باز هم زهر شده مرهم بی یاور ها
باز هم زخم زدند بر جگر مادرها
این چه رسمی ست که یک عده ای در خانه یشان
بنشینند درون قفس همسرها؟!
جای شکر است ندیده جگرش را در طشت
بازهم شکر نبوده خبر از خواهر ها
این همه تشنگی و هلهله ها ارثش بود،
صحنه ی کرب و بلایی ست به پشت درها
لحظه ی تشنگی اش آب عذابش میداد
زیر لب داشت:امان از جگر دختر ها
یک طرف جشن گرفتند به دور گودال
با همین هلهله ها بود که آن معجر ها...
جسم بی جان تو را بر سر بام آوردند
تا بدانند چه آمد به سر پیکر ها!
یحیی نژاد سلامتی