صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: ویژه نامه سیزده بدر{ سرسبزترین بهار طبیعت}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    طبیعت با شکوه و نشان قدرت بی پایانِ خداوندگاری سایه مِهر و نوازش خود را
    بالای سرمان گسترده، و در زیر پایمان، چونان مَهدِ آرامش و آسایش نشسته
    و گویا عهدی ناگُسستنی با ما بسته است.

    دریاهای گاه آرام و گاه نا آرام، کوه های سر به فلک کشیده،
    آفتابِ عالَم آرا، ماه و ستارگان شورانگیز و آسمان،
    این آبیِ آرام بلند که چون پرنیان، افق تا افق دامن گشوده

    و در هر چین دامانش، هزاران پولَک نقره ای جلوه گری می کند،
    ما را به مِهر می پذیرند،
    .

    کاش یاد بگیریم مهر طبیعت را به مهر پاسخ دهیم
    مهربانی با طبیعت ؛ مهربانی با زندگی ست

    سیزده بدر مبارک



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    ومن گره خواهم زد

    چشم ها را با خورشید

    دل ها را با محبت

    غصه ها را با باد

    حسرت ها را با آب

    وسبزه عمر را با شادی

    روزگارتان چون طبیعت سبز و پر طراوات باد



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    طراوت محسوس سیزدهم


    باید به ملاقات بهاری برویم که در بیابان ها اتراق کرده است
    . دو سه غزل از دفاتر سحری اش را به امانت بگیریم
    و تکثیر کنیم تا همه جا بوی مسیح واژه ها زنده شود.

    خوشحالی های متوالی، انسان را به بهار شباهت می دهد
    و چشم ما را از معرفتی چشم گیر پر می کند.


    تا بهار هست، وقفه ای در جویبار آینه ها نیست.
    لحظه ها تمامْ آبشاری اند؛ باید غنیمت شمرد!

    مقابل نگاه سرسبز بهار، مباد حرف از چیدن و پرپر شدن بزنیم؛
    واقعاً دل بهار نازک است!

    امروز اما دهان «سیزدهم»، پر است از خیرمقدم گویی به مادر دشت
    و دامنه ها. امروز، بهار، جریانی از گل به راه انداخته است.

    می خواهد خون ما را سبز و تازه کند برای بودن. در خور تأمل است.
    مخاطبی که امروز به طبیعت زده است، رو در رو می شود
    با آغوش گشوده درخت.


    طراوت محسوس سیزدهم، زبان گنگ کلمات را به سمت غزل می گرداند.
    راستی! به چه کار می آید این همه برهوت، اگر رونقی از سبز را تجربه نکنند؟
    بوی خوش سیزدهم را پرنده ها سر می دهند.

    از یک دید می توان بهار را نقاش برجسته ای دانست
    که محیط پیرامون را شاد می کشد.


    تقویم که به صفحه سیزدهم می رسد، می شکفد و با پرهیز از
    خرافات، خوش بینانه به قضیه بهار و طبیعت نگاه می کند؛
    همه روزها، خوش وقت هستند.

    پایین صفحه سیزدهم تقویم باید بنویسند که:
    «چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید».
    اندیشه ما بیمار خواهد شد، اگر روزی را «نحس» بدانیم!


    باید برویم تا عطر زندگی را، تپش هستی را از نزدیک بشنویم
    و در عرصه با اهمیتی از سبز، بار دیگر متولد شویم؛ چونان درختان.

    انسان اگر از بلندای حقیقت به طبیعت خیره شود، چیزهایی
    در دست بهار می بیند که از دیدنش سیر نمی شود.


    با خود می گوید: دیگر نباید دل به حرف های خزان زده اندوه داد؛
    این دیدگان باید وقف تماشای بهار شوند!

    باید بعد از این، دست کرد و روزهای این چنین را از ته شب های غم درآورد.
    باید کاری کرد تا دشت های جمال سیزدهم، در خاطره
    دیگر فصل ها هم جاری باشد.

    محمد کاظم بدرالدین



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «ايمان بياوريم به آغاز فصل سبز»
    از زرد بى ترانه ى اكنون سفر كنيم
    باور كنيم باور فرداى عشق را
    درباوردوباره ى اين شاخه هاى خشك


    خنياگر قبيله ى باران، بيا! بيا!
    پر كرده ايم دفتر احساس خويش را
    در انتظار ديدنت اى گل نشسته ايم
    ما در كنار پنجره ى باز فصل سبز


    تا بشكفدشكوفه هاى اعجاز فصل سبز
    تا درك شاعرانه ى آغاز فصل سبز
    در بيت،بيت شعر غزلساز فصل سبز


    بيدار شو صميميت راز فصل سبز!
    همراه چون تو مى طلبد سازفصل سبز
    از واژه هاى ناب هم آواز فصل سبز


    مادر كنار پنجره ى باز فصل سبز
    ما در كنار پنجره ى باز فصل سبز





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    سیزده بدر

    روزی سلیمان انگستری خود را به کنیزکی سپرد و به گرمابه رفت؛ دیوی از این واقعه باخبر شد،
    درحال خود را به صورت سلیمان درآورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد،
    کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند

    و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و خلق از او پذیرفتند
    (از آنکه از سلیمانی جز صورتی و خاتمی نمی دیدند)

    و چون سلیمان از گرمابه بیرون آمد و از ماجرا خبر یافت گفت
    سلیمان حقیقی منم و آنکه برجای من نشسته دیوی بیش نیست
    مّا خلق او را انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت
    و در عین سلطنت خود را «مسکین و فقیر» می دانست،
    به صحرا و کنار دریا رفت و ماهیگیری پیشه کرد...


    امّا دیو چون به تلبیس و حیل بر تخت نشست و مردم انگشتری با وی دیدند
    و ملک بر او مقرر شد، روزی از بیم آنکه مبادا انگشتری
    بار دیگر به دست سلیمان افتد آن را در دریا افکند
    تا بکلّی از میان برود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکومت کند...


    ...بتدریج ماهیّت ظلمانی دیو برخلق آشکار شد و جمله دل از او بگردانیدند
    و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را برجای او نشانند...


    ...در این احوال سلیمان همچنان بر لب بحر ماهی می گرفت،
    روزی ماهیی را بشکافت و از قضا خاتم گم شده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد...


    ...سلیمان به شهر نیامد امّا مردم از این ماجرا خبر شدند و دانستند
    که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی بیرون شهر اس؛

    پس در سیزده نورزو بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند
    تا سلیمان را به تخت بازگردانند

    و این روز بخلاف تصوّر عام روزی فرخنده و مبارک است
    و به حقیقت روز سلیمان بهار است و نحوست آن کسی راست که با دیو بسازد
    و در طلب سلیمان از شهر بیرون نیاید:

    وقت آنست که مردم ره صحرا گیرند
    خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است

    و شاید رسم خوردن ماهی در شب نوروز تجدید خاطره ای از یافتن نگین
    سلیمان و رمزی از تلاش انسان برای وصول به اسم اعظم عشق باشد
    که با نوروز و رستاخیز بهار همراه است...


    برگرفته از کتاب مقالات
    به قلم حسین الهی قمشه ای





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    به زیبایی بیاندیش





    به زیبایی بیاندیش!
    به لحظه های سبز و آبی و سپید!

    به آسمان بیاندیش، که در آغوش پرندین خویش، لالایی بودن را به گوش زمین می خواند!

    به کهکشانی بیاندیش، که گهواره زمین را با آرامشی تمام می گرداند!
    به لحظه های سبز چمن! به ترنّم باران! به تبسّم گل های سوسن!

    به آواز سرخ قناری! به پرواز سبز پرستو!
    به غوغای شادی لک لک! به آرامش رنگ طاووس. به زیبایی بیاندیش!


    به جاری ترین رودها، به پرواز ماهی از آبشار
    ! به خال خیال انگیز پلنگان! به رقص تپش ناک آهو!

    به بازیِ پروانگان روی گل ها، به زیبایی بیاندیش!
    به آرامش شادی انگیز ساحل، به گیسوی ابریشم آبشاران؛

    به زیبایی، به زیبایی، به زیبایی بیاندیش!

    چنان گم شد، در ازدحام دودها، آسمان! که پرواز کبوتر را به کلاغ ها نسبت دادند
    و لاجورد آسمان را با پرده سیاه شب به اشتباه نشستند!


    چنان گم شد، نگاه های آهوانه! که شاعران، غزل های عاشقانه را افسانه خواندند!

    چنان گم شد در ازدحام دودها، احساس!
    که تمام تصاویر را تب شب فرا گرفت و ردّ پای برف، در سیاهی آسفالت ها ناپدید شد!

    چنان گم شد، سپیدی کوه ها در سیاهی ابرها؛ که حتی عکس های سپید و سیاه،
    در تاریک خانه های غفلت سوختند.

    ... اینک فراتر از این کوچه های دودی و در آن سوی افق های مه آلود،
    سرسبزی درختان بادام، دوامِ ما را آرزومند است و کاجستان ها را به استقامتی تمام سبز،
    فرا می خواند.


    در این یک لحظه از مرگِ هزاران لحظه سبز، من و تو، ـ این دو چشم بیدار ـ
    آیا زندگی را در مسیر سالم خود، آرزومندیم؟!

    «طبیعت»، پلکی از خوش رنگیِ آیینه ماست!
    همان آیینه ای که انعکاسِ «زندگی»هاست!


    به زیبایی بیاندیش!


    به لحظه های سبز و آبی و سپید و فردایی که سرسبز از بهار است؛

    سرسبز از پرستو؛ از قناری، از رودهای جاری.



    سید علی اصغر موسوی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بهانه ای برای رفتن




    روز طبیعت، فقط یک بهانه است؛

    بهانه ای برای رفتن، دیدن و گره خوردن با آنچه پیش روی چشمانت رشد می کند
    و تو صدایِ رشد طبیعت را از میانِ آن همه تازگی و طراوت، می شنوی.


    هر کجا گیاهی سر از خاک برون آورده، گُلی روییده، یا طراوتِ بهاری به آن دمیده
    و نوای نغمه و سرود شادی در هوا آکنده است، آن جا جایگه شادی و شعف مردم است.

    مهم نیست؛
    کنار خیابان، تویِ بوستان، کنارِ بزرگ راه یا خارج از شهر و میانِ زمین هایِ خاکی،
    مهم فرار از چهار دیواری هایِ خسته کننده است


    و ترس از خفه شدن و پوسیدنِ دل، میانِ این دیوارها.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    حس زندگی






    تمام این دشت ها مال توست که یک روز تمام را در آن بگردی و با آن زندگی کنی؛

    یک روز خارج از آن هیاهو، بگذار لحظه ای به خاطر بیاوری که تو هم عضوی
    از این پهنه طبیعتی و تمام دشت ها و دریاها مال توست.


    بگذار تا بفهمی که خود را حبس کرده ای و بفهمی بدون آن همه لوازم آسایش،
    چه آرامشی در این دشت خوابیده است و دویدن در میان این دشت چه حس کودکانه ای دارد!

    پا گذاشتن بر خاکی بدون سنگ فرش، دست زدن در آب جاری رودخانه ها،
    دیدن پرواز پرنده ای در آسمان واقعاً آبی، حس زندگی است.

    بگذار یک روز را در دسترس نباشی!

    باید دیده ها را در چشمه سار وحی شست و طبیعت را با نگاه تقدیس نگریست
    که مأوای اشرف کائنات است!

    باید پاک بودن را تجربه کرد و چون آب، بی آلایش بود و چون کوه، استوار!

    باید جاری بود چون رود و بی کران بود چون دریا!

    باید به آفتاب اقتدا کرد و به همه یکسان تابید!

    باید چون ابر، کریم بود و چون رعد، با هیبت!

    باید در کنج غروب، زانوی «الامان» بغل گرفت و «العجل» سر داد!

    باید با چشمانی بارانی، به بدرقه شب رفت و «العفو» خواند!

    باید گل واژه ای شد در یک صبح و بر کرانه شفق، تکبیر سر داد

    تا بیاید آن که همه در انتظارش لحظه ها را می شمارند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست
    دریاب که هفته‌ی دگر خاک شده ست


    می نوش و گلی بچین که تا در نگری
    گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست


    با آرزوی روزی شاد در کنار طبیعت سبز برای همه دوستان





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi