❤ |
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
موضوعات تصادفی این انجمن:
- ویژه نامه اربعین حسینی*کاروان به مقصد می...
- ویژه نامه شهادت جانگداز حجت یازدهم ،امام حسن...
- ویژه نامه شهادت مطلومانه نبی رحمت و رافت...
- غروب محزون خورشید قم{ویژه نامه وفات حضرت...
- ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام * شکوه...
- ▌ *๑۩๑ * ▌ ويژه نامه وفات عقيله العرب،حضرت...
- ۩●^●۩ لاله خفته به کنج خرابه *ویژه نامه...
- ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه (س){سکوت غم...
- ۩•۞•۩فزت و رب الكعبه -ويژه نامه ضربت خوردن...
- عروج ملکوتی*ویژه نامه رحلت رهبرکبیر انقلاب...
❤ |
یک جرعه معرفت از اقیانوس علم باقرالعلوم علیه السلام
قالَ الباقر عليه السلام :
مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلايَتِنا فِى غِيْبَةِ قائِمِنا، اءعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
اَجْرَ اءلْفِ شَهيدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه در زمان غيبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّريف ) بر ايمان و ولايت
ما اهل بيت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب
هزار شهيد از شهداى جنگ بدر و حنين به او عطا مى فرمايد.
إثبات الهداة : ج 3، ص 467.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امشب هوای بقیع دارم؛ هوای غریبانه غربت؛
تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستاره ها نظاره کنم.
امشب دلم سرشار اندوه است؛ گویی شام غریبان است
و من، غریبانه در نگاهِ خیمه ها، آب می شوم.
مولاجان، ای معلم عطوفت، مهر، جهاد و شهادت وای شکافنده ی هسته ی علوم!
چقدر سخت است، یادآوری رنج هایت؛
از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه!
آه! از مردمانی که طاقتِ شکوهمندی ات را نداشتند
و به آفتاب جمالت، رشک می بردند.
اگر نبود وجودِ نازنین تو، ابرهای تیره ی انحراف، آسمان اسلام
را می پوشاندند و گلستان شریعت نبوی صلی الله علیه و آله وسلم
به کویری سترون مبدل می شد.
مولاجان! اگر نبود جویبار غایتت، جهل و خرافات
بر گستره ی سبز زمین ریشه می دوانید.
تو بودی، که چلچراغ تمدن اسلامی را، بر شاهراه حقیقت آویختی
و از سر ریز انوار الهیِ علومت، دل های مصفّا، به آفتاب رسیدند.
تو بودی، مولاجان! که آیینه ی تمام نمای شریعت شدی؛
تا پویندگان معرفت، نظاره گر قامت حقیقت باشند؛
حقیقتی که سرچشمه از کوثرعلوی گرفته و تا بی نهایت
تا آن سوی ابدیت، جاری است.
مولای من، ای باقر علوم آسمانی، ای حجت خداوند
وای مظلوم ترین فریاد تاریخ!
کاش، شمعی بر مزار غربت و تنهایی تان می شدم؛
شامگاهانی که خورشید، از سر مزارتان می گذرد
و با شفق دیدگانش، به غبارروبی می پردازد.
چقدر غروب های بقیع دلگیر است!
با آن غربت و تنهایی که از بیت الاحزان زهرایی ات می تراود.
مولاجان!
امشب دل شکسته ی ما را،به عنایتی بنواز ...
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
كسی كه بود شكافندهی تمام علوم
هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم
سر تو باد سلامت یا رسول الله
وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم
گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانهاش از كینه خصم برد هجوم
بسان مادر و آباء رنج دیدهی خویش
همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم
به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
هماره قصه مظلومیاش به خاك بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
ز دردهای نهانی كه بود در دل او
كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم
حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت
كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم
نه طاقت است زبان را به وصف غمهایش
نه قدرت است قلم را كه تا كند مرقوم
بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
غلامرضا سازگار
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امروز، دلم هوای مدینه را کرده است و بهانه ی «بقیع» را می گیرد.
حسّی غریب، آتش به جانم افکنده و شعله شعله اندوه
از عمیقِ وجودم، زبانه می کشد.
آه، ای قدم های کوچک احساس و ارادت!
به یاری ام بشتابید و این روحِ تشنه و پریشان را، به آن دیار برسانید؛
به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛
آن جا که از ذرّه ذرّه ی خاکش، بوی آسمان
ـ عطر قدم های اهل بیت علیهم السلام ـ به مشام می رسد.
مرا به زادگاه «اندوه» ببرید.
می خواهم سر به روی شانه اش بگذارم
و یک عمر غربت دیرینه ام را بگریم.
هنوز از کوچه کوچه ی مدینه، بوی «غریبی» می وزد
و هنوز در نگاه بارانی اش، خاطره هایِ دلنشینی موج می زند.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
فعالیتهای فرهنگی،ادبی
نرم افزاری،صوتی وتصویری
ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 06-07-2022 در ساعت 13:02
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مقالات و سایر مطالب مرتبط
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
عقل نور افشان
یا باقرَالعلوم و یا وارثَ الزَّبور
یا خامسَ الائمّةِ و یا مَهْجَهَ الصّدور
چون جدّ توست ساقی کوثر به روز حشر
ریزد به کام شیعه تو، شربت ظهور
امروز خورشیدی خاموش می شود که پرتو اندیشه اش
نور افشان عقل و علم بشریت است.
امروز لحظه ها حال و هوای دیگری دارند؛
ثانیه ها غمبارند؛
آسمان دلگیر و دل ها سوگوار، سوگوار امام، امام
پنجمین، پنجمین نور حقیقت، حقیقت همیشه زنده تاریخ.
امام باقر(ع) نقطه ای درخشان در پیشانی تاریخ
و گوهری گرانبها بر دامان روزگار بود.
لقب «باقر» را پیامبر گرامی اسلام(ص) برای آن حضرت برگزیدند.
و باقر یعنی «شکافنده علوم»، و امام، چشمه جوشنده علم بود؟
به جاست امروز جرعه ای از جام کلام آن مظهر
رحمت الهی را بنوشیم که فرمودند:
«هیچ کس نیست که ما را یاد کند یا نزد او از ما یاد شود
و از چشمانش ـ هر چند اندک ـ اشک روان شود مگر آنکه خداوند برایش در
بهشت خانه ای بنا کند و آن اشک را حجابِ میان او و آتشِ دوزخ قرار دهد.»
در این روز دست به دعا بر می داریم واز خداوند می خواهی
م ما را از پیروان راستین راه و اندیشه آن را مرد دین و اندیشه قرار دهد.
مجتبی تونه ای
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
«میزبان فرشتگان عزادار»
چه بر من رفته، ای اشکها؟!
امروز، دلم هوای مدینه را کرده است و بهانه ی «بقیع» را میگیرد.
حسّی غریب، آتش به جانم افکنده و شعله شعله اندوه، از عمیقِ وجودم، زبانه میکشد.
آه، ای قدمهای کوچک احساس و ارادت!
به یاریام بشتابید و این روحِ تشنه و پریشان را، به آن دیار برسانید؛
به شهر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ؛
آن جا که از ذرّه ذرّهی خاکش، بوی آسمان ـ عطر قدمهای
اهل بیت علیهمالسلام ـ به مشام میرسد.
مرا به زادگاه «اندوه» ببرید.
میخواهم سر به روی شانهاش بگذارم و
یک عمر غربت دیرینه ام را بگریم.
هنوز از کوچه کوچهی مدینه، بوی «غریبی» میوزد،
و هنوز در نگاه بارانیاش، خاطرههایِ دلنشینی موج میزند.
... و امروز، مدینه، دوباره سیاهپوش است و زانوی غم در
بغل دارد و بغضی غریب، گلویش را میفشارد.
امروز بقیع ـ غمگینتر از همیشه ـ، میزبان فرشتگان عزادار است
و کاینات، حسرتی جانگداز را ضجّه میزنند.
آه! ای شهر ماتم دیده! در ماتم کدام عزیز نشسته ای؟!
آیا این فرشتگان مقرّب، به پیشوازِ روح« وارثِ علم نبوی» آمداند؟
آه! مرا به خانه ی آن آفتاب ببرید؛
میخواهم غروب سرخش را، عاشقانه ناله سر دهم
و بر مزارش خون گریه کنم!
سلام، ای شکافنده ی بی بدیل دانشها!
بعد از تو، چه کسی دست نوازش بر سَرِ «فقه و عرفان» خواهد
کشید و سرگردانیِ «علم» را به مقصد خواهد رساند؟!
با من بگو! ـ اقیانوس بیکرانِ معرفت و فضیلتها ـ که خیال هیچ
ناخدایی، توان پیمودنِ عظمتش را ندارد.
بعد از تو چگونه عطش روحانیِ خود را فرو بنشاند؟!
اباجعفر! تو نگارنده ی توانایِ کتاب بزرگ دانشی؛
که در سطر سطرش، رازهای آفرینش نهفته است و پس از
تو، آفتاب هستی بخش شیعه، این واژهه ای پر از راز را، به تفسیر خواهد نشست
و تمام سؤالهای مبهم عالم را به سر منزل جواب خواهد رسانید؛
پس از تو، «او» میزبانِ سفرهی گستردهی دانشِ، بر
تشنگان عرفان خواهد شد.
خدیجه پنجی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ای آسمان،
ای همسفر با اشکهایم!
سر میگذارم روی زانو
سرشار از مرثیه هایم!
با من بگو از غربت شهر مدینه
از عطر تربت های آذین گشته با اشک
از داغ های گرم روییده به هامون
از کهکشان هایی که امشب داغدارند
از سینه هایی که در آن پیچیده ناله.
امشب هوای بقیع دارم؛
هوای غریبانه غربت؛
تا تصویر اندوهم را، در اشک ریزانِ ستارهها نظاره کنم.
امشب دلم سرشار اندوه است؛
گویی شام غریبان است و من،
غریبانه در نگاهِ خیمه ها، آب میشوم.
مولاجان، ای معلم عطوفت،
مهر، جهاد و شهادت وای شکافنده ی هسته علوم!
چقدر سخت است، یادآوری رنجهایت؛
از مدینه تا کربلا، از کربلا تا مدینه!
آه! از مردمانی که طاقتِ شکوهمندیات را نداشتند
و به آفتاب جمالت، رشک میبردند.
اگر نبود وجودِ نازنین تو،
ابرهای تیرهی انحراف، آسمان اسلام را میپوشاندند
و گلستان شریعت نبوی صلی الله علیه وآله وسلم ،
به کویری سترون مبدل میشد.
مولاجان!
اگر نبود جویبار غایتت،
جهل و خرافات، بر گستره ی سبز زمین ریشه میدوانید.
تو بودی، که چلچراغ تمدن اسلامی را،
بر شاهراه حقیقت آویختی و از سر ریز انوار الهیِ علومت،
دلهای مصفّا، به آفتاب رسیدند.
تو بودی، مولاجان!
که آیینه ی تمام نمای شریعت شدی؛
تا پویندگان معرفت، نظارهگر قامت حقیقت باشند؛
حقیقتی که سرچشمه از کوثرعلوی گرفته و تا بینهایت،
تا آنسوی ابدیت، جاری است.
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)