صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 44

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلوم انه امام باقر علیه السلام *پنجمین خورشید *

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شهادت تندیس خورشید، معلّم سجایا و مکارم اخلاقی،

    شکافنده ی دریای علوم اسلامی، پایه گذار انقلاب بزرگ فرهنگی،

    شاهد قيام عاشورا در کربلا ٬پنجمين ناخداي کشتي ايمان

    حضرت محمدبن علي ٬ امام باقر علیه السلام

    بر شیعیان علوی تسلیت باد!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    روزی که بادهای مخالف امان نداد
    هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد

    خورشید بود و سایه‌ی شوم غبارها
    خورشید بود همسفر نیزه دارها


    دیدی به روی نیزه سر آفتاب را
    دیدی گلوی پرپر طفل رباب را

    دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود
    تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود


    در موج خیز شیون و ناله دویده ای
    تا شام پا به پای سه ساله دویده ای

    گل زخمهای سلسله یادت نمی رود
    هرگز غروب قافله یادت نمی رود


    هم ناله با صحیفه‌ی ماتم گریستی
    یک عمر پا به پای محرم گریستی






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    از همان لحظه شروع شد
    روزگار توأم با اندوه و رنج تو؛

    از همان لحظه که کودکی ات را
    با هفتاد و دو پروانه سرخ، بدرقه کردی،

    از همان لحظه که مصیبت را در بالاترین درجه
    در پنج سالگی، به نظاره ایستادی،

    از همان لحظه که پا به پای غل و زنجیرهای
    بسته بر دست و پای پدر، خون گریستی.


    از همان لحظه، تو در مصیبت کربلا بزرگ شدی
    و رنج هایت همیشگی شد تا راوی دردهای بهترین بندگان خدا باشی.
    تا قصه عشق، فراموش نشود.
    تو را که «محمد» نام داشتی و شکافنده علوم نبوی بودی،
    تمام خانه های مدینه خشت خشت
    و کوچه به کوچه می شناسند!


    تو را می شناسند؛ از عطر قدم هایت
    که نسیم وار از کوچه ها می گذرد
    و بوی عرش را می پراکند در رگه های شهر؛
    از طنین صدایت که به گفت وگوی فرشته ها می ماند؛


    از عطر شناورت که بی دریغ می پراکنی در شریان های زمین،
    تا خاک، اجازه یابد که یک بار دیگر نفس بکشد رایحه بهشت را؛

    از چشم هایت که عاشقانه ترین واگویه کربلا بود.

    شهر تو را خوب می شناسد؛
    تو را که معرفت، گوشه نشین درگاهت بود و علم،
    خوشه چین علم «لدنی»ات.


    من جامه سیاه خود را هرگز از تن بیرون نخواهم آورد؛
    که بعد از غروب غم انگیز ستاره روشن چشمانت،
    تا همیشه، سرزمین دلم، میهمان اندوه و درد است.


    تاب نیاوردند شور خطابه هایت را که لرزه می افکند
    بر ارکان قدرت های پوشالی شان.


    تاب نیاوردند وجودت را که هر لحظه ات،
    رستاخیزی به پا می کرد در جان های آشفته.


    هشام، نتوانست تو را بفهمد. سنگ دلی و تیره بختی هشام،
    تو را تاب نیاورد؛ تو را که پژواک رسایی بودی
    از فریادی که از خنجر بریده خون خدا،
    بر خاک تفتیده نینوا جاری شد، تو را که تفسیری بودی
    از اشک های سی ساله «زین العابدین»،
    تو را که غم نامه ای بودی از سرگذشت جان گداز
    دختری سه ساله در کنج خرابه های شام.


    تیره گی هشام، عظمت تو را تاب نیاورد.
    حلقه های شاگردانت، طناب داری بود بر گلوی هشام.
    روایت سرفراز علم الهی ات،
    خوارکننده شوکت «هشام»های روزگار بود.


    نقشه ها کشیده شد. توطئه ها چیده شد.
    اگر «محمد» بماند، حقیقت همیشه زندگی می ماند.
    اگر حقیقت زنده بماند، دروغ «هشام»، برملا می شود.


    هنگام غروب غربتت فرا رسیده؛
    اما من هرگز جامه سیاهم را از تن بیرون نخواهم آورد.


    بعد از تو، داغ، سهم همیشگی من است و اشک،
    میهمان دائمیِ چشمانم. بعد از تو، اندوه و غربت من پایانی ندارد.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    امشب هوای بقیع دارم؛ هوای غریبانه غربت؛
    تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستاره ها نظاره کنم.

    امشب دلم سرشار اندوه است؛ گویی شام غریبان است
    و من، غریبانه در نگاهِ خیمه ها، آب می شوم.

    مولاجان، ای معلم عطوفت، مهر، جهاد و شهادت وای شکافنده ی هسته ی علوم!
    چقدر سخت است، یادآوری رنج هایت؛

    از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه!
    آه! از مردمانی که طاقتِ شکوهمندی ات را نداشتند
    و به آفتاب جمالت، رشک می بردند.


    اگر نبود وجودِ نازنین تو، ابرهای تیره ی انحراف، آسمان اسلام
    را می پوشاندند و گلستان شریعت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم
    به کویری سترون مبدل می شد.

    مولاجان! اگر نبود جویبار غایتت، جهل و خرافات
    بر گستره ی سبز زمین ریشه می دوانید.


    تو بودی، که چلچراغ تمدن اسلامی را، بر شاهراه حقیقت آویختی
    و از سر ریز انوار الهیِ علومت، دل های مصفّا، به آفتاب رسیدند.

    تو بودی، مولاجان! که آیینه ی تمام نمای شریعت شدی؛
    تا پویندگان معرفت، نظاره گر قامت حقیقت باشند؛


    حقیقتی که سرچشمه از کوثرعلوی گرفته و تا بی نهایت
    تا آن سوی ابدیت، جاری است.

    مولای من، ای باقر علوم آسمانی، ای حجت خداوند
    وای مظلوم ترین فریاد تاریخ!


    کاش، شمعی بر مزار غربت و تنهایی تان می شدم؛
    شامگاهانی که خورشید، از سر مزارتان می گذرد
    و با شفق دیدگانش، به غبارروبی می پردازد.

    چقدر غروب های بقیع دلگیر است!
    با آن غربت و تنهایی که از بیت الاحزان زهرایی ات می تراود.


    مولاجان!
    امشب دل شکسته ی ما را،به عنایتی بنواز ...






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    یا باقرَالعلوم و یا وارثَ الزَّبور
    یا خامسَ الائمّةِ و یا مَهْجَهَ الصّدور

    چون جدّ توست ساقی کوثر به روز حشر
    ریزد به کام شیعه تو، شربت ظهور


    امروز خورشیدی خاموش می شود که پرتو اندیشه اش
    نور افشان عقل و علم بشریت است.

    امروز لحظه ها حال و هوای دیگری دارند؛
    ثانیه ها غمبارند؛

    آسمان دلگیر و دل ها سوگوار، سوگوار امام، امام
    پنجمین، پنجمین نور حقیقت، حقیقت همیشه زنده تاریخ.

    امام باقر(ع) نقطه ای درخشان در پیشانی تاریخ
    و گوهری گرانبها بر دامان روزگار بود.


    لقب «باقر» را پیامبر گرامی اسلام(ص) برای آن حضرت برگزیدند.
    و باقر یعنی «شکافنده علوم»، و امام، چشمه جوشنده علم بود؟

    به جاست امروز جرعه ای از جام کلام آن مظهر
    رحمت الهی را بنوشیم که فرمودند:


    «هیچ کس نیست که ما را یاد کند یا نزد او از ما یاد شود
    و از چشمانش ـ هر چند اندک ـ اشک روان شود مگر آنکه خداوند برایش در
    بهشت خانه ای بنا کند و آن اشک را حجابِ میان او و آتشِ دوزخ قرار دهد.»


    در این روز دست به دعا بر می داریم واز خداوند می خواهیم
    ما را از پیروان راستین راه و اندیشه آن را مرد دین و اندیشه قرار دهد.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    «میزبان فرشتگان عزادار»





    چه بر من رفته، ای اشک‏ها؟!

    امروز، دلم هوای مدینه را کرده است و بهانه ‏ی «بقیع» را می‏گیرد.
    حسّی غریب، آتش به جانم افکنده و شعله شعله اندوه، از عمیقِ وجودم، زبانه می‏کشد.

    آه، ای قدم‏های کوچک احساس و ارادت!
    به یاری‏ام بشتابید و این روحِ تشنه و پریشان را، به آن دیار برسانید؛

    به شهر پیامبر صلی الله ‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم ؛
    آن جا که از ذرّه ذرّه‏ی خاکش، بوی آسمان ـ عطر قدم‏های
    اهل بیت علیهم‏السلام ـ به مشام می‏رسد.

    مرا به زادگاه «اندوه» ببرید.
    می‏خواهم سر به روی شانه‏اش بگذارم و
    یک عمر غربت دیرینه ‏ام را بگریم.

    هنوز از کوچه کوچه‏ی مدینه، بوی «غریبی» می‏وزد،
    و هنوز در نگاه بارانی‏اش، خاطره‏هایِ دلنشینی موج می‏زند.

    ... و امروز، مدینه، دوباره سیاهپوش است و زانوی غم در
    بغل دارد و بغضی غریب، گلویش را می‏فشارد.

    امروز بقیع ـ غمگین‏تر از همیشه ـ، میزبان فرشتگان عزادار است
    و کاینات، حسرتی جانگداز را ضجّه می‏زنند.


    آه! ای شهر ماتم دیده! در ماتم کدام عزیز نشسته‏ ای؟!
    آیا این فرشتگان مقرّب، به پیشوازِ روح« وارثِ علم نبوی» آمداند؟

    آه! مرا به خانه‏ ی آن آفتاب ببرید؛
    می‏خواهم غروب سرخش را، عاشقانه ناله سر دهم
    و بر مزارش خون گریه کنم!


    سلام، ای شکافنده ‏ی بی ‏بدیل دانش‏ها!
    بعد از تو، چه کسی دست نوازش بر سَرِ «فقه و عرفان» خواهد
    کشید و سرگردانیِ «علم» را به مقصد خواهد رساند؟!

    با من بگو! ـ اقیانوس بی‏کرانِ معرفت و فضیلت‏ها ـ که خیال هیچ
    ناخدایی، توان پیمودنِ عظمتش را ندارد.
    بعد از تو چگونه عطش روحانیِ خود را فرو بنشاند؟!


    اباجعفر! تو نگارنده‏ ی توانایِ کتاب بزرگ دانشی؛
    که در سطر سطرش، رازهای آفرینش نهفته است و پس از
    تو، آفتاب هستی بخش شیعه، این واژه‏ه ای پر از راز را، به تفسیر خواهد نشست
    و تمام سؤال‏های مبهم عالم را به سر منزل جواب خواهد رسانید؛

    پس از تو، «او» میزبانِ سفره‏ی گسترده‏ی دانشِ، بر
    تشنگان عرفان خواهد شد.

    خدیجه پنجی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    محمد بن منکدر یکی از صوفیان مدینه گوید:

    در یکی از ساعات بسیار
    گرم به یکی از نواحی مدینه رفتم ،
    محمد_بن_علی را دیدم که با بدن فربه بر دوش دو نفر
    از غلامان خود تکیه کرده است .

    نزد خود گفتم : بزرگی از بزرگان قریش است که
    در این هوای گرم در طلب دنیا حرکت می کند .

    می روم و او را نصیحت می کنم نزدیک رفتم و سلام کردم ،
    او هم در حالی که
    عرق کرده بود و نفس می زد جواب سلام مرا داد.
    عرض کردم : بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت و با این حال
    در طلب دنیا حرکت می کند؟

    اگر در این حال مرگ تو فرا رسد چه خواهی کرد؟
    حضرت خود تکیه به دیوار داد و گفت :
    به خدا سوگند اگر مرگم در این حال فرا رسد
    در حالی فردا رسیده است که در
    اطاعت از خداوند تعالی به سر می برم

    که می خواهم با
    سعی و تلاش خود را از نیازمندی به تو
    و دیگران حفظ کنم و این ترسی ندارد،
    ترس من باید از آن جهت باشد که مرگم در حال معصیت فرا رسد.

    عرض کردم :
    خداوند تو را مورد رحمت خود قرار دهد
    خواستم تو را موعظه کنم اما تو مرا موعظه کردی.




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    هوای گریه دارم؛بگذار فرو شکنم،
    بگذار کاروان دل را در این غربتِ جانکاه،
    همراه سازم با اشک و نغمه‏ های سوزناکم را در گوشِ افلاکیان بخوانم.

    به هر سو می‏نگرم، آخرین روزشمار خاموشی شمع است
    و پروانگان، در حالِ طوافند.

    آقاجان! تازه چشم‏هایم تو را باور کرده بودند؛

    چشم‏هایِ نابینایی که جز جمالِ دل‏آرای تو، هیچ نمی‏دید.

    پیشوای پنجم! شمع‏ها را به یادِ تو هر غروب روشن می‏کردم
    و گُل‏ها را سحر به عشق تو آب می‏دادم.

    ای زیباترین واژه‏ ی من!
    آمدی و پرده‏ ی نادانی را کنار زدی
    و اینک با رفتنت، مرا در غم نشاندی.

    بی تو، پرنده‏ ها نمی‏ خوانند
    و نسترن‏ها به طراوت نمی‏ نشینند.

    بی‏ تو، دریاها طوفانی‏ ترین لحظات را سپری می‏کنند
    و موج‏ها بهانه‏ ای برای رقصیدن ندارند.

    ای امام مظلوم وای پیشوایِ معصوم!

    در این فضایِ تیره،روحِ پر اندوهم را،
    امیدوارانه راهی حریم پاکت نموده ‏ام؛
    تا شاید در این لحظات،
    پیوندِ دست‏های متبرکت را
    با نور به نظاره بنشینم.

    مرا لبریز از صفا کن، که صفای نورانی‏ات،

    هرگز از خاطرم نمی‏رود.
    تو امشب به خوابِ ابدی می‏روی،
    شهادت را بوسه می‏زنی، در آغوش می‏فشاری؛

    بگذار گریه کنم، بگذار بغضم را بشکنم
    و در دلتنگ‏ترین لحظه‏ ام بگریم!

    پروانه‏ ی دلم را آورده ‏ام تا به دور شمعِ جمالت بسوزانم
    و گُل امیدم را با تو زیباتر نمایم؛ ای فانوس شب‏های ظلمانی!
    رفتنت چه دلگیر بود! تو همواره زنده ‏ای؛
    مگر می‏شود خورشید بمیرد؟!!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است
    آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است

    به خودش روز زمین مثل پدر می پیچد
    از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است

    وسط حجره تنش روی زمین افتاده
    بین گرداب بلا مرد خطر معلوم است

    باقر آل پیمبر بدنش میلرزد
    در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است

    كمرش زخمی زنجیر و غم شلاق است
    اشك می بارد و داغی ِ شرر معلوم است

    یاد آن كوچه و بازار و غم ناموس است
    خون رگ های عمو بین گذر معلوم است

    سنگ های سر كوچه چه شتابی دارد
    از سر نی به زمین خوردن سر معلوم است

    به روی پیرهنی كه كفنش شد آخر
    حال جای قدم چند نفر معلوم است

    زینب زیر لب گفت كه تشنه است سرش را نبرید
    در نگاهش چه غمی باز مگر معلوم است



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,772
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ای آسمان،
    ای همسفر با اشک‏هایم!
    سر می‏گذارم روی زانو
    سرشار از مرثیه ‏هایم!

    با من بگو از غربت شهر مدینه
    از عطر تربت‏ های آذین گشته با اشک
    از داغ ‏های گرم روییده به هامون
    از کهکشان‏ هایی که امشب داغدارند
    از سینه ‏هایی که در آن پیچیده ناله.

    امشب هوای بقیع دارم؛

    هوای غریبانه غربت؛
    تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستاره‏ها نظاره کنم.

    امشب دلم سرشار اندوه است؛

    گویی شام غریبان است و من،
    غریبانه در نگاهِ خیمه‏ ها، آب می‏شوم.

    مولاجان، ای معلم عطوفت،

    مهر، جهاد و شهادت وای شکافنده ‏ی هسته ‏ علوم!
    چقدر سخت است، یادآوری رنج‏هایت؛
    از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه!

    آه! از مردمانی که طاقتِ شکوهمندی‏ات را نداشتند
    و به آفتاب جمالت، رشک می‏بردند.

    اگر نبود وجودِ نازنین تو،

    ابرهای تیره‏ی انحراف، آسمان اسلام را می‏پوشاندند
    و گلستان شریعت نبوی صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم ،

    به کویری سترون مبدل می‏شد.

    مولاجان!

    اگر نبود جویبار غایتت،
    جهل و خرافات، بر گستره‏ ی سبز زمین ریشه می‏دوانید.

    تو بودی، که چلچراغ تمدن اسلامی را،

    بر شاهراه حقیقت آویختی و از سر ریز انوار الهیِ علومت،
    دل‏های مصفّا، به آفتاب رسیدند.

    تو بودی، مولاجان!

    که آیینه‏ ی تمام نمای شریعت شدی؛
    تا پویندگان معرفت، نظاره‏گر قامت حقیقت باشند؛
    حقیقتی که سرچشمه از کوثرعلوی گرفته و تا بی‏نهایت،
    تا آن‏سوی ابدیت، جاری است.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

معارفی از امام محمدباقر (ع), چهل حديث گهربار از امام محمد باقر علیه السلام, چهل داستان از زندگانی پر برکت آقا امام باقر علیه السلام, نگاهی گذرا بر زندگی نورانی امام باقر علیه السلام, نصیحتی از حضرت امام باقر علیه السلام, ویژه نامه شهادت امام محمد باقر علیه السلام, وصیّت و شهادت امام مظلوم ، امام محمّد باقرعلیه السّلام, گالري تصاويرویژه شهادت امام محمد باقر علیه السلام, گذری بر زندگی اجتماعی امام باقر علیه السلام, پيامک هاي تسليت شهادت امام باقرعليه السلام, امام محمد باقر (ع) و فرقه های منحرف عقیدتی, امام باقر عليه السلام مرزبان علوم نبوى, تربيت فرزند از نگاه امام باقر عليه السلام, دانلود نمایشنامه صوتی پیرامون امام محمدباقر(ع), راهکارهاي کنترل خشم از ديدگاه امام باقر عليه السلام, سيماي اخلاقي امام باقر عليه السلام, سخنان حكمت آميز حضرت امام محمد باقر, شاگردان امام محمد باقر عليه السلام, عصر ظهور در کلام امام باقر علیه‏ السلام

نمایش برچسب‌ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi