صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 118

موضوع: مشرب مهر، روشهای تربیت در نهج البلاغه

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آیا اگر انسان این گونه بر احوال گذشتگان عبور نماید، به عبرت دست نمی یابد؟ و آیا باز هم دست تطاول می گشاید و گردنکشی می نماید؟
    فاتعظوا عباد الله بالعبر النوافع، و اعتبروا بالای السواطع، و ازدجروا بالنذر البوالغ، و انتفعوا بالذکر و المواعظ، فکأن قد علقتکم مخالب المنیة، و انقطعت منکم علائق الأمنیة، و دهمتکم مفظعات الأمور، و السیاقة الی الورد المورود، ف (کل نفس معها سائق و شهید(164)): سائق یسوقها الی محشرها؛ و شاهد یشهد علیها بعملها.(165)
    پس بندگان خدا! از عبرتهای سودمند، پند گیرید، و از نشانه های آشکار عبرت گیرید. از آنچه شما را با بیانی رسا ترسانده اند، خود را باز دارید، و از یادآوریها و موعظتها سود بردارید، که گویی چنگالهای مرگ بر شما آویخته است، و رشته های آرزویتان را از هم گسیخته، و سختیهای واپسین دم زندگی به ناگاه بر سر شما رسیده، و به آبشخوری که در آمدنگاه شماست کشیده و هر نفسی را راننده ای همراه است که او را تا به محشر وی می راند و گواهی که بر کرده او گواهی می دهد، و آنچه کرده است می داند.
    امام (علیه السلام) مردمان را به دقت کردن در امور عبرت انگیز فرا خوانده است، و انسان باید امور عبرت انگیز را از سه وجه مورد دقت قرار دهد؛ از وجه علل و اسباب، از نظر حقیقت عبرت و از باب نتیجه و ثمره آن. دقت کردن در احوال و آثار و سرنوشت گذشتگان و آنچه از قضای الهی بر آنان گذشته است زمینه عبرت گرفتن را فراهم می سازد. آن گاه انسان می تواند به سوی حقیقت عبرت رود که آن، بیمی است که در درون آدمی حاصل می شود که مبادا به سرنوشت پیشینیان گرفتار آید. و سپس نتیجه و ثمره عبرت به دست می آید که آن دوری گزیدن از محرمات الهی و اجابت نمودن پروردگار و پیمودن راه صحیح در زندگی است.(166)
    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آیا اگر انسان به احوال و آثار و سرنوشت مستکبران تاریخ دقت نماید و علل و اسباب هلاکت و سرنگونی آنان را در نظر آورد، باز هم به راه آنان می رود؟
    گردنکشان و خود کامگان پیشین کجا رفتند؟ آیا نباید از خفتن آنان در گورهای تنگ و تاریک عبرت گرفت؟ آیا در سرنوشت آنان که در دنیا بر خود می بالیدند و گردنفرازی و گردنکشی و خود کامگی می نمودند عبرتی نیست که چگونه هنگام مرگ چهره ها و پهلوهایشان بر خاک نهاده شد و آن عزت و بزرگی موهومشان به ذلت و خواری واقعی تبدیل شد؟
    فاعتبروا بما أصاب الأمم المستکبرین من قبلکم من بأس الله و صولاته، و وقائعه و مثلاته، و اتعظوا بمثاوی خدودهم، و مصارع جنوبهم، و استعیذوا بالله من لواقح الکبر، کما تستعیذونه من طوارق الدهر.(167)
    پس عبرت گیرید از آنچه به مستکبران پیش از شما رسیده، از عذاب خدا و سختگیریهای او و خواری و کیفرهای او؛ و عبرت گیرید از تیره خاکی که رخساره هایشان بر آن نهاده است، و زمینهای نمناک که پهلوهایشان بر آن افتاده است؛ و به خدا پناه برید از کبر که در سینه ها زاید، چنانکه بدو پناه می برید از بلاهای روزگار که پیش آید.
    سیر در نیک و بد احوال گذشتگان و دریافتن عوامل خوشبختی و بدبختی پیشینیان و فهم اسباب عزت و ذلت ایشان، راهی است نیکو برای تربیت مردمان، چنانکه امیر مؤمنان (علیه السلام) بدین راه توجه داده و فرموده است:
    و احذروا ما نزل بالأمم قبلکم من المثلات بسوء الأفعال، و ذمیم الأعمال. فتذکروا فی الخیر و الشر أحوالهم، و احذروا أن تکونوا أمثالهم. فاذا تفکرتم فی تفاوت حالیهم، فالزموا کل أمر لزمت العزة به شأنهم، و زاحت الأعداء له عنهم، و مدت العافیة به علیهم، و انقادت النعمة له معهم، و وصلت الکرامة علیه حبلهم من الاجتناب للفرقة، و اللزوم للألفة، و التحاض علیها، و التواصی بها. و اجتنبوا کل أمر کسر فقرتهم، و أوهن منتهم؛ من تضاغن القلوب، و تشاحن الصدور، و تدابر النفوس، و تخاذل الأیدی... فانظروا کیف کانوا حیث کانت الأملاء مجتمعة، و الأهواء مؤتلفة، و القلوب معتدلة، و الأیدی مترادفة، و السیوف متناصرة، و البصائر نافذة، و العزائم واحدة. ألم یکونوا أربابا فی أقطار الأرضین، و ملوکا علی رقاب العالمین! فانظروا الی ما صاروا الیه فی آخر أمورهم، حین وقعت الفرقة، و تشتتت الألفة، و اختلفت الکلمة و الأفئدة، و تشعبوا مختلفین، و تفرقوا متحاربین، قد خلع الله عنهم لباس کرامته، و سلبهم غضارة نعمته، و بقی قصص أخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین.(168)
    امضاء

  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بپرهیزید از آنچه فرود آمد بر امتهای پیشین، از کیفرهایی که دیدند بر کردارهای ناشایست و رفتارها که کردند و نبایست. پس نیک و بد احوالشان را به یاد آرید و خود را از همانند شدن به آنان بر حذر دارید. و چون به چشم خرد دیدید و در خوشبختی و بدبختی شان اندیشیدید، آن را عهده دار شوید که عزیزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند، و زمان بی گزندی شان را به درازا کشاند؛ و با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته بزرگواری با آنان استوار. و آن از پراکندگی دوری نمودن بود و به سازواری روی آوردن، و یکدیگر را بدان برانگیختن و سفارش کردن؛ و بپرهیزید از هر کار که پشت آنان را شکست و نیرویشان را گسست، چون: کینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن، و دست از یاری یکدیگر کشیدن... پس بنگرید آن گاه که گروهها فراهم بودند، و همگان راه یک آرزو را می پیمودند، چگونه می آسودند، و دلها راست بود و با هم سازوار و دستها یکدیگر را مددکار. شمشیرها به یاری هم آخته، و دیده ها به یکسو دوخته، اراده ها در پی یک چیز تاخته. آیا مهتران سراسر زمین نبودند، و بر جهانیان زمامداری نمی نمودند؟ پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید، چون میانشان جدایی افتاد، و الفت به پراکندگی انجامید، سخنها و دلهایشان گونه گون گردید. از هم جدا شدند، و به حزبها گراییدند، و خدا لباس کرامت خود را از تنشان برون آورد، و نعمت فراخ خویش را از دستشان به در کرد، و داستان آنان میان شما ماند، و آن را برای پند گیرنده عبرت گرداند.
    دقت در علل عظمت و انحطاط جوامع و دلایل ظهور و سقوط تمدنها و عوامل عزت و ذلت دولتها و راه نیکبختی و بدبختی امتها مدرسه ای نیکو در عبرت آموزی و راهیابی و کامیابی است. اگر از این امور کسب عبرت شود بسیاری از اشتباهات تکرار نمی شود. اگر به فرجام گردنکشان و گردنفرازان، و ستمگران و خود کامگان تاریخ از سر عبرت گیری توجه شود، زمینه ای نیکو برای اصلاح امور فراهم می گردد، که از آنان جز داستانشان چیزی نمانده است و آن هم عبرتی است برای پند گیرنده. امیر مؤمنان ما را بدین حقیقت یاد آور شده و فرموده است:
    ان لکم فی القرون السالفة لعبرة! أین العمالقة و أبناء العمالقة! أین الفراعنة و أبناء الفراعنة! أین أصحاب مدائن الرس الذین قتلوا النبیین، و أطفؤوا سنن المرسلین، و أحیوا سنن الجبارین! أین الذین ساروا بالجیوش، و هزموا بالألوف، و عسکروا العساکر، و مدنوا المدائن!(169)
    همانا در روزگاران گذشته برای شما عبرتی است. کجایند عمالقه،(170) و فرزندان عمالقه؟ کجایند فراعنه و فرزندان فراعنه؟ کجایند مردمانی که در شهرهای رس(171) بودند؟ آنان که پیامبران را کشتند، و سنت فرستادگان خدا را میراندند، و سیرت جباران را زنده کردند؟ کجایند آنان که با سپاهیان به راه افتادند و هزاران تن را شکست دادند؟ آنان که سپاهها به راه انداختند و شهرها ساختند.
    جباران از آن همه حرمت شکنی و خودکامگی چه بهره بردند و برای خود چه توشه ای اندوختند؟ چرا نباید درس آموخت و عبرت گرفت؟
    امضاء

  5. Top | #64

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نصر بن مزاحم منقری - مورخ و محدث گرانقدر، در گذشته به سال 212 هجری - روایت کرده است که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در مسیر خود به سوی صفین به شهر بهر سیر و ایوان مدائن رسید. مردی از یارانش به نام حربن سهم بن طریف چون به آثار کسری نگریست، به این بیت از شعر اسود بن یعفر نهشلی از شاعران جاهلی، تمثل کرد:
    جرت الریاح علی مکان دیارهم - فکأنما کانوا علی میعاد(172)
    بادها بر خانه های سرزمین ایشان برگذشت (و آنها را در هم شکست) گوییا با یکدیگر وعده ای داشتند.
    پس علی (علیه السلام) به او فرمود: آیا نگویی:
    کم ترکوا من جنات و عیون و زروع و مقام کریم و نعمة کانوا فیها فاکهین کذلک و أورثناها قوما آخرین فما بکت علیهم السماء و الأرض و ما کانوا منظرین.(173)
    چه باغها و چشمه سارها (که آنها بعد از خود) بر جای نهادند، و کشتزارها و جایگاههای نیکو، و نعمتی که از آن برخوردار بودند. (آری) این چنین (بود) و آنها را به مردمی دیگر میراث دادیم؛ و آسمان و زمین بر آنان زاری نکردند و ایشان مهلت نیافتند.
    امضاء

  6. Top | #65

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سپس امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:
    ان هؤلاء کانوا وارثین، فأصبحوا موروثین. ان هؤلاء لم یشکروا النعمة فسلبوا دنیاهم بالمعصیة. ایاکم و کفر النعم، لا تحل بکم النقم.(174)
    آری، همانا آنان زمانی ارث برندگان بودند و اینک ارث دهندگان شده اند. آنان نعمتها را شکر نگزاردند و دنیایشان نیز در نتیجه نافرمانی از ایشان گرفته شد. از کفران نعمت بپرهیزید تا گرفتار کیفر سخت نشوید.
    امیر مؤمنان علی (علیه السلام) می آموزد که به همه چیز با دیده عبرت نگاه شود تا انسان حال و آینده خود را به درستی بنا کند؛ و این روشی نیکو در اصلاح خود و دیگران است.
    امضاء

  7. Top | #66

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هان، ای دل عبرت بین از دیده عبر کن، هان - ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
    یک ره ز لب دجله منزل به مدائن کن - وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن ران
    دندانه هر قصری پندی دهدت نو نو - پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
    این هست همان ایوان کز نقش رخ مردم - خاک در او بودی دیوار نگارستان
    این هست همان درگه کو را ز شهان بودی - دیلم ملک بابل، هند و شه ترکستان
    این هست همان صفه کز هیبت او بودی - بر شیر فلک حمله شیر تن شادروان(175)
    پندار همان عهد است، از دیده فکرت بین - در سلسله درگه، در کوکبه میدان
    بس پند که بود آنگه در تاج سرش پیدا - صد پند نو است اکنون در مغز سرش پنهان
    کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین - بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
    پرویز به هر بومی زرین تره آوردی - کردی ز بساط زر زرین تره را بستان
    پرویز کنون گم شد، ز آن گمشده کمتر گوی - زرین تره کو بر خوان؟ رو کم ترکوا(176) بر خوان
    گفتی که کجا رفتند آن تاجوران، اینک - ز ایشان شکم خاک است آبستن جاویدان
    چندین تن جباران کاین خاک فرو خورده است - این گرسنه چشم آخر هم سیر نشد ز ایشان
    خاقانی از این درگه دریوزه عبرت کن - تا از در تو ز آن پس دریوزه کند خاقان
    این بحر بصیرت بین، بی شربت از او مگذر - کز شط چنین بحری لب تشنه شدن نتوان(177)
    دنیا سرای عبرت است و کسانی می توانند در آزمونهای آن سرافزار بیرون آیند و توشه جاودان بر گیرند که همه امور دنیا را به دیده عبرت ببینند. تحولات و تطورات دنیا، سختیها و راحتیها، آمدنها و رفتنها، فراز و فرودها، همه و همه مایه کسب عبرت است، چنان که امام علی (علیه السلام) بدان اشارت فرموده است:
    فی تصریف الدنیا اعتبار.(178)
    در دگرگونیهای دنیا (برای بینایان) عبرت است.
    امضاء

  8. Top | #67

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اهل عبرت

    عبرت بسیار است و راههای کسب آن فراوان، اما کجایند آنان که دیده عبرت بین بگشایند و به درستی بهره گیرند؟
    ما أکثر العبر و أقل الاعتبار.(179)
    عبرتها چه بسیار است و عبرت گرفتن چه اندک به شمار.
    تا انسان از دلبستگی به دنیا بیرون نشود و دریچه دل خود را به روی حقیقت هستی نگشاید و خواهان عبرت پذیری نشود، عبرتها می آید و می رود و انسان فقط به تماشاگری می نشیند. خداوند امکانات عبرت پذیری را به آدمی داده است ولی انسان خود باید بخواهد تا عبرت گیری حاصل آید.
    ثم منحه قلبا حافظا، و لسانا لافظا، و بصرا لاحظا، لیفهم معتبرا، و یقصر مزدجرا.(180)
    سپس انسان را قلبی داد فراگیر، و زبانی در خورد تعبیر، و دیده ای نگرنده و بصیر تا دریابد و عبرت آموزد و راه نافرمانی پیش نگیرد.
    اگر انسان دیده بگشاید و در ظواهر امور توقف ننماید و در آنچه مایه عبرت است دقت کند، می تواند اهل عبرت شود. امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره اهل عبرت فرموده است:
    انی أحذرکم، و نفسی، هذه المنزلة. فلینتفع امرؤ بنفسه، فانما البصیر من سمع فتفکر، و نظر فأبصر، و انتفع بالعبر، ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعة فی المهاوی، و الضلال فی المغاوی.(181)
    من از این غفلت نگرانم و شما و خود را از آن می ترسانم. هر کسی باید از کار خود سود ببرد، که بینا کسی است که شنید، و اندیشید، و دید، و به دل بینا گردید، و از آنچه مایه عبرت است سود گزید؛ سپس راهی روشن را سپرد، و از افتادن در پرتگاهها و گم شدن در کوره راهها دوری کرد.
    امضاء

  9. Top | #68

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و نیز فرموده است:
    رحم الله امرءا تفکر فاعتبر، واعتبر فأبصر.(182)
    خدا رحمت کند انسانی را که بیندیشد و عبرت گیرد، و عبرت گیرد و پذیرد.
    البته انسانی می تواند اهل عبرت شود که خود را نفریبد و در مقام سخن و توصیف عبرتها توقف نکند، بلکه عبور کردن را به واقع صورت بخشد. امام علی (علیه السلام) در نکوهش مدعیان بی ریشه، و آرزومندان بی توشه، و سخنوران بدپیشه که عبرت آموزی را نیز بازیچه می گیرند و هرگز اهل عبرت نمی شوند فرموده است:
    یصف العبرة و لا یعتبر... فهو القول مدل و من العمل مقل.(183)
    آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد... در گفتن، بسیار گفتار، و در عمل اندک کردار است.
    اگر انسان اهل عبرت شود، به همه چیز با دیده عبرت می نگرید و این از جلمه بهترین زمینه ها در تربیت مطلوب آدمی است.
    و انما ینظر المؤمن الی الدنیا بعین الاعتبار.(184)
    همانا انسان با ایمان به جهان به دیده عبرت می نگرد.
    امضاء

  10. Top | #69

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روش موعظه

    موعظه در اصل به معنای منعی است که با بیم دادن همراه است؛(185) و نیز گفته اند موعظه یادآوری قلب است نسبت به خوبیها در آنچه موجب رقت قلب می شود.(186) همچنین گفته اند یاد آوری انسان است در آنچه قلب او را نسبت به ثواب و عقاب رقت می بخشد،(187) و بالطبع انسان را متأثر می سازد و از بدی باز می دارد و به خوبی میل می دهد.
    بنابراین موعظه چیزی است که قلب را نرمی و رقت می بخشد و عواطف را تحریک می کند و موجب می شود که انسان از کجی و پلیدی دست کشد و به راستی و خوبی دل بندد. موعظه چیزی است که در انسان حالت باز دارندگی از بدیها و گروندگی به خوبیها ایجاد می کند. موعظه سختی و مقاومت دل را در برابر حق و عمل به حق زایل می کند و نرمی و تسلیم در برابر حق و عمل به حق را فراهم می نماید. در سخنان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) چنین وارد شده است:
    الموعظة النافع ما ردع.(188)
    موعظه سودمند آن است که باز دارد.
    امضاء

  11. Top | #70

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نقش موعظه در تربیت

    با توجه به مفهوم موعظه، این روش راهی است در زدودن قساوت از دل و فراهم کردن زمینه لطافت آن در جهت دوری از زشتی و پلیدی و گرایش به زیبایی و نیکی. موعظه عامل باز دارنده از طغیان شهوات و موجب تسکین هواهای نفسانی است و از این رو بستر مناسب احیای دل آدمی است.
    امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نامه تربیتی خود به فرزندش حسن (علیه السلام) او را سفارش کرده است که قلبش را با موعظه جانبخش احیا کند:
    أحی قلبک بالموعظة.(189)
    دلت را به موعظه زنده دار.
    مواعظ جانبخش دل را صفا و جلا می دهد و مهیای اتصاف به کمالات حقیقی می سازد. در کلمات امیر مؤمنان (علیه السلام) در این باره چنین وارد شده است:
    المواعظ صقال النفوس، و جلاء القلوب.(190)
    موعظه صیقل نفسها و روشنی بخش دلهاست.
    المواعظ حیاة القلوب.(191)
    موعظه مایه حیات دلهاست.
    موعظه نیکو از غفلت گرانبار دنیاطلبی و هوا پرستی بیرون می برد و این موانع سخت تربیت را می زداید و به سبب رقتی که در وجود فراهم می نماید دل را در معرض تابش انوار هدایت حق قرار می دهد.
    بالمواعظ تنجلی الغفلة.(192)
    به سبب موعظه غفلت زدوده می شود.
    ثمرة الوعظ الانتباه.(193)
    نتیجه موعظه بیداری است.
    امضاء

صفحه 7 از 12 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi