شهادت مادر
دیری از درگذشت توان فرسای آخرین فرستاده خدا و بهترین مونس حسن علیه السلام، نپاییده بود و زخم هجران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر دل او التیام نیافته بود که زخم جانسوز دیگری بر دل او، برادر، پدر و خواهرش نشست. آری مادرش نیز بار سفر بسته بود.
________________________________________
1- بحارالانوار، ج 28، ص 76.
ص:19
بغض کودکان دوباره ترکید. زهرا علیهاالسلام مادرانه به رویشان لبخند می زد و آنان می گریستند. او خرسند از وعده دیدار پدر و کودکان غمگین از داغ هجرانی دیگر.
فاطمه علیهاالسلام فرمود: تا بسترش را میان حجره بیندازند. لباس های پاکیزه و عطر آگین بر تن کرد و در حالی که رو به قبله بود(1)، خورشید وجودش در دنیا خاموش شد.
حسن علیه السلام به همراه برادرش حسین علیه السلام وارد خانه شدند و از اسماء بنت عمیس سراغ مادرشان را گرفتند. اسماء برای رعایت حال آن ها پاسخ داد که مادرشان در حال استراحت است. گفتند: «نه! الآن وقت استراحت مادر نیست.» اسماء گفت: «عزیزانم، مادرتان از دنیا رفته است.»
صدای گریه کودکان فضای خانه را آکند. داخل حجره مادر دویدند و خود را روی پیکر جراحت دیده ناتوان او انداختند. حسن علیه السلام پیوسته فریاد می زد: «مادرجان با من سخن بگو...».
سپس برای خبر کردن پدر، به سوی مسجد دوید؛در حالی که می گریست و فریاد می زد. وقتی به مسجد مدینه _ تنها عبادتگاه علی علیه السلام و تنها رازدار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم _ رسید، گریه حسن علیه السلام سکوت مسجد را شکست و خبر شهادت مادر را به پدر داد. علی علیه السلام اندوهناک، با صدایی شکسته زیر لب زمزمه کرد:
ای دختر پیامبر! تو تنها تسلی بخش من بودی. پس از تو از که تسلی
________________________________________
1- اسدالغابه، ج 5، ص 590.
ص:20
بجویم.(1)
نوجوانی و جوانی امام مجتبی علیه السلام
نوجوانی و جوانی امام مجتبی علیه السلام
دوره نوجوانی و جوانی امام مجتبی علیه السلام، با دوران خانه نشینی امیرالمؤمنین علیه السلام هم زمان بود. در آن دوره در روند حاکمیت جامعه اسلامی خیانت شد؛یعنی ماجرای (سقیفه) برپا گردید. علی علیه السلام با دیدن آشفتگی اوضاع، برای در امان ماندن اسلام و مسلمانان از آسیب های احتمالی (نظری و عملی) خود را از خلافت کنار کشید و بیست و پنج سال تمام در انزوا به سر برد. او در این دوران به کار در نخلستان ها، کندن چاه و آبیاری مزرعه ها روی آورد و تنها آن گاه که به دانش الهی او نیاز بود، در جریان های اجتماعی و سیاسی حضور می یافت و همواره از دور، بر اوضاع کلی جامعه اسلامی نظارت داشت تا از مسیر اصلی منحرف نشود.
امام مجتبی علیه السلام، نیز در این سال ها، دوران پیشرفت خود را پشت سر می گذاشت. او با فرمان برداری کامل از پدر، در این سال ها به آموزش قرآن و کمک به علی علیه السلام در کارهای کشاورزی می پرداخت و هرگاه از پدر مأموریتی می یافت، آن را به بهترین شکل انجام می داد. برای نمونه، همراهی کرن ابوذر تا «ربذه». امام حسن علیه السلام از سوی امیرمؤمنان علی علیه السلام دستور یافت تا برای ادای احترام به بزرگ مبارز اسلام و مسلمان پیش کسوت حضرت اباذر، او را تا محل
________________________________________
1- بحار الانوار، ج 43، صص 186 - 188.
ص:21
تبعیدش _ ربذه _ همراهی کند.(1) هم چنین گاه از سوی پدر مأموریت می یافت تا در جنگ هایی که در این دوران در می گرفت، حضور یابد.(2)