صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 67

موضوع: تفسیر سوره کوثر

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    • پس برای ، پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن



    • ترجمه فولادوند
      پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن.



    • ترجمه مجتبوی
      پس براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانى كن.



    • ترجمه مشکینی
      پس (به شكرانه آن) براى پروردگارت خضوع كن و نماز بخوان و (در تكبير آن) دست‏ها را تا گلوگاه بالا بر (يا شتر قربانى كن)



    • ترجمه بهرام پور
      پس براى پروردگارت نمازگزار و قربانى كن
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    تفسیر مجمع البيان
    آشنايى با اين سوره‏ به سوره ديگرى رسيديم. اين بار يك‏صد و نهمين سوره از سورهاى قرآن شريف. به شناسنامه‏اش مى‏نگريم تا پيش از آغاز ترجمه آياتش با حال و هواى آن آشنا گرديم. 1 - نام اين سوره‏ در آغازين آيه اين سوره، خداى فرزانه روى سخن را به بنده برگزيده‏اش محمد(ص) مى‏كند و به او فرمان مى‏دهد كه از خدايان ساخته و پرداخته شرك‏گرايان و تاريك‏انديشان و باورهاى خرافى و پوچ و درد سرآفرين آنان اعلام برائت و بيزارى كند؛ چرا كه ميان توحيد و شرك، حق و باطل، نور و ظلمت، عدل و ظلم، آزادى و استبداد، مردم‏سالارى و زورمدارى، برابرى و تبعيض خواهى، رعايت حقوق خدا و خلق او با قانون‏شكنى و خودسرى و پايمال ساختن حقوق بشر مرزهايى‏است روشن و خردمندانه كه در مورد آنها جاى سازش نيست. قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ... و نام اين سوره، «كافرون» به معنى «كفرگرايان» خوانده شده و از همان آيه نخست اقتباس شده است. اين سوره را، سوره «عبادت» نيز ناميده‏اند، چرا كه پيامبر و مردم با ايمان را از سازش بر سر اصل و مبانى بنيادى مكتب هشدار مى‏دهد. 2 - فرودگاه آن‏ به باور بيشتر مفسران و محدثان اين سوره در آغازين سال‏هاى بعثت در مكّه و در كنار خانه خدا بر زجاجه نورانى جان محمد فرود آمده است. امّا برخى نيز آن را مدنى مى‏دانند. 3 - شمار آيه‏هاى آن‏ اين سوره از 6 آيه، 26 واژه، و 94 حرف تشكيل شده است. 4 - پاداش تلاوت آن‏ از پيامبر آورده‏اند كه فرمود: من قرأ «قل يا ايهاالكافرون» فكانما قراء ربع القرآن...(321) كسى كه سوره «كافرون» را بخواند و در آن هنگام به خودسازى و خودشكوفايى بينديشد، بسان كسى است كه يك چهارم قرآن را خوانده است. شيطان‏هاى طغيانگر به بركت اين سوره از او دور مى‏گردند و از بلاى شرك و گمراهى و بيدادگرى پاك و از هول و هراس روز رستاخيز در امان خواهد بود. و نيز در روايتى آورده‏اند كه به «جبير بن مطعم» فرمود: آيا دوست‏دارى هنگامى كه به سفر مى‏روى از نظر زاد و توشه از بهترين يارانت باشى؟ گفت: آرى پدر و مادرم به قربانت! فرمود: پس اين سوره‏هاى پنچ‏گانه را بخوان فاقرء هذه السّور الخمس... پرسيد: كدامين سوره‏ها؟ فرمود: سوره‏هاى «كافرون»، «نصر»، «اخلاص»، «فلق»، و سوره «ناس». و به ياد داشته باش كه هر كدام را با «بسم اللّه الرحمن الرحيم» آغاز نما.(322) نامبرده مى‏افزايد: من ثروت و سرمايه زيادى نداشتم و با كسانى كه خدا خواست همسفر و همراه شدم، و به لطف او از بلند همت‏ترين و پرزاد و توشه‏ترين آن‏ها بودم تا از سفر باز آمدم.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    . و نيز آورده‏اند كه: مردى به حضورش آمد و گفت: اى پيامبر خدا! آمده‏ام چيزى به من بياموزى كه به هنگام خواب آن را بخوانم؛ فرمود: اذا اخذت مضجعك فاقرأ قل يا ايها الكافرون! ثم نم على خاتمتها فانَّها برأة من الشرك(323) هنگامى كه به بستر رفتى، سوره «كافرون» را بخوان و پس از آن بخواب كه اين سند بيزارى از شرك و بيدادگرى است. از حضرت صادق آورده‏اند كه مى‏فرمود: كان ابى يقول قل يا ايها الكافرون ربع القرآن، و كان اذا فرغ منها قال: اعبدالله وحده...(324) پدرم مى‏فرمود: سوره كافرون بسان يك چهارم قرآن است، و هنگامى كه آن را مى‏خواند و از آن فراغت مى‏يافت، مى‏فرمود: تنها خداى يكتا را مى‏پرستم، تنها او را مى‏پرستم و بس. و نيز آورده‏اند كه فرمود: من قرأ قل يا ايها الكافرون و قل هو الله احد فى فريضة من الفرائض غفرالله له و لوالديه و ما ولدا، و ان كان شقياً محى من ديوان الأشقيا و كتب فى ديوان السعداء و احياه‏الله سعيداً و اماتة شهيداً و بعثه شهيداً(325) كسى كه سوره «كافرون» و «اخلاص» را در يكى از نمازهاى واجب خويش بخواند و آن‏ها را باور داشته باشد، خدا او و پدر و مادر و فرزندانش را مى‏آمرزد و اگر گرفتار تيره‏بختى شده نام او از دفتر تيره‏بختان زدوده شده، و در دفتر نيك‏بختان نوشته مى‏شود؛ و خدا او را نيك‏بخت زنده مى‏دارد و شهيد از دنيا مى‏برد و شهيد بر مى‏انگيزد. 1 - بگو: اى كافران! 2 - نه من آن چه را شما مى‏پرستيد، مى‏پرستم، 3 - و نه شما پرستنده‏ايد آن‏چه را كه من مى‏پرستم؛ 4 - و نه من پرستنده‏ام آن چه را كه شما مى‏پرستيد. 5 - و نه شما پرستنده‏ايد آن‏چه را كه من مى‏پرستم. 6 - آيين شما از آن شما، و آيين من از آن من است. شأن نزول‏ اين سوره درباره گروهى از سردمداران شرك و استبداد، به نام‏هاى «حارث»، «عاص»، «وليد»، «اسود زهرى»، «اسود بن اسد»، و «امية بن خلف» فرود آمد، چرا كه آنان به حضور پيامبر آمدند و گفتند: اى پيامبر خدا! شما بيا و از آيين ما پيروى نما، تا ما نيز از دين تو پيروى نموده، و تو را در همه امتيازات و قدرت و امكانات و رهبرى و اداره جامعه شريك مى‏سازيم. تو بيا و يك سال خدايان ما را عبادت نما! تا سال آينده ما خداى يكتاى تو را خواهيم پرستيد! در اين صورت اگر دين تو بهتر باشد، ما در آن با تو شريك گرديده و بهره‏ور شده‏ايم و اگر آيين ما بهتر باشد تو از آن بى‏بهره نشده‏اى! پيامبر فرمود: معاذ الله ان اشرك به غيره. به خداى پناه مى‏برم كه چيزى را همتا و شريك او قرار دهم! گفتند: پس بيا بر پاره‏اى از خدايان ما دست تواضع و فروتنى بكش و از آن‏ها بركت بجوى، تا در برابر آن، ما نيز رسالت و يكتايى پروردگارت را گواهى كرده و او را بپرستيم. پيامبر فرمود: من تنها از بارگاه خدا فرمان مى‏گيرم و راه مى‏جويم. درست در آن هنگام بود كه اين سوره فرود آمد كه: يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ... پيامبر گرامى به مسجدالحرام آمد و در حالى كه سران شرك و استبداد نشسته بودند، در برابرشان ايستاد و اين سوره را تا آخر، با صدايى رسا و آهنگى دلنشين بر آنان خواند. آنان هنگامى كه پاسخ پيامبر را با شنيدن پيام خداى او شنيدند، از پيشرفت نقشه شوم خود مأيوس و راه آزار و شكنجه پيامبر و ياران او را در دستور كار قرار دادند.(326) «
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    «ابن عباس» آورده است كه: و آن‏گاه اين آيه در مورد آنان فرود آمد كه: قل افغير الله تأمرونى اعبد ايها الجاهلون(327) هان اى پيامبر! بگو: هان اى نادانان! مرا وامى‏داريد كه جز خدا را بپرستم؟! تفسير راه توحيدگرايانه و عادلانه‏ام را با شرك و استبداد نخواهم آلود در سوره پيش، خداى فرزانه عيب‏جويى شرك‏گرايان و بى‏نسل و تبار و بى‏آينده خواندن پيامبر و راه و رسم توحيدى اورا مردود شمرد و به آن حضرت اطمينان داد كه به وى «خير فراوان» و پايان‏ناپذير ارزانى شده است، اينك به آن پرچمدار توحيد و آزادى فرمان داده مى‏شود كه از نقشه شوم آنان - كه در انديشه تطميع او هستند - بر حذر باشد و با صراحت و شجاعت به آنان اعلام كند كه هر گز راه و رسم توحيدى و عادلانه و روش بشردوستانه خود را با شيوه‏هاى شرك‏آميز و ظالمانه و استبدادى آنان نخواهد آلود. نخست روى سخن را به آن حضرت مى‏نمايد و مى‏فرمايد: قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ هان اى محمد(ص)! بگو: هان اى كفرگرايان حق‏ناپذير! در آيه بدان دليل كه «الف و لام» عهد به كار رفته، سردمداران شرك و استبداد مورد نظرند و روى سخن با آنان است. پيامبر به فرمان خدا به آنان اعلام مى‏دارد كه: لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ‏ نه من آنچه را شما مى‏پرستيد، خواهم پرستيد، و نه شما آنچه را من مى‏پرستم، خواهيد پرستيد. وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ نه آنچه را شما پرستيديد، من مى‏پرستم؛ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ و نه آنچه را من مى‏پرستم شما خواهيد پرستيد. وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ با اين بيان خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى‏نمايد و به او دستور مى‏دهد كه با صراحت و شهامت و صداقت و خيرخواهى به سردمداران شرك و بيداد اعلام كند كه هرگز بت‏ها و خدايان دروغين آنان را نخواهد پرستيد، و شيوه‏هاى شرك‏آلود و استبدادى آنان را در زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى و سياسى امضاء نخواهد كرد و آن‏ها نيز اين صداقت و شهامت را ندارند كه دست از ستم و خرافه بردارند و اصلاح‏پذيرند و به حق روى آورند، بلكه بر بيداد و خشونت و شرك و كفر و خودسرى و خودكامگى خود خواهند افزود و خداى يكتا را نخواهند پرستيد و اصلاح نخواهند پذيرفت. به باور «ابن عباس» و «مقاتل» منظور پيامبر اين است كه: نه امروز و نه فردا و فرداهاى دور و تا پايان زندگى هرگز بت‏هاى شما را نخواهم پرستيد. و «زجاج» بر آن است كه: پيامبر با اين بيان روشن و بيدارگر از سويى پرستش خدايان پندارى آنان، از سوى خود را براى هميشه نفى كرد، و از دگر سو از اصلاح‏ستيزى و حق‏ناپذيرى سردمداران شرك و استبداد كه نامشان در «شأن نزول» رفت، خبر داد! اين آيات و اين خبر از آينده به وسيله پيامبر، بسان پيشگويى اين آيه است كه در داستان نوح مى‏فرمايد: و اوحى الى نوح انّه لن يؤمن من قومك الّا من قد آمن(328) و به نوح وحى گرديد كه از جامعه و مردم تو، جز كسانى كه تاكنون ايمان آورده‏اند، هرگز كسى ايمان نخواهد آورد...
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    «فراء» در مورد تكرار آيه‏ها و مفهوم آن‏ها مى‏گويد: در زبان و فرهنگ عرب تكرار واژه‏ها و مفاهيم آن‏ها به صورت‏هاى گوناگون رايج است، و هدف نيز روشن ساختن اهميت سخن و تأكيد بر آن است تا شنونده پيام را نيك دريابد و در آن بينديشد. اين تكرار هم در پذيرش نظر گوينده رايج است و هم در نفى سخن گوينده و پندار او. در قرآن و روايات و شعر و نثر عرب نيز بسيار آمده است، براى نمونه: عرب به هنگام موافق بودن با انديشه ويا سخن گوينده، مى‏گويد: آرى، آرى. و زمانى كه موافق نباشد، بارها مى‏گويد: نه، نه، هرگز. قرآن مى‏فرمايد: كلا سوف تعلمون، ثم كلّا سوف تعلمون(329) نه، چنين نيست به زودى خواهيد دانست؛ باز هم چنين نيست به زودى خواهيم دانست... در شعر عرب نيز تكرار واژه‏ها و مفاهيم بسيار است، براى نمونه: شاعر مى‏گويد: كم نعمة كان لكم‏ كم كم و كم! شما چه بسيار نعمت‏ها داشته‏ايد! چه قدر، چه اندازه و چه بسيار! و ديگرى مى‏گويد: نعق الغراب يبين ليلى غدوة كم كم و كم بفراق ليلى ينعق‏ صبحگاهان كلاغ به صدا در آمد و از مرگ ليلى خبر داد، راستى چه قدر، چه قدر و چه اندازه از جدايى او صدا مى‏زند؟ با اين بيان تكرار سخن در فرهنگ و ادبيات عرب رايج است و در اين آيات بسيار جاى تأكيد است، چرا كه كفرگرايان اين نقشه شوم را طرح، و بر آن پافشارى مى‏كردند، از اين رو خداى فرزانه در پاسخ اصرار و پافشارى آنان بر شرك و بيداد، بسيار جالب و زيبنده است كه بر توحيدگرايى و پروا و عدالت‏خواهى و آزادگى دين خود تأكيد كند، تا آنان را در تاريك‏انديشى خود نوميد و سرافكنده، و در طمع‏ورزيشان بر فريب پيامبر و مردم با ايمان مأيوس سازد. به باور پاره‏اى منظور از تكرار، بيان اين نكته است كه: من هرگز بت‏هايى را كه شما مى‏پرستيد، نخواهم پرستيد و شما نيز هرگز آن خداى بى‏همتايى را كه من مى‏پرستم، نخواهيد پرستيد؛ چرا كه شما به او شرك ورزيده و به جاى او و به همراه او خدايان دورغين را به خدايى گرفته‏ايد، در حالى كه تنها كسى مى‏تواند او را بپرستد كه پرستش خود را براى او خالص سازد، و من هرگز اين‏گونه كه شما مى‏خواهيد خدا را بپرستيد، او را نخواهم پرستيد؛ بلكه پرستش من خالصانه و پاك و ناب خواهد بود. بااين بيان «ما»، «مصدريه» است و در آيه نخست «معبود» مورد نظر است و در آيه دوم، عبادت و پرستش. يك پرسش و پاسخ آن‏ ممكن است اين پرسش طرح گردد كه طبق اين بيان تفاوت معبودها و خدايان روشن است؛ چرا كه آنان بت‏ها و خدايان دورغين را مى‏پرستند و پيامبر خداى يكتا را؛ امّا چه تفاوتى ميان عبادت پيامبر با پرستش آنان است؟ پاسخ اين است كه پيامبر گرامى خداى يكتا را خالصانه مى‏پرستيد و تنها او را به خدايى گرفته بود و عبادت مى‏كرد و بس، امّا شرك گرايان در پرستش خود براى خدا، همتا و شريك برگرفته بودند و عبادت آنان خالص نبود، و ميان اين دو عبادت تفاوت روشن است. آرى، پيامبر در همه ابعاد زندگى و انجام هر كارى خشنودى و رضايت خدا و درستى كار و راه را در نظر مى‏گرفت و هر كارى را براى تقرب به او انجام مى‏داد، امّا شرك‏گرايان بر اثر جهل و خرافه و عادت‏ها و آموزش‏هاى غلط، به بت‏ها تقرّب مى‏جستند و در نتيجه هر گناه و زشتى را نيز مرتكب مى‏شدند. و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث مى‏فرمايد: لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ اينك كه چنين است دين و آيين شما براى شما، و دين آيين من از آن من.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    در تفسير آيه ديدگاه‏ها متفاوت است: 1 - به باور گروهى منظور اين است كه: پاداش پرستش و دين شرك‏آلود شما براى شما و پاداش دين توحيدى و آسمانى من براى من. با اين بيان «مضاف» حذف شده است. 2 - امّا به باور برخى ديگر، كفرگرايى و حق‏ستيزى شما براى شما باد و توحيدگرايى و حق پذيرى و پرستش خالصانه من براى من و اين بيان و آيه گرچه به ظاهر نشانگر بى‏مانع بودن شرك و كفر و يا جواز پرستش‏هاى ذلت‏بار آنان است، امّا در حقيقت هشدارى است سخت، كه آنان را از كفر و پرستش غير خدا بر حذر مى‏دارد. آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى‏فرمايد: اعملوا ماشئتم...(330) هر آنچه مى‏خواهيد انجام دهيد كه او به آن‏چه انجام مى‏دهيد بيناست. 3 - از آن جايى كه واژه «دين» به معنى پاداش و كيفر كردار انسان آمده، به باور پاره‏اى منظور اين است كه: ثمره عملكرد شما براى شما و ثمره كار من نيز براى من. واژه «دين» در شعر عرب نيز به معنى پاداش و كيفر آمده است. شاعر مى‏گويد اذا ما لقونا لقيناهم‏ و دَنّاهم مثل ما يقرضونا هنگامى كه آنان با ما ديدار نمودند، ما نيز با آنان ديدار خواهيم نمود، و همانند آنچه به ما وام مى‏دهند به آنان پاداش خواهيم داد. دو نكته بسيار جالب‏ 1 - اين سوره مباركه در بردارنده اعجازى بزرگ از سوى پيامبر گرامى بر دريافت وحى، و سندى است خدشه‏ناپذير و استوار بر درستى دعوت و آسمانى بودن كتاب او؛ چرا كه آن بزرگوار در اين سوره از رخدادهاى آينده زندگى خود و سردمداران شرك و استبداد حاكم پيشگويى كرد، و خبرهايى‏ها را داد كه جز از سوى خداى آگاه به نهان‏ها راهى به سوى آن‏ها نيست؛ و شگفتا كه تاريخ نشان داد كه خبرهاى آن حضرت همان‏گونه كه آورده بود تحقق يافت. 2 - نكته درس‏آموز ديگر در اين سوره هشدار از سستى و سازش در دين و آميخته ساختن باطل و بيداد و شرك و خرافه و روش‏هاى ظالمانه با توحيدگرايى و روش‏هاى عادلانه و بشردوستانه دين خدا و رسيدن به هدف‏هاى مقدس، با به كارگيرى ابزارها و شيوه‏هاى ظالمانه فريب و خشونت و ترور و وحشت آفرينى است؛ آرى اين آيات از اين آفت نيز هشدار مى‏دهد. پرتوى از سوره مباركه‏ در آيات كوتاه اين سوره مباركه درس‏هاى ارزشمند و انسان پرورى است كه پاره‏اى از آن‏ها را به گونه‏اى كوتاه و فشرده مى‏نگريم. 1 - جدايى راه توحيد با شرك‏ اين آيات به روشنى نشانگر آن است كه راه توحيد و شرك و عدالت و ظلم از يكديگر جداست؛ چرا كه راه توحيدگرايى انسان را به سوى تقرب به خدا و تخلق به اخلاق او - كه آگاهى، بينايى، حق‏شناسى، عدالت، راستى، توانايى، بى‏نيازى، هدفدارى، بشردوستى و بنده نوازى است - راه مى‏نمايد، امّا بيراهه شرك و ظلم انسان را از اين والايى‏ها دور مى‏سازد و به سنگدلى و خشونت و فريب و نيرنگ و خودسرى و خودكامگى و شقاوت و جنايت و انحصار و استبداد سوق مى‏دهد. توحيدگرايى رمز وحدت و يكپارچگى با به رسميت شناختن تنوع سليقه‏ها و انديشه‏ها و عقيده‏هاى منطقى است، امّا شرك به سوى شقه شقه ساختن جامعه و سلطه انحصارى فرد يا گروهى بر همگان با قهر و غلبه مى‏كشاند. توحيدگرايى به انسان توجه مى‏دهد كه هستى هدفدار است و كارهاى نيك و ناروا را پاداش و كيفرى است متناسب و عادلانه، و ذره‏اى عدالت و ستم گم نمى‏گردد و انسان مسئول است و از او باز خواست خواهد شد، امّا شرك و استبداد بر اين بيراهه است كه زورمدران نبايد نقد شوند و محاسبه پذيرند، و مورد چون و چرا قرار گيرند، و از آنان بر گفتار و كردار گزاف و ظالمانه‏اى كه بر زبان مى‏آورند و دست مى‏يازند نبايد دليل و برهان خواست! توحيدگرايى تأكيد مى‏كند كه بايد با شيوه‏هاى خداپسندانه و راه‏هاى عادلانه زيست و اجازه هر كار و هر شيوه و وسيله‏اى را - حتى به بهانه مقدس بودن هدف - نمى دهد، امّا شرك و استبداد به بهانه واژه‏ها و هدف‏هاى نيك و دهن پركن از هر وسيله و ابزارى براى سركوب و شقاوت و تحميل بهره مى‏گيرد و اين راز تكرار آيه شريفه است كه پيامبر فرمود: لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ... آنچه را شما مى‏پرستيد و بيراهه‏اى كه شما در زندگى گام مى‏سپاريد من نخواهم پرستيد و گام نخواهم سپرد. 2 - اعلام بيزارى از شرك و استبداد با منطق و مدارا ماديگران و پيروان مكتب كمونيسم حدود يك قرن تسلط استبدادى و شقاوت‏بار خود بر بخش بزرگى از دنيا، افزون بر كشتار و فجايع بى‏شمار و انحطاط و واپسگرايى و عقب ماندگى وحشتناكى كه به بار آوردند، دنيا را آكنده از خشم و نفرت، تندى و خشونت، افراطى‏گرى و جنون و ترور و وحشت كردند. آنان با تبليغات بسيار گسترده و انحصارى خويش، امواجى سهمگين از فريب و نيرنگ، و قهر و جبر، و سيلابى از شيوه‏هاى زورمدارانه را وارد فرهنگ‏هاكردند و شيوه‏هاى منطق و مدارا، همزيستى و مسالمت، تساهل و تسامح، بشردوستى و حقوق بشر، مردم خواهى و محروم نوازى، ايثار و فداكارى، آزادى انديشه و فكر، تنوع سليقه و نظر، حق سنجش و مقايسه، گزينش عقيده و مذهب، و دموكراسى و مردم سالارى را مردود و منفور و ارتجاعى و امپرياليستى اعلام داشتند! و سوگمندانه نيروهاى خودسر و زورمدار و تاريك‏انديش، و جريانهاى شيفته قدرت و تشنه مقام و مغزهاى سنگواره‏اى نيز دانسته و يا ندانسته آنها را گرفته و هم چنان تاريكى و سياهى مى‏آفرينند و خرافه مى بافند و مهر و مدارا، منطق و تحمل، آزادى و حقوق بشر، مردم سالارى و حق حاكميت برسر نوشت و تنوع سليقه ها را بر نمى‏تابند و بر اين باورند كه هر كسى جز همانند آنان انديشيد و سلطه انحصارى آنان را نپذيرفت و آن روش‏ها را نقد كرد، بايد مارك كفر و شرك و خيانت و ...بخورد و حذف گردد! و دردا كه اين شيوه‏هاى شرك آلود و ظالمانه را با نام خدا و دين خدا ترويج مى‏كنند و همه آگاهان و آزادى خواهان و نسل جوان را به تدريج از دين مى‏گريزانند. آيات اين سوره را بنگريد كه چگونه با دقت، قاطعيت، استوارى و منطق روشنگرى مى‏كند كه راه توحيد از راه شرك جداست، و آن را نفى مى‏كند، امّا نه تهديد به كشتار مى‏كند و نه حذف و نه اجبار و تحميل، بلكه به منطق و مدارا و خردورزى و خردمندى و راهيابى رهنمون است تا انسان‏ها همان گونه كه خدايشان به آنان اختيار انتخاب و آزادى گزينش و سنجش و مقايسه داده است، راه را برگزينند و نه بَره‏منشانه و يا به زور چماق و زندان.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    تفسیر الميزان
    ‌صفحه‌ى 637 (108) سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد (3) [سوره الكوثر (108): آيات 1 تا 3] ترجمه آيات‏ به نام اللَّه كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكان مهربان است. محققا ما به تو خير كثير (فاطمه (ع)) داديم (1). پس به شكرانه‏اش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن (2). و بدان كه محققا شماتت‏گوى و دشمن تو ابتر و بلا عقب است (3). بيان آيات‏ در اين سوره منتى بر رسول خدا (ص) نهاده به اينكه به آن جناب كوثر داده، و اين بدان منظور است كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به وى زخم زبان مى‏زند كه اولاد ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است، و اين سوره كوتاه‏ترين سوره قرآن است، و روايات در اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا در مدينه مختلف است، و ظاهرش اين است كه در مكه نازل شده باشد. و بعضى «1» از مفسرين به منظور جمع بين دو دسته روايات گفته‏اند: ممكن است دو _______________ (1) روح المعانى، ج 30، ص 244. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 638 نوبت نازل شده باشد يكى در مكه و بار ديگر در مدينه. " إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" در مجمع البيان مى‏گويد: كلمه" كوثر" بر وزن" فوعل" به معناى چيزى است كه شانش آن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است «1». [اقوال مختلف در باره مراد از" كوثر" و بيان شواهد دال بر اينكه مراد از آن ذريه پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) يعنى فرزندان فاطمه (عليها السلام) است‏] ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده‏اند: بعضى «2» گفته‏اند: خير كثير است. و بعضى معانى ديگرى كرده‏اند كه فهرست‏وار از نظر خواننده مى‏گذرد: 1- نهرى است در بهشت. 2- حوض خاص رسول خدا (ص) در بهشت و يا در محشر است. 3- اولاد رسول خدا (ص) است. 4- اصحاب و پيروان آن جناب تا روز قيامت است. 5- علماى امت او است. 6- قرآن و فضائل بسيار آن. 7- مقام نبوت است. 8- تيسير قرآن و تخفيف شرايع و احكام است. 9- اسلام است. 10- توحيد است. 11- علم و حكمت است. 12- فضائل رسول خدا (ص) است. 13- مقام محمود است. 14- نور قلب شريف رسول خدا (ص) است «3». و از اين قبيل اقوالى ديگر كه به طورى كه از بعضى «4» از مفسرين نقل شده بالغ بر بيست و شش قول است. صاحبان دو قول اول استدلال كرده‏اند به بعضى روايات، و اما باقى اقوال هيچ دليلى ندارند به جز تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در آخر سوره فرمود:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" با در نظر گرفتن اينكه كلمه" ابتر" در ظاهر به معناى اجاق كور است، و نيز با در نظر گرفتن اينكه جمله مذكور از باب قصر قلب است، چنين به دست مى‏آيد كه منظور از كوثر، تنها و تنها كثرت ذريه‏اى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته، (و بركتى است كه در نسل آن جناب قرار داده)، و يا مراد هم خير كثير است و هم كثرت ذريه، چيزى كه هست كثرت ذريه يكى از مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مساله ذريه به استقلال و يا به طور ضمنى نبود، آوردن كلمه" ان" در جمله" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" فايده‏اى نداشت، زيرا كلمه" ان" علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مى‏رساند و معنا ندارد بفرمايد ما به تو حوض داديم، چون كه بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است. _______________ (1) مجمع البيان، ج 10، ص 548. (2) روح المعانى، ج 30، ص 245. (3 و 4) روح المعانى، ج 30، ص 244 و 245. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 639 و روايات هم بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كه رسول خدا (ص) را به اجاق كورى زخم زبان زد و اين زخم زبان هنگامى بود كه قاسم و عبد اللَّه دو فرزندان رسول خدا (ص) از دنيا رفتند، پس با اين بيان روشن شد كه سخن آن مفسر كه گفته:" منظور صاحب اين زخم زبان از كلمه" ابتر" بريدگى از مردم يا انقطاع از خير بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودش منقطع از هر چيز است" سخن بى وجهى است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    و چون جمله" إِنَّا أَعْطَيْناكَ ..." در مقام منت نهادن بود، با سياق متكلم مع الغير (ما) آمد كه بر عظمت دلالت مى‏كند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (ص) بود مطلب را با واژه اعطاء كه ظاهر در تمليك است بيان داشت و فرمود: ما به تو كوثر عطا كرديم. و اين جمله از اين دلالت خالى نيست كه فرزندان فاطمه (ع) ذريه رسول خدا (ص) هستند، و اين خود يكى از خبرهاى غيبى قرآن كريم است، چون همانطور كه مى‏بينيم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت بركتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى كه در همه عالم هيچ نسلى معادل آن ديده نمى‏شود، آن هم با آن همه بلاها كه بر سر ذريه آن جناب آوردند و گروه گروه از ايشان را كشتند. [مراد از امر به صلاة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثر] " فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" از ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرف" فاء" بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى‏شود كه امر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله" إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" شده، از باب شكر نعمت است، و چنين معنا مى‏دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن. و مراد از" نحر" بنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (ص) و از على (ع) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهل بيت (ع) روايت كرده، دست بلند كردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتن براى نماز است «1». ولى بعضى «2» گفته‏اند: معنايش اين است كه نماز عيد قربان بخوان، و شتر هم قربانى‏ _______________ (1) تفسير برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2) الدر المنثور، ج 6، ص 403. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 640 كن، (چون كلمه نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو خاص است، هم چنان كه كلمه" ذبح" به معناى سر بريدن ساير حيوانات است). بعضى «1» ديگر گفته‏اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از ركوع بر مى‏دارى به طور كامل بايست. بعضى «2» ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده‏اند. " إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" كلمه:" شانئ" به معناى دشمن خشمگين، و كلمه" أبتر" به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده. بعضى گفته‏اند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمى‏سازد. بحث روايتى [رواياتى در باره اينكه مراد از" نحر" در" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" بلند كردن دست‏ها در موقع اداء تكبير نماز است‏] در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده‏اند كه گفت: كوثر آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (ص) داد. ابو بشر مى‏گويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام نهرى در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته «3».
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    و در همان كتاب آمده كه ابن ابى حاتم، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب سنن خود، از على بن ابى طالب روايت كرده‏اند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسول خدا (ص) نازل شد، از جبرئيل پرسيد: اين" نحيرة" كه خداى عز و جل مرا بدان مامور فرموده چيست؟ گفت: منظور نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مامورت كرده وقتى مى‏خواهى احرام نماز ببندى دستهايت را بلند كنى، هم در تكبيرة الاحرام و هم در هنگام ركوع رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در هفت آسمان هستند، و براى هر چيزى زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر تكبير است. _______________ (1 و 2) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (3) الدر المنثور، ج 6، ص 402. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 641 و رسول خدا (ص) فرمود: دست بلند كردن يكى از مظاهر استكانت و التماس است كه خداى تعالى (در مذمت كفار) فرموده:" فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ- براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى" «1». مؤلف: اين روايت را صاحب مجمع البيان از مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى اين روايت را در تفسيرهاى خود آورده‏اند. و نيز گفته همه عترت طاهره از آن جناب نقل كرده‏اند، كه معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودى زير گلو در هنگام نماز است «2». و نيز در الدر المنثور است كه ابن جرير از ابى جعفر روايت كرده كه در ذيل آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ" گفته است: يعنى نماز بخوان، و در معناى كلمه" وَ انْحَرْ" گفته: يعنى دستها را در آغاز نماز و هنگام گفتن تكبير افتتاح، بلند كن «3». و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" گفته: خداى تعالى به رسول گراميش وحى فرستاد كه وقتى تكبير اول نماز را مى‏گويى دستها را تا برابر نحرت- گودى زير گلويت- بلند كن، اين است معناى نحر «4». و در مجمع البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام صادق (ع) شنيدم كه در تفسير آيه" فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ" مى‏فرمود: اين نحر عبارت است از بلند كردن دستهايت تا برابر صورت «5». مؤلف: آن گاه مى‏گويد: عبد اللَّه بن سنان هم مثل اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز قريب به آن را جميل از آن جناب روايت كرده است «6». [رواياتى راجع به زخم زبان زدن به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) در مورد نداشتن اولاد ذكور، كسى كه زخم زبان زد، و نزول سوره كوثر] و در الدر المنثور است كه ابن سعد و ابن عساكر از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده‏اند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا (ص) قاسم، سپس زينب، و آن گاه عبد اللَّه، و پس از او ام كلثوم، و آن گاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم از دنيا رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد اللَّه از دنيا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او أبتر و بى عقب است، در _______________ (1) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2) مجمع البيان، ج 10، ص 550. (3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (5 و 6) مجمع البيان، ج 10، ص 550. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 642 پاسخش خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است «1». و در همان كتاب است كه زبير بن بكار و ابن عساكر، از جعفر بن محمد از پدرش روايت كرده‏اند كه فرمود: قاسم پسر رسول خدا (ص) در مكه از دنيا رفت و بعد از دفن جنازه آن جناب رسول خدا (ص) به عاصى بن وائل و پسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (ص) را از دور ديد گفت: الآن زخم زبانى به او مى‏زنم، همين كه آن جناب نزديك شد، گفت: چه خوب شد كه اجاقش كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ" «2». و نيز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روايت كرده كه گفت: قريش را رسم چنين بود كه وقتى فرزند ذكور كسى مى‏مرد مى‏گفتند:" بتر فلان"، و چون فرزند رسول خدا (ص) از دنيا رفت عاصى بن وائل گفت" بتر" يعنى فرزند ذكورش مرد، و اين فرد (رسول خدا ص) از همه بيشتر بتر شد، (چون هيچ فرزند ذكور برايش نماند) «3». مؤلف: و در بعضى «4» از تواريخ آمده كه شماتت كننده وليد بن مغيره بوده. و در بعضى «5» ديگر آمده كه ابو جهل بوده. و در بعضى «6» ديگر آمده كه عقبة بن ابى معيط بوده. و در بعضى «7» آمده كه كعب بن اشرف بوده، ولى معتبر همان است كه مى‏گفت عاصى بن وائل بوده است. مؤيد آن، روايتى است كه مرحوم طبرسى آن را در احتجاج از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با عمرو بن العاصى است، فرموده: و تو در بسترى مشترك متولد شدى (يعنى مادرت هم با عاصى بن وائل هم بستر مى‏شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده‏اى از رجال قريش بر سر تو نزاع كردند، ابو سفيان بن حرب گفت اين پسر از نطفه من است. وليد بن مغيره گفت: از من است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان لئيم‏تر و بى حسب و نسب‏تر و خبيث‏تر و ستمكارتر و زناكارترشان عاصى بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود ملحق ساخت. و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به خطبه ايستادى، و گفتى اين منم. _______________ (1) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (2، 3) الدر المنثور، ج 6، ص 403. (4 و 5 و 6 و 7) روح المعانى، ج 30، ص 248. __________________________________________________ ____ ‌صفحه‌ى 643 كه محمد را زخم زبان مى‏زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى أبتر است، يعنى اولاد ذكورى ندارد، اگر از دنيا برود نامش از صفحه روزگار محو مى‏شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود:" إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ"- تا آخر حديث «1». و در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ" آمده كه كوثر نهرى است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (ص) داده، تا عوض از پسرش ابراهيم باشد «2». مؤلف: اين روايت علاوه بر اينكه مرسل است، يعنى سندش ذكر نشده، و علاوه بر اينكه مضمر است، يعنى تنها در آن آمده كه:" فرمود" و روشن نكرده كه كدام يك از ائمه فرموده، با ساير روايات معارض است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت منافات ندارد كه كوثر به معناى خير كثير باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم مصداقى از خير كثير است. _______________ (1) احتجاج طبرسى، ج 1، ص 411. (2) تفسير قمى، ج 2، ص 445.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض پاسخ : تفسیر سوره کوثر

    تفسیر نور
    آنجا كه خداوند در مقام دعوت به توحيد است، ضمير مفرد به كار مى‏برد، همانند <<أنا ربّكم فاعبدون>><1065> پروردگار شما من هستم، پس مرا عبادت كنيد. <<أنَا ربّكم فاتَّقون>><1066> من پروردگار شما هستم، از من پروا كنيد. <<انّنى أنَا اللّه>><1067> همانا ن خداوند يكتا هستم. همچنين درمواردى كه خداوند كارى را بدون واسطه انجام مى‏دهد يا در مقام بيان ارتباط تنگاتنگ خالق با مخلوق است، ضمير مفرد به كار مى‏رود، همانند: <<و أنَا الغفور الرحيم>><1068> تنها من بخشنده مهربانم. <<فانّى قريب>><1069> من به بندگانم نزديكم. اما گاهى آيه در مقام بيان عظمت خداوند و شرافت نعمت است كه در اين موارد ضمير جمع همچون «اِنّا» به كار مى‏رود، چنانكه در اين آيه مى‏فرمايد: <<اِنّا اعطيناك الكوثر>> زيرا عطاى الهى به بهترين خلق خدا، آن هم عطاى كوثر، به گونه‏اى است كه بايد با عظمت از آن اد شود. همچنين در مواردى كه خداوند كارى را با واسطه انجام مى‏دهد، نظير باران كه با واسطه تابش خورشيد و پيدايش بخار و ابر مى‏بارد، از ضمير جمع استفاده مى‏شود، چنانكه مى‏فرمايد: <<وانزلنا من السماء ماءً>><1070> ما از آسمان آبى فرو فرستاديم. از ميان يكصد و چهارده سوره قرآن، چهار سوره با كلمه «اِنّا» آغاز شده است: سوره‏هاى فتح، نوح، قدر و كوثر. <<اِنّا فَتَحنا لك فتحاً مبيناً>> ما براى تو پيروزى آشكار قرار داديم. <<اِنّا ارسلنا نوحاً>> ما نوح را به سوى مردم فرستاديم. <<اِنّا انزلناه فى ليلة القدر>> ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم. <<اِنّا اعطيناك الكوثر>> ما به تو كوثر عطا كرديم. در آغاز يكى از اين چهار سوره، از حضرت نوح كه اولين پيامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم، پدر دوم انسان محسوب مى‏شود، سخن به ميان آمده است. در آغاز سه سوره ديگر، به نعمت‏هاى ويژه‏اى همچون نزول قرآن، پيروزى آشكار و عطاى كوثر، اشاره شده است. شايد مي اين چهار موضوع ارتباطى باشد كه يكى رسالت اولين پيامبر اولوا العزم، ديگرى نزول آخرين كتاب آسمانى، سوّمى پيروزى مكتب اسلام و چهارمى تداوم خط رسالت و ابتر نماندن آن را بيان مى‏كند. كلمه «كوثر» از «كثرت» گرفته شده و به معناى خير كثير و فراوان است. و روشن است كه اين معنا مى‏تواند مصاديق متعدّدى همچون وحى، نبوّت، قرآن، مقام شفاعت، علم كثير و اخلاق نيكو داشته باشد، ولى آيه آخر سوره، مى‏تواند شاهدى بر اين باشد كه مراد از كوثر، نسل م رك پيامبر اكرم است. زيرا دشمنِ كينه‏توز با جسارت به پيامبر، او را ابتر مى‏ناميد و خداوند در دفاع از پيامبرش فرمود: <<انّ شانئك هو الابتر>> دشمن تو، خود ابتر است. بنابراين اگر مراد از كوثر، نسل نباشد، براى ارتباط آيه اول و سوم سوره، توجيه و معنايى دل‏ نخواهيم داشت.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi