حاج همت به چادر فرماندهی محسن رضایی که آن مقطع فرمانده کل سپاه بود، رفت. او در جملاتی سعی کرد مخالفت جدی خود را با اجرای طرح مطرح شده برای عملیات والجر ۱، که از طرف ارتش مطرح شده بود، بیان کند. از صحبتهای حاج همت چنین برآمد، نتایجی که به آن اشاره میکند تنها حرف و نظر خودش نیست و حاصل جمع بندی صحبت با تعداد دیگری از فرماندهان است.محسن رضایی از او خواست بقیه فرماندهان را جمع کند تا در جلسهای که پیرامون همین موضوع قرار است برگزار شود بیایند و با صراحت حرفهایشان را بزنند. جلسه حساسی بود. همه فرماندهان جمع شده بودند تا نظرات خود را در خصوص نحوه اجرای عملیات والفجر ۱ بیان کنند.
علی رغم اینکه تعداد دیگری از افراد حاضر هم نظر با حاج ابراهیم بودند، مصلحت دیدند در آن شرایط سکوت کنند و حرفی نزنند. اما شهید همت با روحیهای که داشت شروع کرد نظراتش را مطرح کردن و صراحتا با طرح «آتش به جای خون» که توسط ارتش مطرح شده بود مخالفت کرد. او که گمان میکرد در صورت اجرای این طرح، دوباره وضعیت بر میگردد به زمان بنی صدر، با جدیت و با نیش و کنایه و بسیار بی پرده حرفهایش را زد.
وضعیت بین ارتش و سپاه در آن مقطع بسیار حساس بود و دشمن سعی میکرد تا جایی که میتواند از هر موضوعی استفاده کند و بین این دو بازوی نظامی شکاف و اختلاف ایجاد کند.
تصاویری از منطقه عملیاتی والفجر ۱
به همین جهت محسن رضایی برای اینکه کسی از این جلسه و از نحوه برخورد حاج همت در جلسه سواستفاده نکند حاج ابراهیم را به مدت دو روز در بازداشت نگه داشت.
فرمانده وقت کل سپاه خود ماجرای بازداشت را اینگونه روایت میکند: «چون احتمال میدادم انعکاس این صحبتهای همت مسئلهساز بشود، به او گفتم: حاجی! گفت: بله؟ گفتم: دوست ندارم این را بگویم، اما میگویم. گفت: بگوشم.گفتم: باید چهل و هشت ساعت همین جا بمانی و تکان هم نخوری. نگاهم کرد و گفت: یعنی زندان دیگر؟ گفتم: هر طور دوست داری فکر کن. گفت: به چه جرمی؟ گفتم:جرمش را من معلوم میکنم. گفت:حرفهایی که گفتم حق نبود؟ گفتم: این که بود یا نبود، برخوردت [در این جلسه با ارتش] اصلا خوب نبود.
البته استدلالش منطقی بود. شاید خیلیها هم به او حق میدادند. ولی آن نحوه برخوردش را، به مصلحت نمیدانستم. وقتی توقیفاش در قرارگاه را به او ابلاغ کردم، هیچ به روی خودش نیاورد. فکر کنم رفت توی یکی از سنگرهای قرارگاه، مشغول نماز و دعا شد. بعد هم که مدت توقیفاش بهآخر رسید و از قرارگاه رفت، کوچکترین نشانهیی یا حرفی یا حکایتی از آن برخوردم با او را، نه شنیدم، نه دیدم. چند بار حتی امتحانش کردم که ببینم از من ناراحتست یا نه؛ دیدم نه.»
عملیات والفجر مقدماتی که در بهمن سال ۶۱ یعنی حدود ۳ ماه قبل از آغاز عملیات والفجر یک با طرح ارایه شده سپاه انجام شده بود، با عدم الفتح مواجه شده بود زیرا نیروهای عمل کننده هر چقدر تلاش کردند اما دشمن دست از مقابله بر نداشت و آن ها نتوانستند در مواضع خود، به اصطلاح به همدیگر دست دهند.
بنا شد برای عملیات بعدی، طرح پیشنهادی ارتش که شهید صیاد شیرازی آن را مطرح کرده بود انجام شود. جلسات متعددی برای بررسی جوانب مختلف عملیات برگزار شد و تا نیمه فروردین سال ۶۲ به طول انجامید.
تصاویری از منطقه عملیاتی والفجر ۱
طبق طرح «آتش به جای خون» این ادوات نظامی بود که باید مقابل دشمن قرار میگرفت و سپس نیروها وارد عمل میشدند. چرا که فرماندهان ارتش معتقد بودند منطقه به گونهای نبود که بشود مانند عملیاتهای گذشته، از اصل غافلگیری استفاده کرد. بنا بر این طرح، عملیات والفجر یک از شمال فکه آغاز می شد، نیروهای رزمنده با پشتیبانی آتش توپخانه به خط دشمن زده و بعد از فتح چند ارتفاع، به چاه های نفتی عراق در منطقه العماره میرسیدند.
اما از نظر مخالفان، این طرح دارای دو اشکال اساسی بود: اول اینکه ادوات نظامی دشمن نسبت به ایران ده برابر بیشتر بود و با امکانات موجود رزمندگان ایرانی یارای مقابله با چنین امکاناتی را نداشتند. دوم اینکه علی رغم دفعات قبل که نیروها با سکوت حرکت میکردند و مواظع دشمن را میگرفتند اما این بار باید سر و صدا حمله را آغاز میکردند و هدف این بود با این سر و صدا رعب و وحشت در دل دشمن بیاندازند.
به هر روی و با عدم اجماع نظر کلی بین فرماندهان ارتش و سپاه برای اجرای این حمله، عملیات والفجر یک در ساعت ۲۲ و ۱۰ دقیقه ۲۰ فروردین ماه ۱۳۶۲، با رمز «یا الله- یا الله- یا الله» به جهت کامل کردن تصرف «جبل حمرین» در شمال فکه آغاز شد زیرا در این شب بود که نور ماه به کمترین حد خود رسیده بود و رزمندگان می توانستند در این تاریکی بهتر به مواضع خود برسند.