وصیت:
1-گرت فهم سخن گردید مشکل - بخواری منگر اندر دفتر دل
2- ندارد گفته های ما تناقض - اگر رو آورد و هم تعارض
3- صوابست اینکه بنمایی تثبت - زبان را باز داری از تعنت
4-بعقل روشن باریک بنیت - به ارشاد خداوندان دینت
5-بر آن میباش تا یابی سخن را - به آرامی می گشاد رج دهن را
6-هنر در فهم حرف بخردان است - نه تعجیل سخن در رد آن است
7-ترا گردیده تنگ است و تاریک - مکن عیب نکات تیز و باریک
8-خدایت دیده بینا عطایت - نماید تا بیابی مد عایت
9-بدان الفاظ را مانند روزن - که باریک است چون سوراخ سوزن
10-معانی در بزرگی آنچنان است - زمین و آسمان ظلی از آن است
11-تو میخواهی که ادارک معانی - ز الفاظی نمایی آنچنانی
12-چو لفظ آمد برون از عالم خاک - چه نسبت خاک را عالم پاک
13-مرادت را به الفاظ و عبارات - رسائی ار به ایماء و اشارات
14-همی دانی که دشوار است بسیار - چنانست لفظ با معنی دو صد بار
15-چو جانت پاک گردید از مشائن - معانی را بیابی از خزائن
16-هر آنکو دور باشد از حقیقت - چه لذت میدهد او را رقیقت
17-حقیقت معنی بی احتجابست - که فهم اکثر از آن در حجابست
18-تواند ر ربط الفاظ و معانی - نمیدانم چه خوانی و چه دانی
19-وجود کتبی و لفظی معنی - نه چون ظل است و ذی ظل است صلا
20-نه همچون محتوی و محتوایند - که پنداری چو مظروف و وعایند
21-بدان هر لفظ را مثل علامت - بمعنایش ز دنیا تا قیامت
22-که دنیا سایه معنای عقبی است - که عقبایش برون از حد احصاست
23-هر عقبی را هزاران نحوه عقبی است - لذا مثل علامت لفظ و معنی است
24-قلم را باز دارم از اطاله - من و معنی تو و مد و اماله