صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26

موضوع: اشعار شهادت جانسوز امام باقر علیه السلام{بار دگر مدینه غمی تازه دیده است }

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    اشعار شهادت جانسوز امام باقر علیه السلام{بار دگر مدینه غمی تازه دیده است }



    باز از دل ندای غم آمد
    باز بر شماره دم آمد

    باز یاسی ز شاخه اش بشکست
    باز روحی ز جسم پاکش جَست

    باز گویا زدیده خون آمد
    بهر این غم به دل جنون آمد

    یادگار غَمین کرب و بلا
    خورده باده ز باده های بلا

    او که از کودکی بلا دیده
    روی نی شاه کربلا دیده

    او که سیلی به صورتش خورده
    رنگ نیلی به صورتش خورده

    در تمامیِ راه کوفه و شام
    زهر سیلی چشید، او در کام

    بوده او چون کبوتری در دام
    مردم کوفه دیده او بر بام

    ذهن او پر ز خاطره هاست
    او همان یادگار کرب و بلاست

    همچو پیچک به دور خود پیچد
    اشک نم نم ز چشم خود ریزد

    گوید او چون به ناله ای جانسوز
    این جگر شد ز سوز سَم پر سوز

    بر تنم این شرر شده کاری
    کار من گشته ناله و زاری

    شده ام من شبیه مادر خویش
    گشته جسمم شبیه او کم و بیش

    مادرم در مدینه لاغر گشت
    جسم من هم شبیه مادر گشت


    مادرم سینه اش کبود از میخ
    انتظاری جز این نبود از میخ

    مادرم بین کوچه ای افتاد
    دشمن از گریه های او شد شاد

    حال من هم به حجره افتادم
    زهر کینه بداده بر بادم


    شاعر : جعفر ابوالفتحی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    کسی که بود شکافندۀ تمام علوم
    هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم

    سر تو باد سلامت ایا رسول الله
    وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم


    گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
    گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم

    بسان مادر و آباء رنج دیدۀ خویش
    همیشه بود زحقّ و حقوق خود محروم

    به غربت علی و خاندان اوسوگند
    امام ما زجهان رفت با دلی مغموم

    هماره قصّۀ مظلومی اش بخاک بقیع
    بود زغربت قبرش برای ما معلوم


    زدردهای نهانی که بود در دل او
    کسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم

    حیات او همه با درد و رنج و غصّه گذشت
    که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

    نه طاقت است زبان را به وصف غم هایش
    نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم

    بگو به امّت اسلام، این سخن (میثم)
    به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    آسمان اشک غم از دیده ما بیرون کرد

    دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون کرد

    هر دلی رسته ز غم بود، به غم کرد دچار

    هر سری لاف زد از عقل و خرد مجنون کرد

    هر که در دایره عشق و وفا گام نهاد

    چرخش از دایره عشق و وفا بیرون کرد

    پنچمین حجت حق حضرت باقر که خدا

    بهر او خلقت این دایره گردون کرد

    گشت مسموم جفا از اثر زهر ولید

    شیعیان را به جهان غمزده و محزون کرد

    چه دهم شرح غمش را که ندانم به خدا

    با دل خسته او زهر هلاهل چون کرد

    گویم آن قدر که تا بر سر زین جای گرفت

    آسمان زین فلک از غم او وارون کرد

    قدر این گوهر یکدانه ندانست فلک

    که غریبانه به زیر لحدش مدفون کرد

    می رود اشگ غم از چشم ملایک «خسرو»

    شعر جانسوز تو چون چشم ملک جیحون کرد






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
    در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم

    بوسه زنان پای غلامان باقریم
    بیچاره ایم و دست به دامان باقریم


    آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که
    همواره زیر بارش باران باقریم

    از داغ قبر خاکی او لطمه می زنیم
    بر سینه و به سر زده گریان باقریم


    یکتا امام اهل نظر یک نظر فقط
    آقا نمی کنی تو ضرر یک نظر فقط

    گرد و غبار قبر شما بهتر از بهشت
    یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت


    من که ز تو بهشت برینی نخواستم
    از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت

    جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن ...
    رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت


    شمعی کنار پنجره های بقیع نیست
    گریه کنار پنجره ها بهتر از بهشت

    در خواب هم برای تو گنبد نساختیم
    اصلا چرا برای تو مرقد نساختیم


    از این به بعد روضه ی ما می شود شروع
    با خاطرات کرببلا می شود شروع

    با اشک و سوز وآه و نوا می شود شروع
    دارد عزای اهل ولا می شود شروع

    چون گریه های آل عبا می شود شروع
    خونریزی از دو چشم شما می شود شروع

    این ماجرا بگو ز کجا آب می خورد
    قصه ز ظلم آن خلفا می شود شروع

    جسمی میان آن درو دیوار مانده بود
    ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود

    با پنج سال سن سر بر نیزه دیده ای
    در زیر نیزه ها تن در خون تپیده ای

    مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام
    تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای

    پای برهنه با تن زخمی دویده ای
    از روی خارهای بیابان پریده ای

    رقاصه ها به دور شما تاب خورده اند
    دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیده ای

    روضه تمام و این دلمان غرق در غم است
    این اولین گریز به ماه محرم است ....



    شاعر : جعفر ابوالفتحی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام
    از خلق و از خدای تعالی تو را سلام

    چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
    روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام

    آن هفت نور، روشنی چشم هفت اب
    آن چار امام خود پدر این چهار امام

    وصف تو را نگفته خدا جز به افتخار
    نام تو را نبرده نبی جز به احترام

    هم ساکنان عرش به پایت نهاده رخ
    هم طایران سدره به دستت همیشه رام

    حکم خدا به همّت تو گشته پایدار
    دین نبی به دانش تو مانده مستدام

    با آن همه جلال و مقامی که داشتی
    دیدی ستم ز خصم ستمگر علَی الدّوام

    گه دید چشم پاک تو بیداد از یزید
    گاهی شنید گوش تو دشنام از هشام

    گریند در عزای تو پیوسته مرد و زن
    سوزند از برای تو هر لحظه خاص و عام

    گاهی به دشت کرب و بلا بوده ای اسیر
    گاهی به کوفه بر تو ستم شد گهی به شام


    خواندند سوی بزم یزیدت بدان جلال
    بردند در خرابه ی شامت بدان مقام

    گه کف زدند اهل ستم پیش رویتان
    گه سنگ ریختند به سرهایتان ز بام

    راحت شدی ز جور و جفای هشام دون
    آندم که گشت عمر تو از زهر کین تمام

    داریم حاجتی که ز لطف و عنایتی
    بر قبر بی چراغ تو گوئیم یک سلام


    «میثم» هماره وصف شما خاندان کند
    ای مدحتان بر اهل سخن خوشترین کلام


    شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    من باقر علم اله ‏العالمينم
    من زيب دامان حسين و عابدينم

    با نهضت علمى كه من ايجاد كردم
    دين را ز معلومات خود آباد كردم


    با اينكه آثار بزرگى مانده از من
    با اينكه در اعجاز علمم مانده دشمن

    اما تمام عمر ياد كربلايم
    با صبر و ايثار و شهادت آشنايم

    من از طفوليت ميان جبهه بودم
    از كودكى همدرد اهل خيمه بودم

    من در سه ساله رنج صد ساله كشيدم
    من داغ هفتادو دو آلاله چشيدم

    من با نواى سوز سينه انس دارم
    با روضه حتى در مدينه انس دارم

    من ديده ‏ام در يك سفر هول قيامت
    اعجاز حق ديدم ز يمن استقامت


    كى ديده دستان سه ساله بسته باشد
    مويش سپيد و قامتش بشكسته باشد

    من ديده ‏ام آتش به دامان رقيه
    بشنيده ‏ام صوت پريشان رقيه


    آن دم كه من شاهد بحال عمه بودم
    دست قضا هم سن و سال عمه بودم

    با اينكه من دائم كنار عمه بودم
    در محمل و در خيمه يار عمه بودم


    آن دم شهودم اشك همچون ژاله‏ ام بود
    دستم به دست عمّه نُه ساله‏ ام بود

    آنگاه ديدم نيزه در دست مهاجم
    از دور سوى خيمه ما بود عازم


    او حمله ور شد معجر زنها بگيرد
    مى‏خواست خلخال از همه پاها بگيرد

    همبازى خود را دگر گم كرده بودم
    تن را كمين بوسه سُم كرده بودم


    چون ديده بودم اسبها در قتلگاهى
    دهها سواره حمله مى‏كردند گاهى

    ناگاه ديدم نيزه‏ها مى‏رفت بالا
    سرها نمايان شد به نوكّ نيزه حالا


    از دور ديدم ابروى جدم شكسته
    آنسو نماز عمه را ديدم نشسته

    در علقمه ديدم دو دستى كه قلم بود
    روى زمين غرقابِ خون، مشك و علم بود


    ديدم پس از آن، عصر روز يازده را
    اشك ستاره در كنار مِهر و مَه را

    زان پس به كوفه با دو صد آلام رفتم
    همراه هجده سر، سفر تا شام رفتم







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    عاقبت آه کشیدم نفسِ آخـر را
    نفسِ سوخته از خاطره ای پرپر را


    روضه خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
    روضه یِ آن همه گُل،آن همه نیلوفر را


    آخرین حلقه یِ شب هایِ محرّم هستم
    شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را


    باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
    باورم نیست تماشای تَنی بی سر را


    باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
    دیدنِ ســوختنِ چـارقَــدِ دخــتر را


    غارتِ خود و عَلَم،غارتِ گهواره و مَشک
    غـارتِ پیرهــن و غـارتِ انگشتر را


    ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می ریخت
    نیـزه هایی که رُبـودند سَــرِ اکبر را


    آه در گوشه ی ویرانه که دِق مرگ شدیم
    تا کـه همبـازیِ من زد نفسِ آخـر را


    کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم
    بیـن زنجیر نهـان کرد تَنی لاغــر را


    چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
    سرخ دیدم بدنش،تکّه ای از معجر را


    حسن لطفی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
    از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

    از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
    دنبال عمه هام دویدم به کودکی


    آن شب که در مقابل من عمه را زدند
    فریاد الفرار شنیدم به کودکی

    عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
    من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی


    آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
    چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی

    با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
    بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی


    یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
    این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

    در مجلس شراب که شخصیتم شکست
    من آستین صبر جویدم به کودکی


    قاسم نعمتی







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
    در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم

    بوسه زنان پای غلامان باقریم
    بیچاره ایم و دست به دامان باقریم


    آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که
    همواره زیر بارش باران باقریم

    از داغ قبر خاکی او لطمه می زنیم
    بر سینه و به سر زده گریان باقریم


    یکتا امام اهل نظر یک نظر فقط
    آقا نمی کنی تو ضرر یک نظر فقط

    گرد و غبار قبر شما بهتر از بهشت
    یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت


    من که ز تو بهشت برینی نخواستم
    از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت

    جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن ...
    رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت


    شمعی کنار پنجره های بقیع نیست
    گریه کنار پنجره ها بهتر از بهشت

    در خواب هم برای تو گنبد نساختیم
    اصلا چرا برای تو مرقد نساختیم


    از این به بعد روضه ی ما می شود شروع
    با خاطرات کرببلا می شود شروع

    با اشک و سوز وآه و نوا می شود شروع
    دارد عزای اهل ولا می شود شروع

    چون گریه های آل عبا می شود شروع
    خونریزی از دو چشم شما می شود شروع

    این ماجرا بگو ز کجا آب می خورد
    قصه ز ظلم آن خلفا می شود شروع

    جسمی میان آن درو دیوار مانده بود
    ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود

    با پنج سال سن سر بر نیزه دیده ای
    در زیر نیزه ها تن در خون تپیده ای

    مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام
    تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای

    پای برهنه با تن زخمی دویده ای
    از روی خارهای بیابان پریده ای

    رقاصه ها به دور شما تاب خورده اند
    دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیده ای

    روضه تمام و این دلمان غرق در غم است
    این اولین گریز به ماه محرم است ....



    شاعر : جعفر ابوالفتحی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    آسمان اشک غم از دیده ما بیرون کرد
    دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون کرد

    هر دلی رسته ز غم بود، به غم کرد دچار
    هر سری لاف زد از عقل و خرد مجنون کرد


    هر که در دایره عشق و وفا گام نهاد
    چرخش از دایره عشق و وفا بیرون کرد

    پنچمین حجت حق حضرت باقر که خدا
    بهر او خلقت این دایره گردون کرد

    گشت مسموم جفا از اثر زهر ولید
    شیعیان را به جهان غمزده و محزون کرد

    چه دهم شرح غمش را که ندانم به خدا
    با دل خسته او زهر هلاهل چون کرد


    گویم آن قدر که تا بر سر زین جای گرفت
    آسمان زین فلک از غم او وارون کرد

    قدر این گوهر یکدانه ندانست فلک
    که غریبانه به زیر لحدش مدفون کرد


    می رود اشگ غم از چشم ملایک «خسرو»
    شعر جانسوز تو چون چشم ملک جیحون کرد

    (محمّد خسرو نژاد)






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi