مى گويم : من از اين موضوع شگفت مى كنم زيرا نمازگزاردن بر جنازه پيامبر (ص ) پس از بيعت با ابوبكر بوده است و نمى دانم چه چيز مانع آن شده است كه ابوبكر پيش برود و به عنوان امام نماز بگزارد! (67)
همچنين درباره اينكه براى آن حضرت لحد بسازند يا شكافى در ديوار گور ايجاد كنند اختلاف پيدا كردند. عباس عموى پيامبر (ص ) كسى را پيش ابوعبيدة بن جراح فرستاد كه براى مردم مكه گور مى كند و طبق عادات آنان لحد نمى ساخت و على عليه السلام مردى را پيش ابوطلحه انصارى فرستاد كه براى مردم مدينه گور مى كند و بر عادت آنان لحد مى ساخت ، و على عليه السلام عرضه داشت :
پرودگارا خودت براى پيامبرت برگزين ! ابوطلحه رسيد و براى پيامبر (ص ) لحد ساخت و پيكر را به گور درآورند.
درباره اينكه چه كسانى وارد گور شوند ستيز كردند و على عليه السلام مردم را از آن كار منع كرد و فرمود: كسى جز من و عباس وارد گور نخواهد شد ولى با واردشدن فضل پسر عباس و اسامة بن زيد وابسته و آزاد كرده خاندان پيامبر (ص ) نيز موافقت كرد. در اين هنگام انصار بانگ برآوردند و زارى كردند تا اجازه دهد مردى از ايشان وارد گور شود، اوس بن خولى را كه از شركت كنندگان در جنگ بدر بود وارد گور ساختند.
غسل پيامبر (ص ) را على عليه السلام با دست خود عهده دار شد و فضل بن عباس آب مى ريخت .
محدثان از على عليه السلام روايت مى كنند كه مى گفته است : هيچ عضوى از اعضاى پيامبر (ص ) را حركت نمى دادم مگر اينكه خودش حركت مى كرد و من هيچ گونه سنگينى احساس نمى كردم گويى كسى با من همراه بود و مرا يارى مى داد. بديهى است كه كسى جز فرشتگان نبوده اند.
اما موضوع آواى فرشته و شنيدن صدا را گروهى بسيار از محدثان از قول على عليه السلام روايت كرده اند. شيعيان روايت مى كنند كه على عليه السلام بر چشمهاى فضل بن عباس در آن هنگام كه بر پيكر پيامبر آب مى ريخت پارچه بست و پيامبر (ص ) به او چنين وصيت كرده و فرموده بود بر بدن برهنه من هر كس جز تو نگاه كند كور خواهد شد.(68)
(191) : از سخنان آن حضرت (ع )
اين خطبه با عبارت يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات و اختلاف النينان فى البحار الغامرات (خداوند از بانگ جانوران وحشى در بيابانها و گناهان بندگان در خلوت ها و آمد و شد ماهيان در درياهاى ژرف آگاه است ) شروع مى شود و از خطبه هاى مفصل نهج البلاغه است . (69)