السلام علیک یا اهل بیت نبوة و معدن رسالة
بسوز اي دل که امروز اربعين است
عزاي پور ختم المرسلين است
قيام کربلايش تا قيامت
سراسر درس، بهر مسلمين است
بابی انت و امی یا ابا عبدالله الحسین
❤ |
السلام علیک یا اهل بیت نبوة و معدن رسالة
بسوز اي دل که امروز اربعين است
عزاي پور ختم المرسلين است
قيام کربلايش تا قيامت
سراسر درس، بهر مسلمين است
بابی انت و امی یا ابا عبدالله الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
السلام علیک یا اهل بیت نبوة و معدن رسالة
گر خزانی شده ام باغ و بهارم اینجاست
همه ی زندگی ام، دار و ندارم اینجاست
چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟
بگذارید بمیرم که مزارم اینجاست
بابی انت و امی یا ابا عبدالله الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
السلام علیک یا اهل بیت نبوة و معدن رسالة
باز دلم خون شد و چشمم گریست
آن که درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
بابی انت و امی یا ابا عبدالله الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
السلام علیک یا اهل بیت نبوة و معدن رسالة
اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانیها
طواف حاجیان داغدیده بر مزار حسین
فرصتی برای یکدله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت
آشنایی با عاشقانه های هفتاد و دو پروانه.
بابی انت و امی یا ابا عبدالله الحسین
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی
به زیر سنگ لحد بین بوریا هستی
اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام
چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام
تو را به نیزه، مرا با تو، از قفا بردن
ولی به کعب نی و تازیانه ها بردن
توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم
بدون سایه ی عباس کوچه ها دیدم
----
شکسته بال ترینم، کبود می آیم
من از محله ی قوم یحود می آیم
از آن دیار که من را به هم نشان دادن
به دست های یتیمت دو تکه نان دادن
از آن دیار که بوی طعام می پیچید
از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید
کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد
به پیش چشم علمدار بیشتر می زد
از آن دیار که چشمان خیره سر دارد
به دختران اسیر آمده نظر دارد
از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند
تمام طول سفر زیر دست و پا می ماند
به کودکی که یتیم است خنده سر دادند
به او به جای عروسک سر پدر دادند
به جای آن همه گل با گلاب آمده ام
من از جسارت بزم شراب آمده ام
از آن دیار که آتش به استخوان می زد
به روی زخم لبان تو خیزران میزد
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
همشیره خون عشق، خانم زینب!
ای مثل اذان پر از ترنم، زینب
گلدسته شام، بی شما صبح نشد
همشیره آفتاب سوم، زینب
هم درد شیارهای دستان پدر
گل پینه دست های مردم، زینب
بانوی نمازهای بی آبی خاک
ای دست نوازش تیمم، زینب!
ای نبض بلند گشته قلب حسین
شمشیر صراحت تکلم، زینب!
تو لهجه دل شکسته فاطمه ای
ای لحن جراحت و تورم، زینب!
ساقی شراب های عرفان حسین
مستی غدیرخانه خم، زینب!
آن رأس به خون نشسته در ظرف آن روز
می گفت به حالت تبسم: زینب
من در پی دریافتنت عاشورا
هفتاد و دو مرتبه شدم گم، زینب
امروز خودت مرا به مولا دریاب
همشیره آفتاب سوم، زینب!
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
مرگ من بود دمي کز تو جدايم کردند
درهمان گوشه گودال فدايم کردند
دوستانم که نبودند بگريند به من
دشمنانم همگي گريه برايم کردند
من که خود راهنماي همه عالم بودم
سـر خونين تو را راهـنمايم کردند
هر کجا خواستم از پاي درافتم ديدم
کودکان دست گشودند و دعايم کردند
خجلم از تو و اين روي امانت هايت
بر سر خار دويدند و صدايم کردند
گريه ها داشتم از دوري روي تو ولي
خنده ها بود که بر اشک عزايم کردند
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
اینجا زدند آل علی را ظالمانه
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه
اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
اینجا ز آل الله منع آب کردند
با تیر طفل شیر را سیراب کردند
اینجا صدای العطش بیداد می کرد
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد
اینجا همه از آل پیغمبر بریدند
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند
اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید
اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره
اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره
اینجا زدند آل علی را ظالمانه
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری؟
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم
جهان را جان بده پلکی بزن یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها بامن
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم...
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
حمید رضا برقعی
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
❤ |
پریده ام به هوایت پریدنی که مپرس
پریده ام به هوایت پریدنی که مپرس
رسیده ام سر خاکت، رسیدنی که مپرس
اگرچه خم شدم اما کشید شانه من
به دوش بار غمت را کشیدنی که مپرس
نفس بریده بریدم امان دشمن را
به ذوالفقار حجابم، بریدنی که مپرس
به طعم کعب نی و سنگ و تازیانه شان
چشیده ام غم غربت چشیدنی که مپرس
غروب بود و رمیدند بچه آهوها
ز چنگ گله گرگان، رمیدنی که مپرس
مپرس از چه نماز نشسته می خوانم
شکسته خسته دویدم دویدنی که مپرس
نه اینکه دیده فقط دید، آنچه کس نشنید
شنیدم آنچه نباید، شنیدنی که مپرس
*******************************
سکوت خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
کسی که سکوت می کند روزی حرفهایش را
سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت
*******************************
و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...
*******************************
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)