دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
شهادت مطلومانه حضرت امام صادق علیه السلام تسلیت باد
❤ |
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
شهادت مطلومانه حضرت امام صادق علیه السلام تسلیت باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (15-05-2023)
❤ |
***
مردی غروب کرد وقتی افق شکست
خورشید دیگری جای پدر نشست
او یک امام بود هرچند بی قیام
اویک رسول بود جبریل شاهد است
در آخرین کلام حرفش نماز بود
اوجعفر خداست،پیری که بود و هست
از ترس بشکند دشمن نماز او
این یک نماز نیست تیغی است روی دست
از پای منبرش بستند دست او
قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست
آتش چه م یکند با خانه خلیل
کاذب چه می برد از صادق الست
حرف از ثواب شد تشییع آمدند
ای دهر نابکار ای روزگار پست
زیر جنازه اش جمعند عده ای
فامیل بی نماز یا با نماز مست
کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
تشییع شاه را بودند پای بست
وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد
منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (15-05-2023)
❤ |
کاش می شد بگذارند مهیا گردد
شب او صبح به محراب مصلا گردد
شب او صبح نشد،نیمه شب او را بردند
تا که با زخم زبان آن شبش احیا گردد
شعله بر خانه اش انداخت حرامی تا زود
در این خانه به یک ضربه ی پا وا گردد
در آتش زده کم بود بیافتد رویش
باز کم بود که میخی به تنی جا گردد
پیش طفلان پی مرکب پدر پیری رفت
تا که این کوچه پر از ناله ی بابا گردد
دو قدم راه نرفته به زمین می افتاد
تا که تکرار زمین خوردن زهرا گردد
فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش
قبل از آنی که نفس تازه کند پا گردد
گرچه می خورد زمین گرچه کشیدند زخاک
روضه ای خواند غمش باز مداوا گردد
روضه ی غربت پیری که به زانو آمد
به امیدی که گل گمشده پیدا گردد
پیر مردی به سر نعش جوانش آمد
شاهد کم شدنش وقت تقلا گردد
ارباً اربا بدنی دید به دستش فهمید
هرچه کردند نشد تیغ دگر جا گردد
دشنه و تیغ و تبر دست به دست هم داد
بدنی باز شود مثل معما گردد
دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد
دست و پازد پسری تا کمری تا گردد
دست انداخت به دور بدنش ریخت زمین
دست انداخت دهانش نفسش وا گردد
چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود
کاش می شد نظرش خدمت بابا گردد
چند عضو از بدن اکبرش آنجا کم بود
خواهرش بود ولی حلقه ی نا محرم بود
شاعر : حسن لطفی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (15-05-2023)
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
طهورا*کنیز فاطمه زهرا(س)* (15-05-2023)
❤ |
شوق ماندن دگر از چشم کبوتر افتاد
گریه می کرد که در سجدۀ آخر افتاد
بی هوا شعله کشیدند، که بالا می رفت
بی هوا پنجه کشیدند، که با سر افتاد
چشم هایش نگران بود به گیسوی کسی
این چنین بود که تا کوچه مکرر افتاد
خوب شد پشت سرت کاسۀ آبی نشکست
یک قدم مانده به پهلوی شما، در افتاد
دود نگذاشت که چشم تو تماشا بکند
از سر دخترکی سایه ی معجر افتاد
ناگهان یاس کبود از دهنت می ریزد
نظر سنگ که بر سورۀ کوثر افتاد
باز لا یَوم کَیومک دو لبت را سوزاند
چشمت انگار به دندانه ی خنجر افتاد
نفسی تنگ شد و سینه به خس خس افتاد
گذر چکمه ای انگار به حنجر افتاد
کوچه انگار همان کوچه، همان گودال است
روضه ی مختصری خواندی و....مادر افتاد
شاعر : محمد معاد الهی پور
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
***
مردی غروب کرد وقتی افق شکست
خورشید دیگری جای پدر نشست
او یک امام بود هرچند بی قیام
اویک رسول بود جبریل شاهد است
در آخرین کلام حرفش نماز بود
اوجعفر خداست،پیری که بود و هست
از ترس بشکند دشمن نماز او
این یک نماز نیست تیغی است روی دست
از پای منبرش بستند دست او
قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست
آتش چه م یکند با خانه خلیل
کاذب چه می برد از صادق الست
حرف از ثواب شد تشییع آمدند
ای دهر نابکار ای روزگار پست
زیر جنازه اش جمعند عده ای
فامیل بی نماز یا با نماز مست
کاش از ره ثواب جمعی به کربلا
تشییع شاه را بودند پای بست
وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد
منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
از كار غربتت گرهاي وا نميكند
اين شهر ، با دل تو مدارا نميكند
اين شهر ، زخم بيكسيات را...عزيز من
جز با دواي زهر مداوا نميكند
اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع
يك جاي امن بهر تو پيدا نميكند
اينجا اگر كسي به سوي خانهات رود
در را به غير ضرب لگد وا نميكند
اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز اين تا نميكند
ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نميكند
بالاي اسب در پيِ خود ميكشاندت
رحمي به قامتِ خَمَت امّا نميكند
تا ميخوري زمين به تو لبخند ميزند
اصلاً رعايت رَمَقت را نميكند
زخم زبانش از لب شمشير بدتر است
يك ذرّه احترام به زهرا نميكند
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)