صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 38 , از مجموع 38

موضوع: میثم تمار

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    چوبه دار، در زمین استوار نصب شده است و مأموران جلاد عبیدالله بن زیاد، جناب میثم را با طناب به قسمت بالای آن می بندند. تازه عمرو بن حریث، منظور کلام میثم را متوجه می شود که گفته بود: «همسایه تو می شوم، خوب همسایه داری کن» . وی به کنیز خود دستور می دهد تا زیر چوبه دار را جارو بزند، آب پاشی کند و بوی خوش پراکنده سازد!(3) به هرحال، همان طور که امام علی (علیه السلام) فرموده بود و میثم نیز خود بارها تکرار کرده بود، مأموران بی رحم و دژخیم اموی، میثم را به شیوه آن روز، با کمال بی شرمی و خشونت، با طناب به قسمت بالای چوبه دار می بندند، و در حضور جمع زیادی، دست و پای او را قطع می کنند.
    خون از دست و پای قطع شده میثم سرازیر می شود و مردم تماشاچی، موافق و مخالف، آن صحنه را می نگرند. ولی میثم با صدای
    ص: 62
    ________________________________________
    1- ١) . سفینه البحار، ج١، ص١٠٠.
    2- ٢) . گلستان سعدی، ص٢4٠.
    3- ٣) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٢، ص٢٩٣. باید توجه داشت که عمرو بن حریث، شخص منافق صفتی بود و این کار را برای رسمی اجتماعی یا به منظور خوشایند امویان انجام داد.
    بلند فریاد برمی آورد: «ای مردم! آیا نمی خواهید اسراری را که مولایم علی بن ابی طالب (علیه السلام) تا روز قیامت به من آموخته، بشنوید؟» مردم نیز
    نزدیک می شوند و به فضایل علی (علیه السلام) ، گوش می دهند. مأموران، برای نخستین بار در تاریخ اسلام، به میثم دهان بند می زنند !
    گفت: آن یار کزو گشت سرِ دار بلند
    جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد(1)


    عمروبن حریث منافق، وقتی از خانه خود بیرون می آید و جمعیت فراوانی را می بیند و سخنان مؤمنانه و آتشین میثم را می شنود، خود را با شتاب به نزد عبیدالله بن زیاد در دارالاماره می رساند و گزارش می دهد، میثم فضایل علی (علیه السلام) را بیان می کند. اگر این سخنان ادامه پیدا کند، مردم کوفه علیه امیر قیام می کنند. آن گاه عبیدالله به مأمور محافظ خویش که بالای سرش ایستاده بود، می گوید: «برو زبان میثم را هم قطع کن» . وقتی مأمور نزد میثم می آید که دستور عبیدالله را اجرا کند، میثم اعلام آمادگی می کند و می گوید: «دیدی که پسر زن ناپاک می خواست ادعای من و مولایم علی (علیه السلام) را تکذیب کند و نتوانست؟ !»(2) به هرحال، امویان خون آشام، زبان میثم را بریدند. درحالی که او بالای دار بود و از بینی و دهان او خون غلیظ جاری می شد؛ همان طور که مولا علی (علیه السلام) فرموده بود. روز سوم نیز در حال جان دادن بود که یکی از مأموران دژخیم بنی امیه با نیزه ای به پهلوی وی زد و گفت: «به
    ص: 63
    ________________________________________
    1- ١) . دیوان حافظ، ص١٠١.
    2- ٢) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢٨.
    خدا می دانم روزها را روزه بودی و شب ها را به عبادت می پرداختی» ، و میثم با گفتن الله اکبر، در همان بالای چوبه دار جان سپرد.(1)
    مدفن میثم تمار
    میثم تمار روی همان چوبه دار به شهادت رسید. صالح، فرزند او، می گوید:
    پس از گذشت چند روز از شهادت پدرم، از آن چوبه دار دیدن کردم. دیدم همان قطعه تنه درخت خرمایی است که به دستور او با میخ بر آن، نام او را نوشته و علامتگذاری کرده بودم.(2)
    به اتفاق روایات، شهادت میثم تمار، ده روز قبل از ورود حضرت حسین بن علی (علیه السلام) به کربلا (دوم محرم سال6٠ ه. ق) و هیجده روز قبل از شهادت آن امام بزرگ، یعنی ٢٢ ذی حجه سال6٠ ه. ق صورت گرفته است.(3) می توان سن میثم را با توجه به قراین تاریخی، حدود 63 سال تخمین زد.
    آری، بدن مجروح میثم همچنان بالای چوبه دار بسته بود و مردم هم از ترس مأموران عبیدالله بن زیاد، که حتی از جسد بی جان میثم هم می ترسیدند و نگهبانی می دادند، جرئت نمی کردند به آن نزدیک شوند.
    ص: 64
    ________________________________________
    1- ١) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٢، ص٢٩4؛ منتهی الآمال، ج١، ص٢54؛ نفس المهموم، ص6١؛ بحارالانوار، ج4١، ص٣45.
    2- ٢) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢٧؛ بحارالانوار، ج4٢، ص١٣٣.
    3- ٣) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٢، ص٢٩4؛ بحارالانوار، ج4١، ص٣45؛ منتهی الآمال، ج١، ص٢54.
    تا اینکه شب فرا رسید. هفت نفر از همکاران میثم، یعنی خرمافروشان شجاع که نمی توانستند این صحنه دلخراش را تحمل کنند، تصمیم گرفتند بدن را بردارند. تدبیری اندیشیدند که در آن نزدیکی آتش روشن کنند، تا میان چوبه دار و مأموران مراقب فاصله شود. آن گاه با زیرکی و شتاب جسد را از چوبه دار باز کردند و در محله «بنی مراد» ، در رودخانه کوچکی که آب اندکی در آن روان بود، به خاک سپردند و آب را روی آن روان ساختند تا از آزار مأموران اموی مصون ماند و چوبه دار را در خرابه ای انداختند.
    وقتی تاریکی شب کنار رفت و هوا روشن شد، مأموران متوجه شدند از جسد خبری نیست. از هر طرف جست وجو کردند، اثری از آن نیافتند.(1)آن گاه مأیوس شدند و رفتند.
    برسر تربت ما گر گذری، همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود(2) میثم تمار، با تحمل چنین وضعی جان سپرد و با کمال سربلندی به مقام والای شهادت دست یافت. در برخی از منابع هم آمده است که همسر دلاور جناب میثم تمار، در یکی از شب ها، در نهایت مخفی کاری، جنازه مسلم، هانی، حنظلهبن مرّه و میثم تمار (علیهم السلام) را به خانه خود منتقل کرد و نصف شب آنها را دور از چشم دژخیمان ابن زیاد، کنار مسجد اعظم کوفه به خاک سپرد
    ص: 65
    ________________________________________
    1- ١) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢6؛ نفس المهموم، ص6٢.
    2- ٢) . دیوان حافظ، ص١4٧.
    و هیچ کس از این جریان، جز همسر هانی بن عروه که همسایه اش بود، باخبر نشد.(1)
    اگر این نقل صحیح باشد، معلوم می شود که جنازه ها را در شب از چوبه دار پایین آورده و هرکدام را در جایی دفن کرده است تا شناسایی نشوند.
    ص: 66
    ________________________________________
    1- ١) . داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، صص 5 - ٧.
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عمروبن حریث منافق، وقتی از خانه خود بیرون می آید و جمعیت فراوانی را می بیند و سخنان مؤمنانه و آتشین میثم را می شنود، خود را با شتاب به نزد عبیدالله بن زیاد در دارالاماره می رساند و گزارش می دهد، میثم فضایل علی (علیه السلام) را بیان می کند. اگر این سخنان ادامه پیدا کند، مردم کوفه علیه امیر قیام می کنند. آن گاه عبیدالله به مأمور محافظ خویش که بالای سرش ایستاده بود، می گوید: «برو زبان میثم را هم قطع کن» . وقتی مأمور نزد میثم می آید که دستور عبیدالله را اجرا کند، میثم اعلام آمادگی می کند و می گوید: «دیدی که پسر زن ناپاک می خواست ادعای من و مولایم علی (علیه السلام) را تکذیب کند و نتوانست؟ !»(2) به هرحال، امویان خون آشام، زبان میثم را بریدند. درحالی که او بالای دار بود و از بینی و دهان او خون غلیظ جاری می شد؛ همان طور که مولا علی (علیه السلام) فرموده بود. روز سوم نیز در حال جان دادن بود که یکی از مأموران دژخیم بنی امیه با نیزه ای به پهلوی وی زد و گفت: «به
    ص: 63
    ________________________________________
    1- ١) . دیوان حافظ، ص١٠١.
    2- ٢) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢٨.
    خدا می دانم روزها را روزه بودی و شب ها را به عبادت می پرداختی» ، و میثم با گفتن الله اکبر، در همان بالای چوبه دار جان سپرد.(1)
    امضاء


  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مدفن میثم تمار
    میثم تمار روی همان چوبه دار به شهادت رسید. صالح، فرزند او، می گوید:
    پس از گذشت چند روز از شهادت پدرم، از آن چوبه دار دیدن کردم. دیدم همان قطعه تنه درخت خرمایی است که به دستور او با میخ بر آن، نام او را نوشته و علامتگذاری کرده بودم.(2)
    به اتفاق روایات، شهادت میثم تمار، ده روز قبل از ورود حضرت حسین بن علی (علیه السلام) به کربلا (دوم محرم سال6٠ ه. ق) و هیجده روز قبل از شهادت آن امام بزرگ، یعنی ٢٢ ذی حجه سال6٠ ه. ق صورت گرفته است.(3) می توان سن میثم را با توجه به قراین تاریخی، حدود 63 سال تخمین زد.
    آری، بدن مجروح میثم همچنان بالای چوبه دار بسته بود و مردم هم از ترس مأموران عبیدالله بن زیاد، که حتی از جسد بی جان میثم هم می ترسیدند و نگهبانی می دادند، جرئت نمی کردند به آن نزدیک شوند.
    ص: 64
    ________________________________________
    1- ١) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٢، ص٢٩4؛ منتهی الآمال، ج١، ص٢54؛ نفس المهموم، ص6١؛ بحارالانوار، ج4١، ص٣45.
    2- ٢) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢٧؛ بحارالانوار، ج4٢، ص١٣٣.
    3- ٣) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج٢، ص٢٩4؛ بحارالانوار، ج4١، ص٣45؛ منتهی الآمال، ج١، ص٢54.
    تا اینکه شب فرا رسید. هفت نفر از همکاران میثم، یعنی خرمافروشان شجاع که نمی توانستند این صحنه دلخراش را تحمل کنند، تصمیم گرفتند بدن را بردارند. تدبیری اندیشیدند که در آن نزدیکی آتش روشن کنند، تا میان چوبه دار و مأموران مراقب فاصله شود. آن گاه با زیرکی و شتاب جسد را از چوبه دار باز کردند و در محله «بنی مراد» ، در رودخانه کوچکی که آب اندکی در آن روان بود، به خاک سپردند و آب را روی آن روان ساختند تا از آزار مأموران اموی مصون ماند و چوبه دار را در خرابه ای انداختند.
    وقتی تاریکی شب کنار رفت و هوا روشن شد، مأموران متوجه شدند از جسد خبری نیست. از هر طرف جست وجو کردند، اثری از آن نیافتند.(1)آن گاه مأیوس شدند و رفتند.
    امضاء


  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    برسر تربت ما گر گذری، همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود(2) میثم تمار، با تحمل چنین وضعی جان سپرد و با کمال سربلندی به مقام والای شهادت دست یافت. در برخی از منابع هم آمده است که همسر دلاور جناب میثم تمار، در یکی از شب ها، در نهایت مخفی کاری، جنازه مسلم، هانی، حنظلهبن مرّه و میثم تمار (علیهم السلام) را به خانه خود منتقل کرد و نصف شب آنها را دور از چشم دژخیمان ابن زیاد، کنار مسجد اعظم کوفه به خاک سپرد
    ص: 65
    ________________________________________
    1- ١) . بهجه الآمال، ج٧، ص١٢6؛ نفس المهموم، ص6٢.
    2- ٢) . دیوان حافظ، ص١4٧.
    و هیچ کس از این جریان، جز همسر هانی بن عروه که همسایه اش بود، باخبر نشد.(1)
    اگر این نقل صحیح باشد، معلوم می شود که جنازه ها را در شب از چوبه دار پایین آورده و هرکدام را در جایی دفن کرده است تا شناسایی نشوند.
    ص: 66
    ________________________________________
    1- ١) . داستان دوستان، محمدی اشتهاردی، صص 5 - ٧.
    امضاء


  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فصل هفتم: بارگاه میثم تمار
    اشاره

    میثم تمار در سال6٠ ه. ق، شبانه، مخفیانه و به دور از چشم دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) ، در محله «بنی مُراد» کوفه، در آغوش خاک آرمید.(1) اما آن طور که تاریخ گواهی می دهد، طایفه بنی مُراد و نسل آنان از قرن دوم و سوم هجری، قبر میثم را نشانه گذاری کردند. سپس برای قبر بقعه ای ساختند. حدود ١٢٠ سال پیش، یکی از طلاب نجف اشرف، به نام «سید عطاء الله ارومی» ، که اهل «ارومیه» آذربایجان ایران بود، قبر، حرم، گنبد و دیوار صحن را بازسازی، و برای آن خادم تعیین کرد.
    چند سال قبل، یکی از تجار بزرگ در «مَسقَط» به نام «حاج خضر سیاب نجفی» ، هم زمان با تعمیر مسجد کوفه، دیوارهای صحن میثم را نیز تعمیر کرد و برای آن ضریحی چوبین و صندوقی ساخت که بر آن نوشته شده بود: اینجا مرقد مُصاحب امیرمؤمنان علی (علیه السلام) ، میثم تمار، فرزند یحیی است. (١٣6٠ه. ق)
    بارگاه میثم تمار، در جنوب غربی مسجد کوفه، و در چهارصد متری آن
    ص: 69
    ________________________________________
    1- ١) . منتهی الآمال، ج١، ص٢55.
    واقع شده است و در طرف چپِ افرادی که از کوفه به سوی نجف اشرف می آیند قرار دارد.(1)
    مورخ بزرگ عراقی، «سید حسین بن احمدبن اسماعیل بن زینی حسنی نجفی» ، مشهور به براقی (١٢6١- ١٣٣٢ه. ق) می نویسد: «در خارج مسجد کوفه و نزدیک خانه حضرت علی (علیه السلام) ، ساختمان وسیعی است که آرامگاه میثم تمار (رضی الله عنه) در آن واقع است» .(2)
    «علامه محمد حرزالدین» در کتاب «مراقدالمعارف» درباره بنای بقعه میثم تمار چنین می نویسد:
    اکنون آرامگاه وی آباد و دارای بنایی مستحکم است و روی آن گنبد سفیدی قرار دارد و حرم مطهر زیر آن واقع شده است. . . . یکی از متدینین به من گفت که اهالی، اعتقاد زیادی به این حرم مطهر دارند و می گویند جارو کردن حرم او سبب روا شدن حاجت می گردد. . . .(3)
    همچنین در پاورقی این کتاب چنین نوشته شده است:
    این آرامگاه را حاج محمد رشاد بن ناصر مرز [مرضه] نجفی تجدید بنا کرد و برای آن چهل هزار دینار عراقی هزینه نمود. شروع عملیات ساختمان در روز ٢6 حزیران سال ١٩6٢م. برابر با سال ١٣٨٢ه. ق بود و در 4 تشرین سال ١٩6٨م. برابر با سال ١٣٨٨ه. ق به پایان رسید.
    ص: 70
    ________________________________________
    1- ١) . میثم التمار، شیخ محمدحسین مظفر، صص ١٧٠- ١٧4.
    2- ٢) . تاریخ کوفه، ص١١4.
    3- ٣) . آرامگاه های مشهور، ج٢، صص56٩ و5٧٠.
    ساختمان بقعه دارای حرمی است که دور آن را رواق هایی دربردارد. در بالای حرم، گنبدی مرتفع و مزین به کاشی آبی تزین شده است. روبه روی مرقد را ایوانی زیبا دربردارد و در پیشانی آن، ابیاتی در چهار بیت از مورخ نامی علامه سیدمحمد حسینی حلی با خط ثلث که ماده تاریخ اتمام بناست به این مضمون نوشته شده است:
    مَن یزرع الخَیر سیجنی غدا
    خَیراً و یبقی بعده مقتدی
    ولم ینله غیر من قد غدا
    منتهجاً نهج رشاد الهدی
    فکَم له مِن عَملٍ صالحٍ
    لصبوته فی کلِّ ناد صدی
    صانَ قدیم المجد تاریخُهُ
    و میثم التمار قد جدداً
    هرکه بذر کار نیکی بکارد، فردا خیر درو می کند و بعد از آن به عنوان مقتدا باقی می ماند. چیزی غیر از [پاداش خیر] به او نمی رسد و او راه هدایت و رشد را در پیش رو دارد.
    چه بسیار، عمل و کار نیکی دارد، که صدای آن در هر میدانی پیچیده است.
    کسی که از گذشته دارای مجد بود، تاریخ آن را نوشت و قبر میثم تمار تجدید بنا شد.(1)
    امضاء


  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کرامت
    جمعی از بزرگان نجف اشرف نقل کرده اند «رشاد مرضه» ، که از تاجران معروف عراق بود، نزدیک به هفت سال قبل (١٣٧5ه. ق) به
    ص: 71
    ________________________________________
    1- ١) . آرامگاه های مشهور، ترجمه مراقدالمعارف، ج٢، صص56٩ و 5٧٠.
    مرض سرطان داخلی مبتلا شد و پزشکان عراق، لبنان و سوریه از معالجه اش عاجز شدند. سرانجام برای مداوا به کشورهای اروپایی رفت. ولی به او گفتند هیچ راه علاجی نیست و اگر هم جراحی کنیم، چون ریشه سرطان به قلب رسیده است، بیش از یک هفته زنده نخواهی ماند.
    وی ناامید، دست از زندگی کشید و به فکر فرو رفت. شبی در خواب، مردی را دید که دارای محاسن متوسط و پیراهن کرباسی است و به او می گوید: «رشاد مرضه اگر قبر مرا درست کنی، من از خداوند شفای تو را می خواهم» .(1)
    می پرسد: «شما کیستید؟» می گوید: «من، میثم تمارم» .
    وی از خواب بیدار می شود و دوباره به خواب می رود و همان منظره را می بیند. بار سوم نیز همین خواب، تکرار می شود.
    فردای آن شب با هواپیما به بغداد، و مستقیم از همان فرودگاه به سر قبر میثم تمار می رود. شب هنگام همان شخصی که در خواب دیده بود، مقابل چشمش ظاهر می شود و صدایش می زند و می گوید: «رشاد مرضه، قُم » ، یعنی بلندشو. می گوید: «نمی توانم» . با تندی می گوید: «قُم» . ناگهان می ایستد و آثاری از مرض در خود نمی بیند.
    ایشان بی درنگ مشغول تعمیر بارگاه میثم تمار می شود و ضمن ساخت بارگاه باشکوه، گنبدی مرتفع بر آن می افزاید. پس از اتمام
    ص: 72
    ________________________________________
    1- ١) . در گذشته بارگاه میثم تمار بسیار کوچک بود.
    ساختمان آرامگاه، شوق تعمیر قبر مسلم بن عقیل را پیدا می کند و گنبد و بارگاه حضرت مسلم (علیه السلام) را طلاکاری می کند و برای تجدید تذهیب گنبد مولا امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز دویست کیلو طلا می پردازد.(1)
    امضاء


  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توسعه بارگاه میثم
    همچنین در چهارچوب پروژه نجف، پایتخت فرهنگی جهان اسلام، در سال ٢٠١٢م. زیر نظر «عدنان زرفی» ، استاندار نجف اشرف، هیئت بازسازی استان تصمیم گرفت تا مرقد صحابی گرانقدر، جناب میثم تمار را توسعه بیشتری دهد.
    به همین منظور، مراسم کلنگ زنی طرح توسعه مرقد میثم تمار با حضور مسئولان عراق، و با سرمایه ای نزدیک به چهار میلیارد دینار عراقی آغاز شد. در این پروژه، مساحت بارگاه که در گذشته چهارصد مترمربع بود، به ١٢٠٠ مترمربع افزایش می یابد و قرار شد دو مناره نیز دو طرف ورودی بنا، و حرم مطهر به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شود. برای سرعت بخشی به کار، عملیات ساختمانی آن در سه نوبت و به صورت شبانه روزی ادامه یابد خواهد یافت تا پروژه ده ماهه به پایان برسد. حرم مطهر میثم تمار، افزون بر حرم و گنبد، رواق، ایوان، صحن و اتاق هایی خواهد داشت.(2)
    ص: 73
    ________________________________________
    1- ١) . داستان های شگفت، صص ٢٧ و ٢٨.
    2- ٢) . آرامگاه های مشهور، ج٢، صص 5٧١ و 5٧٢.
    امضاء


  9. Top | #38

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,407 در 4,697
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فرزندان میثم تمار
    اشاره
    متأسفانه در تاریخ، از همسر باوفای میثم، غیر از مطلبی که در پایان فصل ششم گذشت، چیزی نوشته نشده است. ولی برای آن بزرگوار فرزندانی است که به منظور تجلیل از این خاندان، به زندگی آنان اشاره ای می کنیم:
    ١. محمد
    ابن حجر عسقلانی (متوفای٨5٢ ه. ق) درباره محمد می نویسد:
    علی، فرزند محمد بن میثم می گوید: «پدرم (محمد) از جدم (میثم) روایت کرده است که علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود: پدرم ابوطالب در سراسر زندگی خویش با اسلام و ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود و به من وصیت کرد که او را به خاک بسپارم. من این موضوع را با پیامبر (صلی الله علیه و آله) مطرح کردم. آن حضرت فرمود: به وصیت او عمل کن و تجهیز او را انجام بده. سپس او را در قبرستان «حَجون» در قبر عبدالمطّلب به خاک بسپار. وقتی قبر عبدالمطّلب را نبش کردیم، دیدیم که او رو به قبله است. آن گاه پدرم ابوطالب را در آن قبر به خاک سپردیم» .(1)
    ٢. شعیب
    رجالی معروف «ملاعلی علی یاری تبریزی» ، شعیب، فرزند میثم تمار را این گونه معرفی کرده است:
    ص: 74
    ________________________________________
    1- ١) . الاصابه فی تمییز الصحابه، ج4، ص١١٨. درخور توجه است که در آن زمان از «نبش قبر» نهی نشده بود.
    شعیب بن میثم، همان فرزند میثم تمار مشهور است و این مرد یکی از عالمانی است که علامه علی بن احمد عقیقی بر او اعتماد کرده، و او را در ردیف راویان مورد قبول و استناد قرار داده است.(1)
    محدث قمی هم، شعیب را فرزند میثم تمار دانسته است.(2)
    ٣. صالح
    بسیاری از رجال نویسان، مورخان و محدثان درباره صالح بن میثم، مطالب و احادیثی را آورده اند. صالح فرزند میثم تمار می گوید:
    به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: «برای من مطالبی بیان کن» . آن حضرت فرمود: «مگر از پدر خویش حدیث نشنیده ای؟» عرض کردم: «من در آن زمان کودک بودم. . .» .(3)
    همچنین، صالح فرزند میثم تمار می گوید: امام باقر (علیه السلام) به من فرمود: «إنّی اُحِبُّکَ وَ أباکَ حُبّاً شدِیداً »(4) ؛ «من، تو را و پدرت را بسیار دوست می دارم» .
    4. علی
    علی بن میثم، فرزند دیگر میثم تمار است. وی حدیث معروفی را از پدر خویش نقل می کند که امام علی (علیه السلام) ، یکی از شب ها در کوفه، به صحرا و مسجد «جُعفی» رفته و میثم نیز مناجات شبانه حضرت را شاهد
    ص: 75
    ________________________________________
    1- ١) . بهجه الآمال، ج5، ص٣٠.
    2- ٢) . ر. ک: بهجه الآمال، ج٧، صص ١٢4، ١٢٧ و ١٢٨؛ بحارالانوار، ج4٢، ص١٣٣.
    3- ٣) . بحارالانوار، ج5٣، صص١١٢- ١١٣؛ سفینهالبحار، ج4، ص٣٣٩.
    4- 4) . بهجه الآمال، ج5، ص٣٠.
    بوده است که تفصیل آن را در فصل سوم آوردیم.
    همچنین درباره علم و دانش علی بن میثم می خوانیم: عون بن محمد کِندی گفته است: کسی را از علی بن میثم درباره امور ائمه (علیهم السلام) ، آگاه تر ندیدم.(1)
    5. عمران
    عمران بن میثم بن یحیای اسدی کوفی، فرزند دیگر میثم تمار است که رجال نویسان، او را نه تنها از عالمان مورد وثوق در نقل حدیث دانسته، بلکه او را از راویان حدیث از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) شمرده اند.(2) او همان کسی است که پیشگویی های پدر خود را درباره دستگیری و نحوه شهادتش بازگو کرده است.(3)
    6. حمزه
    بزرگانی چون کشی و محدث قمی، حمزه بن میثم را از فرزندان میثم تمار دانسته اند.(4) حمزه داستان عمره رفتن پدر خویش، و در مدینه به حضور اُم سلمه رسیدن را بازگو کرده است که در فصل اول بیان کردیم.
    ص: 76
    ________________________________________
    1- ١) . سفینه البحار، ج4، ص٣4١.
    2- ٢) . بهجه الآمال، ج5، ص6٢٩؛ منتهی المقال، ج5، ص١٢5.
    3- ٣) . بهجه الآمال، ج٧، صص١٢5و ١٢6.
    4- 4) . رجال کشی، ص٨٠؛ سفینه البحار، ج4، ص٣٣٨.
    امضاء


صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi