نسب جعدة بن هبيرة
جعدة بن هبيرة خواهرزاده اميرالمؤ منين عليه السلام است ؛ مادرش ام هانى دختر ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم (34) و پدرش ابوهبيرة بن ابووهب بن عمرو بن عائذ بن عمران بن مخزوم بن يفظة بن مرة كعب بن لوى بن غالب است . جعده سواركارى دلير و مردى فقيه بوده و از سوى اميرالمومنين عليه السلام به ولايت خراسان گماشته شده است . او از صحابه يى است كه روز فتح مكه و همراه مادرش ام هانى به حضور پيامبر آمده است . پدرش ابوهبيرة بن ابووهب همان روز همراه عبدالله بن زبعرى به نجران گريخت .
اهل حديث روايت مى كنند كه روز فتح مكه ام هانى در خانه خويش بود.
شوهرش هبيرة و يكى از پسرعموهايش در حالى كه از مقابل على عليه السلام كه شمشير به دست در تعقيب ايشان بود مى گريختند وارد خانه شدند، ام هانى براى دفاع از آن دو روبه روى على (ع ) ايستاد و گفت چه قصدى نسبت به آنان دارى ؟
ام هانى هشت سال بود كه على (ع ) را نديده بود، على با دست به سينه ام هانى كوفت ولى او از جايش تكان نخورد و گفت : اى على ، آيا پس از هشت سال فراق و جدايى از من آزرم نمى كنى كه مى خواهى به خانه ام درآيى و حرمت مرا بشكنى و شوهرم را بكشى . على گفت : پيامبر (ص ) ريختن خون اين دو را روا دانسته است و چاره يى نيست و بايد ايشان را بكشم . ام هانى آن دست على را كه شمشير داشت گرفت و هبيره و آن مرد ديگر خود را به خانه يى انداختند و از آن خانه به خانه ديگرى رفتند و گريختند. ام هانى به حضور رسول خدا آمد و متوجه شد كه پيامبر (ص ) مشغول غسل و شستشوى خويش از ديگ آبى كه بر كناره هاى آن اثر خمير باقى مانده است مى باشد و دخترش فاطمه او را با جامه خود از انظار پوشيده مى دارد. او درنگ كرد تا پيامبر (ص ) جامه پوشيد و خود را با جامه بياراست و هشت ركعت نماز نافله و ظهر بگزارد و چون نمازش تمام شد فرمود: آفرين و خوشامد بر ام هانى باد! چه چيزى تو را از اين جا كشانده است ؟ ام هانى موضوع شوهر خود و پسرعمويش را و اينكه على عليه السلام با شمشير آخته به خانه اش درآمده است به عرض پيامبر رساند؛ در همين حال على عليه السلام فرا رسيد.
پيامبر (ص ) در حالى كه مى خنديد فرمود: اى على با ام هانى چه كردى ؟ على گفت : اى رسول خدا، از او بپرس كه با من چه كرده است ؟ سوگند به كسى كه تو را به حق گسيل فرموده است او دست مرا كه شمشير در آن بود بگرفت و نتوانستم آن را از دست او بيرون بكشم ، مگر پس از كوشش بسيار و آن دو مرد از چنگ من گريختند.
پيامبر (ص ) فرمود اگر ابوطالب پدر همه مردم بود همه ايشان شجاع و دلير مى بودند. آن كس را كه ام هانى امان و پناه داده است ما هم امان و پناه داديم و تو را بر آن دو راهى نيست .
گويند: هبيره به مكه برنگشت و آن مرد ديگر بازگشت و كسى متعرض او نشد. همچنين گويند: هبيرة همچنان در نجران اقامت كرد و همانجا در حالى كه كافر بود درگذشت .
محمد بن اسحاق در كتاب مغازى خود شعرى از او آورده است كه مطلع آن اين بيت است كه ضمن آن از ام هانى و مسلمان شدن او ياد كرده و گفته است كه چون ام هانى از آيين برگشته و مسلمان شده است از او دورى گزيده است .
آيا هند تو را به اشتياق آورده يا پرسش از او به سوى تو آمده است ؟ آرى اسباب جدايى و دگرگونى هاى آن اين چنين است ...
ابن عبدالبر در كتاب الاستيعاب مى گويد: ام هانى براى هبيرة ابووهب چهار پسر زاييد كه جعده و عمر و هانى و يوسف نام داشتند، ابن عبدالبر مى گويد جعده همان است كه در مورد خود چنين سروده است : (35)
اگر درباره من مى پرسى پدرم از خاندان مخزوم است و مادرم از خاندان هاشم است كه بهترين قبيله است و چه كسى مى تواند در مورد دايى خود به من فخر بفروشد و دايى او همچون دايى من على بسيار بخشنده و عقيل مى باشد؟