از فاجعه خونين طف چگونه بايد بهره برداشت ؟
ترديدى نيست كه مجامع ياد بودى كه به نام حسين بن على و حوادث خونين كربلا تحت عنوان سوگوارى و عزادارى در طول تاريخ به وجود مى آيد از مظاهر بزرگ و يكى از سمبل هاى حيات مذهبى و معنوى مردم شيعه بوده است ، اين مجالس و اجتماعات كه به نام سوگوارى حسين عليه السلام طى قرنها تشكيل مى شود بدون ترديد در نشر معارف اسلام و حقايق دين و آشنا ساختن مردم به اصول و مقررات اسلامى نقش حياتى و بزرگى را دارا است .
انجمن به نام عزادارى بود اما در آن تفسير قرآن مى گفتند، مسائل دين تعليم مى دادند، اصول عقائد بيان مى كردند، پند و موعظه و اندرز مى دادند، روش اخلاقى اسلام و حالات بزرگان مذهب بيان مى كردند، روح حمايت از مظلوم و دشمنى با سمتگر در بين مردم ايجاد مى نمودند و خوشبختانه اين روش و رسم تا هم اكنون هم ادامه دارد، اينها حقايقى است كه انكار آن از يك حالت انحراف در قضاوت و ارزيابى نكردن صحيح حقايق و واقعيات ، حكايت مى كند آرى نقش عظيم و حياتى اين مجامع را نمى توان ناديده گرفت و حقا اثر عميق آنها به طور كلى از نظر زنده ساختن تعليمات عاليه اسلام و (تا حدود زيادى ) براى جلوگيرى از گناه و فساد اجتماع هيچ گونه جاى انكار نيست ، اما از آنجائى كه هر كلى را خارى هست در اين انجمنهائى هم كه به نام رهبر آزاد مردان جهان تشكيل مى گردد متاءسفانه گاهى نه تنها در راه نشر اصول و معارف اسلامى و روشن ساختن هدف اصلى نهضت قدمى برداشته نمى شود بلكه مطالب و سخنانى ايراد مى گردد كه با حقايق دين و واقعيات اسلام و مقصد اصلى حسين بن على عليه السلام فرسنگها فاصله دارد.
آيا اين غم انگيز نيست ؟ كه خاطره هاى حيات بخش نينوا را كه بر كالبدهاى اجتماعات مرده و ملتهاى ستمديده روح آزادى و زندگى مى دمد و حوادثى كه در آن سر زمين عدل و آزادى واقع شد و هر يك عاليترين درس عزت و آزادگى و فضيلت به جهان انسانيت مى دهد به صورت بسيار مبتذل و ذلت آورى ياد كنيم و (مثلا) به بهانه زبانحال از قول سالار شهيدان بخوانيم شدم راضى كه زينب خوار گردد؟
حسين كه خود در روز عاشوراء ضمن گفتارهاى گرم و آتشين فرياد مى زد.
...الا و ان الدعى ابن الدعى قدر كزنى بين اثنتين بين السلة و الذلة و هيهات منا الذلة ياءبى الله لنا ذلك و رسوله و المؤ منين و حجور طابت و طهرت و انوف حمية و نفوس ابية من ان تؤ ثر طاعة اللئام على مصارع الكرام .
يقين اين ناپاك و فرزند ناپاك مرا بين دو كار مخير ساخت يا ذلت را بپذيرم و در برابر يزيد تسليم شوم و يا آنكه كشته گردم و به حكم شمشير تن دهم ! اما از ما خاندان پيغمبر ذلت به دور است ، نه خدا براى ما ذلت مى خواهد و نه پيامبر او و نه مردان پاك دل و مؤ من و نه آن دامنهاى منزهى كه ما را در ميان خود پرورانده است .
اين دماغهاى با حميت و انسانهاى عزيز اجازه نمى دهند كه گردن جوانمردان و آزادگان اجتماع در زير طاعت و فرمان فرومايگان و بى اصالتهاى اين امت خم شود.
آيا با اين منطق سازش دارد كه ما به آن حضرت و ياران عزيزش نسبت خوارى و ذلت بدهيم ، اگر حسين عليه السلام مى خواست بانوى قهرمان كربلا يعنى زينب خوار گردد، در برابر يزيد تسليم مى شد و با او بيعت مى نمود، ولى فرزند پيغمبر نه تنها براى نجات خواهر بزرگ خود از خوارى بلكه براى نجات اسلام و اجتماع اسلامى از ذلت و ننگ آن فداكارى عجيب و فوق طاقت بشرى را انجام داد آرى گاهى سرگذشت آزاد مردان جهان و عزيزان اسلام را در مجالس سوگواى اينگونه ياد مى كنند و گاهى هم هدف بزرگ و جهانى حسين بن على عليه السلام را از نهضت تا آنجا دچار تحريف و دگرگونى مى سازند كه آن سلاله ى نبوت و ياران پاك او را كه بر گزيدگان خدا بودند فدائى امت گنه كار معرفى مى نمايند اصلى آن بزرگوار را تنها شفاعت افراد آلوده و گناهكار در قيامت مى دانند!!! آيا اين كشنده نيست ؟!
حادثه ى خونين نينوا و هدف آسمانى و انسانى سالار شهيدان كه با دست حكومت يزيد بن معاويه دچار تحريف نگرديده بوسيله ى جمعى از دوستان نادان آن حضرت (كه خوشبختانه تعداد آنها زياد نيست ) اينگونه دچار دگرگونى و تحريف گردد؟
آيا قابل قبول است كه ما مقصد اصلى جگر گوشه ى پيغمبر و آن حجت خدا و امام معصوم و جوانان و ياران پاك او را در همين خلاصه كنيم كه جمعى از بوالهوسان و بندگان هوى و شهوت هر عملى را كه خواستند انجام دهند و هر گناهى را كه اراده كردند مرتكب گردند و با اين حال آسوده خاطر باشند كه حسين خود و جوانان خود را قربانى و فداى آنها ساخت .
آيا اين گنه كاران آن قدر عزيزند كه عزيزترين انسانهاى امت بايد فداى آنها گردد؟ اشتباه نشود. ما عظمت معنوى حسين عليه السلام و قرب و منزلت خاصى كه آن بزرگوار در پيشگاه آفريد گار بزرگ جهان دارد و مقام شفاعت عظمائى كه خداوند به آن حضرت در قيامت عنايت فرموده انكار نمى كنيم ، اما مى گوئيم اينكه ما هدف مقدس سلاله ى نبوت را از آن همه فداكارى و تحمل مصائب تنها در ابن خلاصه كنيم كه آن حضرت در قيامت از گناهكاران امت شفاعت نمايد بسيار جفا و جاهلانه است .
حسين بن على عليه السلام خود بارها در باره ى مقصد و هدف اصلى خويش سخن گفت اما حتى در يك مورد هم خود را فدائى امت معرفى نكرد و مقصود عالى خويش را تنها شفاعت جمعى از گناهكاران بيان نفرمود:
اين اعتقاد (فداى گنهكاران شدن ) ساليان درازى است كه در بين نصارى نسبت به عيسى بن مرديم رواج دارد و آنها هستند كه با صراحت مى گويند و مى نويسند كه آن پيامبر بزرگ الهى فداى پيروان خود شد و تنها براى نجات آنها از گناه در پيشگاه پدر!!! جان خود را از دست داد!!!
اين اعتقاد آنها است كه درباره ى عيسى مسيح دارند، ولى شايسته اسلام و اين مكتب زنده و علمى نيست كه پيروان آن نسبت به يكى از رهبران بزرگ خويش چنين اعتقاد غير منطقى را دارا باشند.
اين عقيده ى سخيف تا جائى شايع گرديد كه جمعى از نويسندگان غربى ( مانند مسيوماربين آلمانى ) تصور كرده اند كه اين اعتقاد يك اصل اسلامى است و شيعيان همگى بدان معتقدند.
نامبرده مى نويسد ...همانگونه كه ما مى گوئيم عيسى متحمل زحمات و مشقت زيادى شد تا گناهان بر پيروانش بخشوده شود مسلمانان هم در حق حسين مى گويند... ما بايد هدف عالى و بزرگ فرزند على عليه السلام را از نهضت از گفتارها و خطبه هاى آن حضرت بدست آوريم ، مگر نه اين است كه آن بزرگوار در روز عاشوراء در ميان آتش و خون و در ضربات شمشيرها و نيزه ها مى فرمود:
ان كان دين محمد لم يستقم |
|
الا بقتلى فيا سيوف حذينى |
يعنى اگر دين محمد و آئين آسمانى او پا بر جا نمى ماند مگر با كشته شدنم پس اى شمشيرها! بر بدن من كارگر شويد و مرا در برگيريد
حسين بن على عليه السلام و ياران پاك او كشته شدند و زنان و فرزندان آن حضرت به اسارت رفتند تا آنكه نام خدا زنده بماند، عدالت و حق پيروز گردد زحمات انبياء و فرستادگان بزرگ الهى فراموش نشود:
فداركاريهائى كه در راه حقيقت و فضيلت در طول تاريخ انجام شده بود پايمال نگردد با ظلم و تباهى و فساد مبارزه شود و بالاخره براى آنكه دودمان كثيف بنى اميه هم چيز را بازيچه دست خود و حكومت خود قرار ندهند اينها هدفهاى عالى و انسانى حسين است ، اينها همان مسائلى است كه سالار شهيدان باره ها از آنها سخن گفت گاهى مى فرمود:
الا ترون الى الحق لايعمل له والى الباطل لا يتنهى عنه ...فانى لاارى الموت الاسعادة و الحيوه مع الظالمين الا برما.
و زمانى مى گفت :
انى احب الامر بالمعروف و انكر المنكر.
و يا در وصيت نامه خود به محمد حنفيه نوشت :
وانى لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى صلى الله عليه و آله اريد اءن آمر بالمعروف و انهى عن المنكر.
و يا در برابر فرماندار مدينه مى فرمود:
.. ويزيد رجل فاسق شارب الخمر، قاتل النفس المحرمة ، معلن بالفسق و مثلى لايبايع مثله .
و يا آنكه در برابر پيشنهاد لعنتى مردان بن حكم (كه آن حضرت را به تسليم در برابر پسر معاويه توصيه مى نمود) مى فرمود:
...و على الاسلام اذقد بليت الامة براع مثل يزيد
اينها هدفهاى عالى حسين است كه خود در باره ى آنها سخن گفت يعنى مبارزه با ستم ، تسليم نشدن در برابر بيداد گرى مانند يزيد امر به معروف و نهى از منكر نمودن همان منكرى كه اجتماع اسلامى به آن دچار گرديده بود يعنى انحراف در حكومت اسلامى ، زنده كردن حق و نابود ساختن باطل ، حمايت از اسلام و نجات آن از سقوط، اصلاح امت و دادرسى از آن اينها است آن هدفهاى مقدسى كه فرزند اميرالمؤ منين عليه السلام به خاطر آنها قيام كرده و بايد اين مقاصد انسانى و اسلامى به دوستان آن حضرت تفهيم شود، بايد آنها بدانند كه حسين بن على عليه السلام چرا كشته شد و به خاطر چه هدفهائى آن مصائب فوق طاقت بشرى را تحمل كرد تا هر چه بيشتر در راه زنده كردن آن اهداف بزرگ كوشش كنند امام صادق عليه السلام هنگامى كه درباره ى مقصد اصلى و آسمانى حضرت حسين سخن مى گويد و موقعيت ننگين و آلوده ى دشمنان آن حضرت را در برابر آن بزرگوار شرح مى دهد.به خداوند چنين عرضه مى دارد:
و بذل مهجته فيك ليستقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة و قد توارز عليه من عزته الدنيا و باع حظله بالارذل الاذنى و شرى آخرته بالثمن الاوكس و تغظرس و تردى فى هواه و اسخطك و اسخط نبيك و اطاع من عبادك اهل الشقاق و النفاق و حملة الا و زار المستوجبين النار (232)
يعنى خدايا حسين خون خود را در راه تو داد تا بندگان تو را از جهالت نجات بخشد و از سر گردانى ضلالت و گمراهى برهاند. كسانى به دشمنى با او برخاستند كه دنيا سخت آنها را فريفته بود و نصيب بى پايان آخرت را به متاع پست اين جهان با بهائى بسيار ناقص فروختند، آنها تكبر ورزيدند و در هواهاى خود غوطه ور شدند و به پستى رسيدند، آنها ترا و پيامبر ترا به غضب در آوردند و از منافقين و فريبكاران اطاعت كردند.آنهائى كه گناه امت اسلامى بر گردن آنان است و مستحق عذاب و آتش غضب تو هستند.
در اين گفتار امام ششم عليه السلام هدف مقدس حسين بن على را آشكارا شرح مى دهد و مقصد اصلى از آن نهضت را با صراحت بيان مى كند ولى آن هدف از نظر امام صادق عليه السلام تنها فدائى امت گنهكار بودن و شفاعت از آنان در قيامت نيست بلكه نجات دنياى انسانيت است از جهالت ، نادانى ، بى خبرى ، گمراهى ، سر گردانى ، ضلالت .
آرى حسين عليه السلام به خوبى مى دانست كه اين مردم بى خبر و نادانند كه آلت دست حكومتهاى بيداد گر و ستمكار واقع مى شوند. اين مردم سرگردان و گمراهند كه حكومت هاى فاسد در راه رسيدن به خواسته هاى شيطانى و جهنمى خود از گرده ى آنها بار مى كشند.
خون حسين ريخته شد و نهضت مقدس او انجام گرديد تا آن عباد گمراه ، آن اجتماع سرگردان ، آن ملت نادان و بى خبر از آن وضع دردناك خلاصى يابد، تا امت بصيرت پيدا كند و دانا شود از گمراهى و ضلالت نجات يابد تا بداند چه مى كند و به كجا مى رود، به چه كسى بار مى دهد، و نيروى انسانى خود را در اختيار چه قدرتى مى گذارد، آرى اينها است آن هدفها ريخته شد ليستقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة و بايد دوستان آن حضرت به اين هدفها آشنا گردند و براى رسيدن به آنها كوشش كنند.
از مجالس سوگوارى بهتر بهره برداريم .
همانگونه كه ما ياد آور شديم جاى ترديد نيست كه مجامعى كه به نام سوگوارى حسين بن على عليه السلام به وجود مى آيد در نشر معارف عاليه اسلام و آشنا ساختن مردم به اصول و مقررات و مسائل اسلامى و جلوگيرى از فساد و گناه نقش مهمى را دارا است .
ما به خوبى مى دانيم كه در بسيارى از اينگونه مجامع به خاطر مباحثى كه گاهى طرح مى گردد و پند و اندرزهائى كه داده مى شود نه تنها ده ها شارب الخمر، تارك الصلوة ، متجاوزين باموال و نواميس ديگران و بالاخره افراد آلوده به گناه تحول اساسى و اصولى در زندگى معنوى و مذهبى آنها به وجود مى آيد و آنها را در شمار مردان شايسته و پاك قرار مى دهد بلكه در روحيه همگان كم و بيش اثرهاى عميق و قابل توجهى بجاى بجاى مى گذارد و حداقل آنها را از آلوده شدن به گناهان و انحرافات تازه و بيشتر باز مى دارد.
آرى در برابر هزاران عوامل فساد و تباهى كه در اجتماع ما وجود دارد حقا اين مجامع يك عامل باز دارنده مؤ ثر و مهمى است اينها حقايقى است كه ما آن را انكار نمى كنيم اما مى گوئيم متاءسفانه به مقدارى كه در راه به وجود آمدن اين اجتماعات نيرو مصرف مى شود بهره بردارى نمى گردد.
نام مقدس حسين عليه السلام وسيله اى مؤ ثر است كه مى توانيم در پرتو آن طبقات مختلف و گوناگون اجتماع را به ساده ترين وجه گرد يكديگر جمع كنيم و از آنان در همه ى زمينه ها حداكثر بهره را برداريم اما بدبختانه از اين امكان وسيع و حساس به طور ناچيزى استفاده مى كنيم . در اجتماع ما گاهى ديده مى شود كه مجالس بزرگ و مهمى به وجود مى آيد ولى در آنجا جز برنامه ى سوگوارى و عزادارى كار مثبت ديگر انجام نمى گردد.
اشتباه نشود! نويسنده ارزش معنوى بكاء و سوگوارى بر فرزند شهيد پيغمبر حسين بن على عليه السلام را انكار نمى كند. ما كاملا معتقديم كه نفس المهموم لظلمنا تسبيح و همه لنا عبادة .
ما در شمار آن دسته اى نيستيم كه با يك فكر خشك و جامد به همه چيز و به تمام مسائل تنها از دريچه ى منافع مادى و زندگى محدود اين جهان مى نگرند و عملا گويا تمام ارزشهاى معنوى و روحانى را انكار مى كند!!! اين دسته بهره موضوعى كه برسند و در برابر هر مسئله كه قرار بگيرند بلا درنگ مى پرسند، منافع اجتماعى ، بهداشتى ، اقتصادى اين كار چيست و براى زندگى اين جهان چه بهره اى دارد؟
ما با اين طرز فكر ميانه خوبى نداريم و معتقديم كه همه ى ارزشها در مسائل بهداشتى ، اقتصادى و بالاخره زندگى اين جهان خلاصه نمى شود بسيارى از مسائل است كه علاوه بر داشتن اينگونه منافع داراى ارزشهاى معنوى بزرگى است و اين ارزشها را كسانى درك مى كنند كه (علاوه بر آنكه به يك حقيقت روشن يعنى جهان ديگر معتقدند) براى عواطف انسانيت ، فضائل اخلاقى و فداكاريهائى كه در راه عدالت و آزادى انجام مى شود اصالتا ارزش قائل باشند.
نويسنده معتقد است آنهائى كه در برابر حادثه ى خونين طف و فاجعه جانسوز كربلا بى تفاوت هستند و هيچ گونه تاءثر و تاءلم در خود حس نمى كنند قطعا از عواطف پاك انسانيت بى بهره اند، آيا ممكن است عاطفه اى در انسانى يافت مى شود و با اين حال از شنيدن و يا خواندن تاريخ زندگى يك آزاد مردى كه براى دفاع از حق و حقيقت ، عدالت و فضيلت در برابر ستم و استبداد و كفر بيداد گرى از هيچ گونه فدا كارى دريغ ننمود ابدا متاءثر و ناراحت نگردد؟!
اگر حادثه ى كربلا كه پاكترين و اصيل ترين نمونه مقاومت مظلومى در برابر ستمگر و ظلم و گناه و فساد است عاطفه ى انسانى او را تحت تاءثير قرار ندهد پس كدام حادثه ى مظلومانه براى وى تاءثرانگيز و غم آور خواهد بود؟!
حكومت كثيفى كه براى خفه كردن صداى فساد عدل و آزادى و پيكار كننده ى با ظلم و فساد از هيچ جنايت و گناهى رو گردان نشد خيمه هاى كودكان را آتش زد، آب را بر روى بزرگان و خردسالان بست ، اطفال شير خواره را هدف تير قرار داد، زنان و بچه هاى داغ دار را به اسارت برد و بر بازوهاى آنان ريسمان بست و بر بدنهاى لاغر و نحيف آنها تازيانه نواخت و حتى سر بريده پاكترين انسانهاى عصر خود را در مجلس عمومى مورد اهانت قرار داد، خواهران و دختران مصيبت ديده شهداى طف را در شهرها و بلاد گرداند در حاليكه سرهاى بريده برادران و پدران آنها در برابر چشم آنان در بالاى نيزه قرار داشت ، آيا يك انسان با فضيلت مى تواند در برابر اين حكومت سمتگر و آن مظلومى كه در برابر او قرار گرفته بود يكسان و مساوى باشد؟!
اگر انسان دوستى ، فضيلت خواهى ، و عواطف بشريت ايجاب مى كند كه هر فردى از پسر فردى از پسر معاويه و حكومت ننگين وى اظهار تنفر و انزجار كند همان عوامل هم الزام مى كند كه هر انسانى در برابر حادثه ى كربلا و فاجعه ى خونين طف پاكترين احساسات و عواطف خود را تقديم دارد با اين ترتيب تاءثر و سوگوارى براى سالار شهيدان و رهبر آزادگان يعنى حسين بن على عليه السلام نه تنها از نظر معتقدات مذهبى مقدس و داراى ارزشهاى معنوى است بلكه از نظر انسان دوستى و فضيلت خواهى هم كاملا منطقى و معقول است ، اين منطق اگر چه براى دنياى صنعتى ما و جهان مغرب زمين قابل فهم نيست اما ما به آنها حق مى دهيم كه اين حقيقت را درك نكنند، زيرا همه مى دانيم كه زندگى ماشينى و جنچالى قاره هاى اروپا و آمريكا تمام عواطف و فضائل بشريت را سخت تحت الشعاع خود قرار داده است و از اين مسائل در آنجا كمتر خبر است .
اگر بر اكثريت مردم آنجا عواطف حكومت مى كرد اينگونه نبودند كه تنها براى بهتر زيستن و يا به مصرف رساندن كالاى كارخانه هاى اسلحه سازى خود دنيائى را به آتش خون بكشند و هر روز آتش جنگ را در گوشه اى از جهان و در بين ملتهاى فلك زده و كوچك روشن سازند.
اگر آنها از عواطف انسانيت چيزى درك مى كردند هيچگاه حاضر نبودند تنها براى حفظ منافع خود ميليونها انسان و زن و مرد و كودك را در زير خمپاره ها و رگبار مسلسل و گلوله نيست و نابود كنند و آباديها و شهرهاى بزرگ را به ويرانه ها تبديل سازند.
آرى براى كشورهاى بزرگ و نيرومند عصر ما كه هيچ چيز بدون استثناء براى آنان جز حفظ منافع خودشان مطرح نيست ، درك نكردن منطق عاطفه فضيلت دوستى و اشك ريختن هنگام تاءثر و غمخوارى براى مظلوم و ستمديده عجيب نيست .
با اين توضيحات خواننده عزيز تصديق دارد كه نويسنده به ارزش معنوى بكاء و سوگوارى بر عزيزترين فرزندان اسلام و ياران پاك و آزاده ى وى كاملا ايمان دارد، اما مى گويد تشكيل مجالس بزرگ و اجتماعات عظيم تنها به منظور سوگوارى و عزادارى به منزله ى استفاده نكردن از يك فرصت بسيار حساس و متناسب است چه بهتر كه ما در اينگونه مجامع هم از نظر سوگوارى و شئون معنوى استفاده كنيم و هم در راه نشر تعاليم عاليه ى اسلام و آشنا ساختن مردم به احكام و اصول و مقررات اسلامى و مبارزه با فساد و آلودگيهائى كه به صورت هاى گوناگون در اجتماع ما فراوان وجود دارد و خلاصه در راه زنده كردن هدفهاى عالى و اسلامى حسين بن على عليه السلام قدمهاى برجسته و مؤ ثرى برداريم ، خوشبختانه ما در بين گويندگان مذهبى و خطباى اسلامى شخصيت هاى علمى و پرارزش فراوان داريم پس چه بهتر كه از آنها در پرتو سوگوارى حسين و نام حسين عليه السلام در راه همان اهداف اسلامى و انسانى كه امام صادق براى نهضت كربلا بر مى شمرد يعنى نجات مردم مسلمان از جهالت و رهائيدن آنان از حيرت ضلالت استفاده كنيم ؟!
اين يك وظيفه ى حتمى است كه اگر ما از انجام آن غفلت كنيم قطعا نهضت مقدس و حادثه ى خونين طف را درك نكرده ايم و هدف عالى آن حضرت را نداشته و نشاخته ايم .