صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 40

موضوع: ویژه نامه شهادت مظلومانه حضرت رقیه علیها السلام {دختر خورشید}

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    شام، حرم یادگار حسین علیه السلام



    رقیه کوچک و یادگار حسین علیه السلام ،
    پس از رحلت در خرابه شام، همان جا مدفون گردید،

    کم کم مقبره ای به روی قبر بی چراغ او ساخته شد
    و بارگاهی برای عاشقان شد.

    حرمش، میعادگاه عاشقان دل سوخته اباعبداللّه است
    بوی حسین، از هر گوشه اش روح و جان را می نوازد

    نیازمندان، دست حاجت به سویش دراز می کنند
    و خسته دلان بار سنگین دل را در کنار او می گشایند.

    زیارت حرم و بارگاهش آرزوی هر دل داده ای است.

    سوختم ز آتش هجر تو پدر تب کردم
    روز خود را به چه روزی بنگر شب کردم

    تازیانه چو عدو بر سر و رویم می زد
    ناامید از همه کس روی به زینب علیهاالسلام کردم





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    اما امشب انگارماجرا فرق می کند.این گریه باگریۀ همیشه متفاوت است.
    این گریه،گریه ای نیست که به سادگی آرام بگیرد وبه زودی پایان بپذیرد.

    انگارنه خرابه،که شهرشام رابرسرش گذاشته است
    این دختر سه ساله.فقط خودش که گریه نمی کند،
    بامویه های کودکانه اش،همه رابه گریه می اندازد وضجه همه رابلندمی کند.


    توهنوز برسرسجاده ای که ازسربریده حسین می شنوی
    که می گوید: «خواهرم! دخترم راآرام کن.»

    توناگهان ازسجاده کنده می شوی وبه سمت سجادمی دوی.
    اورقیه رادرآغوش گرفته است، برسینه چسبانده است


    ومدام برسر وروی اوبوسه می زند وتلاش می کندکه
    بالحن شیرین پدرانه وبرادرانه آرامش کنداما موفق نمی شود.







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    توبچه راازآغوشش می گیری وبه سینه می چسبانی
    وازداغی سوزندۀ تن کودک وحشت می کنی.

    -رقیه جان!رقیه جان!دخترم! نورچشمم!
    به من بگو چه شده عزیزدلم!بگو که درخواب چه دیده ای!
    تورابه جان باباحرف بزن.


    رقیه که ازشدت گریه به سکسکه افتاده است،
    بریده بریده می گوید:«بابا، سربابا رادرخواب دیدم که درطشت بود
    ویزید برلب ودندان وصورت اوچوب می زد. باباخودش به من گفت بیا.»

    توبا هرزبانی که بلدی وباهرشیوه ای که همیشه اوراآرام می کرده ای،
    تلاش می کنی که آرامش کنی وازیاد پدرغافلش گردانی،
    اما نمی شود،این بار،دیگرنمی شود.


    گریۀ او،بی تابی او وضجه های اوهمه کودکان وزنان خرابه نشین را
    وسجاد راآنچنان به گریه می اندازد که خرابه یکپارچه گریه وضجه می شود
    وصدابه کاخ یزیدمی رسد.

    یزیدکه می شنود؛دخترحسین به دنبال سرپدرمی گردد،
    دستورمی دهدکه سر رابه خرابه بیاورند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ورودسر بریدۀ امام به خرابه،انگار تازه اول مصیبت است.
    رقیه خود رابه روی سرمی اندازدومثل مرغ پرکنده پیچ وتاب می خورد.
    می نشیند،برمی خیزد،دورسر می چرخد،به سرنگاه می کند،

    برسروصورت ودهان خودمی کوبد،خم می شود،
    زانو می زند؛سر رادرآغوش می کشد،می بوید،می بوسد......

    خون سررا بادست وصورت ومژگان خودمی سترد وباخون خودکه
    ازدهان وگوشه لبها وصورت خودجاری شده درمی آمیزد،

    اشک می ریزد،ضجه می زند،صیحه می کشد،مویه می کند،
    روی می خراشد،گریه می کند،می خندد،تاولهای پایش رابه پدرنشان می دهد،

    شکوه می کند،دلداری می دهد،اعتراض می کند،تسلی می طلبدو
    خرابه راوجان همه خراباتیان رابه آتش می کشد.

    بابا!چه کسی محاسن تورا خونین کرده است؟

    بابا!چه کسی رگهای تورابریده است؟

    بابا!چه کسی دراین کوچکی مرایتیم کرده است؟

    بابا!چه کسی یتیم راپرستاری کندتابزرگ شود؟


    بابا!این زنان بی پناه راچه کسی پناه دهد؟

    بابا!این چشمهای گریان،این موهای پریشان،

    این غریبان وبی پناهان راچه کسی دستگیری کند؟

    بابا!شبها وقت خواب،چه کسی برایم قرآن بخواند؟


    چه کسی بادستهایش موهایم راشانه کند؟

    چه کسی بالبهایش اشکهایم رابروبد؟

    چه کسی بابوسه هایش غصه هایم رابزداید؟

    چه کسی سرم رابرزانویش بگذارد؟


    چه کسی دلم راآرام کند؟






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    کاش مرده بودم بابا!کاش فدای تومیشدم!

    کاش زیرخاک بودم!کاش به دنیانمی آمدم!


    کاش کورمی شدم وتورادراین حال وروزنمی دیدم.

    مگرنگفته اندبه سفرمی روی بابا؟

    این چه سفری بود که میان سروبدنت فاصله انداخت؟

    این چه سفری بودکه توراازمن گرفت؟


    بابای شجاع من!چه کسی جرأت کردبرسینۀ توبنشیند؟

    چه کسی جرأت کرد سرت راازتن جداکند؟

    چه کسی جرأت کرد دخترت رایتیم کند؟

    توکجابودی باباوقتی مارابرشتربی جهازنشاندند؟


    توکجابودی باباوقتی به ماسیلی می زدند؟

    توکجابودی باباوقتی کاروان را تند می راندند وزهره مان راآب می کردند؟

    توکجابودی باباوقتی آب راازمادریغ می کردند؟

    توکجابودی باباوقتی وقتی به ماگرسنگی می دادند؟










    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    ما گمشدگانیم به عرفان رقیه
    دلها شده محزون و پریشان رقیه

    او دختر معصوم بود و خواهر معصوم
    هم عمه معصوم ،نگر شأن رقیه


    حاتم که بود شهره آفاق سخایش
    محتاج بود بر در احسان رقیه

    پرچم زده در شام نماینده زینب
    کنسول گری عشق شد ایوان رقیه


    گه سینه زند گاه کند ناله و افغان
    این هیئت پرشور محبان رقیه

    ذهنش بنمود عمه مظلومانه بگفتا
    از جان خودم سیر شدم جان رقیه


    رفتی ز برم ای به من غمزده مونس
    دل خون شده چو لاله ز هجران رقیه

    گوشوارۀ غارت شده ات را بگرفتم
    شاید بخندد لب خندان رقیه


    رفتم به مدینه نکنم شادی و عشرت
    پرسد ز من ار خواهر نالان رقیه

    کی خواهر زیبای من عمه به کجا رفت
    آخر چه بگویم به عزیزان رقیه


    گویم به دل ویران مکان شد به عزیزم
    آمد پدرش در شب پایان رقیه

    بگرفت به دامان سر خونین حسین را
    آلوده به خون شد بله دامان رقیه


    لبهای پدر بوسه زد و جان به رهش داد
    بگریست بر او دیده مهمان رقیه







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    آه رقیه!



    آه رقیه! چگونه پس از تو تشنگی خویش را به آبی فرو نشانیم؛
    حال آنکه همواره صدای کودکانه العطش تو در گوشمان طنین افکن است؟!

    چگونه ریگزار داغ آشنا به قدم های کوچکت را از یاد ببریم؛
    آن هنگام که بر تربت کربلا سجده می کنیم؟!


    نمی دانم دستی که کودک سه ساله را سیلی می زند،
    چقدر بزرگ تر از رخسار اوست؟
    و خارهای بیابان، لطافت قدم های برهنه او را چند ضربه شمشیر شدند؟

    خرابه ای که اندوه رقیه را در خود جای داده بود،
    آن قدر شرم کرد که فرو ریخت؛


    اما بی شرمی خاندان ابوسفیان در طلب دنیا، تسلّط بر دختر بچه ای
    را نیز غنیمت می دانست برای رسیدن به شادمانی پیروزی.

    روح وسیع رقیه در کالبد کوچکش، تکّه ای جا مانده
    از حسین بود که باید پرواز می کرد.


    شب هنگام است و سنگباران خرابه، فروکش کرده است.
    اینک، بغض های جهان را در خرابه ای انباشته اند تا
    خارهای راه را از پاهای زخمی خود، یکی یکی درآورد؛

    ولی صبر تو، ارث به جا مانده از حسین است؛
    آن هنگام که شهری آسوده سر به بالین گذاشتند و تو سر از بالین سنگ ها برنداشتی.




    امضاء
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    روح وسیع؛ در کالبدی سه ساله


    آه رقیه! چگونه پس از تو تشنگی خویش را به آبی فرو نشانیم؛
    حال آنکه همواره صدای کودکانه العطش تو در گوشمان طنین افکن است؟!


    چگونه ریگزار داغ آشنا به قدم های کوچکت را از یاد ببریم؛
    آن هنگام که بر تربت کربلا سجده می کنیم؟!


    نمی دانم دستی که کودک سه ساله را سیلی می زند،
    چقدر بزرگ تر از رخسار اوست؟


    و خارهای بیابان، لطافت قدم های برهنه او
    را چند ضربه شمشیر شدند؟


    خرابه ای که اندوه رقیه را در خود جای داده بود،
    آن قدر شرم کرد که فرو ریخت؛


    اما بی شرمی خاندان ابوسفیان در طلب دنیا، تسلّط بر دختر
    بچه ای را نیز غنیمت می دانست برای رسیدن به شادمانی پیروزی.

    روح وسیع رقیه در کالبد کوچکش، تکّه ای جا مانده
    از حسین بود که باید پرواز می کرد.


    شب هنگام است و سنگباران خرابه، فروکش کرده است.
    اینک، بغض های جهان را در خرابه ای انباشته اند تا خارهای راه
    را از پاهای زخمی خود، یکی یکی درآورد؛

    ولی صبر تو، ارث به جا مانده از حسین است؛
    آن هنگام که شهری آسوده سر به بالین گذاشتند و
    تو سر از بالین سنگ ها برنداشتی.


    رزیتا نعمتی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    یارب امـشـب چـه شـبـی اسـت. در و دیـوار فـرو ریـخـتـه ی ایـن خـرابـه،
    غـزل کـدامـیـن خـداحـافـظی را می ‏سـرایـنـد؟ زینب (س)،

    ایـن بانوی نـور و نافله ‏های نیمه شب، دسـتـی بـه آسـمان دارد
    و دسـتـی بـر سر رقیه ؛ بـخـواب عـزیـز بـرادرم!

    بـاز هـم رقیه و گـریـه ‏های شـبـانـه، بـاز هـم بـهـانـه بـابـا و بی ‏قـراری‏ هایـش،
    و این بـار شامیان چـه خـوب پـاسـخ بی ‏قراریِ رقیه را می ‏دهـنـد؛
    سـر بـریـده سـیـد شـهـیـدان جـهان در کـنـار رقیه اسـت.

    آن شـب، هـیـچ کـس تـوان جـدا کـردن رقیه را از سـرِ بابا نـداشـت.
    تـو بـا سـرِ بابا چـه گـفـتـی؟


    چـشـم‏ های پـدر، کـدامـیـن سـرود رفـتـن را بـرایـت خـوانـد
    کـه مـانـنـد فرشته ‏ای سـبـک‏ بال، از گوشه خرابه
    تـا عرش اعلا پـر کـشـیـدی و غـربـتِ خرابه را بـرای عمه بـه جـای نـهادی...


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,238
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    امشب به وعده گاه نخستین باز می گردی.
    آن جا پدر و ملائک، به اشتیاق، در انتظار تو هستند.

    امشب آسمان گرفته و تاریک است و باد
    خزان غبار مرگ می پاشد.

    گریه امان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را
    بریده است و عشق از غم این هجران، و اندوه هجرت تو
    گل تازه شکفته و معطری که در قلب بهار می پژمرد، زار می نالد،

    آرام و قرار زینب علیهاالسلام ، رفته است.
    سرانجام آن لحظه فرا رسید و رقیه علیهاالسلام
    کوچک زینب، از خاک تا افلاک پر کشید.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi