صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 151

موضوع: آفتاب حسن : رویکردی تحلیلی به زندگانی امام حسن مجتبی (علیه السلام)

  1. Top | #111

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2. آشفتگی فرهنگی
    ا
    ________________________________________
    1- مروج الذهب، ج 2، ص 332.
    ص:111
    معاویه به شدّت می کوشید تا فضای سیاسی _ اجتماعی جامعه را همواره آشفته سازد؛ زیرا روش او روش پادشاهان بود؛ نه خلافت. او نخستین خلیفه ای بود که از تخت استفاده کرد. او بر کاخ خویش نگهبانان بسیار گماشته بود و هرگاه میان مردم ظاهر می شد، از مأموران نظامی استفاده می کرد. سعید بن مسیّب درباره او گفت:
    خدا او را نفرین کند. او نخستین کسی بود که خلافت را مانند پادشاهی در آورد.(1)
    معاویه لباس حریر می پوشید. در ظرف طلا می آشامید(2) و... . باطن کارهای او دین زدایی و اسلام ستیزی بود. مطرف، پسر مغیره بن شعبه که از مهره های کلیدی معاویه بود، می گوید: باپدرم نزد معاویه رفته بودم. در بازگشت، دیدم پدرم به سختی ناراحت است. از او پرسیدم چه شده است؟ گفت: از نزد پلیدترین انسان می آیم؛ زیرا به او گفتم حال که کارت گرفته و به آن چه می خواستی رسیده ای، دیگر عدالت و خیرخواهی پیشه ساز؛ زیرا پیر و فرتوت نیز شده ای. فرزندان هاشم را رها کن و از دشمنی با آن ها دست بردار، تا نام نیکی از تو بر جای ماند. ولی او در پاسخم گفت: هرگز! هرگز! که نامی از من باقی بماند. ابوبکر سال ها خلیفه بود و رفت. تنها می گویند ابوبکر. عمر نیز هم چنین بود، ولی محمد هر روز پنج مرتبه نامش را بر بالای مناره ها فریاد می زنند و می گویند: « اَشهَدُ انَّ مُحَمَدا رسول اللّه» با این حال، چه نامی از من برجای
    ________________________________________
    1- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 165.
    2- شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 130.
    ص:112
    می ماند؟(1)
    شاخص ترین معیارهای دین ستیزی او که پس از پیمان صلح شدت بیش تری نیز گرفت، به قرار زیر است:
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #112

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    الف) جعل حدیث
    معاویه در پی سیاست های اسلام ستیزانه خود، به ننگین ترین سیاست دوران حکومت خود دست زد، او کوشید با تشویق جعل کنندگان احادیث، برای تغییر دادن محتوای احادیث نبوی و ساخت حدیث هایی جعلی در مدح عثمان و خود و... از تا بندگی نور پیامبر و اهل بیتش بکاهد. بر این اساس، ده ها هزار حدیث جعلی ساخته شد که آثار آن تا قرن ها باقی ماند. به گونه ای که حتی یحیی بن اکثم نیز در مناظره های خود با امام جواد علیه السلام، به این گونه دروغ پردازی ها تمسک می کرد(2) و حتی کسانی به پیروی از احادیث جعلی، به مبارزه با اهل بیت علیهم السلام برخاستند.
    امضاء


  4. Top | #113

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ب) دشنام گویی امیرمؤمنان علی علیه السلام
    دشنام دادن به امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه های رسمی حکومتی مانند خطبه های نماز جمعه، یکی از مهم ترین سیاست های فرهنگی معاویه بود. او به تمامی خطیب های جمعه و فرمانداران خود دستور داده بود تا در هیچ مناسبتی از دشنام دادن به علی علیه السلام فرو گذار نباشند.
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 128.
    2- بحارالانوار، ج 50، صص 75 و 76.
    ص:113
    او پس از صلح به شام بازگشت. مردم در اطراف او گرد آمدند و پیروزی اش را تبریک گفتند. او گفت: ای مردم! رسول خدا به من فرمود تو پس از من به خلافت دست خواهی یافت. پس سرزمین مقدس را برگزین ؛ زیرا مردان خدا در آن جمعند و من شما را برگزیده ام. پس ابوتراب را لعن کنید. مردم نیز به دشنام و ناسزاگویی امام علی علیه السلام پرداختند.(1)
    معاویه در اذهان مردم چنان جا انداخته بود که نماز جمعه بدون دشنام به علی علیه السلام کامل نمی شود. عبارتی که در بیش تر خطبه های نماز تکرار می شد، این بود که: پروردگارا! ابوتراب از دین تو سرپیچی کرده و از راه تو کناره گرفته است؛ پس او را نفرین کن و عذاب دردناکی بر او نازل فرما.(2)
    به یاد داشته باشیم که در آن روزگار، امکان آگاهی مردم از حقایق بسیار محدود بود. بسیاری از مطالب سینه به سینه نقل می شد. خطبه هایی که خوانده می شدند، تنها در جهت آگاه سازی و جهت دهی به افکار عمومی بود. همین مسأله سبب شده بود که مردم برداشت هایی جهت دهی شده از سوی دستگاه در مورد علی علیه السلام داشته باشند. تا جایی که مشهور است وقتی خبر شهادت علی علیه السلام در محراب نماز به گوش آنها رسید، همگی گفتند: مگر علی نماز هم می خوانده است؟!(3)
    ________________________________________
    1- زندگانی دوازده امام، ص 594 .
    2- زندگانی دوازده امام، ص 595 .
    3- نهج البلاغه، خطبه 57 .
    ص:114
    انگیزه اصلی معاویه از دشنام به علی علیه السلام این بود که می دانست آن ها مدافعان واقعی اسلام اند و جلوی تحریف دین را می گیرند. او باید با بدنام سازی علی و فرزندانش راه را برای خود هموار می ساخت.
    مردم به هشام بن عبدالملک که علی را در خطبه روز عرفه اش دشنام نداد، اعتراض کردند و گفتند: ای امیرالمؤمنین، امروز روزی است که خلفا در این روز لعن ابوتراب را مستحب دانسته اند.(1)
    امضاء


  5. Top | #114

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نوشته اند فردی نزد حجاج بن یوسف ثقفی آمد و گفت: ای امیر! خانواده من به من بی مهری کرده اند و نامم را علی گذاشته اند. من نیازمندم به من کمکی کن. حجاج پوزخندی زد و گفت: خوب بهانه ای برای رسیدن به خواسته ات پیدا کرده ای. آن گاه نیازش را برآورد.(2) حتی زیاد بن ابیه با بی شرمی تمام، می گفت: هر کس به علی دشنام نگوید، به شمشیر عرضه اش خواهم کرد.(3) کار به جایی رسیده بود که هرگاه در خطبه های نمازجمعه، دشنام گویی به علی علیه السلام را فراموش می کردند، آن را قضا می کردند. هم چنان که نوشته اند یکی از امامان جمعه معاویه آن را فراموش کرد. و در هنگام سفر یادش آمد که باید علی را لعن می کرده است. در همان جا این کار را قضا کرد و در آن محل مسجدی به نام
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 476.
    2- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 356.
    3- حیاه امام الحسن بن علی علیه السلام، ج 2، ص 56 .
    ص:115
    مسجد الذکربنا شد.(1)
    برخی به معاویه گفتند: تو که به همه خواسته هایت رسیده ای، از لعن و بدگویی علی علیه السلام دست بردار، ولی او در جواب گفت: نه! می خواهم کودکان بر این بدگویی ها و لعن ها تربیت شوند و قامت کشند و بزرگان پیر شوند و دیگر یاد کننده ای باقی نماند که یاد علی و فضیلت های او را بداند و زنده نگاه دارد.(2)
    او پیشاپیش پشتوانه افکار عمومی را بر دشنام بر علی علیه السلام، با جعل احادیث و تخریب چهره علی علیه السلام هموار کرده بود؛ به گونه ای که مردم شام، نادانسته علی علیه السلام را شایسته بدگویی می دانستند. افزون بر آن، معاویه می خواست با آلوده سازی فضای فرهنگی جامعه با دشنام گویی علی علیه السلام، یاران و دوست داران او را بی تاب سازد تا بتواند بهانه ای برای از میان بردن آن ها داشته باشد.
    امضاء


  6. Top | #115

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ج) عالمان درباری و تحریف واقعیت ها
    معاویه برای تحقق اهدافش با بهره مندی ابزاری از برخی صحابه مانند مغیره بن شعبه، عمروعاص و افرادی چون سمره بن جندب، ابوهریره(3) و...، احکام، تفسیر آیات و بسیاری دیگر از معارف اسلامی را تحریف می کرد. آن ها افزون بر جعل حدیث، آیات قرآن را آن گونه که می خواستند تأویل می کردند و چون چهره هایی بودند که در کنار پیامبر دیده شده بودند، سخنانشان در نزد مردم
    ________________________________________
    1- مقتل الحسین مقرم، ص 198.
    2- شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 56 .
    3- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 358.
    ص:116
    پذیرفته می شد. برای نمونه، معاویه یک صد هزار دینار به سمره بن جندب داد تا این آیات را درباره علی علیه السلام روایت کند:
    و از میان مردم کسی است که در زندگی این دنیا سخنش تو را به شگفت وا می دارد و خدا را بر آن چه از دل دارد، گواه می گیرد و حال آن که او سخت ترین دشمنان است. و چون برگردد (یا ریاستی یابد) می کوشد که در زمین فساد کند و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهکاری را دوست ندارد. (بقره: 204 و 205)
    هم چنین آیات زیر را در شأن ابن ملجم مرادی روایت کند:
    و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خوشنودی خدا می فروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است. (بقره: 207).
    سمره بن جندب نخست از پذیرش انجام این خیانت بزرگ شانه خالی می کرد، ولی معاویه با استفاده از شگرد خویش بر مبلغ یاد شده، صد هزار درهم دیگر افزود. سمره بن جندب باز نمی پذیرد و معاویه مبلغ را تا سی صد هزار درهم و سرانجام به چهار صد هزار درهم افزایش می دهد تا او این کار را انجام دهد.(1)
    امضاء


  7. Top | #116

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    د) بدعت گزاری ها
    اشاره
    معاویه نماز جمعه را در روز چهارشنبه برپا کرد و با این کار ورود انواع بدعت ها را در دین آسان کرد. او خطبه های نماز عید فطر و عید قربان را که
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 73.
    ص:117
    باید پس از نماز خوانده شود، پیش از نماز خواند(1) و هرگونه که دلش می خواست، احکام الهی را تغییر می داد. در نماز عید فطر و عید قربان اذان و اقامه می گفت؛ با توجه به این که این کار شرعی نیست و مشروعیت ندارد.(2)
    البته در این میان، امام مجتبی علیه السلام نیز ساکت نبودند و با رعایت شرایط زمان، اعتراض خود را آشکار می کرد و به مبارزه فرهنگی با معاویه بر می خاست. برخی از این اقدام ها به قرار زیر است:
    1. مناظره امام با حاکمیت طاغوتی معاویه
    امام در برابر حرکت های ضد اسلامی معاویه هرگز سکوت نمی کرد و به محض یافتن فرصتی مناسب، پیشینه ننگین و اغراض شوم معاویه را آشکار می ساخت و ضربه های سهمگینی بر پیکر حکومت غاصبانه او وارد می ساخت. امام همواره انزجار خود را نسبت به معاویه هویدا می کرد و مشروعیت حاکمیت او را زیر سؤال می برد.
    ایشان بدون هیچ گونه واهمه ای از قدرت حاکمه، حتی در زمان صلح و با وجود افزایش قدرت معاویه دست به افشاگری زده و با تمام توان معاویه را به باد انتقاد می گرفت.
    بهترین نمونه این افشاگری، مناظره ای طولانی بود که میان امام و معاویه در
    ________________________________________
    1- شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 470.
    2- شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 470.
    ص:118
    گرفت و امام در آن مناظره، از چهره کثیف معاویه و فرزندانش پرده برداشت.(1) معاویه و کارگزارانش می کوشیدند تا با ترتیب دادن گفت وگویی از پیش تعیین شده، موقعیت فرهنگی امام را در نزد مردم خراب کنند و به جایگاه او لطمه بزنند. براین اساس، معاویه سران قبیله ها و بزرگان اقوام مختلف را فرا خواند و عمروعاص، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، عتبه ابن ابی سفیان و عمروبن عثمان را که نظریه سازان دستگاه او بودند مأمور مناظره با امام کرد.
    امام واپسین روزهای اقامت خود را در کوفه سپری می کرد که پیک معاویه او را به مجلس فریب کارانه کوفه فرا خواند. امام وارد مجلس شد و معاویه به گرمی از او استقبال کرد و با او مصافحه نمود. امام که از نیت معاویه آگاهی داشت فرمود: آیا خوش آمدگویی و دست دادن با مهمان، نشانه امنیت و سلامت برای اوست؟!
    معاویه با قیافه ای حق به جانب به حاضران اشاره کرد. و مناظره را این گونه آغاز کرد: این جماعت آمدنت را درخواست کرده بودند و می خواهند بدانند، آیا عثمان را پدرت کشته است یا نه؟ در این زمینه، پرسش هایی دارند و منتظر پاسخ اند. تا وقتی که من در این مجلس هستم، نگران نباش [که در امانی].
    امام فرمود: پاک است خدا! اگر تو به خواسته مهمانانت تن در داده ای و خواسته آنان را اجابت کرده ای، عمل زشتی مرتکب شده ای و من از ناسزا گفتن به تو (در خانه ات) شرم دارم، ولی اگر آن ها (با اصرار) بر تو پیروز
    ________________________________________
    1- بحارالانوار، ج 44، صص 70 _ 87 .
    ص:119
    شده اند و تو را به انجام آن وادار کرده اند در این صورت از ناتوانی و بیچارگی ات شرمنده هستم. حال به کدام یک (زشتی عمل خود یا بیچارگی خود) اقرار می کنی؟ بدان که اگر می دانستم چنین افرادی در این مجلس هستند، من هم افرادی از خاندان خودم، از فرزندان عبدالمطلب، می آوردم تا در بحث هم ردیف با آنان باشند. بدان که از تو و این افرادت هرگز هراسی به دل راه نداده ام، بلکه این هایند که ترسیده اند ؛ زیرا خداوند من یکتاست. هم او که قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکان است.
    امضاء


  8. Top | #117

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    گفتار آغازین امام به قدری کوبنده بود که همه یکّه خوردند، ولی با این حال، آنان پرسش ها و خواسته های خود را این گونه مطرح کردند: بنی امیه در جنگ بدر، هفده کشته داده است و باید از بنی هاشم انتقام گرفته شود؛ پدرت علی به خاطر دنیا و فرمانروایی در قتل عثمان شرکت کرد؛ ادعای تو برای خلافت به دلیل ناتوانی در خردورزی است؛ پدرت ابوبکر را مسموم کرد و در قتل عمر نقش داشت؛ شما چیزهایی را ادعا می کنید که شایستگی آن را ندارید؛ پدرت با رسول خدا دشمن بود. او شمشیری بلند و زبانی گزنده داشت که زنده ها را می کشت و مردگان را متهم می کرد... .
    امام با دقت به سخنان آنان گوش داد و مطالب دیکته شده و جهت دار آنان را شنید. سپس به معاویه که چهره خود را در نقاب پرسش های مشاورانش پنهان کرده بود، رو کرد و فرمود:
    سپاس خدایی را که هدایت اولین و آخرین شما را بر عهده ما گذاشت و محمد سرور ما و خاندان او را مورد رحمت و بزرگداشت خویش قرار داد.
    اما بعد، ای معاویه از تو شروع می کنم. این گروه به من ناسزا نگفتند، بلکه تو گفتی؛ زیرا تو
    ص:120
    با پستی هم نشین هستی و زشتی ها در جانت ریشه دوانیده اند. با محمد و خاندانش دشمنی می کنی. به خدا سوگند، ای معاویه! اگر من و این جماعت در مسجد پیامبر این گونه روبه رو می شدیم و مهاجران در اطراف ما بودند، جرأت چنین جسارت هایی را پیدا نمی کردید و با من این گونه رفتار نمی کردید. شما که بر ضد من این جا گرد آمده اید، حق را نپوشانید و باطل را گواهی ندهید. شما را به خدا سوگند می دهم! آیا می دانید آن کسی را که دشنام دادید، به سوی هر دو قبله مسلمانان نماز گزارده است (سبقت در مسلمانی) در حالی که تو ای معاویه! به هردوی این قبله ها کافر بوده ای و «لات» و «عّزی» را پرستش می کرده ای. او در پیمان رضوان و فتح شرکت داشته است، ولی تو نسبت به بیعت رضوان کفر ورزیدی و در (بیعت) فتح نیز پیمان شکستی.
    شما را سوگند می دهم، آیا علی بن ابی طالب نخستین کسی نبود که در جنگ بدر پرچم اسلام را بر دوش کشید. و تو ای معاویه، همان کسی نیستی که پرچم کفر را بر دوش داشتی و جنگ با پیامبر خود را واجب می دانستی؟ علی علیه السلام در احد و خندق همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بر دوش داشت، ولی تو همان کسی هستی که پرچم کفر را در جبهه کفر بر دوش می کشیدی. خداوند در هر سه جنگ، حجت خود را آشکار ساخت و دین خود را یاری کرد و گفتار پیامبرش را در مورد پیروزی گواهی کرد. پیامبر در همه این جنگ ها از پدرم راضی بود، ولی از پدر تو خشمگین. علی علیه السلام همان کسی بود که شب در بستر پیامبر خوابید تا او را از چنگال مشرکان نجات دهد و درباره اش این آیه نازل شد که «وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفْسَهُ اِبتغاءَ مَرْضاتِ اللّه».
    و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خوشنودی خدا می فروشد. (بقره: 207)(1)
    ________________________________________
    1- همان آیه ای که معاویه دستور داد آن را در شأن ابن ملجم روایت کنند.
    ص:121
    شما را به خدا سوگند می دهم! آیا به یاد می آورید هنگامی که لشکر اسلام، بنی قریظه و بنی نضیر را محاصره کرد و پرچم مهاجرین را به عمر و پرچم انصار را به سعد بن معاذ داد. سعد مجروح شد و عمر نیز ترسید و پیامبر پرچم را گرفت و فرمود: پرچم را به کسی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند. یورشی بدون فرار می برد و تا خدا پیروزی را به دستان او مسلّم نکند، باز نمی گردد.
    و فردا در برابر چشمان نگران و منتظر ابوبکر، عمر و دیگر مهاجرین، پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد. پیامبر چشمان پدرم را که درد می کرد، شفا داد و پرچم را به او سپرد و او نیز رفت و با پیروزی بازگشت.
    اما تو ای معاویه! در آن روزها که در مکه بر دشمنی با خدا و رسولش پا می فشردی، آیا با علی علیه السلام که عمرش را به خیرخواهی در راه خدا و یاری و پیروی از رسولش گذراند، برابر هستی؟
    به خدا سوگند که هنوز ایمان به دل تو راه نیافته است و از ترس جانت چیزی را زبانت می گوید که در قلبت نیست. ای مردم! شما را به خدا سوگند، به یاد ندارید که در غزوه تبوک، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، علی علیه السلام را در مدینه به جای خویش گمارد تا اداره مدینه را عهده دار شود؟ در آن روزگار، منافقان علیه او بسیار گفتند تا او مدینه را خالی کند. علی علیه السلام نیز به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: من در هیچ غزوه ای از شما جدا نشده ام، مرا هم با خود ببرید، ولی رسول خدا فرمود: «تو جانشین و وصی من از میان اهل بیتم هستی. تو برای من مانند هارون برای موسی هستی.»
    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست پدرم را گرفت و فرمود: «ای مردم! هرکس مرا ولی خود می داند، خدا را ولی خود دانسته و هرکس علی را ولی خود بداند، مرا سرپرست خود خوانده است.»
    آیا به یاد نمی آورید آن چه را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی علیه السلام در حجه الوداع به شما فرمود که ای مردم! من در میان شما کتاب خدا را به امانت می گذارم تا گمراه نشوید و به آن عمل کنید... و اهل بیت مرا دوست بدارید و در برابر دشمنان، آن ها را یاری کنید. قرآن و اهل بیتم در میان شما می ماند تا در روز رستاخیز بر من وارد شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بالای منبر بود که علی علیه السلام را
    ص:122
    صدا زد. دست او را گرفت و فرمود: خدایا! هر که علی را دوست دارد، دوست بدار و با هر که با علی دشمنی کند، دشمن باش. به خدا سوگندتان می دهم، آیا به یاد نمی آورید روزی را که پیامبر به علی علیه السلام فرمود: تو دور کننده بیگانگان از حوض کوثر هستی. شما را به خدا سوگند، آیا به یاد ندارید که علی علیه السلام هنگام درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علّت گریه او را جویا شد و او فرمود: گریه ام به خاطر توست که عده ای از امّت کینه تو را به دل می گیرند و آن گاه که به قدرت برسند، در پی تلافی و ستم بر می آیند و عقده گشایی می کنند.
    آیا او در هنگام رحلت نفرمود که اهل بیت من در میان شما مانند کشتی نوح هستند؛ هرکس بر آن وارد شود، نجات می یابد و هرکس وارد نشود، نابود می گردد.
    شما را به خدا سوگند، به یاد نمی آورید که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، همگی در زمان زندگانی او، جانشینی علی علیه السلام را به او تبریک می گفتند... . علی بن ابی طالب اولین کسی بود که به زمان مرگ مردم آگاهی داشت. حقایق احکام را می دانست و جداکننده حق از باطل بود، به تأویل و تفسیر قرآن آگاهی داشت. او جزو افرادی بود که خدا او را مؤمن نامید که شمارشان به ده نفر نمی رسید.
    ای معاویه! و ای هواداران او! شما کسانی هستید که رسول خدا شما را نفرین کرد. من گواهی می دهم که شما نفرین شدگان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هستید. شما را به خدا سوگند ای مردم، آیا نمی دانید پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سه بار شخصی را درپی معاویه فرستاد تا نامه ای به قبیله بنی خزیمه بنویسد، ولی او آن قدر اهمال کرد و مشغول خوردن شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به خشم آمد و فرمود: خدا شکمش را سیر نگرداند.
    سوگند به خدا! دعای پیامبر درباره تو مستجاب شد و تو به این شکم پرستی و پرخوری تا قیامت دچار خواهی بود. ای معاویه! پدرت در روز جنگ احزاب (خندق) بر شتری سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان تشویق می کرد؛ در حالی که تو آن شتر را می راندی و برادرت عتبه که اینک در مجلس حضور دارد، مهار آن شتر را گرفته بود و وقتی رسول خدا این صحنه را دید، بر هر سه تان نفرین فرستاد و فرمود: خدایا! سواره، راننده و مهارگیرنده این شتر را از رحمت خود دور فرما!
    ص:123
    ای معاویه! آیا تو فراموش کرده ای که وقتی پدرت خواست مسلمان شود، تو با اشعاری او را از این کار باز می داشتی؟ ای جماعت، شما را به خدا سوگند می دهم آیا به یاد نمی آورید روزی را که رسول خدا در هفت جا بر ابوسفیان لعنت فرستاد که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند: اول، آن روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر قبیله بنی ثقیف را به اسلام فرا می خواند، پدرت پیش آمد و به پیامبر ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغ گو خواند. حتی بر او حمله ور شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را لعنت کرد.
    دوم، روزی که کاروان قریش از شام باز می گشت و پیامبر می خواست آنان را در برابر اموالی که از مسلمانان باز ستانده بود، توقیف کند، ولی ابوسفیان از بی راهه رفت و جنگ بدر را به راه انداخت. از این رو، پیامبر او را نفرین کرد.
    سوم، در جنگ احد که پیامبر بر فراز کوه بود و فریاد می زد: خدا سرپرست ماست، ولی شما کسی را ندارید، ولی ابوسفیان نعره می زد، بت هبل بلند آوازه باد، ما عزّی را داریم و شما ندارید. در آن جا نیز پیامبر به همراه خدا و فرشتگان الهی و مؤمنان بر او لعنت فرستادند.
    چهارم، در جنگ احزاب (که بر شتر سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان بر می انگیخت).
    پنجم، در روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام حج بازداشت، پیامبر بر آنان لعنت فرستاد. از حضرت پرسیدند: آیا مسلمان شدن هیچ یک از آنان را امید نداری؟ فرمود: این نفرین بر فرزندان مؤمن آن ها نمی رسد، ولی زمامدارانشان هرگز روی رستگاری را نخواهند دید.
    ششم، وقتی در جنگ حنین، ابوسفیان کافران قبیله های قریش و هوازن را جمع کرد و نیز عنینه، غطفان و عده ای از یهودیان را گرد آورد، ولی خدا شر آن ها را بازگرداند. در آن روز [ای معاویه] تو مشرک بودی و پدرت را یاری می کردی ولی علی علیه السلام در دین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم راسخ و استوار بود.
    و هفتم، در روز ثنیه که یازده نفر به همراه ابوسفیان، کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بسته بودند و پیامبر آنان را نفرین کرد. ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم آیا نمی دانید که ابوسفیان (در
    ص:124
    پایان عمرش) پس از بیعت مردم با عثمان، به خانه وی رفت (او که در پیری نابینا شده بود) از عثمان پرسید: برادرزاده! آیا کسی غیر از بنی امیه در این جا هست؟ عثمان گفت: نه! گفت: ای جوانان بنی امیه! خلافت را بربایید و همه پست های آن را در دست بگیرد. که نه بهشتی در کار است و نه جهنمی!
    ای مردم، آیا نمی دانید پس از بیعت مردم با عثمان ابوسفیان دست برادرم حسین علیه السلام را گرفت و به سوی قبرستان بقیع برد و نعره زد: ای اهل قبرها! شما با ما بر سر حکومت و خلافت جنگیدید، ولی امروز بدنتان در زیر خاک است و حکومت در دست ماست و حسین علیه السلام در پاسخ او فرمود: ای ابوسفیان! عمری از تو گذشته است چهره ات زشت باد. آن گاه دست خود را کشید و به مدینه آمد و اگر نعمان بن بشیر نبود، چه بسا حسین را به قتل می رساند.
    امضاء


  9. Top | #118

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شما را سوگند می دهم، آیا علی بن ابی طالب نخستین کسی نبود که در جنگ بدر پرچم اسلام را بر دوش کشید. و تو ای معاویه، همان کسی نیستی که پرچم کفر را بر دوش داشتی و جنگ با پیامبر خود را واجب می دانستی؟ علی علیه السلام در احد و خندق همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بر دوش داشت، ولی تو همان کسی هستی که پرچم کفر را در جبهه کفر بر دوش می کشیدی. خداوند در هر سه جنگ، حجت خود را آشکار ساخت و دین خود را یاری کرد و گفتار پیامبرش را در مورد پیروزی گواهی کرد. پیامبر در همه این جنگ ها از پدرم راضی بود، ولی از پدر تو خشمگین. علی علیه السلام همان کسی بود که شب در بستر پیامبر خوابید تا او را از چنگال مشرکان نجات دهد و درباره اش این آیه نازل شد که «وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفْسَهُ اِبتغاءَ مَرْضاتِ اللّه».
    و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خوشنودی خدا می فروشد. (بقره: 207)(1)
    ________________________________________
    1- همان آیه ای که معاویه دستور داد آن را در شأن ابن ملجم روایت کنند.
    ص:121
    شما را به خدا سوگند می دهم! آیا به یاد می آورید هنگامی که لشکر اسلام، بنی قریظه و بنی نضیر را محاصره کرد و پرچم مهاجرین را به عمر و پرچم انصار را به سعد بن معاذ داد. سعد مجروح شد و عمر نیز ترسید و پیامبر پرچم را گرفت و فرمود: پرچم را به کسی خواهم سپرد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند. یورشی بدون فرار می برد و تا خدا پیروزی را به دستان او مسلّم نکند، باز نمی گردد.
    و فردا در برابر چشمان نگران و منتظر ابوبکر، عمر و دیگر مهاجرین، پرچم را به دست علی علیه السلام سپرد. پیامبر چشمان پدرم را که درد می کرد، شفا داد و پرچم را به او سپرد و او نیز رفت و با پیروزی بازگشت.
    امضاء


  10. Top | #119

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اما تو ای معاویه! در آن روزها که در مکه بر دشمنی با خدا و رسولش پا می فشردی، آیا با علی علیه السلام که عمرش را به خیرخواهی در راه خدا و یاری و پیروی از رسولش گذراند، برابر هستی؟
    به خدا سوگند که هنوز ایمان به دل تو راه نیافته است و از ترس جانت چیزی را زبانت می گوید که در قلبت نیست. ای مردم! شما را به خدا سوگند، به یاد ندارید که در غزوه تبوک، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، علی علیه السلام را در مدینه به جای خویش گمارد تا اداره مدینه را عهده دار شود؟ در آن روزگار، منافقان علیه او بسیار گفتند تا او مدینه را خالی کند. علی علیه السلام نیز به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گفت: من در هیچ غزوه ای از شما جدا نشده ام، مرا هم با خود ببرید، ولی رسول خدا فرمود: «تو جانشین و وصی من از میان اهل بیتم هستی. تو برای من مانند هارون برای موسی هستی.»
    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست پدرم را گرفت و فرمود: «ای مردم! هرکس مرا ولی خود می داند، خدا را ولی خود دانسته و هرکس علی را ولی خود بداند، مرا سرپرست خود خوانده است.»
    آیا به یاد نمی آورید آن چه را که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی علیه السلام در حجه الوداع به شما فرمود که ای مردم! من در میان شما کتاب خدا را به امانت می گذارم تا گمراه نشوید و به آن عمل کنید... و اهل بیت مرا دوست بدارید و در برابر دشمنان، آن ها را یاری کنید. قرآن و اهل بیتم در میان شما می ماند تا در روز رستاخیز بر من وارد شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بالای منبر بود که علی علیه السلام را
    ص:122
    صدا زد. دست او را گرفت و فرمود: خدایا! هر که علی را دوست دارد، دوست بدار و با هر که با علی دشمنی کند، دشمن باش. به خدا سوگندتان می دهم، آیا به یاد نمی آورید روزی را که پیامبر به علی علیه السلام فرمود: تو دور کننده بیگانگان از حوض کوثر هستی. شما را به خدا سوگند، آیا به یاد ندارید که علی علیه السلام هنگام درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علّت گریه او را جویا شد و او فرمود: گریه ام به خاطر توست که عده ای از امّت کینه تو را به دل می گیرند و آن گاه که به قدرت برسند، در پی تلافی و ستم بر می آیند و عقده گشایی می کنند.
    آیا او در هنگام رحلت نفرمود که اهل بیت من در میان شما مانند کشتی نوح هستند؛ هرکس بر آن وارد شود، نجات می یابد و هرکس وارد نشود، نابود می گردد.
    شما را به خدا سوگند، به یاد نمی آورید که اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، همگی در زمان زندگانی او، جانشینی علی علیه السلام را به او تبریک می گفتند... . علی بن ابی طالب اولین کسی بود که به زمان مرگ مردم آگاهی داشت. حقایق احکام را می دانست و جداکننده حق از باطل بود، به تأویل و تفسیر قرآن آگاهی داشت. او جزو افرادی بود که خدا او را مؤمن نامید که شمارشان به ده نفر نمی رسید.
    ای معاویه! و ای هواداران او! شما کسانی هستید که رسول خدا شما را نفرین کرد. من گواهی می دهم که شما نفرین شدگان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هستید. شما را به خدا سوگند ای مردم، آیا نمی دانید پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سه بار شخصی را درپی معاویه فرستاد تا نامه ای به قبیله بنی خزیمه بنویسد، ولی او آن قدر اهمال کرد و مشغول خوردن شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به خشم آمد و فرمود: خدا شکمش را سیر نگرداند.
    سوگند به خدا! دعای پیامبر درباره تو مستجاب شد و تو به این شکم پرستی و پرخوری تا قیامت دچار خواهی بود. ای معاویه! پدرت در روز جنگ احزاب (خندق) بر شتری سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان تشویق می کرد؛ در حالی که تو آن شتر را می راندی و برادرت عتبه که اینک در مجلس حضور دارد، مهار آن شتر را گرفته بود و وقتی رسول خدا این صحنه را دید، بر هر سه تان نفرین فرستاد و فرمود: خدایا! سواره، راننده و مهارگیرنده این شتر را از رحمت خود دور فرما!
    ص:123
    ای معاویه! آیا تو فراموش کرده ای که وقتی پدرت خواست مسلمان شود، تو با اشعاری او را از این کار باز می داشتی؟ ای جماعت، شما را به خدا سوگند می دهم آیا به یاد نمی آورید روزی را که رسول خدا در هفت جا بر ابوسفیان لعنت فرستاد که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند: اول، آن روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر قبیله بنی ثقیف را به اسلام فرا می خواند، پدرت پیش آمد و به پیامبر ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغ گو خواند. حتی بر او حمله ور شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را لعنت کرد.
    دوم، روزی که کاروان قریش از شام باز می گشت و پیامبر می خواست آنان را در برابر اموالی که از مسلمانان باز ستانده بود، توقیف کند، ولی ابوسفیان از بی راهه رفت و جنگ بدر را به راه انداخت. از این رو، پیامبر او را نفرین کرد.
    سوم، در جنگ احد که پیامبر بر فراز کوه بود و فریاد می زد: خدا سرپرست ماست، ولی شما کسی را ندارید، ولی ابوسفیان نعره می زد، بت هبل بلند آوازه باد، ما عزّی را داریم و شما ندارید. در آن جا نیز پیامبر به همراه خدا و فرشتگان الهی و مؤمنان بر او لعنت فرستادند.
    چهارم، در جنگ احزاب (که بر شتر سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان بر می انگیخت).
    پنجم، در روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام حج بازداشت، پیامبر بر آنان لعنت فرستاد. از حضرت پرسیدند: آیا مسلمان شدن هیچ یک از آنان را امید نداری؟ فرمود: این نفرین بر فرزندان مؤمن آن ها نمی رسد، ولی زمامدارانشان هرگز روی رستگاری را نخواهند دید.
    ششم، وقتی در جنگ حنین، ابوسفیان کافران قبیله های قریش و هوازن را جمع کرد و نیز عنینه، غطفان و عده ای از یهودیان را گرد آورد، ولی خدا شر آن ها را بازگرداند. در آن روز [ای معاویه] تو مشرک بودی و پدرت را یاری می کردی ولی علی علیه السلام در دین پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم راسخ و استوار بود.
    و هفتم، در روز ثنیه که یازده نفر به همراه ابوسفیان، کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بسته بودند و پیامبر آنان را نفرین کرد. ای مردم! شما را به خدا سوگند می دهم آیا نمی دانید که ابوسفیان (در
    ص:124
    پایان عمرش) پس از بیعت مردم با عثمان، به خانه وی رفت (او که در پیری نابینا شده بود) از عثمان پرسید: برادرزاده! آیا کسی غیر از بنی امیه در این جا هست؟ عثمان گفت: نه! گفت: ای جوانان بنی امیه! خلافت را بربایید و همه پست های آن را در دست بگیرد. که نه بهشتی در کار است و نه جهنمی!
    ای مردم، آیا نمی دانید پس از بیعت مردم با عثمان ابوسفیان دست برادرم حسین علیه السلام را گرفت و به سوی قبرستان بقیع برد و نعره زد: ای اهل قبرها! شما با ما بر سر حکومت و خلافت جنگیدید، ولی امروز بدنتان در زیر خاک است و حکومت در دست ماست و حسین علیه السلام در پاسخ او فرمود: ای ابوسفیان! عمری از تو گذشته است چهره ات زشت باد. آن گاه دست خود را کشید و به مدینه آمد و اگر نعمان بن بشیر نبود، چه بسا حسین را به قتل می رساند.
    امضاء


  11. Top | #120

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ای معاویه! آیا تو فراموش کرده ای که وقتی پدرت خواست مسلمان شود، تو با اشعاری او را از این کار باز می داشتی؟ ای جماعت، شما را به خدا سوگند می دهم آیا به یاد نمی آورید روزی را که رسول خدا در هفت جا بر ابوسفیان لعنت فرستاد که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند: اول، آن روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر قبیله بنی ثقیف را به اسلام فرا می خواند، پدرت پیش آمد و به پیامبر ناسزا گفت و او را دیوانه و دروغ گو خواند. حتی بر او حمله ور شد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را لعنت کرد.
    دوم، روزی که کاروان قریش از شام باز می گشت و پیامبر می خواست آنان را در برابر اموالی که از مسلمانان باز ستانده بود، توقیف کند، ولی ابوسفیان از بی راهه رفت و جنگ بدر را به راه انداخت. از این رو، پیامبر او را نفرین کرد.
    سوم، در جنگ احد که پیامبر بر فراز کوه بود و فریاد می زد: خدا سرپرست ماست، ولی شما کسی را ندارید، ولی ابوسفیان نعره می زد، بت هبل بلند آوازه باد، ما عزّی را داریم و شما ندارید. در آن جا نیز پیامبر به همراه خدا و فرشتگان الهی و مؤمنان بر او لعنت فرستادند.
    چهارم، در جنگ احزاب (که بر شتر سرخ موی سوار بود و مردم را به جنگ با مسلمانان بر می انگیخت).

    امضاء


صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi