یا سید الساجدین
امشب دلم از خانه ی تن آزاد است
از برکت الطاف شما آباد است
آقای غـریـب کـربـلا ادرکنی
جاری به لبم واژه ی یا سجاد است
صلی الله علیک یا علی بن الحسین
❤ |
یا سید الساجدین
امشب دلم از خانه ی تن آزاد است
از برکت الطاف شما آباد است
آقای غـریـب کـربـلا ادرکنی
جاری به لبم واژه ی یا سجاد است
صلی الله علیک یا علی بن الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
سید الساجدین ، سید الباکین ، سید الصابرین
روای حکایت عشق در نینوا ،داغدار لاله های کربلا،
امام کاروان اسراء ، تسلای دل غمبار زینب کبری
آقا علی بن الحسین حضرت زین العابدین علیه السلام
بر سوگواران و مبحان حضرتش تسلیت باد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
یا سید الساجدین
امشب اشک های داغ ِ روی گونه هایم،
در کنار تپش های ملتهب قلبم،
نظاره گر پر کشیدن سجده دارترین عنصر هستی است .
ای امام زمزمه های عاشقانه شب، سفرت پرباران!
صلی الله علیک یا علی بن الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
امروز اگر بی سر و سامان تو هستیم
فردا به جزا دست به دامان تو هستیم
در طالع برگشته اگر هیچ نداریم
خوش بخت از اینیم که از آن تو هستیم
مانند کویری که ترک خورده و خشک است
ما منتظر بارش باران تو هستیم
هنگام دعا بارش باران که شرو شد
خندان شده بودیم که گریان تو هستیم
کافی ست فقط گوشه چشمی بنمایی
بی چون و چرا در پی فرمان تو هستیم
امروز نه والله که از روز قیامت
ما ریزه خور سفره احسان تو هستیم
در مسلک ما رسم بر این است که گوییم
یا حضرت سجاد ثنا خوان تو هستیم
شاعر:حامد ظفر
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
داغی نشانده بر جگرت، یاد کربلا
خون می رود ز چشم ترت، یاد کربلا
زینب، سکینه، گریه و طفل رباب و آب
می آورند در نظرت، یاد کربلا
با زخمی از تسلَیِ زنجیرِ سلسله
مانده به روی بال و پرت، یاد کربلا
با خطبه های بی بدلت زنده کرده ای
در لحظه لحظـۀ سفرت، یاد کربلا
از قتل صبر روضه بخوان ای امام صبر
با سوزِ آه شعله ورت، یاد کربلا
از سجده های لشکر شمشیر و نیزه ها
از خنجر و سر پدرت، یاد کربلا
از لحظه ای که غارت خیمه شروع شد
آتش گرفت دور و برت، یاد کربلا
تا صبح حشر ضامن این دین و پرچم است
یاد محــرم و صــفرت، یـاد کربــلا
این جلوه های اشکِ عزا در صحیفه است
یاد خدا، شب و سحرت، یاد کربلا
محمد رضا رضایی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
کوچه های مدینه و بوی
زخم های تنی که می آید
چشم های سپید یعقوب و
بوی پیراهنی که می آید
مرد سجّاده ای که درک نکرد
هیچ کس آیه ی مقامش را
در هیاهوی شهر کوفه نداد
هیچ کس پاسخ سلامش را
تا عزاداریش شروع شود
دیدن شیرخواره ای کافی ست
تا صدایش به گوش ما برسد
دیدن گوشواره ای کافی ست
وقت افطار کردنش هر شب
تا که چشمش به آب می افتاد
تشنگی ضریح لب هایش
یاد طفل رباب می افتاد
من نمی دانم این که خاکستر
چه به روز سر امام آورد
زیر زنجیر، پیکر زردش
معجزه بود اگر دوام آورد
گیرم از دست کوفه راحت شد
سنگ طفلان شام را چه کند؟
گیرم از دست کوچه سنگ نخورد
مردم پشت بام را چه کند؟
تا که این مرد قافله زنده ست
حرفی از طفل کاروان نزنید
پیش این مرد گریه، جانِ حسین
حرفی از چوب خیزران نزنید
شاعر: علی اکبر لطیفیان
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم
پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم
من جگر پاره آن بزم شرابم والله
خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم
اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست
عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم
لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند
من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم
خارجی و پسر خارجیان گفت به من
آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم
خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد
هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با ناله ام زمین زمان گریه می کتد
از مادر ارث برده ام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمی رود که چگونه مقابلم
بستند دست عمۀ قامت خمیده را
یادم نمی رود سر شب لحظۀ فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها
دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدن ها دویده را
یک تار موی عمۀ ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
شاعر : قاسم نعمتی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
ای دعـا گشتـه دعـا بـا نفـس روح فزایت
وی اجـابت زده هنگـام دعـا بوسه به پایت
چشم اربـاب کـرم از همه سو باز به دستت
دست اربـاب دعـا بستـه بـه دامـان ولایت
عاشق خُلق نکویت همه جا دوست و دشمن
دشمن و دوست کند از دل و جان مدح و ثنایت
کثـرت خلـق الهـی همـه از یمـن وجودت
وسعت مـلک خداونـد بود صحن و سرایت
مصحف تو که زبـور و صحف آل رسول است
وحـی مُنزَل بُـوَد ای روح مناجـات، دعایت
تـو گـل سرسبـد گلشـن کشتـی نجــاتی
رخ گـل انداختــه از بوسـۀ مصباح هدایت
گــره از کـار فـروبستــۀ عالم تـو گشایی
گر چه بسته است به زنجیر، ید عقدهگشایت
ملک و جن و بشر، ارض و سما گوش، سراپا
تا دل شب شنوند از لب جانبخش، صدایت
حلقـۀ سلسلهها یکســره در حلقۀ ذکرت
به فلک مـیرسد از حلقـۀ زنجیـر، ثنایت
گل لبخند تو بر سنگ لب بام، عجیب است
با وجودی که کند سنگ عدو گریه برایت
تو پیـامآور خــون گلـوی خـون خـدایی
بـوده در کربوبلا مقتل خون غار حرایت
هیجده داغ بـه دل داشتـی و باز شکفتی
ای زده صبر و رضا خنده به لبخنـد رضایت
جای تو همچو خداوند بـود در دل مؤمن
ظاهراً دید عـدو گوشۀ ویران شده جایت
میدمـد از نفس روحفـزا بــوی حسینت
میزند مـوج ز فریـاد درون خون خدایت
نسلهـا یکسره چشماند به دیـدار جمالت
نسلهـا یکسره گوشاند بـه آوای رسایت
سعی تـو بــوده ره قـرب الــی الله تعالی
کربلا مـروه شـده، شـام بلا بـود صفایت
به پدر حکم شهادت به تو فرمان اسارت
بـا حسینبنعلـی بـود یکـی جام بلایت
با وجودی که دو بازوی تو در سلسله بسته
بـود از چـار طـرف دیدۀ سائل به عطایت
بستـه درهای جهان بر تو و پشتِ درِ بسته
ملک و جن و بشـر، یکسره هستند گدایت
این عجب نیست که چون پای به محرابگذاری
ذات معبـود دهــد سیــد عبــاد، نـدایت
نه عجب گر ملک العرش کند سرمۀ چشمش
آن غبـاری کـه ز صحـرا بنشیند به ردایت
«میثم» و سایۀ لطف تـو و فـردای قیامت
ای پنـاه همـه در روز جــزا ظـل همایت
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
لاله سرخ شهادت تن تب دار من است
چشمه ی فیض خدا چشم گهر بار من است
حافظ خون پیام شهدای ره دین
لب گویای من و دیده خونبار من است
داغ یک دشت شهید و غم یک دشت اسیر
این همه بار گران بر تن بیمار من است
پای در سلسله و دست به دامان وصال
دشمن از بی خردی در پی آزار من است
دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن
که بر انداختن ریشه او کار من است
تا بر اندازی بنیاد ستم می جنگم
اشک من منطق من حربه ی پیکار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان خدا
گرچه بر دوش من و عمه افکار من است
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق
سخت بیمارم و او باز پرستار من است
آنکه در کرببلا بود انیس پدرم
درره شام بلا مونس و غمخوار من است
در کنار شهدا جان مرا باز خرید
عمه ام بعد خداوند نگهدار من است
خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد
اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است
از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد
آه از این غم که خداوندخبر دار من است
در ره آل عیل عمر مؤید طی شد
شاهد زنده من دفتر اشعار من است
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)