صفحه 1 از 27 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 262

موضوع: درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    موضوع

    درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت

    بنام خدا

    سالها بود كه آرزو داشتم درباره نهضت مقدس حسين عليه السلام كه نه تنها يك جنبش اصيل اسلامى بلكه حساترين فراز تاريخ انسانى است كتابى بنويسم و جوانب گوناگون اين واقعه را مورد بررسى قرار دهم ، اين آرزو يكبار هنگاميكه در حوزه علميه قم مى زيستم مى رفت تا جامه عمل بخود بپوشد، اما تراكم كارهاى درسى نويسنده را از دست يافتن باين مقصود باز داشت تا پس از گذشتن سالها خوشبختانه اكنون به انجام آن موفق گرديدم . مباحث اصلى اين كتاب در سه بخش نگاشته شده :

    در بخش اول

    عواملى كه ضرورت نهضت حسين عليه السلام را ايجاب مى نمود - از هنگام انعقاد نطفه آن - قدم به قدم مورد تعقيب قرار گرفت و به خوبى نشان داده شد كه چگونه در آن عصر سر نوشت اسلام و قرآن ، عدالت و آزادى ، انسانيت و فضيلت به آن قيام آسمانى بطور مستقيم بستگى داشت .

    در بخش دوم

    روش و سياست خاصى كه فرزند پيغمبر عليهماالسلام در آن شرائط خفقان آور و دردناك در پيش گرفت تا توانست با رهبرى صحيح و همه جانبه جنبش خونين و انسانى خويش را به ثمر برساند و آنرا از دستبرد تحريف حكومتهاى فاسد و ديكتاتور محافظت نمايد بطور كامل مورد توجه قرار داده شده .

    در سومين بخش

    نقش حياتى و بزرگ كاروان اسيران در به ثمر رساندن نهضت و كوشش هائى كه آن دودمان فضيلت به صورتهاى گوناگون براى رسيدن به اين هدف انجام داده اند دقيقا بررسى گرديد و در پايان كتاب طرحهاى مفيدى به منظور بهره بردارى صحيح از نهضت در شرائط حاضر ارائه داده شده و بالاخره با پيش كشيدن مباحث علمى ديگرى كه طرح آنها ضرورى به نظر مى رسيد به كتاب خاتمه داده شد.

    اميد است مطالعه اين اثر در راه درك عظمت و اهميت نهضت آسمانى حسين عليه السلام در شعاع مباحث محدود و ناچيز خودبراى خوانندگان مفيد و سودمند واقع گردد.

    و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب .

    مشهد - 15 رجب 1388 هجرى مطابق با 19 مهر ماه 1347 شمسى

    سيد عبد الكريم هاشمى نژاد


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نهضت كربلا چگونه به وجود آمد؟

    بسم الله الرحمن الرحيم

    و خير الصلوة والسلام على خير خلقه محمد و آله الطاهرين

    حوادثى كه در جهان به وقوع مى پيوندد از نظر عوامل و موجبات مختلف است گاهى حادثه اى انجام مى گيرد كه نطفه آن چند لحظه و يا حداكثر چند ساعت و يا چند روز قبل بسته شده و با سرعت فراوانى رشد مى كند و در مدتى كوتاه به كمال خود مى رسد، اما گاهى پديده هاى مهمى واقع مى شود كه بايد ريشه ها و علل آنرا در ده ها سال قبل جستجو كرد، بررسى كامل درباره اينگونه حوادث و بدست آوردن عوامل حقيقى آن در صورتى امكان پذير است كه صفحات تاريخ را چندين سال ، قبل از وقوع آن حادثه ورق زده و سبب هاى اصلى آنرا قدم به قدم از هنگام انعقاد نطفه آن مورد توجه قرار دهيم . آرى تنها در اين صورت است كه ما مى توانيم بطور صحيح درباره آن پديده قضاوت كنيم و علل و عوامل وقوع آن را آن گونه كه هست بدست آوريم .

    نهضت كربلا و واقعه جانگدازى كه در آن سرزمين مقدس به وقوع پيوست از كامل ترين نمونه هايى اينگونه حوادث است و ما براى بدست آوردن ريشه هاى اصلى و عواملى كه منجر به آن قيام خونين گرديد و ارزيابى كامل نتايج حيرت انگيز آن و بالاخره براى قضاوت صحيح همه جانبه درباره اين حادثه بايد به تاريخ اسلام در ده ها سال قبل بر گرديم .

    از يك طرف بايد ديد چه شرائطى وجود داشت و چه هدف عالى و مقدسى در نظر بود كه حسين بن على عليهماالسلام با علم به آنكه كشته مى شود و خاندان پاك او اسير مى گردند (چنان كه بخواست خداوند در آينده اين حقيقت بطور روشن اثبات خواهد شد) با اين حال آن قيام خونين را با اراده و اختيار خود انجام داده و هيچ مشكلى نتوانست آن حضرت را از دست زدن به آن نهضت باز دارد.

    و از سوى ديگر بايد بررسى كرد كه وضع عمومى اجتماع اسلامى در چه مرحله هول انگيزى قرار گرفته بود كه گروه فراوانى از مردم مسلمان و كسانى كه ادعاى پيروى از پيامبر عالى قدر اسلام را مى نمودند هنوز بيش از پنجاه سال از وفات آن پيامبر بزرگ نگذشته بود كه در سرزمينى دور يكديگر گرد آيند و فرزند دختر همان پيامبر را با تمام خويشاوندان و يارانش به قتل برسانند و خواهران و زنان و دختران آنها را به اسارت ببرند!!!.

    حكيمانه نيست اگر كسى تصور كند اين پديده بزرگ و اين انقلاب عظيم بذر اصلى آن تنها در مدت چند روز و يا حداكثر چند ماه (از ابتداى زمامدارى يزيد) كاشته شد و بزودى هم رشد كرده و بارور گرديد! هر فرد عميق و غير سطحى براى جستجوى سببهاى اصلى اين واقعه بى نظير و بدست آوردن هدف هاى عالى و مقدس حسين بن على (ع ) و اطلاع يافتن بر شرائط و موقعيت خاص اجتماع آن روز اسلامى بطور قطع بايد سالها به عقب بر گردد و حوادث اجتماعى و سياسى را در آن سالها با صبر و حوصله خاصى مورد مطالعه قرار دهد، ما اكنون به توفيق پروردگار به دنبال اين هدف هستيم . ما بخواست خداوند مى خواهيم عوامل و موجبات اين حادثه را، از هنگام پديد آمدن اولين عامل آن تا روزى كه واقعه كربلا به وجود آمد مورد مطالعه قرار دهيم . هدف ما در اين كتاب اين است كه (با استفاده از شواهد زنده و غير قابل انكار) اين حقيقت را اثبات نمائيم كه وضع خاص اجتماع اسلامى هنگام قيام خونين حسين بن على عليهماالسلام آن گونه بود كه : اگر آن نهضت مقدس به وجود نمى آمد شايد چند سال بيشتر به طول نمى انجاميد كه ديگر (نه از تاك نشان بود و نه از تاك نشان ) يعنى حكومتهاى گذشته شرائط را آن گونه ترتيب داده بودند كه اگر فرزند دختر پيغمبر آن فداكارى و از خود گذشتگى عجيب را (با يك نقشه آسمانى و بهت انگيز) انجام نمى داد، ديگر امروز نه تنها عملا در سراسر جهان از اسلام حتى نامى هم باقى نمانده بود بلكه اساس خداپرستى و توحيد بطور كلى در برابر كفر و شرك و نفاق به سختى دچار شكست مى گرديد طبيعى است كه ما براى روشن ساختن اين واقعيت ناچاريم به تاريخ زندگى چندين ساله اجتماع اسلامى و روش حكومت بسيارى از كسانى كه بنام دين زمام امور مسلمين را در دست داشتند بپردازيم . اما فراموش نشود كه در اين راه تنها آن قسمت از حوادث تاريخى مورد استفاده ما قرار مى گيرد كه شرح آنها براى رسيدن به هدف اصلى كتاب ضرورى و حتمى است و از نقل قسمتهاى ديگرى كه در دست يافتن به اين هدف اثرى ندارد، خوددارى مى شود. و از شما خواننده عزيز هم انتظار داريم . كه با روح بيطرفى كامل در اين راه پر فراز و نشيبى كه در پيش داريم با ما قدم برداريد. تا بتوانيم درباره اين پديده بزرگ بطور صحيح و آن گونه كه هست قضاوت نمائيم .

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    موجبات و علل اصلى نهضت حسين عليه السلام

    هدف ما در اين فصل تحقيق درباره موجبات و عللى است كه بطور مستقيم در نهضت و حادثه كربلا نقشى داشت . و اگر بخواهيم درباره عواملى كه بطور غير مستقيم هم در به وجود آمدن اين قيام خونين موثر بوده اند جستجو كنيم بايد درست به تاريخ اسلام از هنگام وفات پيامبر عالى قدر بر گرديم . ولى چون بر شمردن آن حوادث تا هنگام خلافت عثمان در روشن ساختن هدف و مقصد اصلى ما در اين كتاب اثر فراوان ندارد از اين نظر از شرح اين قسمت خوددارى مى شود. و براى بدست آوردن مقصود كافى است كه تنها به شرح وقايعى كه از هنگام خلافت عثمان واقع شده بپردازيم .

    هنگامى كه عثمان زمامدار مردم گرديد و قدرت اسلامى را در دست گرفت ، آهسته آهسته وضع حكومت و اجتماع مسلمين را دگرگون ساخت . حكومت اسلامى كه وظيفه داشت در حفظ حقوق طبقات مختلف طبق موازين قرآن بكوشد. و بر اجراى كامل قوانين نظارت نمايد متاسفانه در آن عصر اين وظيفه يك باره فراموش گرديد. هنگام خلافت عثمان قانون شكنى ابتداء با دست خليفه و همكاران او شروع شد و آهسته آهسته اين حالت عصيان و سركشى به طبقات ديگر اجتماع هم سرايت نمود. در حكومت عثمان تامين رضاى خليفه بر همه چيز (حتى بر قانون ) مقدم بود. كسانى كه طبق دلخواه و هوس وى قدم بر مى داشتند (هر چند صريحا در برابر قانون سر پيچى مى كردند) در دستگاه حكومت مقرب و محترم بودند، ولى اگر مسلمانى پاكدل بخود جراءت مى داد و مقررات اسلامى را بر انجام خواسته هاى عثمان مقدم مى داشت از نظر حكومت طرد مى شد و مورد انواع اهانت و تحقير و گاهى هم ضرب و جرح و تبعيد قرار مى گرفت

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بيت المال در حكومت عثمان

    بيت المال مسلمين كه در قوانين اسلام درباره حفظ و بهره بردارى صحيح از آن و رساندن آن به افراد مستحق و طبقات محروم اجتماع آن همه سفارش ‍ گرديده . در حكومت عثمان بصورت اموال شخصى خليفه در آمد و كسانى كه نه تنها اجراى قانون را بر رضاى خليفه مقدم مى داشتند بلكه گاهى هم درصدد اعتراض به رفتار غير قانونى وى بر مى آمدند، آشكار از حقوق حقه خود محروم مى گرديدند. ولى آنهائى كه تنها هدفشان تامين هوسهاى عثمان و خواسته هاى حكومت وى بود هم از نصيب خود كاملا برخوردار بودند و هم حقوق هزاران فرد ديگر در اختيار آنان قرار داشت . تا جائى كه از اين راه ثروت هاى كلان و اندوخته هاى فراوانى از خود به جاى گذارند. عثمان هم خود از بيت المال مسلمين تا حدود زيادى اندوخته ساخت و هم بنى اميه يعنى خويشاوندان و اقوامش از اين راه ثروتهاى فراوانى گرد آوردند.

    مسعودى مورخ مشهور اسلامى مى نويسد: هنگامى كه عثمان كشته شد صد و پنجاه هزار دينار طلا و يك ميليون درهم از اموال شخصى خود بجاى گذارد و قيمت باغهاى او در وادى القرى و چنين و جاهاى ديگر صد هزار دينار طلا بود و داراى گله هائى از شتر و اسب بوده است (1)ابو موسى اشعرى روزى اموال فراوانى از بيت المال نزد خليفه آورد، عثمان طلاها، و نقره هاى آن را با ظرف بين زنان و فرزندان خود تقسيم كرد(2)اينكه ما ادعا كرديم عثمان بيت المال را اموال شخصى خود مى پنداشت ، نه تنها عمل او بر اين حقيقت گواهى مى دهد بلكه در دو مورد خود صريحا اين موضوع را ياد آور گرديد.

    مورد اول

    هنگامى كه عبدالله بن خالد با جمع فراوانى از مكه وارد مدينه شد و نزد خليفه آمد، عثمان به عبدالله بن ارقم كه خازن بيت المال و وزير دارائى حكومت بود نوشت كه به عبدالله بن خالد سيصد هزار درهم از بيت المال بدهد و به هر فردى كه با اوست صد هزار درهم بپردازد. عبدالله بن ارقم (چون مبلغى كه خليفه دستور داده بود بسيار زياد و عبدالله بن خالد و ياران او استحقاق آن را نداشتند) از پرداختن حواله خليفه امتناع ورزيد. عثمان ضمن نامه اى او را به خاطر اين جسارت سرزنش كرده و به وى نوشت :

    انما انت خازن لنا.

    يعنى تو خزينه دار ما هستى (بايد آن چه حواله مى كنم بى درنگ بپردازى ) ولى عبدالله بن ارقم در پاسخ عثمان چنين نگاشت :

    انا خازن المسلمين و خازنك غلامك .

    يعنى من خزينه دار مسلمانانم و خزينه دار تو غلام توست آن گاه كليد بيت المال را به عثمان رد كرد و از مقام خود استعفا نمود.(3)

    مورد دوم

    هنگامى كه وليد به عقبه از جانب عثمان استاندار كوفه گرديد. از عبدالله بن مسعود كه خازن بيت المال در كوفه بود مبلغى از بيت المال استقراض كرد تا در آينده نزديك بپردازد (چون عادت بر اين بود كه حكام از بيت المال قرض مى گرفتند و سپس مى پرداختند) عبدالله بن مسعود پس از چندى آن مبلغ را از وليد مطالبه كرد تا آن را به بيت المال بر گرداند. اما وليد به جاى آن كه به عبدالله پاسخ مساعد بدهد از اين جسارت سخت ناراحت شد، و جريان را بصورت شكايت از عبدالله بن مسعود به عثمان مرقوم داشت . پس از چندى عثمان نامه اى به عبدالله بن مسعود نوشت و ضمن آن چنين نگاشت :

    انما انت خازن لنا فلا تعرض للوليد فيما اخذ من المال .

    يعنى تنها سمت تو اينست كه خازن و كليددار مائى و نسبت به آنچه كه وليد از بيت المال گرفته است متعرض او مباش . عبدالله بن مسعود پس از خواندن نامه عثمان به مسجد آمد و در برابر مردم كليد بيت المال را نزد وليد پرتاب كرد و گفت من گمان مى كردم خازن اموال مسلمين هستم اما حالا كه عثمان مرا خازن شخصى خود مى داند اين سمت را نمى پذيرم .(4)

    بيت المال در اختيار بنى اميه

    بنى اميه كه عثمان خود از آنان بود. در دوران حكومت وى عملا همه چيز كشور را در اختيار داشتند علاقه و محبت خليفه نسبت به خويشاوندانش تا جائى بود كه احمد حنبل در مسند خود مى نويسد:

    دعا عثمان ناسا من اصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله فيهم عمار ياسر فقال انى سائلكم و انى احب ان تصدقونى نشدلكم الله اتعلمون ان رسول الله (ص ) كان يوثر قريشا على سائر الناس و يوثر بنى هاشم على سائر القريش فسكت القوم فقال عثمان لو ان بيدى مفاتيح الجنة لا عطيتها بنى امية حتى يدخلوا من عند آخرهم (5)

    يعنى روزى عثمان جمعى از اصحاب پيغمبر را نزد خود خواند و عمار ياسر هم در بين آنان بود آنگاه گفت من از شما سوالى مى كنم و دوست دارم مرا تصديق كنيد (سپس گفت ) شما را بخدا سوگند مى دهم آيا مى دانيد كه پيامبر اسلام قريش را بر مردم ديگر مقدم مى داشت و بين هاشم را بر قريش ‍ هم مقدم مى شمرد؟ افراد حاضر ساكت شدند (و كسى به عثمان پاسخ نداد) آن گاه عثمان گفت اگر كليدهاى بهشت در اختيار من بود آنها را به بن اميه مى دادم تا آخرين فرد آنها هم وارد بهشت گردد در اينجا عثمان شدت علاقه و محبت خود را به خويشاوندان و اقوامش يعنى بنى اميه اين گونه صريحا بيان مى كند كه مى گويد: اگر كليدهاى بهشت در دست من بود آنها را به بنى اميه مى دادم . اما اگر كليد بهشت در اختيار عثمان نبود كليد بيت المال و حكومت اسلامى در دست عثمان بود. خليفه اگر نمى تواند بهشت را در اختيار بنى اميه بگذارد مى تواند بيت المال و همه چيز كشور را (تا حدود امكان ) در اختيار بنى اميه قرار دهد، عثمان در علاقه خود نسبت به بنى اميه تا جائى پيش رفت كه هيچ چيز (حتى خطرى كه در اثر اعتراضات شديد مردم و شورش آنان متوجه شخص او و حكومت وى بود) مانع و سد راه او در طريق خدمات صادقانه اش به آنها نگرديد!!

    مراتع و چراگاههاى اطراف مدينه كه تا آن روز در اختيار همه مسلمين بود و گله هاى شتر و گوسفندان عموم مردم از آنها بهره مى بردند در بست در اختيار مواشى بنى اميه گذارد و ديگر مردم را از آن مراتع منع كرد.(6)

    دشمنان پيغمبر مورد احترام خليفه اند!

    از موارد عجيب و تكان دهنده اى كه عثمان صريحا با روش قاطع پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله (و حتى با روش ابوبكر و عمر) مخالفت كرد باز گرداندن افرادى به مدينه بود كه در شمار سخت ترين دشمنان پيامبر اسلام بودند و آن حضرت آنان را از مدينه طرد كرده و به طائف فرستاده بود و حتى ابوبكر و عمر در زمان خلافت خود شفاعت عثمان را درباره بر گشت دادن آنها به مدينه مورد توجه قرار نداده و گفتند كسانى كه پيغمبر آنها را از مدينه بيرون كرده ما آنان را به مدينه بر نمى گردانيم .

    اما عثمان

    هنگامى كه نوبت خلافت بوى رسيد نه تنها آنها را به مدينه بر گرداند بلكه سخت آنان را مورد نوازش و احترام قرار داده و از بيت المال مسلمين فراوان به آنها عطا نمود. حكم بن ابى العاص و فرزندان او را پيامبر اسلام از مدينه خارج ساخته و به طائف فرستاده بود. حكم بن ابى العاص در مكه همسايه پيغمبر بود ولى در شمار سر سخت ترين دشمنان آن حضرت قرار داشت و همواره در صدد اذيت و آزار آن بزرگوار بر مى آيد مخصوصا هنگام راه رفتن آن حضرت با چشم و دهان و انگشتان دست و تمام بدن خود حركات مسخره اى انجام داده و به عنوان تقليد از آن بزرگوار وى را مورد استهزاء قرار مى داد.

    پس از فتح مكه و تسلط پيغمبر بر قسمت هاى حساس جزيرة العرب حكم بن ابى العاص و فرزندانش به مدينه آمدند فرستاد، ولى عثمان آنها را محترمانه به مدينه بر گرداند. و تنها در يك مورد سيصد هزار درهم از بيت المال مسلمين به حكم بن ابى العاص داد(7)يكى از فرزندان وى را به نام مروان بن حكم به سمت دامادى خود انتخاب كرد و خمس اموال نواحى آفريقا را كه پانصد هزار دينار طلا بود در يك نوبت به وى عطا نمود(8)و برادر مروان كه فرزند ديگر حكم بن ابى العاص بود بنام حارث بن حكم را نيز به دامادى خود مفتخر ساخت و سيصد هزار درهم تنها در يك مورد به او داد.(9)

    ثروتهائى كه از بيت المال بدست آمد!

    حكومت عثمان به جمعى از مردم بى ايمان و متملق فرصت داد تا با خدمت صادقانه خود به دستگاه وى و عمل بر طبق هوسها و رضاى خليفه حداكثر بهره بردارى را از بيت المال مسلمين بنمايند. و ما اكنون بعضى از آنان را با قسمتى از ثروتهائى كه اندوخته بودند در اينجا نام مى بريم . يعلى بن اميه در هنگام مردن پانصد هزار دينار طلا از خود بجاى گذارد و ارزش ‍ املاك و بقيه ماترك او سيصد هزار دينار طلا بود(10)عبد الرحمن بن عوف زهرى صد اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و هنگامى كه از دنيا رفت چهار زن داشت و 8/1 ماترك او را بين چهار زن تقسيم كردند با اين حال به هر زن هشتاد و چهار هزار دينار رسيد(11)طلحة بن عبدالله تنها در آمد روزانه او از املاك عراق به هزار دينار طلا مى رسيد(12)زيدبن ثابت هنگامى كه مرد آنقدر طلا و نقره از او بجاى ماند كه آنها را با تبر شكستند و بين ورثه تقسيم كردند و قيمت بقيه ماترك او هم هزار دينار طلا شده بود(13)

    خواننده عزيز

    اينان از كار گردانان مهم دستگاه خلافت بودند، كسانى كه همه چيز (حتى قانون و مقررات اسلامى ) را فداى رضاى خليفه و تامين هوسها و خواسته هاى او مى كردند. اينجاست كه انسان به ياد گفته على عليه السلام در خطبه شقشقيه مى افتد هنگامى كه آن بزرگوار درباره عثمان و بنى اميه و كارگردانان حكومت او و وضع بيت المال مسلمين در دست آنان سخن مى گويد...

    وقام معه بنو ابيه يخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الربيع (14)

    يعنى هنگامى كه عثمان به خلافت قيام كرد اقوام و خويشاوندانش (بنى اميه ) هم با او برخاستند و مال خدا (بيت المال ) را خوردند مانند شترى كه علفهاى (نرم و لطيف ) ايام بهار را مى بلعد.

    حكومت عثمان با مردان خدا چه مى كند؟

    ما تا اينجا روش حكومت عثمان را نسبت به كسانى كه تامين رضاى خليفه و خدمت به شخص او را بر همه چيز مقدم مى داشتند روشن ساختيم اكنون مى خواهم عكس العمل خليفه را درباره كسانى كه نه تنها قانون و مقررات اسلامى را در زندگى شخصى خود دقيقا رعايت مى نمودند. بلكه همواره در برابر قانون شكنيهاى صريح عثمان و تجاوز روشن او به بيت المال و حقوق طبقات محروم اعتراض مى كردند، نشان دهيم .

    عمار ياسر مورد غضب واقع مى شود.

    عمار ياسر يكى از اصحاب بزرگوار و با فضيلت رسول خدا است مردى كه پيغمبر درباره او فرمود عمار به منزله دو چشم من است و كسى نتواند او را برنجاند(15)همين عمار مورد غضب عثمان واقع مى شود و به دستور او كتك مى خورد و جرم او هم تنها اين بود كه بخود جرئت داد و نامه اى كه اصحاب پيغمبر در مدينه به عثمان نوشتند و در آن ضمن بر شمردن كارهاى غير اسلامى و قانون شكنيهاى او از وى خواستند كه از روش خود دست بر دارد. اين نامه را عمار به عثمان داد هنگامى كه عثمان نامه را خواند سخت بر آشفت و به غلامان خود دستور داد تا فرزند ياسر را فراوان زدند و خليفه خود آنقدر با لگد بر شكم عمار زد كه او را بيهوش ساخت و مبتلا به مرض ‍ فتق گرديد.(16)

    اباذر تبعيد مى گردد.

    اباذر آن بزرگ مردى كه سخت مورد علاقه و احترام پيغمبر اسلام بوده و درباره وى فرموده بود:

    ما اظلت الخضراء ولا اقلت الغبراء على ذى لهجة اصدق من اباذر(17)

    يعنى آسمان سايه نيفكنده و زمين بر بالاى خود نديده كسى را كه راستگوتر از اباذر باشد، اين صحابى بافضيلت ، تنها به جرم اعتراض و مخالفت در برابر قانون شكنيهاى صريح عثمان و تجاوز او و همدستانش به اموال عمومى ، دچار انواع شكنجه و زجر و محروميت گرديد. ابتداء خليفه دستور داد او را به شام تبعيد كردند تا در مدينه نباشد و با اعتراضات و مخالفتهاى قانونى و صريح خود خاطر خليفه را رنجيده نسازد!! ولى اباذر مردى نبود كه مهر سكوت بر لب زند و وظيفه مذهبى نهى از منكرخويش را فراموش نمايد. اباذر از مدينه به شام تبعيد شد اما بالاخره اين شام جزء همان كشور پهناور اسلامى است كه عثمان بر آن حكومت مى كند و استاندار آنجا معاويه است كه همكار نزديك و از خويشاوندان خليفه مى باشد. در كشورى كه خليفه وقت با بيت المال مسلمين و اموال عمومى آن گونه معامله كند طبعا روش استاندار او هم اگر به مراتب ننگين تر از روش ‍ خليفه نباشد. بهتر از آن نخواهد بود، با اين حساب اباذر در شام هم در برابر قانون شكنيهاى معاويه و تجاوزات صريح و آشكار او نسبت به اموال عمومى و حقوق طبقات محروم قرار مى گيرد و طبعا راهى را در پيش ‍ خواهد گرفت كه در مدينه در پيش داشت .

    از اين جا است كه مى بينيم در شام اعتراضات اباذر به معاويه شروع مى شود و اين اعتراضات منطقى و قانونى گاهى در برابر شخصى معاويه و گاهى در برابر مردم نسبت به معاويه انجام مى شد. پيدا است كه اين روش ‍ اباذر براى استاندار شام غير قابل تحمل است (چنان كه براى خليفه قابل تحمل نبود) و بالاخره معاويه جريان شام و اعتراضات اباذر را نسبت به خليفه و استاندار وى به عثمان نوشت و از او خواست كه اباذر را به مدينه فرا خواند. عثمان در پاسخ معاويه چنين نگاشت :

    اباذر را با شترى تندرو و مردى بدخو و خشن كه شب و روز او را براند. به مدينه نزد من فرست معاويه فرمان خليفه را درباره اباذر اجراء كرد و او را بر شترى بى جامه و تندرو، به اتفاق مردى خشن و بدخو به سوى مدينه فرستاد. اباذر كه مردى لاغر اندام بود تعب و رنج فراوانى در بين راه تحمل كرد و هنگامى كه به مدينه رسيد پاهاى وى مجروح گرديده و گوشت رانهاى او از بين رفته بود. ولى با اين حال اباذر همان مرد خدا است و اين گونه مشكلات او را از انجام وظايف مذهبى اش باز نمى دارد، او مانند گذشته اعتراضات خود را عليه خليفه شروع كرد، خليفه كه ديد، نه تهديد و نه تطميع و پولهاى سرشارى كه او براى اباذر فرستاد و اباذر آنها را نپذيرفت هيچ يك در وى و اراده خدائى او اثر نگذارد، تصميم گرفت كه براى هميشه خود را از اعتراضات او آسوده سازد از اين نظر دستور داد وى را به ربذه (كه يك محيط بسيار نامساعدى بود) تبعيد كردند و فرمان داد تا كسى از اباذر مشايعت ننمايد. اما على بن ابى طالب و حسين عليهم السلام و جمعى از بنى هاشم از اباذر مشايعت نمودند و در هنگام وداع . امير المومنين (ع ) مطالبى را خطاب به اباذر بيان فرمود كه از اين جمله شروع مى شود:

    يا اباذرانك غضبت الله . فارج من غضبت له ان القوم خافوك على دنياهم و خفتهم على دينك ...(18)

    يعنى اى اباذر تو براى خدا غضب كردى . پس به كسى اميدوار باش كه براى رضاى او خشم نمودى . اين قوم (عثمان و همكاران او) از تو بر دنيا و حكومت و قدرت خود ترسيدند ولى تو از آنان بر دين خود ترسيدى ...بالاخره اباذر بر بذه تبعيد شد ولى آن مرد خدا و آن صحابى عاليقدر آنقدر در آن جا با مشكلات دست به گريبان بود تا بالاخره در اثر گرسنگى در آن وادى جان داد. در حالى كه تنها فرزند او كه يك دختر بود بر بالين وى حضور داشت و وضع رقت بار آن پيرمرد با فضيلت را با چشم خود نظاره مى كرد(19)

    ابن مسعود مورد غضب واقع مى شود

    ابن مسعود كه از قراء بزرگ و مشهور و از اصحاب رسول خدا (ص ) بوده است به علت اعتراضى كه به اعمال غير قانونى عثمان مى كند. خليفه دستور مى دهد او را از مسجد بيرون ببرند و مورد اهانت قرار دهند، دستور خليفه اجراء شد و ابن مسعود را كشان كشان از مسجد خارج ساختند و در آن جا آن چنان آن پيرمرد را بر زمين كوبيدند كه استخوان پهلوى وى درهم شكست !! هر چند خليفه در اين جا (مانند موارد ديگر) مورد اعتراض على عليه السلام و ديگران (حتى عايشه ) واقع گرديد، اما به اعتراض آنان كوچكترين ترتيب اثر نداد.(20

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مورد اول

    هنگامى كه عبدالله بن خالد با جمع فراوانى از مكه وارد مدينه شد و نزد خليفه آمد، عثمان به عبدالله بن ارقم كه خازن بيت المال و وزير دارائى حكومت بود نوشت كه به عبدالله بن خالد سيصد هزار درهم از بيت المال بدهد و به هر فردى كه با اوست صد هزار درهم بپردازد. عبدالله بن ارقم (چون مبلغى كه خليفه دستور داده بود بسيار زياد و عبدالله بن خالد و ياران او استحقاق آن را نداشتند) از پرداختن حواله خليفه امتناع ورزيد. عثمان ضمن نامه اى او را به خاطر اين جسارت سرزنش كرده و به وى نوشت :

    انما انت خازن لنا.

    يعنى تو خزينه دار ما هستى (بايد آن چه حواله مى كنم بى درنگ بپردازى ) ولى عبدالله بن ارقم در پاسخ عثمان چنين نگاشت :

    انا خازن المسلمين و خازنك غلامك .

    يعنى من خزينه دار مسلمانانم و خزينه دار تو غلام توست آن گاه كليد بيت المال را به عثمان رد كرد و از مقام خود استعفا نمود.(3

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مورد دوم

    هنگامى كه وليد به عقبه از جانب عثمان استاندار كوفه گرديد. از عبدالله بن مسعود كه خازن بيت المال در كوفه بود مبلغى از بيت المال استقراض كرد تا در آينده نزديك بپردازد (چون عادت بر اين بود كه حكام از بيت المال قرض مى گرفتند و سپس مى پرداختند) عبدالله بن مسعود پس از چندى آن مبلغ را از وليد مطالبه كرد تا آن را به بيت المال بر گرداند. اما وليد به جاى آن كه به عبدالله پاسخ مساعد بدهد از اين جسارت سخت ناراحت شد، و جريان را بصورت شكايت از عبدالله بن مسعود به عثمان مرقوم داشت . پس از چندى عثمان نامه اى به عبدالله بن مسعود نوشت و ضمن آن چنين نگاشت :

    انما انت خازن لنا فلا تعرض للوليد فيما اخذ من المال .

    يعنى تنها سمت تو اينست كه خازن و كليددار مائى و نسبت به آنچه كه وليد از بيت المال گرفته است متعرض او مباش . عبدالله بن مسعود پس از خواندن نامه عثمان به مسجد آمد و در برابر مردم كليد بيت المال را نزد وليد پرتاب كرد و گفت من گمان مى كردم خازن اموال مسلمين هستم اما حالا كه عثمان مرا خازن شخصى خود مى داند اين سمت را نمى پذيرم .(4)

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بيت المال در اختيار بنى اميه

    بنى اميه كه عثمان خود از آنان بود. در دوران حكومت وى عملا همه چيز كشور را در اختيار داشتند علاقه و محبت خليفه نسبت به خويشاوندانش تا جائى بود كه احمد حنبل در مسند خود مى نويسد:

    دعا عثمان ناسا من اصحاب رسول الله صلى الله عليه و آله فيهم عمار ياسر فقال انى سائلكم و انى احب ان تصدقونى نشدلكم الله اتعلمون ان رسول الله (ص ) كان يوثر قريشا على سائر الناس و يوثر بنى هاشم على سائر القريش فسكت القوم فقال عثمان لو ان بيدى مفاتيح الجنة لا عطيتها بنى امية حتى يدخلوا من عند آخرهم (5)

    يعنى روزى عثمان جمعى از اصحاب پيغمبر را نزد خود خواند و عمار ياسر هم در بين آنان بود آنگاه گفت من از شما سوالى مى كنم و دوست دارم مرا تصديق كنيد (سپس گفت ) شما را بخدا سوگند مى دهم آيا مى دانيد كه پيامبر اسلام قريش را بر مردم ديگر مقدم مى داشت و بين هاشم را بر قريش ‍ هم مقدم مى شمرد؟ افراد حاضر ساكت شدند (و كسى به عثمان پاسخ نداد) آن گاه عثمان گفت اگر كليدهاى بهشت در اختيار من بود آنها را به بن اميه مى دادم تا آخرين فرد آنها هم وارد بهشت گردد در اينجا عثمان شدت علاقه و محبت خود را به خويشاوندان و اقوامش يعنى بنى اميه اين گونه صريحا بيان مى كند كه مى گويد: اگر كليدهاى بهشت در دست من بود آنها را به بنى اميه مى دادم . اما اگر كليد بهشت در اختيار عثمان نبود كليد بيت المال و حكومت اسلامى در دست عثمان بود. خليفه اگر نمى تواند بهشت را در اختيار بنى اميه بگذارد مى تواند بيت المال و همه چيز كشور را (تا حدود امكان ) در اختيار بنى اميه قرار دهد، عثمان در علاقه خود نسبت به بنى اميه تا جائى پيش رفت كه هيچ چيز (حتى خطرى كه در اثر اعتراضات شديد مردم و شورش آنان متوجه شخص او و حكومت وى بود) مانع و سد راه او در طريق خدمات صادقانه اش به آنها نگرديد!!

    مراتع و چراگاههاى اطراف مدينه كه تا آن روز در اختيار همه مسلمين بود و گله هاى شتر و گوسفندان عموم مردم از آنها بهره مى بردند در بست در اختيار مواشى بنى اميه گذارد و ديگر مردم را از آن مراتع منع كرد.(6)

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دشمنان پيغمبر مورد احترام خليفه اند!

    از موارد عجيب و تكان دهنده اى كه عثمان صريحا با روش قاطع پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله (و حتى با روش ابوبكر و عمر) مخالفت كرد باز گرداندن افرادى به مدينه بود كه در شمار سخت ترين دشمنان پيامبر اسلام بودند و آن حضرت آنان را از مدينه طرد كرده و به طائف فرستاده بود و حتى ابوبكر و عمر در زمان خلافت خود شفاعت عثمان را درباره بر گشت دادن آنها به مدينه مورد توجه قرار نداده و گفتند كسانى كه پيغمبر آنها را از مدينه بيرون كرده ما آنان را به مدينه بر نمى گردانيم .

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اما عثمان

    هنگامى كه نوبت خلافت بوى رسيد نه تنها آنها را به مدينه بر گرداند بلكه سخت آنان را مورد نوازش و احترام قرار داده و از بيت المال مسلمين فراوان به آنها عطا نمود. حكم بن ابى العاص و فرزندان او را پيامبر اسلام از مدينه خارج ساخته و به طائف فرستاده بود. حكم بن ابى العاص در مكه همسايه پيغمبر بود ولى در شمار سر سخت ترين دشمنان آن حضرت قرار داشت و همواره در صدد اذيت و آزار آن بزرگوار بر مى آيد مخصوصا هنگام راه رفتن آن حضرت با چشم و دهان و انگشتان دست و تمام بدن خود حركات مسخره اى انجام داده و به عنوان تقليد از آن بزرگوار وى را مورد استهزاء قرار مى داد.

    پس از فتح مكه و تسلط پيغمبر بر قسمت هاى حساس جزيرة العرب حكم بن ابى العاص و فرزندانش به مدينه آمدند فرستاد، ولى عثمان آنها را محترمانه به مدينه بر گرداند. و تنها در يك مورد سيصد هزار درهم از بيت المال مسلمين به حكم بن ابى العاص داد(7)يكى از فرزندان وى را به نام مروان بن حكم به سمت دامادى خود انتخاب كرد و خمس اموال نواحى آفريقا را كه پانصد هزار دينار طلا بود در يك نوبت به وى عطا نمود(8)و برادر مروان كه فرزند ديگر حكم بن ابى العاص بود بنام حارث بن حكم را نيز به دامادى خود مفتخر ساخت و سيصد هزار درهم تنها در يك مورد به او داد.(9)

صفحه 1 از 27 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi