صفحه 8 از 11 نخستنخست ... 4567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 103

موضوع: مالک اشتر

  1. Top | #71

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    7- نفوذ اجتماعى مالك اشتر


    مدتى پس از شهادت مالك اشتر، سپاه معاويه به شهر انبار يورش نموده و به قتل و غارت پرداختند، و زنهايى را سير نمودند. اين خبر به امير مومنان على (عليه السلام) رسيد. مردم را جمع كرده و براى آنها سخنرانى كرد و آنها را به جنگ با سپاه معاويه دعوت نمود.
    مردم عراق بر اثر سستى و ضعف، نه تنها پاسخ مثبت ندادند؛ بلكه حرفهاى ناموزون زدند. در اين هنگام جاى خالى مالك اشتر كاملا احساس مى‏شد، يكى از كوفيان با صداى بلند گفت:
    استبان فقد الاشتر على العراق، ان لوكان حيا لقل اللغط و لعيم كل امرء ما يقول.
    جالى خالى مالك اشتر، بر مردم عراق آشكار شد.
    همانا اگر زنده بود گفتار سست و نابجاكم مى‏شد و هر شخصى مراقب سخنش بود كه چه مى‏گويد؟
    (واضح است كه اين سخن بيانگر نفوز اجتماعى مالك اشتر در ميان مردم، و ترس و واهمه مردم از اوست؛
    ولى افسوس كه مردم عراق ، حضرت على (عليه السلام) را كه از هر جهت استاد مالك اشتر بود، و خود مالك را به اين موضوع اقرار داشت، فراموش كردند و سخن از مالك اشتر به ميان آوردند).
    حضرت على (عليه السلام) خطاب به جمعيت كرد و فرمود:
    هبلتكم الهوابل لانا اوجب عليكم حقا من الاشتر، و هل الاشتر عليكم من الحق الا حق المسلم؟
    زنان بچه مرده بر شمت گريه كنند! حق من بر حق مالك اشتر بر شما لازمتر است. آيا حق مالك اشتر بر شما جز حق مسلمانان ديگر است.!؟
    (ولى من حق امامت بر شما دارم.)(109)
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #72

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    8 - خطبه‏ها و اشعار مالك‏


    از مالك اشتر، دهها خطبه و صدها بيت شعر و رجز در كتب تاريخ و حديث به يادگار مانده و بيانگر آن است كه او سخنورى توانا، و اديبى آگاه، و هنرمندى پر احساس ، سرشار از ذوق و استعداد بوده است و عمق مطالب او در سطحى است كه مى‏توان او را به عنوان علامه‏اى از علامه‏هاى تاريخ برشمرد.
    در اين كتاب، نمونه‏هايى از اشعار و سخنرانى‏هاى او خاطرنشان شد، به اميد آنكه دروانديشان حق نگر در اين راستا نيز از كلاس مالك اشتر بهرمند گردند.
    مكر نه اين است كه حضرت على (عليه السلام) او را تشبيه به كوه بلندى كرد كه سواران را ياراى حركت به سوى قله آن نيست و پرندگان را توان پريدن بر فراز آن نمى‏باشد.(110)

    چو بشنوى سخن اهل دل مگو كه خطا است سخن ناشناس نا اى جان من خطا اينجاست




    علامه سيد محسن امين، سخنى از يكى از دانشمندان اهل تسنن به نام استاد احمدى جندى در شان مالك اشتر نقل مى‏كند كه در اينجا مى‏آوريم:
    مالك اشتر يكى از شخصيتهاى فرزانه تاريخ اسلامى، و از قهرمانان مبارز جنگ است كه خصلت قهرمانى را در سطح عالى خود جمع كرده، و به طور كامل از ارزشهايى مانند: شجاعت، فصاحت، بلاغت، سخاوت، ادب و انديشه بلند برخوردار است. در عين حال، تاريخ نسبت به او رعايت انصاف نكرده، و خصال بزرگ و بى شمار او را، تبيين ننموده است... ما نمى‏خواهيم در اين مورد، با كلمات بازى كنيم؛ بلكه مى‏خواهيم با اين واژه‏ها، معانى بلند زندگى درخشان مالك اشتر را بازگو نماييم، در شان قهرمانى كه همه اركان و قواعد كمال و پيروزى و ارزشها را در زندگى خود استوار ساخته، و همه خطوط طلايى وزانت و عظمت انسانى در زندگى او ترسيم گشته است، تا به آنجا رسيده كه به عنوان انسان نمونه، و مثال عالى يك انسان كامل، بر تارك جهان مى‏درخشد. . (111)
    امضاء


  4. Top | #73

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    9 - مالك اشتر، سياستمدارى نيرومند


    استان مصر (در آن عصر) از استانهاى پرجمعيت، با سابقه، پر محصول و داراى ماليات بسيار بود، و با آن وسعت و عمقى كه داشت، براى خود يك كشورى پهناور بود، و اداره آن به يك سياستمدار قوى نياز داشت.
    محمد بن ابى بكر با آن همه اخلاص و تقوا و سابقه خوبى كه در محضر على (عليه السلام) داشت، داراى چنين سياستى نبود. امام على (عليه السلام) براى اداره استان مصر، مالك اشتر را برگزيد، و اين انتخاب بيانگر شايستگى و كفايت سياسى و دينى مالك در سطح عالى است.
    تحليل گران تاريخ مى‏گويند: معاويه در هيچ مورد، مانند اين مورد (شنيدن خبر نصب مالك اشتر به عنوان استاندار مصر) ناراحت نشد. معاويه به خوبى مالك را مى‏شناخت و مى‏دانست كه سياستمدارى قوى به سوى مصر مى‏رود، كه با سرپنجه سياست و تدبيرش، مصر را آرام مى‏كند، و محصول و مخازن مصر را در اختيار حكومت على (عليه السلام) قرار مى‏دهد. اگر مصر نبود، معاويه هرگز نمى‏توانست بودجه كشورش را تامين كند. اين بود كه معاويه در مشورت با يارانش همچون عمر و عاص و.... چنين نتيجه گرفت كه مالك را توسط ماموران نفوذى مسموم كند، و با ناجوانمردانه‏ترين و كثيف‏ترين نيرنگ، جوانمردترين و پاكترين فرد را از سر راه خود بردارد.

    .
    امضاء


  5. Top | #74

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    10 - مالك اشتر از سرداران سپاه امام قائم (عج)


    امام صادق (عليه السلام) فرمود: هنگامى كه حضرت قائم (عج) قيام و ظهور كند، در پشت كوفه (نجف اشرف) بيست و هفت مرد ظاهر شده و به او مى‏پيوندند. پانزده نفر آنها از قوم حضرت موسى (عليه السلام) هستند، كه در راه هدايت گام بر مى‏دارند، و در محور حق مى‏گردند و هفت نفر آنها، اصحاب كهف هستند و بقيه (5نفر ديگر) عبارتند از: يوشع بن نون (وصى عيسى)، سلمان، ابودجانه انصارى، مقداد و مالك اشتر، و در پايان فرمود:
    فيكونون بين يديه انصاراً و حكاماً:
    اين بيست و هفت نفر، در پيشگاه حضرت قائم، به عنوان ياران و فرمانروايان آن حضرت مى‏باشند.
    اين حديث، هم بيانگر عظمت مالك اشتر است، كه در عالم برزخ با افراد برجسته، به دنيا مراجعت كرده، و به امام قائم (عج) مى‏پيوندد و از سرداران سپاه آن حضرت مى‏شود، و هم درس ديگرى به ما مى‏آموزد و آن اينكه؛ منتظران و ياران حضرت ولى عصر (عج) بايد چگونه افرادى باشند، و اگر كسى خواسته باشد در اين وادى گام بگذارد، بايد از نظر فكر و اراده، شخصيتهايى مانند سلمان و مقداد و مالك اشتر را الگوى خود سازد.
    بنابراين مالك اشتر، نمونه‏اى از ياران نزديك امام عصر (عج) است
    امضاء


  6. Top | #75

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    11- درگيرى شديد مالك با عبدالرحمن بين خالد


    در روز خميس پنجشنبه كه شديدترين روز جنگ صفين بود بود و به آن ، روز هرير مى‏گفتند، عبدالرحمن بن پسر خالد بن وليد، كه همچون پدرش، دلير و رزم آور بود، به ميدان تاخت و با جولان و رجزهاى خود، ميدان را زير سيطره و چنبره خود افكند او فرياد مى‏زد: من پسر شير خدا هستم.
    آن روز لشگر مذحج، از سپاه على (عليه السلام) در ميدان بود.
    سران لشگر به مالك لشتر گفتند: امروز روز ميدان رفتن تو است. مگر نمى‏بينى كه پرچم معاويه در دست عبدالرحمن، به پيش مى‏تازد.
    مالك بى درنگ پرچم سپاه على (عليه السلام) از به اهتراز در آورد، و به ميدان تاخت و همچون نهنگ ، دل به درياى دشمن زد، در حالى كه چنين رجز مى‏خواند:

    انى انا الاشتر معروف السير انى انا الافعى العراقى الذكر
    ولست من حى ربيعه و مضر لكننى من مذحج الغر الغرر
    من همان مالك اشتر كه سيرتم براى همه آشناست!
    من همان افعى رادمرد عراق هستم ! من از دودمان ربيعه و مضر نيستم؛ بلكه از قبيله برجسته مذحج مى‏باشم!
    حمله مالك همچنان چشمگير و توفنده بود كه ميدان را زير چنبره قرار داد و عبدالرحمن را به عقب نشاند. در نتيجه آن روز، پرچم پر افتخار سپاه على (عليه السلام) در ميدان به اهتزار در آمد، و پرچم سياه و ننگين معاويه از ميدان رانده شد.(94)
    امضاء


  7. Top | #76

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    12 - مالك اشتر در ماجراى نهادن قرآنها بر سر نيزه‏ها


    معاويه به عمر و عاص گفت: نشانه‏هاى خطر سقوط ما از هرسو آشكار شده، چاره‏اى بينديش، چه بايد كرد؟...
    عمر و عاص گفت: اين بار پيشنهادى به تو كنم كه با اجراى آن، بين سپاه على (عليه السلام) اختلاف مى‏افتد. در نتيجه جنگ متوقف شده و در نهايت برنده جنگ ما هستيم.
    سپس نيرنگ خائنانه خود را چنين بيان كرد: فرمان بده قرآنها را سر نيزه كننده، و اعلام كنند كه قرآن بين ما و شما حاكم باشد.
    معاويه كه به زيركى و شيطنت عمر و عاص آگاهى داشت، عمق سخن او را دريافت و بى درنگ به او گفت: راست مى‏گويى.
    همان روزى كه شب آن ليله الهرير بود، سران سپاه معاويه قرآنها را بر سر نيزه كردند و فرياد زدند: بين ما و شما قرآن حاكم و داور باشد.
    نصربن مزاحم صاحب كتاب وقعه الصفين نقل مى‏كند: صد عدد قرآن روى نيزه‏ها قرار دادند و با همين حال، نزد على (عليه السلام) آمدند و گفتند: اين قرآن بين ما و شما حكومت و داورى كند. و جمعا پانصد عدد قرآن، روى نيزه‏ها قرار دادند.
    و مطابق نقل بعضى، قرآنها را سر نيزه و گردن اسبها انداختند، و قرآن بزرگ و معروف دمشق را بر سر چهار نيزه بزرگ نهادند، و ده نفر آن را حمل مى‏نمودند.
    گرچه براى انجام مقصود آنها، يك عدد قرآن يا ده عدد قرآن كافى بود، ولى سپاه نيرنگباز معاويه، با آن همه هياهو و جوسازى، مى‏خواستند نيرنگ خود را به خوبى در قلوب سپاه على (عليه السلام) جا بيندازند و با جار و جنجال و هياهو، افكار را بدزدند. همين نيرنگ باعث اختلاف در ميان سپاه اميرالمومنين على (عليه السلام) شد. بعضى گفتند: به جنگ ادامه دهيم. و بعضى گفتند: پس از داور قرار دادن قرآن، ديگر جنگ حرام است.(95)
    حضرت على (عليه السلام) خطاب به سپاه خود فرمود:
    اى مردم‏ء من سزاوارترم كه به داورى قرآن ، پاسخ مثبت دهم؛ ولى معاويه، عمر و عاص ، ابن ابى معيط، ابن ابى سرح و ابن مسلمه اهل دين و قرآن نيستند. من كوچك و بزرگ آنها را مى‏شناسم كه بدترين افراد هستند. واى بر شما! اين ( داورى قرآن) سخن حقى است كه معاويه و پيروانش مى‏خواهد زيرا ماسك آن به باطل آن برسند.

    آنها: از قرآن پيروى نمى‏كنند، و اين سخن آنها نيرنگ و ترفند براى سست كردن اراده‏هاى شما است، به من مهلت دهيد، ما در مرحله حساس پيروزى هستيم، و دشمن پرتگاه سقوط است، و اژگونى ستمگران به دوزخ فرا رسيده.
    فرصت خوبى به دست آمده، آن را از دست ندهيد.
    ولى ديگر سخن حضرت على (عليه السلام) در آن كودلان كج فهم، و مقدس مابهاى بى خرد، اثر نداشت. كار به جايى رسيد كه حدود بيست هزار نفر از سپاه على (عليه السلام) غرق در اسلحه، كه پيشانى آنها (بر اثر عبادت خشك) پينه بسته بود، نزد على (عليه السلام) آمدند و فرياد زدند: به داورى قرآن جواب مثبت بده وگرنه تو را همچون عثمان مى‏كشيم!

    سوگند به خدا اگر جواب مثبت ندهى تو را مى‏كشيم!
    هرچه اميرمومنان على (عليه السلام)، به آنها فرمود: گول نخوريد. اين پيشنهاد، نيرنگ و خدعه است، ما با آنها مى‏جنگيم تا به حكم قرآن تسليم گردند.
    آنها به سخن على (عليه السلام) اعتنا نكردند و بر فشار خود افزودند و گفتند: بايد جنگ متوقف شود و مطابق داورى قرآن رفتار گردد.(96)
    يكى از روساى اين جمعيت كه از آن پس به عنوان خوارج ناميده شدند، اشعث بن قيس بود.
    مالك اشتر همچنان در پيشاپيش سپاه، با دشمن مى‏جنگيد، و نشانه‏هاى پيروزى سپاه عراق، از هر نظر روشن بود.
    در اين فرصت و موقعيت حساس، گروه خوارج به على (عليه السلام) گفتند: براى مالك اشتر پيام بفرست، كه از جنگ دست بردارد، و به نزد ما باز گردد.
    ابراهيم پسر مالك اشتر مى‏گويد: آن حضرت ناگزير به به يزيدبن هانى فرمود: مالك اشتر برو و بگو نزد من بازگردد.
    ابن هانى نزد مالك اشتر آمد و پيام على (عليه السلام) را به او ابلاغ كرد.
    مالك اشتر به ابن هانى گفت: از جانب من به امير مومنان (عليه السلام) عرض كن، اكنون در موقعيت حساس هستيم و اميد پيروزى دارم. اكنون هنگام رها كردن جبهه نيست.
    ابن هانى جواب مالك اشتر را به حضرت على (عليه السلام) رسانيد؛ ولى خوارج همچنان با فشار و اصرار به على (عليه السلام) گفتند: پيام بده مالك اشتر باز گردد، وگرنه تو را از رهبرى، عزل مى‏كنيم!
    امام على (عليه السلام) ابن هانى را نزد مالك فرستاد و فرمود: به او بگو نزد من بيايد، كه فتنه‏اى رخ داده.
    ابن هانى نزد مالك رفت و پيام على (عليه السلام) را به او ابلاغ كرد. مالك گفت: آيا به خاطر بر سر نيزه نهادن قرآنها، فتنه رخ داده؟
    ابن هانى: آرى.
    مالك اشتر: اى ابن هانى! واى بر تو! آيا تفوق سپاه ما را نمى‏بينى؟ آيا شكست و تارومار شدن سپاه دشمن را نمى‏نگرى؟ آيا در چنين وقتى، جبهه را رها سازم؟
    ابن هانى: آيا دوست دارى كه تو در اينجا پيروز گردى؛ ولى اميرمومنان على (عليه السلام) در خطر قرار بگيرد....؟
    تعدادى زيادى از سپاهيان به سوى او شمشير بكشند؟
    مالك اشتر: سبحان اللَّه! نه به خدا سوگند، چنين چيزى را دوست ندارم.
    آنگاه مالك اشتر جبهه را رها كرد و به محضر على (عليه السلام) آمد، و در آنجا بر سر خوارج فرياد كشيد و چنين گفت:
    اى آدمهاى ذليل و زبون! واى سست عنصرهاى بى صفت! اكنون كه بر دشمن تفوق داريد، و دشمن تصور مى‏كند كه شما بر آنها پيروز مى‏گرديد، قرآنها را بر سر نيزه‏ها بالا برده و شما را به قرآن و مخالف سنت است! جواب مثبت به دعوت دشمن ندهيد. به من مهلت دهيد. من احساس پيروزى مى‏كنم.
    خوارج: ما به تو مهلت نمى‏دهيم.
    مالك اشتر: به اندازه يكبار دويدن اسب به من مهلت دهيد. من اميد پيروزى دارم.
    خوارج: ما اگر به تو مهلت دهيم، در گناه تو شريك خواهيم شد. چنين كارى نخواهيم كرد.
    مالك اشتر هرچه نصيحت و اصرار كرد، در آن كوردلان اثر نكرد. درگيرى لفظى شديد شد، و به همديگر ناسزا گفتند و با تازيانه به صورت اسبهاى همديگر مى‏زدند.

    امير مومنان على (عليه السلام) بر سر آنها فرياد كشيد كه خوددارى كنيد! مالك اشتر عرض كرد: اى اميرمومنان! هرگاه حمله‏هاى پى در پى ما بر دشمن ادامه يابد، دشمن از پاى در مى‏آيد.
    خوارج پيش خود فرياد زدند: اميرمومنان على (عليه السلام) به حكم قرآن راضى شده است.
    مالك اشتر كه تسليم فرمان على (عليه السلام) بود، با كمال تواضع گفت: اگر اميرمومنان (عليه السلام) دعوت به داورى قرآن را پذيرفته، من هم به آنچه كه آن حضرت راضى است، خشنودم.(97)

    ابن ابى الحديد دانشمند معتزلى مى‏نويسد: مالك اشتر هنگامى كه نزد امير مومنان على (عليه السلام) آمد، ديد اصحابش او را در صورت عدم قبول نيرنگ داورى قرآن، بين دو راه قرار داده‏اند: يا او را بكشند و يا او را به معاويه تسليم نمايند....
    مالك وقتى آنها را ديد، به آنها گفت: واى بر شما! آيا بعد از پيروزى، پراكندگى و بيچارگى به شما رو آورده است! اى احمقها و اى بى خردها! هلاكت باد بر شما.(98)
    امضاء


  8. Top | #77

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    من هرگز پاى اين نوشته را امضاء نمى‏كنم‏
    هنگامى كه ماجراى ننگين حكمين، بر اثر فشار خوارج رخ داد و ابو موسى اشعرى فريب عمر و عاص را خورد، و معاويه به عنوان خليفه معرفى گرديد، اشعث بن قيس (رييس خوارج) ماجراى حكمين را كه صورت جلسه شده بود و در كاغذى ثبت شده بود، نزد مالك اشتر آورد و اصرار كرد كه آن را امضاء كن.
    مالك گفت: من هرگز پاى اين نوشته و به اصطلاح صلحنامه را امضاء نمى‏كنم. من در عقيده خود استوار هستم و به حقانيت خود و ضلالت دشمنان يقين دارم، و با شمشير من خونهايى از دشمنان ريخته شده كه تو بهتر از آنها نيستى، و خون تو محترمتر از خون آنها نمى‏باشد.
    ولى باز مالك اشتر كه خشنودى على (عليه السلام) را بر همه چيز مقدم مى‏داشت، در پايان گفت:
    لكن رضيت بما صنع على اميرالمومنين، و دخلت فيما دخل فيه، و خرجت مما خرج منه، فانه لايدخل الا فى هدى وصواب:
    ولى من به آنچه كه اميرمومنان على (عليه السلام) انجام دهد، راضى هستم، و در همان راهى كه على (عليه السلام) وارد گردد، وارد مى‏شوم، و از همان راهى كه آن حضرت خارج خواهم شد؛ زيرا او در كارى وارد نشود، مگر اينكه آن كار قطعا بر اساس هدايت و راستى و درستى است.(99)
    روايت شده: شخصى به على (عليه السلام) عرض كرد: مالك اشتر، صحيفه صلحنامه را امضاء نمى‏كند، و نظرش ادامه جنگ است. (بنابراين تحت او امر شما نيست.)
    حضرت على (عليه السلام) در پاسخ فرمود: همانا مالك اشتر، همان را كه من راضى شوم، راضى خواهد شد.... اما اينكه مى‏گويى او از تحت امر من خارج شده، چنين نيست. من او را اين گونه نمى‏شناسم. آنگاه حضرت على (عليه السلام) در شان مالك اشتر، اين جمله معروف را فرمود:
    وليت فيكم اثنان، بل ليت فيكم مثله واحد، يرى فى عدوى مثل رايه:
    اى كاش! در ميان شما دو نفر مانند او بود؛ بلكه اى كاش در ميان شما يك نفر مثل او بود كه در مورد دشمنانم مانند نظريه او را داشت.(100)

    امضاء


  9. Top | #78

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تولى و تبرى مالك اشتر


    مومنان راستين هميشه داراى دو خصلت تولى (دوستى با دوستان خدا) و تبرى (دشمنى با دشمنان خدا) هستند. مالك اشتر در تمام فراز و نشيبهاى جنگ صفين و قبل و بعد آن، پيوند استوار دوستى خود با على (عليه السلام) را كاملا رعايت كرد، و تسليم فرمان او بود، و در فكر و اراده و عمل، جز راه او، به راه ديگرى نرفت. نسبت به دشمنان او نيز دشمن سرسخت بود. از همان آغاز با عثمان و عثمانيان مخالفت كرد، و سپس با بيعت شكنان و آتش افروزان جنگ جمل دشمنى نمود و بعد با معاويه و هوادارانش و بعد با اصحاب ديروز على (عليه السلام) كه امروز به عنوان خوارج دسته جدا كردند. او همواره مى‏گفت: راه على (عليه السلام) راه صواب و هدايت است، و راه دشمنان او راه انحراف و ضلالت. بر همين اساس تصميم مى‏گرفت و عمل مى‏كرد.
    تبرى او، به آنجا رسيد كه مانند تيغى در چشم معاويه هميشه با تصوير مالك اشتر و خارى در گلوى او بود، و معاويه هميشه با تصور مالك اشتر، غمگين مى‏شد، و حتى دستور داده بود مالك اشتر را در كنار نام امام على (عليه السلام) و حسن و حسين (عليه السلام) در خطبه‏هاى نماز جمعه و در قنوت نمازهاى لعن كننده؟!

    به خاطر آنكه حمايتهاى قهرمانانه و بى دريغ او از حضرت على (عليه السلام) ، اعصاب معاويه را خرد كرد و جگرش را كباب نمود، و دل را خون،كرد ، اين است معنى تولى و تبرى،!...
    (پايان بخش سوم)
    امضاء


  10. Top | #79

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بخش چهارم‏
    مالك اشتر، بزرگمرد تقوا و كمالات و ماجراى شهادت او
    اشاره:
    مالك اشتر همچون استادش امير مومنان على (عليه السلام) جامع اضداد، بود در عين اينكه شجاع و نترس بود، نسبت به زير دستان قلبى رئوف و مهربان داشت، و در عين آنكه قدرتمند و صاحب راى بود، با خويشتن دارى و تحمل، تسليم راى امير مومنان على (عليه السلام) بود، نيتى خالص، و اراده‏اى پرتوان، و قلبى ثابت، و عزمى خلل‏ناپذير داشت، عارفى تيزبين، اديبى هوشمند سخنورى توانا، جنگجويى پر تجربه، سياستمدارى بلند نظرت مديرى وارسته و عارفى خوش اخلاق بود، در همه شوون زندگى در جايگاه رفعيى از ايمان و معرفت و اخلاق نيك قرار داشت، از اين رو او نه تنها در شجاعت، بلكه در همه ابعاد انسانى قهرمان قهرمانان بود، دوست دشمن به عظمت روح جوانمردى او اعتراف داشتند.
    در اينجا براى آگاهى بيشتر به ابعاد شخصيت مالك اشتر، كافى است كه به اين سخن امير مومنان على (عليه السلام) توجه عميق كنيم، آنجا كه فرمود:
    رحم اللَّه مالكا فلقد كان الاشتر لى كما كنت لرسول اللَّه.
    خداوند مالك اشتر را رحمت كند. او براى من همان گونه بود كه من براى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بودم. (101)
    اگر در شان مالك اشتر هيچ سخنى جز اين سخن نبود، كافى بود كه اوج عظمت مالك اشتر را نشان بدهد.
    اينك در اينجا به ذكر چند نمونه از كمالات مالك اشتر مى‏پردازيم:
    امضاء


  11. Top | #80

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    1- مالك، مجموعه كمالات از ديدگاه دانشمند سنى‏


    ابن ابى الحديد، دانشمند معروف اهل تسنن، مالك اشتر را چنين توصيف مى‏كند:
    او مردى جنگجو، بخشنده ، بلند مقام، بردبار، سخنور، و شاعر بود، و شدت را با نرمى مى‏آميخت.
    به هنگام اظهار قدرت، قدر نشان مى‏داد، و به هنگام مدارا، مدارا مى‏كرد.
    او نگهبان، پاسدار، شجاع، رييس، از بزرگان شيعه و شخصيتهاى برجسته به حساب مى‏آمد، و پيوند والا و شديد و خلل‏ناپذير با امير مومنان على (عليه السلام) داشت.
    للَّه او قامت عن الاشتر ، لو ان انسانا يقسيم ان اللَّه تعالى؛ ما خلق فى العرب ولا فى العجم اشجع منه الا استاد على بن ابيطالب لما خشيت عليه الاتم.
    خدايا به مادرش پاداش دهد، كه مالك اشتر را به دنيا آورد اگر كسى سوكند ياد كند كه خداوند در عرب و عجم، قهرمانى دليرتر از مالك اشتر، جز استادش على بن ابيطالب (عليه السلام) نيافريده است، من او را در اين سوگند، گناهكار، و گزاف گو نمى‏دانم.(102)
    امضاء


صفحه 8 از 11 نخستنخست ... 4567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi