به نام خدايي كه فرشته اي چون مادر را افريد.
مادرم با كدامين زبان ميتوان شان والاي تو را ستود.
مادرم با كدامين فكر ميتوان شكوه تو را فهميد.
مادرم با كدامين قلم ميتوان عظمت تو را بر روي كاغذ اورد.
اعتراف مي کنم از تو گفتن و براي تو نوشتن ،
قلمي توانا و هنري بي همتا ميخواهد که شرمگينانه،
من فاقد آنم. اي گوهر هستي!
تو بزرگتر و پرشکوهتر از آني که قلم شکسته اي چون من،
ياراي صعود بهبارگاه آسمانيات را داشته باشد
و فخر خاکساري درگاهت،رفيعتر از آن است که بتوانم از لذت اغوايش دل بکنم.
مادرم،سلطان قلبم،اي برکت افزاي زندگيم!
تنها نه بخاطر بهشتي که زير پاي توست ،
نه بخاطر لالاييهاي دلنوازت،
نه بخاطر خونواره چشمان خستهات،
نه بخاطر رنجواره بلاکشيات،
نه بخاطر سرشت مهرآگينيات،
نه بخاطر سرسبزي قلب پاکبازت،
نه بخاطر زيبايي نازکي خيالت يا تردي روح دلنوازت،
نه بخاطر پاکي احساس دلارايت، نه بخاطر طراوت آسمان
چشمان ابريت و نه بخاطر...
حقشناسانه تو را ميستايم.
به خاطر شور بالغ خدارنگيات،
بخاطر شاهکار شعور شرف مداريت ،
بخاطر گوهر دردانه حيا و نجابتت،
بخاطر کولاک گرم جوش گذشت و ايثارت ،
بخاطر راز فاخر و حس زيباي مادري ات،
بخاطرترک برداشتن بلور نگاه نگرانت،
بخاطر آتشفشان پرگداز سوختنوساختنت،
بخاطر غرقشدن بلمجواني وآسايشت دردرياي توفانزده بيقراريهاي من و بخاطر همه آنچه که به من دادي يا ندادي و بخاطر خودم که سخت به تو دلبستهام،
ديوانهوار دوستت دارم و مغرورانه بر تو ميبالم و
خاضعانه منتت را ميکشم.
مادرم اي هستي ام از زندگي...
دردانه ي من...
محبوبم...عشقم....
روزت مبارک..
گرچه دورم..
مادر دوستت دارم وتا ابد به تو محتاجم
تا ابد دوستت دارم وبه تو محتاجم
وهمین لحظه این قدر اشک برای ریختن دارم که موهایت تر شود
تو مامن و سرپناه من هستی
که مرا از گزندها و آسیب ها حفظ می کنی
من از دیوارها می گذرم و پرواز می کنم
و تمام کارهایی را که باید ، انجام می دهم تا در پناه تو باشم
اما می دانم حتی زمینی که بر روی آن ایستاده ام از عشق تو سرشار است
من منتظر لبخند درخشان و پر غرور تو هستم ، مادر
لبخندی که هر گره ای را باز می کند
برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم
اما بعد از طوفان های کوچک
این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.
مادرم روزت مبارک .....