صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 69

موضوع: فزت و رب الکعبه{ویژه نامه ضربت خوردن و شهادت حضرت علی (ع) }

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    «کوچه ‏ای بی‏ ماه»


    شب است و ستارگان، چشم به تاریکی زمین دوخته ‏اند؛ جایی در
    کوچه پس کوچه‏ های کوفه روشنایی خانه‏ ای، طعنه به ساکنان ملکوت می‏زند.

    علی ـ بزرگ‏مرد تاریخ عرب ـ از خواب برمی‏خیزد، پا به حیاط خانه می‏گذارد
    چشم می‏ دوزد به بلندای آسمان: «بار خدایا! کی می‏رسد آن ساعتی
    که محاسنم به خون سرم خضاب شود»؟


    مویه ‏های علی به گوش دختر می‏رسد. دختر در آستانه در به زانو در می‏ آید.
    آری! امشب همان شب است؛ شب موعود، شب یتیمی عرب.

    ستارگان، چشم از این خانه برنمی‏دارند.
    فرشتگان، فوج در فوج به انتظار نشسته ‏اند و خدا ملکوت
    خود را برای علی آذین بسته است.

    سحر نزدیک است؛ هر بار، علی پا به حیاط خانه گذاشته،
    چشم به آسمان می‏دوزد، نماز می‏خواند، مویه سر می‏دهد.

    خداوندا!
    علی را چه می‏شود امشب؟
    چه می‏گذرد بر ولی تو؟

    تو را با علی چه پیمانی است که لحظه می‏شمارد ساعت دیدار را.
    و علی عبا بر دوش، پا به حیاط خانه می‏گذارد و عزم رفتن به مسجد دارد.
    اشک از دیدگان ملائک بر زمین می‏چکد.

    علی به آستانه در می‏رسد. شالی که در کمر بسته به دستگیره درگیر
    می‏کند و علی به زمین می ‏افتد. خم می‏شود.

    شال را دوباره دور کمر می‏بندد؛ زیر لب زمزمه می‏ کند:
    «اشدد حیاز بمک للموت...؛ هان ای فرزند ابوطالب!


    کمر خویش را برای مرگ ببند، چرا که مرگ در راه است
    و به دیدارت می ‏آید...» و علی قدم در تاریکی کوچه می‏گذارد.

    خدای من! تقدیر تو چیست که این‏گونه پریشان کرده است کائناتت را؟
    غم در سینه حجر بن عدی ـ یار باوفای مولا ـ چنگ می‏زند.


    آرام ندارد. به مسجد می‏رود تا به انتظار مولایش بنشیند.
    علی را که ببیند آرام خواهد گرفت. می‏نشیند، چشم می‏دوزد به جای
    خالی علی در محراب، خیره می‏شود به در.

    ناگاه زمزمه ‏ای شوم، در گوش حجر می‏ پیچد:
    «آماده باش! چیزی نمانده است. اکنون می‏رسد کارش را یک‏سره کن!»

    این صدای شوم اشعث است که از حنجره سیاهش خطاب به ابن ‏ملجم
    ـ شقی‏ ترین آدمیان ـ بیرون می ‏آید. شعله‏ های خشم به چشمان
    بی‏ تاب حجر هجوم می ‏آورد.

    برمی‏خیزد. میان سینه ‏اش آشوب است. رو به سوی کوچه سحرگاهان
    علی می‏گذارد: «می ‏بینمش، نخواهم گذاشت پا به مسجد بگذارد.
    از همین کوچه خواهد آمد، می‏دانم».


    کوچه را تا انتها می‏رود، هنوز خبری از علی نیست.
    حجر اندکی آرام می‏گیرد: «می ‏بینمش، به او خواهم گفت....»

    به سمت خانه دختر علی می‏رود. می‏داند که علی آن شب را
    در خانه اوست. در می‏زند. دختر در را می‏گشاید؛

    بی ‏تابی در چشمان دختر موج می‏زند. زانوان حجر به لرزه درمی‏آید.
    لب می‏گشاید: «علی؟» دختر تکیه خود را به در می‏دهد:
    «رفت، بابایم رفت.»

    حجر سراسیمه در میان کوچه ‏ها می‏دود.
    کوچه‏ های کوفه سیاه ‏تر از همیشه‏ اند.

    گویی ماه سر به چاه برده که شب این‏سان تاریک است:
    ظلمت از در و دیوار شهر می ‏بارد و حجر به آستان مسجد می‏رسد.

    ندایی در فضا طنین ‏انداز است:
    «فزت و رب الکعبه»

    چیزی در درون حجر فرو می‏ریزد.
    حجر به کوچه سحرگاهان علی می‏اندیشد.
    علی آن شب را به آن کوچه پا نگذاشته بود.

    باران رضایی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    علی(ع) میفرماید: فرصت ها همانند ابر به سرعت میگذرند.
    آن ها را غنیمت بشمارید و کمال استفاده را ببرید چرا که ضایع کردن آن ها
    غم و اندوه طولانی به دنبال دارد...

    در آستانه ارزشمند ترین و پر قیمت ترین شب ایام و لحظات سال قرار داریم .
    و این فرصت هم به زودی خواهد گذشت...


    روایت هست که شب 19 شب تقدیر . شب 21 شب تثبیت
    و شب 23 شب امضاء موارد تثبیت شده به دست ولی الله الاعظم هست.

    در قالب مثال اینطور باید گفت: سطلی وجود داره
    که داخل اون شامل طلا و نقره و سنگ ریزه و... هست .
    شب 19 یه کاسه برامون از این سطل بر میدارند .

    شب 21 محتوای کاسه مون رو میشمارند
    و شب 23 این محتوا رو برامون امضاء میکنند .

    البته میتونیم این مقداری که ثبت شده رو با اعمالمون کم و زیاد کنیم.
    حضرت صادق(ع): در شب قدر تمام امور رو اندازه گیری میکنند .


    چه خیر و چه شر،چه طاعت و چه بندگی،تولد ها و مرگ ها و...
    وقت داره میگذره چه کار کنیم تا یه سرنوشت خوب برامون بنویسند؟

    بهترین کار عبادت هست که اشکال گوناگونی داره :
    همین جوشن کبیر،صدقه،نماز خوندن و...
    هرکدوم از عبادات نقشی در پاک کردن روح داره.
    حالا افضل این عبادات چی هست؟


    دعا... دعا افضل عبادات هست. دعا کنیم برای سرنوشت دنیوی و آخروی .
    سرنوشت مادی و معنوی سال بعد . همه رو هم دعا کنید.
    (سعی کنید برای خودتون آخر از همه دعا کنید...)

    ولی یه مشکلی هست . ما گذشته خرابی داریم به علاوه در وجودمون حجاب های
    ظلمانی هست.آیا برای تقدیرمون به این ها هم نگاه میکنند؟
    بله میتونه کار دستمون بده اما...

    راه گذاشتند . آقا امام صادق بهمون راه داده .
    یه کد بسیار خوب . یه راه میانبر که همین الان هم میتونید انجام بدید .
    این راه هم گذشته رو پاک میکنه . هم حجاب شکن داره و هم دعا رو مستجاب میکنه .

    حدیث طولانی هست و داستانی داره بنده فقط مراحل رو عرض میکنم
    حضرت به اون فرد فرمود: شما ها بلد نیستید دعا کنید روش رو نمیدونید.
    اون شخص پرسید راهش چیه؟


    حضرت فرمودند: 1.حمد و ثنای الهی رو بجا بیارید
    (جوشن کبیر که خوندید نمونه ای از این هست)
    2.نعمت های خداوند رو به یاد بیاور(همه رو به یاد بیار: پدر و مادر ، سلامتی و... همه رو)
    3.شکر کن این نعمت ها را بجا بیاور(بگو خدایا تو این نعمت ها رو دادی
    ولی من باهاش گناه کردم . ولی خدایا شکرت که این نعمت هارو بهم دادی)

    4.گناهانت را به یاد آور...(اگه توانایی شمردن نداری اون بد ها و زشت ها رو به یاد بیار)
    5.از گناهانت توبه کن...(اصلا نگران بخشش نباش . همون که بیدار موندی بخشید...)


    6.صلواتی باتوجه بفرست
    7. حاجت ت را بخواه و در آخر صلواتی بفرست (اول برا بقیه دعا کن . آخر برا خودت)
    من به شما قول میدم . بخشش امشب حتمی هست و با این کد قطعا آمرزیده میشید.

    پیامبر یه حجاب شکن بهمون معرفی کرده ببینید حجاب شکن رو . میفرمایند: من احب علی...
    هرکی علی رو دوست داشته باشه
    همین که دوستی علی و اولادش تو دلت هست بخشیده میشی...
    خدایا ما خراب کردیم . بیا بخاطر علی(ع) ما رو ببخش...


    اللهم الرزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیه و صدق النیه
    والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    تو رستگار شدی!

    مگر نه اینکه به حضور پیامبر اعظم صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله خواهی رسید؟!
    مگر نه اینکه غم دوری تو در فراق فاطمه علیهاالسلام
    پایان خواهد یافت؟!

    دیگر نه خار در چشم و نه استخوان در گلو داری.
    دیگر از مردم آدم‏نمای کوفه جدا شدی و به سوی
    معشوقت پرواز کردی


    ولی چرا تنها رفتی؟! کجا رفت وحدت کوفیان؟
    این علی علیه‏السلام است باز هم از مظلومیت خود می‏گوید؛

    از نامردانی می‏گوید که در حساس‏ترین
    لحظه‏ ها تنهایش می‏گذارند.

    علی جان، بگو؛ از ناجوان‏مردی کوفیان بگو تا برایم عبرتی شود.
    نمی‏خواهم من هم مولایم را در کشاکش بلا، تنها بگذارم.

    دوست دارم در تنهایی ‏ات، چاه فریاد غم ‏آلود تو باشم...
    علی جان بگو


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «.... و علی علیه‏السلام رفت»

    ناگهان برقی زد و بارانی از خون، آسمان محراب را جاری کرد؛
    باران یکریزی که قرن‏هاست چشمان عدالت خواه زمین را شعله ‏ور کرده است.

    رمضان چهلم هجری، این ثانیه‏های دهشتناک را خوب به خاطر دارد؛
    لحظاتی که کوچه ‏های کوفه از بارقه ‏های آفتاب، تهی شد و آسمان و
    زمین،دست در گردن یکدیگر، فاجعه را گریستند.

    ع
    لی رفت و این دو روزه پست دنیا را به طالبانش واگذاشت؛
    او رفتو شهر، در غربتی جاویدان، روزهای سیاهش را به سوگ نشست.

    چشمانت، خلاصه مهربانی بود تو از تولد پروان ه‏ها می‏گفتی
    و بهاری که در رگ‏های عدالت جاری است.


    پرهای زخمی سهره ‏ها را تحمل نداشتی و چهره پژمرده بنفشه‏ ها، دلت
    را می ‏آزرد. شبانه ‏های زیادی را در کوچه‏ های فقیر
    به استمداد دست‏های خالی پینه ‏بسته راه افتاده بودی.

    جانت با تپش‏ های قلب مظلومان، هماهنگ بود.
    چشمان رئوفت، خلاصه مهربانی بود و شانه‏ های
    پدرانه‏ ات، میعادگاه نوباوگان اسیر در چنگال بی‏پناهی.

    تو آمده بودی تا جوان‏مردی، مانا شود و رفتی، تا درس آزادگی‏مان بیاموزی.
    ای اتفاق سرخ! در هزار توی بی‏رحم ظلم و جهالت، نفس‏های پرتپش
    عدالتِ تو بود که سودجویان را عقب می‏راند.

    نامت، وجدان‏های بیدار را به کرنش می‏خواند.نگاهت، قانون همیشه
    انسانیت است و کلامت، دریایی که صدف‏های بی‏شمارش، تا
    جهان باقی است، از مروارید راستی و عدل، بی‏نیازمان می‏کند.


    اگرچه نیستی، ولی هیچ دستی، از آسمان آبی کرامتت ناامید نیست.
    حضور قاطعت، پنجره‏های زمین را آفتابی بی‏بدیل است.

    بزرگت می‏داریم و ایمان داریم که
    «مرگ، پایان کبوتر نیست».


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    در سجده آنچه خواست علی مستجاب شد
    محراب پر ز خون دل بوتراب شد


    سیمرغ عشق، از قفس آزاد گشت باز
    آری قسم به کعبه، علی(ع) کامیاب شد


    لرزان اساس خلقت و سرگشته کائنات
    جانها ز داغ او، همه در التهاب شد


    پیچید در فضای جهان بانگ «قد قُتِل»
    روح الامین به سوی زمین با شتاب شد


    بر سر زدند جمله مَلَک‏های آسمان
    گریان، که پایگاه هدایت خراب شد


    گیسوی شب، سپید شد از داغ مرتضی
    وقت سحر، که صورتش از خون خضاب شد


    کشتند چونکه شیر خدا را به سجده‏گاه
    دیگر برای کشتن حق فتح باب شد


    جسمی به خاک رفت که جان‏ها فدای اوست
    داغی به جای ماند، که دل‏ها کباب شد






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    امشب چه سینه‌سوز است بانگ اذان مولا
    خیزد صدای تکبیر از عمق جان مولا

    از لحظه‌های افطار در شوق وصل دلدار
    بر چهره می‌درخشید اشک روان مولا


    مولا گشوده آغوش بهر وصال جانان
    قاتل به مسجد آید بر قصد جان مولا

    زهرا کنار محراب با ذکرِ واعلیّا
    یا فاطمه است امشب ورد زبان مولا

    زخم سرعلی را دیدند اهل مسجد
    دردا که نیست پیدا زخم نهان مولا

    ای نخل‌ها بگریید ای چاه‌ها بنالید
    دیگر علی ندارید ای دوستان مولا


    حق علی ادا شد فرق علی دو تا شد
    سرهایتان سلامت ای خاندان مولا

    ای دوستان بیایید با من به شهر کوفه
    تا سر نهیم امشب بر آستان مولا


    ریزید ای یتیمان در سفره‌های خالی
    خون جگر به جای خرما و نان مولا

    «میثم» دگر امیدی در ماندن علی نیست
    از دست رفته دیگر تاب و توان مولا



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    «.... و علی علیه‏السلام رفت»

    ناگهان برقی زد و بارانی از خون، آسمان محراب را جاری کرد؛
    باران یکریزی که قرن‏هاست چشمان عدالت خواه زمین را شعله ‏ور کرده است.

    رمضان چهلم هجری، این ثانیه‏های دهشتناک را خوب به خاطر دارد؛
    لحظاتی که کوچه ‏های کوفه از بارقه ‏های آفتاب، تهی شد و آسمان و
    زمین،دست در گردن یکدیگر، فاجعه را گریستند.

    ع
    لی رفت و این دو روزه پست دنیا را به طالبانش واگذاشت؛
    او رفتو شهر، در غربتی جاویدان، روزهای سیاهش را به سوگ نشست.

    چشمانت، خلاصه مهربانی بود تو از تولد پروان ه‏ها می‏گفتی
    و بهاری که در رگ‏های عدالت جاری است.


    پرهای زخمی سهره ‏ها را تحمل نداشتی و چهره پژمرده بنفشه‏ ها، دلت
    را می ‏آزرد. شبانه ‏های زیادی را در کوچه‏ های فقیر
    به استمداد دست‏های خالی پینه ‏بسته راه افتاده بودی.

    جانت با تپش‏ های قلب مظلومان، هماهنگ بود.
    چشمان رئوفت، خلاصه مهربانی بود و شانه‏ های
    پدرانه‏ ات، میعادگاه نوباوگان اسیر در چنگال بی‏پناهی.

    تو آمده بودی تا جوان‏مردی، مانا شود و رفتی، تا درس آزادگی‏مان بیاموزی.
    ای اتفاق سرخ! در هزار توی بی‏رحم ظلم و جهالت، نفس‏های پرتپش
    عدالتِ تو بود که سودجویان را عقب می‏راند.

    نامت، وجدان‏های بیدار را به کرنش می‏خواند.نگاهت، قانون همیشه
    انسانیت است و کلامت، دریایی که صدف‏های بی‏شمارش، تا
    جهان باقی است، از مروارید راستی و عدل، بی‏نیازمان می‏کند.


    اگرچه نیستی، ولی هیچ دستی، از آسمان آبی کرامتت ناامید نیست.
    حضور قاطعت، پنجره‏های زمین را آفتابی بی‏بدیل است.

    بزرگت می‏داریم و ایمان داریم که
    «مرگ، پایان کبوتر نیست».




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    «تبسم سرخ»

    نمی‏دانم چرا رمضان، با تمام آسمانی بودنش برایم بار غم دارد؟
    هر سال شب‏های قدر، این‏گونه است.


    علی جان!
    گویی دارم می‏بینم اوج ‏گرفتنت را آرام، آرام.
    پروازت را می‏بینم.

    تو در نماز هستی، به نماز عشق ایستاده ‏ای و صفی از ملائکه
    اقامه نماز کرده ‏اند با تو. قامتت چه پا برجا و استواراست!


    هرچند بعد از فاطمه، شکسته شده بودی، اما حالا دارم
    می‏بینمت که عشق، راست قامتت کرده است.

    حالا دارم می‏شنوم زمزمه ‏های عاشقانه‏ ات، گوش آسمان را
    چون همیشه پر کرده است. به رکوع می‏روی، با چه
    شوری، دارم لبریز بودنت را می‏بینم.


    برمی ‏خیزی از رکوع، حالا به قصد سجود... دلهره، لحظه به لحظه
    بیشترمی‏شود؛ اما نه! آسمان به غلغله افتاده است...

    چرا لبخند می‏زنی یا علی؟! عرش در هیاهو است.
    قلب آسمان در التهاب ذوب شده است.


    یا علی! زمین مسجد می‏خواهد، شمشیر زهردیده را ببلعد.
    محراب می‏خواهد تو را در خود بگیرد؛

    اما تو در آرامشی عجیب، دست و پا زدن زمین و آسمان را به سخره
    گرفته ‏ای.چه سجده طولانی، چه سجده لبریز از انتظاری!


    گویی نقش دیدار را بر صفحه جانمازت حک کرده ‏اند و تو محو تماشایی
    که از سجده برنمی‏خیزی. منتظری... منتظری تا آن وعده ‏ها را که
    گوش‏هایت سال‏ها از پیامبر صلی ‏الله‏ علی ه‏و‏آله شنیده بودند حالا به
    دیده عشق بنگری و سرمست، پایکوبی کنی.

    مولا! زبان زمان، گنگ مانده است.
    اشقی الاشقیا به سمت تو می‏آید؛
    سیه چرده و رعب‏ آور، دارم می‏بینمش.


    شمشیرش نگاه به میان سر تو دوخته است و حال دارم
    می‏بینم اشک زهرآگین شمشیر را که فرو می‏چکد و در تقلا
    با سرانگشتان قاتل لعین توست.

    هرچه فریاد می‏کشد، رهایش نمی‏کند.
    هرچه تکاپو می‏کند، گلویش بیشتر فشرده می‏شود.
    دارم می‏بینمش که چگونه تلاش می‏کند...، اما بی‏فایده است.


    دستی بالا می‏رود... کاش رضای خداوند در
    این بود، تا با آهی همان جا خشک می‏ماند!

    دست بالا می‏رود و پایین می‏آید. در و دیوار، شیون می‏کند.
    نماز، شرمنده، اشک‏ریز است و صدای تاریخ، در گلو یخ بسته است.


    پنجره‏ها، بی‏قرار باد، زار می‏زنند.
    وای، چگونه تاب بیاوریم این لحظه را،

    یا علی! چرا لبخند می‏زنی؟

    محمد جواد دژم




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    نام ما را بنويسيد پريشان علي
    شيعه مملکت و خطه ي سلمان علي

    همه شب سفره ما پر شده با نان علي
    کار زهراست که هستيم مسلمان علي

    سالياني است که مسکين و فقير نجفيم
    پادشاهيم ,غلامان امير نجفيم

    شاه ما صاحب لوح و قلم است اي مردم
    مهربان است خداي کرم است اي مردم

    مونس لحظه ي شادي و غم است اي مردم
    از علي هر چه بگوييم کم است اي مردم

    ما کجا مدح علي,هرچه بگوييم خطاست
    مدح او کار خداوند و نبي و زهراست


    اوهمان است که مانند خدايش يکتاست
    مثل او نيست نگرديد علي بي همتاست

    ذکر خيرش همه دم بر لب اهل بالاست
    يک تنه صاحب هر معجز پيغمبر هاست


    عالمي حسرت يک لقمه نانش دارد
    آسمان تکيه به دست پسرانش دارد

    از همان روز ازل تا ابد آقاست علي
    شاه خاکي همه مردم دنياست علي


    بين صاحب نفسان محشر کبراست علي
    همه ي زندگي حضرت زهراست علي

    ايها الناس ستون همه عالم اوست
    پدر فاطميون همه عالم اوست


    حيف اين شاه که هم درد دلش غم ها شد
    رفت پيغمبر و در شهر علي تنها شد

    يک مدينه به خدا دشمن اين آقا شد
    فاطمه داد پسر تا که دو دستش وا شد


    ناگهان پشت در خانه او محشر شد
    ديد با چشم خودش فاطمه اش مضطر شد

    بعد زهرا همه شب کار علي زاري بود
    دوره بي کسي و غربت و بي ياري بود

    زخم روي دل مولا چه قدر کاري بود
    تا نفس داشت فقط گرم عزاداري بود

    روزگار از غم تنهايي او مي کشد آه
    همه شب گفت فقط درد دلش را با چاه


    کوفه کردند فزون درد سر مولا را
    نگرفتند دمي دور و بر مولا را

    خون نمودند دمادم جگر مولا را
    بين محراب شکستند سر مولا را

    رفت و محراب شد از غصه او جان برلب
    نقشه ها در سر کوفه است براي زينب

    شاعر : محمد حسین رحیمیان


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,753
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,462
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض









    «کسی قدر علی علیه‏السلام را ندانست»




    سال‏هاست که علی علیه‏السلام به مرگ مشتاق است؛
    از همان روزها که غم عالم را در چاه می‏گریست
    و غریب و تنها، مردِ روز و عابد شب‏های تار، در
    کوچه‏ های خلوت کوفه گام می‏زد؛

    آن‏قدر آهسته که صدای گام‏های مقتدر او
    را کسی نمی‏شنید و قامت بلند خلوصش را چشمی نمی‏دید.

    ضربه دستان یداللهی ‏اش بر در منزلگاه یتیمان و فقیران
    را جز اهل خانه نمی‏شناختند.

    این هزارْتوی کفر و نفاق را باید روزی به حال خود گذاشت؛
    وقتی به تاری و تیرگی خود انس گرفته است.


    افسوس کسی قدر علی علیه‏السلام را نشناخت!










    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi