مدعیان مهدویت
همان گونه که از عصر بودا تا زمان حاضر بسیاری بوده اند که ادعای پیغمبری و نبوت داشته اند بسیاری نیز پیدا شده اند که مدعی مهدویت گردیده اند. فی المثل از جمله کسانی که مدعی پیامبری شده اند مسیلمه در سال نهم هجرت و از اهل یمامه بود و ادعا می کرد او با پیامبر اسلام در رسالت شریک است. دیگری بیان بن سمعان بود که با ادعای الوهیت، عده ای ناآگاه را به دور خود جمع کرد و نیز از این قبیل است:سبحاح بنت حارث (در آخر عهد پیامبر اسلام) طلیحه بن خویلد اسدی (پس از رحلت حضرت رسول) محمد بن عبدالله بن مثنی، عامر بن یزید معروف به خداش، ابن منصور عجلی (معتقد به عروج حضرت علی علیه السلام بود) مغیره بن سعید (معاصر خلافت هشام بن عبدالملک) [21] .به طور کلی این موضوع چنان اهمیت
پیدا کرد که اعتضاد السلطنه از رجال عهد قاجاریه را بر آن داشت تا به تألیفی در این مورد اقدام ورزد به نام المتبنیین یا طبقات المضلین و در آن کلیه کسانی را که ادعای پیغمبری داشته اند تا عصر خود [ صفحه 73] جمع آوری کرده است و الحق از عهده اینکار نیز به خوبی برآمده است.غرض از تمهید این مقدمه آن بود که روشن شود وقتی افرادی پیدا می شوند که ادعای پیغمبری و حتی الوهیت نمایند بی تردید مدعی امام زمان بودن و منجی بشریت شدن نیز در میان آنان یافت می شود. نام برخی از مدعیان مهدویت بدین قرار است:شریعی: نامش حسن و کنیه اش ابو محمد و از صحابه امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهماالسلام بود. وی اول کسی است که چنین ادعایی نمود.منجی خارجی مصری: وی مطلع از احکام نجومی بود و از آینده خبر می داد. در سال که خروج کرد می گفت مهدی موعود است و عنقریب مالک مصر خواهد شد. تعداد مریدانش 133 نفر بودند.محمد بن تومرت: در مغرب زمین به ادعای مهدویت خروج کرد. در برخی از تواریخ نسبت وی را چنین آورده اند، محمد بن عبدالله بن الرحمن بن هود بن خالد بن تمام بن عدنان بن صفوان بن سفیان بن جابر بن عطاء بن ریاح بن یسار بن عباس بن محمد بن الحسن بن امیر المومنین علیه السلام و الصلوهمولدش سوس: (از اقصا بلاد مغرب) بود و در ایام جوانی در عراق عرب نزد امام محمد غزالی و ابوالحسن طبرانی علم آموخت و در زهد و تقوا معروف خاص و عام شد و در علوم شرعیه و اصول فقه
و کلام مهارت کامل پیدا کرد.