صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 69

موضوع: فزت و رب الکعبه{ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت حضرت علی (ع) }

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض










    «کسی قدر علی علیه‏السلام را ندانست»




    سال‏هاست که علی علیه‏السلام به مرگ مشتاق است؛
    از همان روزها که غم عالم را در چاه می‏گریست
    و غریب و تنها، مردِ روز و عابد شب‏های تار، در
    کوچه‏ های خلوت کوفه گام می‏زد؛

    آن‏قدر آهسته که صدای گام‏های مقتدر او
    را کسی نمی‏شنید و قامت بلند خلوصش را چشمی نمی‏دید.

    ضربه دستان یداللهی ‏اش بر در منزلگاه یتیمان و فقیران
    را جز اهل خانه نمی‏شناختند.

    این هزارْتوی کفر و نفاق را باید روزی به حال خود گذاشت؛
    وقتی به تاری و تیرگی خود انس گرفته است.


    افسوس کسی قدر علی علیه‏السلام را نشناخت!












    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    از سرو روی علی خون گشته جاری
    مسجد کوفه دگر مولا نداری
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    عرش و فرش و آسمان را غم گرفته
    کوفه بر مولا علی ماتم گرفته
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    این که در محراب خون نقش زمین است
    همسر زهراسلام الله علیها امیرالمؤمنین است
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    ناله خیزد از درون چاه کوفه
    ای خدا امشب نیامد ماه کوفه
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    ای یتیمان اشک تنهایی فشانید
    بر امیرالمؤمنین قرآن بخوانید
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    ای خدا حق علی آخر ادا شد
    فرق پاکش در نماز از هم جدا شد
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر

    شهریار آسمان نقش زمین شد
    غرقه خون روی امیرالمؤمنین شد
    مسجد و محراب و منبر گریه کن بر زخم حیدر





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    «تبسم سرخ»

    نمی‏دانم چرا رمضان، با تمام آسمانی بودنش برایم بار غم دارد؟
    هر سال شب‏های قدر، این‏گونه است.


    علی جان!
    گویی دارم می‏بینم اوج ‏گرفتنت را آرام، آرام.
    پروازت را می‏بینم.

    تو در نماز هستی، به نماز عشق ایستاده ‏ای و صفی از ملائکه
    اقامه نماز کرده ‏اند با تو. قامتت چه پا برجا و استواراست!


    هرچند بعد از فاطمه، شکسته شده بودی، اما حالا دارم
    می‏بینمت که عشق، راست قامتت کرده است.

    حالا دارم می‏شنوم زمزمه ‏های عاشقانه‏ ات، گوش آسمان را
    چون همیشه پر کرده است. به رکوع می‏روی، با چه
    شوری، دارم لبریز بودنت را می‏بینم.


    برمی ‏خیزی از رکوع، حالا به قصد سجود... دلهره، لحظه به لحظه
    بیشترمی‏شود؛ اما نه! آسمان به غلغله افتاده است...

    چرا لبخند می‏زنی یا علی؟! عرش در هیاهو است.
    قلب آسمان در التهاب ذوب شده است.


    یا علی! زمین مسجد می‏خواهد، شمشیر زهردیده را ببلعد.
    محراب می‏خواهد تو را در خود بگیرد؛

    اما تو در آرامشی عجیب، دست و پا زدن زمین و آسمان را به سخره
    گرفته ‏ای.چه سجده طولانی، چه سجده لبریز از انتظاری!


    گویی نقش دیدار را بر صفحه جانمازت حک کرده ‏اند و تو محو تماشایی
    که از سجده برنمی‏خیزی. منتظری... منتظری تا آن وعده ‏ها را که
    گوش‏هایت سال‏ها از پیامبر صلی ‏الله‏ علی ه‏و‏آله شنیده بودند حالا به
    دیده عشق بنگری و سرمست، پایکوبی کنی.

    مولا! زبان زمان، گنگ مانده است.
    اشقی الاشقیا به سمت تو می‏آید؛
    سیه چرده و رعب‏ آور، دارم می‏بینمش.


    شمشیرش نگاه به میان سر تو دوخته است و حال دارم
    می‏بینم اشک زهرآگین شمشیر را که فرو می‏چکد و در تقلا
    با سرانگشتان قاتل لعین توست.

    هرچه فریاد می‏کشد، رهایش نمی‏کند.
    هرچه تکاپو می‏کند، گلویش بیشتر فشرده می‏شود.
    دارم می‏بینمش که چگونه تلاش می‏کند...، اما بی‏فایده است.


    دستی بالا می‏رود... کاش رضای خداوند در
    این بود، تا با آهی همان جا خشک می‏ماند!

    دست بالا می‏رود و پایین می‏آید. در و دیوار، شیون می‏کند.
    نماز، شرمنده، اشک‏ریز است و صدای تاریخ، در گلو یخ بسته است.


    پنجره‏ها، بی‏قرار باد، زار می‏زنند.
    وای، چگونه تاب بیاوریم این لحظه را،

    یا علی! چرا لبخند می‏زنی؟

    محمد جواد دژم





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    نام ما را بنويسيد پريشان علي
    شيعه مملکت و خطه ي سلمان علي

    همه شب سفره ما پر شده با نان علي
    کار زهراست که هستيم مسلمان علي

    سالياني است که مسکين و فقير نجفيم
    پادشاهيم ,غلامان امير نجفيم

    شاه ما صاحب لوح و قلم است اي مردم
    مهربان است خداي کرم است اي مردم

    مونس لحظه ي شادي و غم است اي مردم
    از علي هر چه بگوييم کم است اي مردم

    ما کجا مدح علي,هرچه بگوييم خطاست
    مدح او کار خداوند و نبي و زهراست


    اوهمان است که مانند خدايش يکتاست
    مثل او نيست نگرديد علي بي همتاست

    ذکر خيرش همه دم بر لب اهل بالاست
    يک تنه صاحب هر معجز پيغمبر هاست


    عالمي حسرت يک لقمه نانش دارد
    آسمان تکيه به دست پسرانش دارد

    از همان روز ازل تا ابد آقاست علي
    شاه خاکي همه مردم دنياست علي


    بين صاحب نفسان محشر کبراست علي
    همه ي زندگي حضرت زهراست علي

    ايها الناس ستون همه عالم اوست
    پدر فاطميون همه عالم اوست


    حيف اين شاه که هم درد دلش غم ها شد
    رفت پيغمبر و در شهر علي تنها شد

    يک مدينه به خدا دشمن اين آقا شد
    فاطمه داد پسر تا که دو دستش وا شد


    ناگهان پشت در خانه او محشر شد
    ديد با چشم خودش فاطمه اش مضطر شد

    بعد زهرا همه شب کار علي زاري بود
    دوره بي کسي و غربت و بي ياري بود

    زخم روي دل مولا چه قدر کاري بود
    تا نفس داشت فقط گرم عزاداري بود

    روزگار از غم تنهايي او مي کشد آه
    همه شب گفت فقط درد دلش را با چاه


    کوفه کردند فزون درد سر مولا را
    نگرفتند دمي دور و بر مولا را

    خون نمودند دمادم جگر مولا را
    بين محراب شکستند سر مولا را

    رفت و محراب شد از غصه او جان برلب
    نقشه ها در سر کوفه است براي زينب

    شاعر : محمد حسین رحیمیان



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «.... و علی علیه‏السلام رفت»

    ناگهان برقی زد و بارانی از خون، آسمان محراب را جاری کرد؛
    باران یکریزی که قرن‏هاست چشمان عدالت خواه زمین را شعله ‏ور کرده است.

    رمضان چهلم هجری، این ثانیه‏های دهشتناک را خوب به خاطر دارد؛
    لحظاتی که کوچه ‏های کوفه از بارقه ‏های آفتاب، تهی شد و آسمان و
    زمین،دست در گردن یکدیگر، فاجعه را گریستند.

    ع
    لی رفت و این دو روزه پست دنیا را به طالبانش واگذاشت؛
    او رفتو شهر، در غربتی جاویدان، روزهای سیاهش را به سوگ نشست.

    چشمانت، خلاصه مهربانی بود تو از تولد پروان ه‏ها می‏گفتی
    و بهاری که در رگ‏های عدالت جاری است.


    پرهای زخمی سهره ‏ها را تحمل نداشتی و چهره پژمرده بنفشه‏ ها، دلت
    را می ‏آزرد. شبانه ‏های زیادی را در کوچه‏ های فقیر
    به استمداد دست‏های خالی پینه ‏بسته راه افتاده بودی.

    جانت با تپش‏ های قلب مظلومان، هماهنگ بود.
    چشمان رئوفت، خلاصه مهربانی بود و شانه‏ های
    پدرانه‏ ات، میعادگاه نوباوگان اسیر در چنگال بی‏پناهی.

    تو آمده بودی تا جوان‏مردی، مانا شود و رفتی، تا درس آزادگی‏مان بیاموزی.
    ای اتفاق سرخ! در هزار توی بی‏رحم ظلم و جهالت، نفس‏های پرتپش
    عدالتِ تو بود که سودجویان را عقب می‏راند.

    نامت، وجدان‏های بیدار را به کرنش می‏خواند.نگاهت، قانون همیشه
    انسانیت است و کلامت، دریایی که صدف‏های بی‏شمارش، تا
    جهان باقی است، از مروارید راستی و عدل، بی‏نیازمان می‏کند.


    اگرچه نیستی، ولی هیچ دستی، از آسمان آبی کرامتت ناامید نیست.
    حضور قاطعت، پنجره‏های زمین را آفتابی بی‏بدیل است.

    بزرگت می‏داریم و ایمان داریم که
    «مرگ، پایان کبوتر نیست».



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    اینک این کاسه شیر من است که نیمه شب سراغ تو آمده است؛
    درست مثل مهربانی تو که همیشه نیمه شبان به سراغمان می آمد.


    اینجا پشت در خانه ات، دستان لرزان زیادی، میزبان کاسه های
    شیری است که دیگر ناامیدانه دارند به سختی زمین هجرت می کنند.

    تا طلوع صبح چقدر راه مانده، نمی دانم؛
    من که همیشه آمدن صبح را از طنین گام های تو تخمین می زدم
    اما حالا که دو روز است مهمان نیمه شب بیغوله دل ما نشدی
    حساب و کتاب زمان از دستم خارج شده، مثل رمق تو از بدنت.


    ما را به خانه ات راه نمی دهند، می گویند مولا توان دیدار
    کسی را ندارد؛ می دانم که تو این را نخواسته ای.


    من خودم مدام کسانی را می بینم که به خانه ات آمد
    و شد می کنند؛ کسانی که مثل چراغ خانه همسایه، نورانی
    و روشن اند، ولی چهره هایی غمگین و گرفته دارند.


    من که باورم نمی شود تو با یک ضربت شمشیر این گونه بیمار شده باشی.
    بارها از مادربزرگم قصه جنگ خیبر و در قلعه را شنیده ام


    همین طور جریان نبرد تو را با عمربن عبدود در جنگ خندق
    ولی مادربزرگم می گوید تو دیگر آن علی نیستی خصوصاً
    بعد از رفتن رسول خدا(ص) و دخترش.


    مادربزرگم آن روزها در مدینه تو را دیده است که چگونه از
    غم دختر رسول خدا(ص)، توان راه رفتن نداشته ای.
    مادرم همیشه از تو بد می گفت.


    هر وقت یاد پدرم می افتاد و یواشکی گریه می کرد، می گفت این ها
    زیر سر علی است، اما حالا که جریان را فهمیده، مدام گریه می کند و از
    خدا و تو می خواهد که او را ببخشید. من هم از تو می خواهم که او را به
    خاطر من و خواهر کوچکم که او را بر پشتت سوار می کردی، ببخشی.


    حالا من هم آمده ام اینجا پشت در خانه تو و این کاسه شیر را
    هم از همسایه برای تو قرض گرفته ام. من اینجا تنها نیستم، این
    پیرمرد نابینا هم با آن دستان لرزانش، سر به دیوار خانه گذاشته


    می نالد و مدام تو را صدا می زند و آن زن سال خورده ای
    که بُهت از نگاهش با قطره های اشک پایین می آید و آن کودک یتیم
    و آن مرد جذامی و آن دیگری... .


    پس من آن قدر به انتظارت می ایستم تا خود بیایی و این کاسه
    شیر را از دستم بستانی و بنوشی.


    من اینجا منتظر ایستاده ام تا بیایی؛
    درست همین جا.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است
    بیشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است

    لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب
    قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است


    قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد
    یعنی ای كوفه نشین نوبتِ بابا شده است

    باز یك گوشه حسن گرم زبان میگیرد
    باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است


    دیدم آن روز در آن كوچه یِ باریك چه شد
    دیدم آن روز كه یك مُشت مُهَیّا شده است

    وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
    آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    «غربت سحر»



    می‏دانم، در این سال‏ها وقتی اذان می‏گفتم
    خانه ‏ای نمی‏ماند در کوفه، مگر آنکه صدای مرا می‏شنید.


    حالا هم می‏خواهم اذان بگویم.
    کوفیان، بشنوید؛ دیگر این صدا نخواهد پیچید در شهر سیاهتان.

    گوش فرا دهید، ای شما که گوش‏هاتان همواره کر بوده است.
    امشب علی می‏خواهد روایتگر خون خود باشد در محراب.


    گوش فرا دهید کوفیان! این چه غوغایی است خدایا
    که از در و دیوار مسجد بلند است؟
    آسمان و زمین چرا التماسم می‏کنند؟


    هرچه آماده ‏تر می‏شوم به تکبیرة الاحرام، چرا
    صدای شیون‏شان بالاتر می‏رود؟... گریز از قضا ممکن نیست...

    الله اکبر... و حالا سکوت نبض زمین و زمان.
    نگاه در و دیوار، خیره به محراب است.


    حالا رکوع و صدای آه جان‏سوز باد؛
    اما نه، شور تضرع و زاری بالا گرفته است.
    کائنات به هراس آمده ‏اند؛


    چرا که گاه سجده نزدیک‏تر می‏شود.
    پیشانی‏ ام بی‏قرار خاک است. باید رستگاری‏ام را جشن بگیرم؛


    پیشانی‏ ام سیراب خون فرق سرم می‏شود.
    خاک و خون به هم آمیختند در محراب نمازم.


    خاک برمی‏گیرم و به زخم سرم می‏ریزم که تو ای صاحب
    محراب، از خاک خلق کرده‏ای، به خاک برمی‏گردانی
    و از خاک بیرون می‏آوری‏مان، بار دیگر.

    رستگارم حالا که امر خدا رسید و راست شد وعده رسولش.
    انگار زمین هم با شور من همراه شده است و آسمان نیز؛

    جبرئیل سوگند می‏خورد که «بدبخت‏ترین اشقیا، علی مرتضی را شهید کرد.»
    خروش جبرئیل! چون صدای اذان من، به گوش تمام کوفیان رسید.


    حالا زنان و مردان، سرازیر مسجد شده‏ اند.
    شاید چهره بی‏رنگم، آنها را این‏گونه به وحشت انداخته
    است که کلامی حتی نمی‏گویند.


    تنها شیون است که از نای همیشه خاموششان خارج می‏شود.
    خدایا! در این لحظه‏ها چرا گونه‏ام خیس می‏شود...
    اشک است شاید... آری اشک...


    مزین به رایحه دیدگان پسرم حسن.
    فرزندم چرا اشک؟ اکنون پس از سال‏ها فراغ، جدت
    و مادرت زهرا را ملاقات خواهم کرد.


    چرا اشک؟ موسم دیدار است.
    گریز از قضا ممکن نیست... بگوییدش، علی آرام می‏گیرد.


    بگوییدش، موسم دیدار است و نشانه ‏اش... و نشانه ‏اش،
    غربت این سحرگاه.

    نگذارید زینب اشکتان را ببیند!





    محمد جواد دژم


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آن شب تمام اهالی كوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند.
    یتیمان در خواب فرو رفته كه خواب پدر می‌دیدند

    با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون
    دریافتند علی علیه‌السلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت كردند
    و غم بی‌پدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست.

    آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛
    پدر یتیمان كوفه همو كه تمام یتیمان كوفه لذت نشستن بر زانویش
    را تجربه كرده و از دست پر كرمش نان و خرما خورده‌اند
    و در آغوش پدرانه‌اش جا خوش كرده‌اند.


    ... و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ...
    خفتگان را بیدار كرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود
    ولی به روی شكم دراز كشیده و خود را به خواب زده بود

    و شمشیری در زیر جامه‌اش پنهان داشت، حضرت به او فرمود:
    «برخیز كه وقت نماز است و این چنین (به روی شكم) نخواب
    كه خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب كه خواب مومنان
    است و یا به طرف چپ بخواب كه خواب حكیمان است
    و یا به پشت بخواب كه خواب پیامبران (ع) است...

    قصدی در خاطر داری كه نزدیك است آسمان‌ها از سنگینی آن فرو ریزند
    و اگر بخواهم می‌توانم خبر دهم كه در زیر جامه‌ات چه پنهان كرده‌ای... .»

    پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد.
    ابن ملجم مضطرب و نگران بود ...

    علی علیه السلام به آرامی تكبیر گفت و به ركوع رفت...
    ابن ملجم كه در كنار ستونی به كمین ایستاده بود

    چون بید به خود می‌لرزید ... علی علیه السلام سر از ركوع
    برداشت و به سجده رفت ... قلب كثیف ابن ملجم به شدت می‌تپید ...


    علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ...
    شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر كرد.

    باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد
    و فرق علی علیه السلام تا سجده‌گاه شكافته شد
    و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (علیه السلام) برخاست:

    «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الكعبه.»
    و جبرییل، عزادار و مویه كنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:

    سوگند به خدا پایه‌های هدایت ویران شد و نشانه‌های تقوا از بین رفت
    و ریسمان محكم از هم گسست.

    پسر عموی پیامبر كشته شد، جانشین برگزیده كشته شد
    علی مرتضی توسط نگون بخت‌ترین انسان‌ها كشته شد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,767
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    علی(ع) میفرماید: فرصت ها همانند ابر به سرعت میگذرند.
    آن ها را غنیمت بشمارید و کمال استفاده را ببرید چرا که ضایع کردن آن ها
    غم و اندوه طولانی به دنبال دارد...

    در آستانه ارزشمند ترین و پر قیمت ترین شب ایام و لحظات سال قرار داریم .
    و این فرصت هم به زودی خواهد گذشت...


    روایت هست که شب 19 شب تقدیر . شب 21 شب تثبیت
    و شب 23 شب امضاء موارد تثبیت شده به دست ولی الله الاعظم هست.

    در قالب مثال اینطور باید گفت: سطلی وجود داره
    که داخل اون شامل طلا و نقره و سنگ ریزه و... هست .
    شب 19 یه کاسه برامون از این سطل بر میدارند .

    شب 21 محتوای کاسه مون رو میشمارند
    و شب 23 این محتوا رو برامون امضاء میکنند .

    البته میتونیم این مقداری که ثبت شده رو با اعمالمون کم و زیاد کنیم.
    حضرت صادق(ع): در شب قدر تمام امور رو اندازه گیری میکنند .


    چه خیر و چه شر،چه طاعت و چه بندگی،تولد ها و مرگ ها و...
    وقت داره میگذره چه کار کنیم تا یه سرنوشت خوب برامون بنویسند؟

    بهترین کار عبادت هست که اشکال گوناگونی داره :
    همین جوشن کبیر،صدقه،نماز خوندن و...
    هرکدوم از عبادات نقشی در پاک کردن روح داره.
    حالا افضل این عبادات چی هست؟


    دعا... دعا افضل عبادات هست. دعا کنیم برای سرنوشت دنیوی و آخروی .
    سرنوشت مادی و معنوی سال بعد . همه رو هم دعا کنید.
    (سعی کنید برای خودتون آخر از همه دعا کنید...)

    ولی یه مشکلی هست . ما گذشته خرابی داریم به علاوه در وجودمون حجاب های
    ظلمانی هست.آیا برای تقدیرمون به این ها هم نگاه میکنند؟
    بله میتونه کار دستمون بده اما...

    راه گذاشتند . آقا امام صادق بهمون راه داده .
    یه کد بسیار خوب . یه راه میانبر که همین الان هم میتونید انجام بدید .
    این راه هم گذشته رو پاک میکنه . هم حجاب شکن داره و هم دعا رو مستجاب میکنه .

    حدیث طولانی هست و داستانی داره بنده فقط مراحل رو عرض میکنم
    حضرت به اون فرد فرمود: شما ها بلد نیستید دعا کنید روش رو نمیدونید.
    اون شخص پرسید راهش چیه؟


    حضرت فرمودند: 1.حمد و ثنای الهی رو بجا بیارید
    (جوشن کبیر که خوندید نمونه ای از این هست)
    2.نعمت های خداوند رو به یاد بیاور(همه رو به یاد بیار: پدر و مادر ، سلامتی و... همه رو)
    3.شکر کن این نعمت ها را بجا بیاور(بگو خدایا تو این نعمت ها رو دادی
    ولی من باهاش گناه کردم . ولی خدایا شکرت که این نعمت هارو بهم دادی)

    4.گناهانت را به یاد آور...(اگه توانایی شمردن نداری اون بد ها و زشت ها رو به یاد بیار)
    5.از گناهانت توبه کن...(اصلا نگران بخشش نباش . همون که بیدار موندی بخشید...)


    6.صلواتی باتوجه بفرست
    7. حاجت ت را بخواه و در آخر صلواتی بفرست (اول برا بقیه دعا کن . آخر برا خودت)
    من به شما قول میدم . بخشش امشب حتمی هست و با این کد قطعا آمرزیده میشید.

    پیامبر یه حجاب شکن بهمون معرفی کرده ببینید حجاب شکن رو . میفرمایند: من احب علی...
    هرکی علی رو دوست داشته باشه
    همین که دوستی علی و اولادش تو دلت هست بخشیده میشی...
    خدایا ما خراب کردیم . بیا بخاطر علی(ع) ما رو ببخش...


    اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیه و صدق النیه
    والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi