صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 61

موضوع: فرشته غم نگاهی به زندگانی کوتاه حضرت رقیه (علیها السلام)

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شمع بی پروانه
    من آن شمعم که آتش بس که آبم کرده، خاموشم***همه کردند غیر از چند پروانه فراموشم
    اگر بیمار شد کس، گل برایش می برند و من***به جای دسته گل، باشد سر بابا در آغوشم
    پس از قتل تو ای لب تشنه، آب آزاد شد بر ما***شرار آتش است این آب بر کامم، نمی نوشم
    تو را در بوریا پوشند و جسم من کفن گردد***به جان مادرت! هرگز کفن بر تن نمی پوشم
    دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد***که مثل مادرم زهرا ز سیلی پاره شد گوشم
    اگر گاهی رها می شد ز حبس سینه، فریادم***به ضرب تازیانه، قاتلت می کرد خاموشم
    فراق یار و سنگ اهل شام وخنده دشمن***من آخر کودکم، این کوه، سنگین است بر دوشم
    نگاه نافذت با هستی ام امشب کند بازی***گه از تن می ستاند جان، گه از سر می برد هوشم
    غلام رضا سازگار


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    طفل خانه به دوش
    مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست***به ناله اُنس گرفتم، ترانه لازم نیست
    ص:75
    ز اشک دیده، به خاک خرابه بنوشتم***طفل خانه به دوش را آشیانه لازم نیست
    نشان آبله و سنگ و کعب نی کافی است***دگر به لاله رویم، نشانه لازم نیست
    به سنگ قبر منِ بی گناه بنویسید***اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست
    عدو بهانه گرفت و زد و به او گفتم: ***بزن مرا که یتیمم؛ بهانه لازم نیست
    مرا ز ملک جهان، گوشه خرابه بس است***به بلبلی که اسیر است، لانه لازم نیست
    محبتت خجلم کرده، عمّه دست بدار! ***برای زلف به خون شسته، شانه لازم نیست
    به کودکی که چراغ شبش، سر پدر است***دگر چراغ به بزم شبانه لازم نیست
    غلام رضا رستگار

    امضاء


  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    کنار حسین
    بلبلی بود و آشیانه نداشت***به قفس مبتلا و لانه نداشت
    اوفتاده به دام عشقِ حسین***احتیاجی به آب و دانه نداشت
    بود درّ یتیم، جز زهرا***صدف؛ این گوهرِ یگانه نداشت
    خفته در گوشه خرابه شام***میل رفتن به سوی خانه نداشت
    درد دل با سر پدر می کرد***خون دل از مژه روانه نداشت
    گفت بابا اگر چه سوخت مرا***آتش عشق من زبانه نداشت
    ص:76
    با من دل شکسته غمگین***سرسازش چرا زمانه نداشت
    من یتیم و شکسته دل بودم***تن من تاب تازیانه نداشت
    خواست تا جان دهد کنار حسین***بهتر از این اگر بهانه نداشت
    محمدحسین بهجتی «شفق»
    امضاء


  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سوز دل پروانه
    سوز دل من در دل پروانه نباشد***پروانه چو من عاشق دیوانه نباشد
    ای شمع بسوزم که وفاداری من هم***کمتر ز وفاداری پروانه نباشد
    چون گنج درین گوشه ویرانه نهانم***چون گنج به جز گوشه ویرانه نباشد
    در محفل ما یک شبی ای دوست گذر کن***کاین جا اثر از مردم بیگانه نباشد
    چون مرغ گرفتار قفس باشم و اما***جز قطره خونِ جگرم دانه نباشد
    هرگز نرود مهر تو بابا ز دل من***این قصه عشق است، چو افسانه نباشد
    نه شمع و چراغی به جز از پرتو رویت***در گوشه این کلبه و غمخانه نباشد
    بابا تو چرا غافلی از حال دل من***هرگز خبرت از من دُردانه نباشد
    در شام به جز گوشه ویرانه بی سقف***بهر من بیچاره، دگر خانه نباشد
    عبدالحسین رضایی
    امضاء


  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    گنج ویرانه
    من در سه ساله، رنجِ چهل سال دیده ام***گنجم، به کنج کلبه ویران خزیده ام
    درد یتیمی و ستمِ راه و تشنگی***زین ها بهتر شماتت اعدا شنیده ام
    مجروح گشته پای من اندر مسیر عشق***از بس به روی خار مغیلان دویده ام
    ص:77
    طی کرده ام سه ساله، ره شصت ساله را***یکباره سرد و گرم جهان را چشیده ام
    در راه وصل تو، من مظلوم بی نوا***از ماسوا به جان خودت دل بریده ام
    ح _ م
    نماز نافله
    شبی که عشق به دستش عنان راحله داشت***ز راه دور، یتیمی نظر به قافله داشت
    دلش به همره آن کاروان سفر می کرد***ز کاروان اسیران اگر چه فاصله داشت
    ز رنج و درد و غم او همین قدر کافی است***به پای کوچک و مجروح خویش آبله داشت
    شبانه زینب مظلومه بهر گم شده اش***دعا به درگه حق در نماز نافله داشت
    سید هاشم وفایی
    کاخ عدل
    تا رقیه منزلش در گوشه ویرانه شد***هم چو بلبل دور از گلزار و آب و دانه شد
    کاخ عدلی در بر کاخ ستم ایجاد کرد***کاخ بیداد و ستم، ویران از آن ویرانه شد
    چون که رأس باب او گردید شمع محفلش***او به گرد شمع رخسار پدر، پروانه شد
    ص:78
    گشت پرپر از جفا آن گل به پیش باغبان***پس خرابه زان گل پرپر شده، گلخانه شد
    زینب، او را در خرابه بهر حفظ دین گذاشت***خود روان از شامِ غم با داغ آن دُردانه شد
    عشق او آورد زینب را دوباره سوی شام***تا که زینب با رقیه باز هم پیمانه شد
    علی هنرور
    راز پر اندوه
    عمه امشب کُنج این ویرانه غوغا می کنم***این جنایت پیشگان را جمله رسوا می کنم
    بلبل باغ رسولم، گشته ویران منزلم***من همین ویرانه را چون طور سینا می کنم
    گر بیاید باب من امشب در این ویران سرا***راز پر اندوه خود را نزدش افشا می کنم
    کاخ بیداد یزید از آه خود سازم خراب***من همین برنامه را امروز اجرا می کنم
    انقلابی می کنم از نو به پا در شهر شام***با بیان دل نشینم، شور و غوغا می کنم
    ای یزید! امروز اگر کُشتی تو بابای مرا***روز محشر من شکایت نزد زهرا می کنم
    شیفته
    امضاء


  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خرابه شام
    زهرای حزین به اشک و آه آمده بود***جبریل، پریشان به نگاه آمده بود
    ص:79
    در کنج خرابه در میان طبقی***خورشید به مهمانی ماه آمده بود
    سهرابی نژاد
    ثاراللّه
    چون رفت به ویرانه سر ثاراللّه***وز حال پدر، رقیه چون شد آگاه
    سر را به بغل گرفت و حیرت زده گفت: ***لا حول و لا قوّه الاّ باللّه
    ناشناس
    ققنوس بی بال و پر
    ققنوس ستاره، بال و پر می خواهد***گل، لطف صحاری سحر می خواهد
    در ساکت شب، رقیه از خواب پرید***از زینب خون جگر، پدر می خواهد
    غلام رضا رحم دل

    ص:80
    برگزیده متون ادبی
    فرشته غم
    افسرده بود و غصه، دانه دانه از نگاه خسته اش می چکید. معجَر خاکی اش در نسیم گرم رها بود. پژواک بغض سنگینش، در گوش زمان می پیچید، ولی هیچ نمی گفت.
    تنها انگشت بی صبری به دهان گرفته بود و از پشت پنجره باران خورده نگاهش، خورشید را بر نیزه تماشا می کرد. کتاب شیرازه شده تنهایی را آرام ورق می زد و محبت پدرانه را در آغوش گرم خورشید تجسم می کرد. زخم پاهای برهنه او بر دل کوچکش نیشتر می زد و لب های قفل شده و لرزانش جز بوسه بر خورشیدی رخسار پدر هیچ تمنایی نداشت.
    آسمان؛ غم، زمین؛ غصه، نسیم؛ داغ و دشمن؛ نامهربان بود و این دل کوچک، تاب این همه را یک جا نداشت. لباس های کهنه و خاکی دختر خورشید، انگشت نمای کودکان بی عاطفه شهر نامهربانی ها شده بود. دستانش توان بغل کردن زانوان سنگین غم را نداشت و تنها گرمای پرتو خورشید می توانست بلور سرد غصه اش را ذوب کند. مهمان نشین خرابه بود.
    شبی از شب ها، آتش خرابه گلستان شد و خورشید در ناامیدی خرابه تابید. رؤیای شیرین دیدار در میان طبقی از نور واقعیت یافت و سماعی غریبانه، نور را در میان خود گرفت.
    ص:81
    کوچکِ عاشق، خورشیدی ترین عشق آسمانی را در آغوش خود کشید. شعاع خورشید، التیام بخش همه دردهای دلش شد و سوزش ردّ سیاه ستم را بر اندام کوچک و لطیف خود از یاد برد. کودک بر مهمان خود می بالید و زیباترین گلبوسه های باغ آرزو را تحفه خورشید می کرد.
    او با هر ناز غریبانه، پرتوی از بی منتهای خورشید را در دل کوچک خود می کشاند تا آن جا که از نور سرشار شد و چهره زردش بسان خورشید درخشید، آن قدر که در خورشید محو شد. سلام بر دختر خورشید.(1)
    غربت خرابه
    اسارت سخت است و یتیمی، درد عمیقی است. یک قلب سه ساله چگونه می تواند تمام رنجِ تشنگی و زخم و تازیانه اسارت و از آن بدتر درد یتیمی را به جان بخرد؛ آن هم قلب کوچک سه ساله ای که تپیدن را از ضربان قلب پدرآموخته و شبی را بی نوازش او به صبح نرسانده است! اما... اما او رقیه حسین است و بزرگی را هم از او به ارث برده است.
    رقیه پس از عاشورا، پدر را از عمه سراغ می گیرد و لحظه ای آرام ندارد، با نگاه های کنجکاو، تمام عشقش _ پدرش _ را می جوید و سکوت زینب، پرسش او را بی پاسخ می گذارد و او باز هم می پرسد: «عمه! بابایم کجاست؟»
    رنج اسارت اگرچه سخت است و محنت آن طاقت فرسا، ولی رقیه به امیدِ یافتن نشانه ای از پدر و دیدار روی او، پابه پای عمه و دیگر اسیران بیابان را می پیماید و دم بر نمی آورد... .
    این جا خرابه شام است و منزلگاه اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله . رقیه با
    ص:82
    ________________________________________
    1- 1. نویسنده.
    اسیران دیگر وارد خرابه می شود، ولی دیگر تاب دوری ندارد. پریشان است؛ در جست وجوی پدر، لحظه ای قرار و آرامش ندارد و باز همان پرسش: «عمه! بابایم کجاست؟»
    و این بار، شامیان پاسخ بی قراری رقیه را می دهند؛ سر حسین علیه السلام را نزد او می آورند و او در آغوش عمه، بوی پدر را به یاد می آورد و دستان پرمهرش را احساس می کند... .
    رقیه از این کافران بی دین نزد پدر شکوه می کند؛ تازیانه ها و سیلی خوردن های عمه را که سپر بلای یتیمان می شد، برای حسین بازگو می کند، صورت نیلی اش را که زمانی بوسه گاه مهربان ترین بوسه های پدر بود، به او نشان می دهدو چه ناگفته ها که برای حسین علیه السلام نمی گوید!
    ای رقیه! حضور تو در خرابه، همه دل ها را آرام می کرد. آن شب، هیچ کس را یارای جدا کردن تو از سر پدر نبود. هیچ کس نفهمید آن شب تو با سر پدر چه گفتی. چشم های پدر، کدامین سرود رفتن را برایت خواند که مانند فرشته ای کوچک از گوشه این خرابه تا عرش اعلی و پیش پدر، پر کشیدی و غربت خرابه را برای عمه به جا نهادی!(1)
    الهام موگویی
    امضاء


  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فریادی از سکوت
    می گویند امشب شب وفات توست؛ باور کردنش سخت است. درک هجران تو؛ یعنی کشتن یک دشت چکاوک های شیرین زبان؛ یعنی پرپر کردن گل برگ های یک گلستان اقاقیا!
    از امشب می گفتم، گویی چند روز است پس از سفرهای خسته کننده، آرامش سکوت گرفته ای. همین قدر می دانیم که تاریخ نگاران
    ص:83
    ________________________________________
    1- 1. مجله اشارات، شماره 36، اسفند 1380.
    زبردست، تنها و تنها یک نام توانسته اند بر خانه تان در شام بگذارند؛ عجب سنگین است این واژه: خرابه.
    کِی خیال روزگار به خود اجازه می داد در گذران خود، آل اللّه را خاک نشین ببیند. کی آفتاب به خود می دید که از نور افشانی اش خجل باشد.
    رقیه جان! شنیده ام امروز نیشخند بچه ها را به جان کوچکت می خریدی. می گفتند: تو بابا نداری؛ اما تو می دانستی که بابایت در سفر است. آری می دانم، خودش گفته بود. خودش وقتی با همه خداحافظی می کرد، به تو گفت که وقتی به شام رسیدی، من هم می آیم.
    می دانم امروز خیلی خسته شده ای، کلی گریه کرده ای؛ اما بی صدا، ولی مگر اشکی در چشمانت مانده بود؟
    زود بخواب، همه خسته اند، اما خستگی عمه ات زینب کجا و شما کجا؟ عمه ات دیگر نمازش را نشسته می خواند، ولی اگر بابا آمد به او چیزی نگو!
    بخواب!! من برایت می نویسم. همه خوابند و این سیاهی، عمه است که پستی بلندی های خرابه، روی سایه اش راه می روند. دست به دیوار، خود را بالای سر همه می رساند. تنها صدای فریاد مظلومیت است که دیوارهای خرابه را این چنین ویران ساخته است. حتی گزمه های دشمن هم خواب وعده های حکومت را می بینند؛ اما امشب عادی نیست؛ چرا؟ نمی دانم. مرتب در دل دعا می کنم که کسی خواب عزیز سفر کرده اش را نبیند. آن هم در این خرابه، آن هم اگر نازدانه باشد و بهانه بگیرد... .
    ... صدای گریه ای، فریاد سکوت را در گلو می خشکاند؛ صدای تو بود، همان که نباید می شد. بهانه بابا! دانستم که خوابش را دیده ای! حق داشتی؛ خودش قول داده بود.
    ص:84
    سخنان عمه آرامت نمی کرد. هق هق گریه ات، دل بچه ها را می رنجاند و خواب را از چشمانشان به اسارت می برد. صدای خشم که از غرش شحنگان برمی خواست، تن همه را می لرزاند. صدای گریه ات، آرامش پلیدشان را سیاه تر کرده بود. بنازم به آن اشک های دردانه ات که آرامش پادشاه کفر پیشه را برهم زد.
    اما ای کاش کار بدین جا نمی رسید. در سیاهی نیمه شب باز خباثت درونش رخنه می کند. گویی برای آرام کردنت به تکاپو افتاده است. شاید برایت تحفه ای بفرستد تا خاطر دریایی ات را با هدیه ای از یاد پدر بیشتر بیازارد.
    سربازان به خرابه می آیند؛ صدای گام هایشان، ضرب آهنگ قلب بانوان را در تب و تاب می اندازد. همه به گوشه ای از خرابه پناه می برند. تو در وسط خرابه، تنهای تنها با مویه های سوزناکت، منتظر نشسته ای. عمه را ترجیح می دهی.
    ولی عمه! من که غذا نخواستم!؟
    طَبَق را در مقابلت به زمین می گذارند.
    اما رقیه جان!... سرپوش بر مدار! تو را به قد خمیده عمه ات زینب بر مدار! جان بابایت حسین... .
    دستان کوچکت به سوی طبق دراز می شود. تحفه یزید خودنمایی می کند. سرپوش کنار می رود و نور به آسمان پرتو افشانی می کند. اهل حرم سر به دیوار خرابه می کوبند. عاشورایی دوباره برپا می شود. همه از درد و داغ کنار می کشند و گوشه ای را برای تسکین درد اختیار می کنند. اما تو دختر حسینی! تو برای دیدار از همه مشتاق تر بودی! حالا همه تو را از پشت پنجره باران خورده چشم، می نگرند و مبهوت نوحه سرایی تو
    ص:85
    گشته اند. میزبان پدر تو بودی و تو باید پذیرایی می کردی!
    سر پدر را به سینه می چسبانی. اما... اما پدر وقتی می رفت، صورتش خونی نبود. آری! صورت تو هم نیلی نبود.
    این ها اثر گردش سیاه چرخ زمانه است. مویه می کنی! ناله می زنی؛ اشک می ریزی؛ به خود لطمه می زنی و کسی را یارای فریادرسی نیست. تنها تو را با اشک یاری می دهند و حرف هایت را تأیید می کنند؛ سر تکان می دهند و اشک می ریزند.
    اما چقدر زود از دیدار پدر طفره می روی، ناله ات خاموش می شود و عمه سرآسیمه به سوی تو می رود. خاک به سر می ریزد و فریاد می کشد. آری، تو به مهمانی پدر رفته بودی.(1)

    ص:86
    ________________________________________
    1- 1. یحیی جواد مقدسان (با گزینش).
    بخش سوم: همراه با برنامه سازان
    اشاره
    ص:87
    ص:88
    امضاء


  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    با توجه به جایگاه ویژه صدا و سیما در میان رسانه های گروهی، انتظار می رود این ابزار کارآمد، در حوزه فرهنگ و مذهب به گونه گسترده تری به کار گرفته شود. به یقین، امروزه بهترین وسیله ارتباط با نسل جوان همین رسانه است که حتی در بسیاری از زمینه ها از هنر سینما نیز پیشی گرفته است؛ زیرا امروزه با تعطیلی بیشتر سینماهای کشور، صدا و سیما بهترین وسیله رشد معنوی نسل جوان است. از این رو، باید با ایجاد گیرایی بیشتر در تولید برنامه های فرهنگی و اعتقادی، گامی فراتر به سوی تعالی فرهنگ مذهبی جوانان این مرز و بوم بردارد.
    فرهنگ اصیل عاشورا و بازتاب آن در جامعه، یکی از بهترین راه کارهای رسیدن به تعالی فرهنگی است. چه بسا این فرهنگ سازنده، همه نیازهای یک جامعه آزاد و ارزشی را به صورت ذاتی دربردارد و با اثر گذاشتن در روح و جان و فطرت بشر اعم از مسلمانان و نامسلمانان، آنان را به سوی خود جذب می کند. هم چنین بازتاب قیام شکوهمند حضرت زینب علیها السلام و تلاش های ارزشمند ایشان به خوبی احیاگر روح حماسه و پایداری در جامعه است.
    تحلیل دست آوردهای قیام پیام آور کربلا، حضرت زینب علیها السلام و بررسی دقیق مواضع سیاسی و شیوه مبارزاتی ایشان در حکومت خفقان بار اموی و بهره گیری از روح حماسی آن بانو و دمیدن آن در جامعه، در فرهنگ سازی و حماسه آفرینی اجتماعی، نقش بسزایی خواهد
    ص:89
    داشت. تلاش برنامه سازان رسانه، برای بهره برداری از این قیام و نزدیکی هرچه بیشتر به این حماسه، سبب رشد درک مذهبی و رابطه عمیق تر جامعه با پیشینه اسلامی خویشتن خواهد شد و سرانجام به نشاط آفرینی ملی در عرصه فرهنگی خواهد انجامید.
    هرچند این بخش از فرهنگ عاشورا کمتر مورد توجه هنرمندان بوده است، ولی با دقت در آن، به آسانی درمی یابیم که زمینه های زیادی برای کار وجود دارد که هم چنان دست نخورده، باقی مانده است. امید است این مجموعه بتواند در زمینه قیام حضرت زینب علیها السلام و دیگر رویدادهای پس از عاشورا، در متن برنامه ریزی های هنرمندان متعهد و دلسوز قرار گیرد.
    پیشنهادهای کلی
    1. یکی از محورهای برنامه ریزی برای ارایه بهتر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و رخدادهای مربوط به آن بزرگواران، ایجاد هم بستگی میان این فرهنگ و آداب و رسوم ملی است. به کارگیری این شیوه، سبب ایجاد جاذبه در مردم و ماندگاری برخی آداب و رسوم ملی می گردد.
    برای نمونه، «سریال شب دهم» که در محرم سال 80 و هم زمان با عید نوروز پخش شد، یکی از کارهای نسبتا موفق در این زمینه به نظر می آید؛ زیرا کارگردان در این مجموعه می خواهد با ایجاد وابستگی میان آداب و رسوم ملی و فرهنگ مذهبی، مخاطبان خود را _ در هر سطحی از پای بندی به اصول _ راضی نگاه دارد و به تماشای سریال تشویق کند.
    این مجموعه با ظرافتی ویژه و با اشاره ای غیر مستقیم به رویدادهای عاشورا می کوشد حال و هوایی عاشورایی و مناسب با شب های محرم به جامعه ببخشد، ولی پرداختن بیش از اندازه به «فخرالزمان» و
    ص:90
    فخرآفرینی او در این سریال، بیننده را کمی از غرض اصلی دورتر می کند. با این که سازنده مجموعه می کوشد پایان این عشقِ مجازی را به عشق فناناپذیر الهی بکشاند، ولی پرداختن نُه شب به عشق فخرالزمان و اختصاص دادن تنها یک شب به عشق امام حسین علیه السلام ، بدنه اصلی این عاشقی را فلج می سازد و تنها در عشق به همان خانم خلاصه می شود.
    ضعفی که در بیشتر فیلم ها و سریال های ایرانی به چشم می خورد، در این مجموعه نیز تکرار می گردد؛ یعنی در بخش وسیعی از کار، به ماجراجویی، داستان پردازی و ابهام آفرینی پرداخته می شود و تنها در یک بخش، آن هم در بخش آخر فیلم، همه آن ماجراجویی ها پایان می پذیرد، پرسش ها پاسخ داده می شود و ابهام ها از میان می رود. داستان پایان می یابد؛ زیرا اگر این گونه نباشد، کار ناقص باقی می ماند. در همین مجموعه سرانجام کار فخرالزمان مبهم باقی می ماند و بیننده دوست دارد بداند آن آتشی که «حیدر» از قصه کربلا در وجود او برافروخت تا کی زبانه می کشد و پس از کشته شدن شخصیت های اصلی، این شور و غوغا به کجا کشیده می شود؟ آیا زنان تنها، از پای می نشینند؟ آیا این کشتار، در مردم هم اثری دارد؟ آیا راه حیدر ادامه می یابد؟
    اگر به این پرسش ها پاسخ داده می شد، مجموعه پربارتر می گردید و این مسیر تا پایان محرم پابه پای عزاداری های مردم در مساجد و تکایا ادامه می یافت. گذشته از آن، قیامِ دشمنْ شکن حضرت زینب علیها السلام نیز برای مردم روشن تر می شد و از جان فشانی های احیاگر عاشورا نیز سخنی به میان می آمد و سبب انسجام بیشتر درون مایه این مجموعه می گردید. ناگفته نماند که بسیاری از عزاداری های مردمی نیز به همین شکل است. به طور معمول، مردم تا روز دهم محرم بر سر و سینه
    ص:91
    می زنند، ولی پس از روز دهم که تازه آغاز، قیام عاشوراست، برخی با پایان بخشیدن به عزاداری، به خانه هایشان می روند و روزمرّگی خود را آغاز می کنند. بدین گونه در نقطه اوج درس گرفتن از عاشورا، کلاس درس را ترک می کنند.
    امضاء


  10. Top | #59

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بنابراین، رسالتِ صدا و سیما این است که با فرهنگ سازی و پرداختن به جنبه های گوناگون قیام حسینی پس از عاشورا، این مهم را در میان مردم گسترش دهد تا جامعه از دست آوردهای این قیام بیشتر بهره گیرد. جای شگفتی است که بعضی طنزهای تلویزیونی که در ردیف برنامه های خنثی هستند و هیچ گونه بار فرهنگی برای مخاطب ندارند و تنها جنبه سرگرمی دارند، گاه تا یک فصل طول می کشد و هم چنان حرف برای گفتن دارد، ولی در زمینه فرهنگ عاشورا، وقتی به «شب دهم» می رسیم، انگار که دیگر چیزی برای گفتن نمانده است!
    2. امروزه برخی راهزنان دین و فرهنگ، در پی ضربه زدن به باورهای اصیل مردم هستند که از چشمه های جوشان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله سرچشمه می گیرد. جا دارد این رسانه ملّی رویکرد بیشتری به مسئله توسل و زیارت نشان دهد. بحمداللّه در چند سال اخیر این مسئله بیشتر مورد توجه دست اندرکاران رسانه (در قالب تهیه گزارش مستقیم از مراسم سوگواری، زیارت خوانی، جشن های مذهبی و...) قرار گرفته است. با این حال، نباید تنها به پخش این گونه مراسم ها بسنده کرد، بلکه باید به شکل زیر بنایی به مسئله توسل توجه شود؛ زیرا توسل به امامان معصوم علیهم السلام و نهادینه شدن فرهنگ اخلاقی آنان در جامعه، در رشد سطح معنوی مردم نقش بسزایی خواهد داشت و به تعالی و تأمین نیازهای معنوی آنان خواهد انجامید.
    ص:92
    3. چون مخاطبان رسانه پس از دریافت پیام های آن و در هم آمیختن داشته های ذهنی خویش با آن، به درک و معرفتی جدید می رسند، حساسیت فرآیند سازگاری این پیام ها با معارف حوزه دین به خوبی احساس می شود. به همین دلیل، اگر رسانه در روند این سازگاری، عملکردی ضعیف و غیرکارشناسانه داشته باشد، پی آمدهای نامناسبی برای مخاطب دربرخواهد داشت. مقام معظم رهبری نیز در حکم انتصاب ریاست محترم سازمان صدا و سیما به این مسئله اشاره فرموده است:
    در مباحث اسلامی، به کیفیت و عمق و والایی مطالب توجه شود و از طرح مطالب ضعیف و آمیخته با اوهام و سلایق شخصی پرهیز گردد.
    واضح است که طرح و اشاعه مطالب ضعیف در ویژه برنامه هایی که به طور مستقیم بر فرهنگ دینی و مذهبی جامعه تأثیرگذار است، اثر فزاینده تری دارد و به نتیجه های نامطلوبی خواهد انجامید.
    برای نمونه، در برنامه خانواده، به مناسبت سال روز درگذشت حضرت رقیه علیها السلام با کارشناسی گفت وگو می شد. در این گفت وگو از کارشناس محترم برنامه در مورد چگونگی وفات حضرت رقیه علیها السلام پرسیده شد. ایشان در بخشی از پاسخ خود گفت: «وقتی حضرت رقیه علیها السلام از خواب پرید و شروع به گریه کرد... یزید برای تسلای خاطر دختر، دستور داد که سر بریده پدر را برایش ببرند؛ زیرا او گمان می کرد این دختر بچه، تفاوت میان انسان زنده با سر بریده را نمی داند! به همین جهت این کار را انجام داد.»
    این در حالی است که هرگز چنین نبود و قصد یزید، تسلی خاطر حضرت رقیه علیها السلام نبوده، بلکه قصد آزار اهل بیت را داشته است. متأسفانه استفاده از دیدگاه های غیرکارشناسانه نیز به اندازه خود تأثیر
    ص:93
    نامطلوبی در مخاطب خواهد داشت.
    4. ویژه برنامه هایی که در زمینه شهادت یا ولادت معصومان علیهم السلام ساخته می شود، فرصت مناسبی برای شناسایی چهره واقعی ائمه اطهار علیهم السلام و جایگاه حقیقی آنان در همه زمینه ها است، ولی در این شب ها تنها به جنبه سوگواری و بیان مصیبت های آنان پرداخته می شود و دیگر جنبه های وجودی و شخصیت اهل بیت علیهم السلام مانند عرفان و حماسه آنان و... ناگفته باقی می ماند. متأسفانه رسانه در طول سال به این مسایل نمی پردازد یا میزان آن بسیار ناچیز است و در ویژه برنامه ها نیز به تبیین بازتاب فرهنگ معصومان علیهم السلام اهمیت کافی داده نمی شود.
    افزون بر آن، کلی گویی، بهره گیری از سوژه های تکراری و کسل کننده، اجرای نمایش نامه های سرد و بی روح با حضور بازیگرانی نه چندان مسلط، صحنه پردازی تاریک و غبار آلود، صدای خشن ترومپت که از شب شهادت آغاز می شود و تا آخرین لحظه های روز، مخاطب را همراهی می کند و نمونه هایی مانند آن، در بازتاب دادن غم و اندوه و عزا ناموفق می نمایاند. درست است که ساخت این برنامه ها به انگیزه القای اندوه و غمِ شب شهادت بوده است، ولی استفاده بیش از اندازه از نمادهای عزا مانند شمع و صدای طبل و شیپور و... و افراط در پخش صحنه های تکراری و خسته کننده مانند نمای کتیبه ها و سیاه پوشی ها، خستگی روحی و کسالت مخاطب را در پی دارد.
    باید دانست گسترش حال وهوای عزاداری در استفاده از این نمادها خلاصه نمی شود، بلکه می توان حتی بدون به کارگیری آن نیز این کار را عملی ساخت. برای نمونه، در بخش «کودک و نوجوان» پخش سرود جالبِ دو کبوتر، انیمیشن جذاب گریه نوزاد و نیز عزاداری هم آهنگ نوجوانان در
    ص:94
    استودیوی سیما در روز شهادت امام مجتبی علیه السلام بدون استفاده از روش های قدیمی و تکراری، برای بیننده بسیار جذاب و دیدنی جلوه می کند.
    در گیر و دار تهاجم فرهنگی، از دست اندرکاران و برنامه سازان ساخت برنامه های مذهبی، انتظار بیشتری هست، ولی متأسفانه برخلاف این چشم داشتِ روز افزون، ضعف چشم گیری در فعالیت های رسانه در این زمینه دیده می شود. محتوای ضعیف بسیاری از برنامه ها، ضعف در موضوع شناسی برای بازتاب دادن مشکلات جامعه، جزیی نگری در بیان مشکلات فرهنگی و رها کردن دشواری های اساسی، رویکرد بیش از اندازه به نوع زندگی طبقه مرفه جامعه _ که بخش کوچکی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، فاصله گرفتن از سنت های اسلامی و روی آوردن به مدگرایی ها و فرهنگ بیگانه، این توهم را در مخاطب برمی انگیزد که فعالیت رسانه در زمینه های فرهنگی _ مذهبی، حالت رفع تکلیف به خود گرفته است و تنها برای رضایت احتمالی بافت مذهبی جامعه و برآوردن انتظارات آنان ساخته می شود. امید است با تغییر نگرش در این روند، رسانه به گونه ای موفق تر در این زمینه عمل کند.
    امضاء


  11. Top | #60

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4. ویژه برنامه هایی که در زمینه شهادت یا ولادت معصومان علیهم السلام ساخته می شود، فرصت مناسبی برای شناسایی چهره واقعی ائمه اطهار علیهم السلام و جایگاه حقیقی آنان در همه زمینه ها است، ولی در این شب ها تنها به جنبه سوگواری و بیان مصیبت های آنان پرداخته می شود و دیگر جنبه های وجودی و شخصیت اهل بیت علیهم السلام مانند عرفان و حماسه آنان و... ناگفته باقی می ماند. متأسفانه رسانه در طول سال به این مسایل نمی پردازد یا میزان آن بسیار ناچیز است و در ویژه برنامه ها نیز به تبیین بازتاب فرهنگ معصومان علیهم السلام اهمیت کافی داده نمی شود.
    افزون بر آن، کلی گویی، بهره گیری از سوژه های تکراری و کسل کننده، اجرای نمایش نامه های سرد و بی روح با حضور بازیگرانی نه چندان مسلط، صحنه پردازی تاریک و غبار آلود، صدای خشن ترومپت که از شب شهادت آغاز می شود و تا آخرین لحظه های روز، مخاطب را همراهی می کند و نمونه هایی مانند آن، در بازتاب دادن غم و اندوه و عزا ناموفق می نمایاند. درست است که ساخت این برنامه ها به انگیزه القای اندوه و غمِ شب شهادت بوده است، ولی استفاده بیش از اندازه از نمادهای عزا مانند شمع و صدای طبل و شیپور و... و افراط در پخش صحنه های تکراری و خسته کننده مانند نمای کتیبه ها و سیاه پوشی ها، خستگی روحی و کسالت مخاطب را در پی دارد.
    باید دانست گسترش حال وهوای عزاداری در استفاده از این نمادها خلاصه نمی شود، بلکه می توان حتی بدون به کارگیری آن نیز این کار را عملی ساخت. برای نمونه، در بخش «کودک و نوجوان» پخش سرود جالبِ دو کبوتر، انیمیشن جذاب گریه نوزاد و نیز عزاداری هم آهنگ نوجوانان در
    ص:94
    استودیوی سیما در روز شهادت امام مجتبی علیه السلام بدون استفاده از روش های قدیمی و تکراری، برای بیننده بسیار جذاب و دیدنی جلوه می کند.
    در گیر و دار تهاجم فرهنگی، از دست اندرکاران و برنامه سازان ساخت برنامه های مذهبی، انتظار بیشتری هست، ولی متأسفانه برخلاف این چشم داشتِ روز افزون، ضعف چشم گیری در فعالیت های رسانه در این زمینه دیده می شود. محتوای ضعیف بسیاری از برنامه ها، ضعف در موضوع شناسی برای بازتاب دادن مشکلات جامعه، جزیی نگری در بیان مشکلات فرهنگی و رها کردن دشواری های اساسی، رویکرد بیش از اندازه به نوع زندگی طبقه مرفه جامعه _ که بخش کوچکی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، فاصله گرفتن از سنت های اسلامی و روی آوردن به مدگرایی ها و فرهنگ بیگانه، این توهم را در مخاطب برمی انگیزد که فعالیت رسانه در زمینه های فرهنگی _ مذهبی، حالت رفع تکلیف به خود گرفته است و تنها برای رضایت احتمالی بافت مذهبی جامعه و برآوردن انتظارات آنان ساخته می شود. امید است با تغییر نگرش در این روند، رسانه به گونه ای موفق تر در این زمینه عمل کند.
    امضاء


صفحه 6 از 7 نخستنخست ... 234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi