صفحه 2 از 25 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 244

موضوع: داستانهاى عارفانه در آثار استاد علامه آية الله حسن زاده آملى

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    مشاهده خداوند
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    كلينى در كافى به اسنادش از امام صادق عليه السلام نقل مى كند: حبرى (عالم يهودى ) خدمت اميرمؤ منان رسيد و پرسيد: اى امير مؤ منان ! آيا هنگام عبادت ، پروردگارت را ديدى ؟
    حضرت فرمود: واى بر تو! چشمان با مشاهده ديدگان او را نمى بينند؛ ولى قلبها با حقايق ايمان او را مى بينند)).
    امير مؤ منان در مسجد كوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست كه به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بليغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى اميرمؤ منان ! آيا پروردگارت را ديده اى ؟
    حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدايى را كه نبينم ، نمى پرستم .
    پرسيد: اى امير مؤ منان ! پس چگونه او را ديده اى ؟
    فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! ديدگان با مشاهده او را نمى بينند، ولى قلبها با حقايق ايمان او را مى بينند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطيف است كه لطفش ‍ به وصف در نمى آيد و چنان عظيم است كه با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ كبرياست كه با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جليل است كه با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چيز است و نمى شود گفت : پيش از چيزى است . بعد از هر چيز است و نمى شود به او بعد گفت . اشياء را خواسته ، اما نه با همت . درك كرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشياست ، اما با آنها مخلوط نيست و از آن ها هم جدا نيست . ظاهر است ، نه به شكل مباشرت . متجلّى است ، نه با ديدن . دور است ، نه با مسافت . قريب است ، نه با نزديك شدن . لطيف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدير است ، نه با حركت . زياد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى . بيناست ، نه با اءداتى . اماكن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى كنند و خواب او را نمى گيرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش از ابتدا پيشى گرفته است . با خلق مشاعر فهميده مى شود كه كسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهير جواهر فهميده مى شود كه جوهر ندارد و با ضد قرار دادن ميان اشيا فهميده مى شود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن ميان اشيا فهميده مى شود كه او قرين ندارد. نور را ضد ظلمت قرار داده است و خشكى را ضدترى و زبرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباينها را با هم جمع كرده و ميان چيزهاى نزديك ، دورى افكنده است كه با تفريق ، بر مفّرق و با تاءليف ، بر مؤ لف دلالت مى كند. و اين سخن خداى متعالى است : و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلّكم تذكرون (20)
    ميان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرايزشان گواهند كه آفريننده غريزه آنها، غريزه ندارد و با موقت بودنشان اعلام مى كنند كه براى قرار دهنده وقت آنها وقتى نيست . ميان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود ميان او و خلقش حجابى نيست . پروردگار است ، بدون اين كه خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون اين كه خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون اينكه معلوم باشد. سميع است ، بدون اينكه مسموع باشد)).(21)


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مشاهده خداوند قبل از قيامت

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    ابوبصير(22) مى گويد كه به حضرت امام صادق عليه السلام گفتم : در مورد خداى تعالى آگاهم كن كه آيا مؤ منان روز قيامت او را مى بينند؟
    فرمود: آرى ، و پيش از روز قيامت هم ديده اند.
    گفتم : كى ؟
    فرمود: وقتى كه به آنها گفت : اءلست بربّكم قالوا بلى ؛ آيا من پروردگارتان نيستم ؟ گفتند: آرى ، هستى )).(23)
    بعد مدتى ساكت شد و آن گاه فرمود: مؤ منان در دنيا پيش از روز قيامت هم مى بينند؛ آيا تو همين الان او را نمى بينى ؟
    ابوبصير مى گويد: گفتم : فدايت شوم ! اين حديث را از جانب شما نقل بكنم ؟
    فرمود: نه ؛ زيرا اگر آن را بگويى ، جاهل به معنايى كه تو قايل هستى ، آن را انكار مى كند و بعد اين تشبيه و كفر به حساب مى آورد، و منظور رؤ يت با چشم نيست ؛ خدا بزرگ تر از چيزى است كه مشبهان و ملحدان
    وصف مى كنند.(24)

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نفتى و خداشناسى

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    شخصى بود كه در قديم ، ظروفى پر از نفت را با اسب و قاطر به دهات و روستاها مى برد، روزى شخصى از او پرسيد كه : تو خدايت را چگونه شناخته اى ؟! نفتى جواب داد: خوب گوش كن ، من هر گاه كه از مبداء راه مى افتم ، پس از پر كردن اين ظرفها از نفت ، درب آنها را با پارچه يا نايلونى محكم مى بندم و بعد هم با نخ ، محكم به دور آن مى پيچم ، با همه اينها، هميشه از در اين ظروف ، نفتها چكه چكه مى ريزد، ولى خداوند ما را طورى آفريده كه اگر در شديدترين حالات فشار قواى دافعه بدن قرار گيريم ، تا خودمان نخواهيم عمل دفع صورت نمى گيرد و غايط و بول بدون اراده نفس ، خارج نمى شود، و در عين حال ، هيچگاه به ((نخ )) و نايلون هم نيازى نيست ! من از اين راه به وجود و عظمت خدا پى برده ام !(25)

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    مشاهده و ديدن خدا

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    ((عبدالله بن سنان ))(26) از پدرش نقل مى كند كه خدمت امام ابوجعفر عليه السلام رسيدم مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابوجعفر! چه چيزى را عبادت مى كنى ؟
    حضرت فرمود: خدا را.
    پرسيد: آيا او را ديده اى ؟
    فرمود: آرى ، چشمان او را با مشاهده نمى بينند، ولى قلبها با حقايق ايمان مى بينند. با قياس شناخته نمى شود و با حواس درك نمى گردد و شبيه مردم نيست . موصوف به آيات و شناخته شده با نشانه هاست . در حكمش ستم نمى كند؛ اين است خدايى كه جز او خدايى نيست . در اين هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى كه مى گفت : خدا داناست كه رسالتش را كجا قرار دهد)).(27)

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خودشناسى مقدمه اى بر خداشناسى
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    روايت شده است كه يكى از زنان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، از ايشان پرسيد: چه زمانى انسان خدايش را مى شناسد؟ حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد.(28) (29)

    معناى توحيد
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    شب دوشنبه 23 ربيع الاول سال 1387 هجرى يكى از اساتيدم (حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى ) را در خواب ديدم كه رساله سير و سلوكى را به من داده ، فرمود: التوحيد اءن تنسى غيرالله يعنى : ((توحيد اين است كه غير خدا را فراموش كنى )). وقتى نزد ايشان رفتم و آن چه در خواب ديده بودم ، بيان نمودم فرمود:
    نشانى داده اندت از خرابات
    كه التوحيد اسقاط الاضافات
    و اين ، بيتى است از گلشن راز شبسترى .(30)

    وجه الله
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    در عهد خلافت ابوبكر چند نفر راهب ، به مدينه آمدند و نزد ابوبكر رفتند و درباره پيامبر و كتابش پرسش نمودند.
    ابوبكر گفت : آرى ، پيامبر آمد و با خود كتابى آورد.
    پرسيدند: آيا در كتاب او، وجه الله مذكور است ؟
    ابوبكر گفت : آرى .
    پرسيدند: تفسيرش چيست ؟
    ابوبكر گفت : از اين سؤ ال در دين ما نهى شده و پيامبر ما آن را تفسير نكرده است . در اين هنگام همه راهبان خنديدند و گفتند: به خدا سوگند پيامبر شما دروغگو بوده ، كتاب شما باطل است .
    پس او را رها كرده ، رفتند. چون سلمان ماجرا را دريافت ، آنان را نزد امير مؤ منان عليه السلام برد و گفت : اين شخص ، خليفه و جانشين پيامبر و پسر عمّ اوست ، پرسش خود را بر او عرضه داريد! آنان همه سؤ ال را از على عليه السلام پرسيدند. حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گويم ؛ بلكه با انجام عملى ، به آن پاسخ خواهم گفت . سپس امر فرمود هيزمى آوردند و آتش زدند، چون همه هيزم آتش گرفت و شعله كشيد راهبان را فرمود: اى راهبان ! وجه آتش ‍ كجاست ؟
    راهبان گفتند: اين ، تمامش وجه آتش است .
    پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است . سپس اين آيات را تلاوت فرمود: فاينما تولو فثمّ وجه الله و نيز: كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و اليه ترجعون . آن گاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده ، موحد و عارف گشتند.(31)

    وصف خداوند
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    از هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به من فرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟
    گفتم : آرى !
    فرمود: وصف كن !
    گفتم : او شنوا و بيناست .
    فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند.
    گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟
    فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علم بدون جهل و حق بدون باطل است .
    پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالى كه داناترين مردم به توحيد بودم .(32)

    خداوند همه جا است
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    ((روزى على عليه السلام وارد بازار شد. مردى را ديد كه مى گويد: نه ! سوگند به كسى كه هفت حجاب دارد؛ حضرت پرسيد: منظورت كيست ؟ گفت : خدا! اى امير مؤ منان !
    حضرت فرمود: اشتباه مى كنى ، مادر به عزايت بنشيند! ميان خدا و خلقش هيچ حجابى نيست و هر جا كه باشند خداوند با آنهاست .
    مرد پرسيد: اى امير مؤ منان ! كفّاره آن چه كه گفتم چيست ؟
    فرمود: اين كه بدانى هر باشى خدا با توست .
    مرد گفت : آيا به مساكين طعام دهم ؟
    حضرت فرمود: نه ! چون به غير خدايت سوگند خوردى !))(33)

    حقيقت چيست
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    كميل بن زياد از حضرت على عليه السلام پرسيد: ((حقيقت چيست ؟)).
    حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)).
    كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)).
    حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.))
    كميل گفت : ((آيا چون تويى سايل را نااميد مى كند؟)).
    فرمود: ((حقيقت عبارت از كشف انوار جلال است ، بدون اشاره )).
    كميل گفت : ((مرا توضيح بيشترى فرما!))
    فرمود: ((محو موهوم و آشكار شدن صحو معلوم است )).
    كميل گفت : ((توضيح بيشترى مى خواهم )).
    فرمود: ((عبارت از هتك و كنار رفتن ستر و حايل است ، به سبب غلبه سّر)).
    گفت : ((باز هم توضيح بفرما!))
    اميرمؤ منان فرمود: ((جذاب احديت با صفت توحيد است .))
    كميل بار ديگر گفت : ((توضيح و بيانى فزونتر عنايت كن !)).
    فرمود: ((نورى است كه از صبح ازل طلوع مى كند و در هياكل آثارش تجلى مى يابد)).
    كميل بار ديگر توضيحى بيشتر خواست ، ولى حضرت على عليه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش كن كه چيزى به صبح نمانده
    است !)).(34)

    توحيد در جنگ
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    در جنگ جمل عرب باديه نشينى برخاست و گفت : اى اميرمؤ منان ! آيا مى گويى : خدا يكى است ؟ در اين هنگام مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمى بينى كه اميرمؤ منان در چه وضعى است ؟
    (منظور حالت جنگ و وضعيت بحرانى آن بوده است ).
    حضرت فرمود: بگذاريد حرفش را بزند، زيرا آن چه كه او مى خواهد، من هم از اين مردم مى خواهم . آن گاه فرمود: اى مرد! اين كه بگوييم خدا يكى است ، ممكن است بر چهار نوع باشد كه دو نوع آن ، جايز و دو نوع ديگر جايز نيست .
    اما آنهايى كه جايز نيست عبارت از اين است كه كسى بگويد: خدا يكى است و منظور يك در باب اعداد باشد. كه اين در مورد خدا جايز نيست . زيرا يك در باب اعداد دو هم دارد وگرنه ديگر عدد نيست . مگر نمى دانى كسى كه بگويد خداوند سومين شخص از سه شخص است ، كافر شده است ؟ قسم و صورت دوم اين است كه بگويد خدا يكى است ؛ يعنى يكى از مردم است و مقصود، نوعى از يك جنس باشد، اين هم در مورد خدا جايز نيست چون تشبيه است و خداوند برى ء از تشبيه مى باشد. اما آن دو وجهى كه جايز است ، اولى اين كه بگويى خدا يكى است ؛ يعنى ميان اشياء شبيهى ندارد. و دوم اين كه بگويى خدا يكى است و مقصود اين باشد كه خدا در وجود و عقل و وهم تقسيم ناپذير است . و خداى عزّوجلّ، به همين گونه است .(35) اما از نظر عقلى بايد گفت كه كثرت عددى با تكرار وحدت عددى به وجود مى آيد. از اين رو مى توان گفت : چيزى كه به وحدت عددى متصف شده ، يكى از اعداد وجود يا يكى از آحاد موجودات است . و جناب حق سبحان منزه از اين است . بلكه وحدت و كثرت عددى كه در مقابل يكديگرند، از صنع وحدت حقيقى محض اويند؛ وحدتى كه نفس ذات قيوم اوست ؛ و حق محض و خالص و واجب و قائم به ذات است و هيچ در مقابل آن نيست و نفى كثرت ، از لوازم اوست . همچنان كه اميرمؤ منان عليه السلام در حديثى كه گذشت ، بدان اشاره نموده ، فرمود: نه در وجود و نه در عقل و وهم ، قابل تقسيم نيست .(36)

    اولين خلقت
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    نقل شده كه اعرابى از اميرالمؤ منين مى پرسد: خداوند، قبل از خلقت كجا بوده است ؟
    حضرت فرمود: در عمايى كه نا بالاى آن هوا بود و نه پايين آن ، و از اين رو، آن حضرت عليه السلام فرموده است : نخستين چيزى كه خداوند خلق فرمود، نور من بود؛ كه منظور حضرت عليه السلام عقل است ؛ چنانكه فرمايش ديگر ايشان مؤ يد آن است ؛ آن جا كه مى فرمايد: اولين مخلوق خداوند، عقل است . سپس به واسطه آن ، ساير عقول و نفوس ناطقه ملكيه و غير آن و نيز صورت طبيعيه و هيولاى كليه و صورت جسميه بسيطه و مركبه ، خلق شدند.(37)

    خداشناسى على عليه السلام
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    امام باقر عليه السلام از جدّش اميرمؤ منان نقل مى فرمايد كه : مردى برخاست و گفت : اى امير مؤ منان با چه چيز خدايت را شناختى ؟
    فرمود: با شكسته شدن عزم ها و همّت ها؛ چون تصميم به انجام كارى گرفتم ، مانع شد. و چون عزم كردم پس قضاى الهى با عزمم مخالفت نمود؛ پس دريافتم كه مدّبر، كسى است جز من .
    مرد گفت : چه باعث شد شكر نعمتهاى او را به جاى آورى ؟
    حضرت عليه السلام فرمود: به بلايا نگريستم كه خداوند، آنها را از من دور نمود و غير مرا دچار آن ساخت ؛ از اين رو دريافتم كه او به من نعمت ارزانى داشته است ، پس شكرش را بر خود لازم دانستم .
    مرد پرسيد: چرا لقايش را دوست دارى ؟
    فرمود: چون دريافتم كه براى من دين فرشتگان و فرستادگان و پيامبرانش را برگزيده ؛ دانستم كه مرا گرامى داشته و فراموشم نكرده است . پس مشتاق لقايش ‍ شدم .(38)

    استوارى در عقيده
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    بين دو تن از مردم صدر اسلام مشاجره علمى در اصول عقايد به ميان آمد يكى از آن دو شيعى امامى اثنى عشرى بود، آن ديگرى به او گفت : با هم مباحثه مى كنيم هر يك از ما بر ديگرى غالب شد آن ديگرى به دين وى درآيد و از مذهب خود دست بكشد، آن شخص امامى كه ديندار عاقل بود در جوابش گفت : اگر من غالب شدم تو بايد از من متابعت نمايى و مرا اطاعت كنى ، اما اگر تو بر من غالب شدى من حق ندارم از تو اطاعت كنم ، من بايد بروم از امامم بپرسم كه منطق حق و لسان وحى است و اصل و خزانه است ، اگر من نتوانستم جوابت بگويم جواب گو دارم . اين شخص به حق اليقين حق را از باطل تميز داده است و فهميد كه حق با كيست از لفاظى و حرافى باكى و هراسى ندارد. (39)

    حيا در حضور خدا
    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    روايت است كه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نزد چوپان گوسفندانش ‍ رفت ، (حضرت مشاهده نمود كه ) چوپان ، لباسش را درآورده بود. چون پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را ديد، لباسش را بر تن نمود. حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ((برو! ما نيازى به چوپانى تو نداريم ، چون ما خاندانى هستيم كه كسى را كه ادب خدا نگاه ندارد و در خلوت از او حيا ننمايد، به كار نمى گيريم )).(40) 1378


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معناى توحيد

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    شب دوشنبه 23 ربيع الاول سال 1387 هجرى يكى از اساتيدم (حضرت آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى ) را در خواب ديدم كه رساله سير و سلوكى را به من داده ، فرمود: التوحيد اءن تنسى غيرالله يعنى : ((توحيد اين است كه غير خدا را فراموش كنى )). وقتى نزد ايشان رفتم و آن چه در خواب ديده بودم ، بيان نمودم فرمود:
    نشانى داده اندت از خرابات
    كه التوحيد اسقاط الاضافات
    و اين ، بيتى است از گلشن راز شبسترى .(30)

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وجه الله

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    در عهد خلافت ابوبكر چند نفر راهب ، به مدينه آمدند و نزد ابوبكر رفتند و درباره پيامبر و كتابش پرسش نمودند.
    ابوبكر گفت : آرى ، پيامبر آمد و با خود كتابى آورد.
    پرسيدند: آيا در كتاب او، وجه الله مذكور است ؟
    ابوبكر گفت : آرى .
    پرسيدند: تفسيرش چيست ؟
    ابوبكر گفت : از اين سؤ ال در دين ما نهى شده و پيامبر ما آن را تفسير نكرده است . در اين هنگام همه راهبان خنديدند و گفتند: به خدا سوگند پيامبر شما دروغگو بوده ، كتاب شما باطل است .
    پس او را رها كرده ، رفتند. چون سلمان ماجرا را دريافت ، آنان را نزد امير مؤ منان عليه السلام برد و گفت : اين شخص ، خليفه و جانشين پيامبر و پسر عمّ اوست ، پرسش خود را بر او عرضه داريد! آنان همه سؤ ال را از على عليه السلام پرسيدند. حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گويم ؛ بلكه با انجام عملى ، به آن پاسخ خواهم گفت . سپس امر فرمود هيزمى آوردند و آتش زدند، چون همه هيزم آتش گرفت و شعله كشيد راهبان را فرمود: اى راهبان ! وجه آتش ‍ كجاست ؟
    راهبان گفتند: اين ، تمامش وجه آتش است .
    پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است . سپس اين آيات را تلاوت فرمود: فاينما تولو فثمّ وجه الله و نيز: كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و اليه ترجعون . آن گاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده ، موحد و عارف گشتند.(31)

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    وصف خداوند

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    از هشام بن سالم روايت شده است كه : نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، به من فرمود: آيا مى توانى خدا را وصف كنى ؟
    گفتم : آرى !
    فرمود: وصف كن !
    گفتم : او شنوا و بيناست .
    فرمود: اين صفتى است كه مخلوقات نيز در آن شريكند.
    گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟
    فرمود: او نور بدون ظلمت و حيات بدون مرگ و علم بدون جهل و حق بدون باطل است .
    پس از نزد آن حضرت بيرون آمدم در حالى كه داناترين مردم به توحيد بودم .(32)

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خداوند همه جا است

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    ((روزى على عليه السلام وارد بازار شد. مردى را ديد كه مى گويد: نه ! سوگند به كسى كه هفت حجاب دارد؛ حضرت پرسيد: منظورت كيست ؟ گفت : خدا! اى امير مؤ منان !
    حضرت فرمود: اشتباه مى كنى ، مادر به عزايت بنشيند! ميان خدا و خلقش هيچ حجابى نيست و هر جا كه باشند خداوند با آنهاست .
    مرد پرسيد: اى امير مؤ منان ! كفّاره آن چه كه گفتم چيست ؟
    فرمود: اين كه بدانى هر باشى خدا با توست .
    مرد گفت : آيا به مساكين طعام دهم ؟
    حضرت فرمود: نه ! چون به غير خدايت سوگند خوردى !))(33)

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,859
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حقيقت چيست

    بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
    كميل بن زياد از حضرت على عليه السلام پرسيد: ((حقيقت چيست ؟)).
    حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)).
    كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)).
    حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.))
    كميل گفت : ((آيا چون تويى سايل را نااميد مى كند؟)).
    فرمود: ((حقيقت عبارت از كشف انوار جلال است ، بدون اشاره )).
    كميل گفت : ((مرا توضيح بيشترى فرما!))
    فرمود: ((محو موهوم و آشكار شدن صحو معلوم است )).
    كميل گفت : ((توضيح بيشترى مى خواهم )).
    فرمود: ((عبارت از هتك و كنار رفتن ستر و حايل است ، به سبب غلبه سّر)).
    گفت : ((باز هم توضيح بفرما!))
    اميرمؤ منان فرمود: ((جذاب احديت با صفت توحيد است .))
    كميل بار ديگر گفت : ((توضيح و بيانى فزونتر عنايت كن !)).
    فرمود: ((نورى است كه از صبح ازل طلوع مى كند و در هياكل آثارش تجلى مى يابد)).
    كميل بار ديگر توضيحى بيشتر خواست ، ولى حضرت على عليه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش كن كه چيزى به صبح نمانده
    است !)).(34)

صفحه 2 از 25 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi