صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 262

موضوع: درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت

  1. Top | #181

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نويسنده معتقد است كه يزيد بن معاويه در اينگونه اظهارات خود و اظهار پشيمانى هائى كه مى نمود نه تنها هيچگونه حسن نيتى نداشت و مى خواست بدين وسيله نفوذ معنوى از دست رفته ى خود را بار ديگر باز گرداند بلكه شواهدى در دست است كه نشان مى دهد او مى خواست فاجعه ى دردناك كربلا و حادثه ى خونين طف را از راه ديگر دچار تحريف سازد.

    ابتدا حكومت شام در نظر داشت جنايتها و كشتارهاى ننگين خود را كه نسبت به خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله انجام داده بود در پرده و استتار نگاه دارد و داستان را از آن صورت دردناك اصلى به صورت بسيار ساده و عادى و غير مهم جلوه دهد، اما با تبليغات ريشه دار و پى گيرى كه كاروان اسيران در فرصت هاى حساس و حياتى در كوفه و شام درباره حوادث كربلا انجام دادند و حقايق را بى پرده و آشكار به اطلاع امت رساندند ديگر هيچگونه امكانى براى اينگونه تحريف براى حكومت بنى اميه باقى نماند، يزيد فكر كرد كه اكنون اجتماع اسلامى و مخصوصا پايتخت كشور در جريان صحيح وقايع خونين طف قرار گرفتند چه بهتر كه وى ضمن نيرنگ تازه اى هم خود را تبرئه كند و هم بسيار زيركانه اين فاجعه ى بزرگ را از يك راه تازه و مؤ ثر تحريف نمايد و آن راه اين است كه به مردم بفهماند من به اين كار راضى نبودم ، اما چه بايد كرد تقدير خدا اين چنين بود از اين جا است كه مى بينيم فرزند معاويه پس از آن كه پسر مرجانه را لعنت مى كند و گناه اين كار را بر گردن او مى افكند در پايان سخن مى گويد .. .ولكن قضى الله امرا فلم يكن له مرد (223)

    يعنى اگر كار در دست من بود هر آينه مرگ را از حسين دفع مى كردم هر چند به قيمت هلاكت بعضى از فرزندانم بود اما چه بايد كرد قضاى خداوند اينگونه بود و قضاى خداى را نمى توان رد كرد.

    در اين گفتار فرزند هند كشته شدن حسين بن على عليه السلام و ياران آزاده ى او را به حساب قضا و قدر خدا مى گذارد!!! و اين نيست مگر آنكه مى خواهد از اين راه بر روى جنايتها وحشيگريهاى خود پرده بپوشاند و آن را خواست خداوند و تقدير او معرفى نمايد.


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #182

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چهار - اين كه يزيد بن معاويه خود دستور قتل حسين عليه السلام را صادر كرده بود گناه اين جنايت بيش از همه بر گردن شخص او است حقيقتى است كه حتى بر جيره خوران و عمال حكومت او هم مخفى نيست ، آنهائى كه نمى خواهند حتى هيچ سخنى بر خلاف رضاى زاده معاويه بگويند، همه مى دانند فرزند پيغمبر را كسى جز يزيد نكشت و اين همه اظهار ندامت و پشيمانيها و لعن بر پسر مرجانه تنها به منظور فريب دادن افكار اجتماع و آرام نمودن هيجان شديد مردم است ، اين يك واقعيتى است كه به وسيله يكى از فرماندهان بزرگ كوفه به شخص او گفته شد آن هم در مجلسى كه يزيد بزرگان و فرماندهان كوفه را براى تبرئه خود حاضر ساخته بود.


  4. Top | #183

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مرحوم سپهر مى نويسد:

    يزيد مى خواست ذمت خود را از قتل حسين عليه السلام برى دارد.

    بزرگان شام را طلب نمود و ايشان را مخاطب داشت كه شما چنان دانسته ايد كه حسين بن على را من كشته ام يا قتل او حكم رانده ام ؟

    و حال آن كه چنين نيست بلكه پسر مرجانه كشت ، آنگاه سر هنگام و قائدان سپاه كوفه را طلب داشت :

    شيث بن ربعى و مصائب بن وهيه و شمر بن ذى الجوشن الضبانى و سنان بن انس النخعى و خولى بن يزيد الاصبحى و چند تن ديگر حاضر شدند. يزيد نخست روى به شيث ربعى كرد و گفت تو كشتى حسين را و من منشور كردم قتل او را؟ گفت من نكشتم لعنت خدا بر آن كس كه كشت .گفت پس از كيست قاتل ؟ گفت مصائب بن وهيبه . يزيد روى به او كرد و آن كلمات را اعادت نمود مصائب نيز به كردار شيث ربعى پاسخ داد بدين گونه در جواب يزيد هر يك آن امر فظيع را بر ديگرى مى بست تا نوبت به خولى بن يزيد اصبحى افتاد، متحير بود كه در جواب يزيد چه گويد خاموش ايستاد و همگان يكديگر را نظاره مى كردند كه چه چاره انديشند. يزيد بانگ برايشان زد كه بعضى از بعضى چاره مى جوئيد و پاسخ نمى گوئيد؟! سرهنگان بيچاره ماندند و متفق الكلمه گفتند قاتل حسين قيس بن ربيع بود يزيد روى با قيس كرد و گفت تو كشتى حسين را؟ گفت من كشتم ؟ گفت واى بر شما پس كدام كس كشت ؟ قيس گفت يا اميرالمؤ منين ! اگر مرا امان مى دهى مى گويم كيست كشنده حسين ؟ گفت بگو كه از براى تو امان است . قيس ‍ گفت حسين را نكشت الا آنكس كه رايات جنگ بر افروخت و جيش از پى جيش روان ساخت . يزيد گفت آن كس كدام است ؟ قيس گفت والله اى يزيد توئى و كشتى حسين را (224)

  5. Top | #184

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آرى اين يك حقيقتى است روشن و همه مى دانند كه كشنده حسين و صادر كننده ى فرمان قتل آن حضرت كسى جز فرزند معاويه نيست و اين همه تشبهاتى كه اكنون به آن دست مى زند تنها به منظور تثبيت وضع خويش و به دست آوردن موقعيت از دست رفته ى خود از نظر اجتماع است .

    پنج - پنجمين شاهد گويائى كه نشان مى دهد نوه بوسفيان نه تنها از عمل زاده مرجانه ناراضى نبود بلكه كاملا از آن خرسند و شادمان هم بود، روشى كه او پس از فاجعه ى خونين طف نسبت به فرزند زياد در پيش گرفت . ما در بحث گذشته نقل كرديم كه ابن اثير مورخ بزرگ اهل سنت مى نويسد:

    ولما وصل راءس الحسين الى يزيد حسنت حال ابن زياد عنده و زاده و وصله وسره ما فعل ..

    يعنى هنگامى كه سر حسين را براى يزيد بردند از فرزند زياد سخت مسرور شد و از عمل او خرسند گرديد وصله و عطاى او را زياد نمود.

    مردى كه با دريافت سر بريده فرزند پيغمبر از عبيدالله و عمل او سخت خشنود مى شود حتى به او در برابر اين خدمت !! پاداش مى دهد چگونه از او قابل قبول است كه بگويد: خدا لعنت كند پسر مرجانه را او حسين را كشت و من به چنين كارى راضى نبودم .

    يكى از مورخين ديگر اهل تسنن مى نويسد:

    انه استدعى ابن زيادا اليه و اعطاه اموالاكثيرة و تحفا عظيمة و قرب منزله و ادخله على نسائه و جعله نديمه و سكر ليلة و قال للمغن غن ثم قال يزيد بديها.
    اسقنى شربة تروى فؤ ادى

    ثم مل فاسق مثلها ابن زياد
    صاحب السر و الاماتة عندى و لتسديد مغنمى و جهادى
    قاتل الخارجى اغنى حسينا و مبيد الاعداء و الحساد (225)

    يعنى پس از حادثه ى كربلا يزيد فرزند زياد را نزد خود خواند و اموال بسيار و هداياى فراوانى به او بخشيد و به وى قرب و منزلت داد و رفعت مقام عطا نمود، او را نديم خود ساخت و به وى اجازت داد تا در حرم سرايش ‍ داخل شود، شبى را يزيد در كنار ابن زياد در حال مستى به سر برد، در آن شب به نغمه سرايان گفت بنوازيد و براى ما غنا بخوانيد سپس خود بالبداهه خطاب به ساقى اشعارى سرود و گفت : اى ساقى ! به من شرابى بنوشان كه قلب مرا نشاط بخشد و سيراب گرداند آنگاه جام خود را پر كن و مانند همان شراب به فرزند زياد بده - آنكسى كه صاحب اسرار و امانت من است ، همان كسى كه مشكل جنگ و غنيمت براى من با دست او حل گرديد، اين پسر زياد كه كشنده ى آن مرد خارجى يعنى حسين است و كسى است كه وحشت در دل دشمنان و حسد كنندگان بر من انداخت


  6. Top | #185

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اين داستانى است كه ابن جوزى آن را نقل مى كند و تاريخ آن بعد از حادثه ى كربلا است ، پس از آنكه مدتها يزيد همين زاده ى مرجانه را لعن كرد و گناه كشتن فرزند پيغمبر را بر گردن وى افكند تا بالاخره توانست شور و هيجان مردم را تسكين بخشد و نفرت و انزجار آنها را تعديل كند در آن هنگام در صدد بر آمد از همان زاده ى مرجانه يعنى همان كسى كه تا ديروز او را لعن مى كرد و خون حسين را بر گردن او مى افكند. آرى از همان كس در برابر آن خدمت بزرگ و حياتى !!! كه نسبت به او و حكومت او انجام داده بود به طور شايسته ؟! تقدير كند، او را نزد خود مى خواند و تا جائى او را به خود نزديك مى سازد كه بر حرمسرايش داخل مى كند و اموال و تحفه هاى فراوانى به او مى بخشد آنگاه با او مى نويسد و اشعارى مى سرايد كه در آن عقيده ى باطنى خود را در باره ى عبيدالله آشكار مى كند.

    يزيد در اين اشعار حسين را خارجى مى خواند و پسر مرجانه را از نظر اينكه كشنده ى حسين است مورد تجليل قرار مى دهد!!!

    آيا با اين حال مى توان باور كرد كه فرزند معاويه به راستى از عمل خود پيشمان گشته بود و واقعا حسين راضى نبود؟!

    آرى با نظر گرفتن اين شواهد قطعى و غير قابل انكار است كه نويسنده معتقد است سخنان يزيد و اظهار ندامت ها و پشيمانيهاى او نيرنگى بيش ‍ نبود و تنها مى خواست از اين راه احساسات و عواطف اجتماع را سخت به نفع خاندان پيغمبر تحريك شده بود آرام كند و آنها را تسكين بخشد.

  7. Top | #186

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    كاروان اسيران شام را ترك مى گويد


    خاندان پيغمبر عليه السلام پس از آنكه سه روز مجلس سوگوارى خود را در خانه ى يزيد به پايان رساندند فرزند معاويه آن را نزد خود خواست و به امام سجاد زين العابدين عليه السلام گفت :
    ان شئت اقمت عندنا فبرر ناك و ان شئت رددناك الى المدينة فقال لااريد الاالمدينة (226)
    يعنى اگر مايليد در شام نزد ما بمانيد و اگر نمى خواهيد به سوى مدينه باز گيريد؟ حضرت فرمود مى خواهيم به مدينه بر گرديم .
    نويسنده معتقد است كه يزيد بن معاويه هر چند در اينجا حضرت سجاد عليه السلام را بين اقامت در شام و يا رفتن به مدينه مخير، مى سازد، اما در باطن هيچگونه علاقه اى به ماندن اهلبيت در شام نداشت ، او مى خواست هر چه زودتر آنها شام را ترك گويند زيرا اقامت آنان در شام موجب مى شد كه مردم حادثه ى كربلا و جنايتهاى او را از يد نبرند و آن را فراموش ننمايد و هر چه اقامت آن زنان و كودكان در شام بيشتر به طول مى انجاميد به آتش ‍ خشم و نفرت عمومى عليه حكومت آل ابى سفيان بيشتر دامن زده مى شد، شور و هيجانى كه با خطابه هاى آتشين و جانسوز خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله در مردم به وجود آمده بود آن قدر ريشه دار و عميق بود كه فرزند معاويه براى تسكين آنها و تبرئه خود مجبور شد سران سپاه كوفه را بخواهد و در برابر شاميان و آنان گناه كشتن حسين عليه السلام را بر عهده ى ديگرى قرار دهد ( هر چند خوشبختانه اين مجلس به زيان يزيد پايان يافت و قيس ‍ بن ربيع سريحا به او گفت كه كشنده ى حسين جز تو نيست ) در چنين آشفته و آماده ى انفجار آيا قابل قبول است كه يزيد به اقامت اهلبيت در شام راضى باشد و راستى آنها را بين اقامت در شام يا رفتن به مدينه مخير سازد؟ قطعا اين چنين نيست ، حكومت دمشق مايل بود كه هر چه زودتر آنها شام را ترك گويند تا او بتواند اين آتشهاى زير خاكستر را در غيبت آن زنان و كودكان خاموش گرداند.


  8. Top | #187

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فرزند معاويه از يك سو به زين العابدين عليه السلام مى گويد: اگر مايليد در شام به بمانيد و ما به شما نيكى مى كنيم . و از سوى ديگر هنگامى كه خاندان وحى گفتند ما به مدينه بر مى گرديم نمك بر جراحت هاى قلب آنان مى پاشد و با كمال بى شرمى اموالى را حاضر مى سازد و به آنها مى گويد: خذاو هذالمال عوض ما اصابكم .
    يعنى اين مال را بگيريد در سراب آن مصيبت هائى كه به شما رسيده ام كلثوم در پاسخ فرمود:
    ما اقل حيائك و اصلب و جهك ! تقتل اخى و اهل بيتى و تعطينى عوضهم .!؟ (227)
    يعنى اى يزيد! چقدر حياى تو كم است و بى شرمى ! برادر من و اهلبيت مرا مى كشى و در عوض به ما مال مى دهى ؟

    آرى اين شجره خبيثه و اين خاندان منفور، كينه موروثى نسبت به دودمان پيغمبر دارند و زهر آن كينه ى شيطانى را آن ناپاك اكنون اينگونه بر قلب فرزندان داغ ديده ى پيغمبر فرو مى ريزد!!
    يزيد حق دارد الاآن در سوز و التهاب به سر ببرد و در خود نسبت به همين زنان و كودكان اسير بدترين دشمنيها را احساس كند، زيرا همين با بازوهاى به ريسمان بسته و با اندامهاى لاغر و ضعيفى كه فشار سنگين غل جامعه سخت آنها را رنج مى داد و - مهمتر از آنها با منطق رسا و خطابه هاى كوبنده و صريح خود - بزودى توانستند پايتخت كشور او را دچار هيجان و اضطراب سازند و همه چيز را يكباره به نفع خود عوض نمايند.


  9. Top | #188

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    آرى همين زنان و كودكان اسير در مدتى كوتاه توانستند آن چنان افكار و احساسات مردم را به سوى خود متوجه سازند كه فرزند معاويه مجبور شود هنگام خارج شدن آنان از شام با آنها نوعى رفتار كند كه درست طرف مخالف آن رفتارى است كه زمان ورود آنها به شام انجام داد، در آن روزى كه اين كاروان را به پايتخت كشور وارد كرده بودند شهر زينت كرده بود و مردم لباس نو بر تن داشتند و شام يكباره در شادى و سرور غرق بود، آن روز موقعيت يزيد بسيار ثابت و نفوذ و اعتبار او در بين اجتماع فراوان بود، ولى دودمان پيغمبر خاندان خارجى معرفى شده بودند و مردم از شكست !!! و اسارت آنها مسرور و شادان بودند، اما امروز كه همان اسيران بال و پر شكسته مى خواهند دمشق را ترك گويند آن چنان اوضاع و شرائط را به نفع خود دگرگون كرده اند كه يزيد هم مجبور است از آنان استمالت كند، امروز (بر عكس آن روز) دلهاى مردم از عشق و علاقه ى به آنها سرشار و لب ريز است ، ولى يزيد نفوذ و اعتبار معنوى خود را از دست داده و مورد تنفر و انزجار اجتماع قرار گرفته است ، مردم او را لعن مى كنند و آشكار از وى بيزارى مى جويند.
    آن روز اسرارء در محاصره شديد نظاميان و ماءمورين خشن و سنگدل يزيد وارد شام شده بودند و هيچگونه مورد رحم و شفقت نبودند، اما امروز فرزند معاويه نعمان بن بشير را كه در شمار اصحاب رسول خداى بود خواست و به او گفت تمام وسائل سفر را آماده گردان و از نظر خوراكى و آزوغه و آشاميدنى آنچه سزاوار است با خود بردار و از مردم شام مردى امين و پارسا با جماعتى از لشكر به ملازمت خدمت ايشان بر گمار، آنگاه يزيد به كسانى كه براى ملازمت ركاب كاروان آماده حركت بودند دستور داد كه همه جا در جلو قافله باشند و اگر در بين راه يكى از آنان براى حاجتى پياده شود همگان توقف كنند تا حاجت خود را بپردازد و در هر منزلى كه كاروان فرود آمدند نگهبانان از نزديك آنها دورتر فرود آيند و چنان كنند كه خدمتكاران و محافظين انجام مى دهند تا هنگامى كه وارد مدينه گردند. (228)
    و ما قبلت منه عطائه الا لاتقوى به ...و قال منذرين زبير بعد ماقدم المدينة انه قد اءجازنى بماءة الف و لايمنعنى ماصنع بى اءن اخبر كم خبره و الله انه ليشرب الخمر و الله ليسكر حتر يدع الصوة ..(229)

  10. Top | #189

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    يعنى هنگامى كه كاروان مدينه بر يزيد وارد شد يزيد آنها را اكرام نمود و به آن احساس كرد و جوائز بزرگى داد؛ به عبدالله بن حنظله كه مردى عابد و دانشمند و بزرگوار و شريف بود صد هزار درهم جايزه داد و با عبدالله هشتاد نفر از فرزندان او بودند به هر يك از آنان ده هزار درهم داد اينان هنگامى كه به مدينه برگشتند معايب و مفاسد يزيد را آشكار ساختند و در برابر مردم مدينه ايستاده و گفتند ما از نزد كسى مى آئيم كه دين ندارد و شراب مى نوشد، آلات غنا و موسيقى مى نوازد و زنان خواننده نزد او مى خوانند كسى كه سگ بازى مى كند و شب را با ربايندگان اموال مردم به صبح مى آورد و آنها دزدانى بيش نيستند...عبدالله بن حنظله گفت : من از نزد كسى آمدم كه اگر نيابم فردى را مگر همين فرزندانم هر آينه با او جنگ خواهم كرد، او به من جايزه داد و احترام گذارد اما من جوائز او را نپذيرفتم مگر براى آنكه از نظر مالى نيرومند گردم و از آن نيرو عليه او استفاده كنم .
    منذرين زبير كه از يزيد صد هزار درهم جايزه گرفته و هنگام مراجعت از شام به سوى كوفه نزد پسر زياد رفته بود پس از چندى به مدينه برگشت و در برابر مردم ايستاد و گفت كه يزيد به من صد هزار درهم جايزه داد اما اين جايزه مرا از گزارش وضع او به شما ( و آنچه كه من از وى ديدم ) باز نمى دارد، مردم مدينه ! به خدا قسم يزيد خمر مى نوشد به خدا قسم او آن قدر در حال مستى به سر مى برد كه نماز خود را ترك مى گويد....
    آرى آلودگى و فسق و فجور يزيد تا آنجا علنى و ظاهر بود كه كاروان مدينه نتوانست آنها را ناديده بگيرد و به اطلاع مردم نرساند، آنها با آنكه مرد لطف يزيد قرار گرفته بودند و جوائز فراوانى به آنان داده بود با اين حال حقايق تلخ و دردناكى كه از نزديك ديده بودند براى مردم مدينه باز گو كردند.

  11. Top | #190

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    يزيد عقائد خود را آشكار مى سازد.
    يكى از موارد صريح و روشنى كه يزيد اصولى ترين معتقدات اسلامى را يكباره انكار مى كند و بغض و عناد خود را نسبت به پيامبر عالى قدر اسلام صلى الله عليه و آله علنى مى سازد اشعارى است كه وى پس از شهادت حضرت حسين بن على عليهماالسلام ، هنگام ورود اسراء به شام در مجتمع عمومى سروده است در آن روز كه فرزند معاويه در فكر كوتاه و ضعيفش ‍ خود را از هر نظر فاتح و پيروز مى ديد و تنها رقيب سرسخت و تسليم نا شدنى خود را كشته و خاندان مقدس آن حضرت را در برابر خود اسير مشاهده نمود و آن چنان غرور و نخوت بر مغز پليدش غلبه كرد و قدرت كاذب او وى را سرمست ساخت كه به غلط تصور كرد كارها به پايان رسيده و تمام هدفهاى شيطانى و اصلى او و پدرش انجام گرديده و ديگر از اسلام و خاندان پيغمبر اسمى باقى نخواهد ماند جوانان و ياران آزاده ى وى در كربلا انجام گرديد استفاده كنند و خشم و نفرت عمومى را عليه فرزند معاويه تحريك نمايند.
    اين زنان و كودكان اسير كه اكنون با پيروزى معنوى و افتخار به شهر خود باز مى گردند مى توانند از موقعيت اختصاصى مدينه در راه رسيدن به هدفهاى عالى و انسانى نهضت حسين عليه السلام به خوبى بهره بردارند و با زبان آن مردمى كه پس از برگزارى مراسم حج به زيارت قبر پيامبر عاليقدر خود مى آيد حقايق تلخ و دردناك فاجعه طف را بگوش همه مسلمين در سراسر كشور برسانند آرى چنين فرصت بزرگوار مناسبى در مدينه هست و بخواست خداوند بزودى خواهيم ديد كه چگونه بازماندگان حسين عليه السلام از اين فرصت حداكثر بهره را برداشتند و توانستند محيط مدينه و در نتيجه محيط كشور را دچار انقلاب و هيجانى شديد سازند و موقعيت خاندان رسوا را كه با نيرنگهاى معاويه و حكومتهاى قبلى در شرف اضمحلال بود به خوبى تحكيم بخشند و آن را تثبيت نمايند!

صفحه 19 از 27 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi