خطابه اى آتشين يا محاكمه ى رئيس حكومت
سخنان اهرمنى و رعب انگيز يزيد كه در آن مقدس ترين معتقدات اسلامى را آشكارا انكار كرده و بى شرمانه سخن از انتقام از پيغمبر به ميان آورد و كشتن حسين و ياران آزاده ى او را در برابر شكستى كه نصيب كفار قريش در جنگ بدر شده بود قرار داد، در سراسر مجلس طنين انداخت و اثرى بسيار بد بر افكار و دلها گذارد.
آيا يزيد به پيغمبر ناسزا مى گويد و دشمنان آن حضرت و كفار را به عظمت ياد مى كند؟ آرى اين يك حقيقت تلخ و درد ناك است و اولين بارى است كه مردى به نام خليفه اسلامى تمام مقدسات اسلامى را آشكارا مورد استهزاء و انكار قرار مى دهد، اما مگر كسى مى تواند بر آن جرثومه ى ننگ و فضيحت اعتراض كند؟؟
سايه شوم و سهمگين قدرت او آن چنان بر سراسر كشور و بر سر همه سايه افكنده است كه كوچكترين خيال اعتراض به وى مرگ حتمى و قطعى را در بر دارد ولى آيا قدرت يزيد از نظر خاندان اسير حسين عليه السلام هم اينگونه است و تا اين درجه وحشت انگيز؟ آيا از اين همه ترسى كه در دلهاى همگان از حكومت ستم و استبداد فرزند معاويه وجود دارد در دلهاى قافله ى اسيران هم خبرى هست ؟ قطعا نه .آنها اگر از قدرت يزيد احساس وحشت مى كردند از روز اول در برابر او تسليم مى شدند و بيعت با او را ننگ و ذلت و خوارى نمى شمردند آرى اينجا است كه بايد كاروان تبليغ حسين عليه السلام حساس ترين وظيفه حياتى خود را انجام دهند و در برابر سخنان كفر آور يزيد سخت به مقابله برخيزيد، آخر مگر نه اين است كه آنها اسارت را پذيرفتند تا اسلام را از اسارت حكومت كفر و الحاد بنى اميه نجات بخشند؟؟ آيا مگر نه اين است كه آنها اين بار گران مصيبت را تحمل كردند تا از هستى اسلام و وجوديت آن دفاع كنند؟