نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: در رثای سردار هور / فرمانده‌ای که تا آخرین لحظه در جزایر مجنون باقی ماند

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll در رثای سردار هور / فرمانده‌ای که تا آخرین لحظه در جزایر مجنون باقی ماند




    🌷این داستان عجیب و تکان دهنده یک فرمانده عالیرتبه بنام علی هاشمی.

    فرمانده‌ای خوشفکر و ایده‌‌پرداز عملیات خیبر 🌷🌷
    برای حفظ انقلاب اسلامی ، همانند بهشتی اگر یک امت هم باشی ، باید مظلوم باشی ، تا انقلاب اسلامی باقی بماند و قطعا یکی از این مظلومین انقلاب اسلامی ، شهید جنگ تحمیلی، فرمانده خیبر شهید علی هاشمی است🌷
    پیش از اینکه بدانید او که بود، از شهید بزرگوار حاج قاسم بشنوید علی هاشمی که بود.
    از حاج قاسم سلیمانی پرسیدند که شما در جنگ، نیروی علی هاشمی بودی؟ او محکم جواب داد ؛ نه. و بعد از مکثی گفت من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید سیلاوی نیروی علی هاشمی بود. مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود؟
    ‏علی هاشمی ایده پرداز عملیات خیبر بود‼️
    ثمره آن عملیات تصرف جزایر مجنون بود که دارای ۵۸ حلقه چاه نفت است اما مهمتر از این موضوع، نحوه شهادت و اتفاقات بعدی است که ما را با یک حیرت و داستان عجیب روبرو می‌کند‼️
    🌷🌹🌷🌹🌷
    او با اینکه یکی از مهمترین فرماندهان جنگ بود اما تا ۲۲ سال نام بردن از او ممنوع بود⁉️
    باور کردنش سخت است هیچ‌کس حق نداشت درباره‌ی او کلامی سخن بگوید. لام تا کام، سکوت مطلق گویی اصلا نبوده گویی اصلا نجنگیده او حتی متهم به خیانت شد و البته شایعاتی دیگر ماجرا چه بود⁉️
    ماجرا این بود که عراق برای بدست گرفتن جزیره مجنون یک حمله سراسری را سازماندهی کرد و با توپ پر به سمت این جزیره آمد علی هاشمی و یارانش در مجنون بودند و مستقیما مورد حمله بالگردهای عراقی قرار گرفتند‼️🌷

    راکت پشت راکت به سمت آنها شلیک میشد با این حال چون صحنه جنگ و نبرد و درگیری بود، کسی متوجه نشد چه بر سر علی هاشمی آمد⁉️
    حمله که تمام ‌شد، زخمی‌ها به عقب منتقل شدند و سرشماری آغاز شد تا ببینند چه کسانی هستند و چه کسانی شهید شدند. نفر اول که خبری از او نبود علی هاشمی بود⁉️ به دنبال پیکرش گشتند. نبود هیچ اثری از او نبود.
    پس کجاست؟

    برخی از بچه‌ها اسیر شده بودند. چند نفری عراقی ها را دیده بودند که به سمت ایرانی ها آمده و چندنفری را به اسیری گرفتند. در میان بحث و سخن که فرمانده کجاست؟ یکی احتمال داد شاید او اسیر شده باشد. چون دیده آنطرفی می رفته... همین گمانه‌زنی سخن مبنای اتفاقات بعدی قرار گرفت‼️
    ‏از آنجایی که علی فرمانده ارشد بود، همه باید درباره‌ی او سکوت می‌کردند‼️
    اعلام می‌شود که مطلقا سخنی نگوئید. نه درباره اسارتش نه این که اساسا اینجا بوده یا نبوده‼️
    زیرا او حامل مهمترین اطلاعات بود و اگر مقامات عراق می‌فهمیدند ممکن بود علی دوران بسیار سخت و بدی را در زمان اسارت بگذراند.

    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سکوت.سکوت.سکوت
    سالها می‌گذرد و همچنان سکوت⁉️
    جنگ تمام می‌شود همه خوشحال هستند که با بازگشت اُسرا علی هم بیاید همه می‌آیند اما از او خبری نیست⁉️
    هیچ کس او را در زندان‌های عراق ندیده پس کجاست⁉️

    فرضیه غلط در غالب یک سئوال شکل می‌گیرد: نکند با صدام همکاری می‌کند موتور شایعات علیه او روشن می‌شود⁉️
    مجددا اعلام می‌شود درباره‌ی او سخنی نگوید اینبار کسی نگران نیست که او اسیر شده، برخی از این که احتمالا با صدام همکاری می‌کند، عصبی هستند‼️
    پس قرار شد تا روزی که صدام زنده است کسی درباره‌ی او حرفی نزند. خانواده‌اش تحت فشار قرار گرفتند. جلوی شایعات را نمی‌شد گرفت. یکی می‌گفت با منافقین همکاری می‌کند و دیگری مُصر بود که با صدام حسین درحال تبادل اطلاعات و همکاری است. فشار بی‌سابقه ای روی خانواده بود⁉️

    خانواده ناچار و مجبور به ترک محل زندگی شدند اما هرکجا که می‌رفتند از نگاه‌ها در امان نبودند. نه پدر و مادر و نه بچه‌ها⁉️
    روزگار سختی بود 20 سال از غیبت علی می‌گذشت‼️
    و انواع تهمت‌ها بود که بر سر آنها آوار میشد و هیچ‌کس حاضر به حمایت و دفاع از آنها نبود⁉️
    با این حال برخی امیدوار بودند که ردی از او در عراق و کنار صدام حسین بیابند این امید وجود داشت که شاید در همکاری‌های بعدی با صدام حسین، فرمانده سابق و متهم امروزی پیدا شود. رابطه ها که با صدام برقرار شد، خبری از علی نشد⁉️
    هیچ خط و ردی از او نبود ایام گذشت و باز دوباره سکوت...

    جنگ آمریکا با عراق منجر به فرار صدام و نهایتا بازداشت و اعدام او شد. صدام مُرد اما باز کسی سخنی از علی به میان نیاورد پس چی شده؟ و او کجاست؟ چرا هیچ ردی از او نیست؟ نکند از عراق بیرون رفته است؟ گمانه‌زنی‌ها در خفا ادامه داشت تا این که...
    کمیته جستجوی مفقودین در ادامه‌ی تفحص‌هایی که داشت،در محل استقرار قرارگاه فرماندهی سپاه ششم به پلاک علی و بقایای پیکر او برخورد‼️
    او همان روز چهارم تیرماه ۱۳۶۷ شهید شده و زیر آواری از خاک دفن شده بود اما نه تنها کسی نمی‌دانست بلکه تا 22 سال بعد متهم بود⁉️
    در آن 22 سال غریبانه افتاده بود‼️ هیچ کس از او تجلیل نکرد.⁉️ هیچ‌کس نامش را بر زبان نیاورد⁉️ خیابانی به نام او نامگذاری نشد و خانواده‌ش قدر ندیدند⁉️ 22 سال زیر انواع فشارها و حرفها و حدیث‌ها بودند تا این که در سال 1389 پیکر او کشف شد و با شکوه تمام در اهواز به خاک سپرده شد‼️
    حکایت غریبی بود، حکایت علی هاشمی. آنچه خواندید بر گرفته از مستند زیر صفر مرزی بود که مهدی افشارنیک عزیز آن را ساخته است. روایت آدم‌ها از علی هاشمی و غریبی او.
    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امروز سالگرد شهادت اوست اگر زحمتی نیست صلواتی را به روح بزرگش هدیه كنيد



    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض





    با توجه به لیاقت و شایستگی سردار سرلشکر شهید علی هاشمی در سال 1365 به فرماندهی سپاه ششم امام صادق (ع) سپاه پاسداران منصوب شد.
    در چهارم تیر ماه سال 1367 دشمن بعثی اقدام به انجام تک شدیدی در جزایر مجنون می کند که سردار سرلشکر شهید علی هاشمی تا آخرین لحظه در کنار سایر رزمندگان اسلام در مقابل متجاوزان می‌ایستد و از خاک کشور دفاع می‌کند.پس از یک نبرد نابرابر سرانجام شهید هاشمی به همراه چند تن از یارانش به نام های سردار شهید مهدی نریمی مسئول مخابرات قرارگاه سری نصرت و سپاه ششم امام جعفر صادق (ع)، سردار شهید حسن بهمنی فرمانده مخابرات قرارگاه تاکتیکی خاتم 4 و مسئول ارتباطات رادیویی مخابرات سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) و سردار شهید محمود نویدی مسئول ادوات جنگی قرارگاه سری نصرت به شهادت می رسند که پیکر پاکشان در زمین جبهه ماند.

    پیکر سه تن از این شهدا پس از سال‌ها غربت و بی نشانی به زادگاهشان بازگشت ولی پیکر پاک سردار شهید محمود نویدی مسئول ادوات جنگی قرارگاه سری نصرت هنوز شناسایی نشده است.بنده با زبان اعتراض، از کمبودها شکایت نمی‌کردسرلشکر یحیی رحیم صفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا با اشاره به شهادت سردار سرلشکر شهید علی هاشمی اظهار داشت: علی هاشمی سرداری مؤمن، شجاع، خردمند و محجوب بود. او در برخورد با دشمن از خود سستی به خرج نداد و هیچ‌گاه از هجمه دشمن در جزیره مجنون که میلیون‌ها گلوله به این جزیره ریختند، نترسید.
    وی ادامه داد: تدبیر او در فرماندهی عملیات نشان می داد که شهید علی هاشمی انسانی بسیار فکور و از نبوغ نظامی برخوردار است. او سنجیده و کم سخن می‌گفت و هیچ‌گاه به دنبال مطرح کردن خودش نبود.سرلشکر صفوی اضافه کرد: وقتی علی هاشمی را به فرماندهی سپاه ششم منصوب کردند، کلید فرماندهی را به رئیس ستادش سردار گرجی‌زاده داد، او نمی‌خواست پشت میز فرماندهی بنشیند و می‌گفت هر کس می‌خواهد من را ببیند بیاید در جزیره.
    وی گفت: شهید علی هاشمی در کمبود تدارکات و تجهیزات هیچ‌گاه اعتراض نمی‌کرد. هیچ‌گاه به فرماندهان و بنده با زبان اعتراض، از کمبودها شکایت نمی‌کرد.خصوصیت ممتاز شهید علی هاشمی گمنام بودن استسردار گرجی‌زاده نیز درباره سردار سرلشکر علی هاشمی گفت: خصوصیت ممتاز شهید علی هاشمی گمنام بودن ایشان بود. امروزه مصادیق چنین افرادی کم پیدا می‌شود.وی به بیان برخی از ابعاد شخصیت شهید علی هاشمی پرداخت و گفت: کسی که گمنام است خیلی از فضائلش پنهان است. شاید آدم بی تقوایی پیدا شود و بگوید او چه کرده است و یا فردی پیدا شود که در مورد ایشان ابهاماتی را بیان کند اما به دلیل غفلت او است. خاطرم است که تا سال 82 همه متفق‌القول بودند که اسمی از ایشان نیاورند چرا که ممکن بود ایشان در زندان‌های عراق باشد حتی خود من هم که اسیر شدم هیچ چیز نمی‌توانستم بگویم. عراقی‌ها به من دروغ گفتند و گفتند که علی هاشمی اسیر شده و همه چیز را گفته است. من نیز در جواب آنها گفتم که بعید است او چیزی بگوید.
    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وی بیان کرد: هیچ کس علی هاشمی را به این متهم نکرده که چه بوده و چه شده است اگر هم کسی این حرف را زده به خاطر جهلش بوده است. او هیچ‌گاه در طول جنگ دنبال مصاحبه نبوده و خود را مهم جلوه نداد در حالیکه مهمترین نقش را داشت.تا آخرین لحظه کنار شهید علی هاشمی بودوی عنوان کرد: خاطرم است سال 69 که از اسارت آزاد شدم خانواده ایشان گفتند که از علی خبر داری؟ تنها جوابی که می‌شد داد این بود که نمی‌دانم. چرا که ممکن است او اسیر باشد و اگر هویت او در زندان‌های عراق فاش می‌شد عراقی‌ها او را به شدت شکنجه می‌دادند چرا که خسارت‌های جبران‌ناپذیری به عراقی‌ها زده بود. من در یک مصاحبه گفتم که او در 17 سالگی بچه انقلاب، 19 سالگی فرمانده، 25 سالگی فرمانده، 27 سالگی شهید و در 49 سالگی برگشت به وطن داشت. من 49 سالگی او را جشن تولد او نامگذاری می‌کنم چرا که ما توانستیم در مورد او حرف بزنیم و محسن رضایی توانست بگوید که او فرمانده قرارگاه سری نصرت بود. به همین دلیل در مورد شهادت او هم ابهام وجود دارد و نمی‌توان دقیق حرف زد.این رزمنده دفاع مقدس تصریح کرد: من این افتخار را داشتم که تا لحظه آخر کنار ایشان بودم و یک فرمانده را در خطرناک‌ترین لحظه عمرش دیدم. در حالی که بوهای مختلفی از مواد شیمیایی و تیر خمپاره در منطقه بود او بسیار آرام بود و استرس نداشت.
    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض






    گرجی‌زاده به بیان خاطره‌ای از شهید علی هاشمی پرداخت و گفت: در دنیایی که خیلی‌ها نظامی‌ها را به عنوان خشن می‌شناسند همه بچه‌های جبهه و جنگ مظهر انسانیت بودند هیچ‌گاه ندیدم کسی از دیدن جنازه یک عراقی خوشحال شود و البته خاطرم است در یک جایی یک جوانی به یک جنازه عراقی پا زد اما همه به او واکنش نشان دادند که چرا به جنازه او بی‌احترامی می‌کنید. در همین راستا خاطرم هست که در قرارگاه بودیم و همه رفته بودند چند ماشین به علاوه یک آمبولانس داشتیم. که 2 اسیر از گارد ریاست جمهوری عراق را به قرارگاه آورده بودند در حالی که زخمی بودند. علی هاشمی دستور داد که آنها را عقب برده و مداوا کنند و آن دو که دشمن ما بودند با آمبولانس عقب رفته و ما حتی خودمان بدون ماشین امدادی باقی ماندیم. علی هاشمی اگر چه عرب بود اما از همه قبیله‌ای را دوست داشت. از مشهد و نیشابور تا شیراز و فسا در کنار او بودند. بهترین دوستانش نیز خوزستانی‌های ایرانی بودند در حالی که او عرب بود.

    امضاء


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi