این وضع، بسیار بدوران جاهلیّت و عهد ما قبل اسلام شبیه است، که مشاهده می شود شئون حیات ملی و مذهبی ما دمبدم بخطر نیستی و سقوط تهدید می گردد و مال و ناموس مردم از نزدیکی در دسترس غارتگران و دزدان ماجراجو قرار گرفته است.
آنکه پیش از من بر این دستگاه بزرگ حکومت میکرد، قانون مقدّس اسلام و رفتار عادلانه خلفاء راشدین را ناچیز انگاشته و تا دورترین مرزهای کشور دست تعدّی و ظلم دراز کرده بود.
امروز که دست انقلاب و آشوب او را از کاخ آسمان خراش سلطنت و استبداد در گور تیره پنهان کرد، باز هم دیده می شود که بدعت های آن پیرمرد بصورت شراره های نیمه خاموش در میان جامعه دود فتنه و شرارت برانگیخته آتش نفاق را دامن می زند.
بخدای توانا سوگند، چنان نقشه حدود و حقوق را با هندسه عدل و داد ترسیم کنم که پشیزی از دارایی بینوایان بر گردن اشراف بنی امیّه، یعنی همان کسانی که با شمشیر ستم و جور خود بجان مردم افتاده و سرانجام پیشوای خود را هم فدای تبهکاری و اشتباهات خود کرده بودند، باقی نماند.
باز هم بهر چه مقدّس است قسم، پولهایی که از ثروت دیگران، بکابین زنان رفته و قباله های املاک بدان وسیله تنظیم شده است، بدست عدالت ما باز گرفته خواهد شد، و آن اسناد و مدارک را که بامضای ظلم ننگین است، بهیچ رسمیّت نخواهیم شناخت.