صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1






    به نام خدا و با سلام خدمت همه دوستان
    وقت همگی بخیر








    اخلاق اسلامى در نهج البلاغه جلد 1





    اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متّقين)

    با استفاده از دروس نهج البلاغه استاد محقق

    آية اللّه مكارم شيرازى

    جلد اول

    تأليف: اكبر خادم الذاكرين

    (خادمى اصفهانى)
    ا نشاءالله که خداوند متعال توفیق دهد تا بتوانیم در این موضوع، متن کتاب را با هم مطالعه کنیم.






    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 12:41
    امضاء
    gol

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1




    فهرست کتاب



    نقش اخلاق در زندگى انسانها

    پیش در آمد

    حقيقت تقوى

    تقوى در لغت

    تقوى در قرآن

    مفهوم تقوى در روايات

    اهميت تقوى در قرآن

    آفرينش موجودات

    هدف آفرينش(2)

    خلقت و آفرينش انسان

    خلقت و آفرينش جميع مخلوقات

    خلاصه بحث هدف آفرينش

    مسئله ارزاق و انواع روزى ها

    گستردگى و تنگى رزق

    1. فضائل پرهيزگاران

    گفتار صحيح

    ريشه يابى كثرت خطرات زبان

    درمان بيمارى هاى زبان

    2. ميانه روى در همه چيز

    معانى مجازى

    3. روش آنها تواضع است

    4 و 5ـ چشم و گوش حق بين و حق شنو

    دو سرمايه بزرگ انسان

    6. تحمل حوادث سخت

    مقام تسليم و رضا

    براى تحصيل صفت رضا چه بايد كرد

    7ـ ايمان صريح و خالص

    سخنى از ابن ميثم شارح نهج البلاغه

    8ـ عظمت خدا در قلب پزهيزگاران

    9. يقين در سر حد شهود

    10ـ مقام حُزن

    11ـ مردم از آنها در امانند

    12ـ ترك تن پرورى

    زينت و تجمل از نظر اسلام

    يك دستور مهم بهداشتى

    13ـ روح قناعت

    14ـ عفّت نفس

    معناى لغوى عفّت

    زيربناى علم اخلاق

    15ـ صبر و استقامت

    فضيلت صبر در كتاب و سنّت

    اقسام صبر

    فلسفه صبر چيست؟

    طالوت كيست؟

    تجارة مُربحة يسّرها لهم ربّهم

    16 و 17 زهد در دنيا و شكستن زنجيرهاى اسارت

    مال دنيا

    عشق اولاد و همسر

    18 ـ 20 ـ عبادات شبانه، تلاوت قرآن و ترتيل

    اهميت قرآن

    21ـ حزن در سايه قرآن

    22ـ درمان طلبيدن از قرآن

    23 ـ 27 ـ واكنش پرهيزگاران در برابر قرآن مجيد

    اِخلاص در قرائت قرآن

    فهرست منابع



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 12:42
    امضاء
    gol

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    نقش اخلاق در زندگى انسانها

    نمى دانم چرا هنگامى كه سخن از «اخلاق» به ميان مى آيد بسيارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را يك امر مستحبى، و در حاشيه زندگى مى دانند، درحالى كه غالب مشكلات فردى و اجتماعى كه با آن دست به گريبان هستيم، دقيقاً و مسلماً ناشى از ضعفهاى اخلاقى ما است.

    مشكلات و گرفتاريها و بن بستهاى جهانى نيز درست از فقر اخلاقى جامعه ها و مخصوصاً سران بسيارى از كشورهاى جهان سرچشمه مى گيرد، و اين سخن تحليلهاى روشنى دارد كه شرح آن را از حوصله اين مقدمه كوتاه خارج است.

    آرى اخلاق سرمايه اصلى اقوام و ملتها است.

    اخلاق كليد حل مشكلات مهم اجتماعى است.

    اخلاق خميرمايه تمدن و ستون فقرات يك زندگى اجتماعى سالم است و اخلاق بهترين وسيله انسان در سير الهى است; به همين دليل تا مسائل اخلاقى در جوامع انسانى حل نشود هيچ مسأله اى حل نخواهد شد.

    و باز به همين دليل «تهذيب نفوس» و «تزكيه قلوب» و «تكميل مكارم اخلاق» به عنوان يكى از اهداف اصلى بعثت پيامبر بزرگ اسلام (صلى الله عليه وآله) در كتاب آسمانى ما قرآن و روايات اسلامى شمرده شده است، و پيشوايان اسلام و بزرگان دين قسمت عمده عمر پربركت خود را وقف اين كار كردند.

    در همين راستا توفيق الهى شامل حال نگارنده شده كه چند سال متوالى «ماه مبارك رمضان» درس اخلاقى از ديدگاه نهج البلاغه على (عليه السلام) يا به تعبير ديگر درس نهج البلاغه اى در زمينه اخلاق و تقوى، در حوزه علميه قم براى طلاب و فضلاى محترم داشته باشيم، شايد وسيله اى براى اصلاح اخلاق «خويش» و «آنها كه خود را نيازمند به اين امر مهم مى بينند» فراهم سازم.

    اين درسها كه از سيماى جمهورى اسلامى نيز مرتباً پخش مى شد بحمدالله اَثر عميقى داشت، و جمعى از رهروان راه حق را در اين مسير به حركت درآورد، و گروهى اصرار داشتند كه جمع آورى شود و به صورت كتابى درآيد تا فائده آن بيشتر گردد.


    توفيق اين كار شامل حال فاضل محترم حجة الاسلام آقاى اكبر خادمى اصفهانى دامت تأييداته شد كه مرتباً در درسها شركت داشته و مطالب را با دقت جمع آورى مى كرد.

    نامبرده به اين نيز بسنده نكرد بلكه با ذوق و سليقه ويژه خود و مطالعاتى كه در كتب اخلاقى بزرگان پيشين داشت مطالب قابل ملاحظه اى بر آن افزود و به صورت پربارترى درآمد.

    اينجانب به مقدارى كه وقت اجازه مى داد قسمت هايى از اين مجموعه را مطالعه كردم و از زحماتى كه براى اين كار مهم كشيده بود، خوشوقت و متشكر شدم، و با نشر آن موافقت نمودم.




    .
    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 12:44
    امضاء
    gol

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    در اينجا چند نكته را قابل ذكر مى دانم:

    مجموعه حاضر كه در دو جلد تهيه شده و هم اكنون جلد اول آن انتشار مى يابد شرح و تفسيرى است بر خطبه همّام يا خطبه متّقين (خطبه شماره 193نهج البلاغه) كه جامع ترين خطب نهج البلاغه در زمينه اخلاق و تقوى است، و دقت در آن مى تواند بزرگ ترين مددكار ما در «سير و سلوك الى الله» و «تهذيب نفس» باشد.

    جالب اينكه در اين خطبه شريفه يكصد و ده صفت از صفات برجسته پرهيزگاران مطابق نام على(عليه السلام) به حروف ابجد است كه تجسّمى براى اين صفات بود، صفاتى كه هريك از ديگرى مهمتر و سازنده تر است، و هر يك از اين صفات يكصد و ده گانه به طور تفصيل در اين كتاب مورد بحث و بررسى قرار گرفته (27صفت در جلد اول، و 83 صفت در جلد دوم).

    يقين داشته باشيد هركس بتواند اين اوصاف را در خود زنده كند و به آن متخلّق گردد، نور ايمان و حقيقت بر قلب او تابنده خواهد شد، و از اين سرچشمه نور و هدايت اميرمؤمنان على(عليه السلام) روح و دل او روشن خواهد گشت، و شخصيتى تازه همراه با آرامش و روحانيتى بى نظير در وجود خود احساس خواهد كرد.

    لذا مطالعه دقيق اين خطبه نورانى را در زمينه صفات متقين كه آئين تمام نماى اخلاق اسلامى است به همه خوانندگان گرامى و پويندگان راه تهذيب نفس مخصوصاً جوانان عزيز توصيه مى كنم. و موفقيت آنها را در به كار بستن اندرزهاى مولاى متقيان على(عليه السلام) از خدا خواهانم.

    و نيز صميمانه از آنها مى خواهم كه دعا كنند نگارنده را نيز توفيق الهى يار و مددكار شود تا اين راه پرافتخار را همراه شما بپويد.

    واللّه ولى التوفيق


    قم ـ حوزه علميه
    ناصر مكارم شيرازى

    آبان ماه 1370



    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:01
    امضاء
    gol

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1


    پیش در آمد

    بسم اللّه الرحمن الرحيم

    الحمدلله ربّ العالمين و الصلاة والسلام على خير خلقه محمّد وآله الطيبين الطاهرين المعصومين سيّمابن عمّه و وصيه اسداللّه الغالب على بن ابيطالب ولعنة اللّه على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدّين.

    سپاس خالقى را كه به مخلوقاتش لباس وجود پوشانيد; و انسان را از ميان آنهابا اين كه مقتضاى (خُلِقَ الاِنْسانُ ضِعُيْفاً)(1) در نهايت ضعف بود، اشرف موجودات و گل سرسبد دستگاه آفرينش قرار داد.

    و در كتاب تشريعش تقوى را ملاك برترى و كرامت او معرفى نمود (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ)(2) و با فرمان «اتَّقُوا» امر كرد كه آن را با قلم اراده از مرحله ذهنيّت به مرحله عينيّت رسانند و در متن صفحات كتاب تكوين بنگارند تا زمينه مصاحبت با حق جل و علا را فراهم نمايند كه (اَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِين)(3)

    سپس خود را به اين وصف ستود (هو اَهل التّقوى واهل المغفرة)(4) و با همين معيار پيامبرانش را از ميان مخلوقاتش برگزيد، بعد از آن كه ملبّس به لباس تقوى بودند (ولِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ)(5) و از ميان آنها پيامبر خاتم محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله) را به عنوان اسوه برگزيد (لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللّه اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)(6)

    و دگر بار با همين سنجش، سيره نبويه را با ولايت علويه استمرار بخشيد تا با ارتباط عالم مُلك و مَلَكوت منقطع نگردد و زمين و زمان از اسوه و حجّت خالى نشود كه «لو لا الحجة لَساخت الارض باَهلها»

    و شكر خداى را كه بهترين زاد را در اين سفر الهى كه روح سوار بر مركب جسمانى طى طريق مى كند تقوى قرار داد (فَاِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى)(7) تا به غايت قصوى و آخرين مرحله، يعنى لقاى الله برسد (يا أَيُّهَا الإِنسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيْهِ)(8)

    و بالاخره سند مالكيت بهشتش را هم به نام صاحبان اين زاد و توشه يعنى متقين ثبت و صادر نمود و فرمود: (تِلْكَ الجَنَّةُ الَّتِى نُورِثُها مِنْ عِبادِنا مَن كَانَ تَقِيّاً)(9) و چه جايگاه پر نعمتى كه خودش فرموده: (وَلَنِعْمَ دَارُ المُتّقِينَ)(10)


    اينجانب از سابق علاقه عجيبى نسبت به خطبه متّقين نهج البلاغه داشتم، به طورى كه هميشه در خاطرم اين خطبه بر تارك خطب نهج البلاغه مى درخشيد،

    و به نظرم در ميان سلسله خطبه هاى اين تالى تِلو قرآن كه فرش كلام خالق و عرش كلام مخلوق است، خطبه متّقين بارزترين گوهر اين سلسله در تهذيب نفوس و تصفيه ارواح است.

    به همين جهت، تصميم گرفته بودم كه جزوه اى مشتمل بر جامع گفتار شارحين و ناظرين به كلام على (عليه السلام) در اين خطبه مهيّا كنم; و با همين انگيزه، در سفرى تبليغى رزمى كه به جبهه هاى نور عليه ظلمت داشتم، مقدارى از خطبه را در جمع ياران به بحث گذاشتم، و از آنجا كه علم وحشى و گريزان است و نياز به پاى بند كردن آن به كتابت دارد،(11) اقدام به نگارش آن مطالب مورد بحث نمودم.

    ولى متأسفانه موفّق به تكميل آن نشدم و كار ناتمام ماند تا اين كه در ماه مبارك رمضان 1408 هـ.ق حُسن انتخاب استاد عزيز و بزرگوارم و محقق عظيم الشأن حضرت آية الله مكارم شيرازى (دام ظله الوارف) كه همين خطبه را براى درس نهج البلاغه برگزيده بودند انگيزه اين كار مهم شد; دامن همّت به كمر زده و روزهاى ماه مبارك رمضان در جلسه درس ايشان در مدرسه امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)، كه جمع كثيرى از طلاب و فضلاى حوزه علميه شركت داشتند، و حقّاً حوزه درس با بركتى بود، شركت كردم; و مطالب ايشان را كه آميخته با نكات بديع و تحليلهاى تازه فراوانى بود، جمع آورى نمودم.

    سپس با مطالعه كتب و منابع مختلف در اين زمينه، (كه در فهرست منابع ذكر خواهد شد) نكات مهم و بخشهاى گوناگونى براى مزيد فايده بر آنها افزوده; و مجموع را به نظر ايشان رساندم; پس از بررسى اجمالى و تذكرات مختلف اصلاحى، امر به چاپ آن فرمودند.

    اميدوارم اين نوشتار كه از درياى بيكران بيانات مولى اميرمؤمنان على(عليه السلام) مايه مى گيرد براى تمام سالكان راه حق و پويندگان طريق تهذيب نفس، مفيد و مؤثر افتد.

    گرچه حسن آغاز اين خطبه با برخورد به رحلت جانگداز رهبر انقلاب اسلامى آية الله العظمى امام خمينى(ره) انجامى اسف انگيز داشت و بحث استاد ناتمام ماند ولى با اشارت استاد و زير نظر ايشان، باقيمانده خطبه نيز شرح و پس از قريب دو سال و نيم، بحمدالله به پايان رسيد و لطف الهى مراحل تكميلى تا آماده شدن براى چاپ چنان كه اشاره كردم پيموده شد.




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:04
    امضاء
    gol

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    بارى خطبه همّام يا خطبه متّقين، قطره اى زلال و درخشان از درياى متلاطم و بيكران علم مولى المتقين اميرالمؤمنين على(عليه السلام) است، آن امام هُمامى كه نورى بر منار طريقت و نگاهبانى بر مسير شريعت بود.

    امامى كه در خانه حق (كعبه) چشم به جهان گشود تا از ابتدا بيننده حق باشد; نوجوانى كه در مكتب نبوت در برابر استادى چون نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) زانو زد و كتاب وحى را ورق ورق مطالعه نمود تا تاريخ جهان را رقم زند.

    آن شاگردى كه در اين مكتب قلم به دست گرفت تا دست قلم زنان باطل را قلم كند، و آن سخن آموزى كه در اين مدرسه سخن گفتن آموخت تا پرچم فرياد را در سرزمين زشتيها برافرازد; آن دست پرورده نبوت هر آنچه لازم بود فراگرفت و هر آنچه لازم بود در صحيفه خود به يادگار گذاشت.

    او به جايى رسيد كه به فرموده خودش: «يَنْحدِرُ عَنِّى السَّيلُ وَلا يَرقَى إلَىَّ الطَّيرُ»(12): «سير دانش از كوه فكرتم روان، و مرغ انديشه بر فراز آن پرواز نتواند كرد»!

    او به مقامى رسيد كه گرچه در وصف وى دانشمندان و سخنوران بزرگ تازى و فارسى مانند: حسان، ابوفراس، ابوتمام، متنبّى، حكيم سنايى، فردوسى و غيره سخن بسيار گفته و سروده اند، ولى هيچ يك به اداى حق مقام او نرسيده اند; و حقيقت او، و صفاى او همچنان براى غير حضرت حق و صاحبان علم حقيقى، مستور مانده است.

    او در مكتب نبوى به درجه استادى رسيد تا درس ارزشهاى انسانى اسلامى دهد، او آمد تا هادى افكار پريشان در وادى خيال، و ساقى معارف دقيقه در جام الفاظ رقيقه و لطيفه باشد، او قيام كرد تا نهج و طريق مستقيم حق را در سايه نهج البلاغه خود ترسيم كند.

    او آمد تا باغبانى براى به ثمر رساندن شكوفه هاى انسانيت باشد.

    او آمد تا شكوه شكفتن شكوفه هاى سفيد فطرت را به نمايش گذارد.

    او آمد تا بگويد هرچه نپايد، دلبستگى نشايد.

    او آمد تا بگويد از بيگانه به حضرت يگانه پناه بايد برد.

    او آمد تا آمدن را آموزد و رفت تا رفتن را.

    او زيست تا چگونه زيستن آموزد و در ماه خدا، در خانه خدا، سر به سجده شهادت در محراب خونين عبادت نهاد تا چگونه مردن آموزد.

    او با آمدنش در كعبه، و با رفتنش از محراب مسجد كوفه، عملاً نشان داد كه (إِنّا لِلّهِ وَ اِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ).(13)

    او آمد تا توشه اين راه تقوى و رهروانى كه به هدف و لقاى الهى مى رسند متقين را معرفى كند; و در همين راستا خطبه متقين را بيان فرمود و در ان حدود 110 صفت براى آنان گنجاند.(14)

    «خطبه همّام» دستورالعملى است بارى آنان كه مى خواهند به مقصود رسند، آئينه اى است تمام نما براى پروا دارندگانى كه طالبند به سرچشمه زلال حقيقت دست يابند، آنان كه دوستدار آراستگى اند و آراستگى را در باطن آراسته مى بينند.

    «خطبه همّام» صحنه اى از تأثير يك معلم حقيقى در شاگردى حقيقى است تأثيرى كه رخت بر بستن جانى از كالبدى را به همراه دارد! تاريخ بسيار نشان داده كه سخن گويان بزرگ توانسته اند به تأثير سخن، مستمع را بگريانند، يا بخندانند، يا سپاهى را براى جنگ و دفاع (يا صلح و سازش) بشورانند، يا گروهى را به اندرز و نصيحت از خلق و خوئى زشت دور و به اخلاق و عاداتى نيكو نزديك سازند، يا در نهايت شنونده را از خود بيخود ساخته و به تأثير سخن بيهوش نمايند; ولى تاريخ نشان نداده كه خطيبى در طىّ سخنرانى خود، مستمع را براى هميشه مدهوش كند و به جهان جاودانش رهسپار سازد و تنها «خطبه همّام» است كه مقام تأثير سخن را به درجه اعجازى رسانده و خارج از طرق بشرى تأثير كرده كه جان شنونده «همام» را از قفس طبيعت آزاد و به گلشن راز به پرواز درآورد.

    «خطبه همّام» از معروف ترين خطب مولى على(عليه السلام) است كه در كتب معتبر «شيعه و سنة» با كمى اختلاف، نقل شده و پيوسته علماى بزرگ حفظ آن را مانند حفظ قرآن لازم دانسته و به شاگردان خود سفارش مى نموده اند.

    «خطبه همّام» در هر يك از قرون اسلامى، نزد اهل دانش، بزرگ ترين كتاب از نظر اخلاقى به شمار مى رفته و حتى بعضى همانند تلاوت قرآن، مقيّد به خواندن آن بوده اند. يكى از اساتيد بزرگوار مى فرمود استادى داشتم كه وضو مى گرفت و رو به قبله مى نشست و به من مى فرمود اين خطبه را بخوان و در وقت خواندن مى گريست و ناله مى كرد.

    آرى ناله مى كرد و ناله دارد، و چرا آنان كه مى فهمند ناله نكنند! آنان كه در حصرت صيحه اى همّامى مى سوزند، چرا آه نكشند! و چرا غمگين نيستيم، چرا كلامى كه كالبدى را از جان تهى مى كند، در قلب ما تأثيرى نمى كند! كلام همان كلام است، پس عيب از كجاست!

    به هر حال اميد است با مطالعه سخنان مولى و برداشت صحيح از «خطبه همّام» به سر منزل مقصود رهنمون گشته و زندگى خود را سامان دهيم. غفرالله لنا ولكم انشاءالله تعالى.

    لازم به ذكر است كه در آخر هر فراز، يا هر چند فراز، اشعار عارف بزرگوار مرحوم الهى قمشه اى را كه در شرح خطبه «همام» سروده است،(15) آورده ايم، به اميد اين كه خوانندگان هرچه بيشتر استفاده كنند.

    از آنجا كه انسان در معرض اشتباه و خطاست، اميدوارم خوانندگان عزيز خطاها را عفو و اين حقير را از راهنمايى و ارشادات خود بى بهره ننمايند.(16) قم ـ اكبر خادم الذاكرين(خادمى)

    27/7/69 مطابق با 28 ربيع الاول 1411 هجرى قمرى

    --------------------------------------
    - پی نوشت:

    1. سوره نساء، آيه 28.
    2. سوره حجرات، آيه 13.
    3. سوره بقره، آيه 194.
    4. سوره مدّثر، آيه 56.
    5. سوره اعراف، آيه 26.
    6. سوره احزاب، آيه 21.
    7. سوره بقره، آيه 197.
    8. سوره انشقاق، آيه 6.
    9. سوره مريم، آيه 63.
    10. سوره نحل، آيه 30.
    11. از رسول گرامى اسلام(ص)روايت شده «قيّدو العلم بالكتاب»; علم را با نوشتن در بند و قيد كنيد (كنزالعمال، خبر 29332). ـ در شعرى منسوب به على عليه السّلام است: «كلّ علم ليس فى القرطاس ضاع كلّ حرف جاوز الاثنين ذاع»; هر علمى كه در كاغذ نباشد ضايع و هر حرفى كه از دو نفر تجاوز كنيد شايع مى شود.
    12. از جملات خطبه معروف به «شقشقيّه».
    13. سوره بقره، آيه 156.
    14. با تقسيم بندى، 110 صفت در آن ديده مى شود، گرچه ممكن است كسى چند عدد بيشتر يا كمتر شمارش كند و مى دانيم 110 به حروف ابجد نام مبارك «على»عليه السّلام است و به حق او مولاى متقين و دارنده تمامى صفات ذكر شده در خطبه است.
    15. اشعار عارف بزرگوار و بلبل گلشن راز مرحوم الهى، از ديوان ايشان تهيه شده است.
    16. خوانندگان عزيز مى توانند به آدرس ناشر مكاتبه فرمايند.


    .
    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:05
    امضاء
    gol

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    ▲حقيقت تقوى

    ومنْ خُطْبِة(1) لُه(عليه السلام) يَصفُ فيها المتّقين

    رُوىَ انّ صاحِباً لاَميرِالمؤمنين عليه السلام يُقالُ لَهُ هَمّام كان رَجلاً عابداً فقالَ لَهُ يا اَميرالمؤمنين صِفْ لِىَ المتَّقين حتّى كَكَنّى اَنظُرُ اليهِم. فَتَثاقَلَ عليه السلام عن جوابه ثُمَّ قالَ: يا هَمّام (اتّقِ اللهَ وَاحْسِنْ فَاِنّ اللّه مَعَ الذّينَ اتَّقوا والّذينَ هُم مُحسِنُون). فَلَمْ يَقْنَعْ همّامُ بِهذَا القَولِ حَتّى عَزَم عليه فَحَمِدَ اَاللّه وَاَثْنى عَلَيه وَصلّى على النّبىـ صلّى اللّه عليه وآلهـ ثم قالَ(عليه السلام):


    * * *

    ترجمة: روايت شده كه يكى از اصحاب على(عليه السلام) به نام (همّام) كه مردى عابد بود به على(عليه السلام) عرض كرد يا اميرالمؤمنين براى من پرهيزكاران را چنان توصيف كن گويا آنها را با لعيان مى بينم. حضرت در پاسخش درنگ كرده فرمودند: «اى همّام از خدا بترس و نيكى كن زيرا «خداوند با كسانى است كه داراى تقوا هستند و احسان مى كنند».

    ولى همّام به اين جواب مجمل قانع نشد و همچنان اصرار ورزيد لذا حضرت حمد خدا را به جا آورد و بر پيامبرش درود فرستادند (شروع به جواب تفصيلى كرد) فرمودند:




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:05
    امضاء
    gol

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    شرح:

    همّام يكى از ياران پرهيزكار على(عليه السلام) بود و چه نام با مُسمّايى داشت، زيرا (همام) به معنى بسيار غمگين است، او همّ و غمّ بسيار داشت ولى همّ و غمّ او به خاطر دنيا نبود.


    اختلاف است كه اين همّام كيست؟

    ابن ابى الحديد معتزلى مى گويد: همّام بن شريح است و مرحوم مجلسى در بحارالانوار مى گويد: اظهر اين است كه همّام بن عبادة بن خثيم(2)است يكى از عُبّاد هشت گانه مى باشد.


    درباره علت تامّل على (عليه السلام) در جواب همّام وجوهى گفته اند كه ما چهار وجه آن را ذكر مى كنيم:


    1. در آن مجلس افراد بيگانه و اغيارى بوده اند كه حضرت صلاح نمى ديدند اين گوهر عظيم و گرانبها و اين كلمات پرمحتوى در اختيار بيگانگان قرار گيرد به همين جهت تأمل فرمود، تا مجلس از اغيار خالى شود، زيرا (گوش نامحرم نباشد جاى پيغام سروش).

    2. شوق و عطش همّام با تأمّل خود بيشتر كردند، تا طالب بهتر در ژرفاى جان او تجاى گيرد، و اين طريقه را در تعليم مطالب بايد از مولى على(عليه السلام)آموخت، زيرا انسان تشنه را اگر ديرتر آبش دهند هم بيشتر مى نوشد و هم بيشتر لذت مى برد.

    3. ادب سؤال و جواب ايجاب مى كرد كه: حضرت تأمل كنند، يعنى حضرت با درنگ خود، به ارزش و لزوم ارج نهادن به علم توجه مى دهد نه اين كه در جواب گفتن نيازى به تأمل داشته باشد.
    چنان كه در روايتى آمده كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)در جواب سؤالى تأمل كردند، عرض شد آيا مى خواستيد فكر كنيد، فرمودند نه، سكوت و تأمل من براى ارج نهادن به علم بود(توقيراً للحكمة) و بنابراين كه (فى رسول اللّه اسوة حسنة) بايد اين برخورد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) در اين روايت و برخورد وصىّ بلا فصلشان على بن ابيطالب(عليه السلام) در اين خطبه، خط مشى عملى ما باشد و اگرچه مسئله ساده اى را مى دانيم سريعاً جواب ندهيم بلكه يك بازنگرى در پيرامونش و انديشه اى در اطرافش بكنيم در اين صورت انسان حساب گر و عاقلى هستيم، زيرا (لسانُ العاقِلِ وَراء قَلْبَه وَ قَلْبُ المُنافِقِ وَراء لِسانه) منافق اوّل مى گويد و سپس انديشه مى كند، و مؤمن اول انديشه مى كند، و سپس سخن مى گويد و به عبارت ديگر شعار عملى عاقل تكلّم بعد از تعقل، و شعار عملى منافق و غير عاقل، تعقل بعد از تكلم است.

    4. حضرت با اين كه متوجّه قابليت همّام بودند، ول يخوف داشتند كه نتواند تحمل درك اين صفات را بكند و در نتيجه جان خود را از دست دهد ولى وقتى با اصرار و علاقه او روبرو شدند، شروع به ذكر آنها كردند، و مؤيّد اين وجه هم آخر خطبه است كه همّام وقتى سخنان حضرت را شنيد، با توجه به اين كه شايد هنوز شمردن صفات تمام نشده بود، صيحه اى عاشقانه زد و روحش به ملأ اعلى پيوست و حضرت فرمودند: (امّاواللّه لَقَد كُنتُ اَخافُها عليه) يعنى به خدا قسم خوف چنين پيش آمدى را داشتم، و وقتى به مولى اعتراض شد كه چرا باعث مرگ او شديد؟ با شدّت و حدّت به معترض فرمودند: براى هر اجلى وقتى تعيين شده است اين اعتراضات را شيطان بر لسانت جارى مى كند.


    مرحوم خوئى به متابعت از ابن ميثم بحرانى، اين احتمال اخير را برگزيده است ولى به نظر مى رسد همان طور كه استاد بر اين عقيده اند اشكالى در جمع چهار احتمال نباشد، به اين معنى هر كدام از اين وجوه به عنوان جزء العلة براى تأمّل حضرت محسوب مى شود.


    بعد از اين كه حضرت تثاقل و سنگينى در جواب نمودند، جوابى اجمالى به همّام دادند شايد احتياجى به تفصيل نباشد. فرمود: (اتّق اللّه واحسن فان اللّه مع الذين اتقوا والذين هم محسنون) يعنى خداوند ولىّ و مُعين آنهاست در دنيا و آخرت، ولى همّام به اين جواب اجمالى و مختصر قناعت نكرد، زيرا او تشنه اى است كه از درياى وجودى و عملى على(عليه السلام) طلب آب نموده است و حضرت با قطره چكانى قطره اى از اين معارف را به دهان جان او چكاندند و جا دارد به اين جواب بسنده نكند، لذا بار ديگر اصرار ورزيد و حضرت تصميم گرفتند براى او تفصيلاً صفات متّقين را شمارش كنند و بعد از شمارش بيش از صد صفت ديگر، وقتى سائل به عظمت و گسترش كلام امام متوجه شد ديگر تحمل خود را از دست داد و ساقى را با جامش يعنى على(عليه السلام) را با الفاظ پرمحتواى معارفش در ميان ديگر تشنگان تاريخ رها كرد و رخت از اين جهان بربست و به سوى منلگه عشّاق شتافت.

    تا اينجا زمينه خطبه روشن شد كه على(عليه السلام) تصميم گرفتند در برابر اصرار همام صفات متقين را مشروحاً ذكر نمايند و ما قبل از بررسى كلام حضرت مناسب ديديم به طور مختصر درباره محور اين خطبه يعنى تقوى(3) صحبت كنيم، براى تفسير اين كلمه اى كه د رهاله اى از نور پيچيده شده اول به سراغ ريشه لغوى و سپس به سراغ آيات و روايات رفته و در پايان مختصرى درباره اهميت آن در قران به بحث مى نشينيم.


    --------------------------

    1. خطبه 184 از نهج البلاغه فيض الاسلام و خطبه 193 به ترتيب صبحى صالح.

    2. شرح نهج البلاغه خويى، ج 12، ص114 چاپ اسلاميه.

    3. كلمه تقوى 17 مرتبه و مشتقاتش بيش از 250 مرتبه در قرآن تكرار شده و همچنين كلمه تقوا در نهج البلاغه 45 مرتبه و مشتقاتش بيش از 100 مرتبه تكرار شده است.




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:06
    امضاء
    gol

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    ▲تقوى در لغت


    «تقوى» در لغت از ريشه وقايه به معنى نگهدارى است كه تقيّه هم از همين ماده است، زيرا نوعى نگهدارى و حفظ نيروها است.

    تقوى را به خويشتندارى، خود نگهدارى، خويشتنبانى و پرهيز از گناه و پرواداشتن تفسير كرده اند ولى به نظر مى رسد بهترين تفسير و در واقع مرادف تقوى (پرواداشتن) است و بقيه تفاسر و معانى، تفسير به لازمه آن است و چه بسا در مواردى معانى ديگر قابل طرح نيست.

    مثلاً ترجمه تقوى در آيه (1 و 2 كه ذكر خواهد شد) به «پرهيز» ترجمه صحيحى نيست زيرا خداوند و روز رستاخيز قابل پرهيز و دورى نيست.





    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:06
    امضاء
    gol

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدير موقت
    تاریخ عضویت
    March 2010
    شماره عضویت
    269
    نوشته
    183
    تشکر
    669
    مورد تشکر
    714 در 163
    وبلاگ
    2
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : اخلاق اسلامي در نهج البلاغه - جلد 1



    ▲تقوى در قرآن


    وقتى به تمايشاى موارد استعمال تقوى در قرآن مى رويم، مفعول اين فعل را مختلف مى يابيم براى نمونه به چند مورد اشاره مى كنيم:

    1. اِتّقُوا اللّه ـ در اينجا مفعول، اسم جلاله اللّه قرار داده شده، يعنى بترسيد از خداوند و از او پروا داشته باشيد.

    2. اِتّقُوا يَوماً لا تَجْرى نفسٌ عن نفس شيئاً(1) ـ در اينجا روز قيامت مفعول قرار گرفته است يعنى پروا داشته باشيد از روزى كه نَفْسى به جاى نفس ديگر جزا داده نمى شود.



    3. اِتّقوا النّارَ الّتى اُعِدّتْ لِلكافرين(2) ـ در اين آيه (النار) مفعول واقع شده، يعنى بپرهيزيد از آتشى كه مهيا شده براى كافرين، مفسّرين گفته اند، وجه اين كه خاوند فرموده آتش الان مهيّا و آماده است، يا اين كه فرموده بهشت الان موجود است، با اين كه مى توانست در موقع نياز آنها را يافريند، اين است كه: اى بشر بدان، نقد معامله مى كنيم، نه نسيه، اگرچه نسيه قادر متعال هم نقد است.

    4. اتَّقوا فِتْتَةً لاتُصيبَنّ الذّين ظَلموُا مِنكُم خاصة(3) ـ در اين آيه مفعول كلمه (فتنه) واقع شده، يعنى بپرهيزيد از فتنه اى كه فقط دامن ظالمين شما را نمى گيرد، بلكه دامن بى تفاوتان جامعه (كه نظاره گر سيل گناه بودند و دم نزدند) را هم مى گيرد، و بلكه بالاتر دامن كسانى كه قبول ظلم كردند و مظلوم واقع شدند را هم مى گيرد.

    از مجموع اين چند آيه و آيات ديگر قرآن مى توان نتيجه گرفت كه: حقيقت تقوى پرهيز است، پرهيز از گناه، پرهيز از معصيت و نافرمانى، جالب اين است كه: خداوند از خود به عنوان»اهل تقوى» ياد مى كند (هو اهل التقوى واهل المغفرة)(4) بله او هم پرهيز از ظلم مى كند، از اين كه اجر كسى را ضايع كند، از اين كه ظلم ظالمان و عدل عادلان را به بوته فراموشى سپارد، و تعالى اللّه عن ذلك علوّاً كبيرا.




    ویرایش توسط مدير محتوايي : 25-09-2012 در ساعت 13:07
    امضاء
    gol

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi