عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
❤ |
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ارتش کره شمالی، چندمین قدرت نظامی دنیاست؟
- ناگفته های ارتش ولایی ایران
- رئیس بنیاد اکرام نیروی زمینی ارتش؛ در خصوص...
- رسوایی اخلاقی نظامیان صهیونیست در داخل...
- حقوق ایثارگری ارتش در فیش حقوقی واریز میشود
- اولین ناوشکن ارتش به "فالانکس ایرانی"...
- فرمهای مصوب در نیروی انتظامی
- ۱۴ اشتباه پزشکی رایج در میان مردم
- اين متن، متنيست متفاوت و واقعيتى تلخ
- دو کلمه حرف حساب با رئیس محترم کانون
❤ |
در شبی که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان می رسد
آنکه که جان دارد به جانان می رسد
❤ |
دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا آسمان رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
❤ |
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه زمین را طی،کرد
هر که گِرد شعله چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است
❤ |
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان
پوکه ی خونین شده تسبیحشان
❤ |
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می ماند از پروانگی
دلاور مردان سرزمینم به یادتان هستیم
❤ |
عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود
هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد
در شبی که اشکمان چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد
آنکه که سر دارد به سامان می رسد
آنکه که جان دارد به جانان می رسد
دیده ام ، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا آسمان رفت
زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه ، خاک دامنگیر بود
آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه زمین را طی،کرد
هر که گِرد شعله چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است
تن به خاک و بوی یاسش می رسد
بوی باروت از لباسش می رسد
دشمن افکنهای بی نام و نشان
پوکه ی خونین شده تسبیحشان
کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می ماند از پروانگی
دلاور مردان سرزمینم به یادتان هستیم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)