صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 126

موضوع: اسرار عاشورا (جلد 1و2)

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    قدرت امام حسین علیه السلام از نظر شیعه

    اما قدرت حضرت اباعبدالله الحسین از جهت ولایت مطلقه، همان قدرت عظیم الهی است که خداوند متعال به ائمه علیهم السلام عطا نموده است، همان قدرتی که انبیاء عظام با آن معجزات را انجام می داند، موسی، عصا را اژدها می کرد و دریا را می شکافت، عیسی مرده را زنده می کرد و مجسمه را جان می داد، همان قدرتی است که خداوند به امیرالمؤمنین داده بود و عجائب بی شمار از او سر می برد.
    راوی گوید: خدمت امام رضا علیه السلام بودم، روی کاغذی این جمله را نوشتم: دنیا در نزد امام همانند نیمه گردوئی جلوه گرست، (که امام به تمامی آن کاملا مسلط است) این نوشته را به حضرت دادم و عرض کردم: فدایت شوم، اصحاب ما روایتی را نقل کرده اند، من آن را انکار نکردم ولی می خواهم از شما بشنوم، حضرت به آن کاغذ نگاه نمود، سپس آنرا پیچید بگونه ای که گمان کرده (گفتن آن) بر حضرت سخت آمد، سپس فرمود: آری این حق است، آن را به روی پوست منتقل کن. (28) (تا بماند و از بین نرود)
    آری چگونه چنین نباشد در حالی که در نزد آل محمد است هفتاد و دو حرف از اسم اعظم الهی، حروفی که یک حرف آن، آصف را قدرت داد تا تخت بلقیس را حاضر کند، و عیسی با آن همه معجزات فقط دو حرف نزد او بود.
    امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند به عیسی دو حرف (از اسم اعظم داد) و با آن اقدام می کرد، به موسی چهارحرف و به ابراهیم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داد، و برای محمد و آل محمد همه را جمع کرد، اسم اعظم هفتاد و سه حرف است که خداوند به محمد هفتاد و دو حرف را عطا فرمود و یکی را در حجاب قرار داد. (29)



    هرچه پیامبران الهی داشتند، اهل البیت همه را دارند

    ابوحمزه ثمالی از امام چهارم علی بن الحسین علیهماالسلام پرسید آیا ائمه علیهم السلام می توانند مرده را زنده کنند و کور مادرزاد و ابرص را شفا دهند و بر روی آب راه روند؟ حضرت فرمود: خداوند هیچ چیزی به هیچ پیغمبری نداده است مگر آنکه آن را به محمد صلی الله علیه و آله عطا نموده است، با اضافه ای که به انبیاء نداده است.
    پس هر چه نزد پیامبر اکرم بود، به حضرت امیر علیه السلام داد، سپس به (امام) حسن و حسین و پس از امام حسین از هر امامی به امام بعدی تا روز قیامت، همراه با اضافاتی که در هر سال و در هر ماه و در هر ساعت حادث می شود. (30)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هرچه پیامبران الهی داشتند، اهل البیت همه را دارند

    ابوحمزه ثمالی از امام چهارم علی بن الحسین علیهماالسلام پرسید آیا ائمه علیهم السلام می توانند مرده را زنده کنند و کور مادرزاد و ابرص را شفا دهند و بر روی آب راه روند؟ حضرت فرمود: خداوند هیچ چیزی به هیچ پیغمبری نداده است مگر آنکه آن را به محمد صلی الله علیه و آله عطا نموده است، با اضافه ای که به انبیاء نداده است.
    پس هر چه نزد پیامبر اکرم بود، به حضرت امیر علیه السلام داد، سپس به (امام) حسن و حسین و پس از امام حسین از هر امامی به امام بعدی تا روز قیامت، همراه با اضافاتی که در هر سال و در هر ماه و در هر ساعت حادث می شود. (30)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نمونه ای از قدرت و معجزه سیدالشهداء

    از امام چهارم علیه السلام روایت است که فرمود: پس از امام حسن علیه السلام عده ای از مردم نزد امام حسین آمدند و گفتند: ای پسر پیامبر، از آن عجائبی که پدر شما به ما نشان می داد نزد شما چیست؟
    امام حسین علیه السلام فرمود: آیا پدرم را می شناسید؟ گفتیم آری همه ما او را می شناسیم،
    حضرت پرده ای را که بر اتاقی بود بلند نمود و فرمود: به داخل اتاق نگاه کنید، چون نگاه کردیم دیدیم که امیرالمؤمنین علیه السلام آنجاست، گفتیم ما شهادت می دهیم که علی خلیفه خدا و شما فرزند او هستی. (31)
    امام چهارم علیه السلام حکایت کند که زنی بنام نظره ازدیه نزد امام حسین آمد، حضرت فرمود: ای نظرة مدتی است که نزد من نیامده ای؟ عرض کرد: ای پسر پیامبر بخاطر چیزی است که در فرق سرم پیدا شده و بسیار مرا غصه دار کرده است (گویا مرضی گرفته بود که قسمتی از موهایش سفید شده بود) حضرت فرمود: نزدیک بیا، وقتی نزدیک رفت، حضرت انگشت خود را بر بیخ آن سفیدی نهاد، بلافاصله موی او سیاه شد، سپس فرمود: آینه ای به او بدهید! وقتی نگاه کرد و دید سفیدی از میان رفته خوشحال شد، امام حسین نیز از خوشحالی او شادمان گردیدند. (32)
    سیدالشهداء از اسرار الهی به اصبغ نشان داد

    اصبغ بن نبایة از یاوران حضرت امیر علیه السلام است او گوید: به امام حسین عرض کردم: از شما راجع به چیزی می خواهم درخواست کنم که به آن یقین دارم، و از سر خداست و آن سر در نزد شماست، حضرت فرمود: ای اصبغ می خواهی گفتگوی پیامبر را با - ابی دون - (ابی بکر) در مسجد قبا ببینی؟ گفتم آری (حضرت امیر علیه السلام قبلاً بعد از رحلت پیامبر اکرم، در مسجد قبا، پیامبر را به ابوبکر نشان داده بود، و در آنجا پیامبر ابوبکر را توبیخ فرموده بود).
    حضرت فرمود: برخیز، ناگاه خودم را (از مدینه) در کوفه دیدم، نگاه کردم، در کمتر از یک چشم بهم زدن مسجد (کوفه) را دیدم، حضرت در صورتم تبسم نمود سپس فرمود: ای اصبغ سلیمان ابن داود، باد تحت اختیارش بود غدوها شهر و رواحها شهر، ولی به من بیش از سلیمان داده شده است.
    عرض کردم: بخدا که راست فرمودی ای پسر پیامبر، حضرت فرمود: مائیم کسانی که علم کتاب و بیان آن، نزد ماست نزد هیچکس از مخلوقات خدا، آنچه نزد ماست، نیست، چون ما اهل سر خدائیم، سپس در صورتم تبسم نموده فرمود: داخل شو، وقتی وارد (مسجد کوفه) شدم، ناگاه پیامبر را دیدم که در محراب مسجد رداء را بخود پیچیده است. (33) الحدیث




    سیدالشهداء، پیامبر و علی و حسن را به جابر نشان داد

    هنگامیکه سیدالشهداء عازم عراق شده بود، جابر بن عبدالله آمد و به حضرت عرض کرد: شما فرزند پیامبر هستید، صلاح شما می دانم که مانند برادر خود، صلح کنید، چرا که برادر شما آگاه و موفق بود. حضرت فرمود: ای جابر آنچه برادرم کرد به دستور خدا و پیامبر بود، من هم به دستور خدا و پیامبر اقدام می کنم، آیا می خواهی پیامبر و علی و برادرم حسن علیهم السلام را گواه بیاورم؟!
    سپس حضرت به آسمان نگاه کرد، ناگاه درب آسمان باز شد، پیامبر و علی و حسن و حمزه و جعفر علیهم السلام فرود آمدند، جابر گوید: از ترس از جا پریدم.
    پیامبر فرمود: ای جابر آیا راجع به حسن قبلاً به تو نگفتم که مؤمن نخواهی بود مگر اینکه تسلیم امامان خود باشی و اعتراض نکنی؟ آنگاه پیامبر جایگاه معاویه و یزید را در عذاب به جابر نشان دادند، سپس پیامبر با همراهان به آسمان صعود نمود، از آن بالا سیدالشهداء را صدا زده فرمود: پسرم به من ملحق شو، امام حسین به حضرت ملحق شد و به آسمان رفتند به گونه ای که دیدم وارد بهشت شدند، پیامبر به من نگاه نمود و در حالیکه دست حسین را گرفته بود فرمود: ای جابر این پسرم با من است، تسلیم او باش و شک مکن تا مؤمن باشی، جابر گوید: چشمهایم کور باد اگر آنچه گفتم ندیده باشم. (نفس المهموم)
    آمدن ملائکه و اجنه به کمک سیدالشهداء

    امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی سیدالشهداء از مدینه خارج شد، گروههائی از ملائکه، سلاح در دست، سوار بر مرکب بهشتی، نزد حضرت آمدند، سلام کردند و گفتند: ای حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادرش، خداوند جد شما را به ما در جاهای مختلف کمک داده و ما را نیز به کمک شما فرستاده است، حضرت فرمود: وعده گاه ما کربلا باشد، همانجا که شهید می شوم، گفتند: ای حجت خدا اگر از دشمن هراس داری بفرما تا با شما باشیم، حضرت فرمود: اینها به من راهی ندارند و کاری نمی توانند بکنند تا به جایگاهم برسم، در خبر است که گروههائی از جن نیز به کمک حضرت آمدند و گفتند: ما شیعه و یاوران شما هستیم، اگر فرمان دهی، همه دشمنان شما را نابود کنیم بدون اینکه شما از جای خود حرکت کنید. حضرت برای آنها دعای خیر نمود و فرمود: مگر در کتاب خدا نخوانده اید هر کجا باشید، هر چند در برجهای بلند، مرگ به سراغ شما خواهد آمد، و فرموده است کسانی که بر آنها قتل نوشته شده به آرامگاه خود خواهند رفت، اگر من در جای خودم بمانم، این خلق ننگین به چه امتحان و مبتلا می شوند؟ چه کسی در آرامگاه من خواهد بود، در حالی که خداوند آن را هنگام گستردن زمین اختیار کرده و آن را امان دین و دنیای آنها قرار داده است. آنگاه جن بعد از سخنان سیدالشهداء گفتند: بخدای سوگند اگر نه این است که اطاعت شما لازم و ترور جایز نیست، تمام دشمنان شما را قبل از اینکه به شما برسند هلاک می کردیم! حضرت فرمود: بخدا سوگند ما از شما بیشتر قدرت داریم بر دشمنان، ولی (ما اقدام نمی کنیم تا) لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینه یعنی تا هر که هلاک می شود بعد از روشن شدن راه و هر که هدایت می یابد نیز از روی آگاهی باشد. (نفس المهموم)
    فصل دوم:


    زمینه های قیام یا اسلام و سیدالشهداء

    اهداف نهضت عاشورا

    ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
    مخالفین هر مکتب و هر دینی، در ابتدای ظهور مکتب جدید، بطور علنی با آن برخورد می کنند، زیرا آن مکتب، بخاطر جوانی و تازگی آن، هنوز دارای طرفداران جدی نشده است، ولی آنها در اکثریت و قدرت هستند، همچنانکه دیدیم مشرکین در صدر اسلام با تمام توان از هر راهی که ممکن بود، مانند شکنجه، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غیره به مقابله با اسلام پرداختند.
    اما پس از آن مکتب و مرام، پیشرفت پیدا کرد، و دارای طرفداران جدی شد و به قدرت رسید، مخالفین آن مکتب دیگر نمی توانند با روش مقابله رویاروی و اظهار مخالفت علنی به مقابله بپردازند، زیرا با نفوذی که مکتب جدید دارد، آنها رسوا و نابود می شوند،
    بهترین راه برای مقابله با مکتب و انقلابی که پیروز شده است، همگام شدن ظاهری با آن مکتب، و تظاهر نمودن به قبول آن، و سپس منحرف کردن تدریجی مردم از اصول و پایه های آن مکتب است به گونه ای که مردم متوجه حساسیت انحرافات نشوند، تنها وقتی متوجه مکتب و اعتقاد خود بشوند که کار از کار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند، یعنی خود را در عمل و عقیده نسبت به آن مرام سست احساس کنند، اینجاست که یک درخت تنومند و ریشه دار را می شود موریانه وار بر اثر نابود کردن تدریجی ریشه های مخفی آن با یک ضربه و فشار اندک سرنگون کرد.
    موریانه حیوانی ضعیف و نابیناست، به گونه ای که مورچه دشمن سرسخت او به حساب می آید، اما همین حیوان ضعیف، اگر به ساختمان یا درخت تنومندی حمله کند، آن را ویران می کند.
    روش ویرانگری این حیوان بسیار سهمگین است، او از دو ویژگی استفاده می کند، ویژگی اول آنکه چون از نور خورشید فراری است. وقتی به چیزی مانند درخت یا ستون خانه حمله می کند، آن را از درون پوک می کند به گونه ایکه جدار بیرونی و پوسته بیرونی سوراخ نشود، به این ترتیب، انسان هرگز متوجه تهی شدن و سست شدن ستون خانه نمی شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ویژگی دوم او این است که ویرانگری خود را به آرامی و اندک اندک انجام می دهد، به گونه ای که تا قبل از وقوع حادثه، هر کس به ستون یا درخت تکیه دهد، متوجه فاجعه ای که در شرف وقوع است نمی شود، آن فاجعه ای که بر سر اسلام به وقوع پیوست و می رفت تا به مرور زمان، همراه با خواب غفلتی که سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خیمه اسلام را یکسره نابود کند، درست مانند همین جریان بود، مسلمانان در خواب غفلت، و مخالفین به آرامی و تدریج، مشغول تهی کردن و نابود کردن اساس و ریشه های درونی و پر اهمیت اسلام بودند.
    آنچه ما در این نوشتار بر آنیم که به وضوح روشن سازیم، بیان عمق فاجعه و خطر بزرگی بود که می رفت اسلام و زحمات پیامبر اکرم و شهداء و فداکاریهای اهل بیت عصمت و طهارت را از بین ببرد. این درست است که خداوند دین خود را حفظ می کند، اما منافقین سعی خود را بکار خواهند گرفت، و خداوند هم به وسیله اسباب و علل طبیعی دین خود را محافظت می کند، و حکمت الهی بر این قرار گرفت که سیدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دین گردد همچنانکه نبی مکرم آورنده آن شریعت شد.
    امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی پرچمهای معاویه و اهل شام را دید فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اینها اسلام را بالاجبار پذیرفتند ولی در باطن مسلمان نبودند، وقتی که یار و یاور پیدا کردند، کفر خود را اظهار نمودند و به دشمنی خود با ما برگشتند، جز اینکه نماز را رها نکردند. (34)
    آنچه بعد از پیامبر اکرم انجام گرفت، خواسته یا ناخواسته، نتیجه ای جز نابودی تدریجی اسلام نداشت،
    اکنون به انحرافات و اجتهاداتی که خلفاء در مقابل پیامبر و بعد از حضرت، نسبت به تغییر دستورات دینی انجام دادند، و کار را به جایی رساندند که امام حسین علیه السلام برای نجات دین، جز فداکاری چاره ای نداشت، توجه می کنیم،
    وضعیت اسلام و مسلمین از ابتدا تا زمان قیام سیدالشهداء

    یا ابا عبدالله انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمه و الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک و بنی علیه بنیانه...
    این همه انحرافات و گمراهیها که منجر به قیام و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین و یارانش گردید، نتیجه کارهایی است که از اواخر عمر پیامبر به بعد، انجام گرفت.



    شروع انحرافات در زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

    جریان را از بستر بیماری پیامبر شروع می کنیم، هنگام رحلت حضرت فرا رسیده بود، در خانه حضرت عده ای از اصحاب از جمله عمر بن خطاب حاضر بودند، پیامبر فرمود: بیائید تا برای شما فرمانی را بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید، عمر گفت: پیامبر هذیان می گوید کتاب خدا برای ما کافی است، تعجب اینجاست که در حضور پیامبر و در زمان حیات حضرت، عده ای به طرفداری از عمر برخاستند و حرف او را تکرار کردند، و عده ای سخن پیامبر را تایید کردند و چون مشاجره و سخنان بیهوده بالا گرفت، پیامبر فرمود: برخیزید. (35)
    آری اگر مسلمان از غصه خون بگرید - همچنان که ابن عباس بشدت می گریست - که چرا نگذاشتند فرمانی را که ضامن هدایت بشر بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله صادر کند، جا دارد، و شما خود خوب می دانید وقتی در حضور پیامبر، با گستاخی به اعتراض برخیزند، در فردای رحلت حضرت چه رخ خواهد داد؟!
    و این اولین و مهمترین انحراف اساسی بود که در مقابل پیامبر انجام گرفت، این جریان که در کتابهای متعدد و معتبر اهل سنت آمده است نشانگر مطالب بسیاری است که قلم از ترسیم آن عاجز است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سیدالشهداء از اسرار الهی به اصبغ نشان داد

    اصبغ بن نبایة از یاوران حضرت امیر علیه السلام است او گوید: به امام حسین عرض کردم: از شما راجع به چیزی می خواهم درخواست کنم که به آن یقین دارم، و از سر خداست و آن سر در نزد شماست، حضرت فرمود: ای اصبغ می خواهی گفتگوی پیامبر را با - ابی دون - (ابی بکر) در مسجد قبا ببینی؟ گفتم آری (حضرت امیر علیه السلام قبلاً بعد از رحلت پیامبر اکرم، در مسجد قبا، پیامبر را به ابوبکر نشان داده بود، و در آنجا پیامبر ابوبکر را توبیخ فرموده بود).
    حضرت فرمود: برخیز، ناگاه خودم را (از مدینه) در کوفه دیدم، نگاه کردم، در کمتر از یک چشم بهم زدن مسجد (کوفه) را دیدم، حضرت در صورتم تبسم نمود سپس فرمود: ای اصبغ سلیمان ابن داود، باد تحت اختیارش بود غدوها شهر و رواحها شهر، ولی به من بیش از سلیمان داده شده است.
    عرض کردم: بخدا که راست فرمودی ای پسر پیامبر، حضرت فرمود: مائیم کسانی که علم کتاب و بیان آن، نزد ماست نزد هیچکس از مخلوقات خدا، آنچه نزد ماست، نیست، چون ما اهل سر خدائیم، سپس در صورتم تبسم نموده فرمود: داخل شو، وقتی وارد (مسجد کوفه) شدم، ناگاه پیامبر را دیدم که در محراب مسجد رداء را بخود پیچیده است. (33) الحدیث

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    سیدالشهداء، پیامبر و علی و حسن را به جابر نشان داد

    هنگامیکه سیدالشهداء عازم عراق شده بود، جابر بن عبدالله آمد و به حضرت عرض کرد: شما فرزند پیامبر هستید، صلاح شما می دانم که مانند برادر خود، صلح کنید، چرا که برادر شما آگاه و موفق بود. حضرت فرمود: ای جابر آنچه برادرم کرد به دستور خدا و پیامبر بود، من هم به دستور خدا و پیامبر اقدام می کنم، آیا می خواهی پیامبر و علی و برادرم حسن علیهم السلام را گواه بیاورم؟!
    سپس حضرت به آسمان نگاه کرد، ناگاه درب آسمان باز شد، پیامبر و علی و حسن و حمزه و جعفر علیهم السلام فرود آمدند، جابر گوید: از ترس از جا پریدم.
    پیامبر فرمود: ای جابر آیا راجع به حسن قبلاً به تو نگفتم که مؤمن نخواهی بود مگر اینکه تسلیم امامان خود باشی و اعتراض نکنی؟ آنگاه پیامبر جایگاه معاویه و یزید را در عذاب به جابر نشان دادند، سپس پیامبر با همراهان به آسمان صعود نمود، از آن بالا سیدالشهداء را صدا زده فرمود: پسرم به من ملحق شو، امام حسین به حضرت ملحق شد و به آسمان رفتند به گونه ای که دیدم وارد بهشت شدند، پیامبر به من نگاه نمود و در حالیکه دست حسین را گرفته بود فرمود: ای جابر این پسرم با من است، تسلیم او باش و شک مکن تا مؤمن باشی، جابر گوید: چشمهایم کور باد اگر آنچه گفتم ندیده باشم. (نفس المهموم)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آمدن ملائکه و اجنه به کمک سیدالشهداء

    امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی سیدالشهداء از مدینه خارج شد، گروههائی از ملائکه، سلاح در دست، سوار بر مرکب بهشتی، نزد حضرت آمدند، سلام کردند و گفتند: ای حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادرش، خداوند جد شما را به ما در جاهای مختلف کمک داده و ما را نیز به کمک شما فرستاده است، حضرت فرمود: وعده گاه ما کربلا باشد، همانجا که شهید می شوم، گفتند: ای حجت خدا اگر از دشمن هراس داری بفرما تا با شما باشیم، حضرت فرمود: اینها به من راهی ندارند و کاری نمی توانند بکنند تا به جایگاهم برسم، در خبر است که گروههائی از جن نیز به کمک حضرت آمدند و گفتند: ما شیعه و یاوران شما هستیم، اگر فرمان دهی، همه دشمنان شما را نابود کنیم بدون اینکه شما از جای خود حرکت کنید. حضرت برای آنها دعای خیر نمود و فرمود: مگر در کتاب خدا نخوانده اید هر کجا باشید، هر چند در برجهای بلند، مرگ به سراغ شما خواهد آمد، و فرموده است کسانی که بر آنها قتل نوشته شده به آرامگاه خود خواهند رفت، اگر من در جای خودم بمانم، این خلق ننگین به چه امتحان و مبتلا می شوند؟ چه کسی در آرامگاه من خواهد بود، در حالی که خداوند آن را هنگام گستردن زمین اختیار کرده و آن را امان دین و دنیای آنها قرار داده است. آنگاه جن بعد از سخنان سیدالشهداء گفتند: بخدای سوگند اگر نه این است که اطاعت شما لازم و ترور جایز نیست، تمام دشمنان شما را قبل از اینکه به شما برسند هلاک می کردیم! حضرت فرمود: بخدا سوگند ما از شما بیشتر قدرت داریم بر دشمنان، ولی (ما اقدام نمی کنیم تا) لیهلک من هلک عن بینة و یحیی من حی عن بینه یعنی تا هر که هلاک می شود بعد از روشن شدن راه و هر که هدایت می یابد نیز از روی آگاهی باشد. (نفس المهموم)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فصل دوم:


    زمینه های قیام یا اسلام و سیدالشهداء

    اهداف نهضت عاشورا

    ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة
    مخالفین هر مکتب و هر دینی، در ابتدای ظهور مکتب جدید، بطور علنی با آن برخورد می کنند، زیرا آن مکتب، بخاطر جوانی و تازگی آن، هنوز دارای طرفداران جدی نشده است، ولی آنها در اکثریت و قدرت هستند، همچنانکه دیدیم مشرکین در صدر اسلام با تمام توان از هر راهی که ممکن بود، مانند شکنجه، و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غیره به مقابله با اسلام پرداختند.
    اما پس از آن مکتب و مرام، پیشرفت پیدا کرد، و دارای طرفداران جدی شد و به قدرت رسید، مخالفین آن مکتب دیگر نمی توانند با روش مقابله رویاروی و اظهار مخالفت علنی به مقابله بپردازند، زیرا با نفوذی که مکتب جدید دارد، آنها رسوا و نابود می شوند،
    بهترین راه برای مقابله با مکتب و انقلابی که پیروز شده است، همگام شدن ظاهری با آن مکتب، و تظاهر نمودن به قبول آن، و سپس منحرف کردن تدریجی مردم از اصول و پایه های آن مکتب است به گونه ای که مردم متوجه حساسیت انحرافات نشوند، تنها وقتی متوجه مکتب و اعتقاد خود بشوند که کار از کار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند، یعنی خود را در عمل و عقیده نسبت به آن مرام سست احساس کنند، اینجاست که یک درخت تنومند و ریشه دار را می شود موریانه وار بر اثر نابود کردن تدریجی ریشه های مخفی آن با یک ضربه و فشار اندک سرنگون کرد.
    موریانه حیوانی ضعیف و نابیناست، به گونه ای که مورچه دشمن سرسخت او به حساب می آید، اما همین حیوان ضعیف، اگر به ساختمان یا درخت تنومندی حمله کند، آن را ویران می کند.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 18-08-2021 در ساعت 17:27
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روش ویرانگری این حیوان بسیار سهمگین است، او از دو ویژگی استفاده می کند، ویژگی اول آنکه چون از نور خورشید فراری است. وقتی به چیزی مانند درخت یا ستون خانه حمله می کند، آن را از درون پوک می کند به گونه ایکه جدار بیرونی و پوسته بیرونی سوراخ نشود، به این ترتیب، انسان هرگز متوجه تهی شدن و سست شدن ستون خانه نمی شود، مگر افراد متخصص و ژرف نگر، ویژگی دوم او این است که ویرانگری خود را به آرامی و اندک اندک انجام می دهد، به گونه ای که تا قبل از وقوع حادثه، هر کس به ستون یا درخت تکیه دهد، متوجه فاجعه ای که در شرف وقوع است نمی شود، آن فاجعه ای که بر سر اسلام به وقوع پیوست و می رفت تا به مرور زمان، همراه با خواب غفلتی که سراسر عالم اسلام را فراگرفته بود، ستون خیمه اسلام را یکسره نابود کند، درست مانند همین جریان بود، مسلمانان در خواب غفلت، و مخالفین به آرامی و تدریج، مشغول تهی کردن و نابود کردن اساس و ریشه های درونی و پر اهمیت اسلام بودند.
    آنچه ما در این نوشتار بر آنیم که به وضوح روشن سازیم، بیان عمق فاجعه و خطر بزرگی بود که می رفت اسلام و زحمات پیامبر اکرم و شهداء و فداکاریهای اهل بیت عصمت و طهارت را از بین ببرد. این درست است که خداوند دین خود را حفظ می کند، اما منافقین سعی خود را بکار خواهند گرفت، و خداوند هم به وسیله اسباب و علل طبیعی دین خود را محافظت می کند، و حکمت الهی بر این قرار گرفت که سیدالشهداء، خون خدا شود و سر بقاء دین گردد همچنانکه نبی مکرم آورنده آن شریعت شد.
    امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی پرچمهای معاویه و اهل شام را دید فرمود: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اینها اسلام را بالاجبار پذیرفتند ولی در باطن مسلمان نبودند، وقتی که یار و یاور پیدا کردند، کفر خود را اظهار نمودند و به دشمنی خود با ما برگشتند، جز اینکه نماز را رها نکردند. (34)
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آنچه بعد از پیامبر اکرم انجام گرفت، خواسته یا ناخواسته، نتیجه ای جز نابودی تدریجی اسلام نداشت،
    اکنون به انحرافات و اجتهاداتی که خلفاء در مقابل پیامبر و بعد از حضرت، نسبت به تغییر دستورات دینی انجام دادند، و کار را به جایی رساندند که امام حسین علیه السلام برای نجات دین، جز فداکاری چاره ای نداشت، توجه می کنیم،
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وضعیت اسلام و مسلمین از ابتدا تا زمان قیام سیدالشهداء

    یا ابا عبدالله انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمه و الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممن اسس اساس ذلک و بنی علیه بنیانه...
    این همه انحرافات و گمراهیها که منجر به قیام و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین و یارانش گردید، نتیجه کارهایی است که از اواخر عمر پیامبر به بعد، انجام گرفت.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 3 از 13 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi