبایی را که در این کتاب مطالعه کردید برگرفته از این مناجات است. این مناجات را ائمه معصومین(علیهم السلام) در ماه شعبان می خواندند. در اینجا متن عربی و ترجمه آن را در پنج قسمت ذکر می کنم:
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
    اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی
    ص: 61
    نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَی آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلانِیَتِی وَ بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی.
    إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِل لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَهٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَی مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَی نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی إِلّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی.
    خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و دعایم را بشنو وقتی که تو را می خوانم، و صدایم را بشنو زمانی که صدایت می کنم، و به من توجّه کن هنگامی که با تو مناجات می نمایم.
    من به سوی تو گریختم، و با درماندگی در برابرت ایستادم، به تو امید دارم، تو آنچه را که در درون دارم می دانی، از حاجتم خبر داری، از راز من باخبری، هیچ چیز بر تو پنهان نیست. آنچه که می خواهم به زبان آورم بر تو آشکار
    ص: 62
    است. آنچه برای من تقدیر کرده ای بر من فرود می آید. تنها به دست توست (نه به دست غیر تو) فزونی و کاستی ام و سود و زیانم!
    خد ایا! اگر محرومم کنی پس کیست آن که به من روزی دهد؟ و اگر خوارم سازی پس کیست آن که به من یاری رساند، خدایا! از خشم و غضب تو به تو پناه می آورم.
    خدایا! اگر شایسته رحمت نیستم، تو سزاواری که بر من بخشش نمایی، خدایا! گویی من با همه هستی ام در برابرت ایستاده ام، درحالی که به تو اعتمادم دارم و آنچه را تو شایسته آنی بر من جاری کرده ای و مرا با عفوت پوشانده ای!








صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi