دوستان خود را گرامى بداريد
حضرت باقرالعلوم عليه السلام فرمود: عظموا اصحابكم و وقروهم و لا يتهجم بعضكم على بعض . (93) دوستان خود را گرامى بداريد و آنان را بزرگ بشماريد و بر خلاف هر گونه ادب و حرمت ، متعرض يكديگر نشويد.
عارف رو مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى ؟
پس از زبان حال دوست گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
زان كه پس ارزان خريدستى مرا
هر دو را ازران خرد، ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
از دوستى با چابلوسان نابكار بپرهيز
از وصاياى حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين به حضرت حسين عليه السلام چنين مى خوانيم : حسين جانم ،
و احذر ذوى الملق اللئام فانهم
فى النائبات عليك ممن يحطب
يسعون حول المرء ما طمعو به
واضع نبا دهر جفو او تغيبوا
ار چابلوسان ناكس پرهيز كن ، زيرا اينان در مصيبت ها از كسانى خواهند بود كه عليه تو آتش افروزى مى كنند. تا موقعى كه اطراف شخص چيزى هست كه آن بهره ببرند، اطراف وى مى چرخند و آنگاه كه روزگار برگشت كنار مى روند و پنهان مى گردند.
از مردم چابلوس اى دل بگريز
كين قوم كنند آتش حادثه تيز
گردند بر گرد مرد در وقت طمع
چون دهر جفا كند نمانند به ريز
جوان و تعهدات اخلاقى
اى جوان فرصتهاى طلائى را از دست مده
اى جوان هوشيار باش ، فرصت ها چون ابر بهاران مى گذرد، با گذشت ايام و لحظه هاى پر ارزش حيات ، از غفلت زدگى و ابطال عمر بر حذر باش ، از قطره قطره هاى ابر بهاران كه بر بهار عمر تو مى بارد، بگذر بر علم و عمل و دانش و صنعت تو شكوفائى ببخشد. چرا كه با از دست دادن اين فرصت هاى طلائى جز ندامت و پشيمانى چيزى عايدت نمى گردد.
با سخنان درر بار عرب و عجم حضرت على مرتضى عليه السلام خود را شارژ كنيم ، ايمان و عقيده مان را تقويت نمائيم كه آن حضرت فرمود: لم يمهدوا فى سلامه الابدان و لم يعتبروا فى انف الاوان فهل ينتظر اهل بضاضه الشباب الا هوانى الهرم ؟ و اهل غضارة الصحه الا نوازل السقم ، و اهل مدة البقاء الا اونه الفناء . در هنگامى تندرستى براى آخرت توشه نكردند، و در اول دوران جوانى و توانائى (جسمى و فكرى ) عبرت نگرفتند ايا كسى كه در عنفوان جوانى و قدرت است غير پيرى و خميدگى را انتظار مى برد؟ و كسى كه تندرست است غير بيمارى هاى گوناگون را چشم براه است ؟ و آيا كسى كه باقى و در قيد حيات است جزء فنا و نيستى را انتظار مى كشد؟ برادر، اى جوان ، از نعمت سلامتى ، آن هم نعمت شباب و جوانى ، براى دين و دنيا و آخرت خويش توشه اى برگير، كه از پيرى و فرسودگى كارى ساخته نيست ، در عنفوان جوانى از اين همه جهالت ها، و غفلت ها و گرفتارى هاى به اعتياد مواد مخدر كه پاره اى از جوانان را فرا گرفته ، و زندگى و حيات آنان را به خطر انداخته و از آغوش گرم خانواده به بيغوله ها، پياده رو خيابانها، و مراكز آلوده و كثيف منتقلشان ساخته است آيا مايه عبرت شما جوانان عزيز نمى گردد؟ آن جوان سيگارى كه يك نصف از در آمد خود را صرف دود مى كند، و دهان و دندان و مرى و ريه و گلبولهاى خون خود را و در كل سلامت خود را به خطر مى اندازد و گاهى با ابتلاء سرطان به علت تدخين و دود با گواهى و شهادت همه اطباء دنيا، زندگى . حيات و سلامتى خود را تهديد مى كند و به خطر مى كند، آيا عمل و كارهاى خبط و اعتيادهاى خطرناك و فرو رفتن در لجن شهوات و بى بند و بارى هاى غلط و نابجا شما را به عبرت و اعتبار دعوت نمى كند؟ كه اگر اين همه بى توجه و در غفلت به سر بريم . افسوس ، صد افسوس كه فرمود: ما اكثر العبر و اقل الاعتبار. اسباب و وسائل عبرت زياد است ، ولى عبرت گرفتن چه كسى است ؟ اما شما جوانان مؤ من ، (كالجبل الرسخ ) هرگز از صراط مستقيم حق ، منصرف نمى شود شما جوانان حزب الله از نشيب و فراز زندگى عبرت خواهيد گرفت . شما جوانان متعهد و مؤ من هرگز اسير تجملات و لباسهاى سوغات فرنگ و غربى ها نخواهيد شد، شما اوقات طلائى و گرانبها خود را به بازيهاى وقت گير و ضايع گير عمر و بازيهاى حرام و باطل ، و ضايع و حيف ميل نخواهيد كرد، شما انس و مصاحبت با كتابهاى علمى و عملى و مفيد و موثر را رها نخواهيد كرد شما رشد و تكامل معنوى و مادى را در كنار همديگر و به يارى همديگر از دست نخواهيد داد. مرحبا بر شما كه هوشيارى و زيركى شما در راه پيشرفت علم و عمل به غفلت نمى گرايد، و نعمت عظماى جوانى از شما به بطالت و هرزگى نمى رود. جوانى نعمتى نيست كه از دست رفته ، و انتظار برگشتش باشد، و بر همين معيار، شباب و جوانى با چيزى در دنيا قابل معامله نيست ، بنگريد كه اميرالمؤ منين عليه السلام چه مى فرمايد؟ اى كاش جوانى برگشتنى بود
بكيت على شباب قد تولى
فياليت الشباب لنا يعود
فلو كان الشباب يباع بيعا
لا عطيت المبايع ما يريد
و لكن الشباب لنا ادا تولى
على شرف فمطلبه بعيد
بر جوانيم كه دست رفته گريانم ، ايكاش جوانيم باز مى گشت و هر گاه جوانى به فروش مى رسيد ببه فروشنده آن هر چه مى خواست مى پرداختم ، جوانى وقتى كه در مسير رفتن ثرار گرفت ، جستن و يا برگرداندن آن ديگر ميسر نيست زبان حال پيران نمازخان اين است :
افسوس كه رفت عمر و ايام شباب
ايكاش كه زندگى نمى كرد شتاب
هر پير كه ايام جوانى طلبد
طفلان همه دانند كه آن نيست صواب
آنان كه ره صواب پيش گرفتند، و به سر منزل سعادت راه يافتند زهى سعادتشان ، و آنان كه از غافله عقب ماندند اميد است بيدار شده و از خواب خرگوشى بجهند و به غافله برسند، به اهداف مقدس خويش راه يابند.
اى سنگرنشينان مدرسه هوشيار باشيد
شما اى فرزندان اسلام ، اى سلحشوران جبهه هاى حق عليه باطل ، به كمك اسلام انقلاب اسلامى بپاخيزيد، اى سكان داران كشتى انقلاب لنگر اندازيد، و كشتى انقلاب را به ساحل نجات و پيروزى نهايى برسانيد، و اين شما جوانان غيور و نيرومند هستيد كه ديروز سنگرنشينان جبهات دفاع و جنگ حق عليه باطل بوديد و امروز در سنگر مدرسه و در جنب اين سنگر، به سنگر بزرگ نماز جمعه و جماعات مى نشينيد و با سنگر نشينى ها امان دشمن را بريديد و دشمنان اسلام و انقلابتان را به دلهره و وحشت افكنديد.
و اين افكار انقلابى كه سرشار از معنويت و جانبدارى از اسلام ناب محمدى عليه السلام است را به لبنان ، فلسطين ، مصر، اردن ، مراكش ، عربستان ، الجزاير، و همه دنيا صادر كرديد، چه نكرديد؟ آنچه كه در توان شما بود به دنيا عرضه داشتيد، شما جوان غيرتمند و شجاع دنيا را بيدار و هوشيار كرديد، جوانان احرار و انقلابى را به قيام وا داشته هم اكنون همچنان ايستاده در خدمت اسلام و انقلاب و ولايت فقيه و مقام معظم رهبرى و روحانيت اصيل و در خط امام راحل هستيد تلاش مى كنيد، شما آبروى بنيان گذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه را در جهان حفظ كرديد، بطورى كه امام عزيز به وجود شما دانش آموزان و بسيجيان و دانشگاهيان افتخار مى كرد، و جدا افتخار دارد، چرا كه اين همه افتخارات را شما به نسل جوان در تحت رهبرى روحانيت متعهد و مسئول آفريديد.
شما تاركان دنيا، عابدان شب و زاهدان و شيران روز، و افتخار آفرينان انقلاب در همه جا پيروزى آفريديد، ببينيد كه حضرت ختمى مرتبت در حق شما و امثال چه فرموده است ؟
اجر و پاداش هفتاد دو صديق بر شما بشارت باد
پيامبر در خطاب خود به حضرت اباذر يار باوفاى خويش فرمود:
يا اباذر ما من شاب ترك الدنيا و افنى شبابه فى طاعة الله الا اعطاه الله اجر اثنين و سبعين صديقا (94)
اى اباذر! هيچ جوانى ترك لذائذ دنيا نمى كند و جوانى خويش را در عبادت و اطاعت پروردگار صرف نمى نمايد، مگر آنكه خداوند اجر و پاداش هفتاد و دو صديق به او اعطا مى فرمايد.
ترك دنيا در متن حديث به معناى بى اعتنائى و دست كشيدن از هر فعاليت علمى و هنرى و رشد و كمال اقتصادى نيست ، بلكه دنياپرستى ، شهوت پرستى ، مقام پرستى ، در نيت و اراده آن حضرت است ، و فناء و نابود شدن در طاعت خدا، به معناى فناى فى الله است يعنى كسى كه همه چيز خود حتى وجودش را در راه خدا فدا مى نمايد. جهان ، يك فانى فى الله و يك يك مجاهد فى سبيل الله است ، و در عبادت خويش غرق در خواست ، از گناه اگر پرهيز دارد فقط براى خدا است ، به كار خير و اعمال شايسته و ثواب رغبت مى ورزد چون عاشق خدا است براى خدا كار مى كند و عبادت مى نمايد.
در اين صورت كسى كه عبادتش در جوانى براى خدا باشد و فانى فى الله و اطاعت محض خدا است ، او اجر و پاداش هفتاد دو صديق دارد، پس اى جوان ، در جوانى عبادت و اطاعت خدايت را پيش گير، و از اين نعمت بزرگ جوانى غافل مباش ، ببين كه سعدى چه مى گويد؟!
جوانا ره طاعت امروز گير
كه فردا جوانى نيايد ز پير
قضا روزگارى ز من در ربود
كه هر روزش از پى شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم
بدانستم اكنون كه درباختم
به غفلت بدادم ز دست آب پاك
چه چاره كنون جز تيمم به خاك
مكن عمر ضايع به افسوس و حيف
كه فرصت عزيز است و الوقت ضيف
اى جوان به دقت اين ابيات را مد نظر بگير، در هر شرائطى كه هستى خود را با اين ابيات تطبيق نما، و سعادت دنيا و آخرت خويش را تضمين كن .
شما جوانان امروز از بزرگان آينده ايد
اى جوان ، خود را بساز، خود را پرورش بده ، خود را بيازما، با مشكلات دست و پنجه نرم كن ، با گرمى و سردى ، با نشيب و فراز زندگى بساز، خود را براى خدمت به اسلام و براى احراز مسئوليتهاى بزرگ تر تربيت كن ، بدانكه تو از آن خود نيستى ، تو متعلق به اجتماع بزرگى هستى ، تو براى يك تن ، تن خويش ، نفس خويش ، براى خانواده خويش آفريده نشده اى ، تو براى همه انسانها و در راه خدمت به جامعه ساخته شدى ، تو در كنار انبياء و سفيران الهى براى خدمت به بشريت ساخته شده اى ، تو در كنار اولياء خدا مقام والاى تعليم و تربيت و پرورش انسانها را مى توانى بعهده بگيرى ، تو ماءمور سازندگى جامعه هستى .امام حسن مجتبى عليه السلام وقتى فرزندانش و فرزندان برادرش را به تربيت و نصيحت مى خواند، آنان را براى مسئوليت ها و پست هاى بزرگ و بزرگتر بشارت مى داد و مى فرمود: انكم صغار قوم و يوشك ان تكونوا كبار قوم اخرين ، فتعلو العلم فمن لم يستطع منكم ان يحفظه فليكتبه و اليضعه فى بيته . (95) حضرت امام فرمود: همه شما كودكان قومى و جمعيتى هستيد، و اميد است كه از بزرگان اجتماع فردا باشيد، دانش بياموزيد، و در كسب علم و دانش كوشش كنيد، و هر كدام از شما كه حافظه قوى ندارد، و نمى تواند در مجلس درس مطالب استاد را ضبط كند، درس استاد را بنويسد، و نوشته ها را در منزلش نگاه دارد، تا در موقع لزوم مراجعه كند. اين دستورالعمل را، اى جوان تابلو و نصب العين خود قرار بده و به تمام جهات تربيتى و علمى و عملى اش دقت و توجه عميق كن تا به بهترين برنامه هاى رشد يافته دست بيابى ، و در اجراى حقايق حقه اسلام استعداد پيدا كنى ، آماده شوى ، و اين تهيوء و آمادگى و لياقت را تو بايد براى خود كسب كنى ، چرا كه تاج و لقد كرمنا بنى آدم بر سر انسان زيبنده است .
جوان ! بيا و خدا گونه شو
تو آن انسانى ، كه خداوند در حقت فرمود:
عبدى اطعنى حتى اجعلك مثلى او مثلى
بنده من اطاعتم كن تا تو را مثل و مانند خود قرار دهم بلى اطاعت و فرمانبردارى از معبود و مولائى چون خداوند قادر متعال ، بر علو درجا الهى مى افزايد، و موجبات قرب و منزلت و كرامتت را فراهم مى سازد.
از عبادت نى توان الله شد
مى توان موسى كليم الله شد
رشد معنوى و تعهد و تقدس انسان آنچنان او را به خدا نزديك مى نمايد كه جبرئيل ، امين وحى به مقام و منزلت او نتواند رسيد، تا آنجا كه جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج بگويد.
لو دنوت انبله لا حترفت
پيامبر فرمود: اى امين وحى چرا فراتر نمى آئى ، جبرئيل گفت : يا رسول الله اگر به قدر يك بند انگشت بالاتر بيايم ، پر و بالم آتش مى گيرد. يعنى رسد آدمى بجائى كه فرشته ره ندارد
بنگر كه تا چه حد است مقام آدميت .
سعدى در شان پيامبر صلى الله عليه و آله در شب معراج مى گويد:
شبى بر نشست از فلك بر گذشت
بتمكين و جاه از ملك در گذشت
چنان گرم ، در تيه قربت براند
كه بر سدره جبرئيل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
كه اى حامل وحى برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى ؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم كه نيروى بالم نماند
اگر يكسر موى برتر پرم
فروغ تجلى بسوزد پرم
نماند به عصيان كسى در گرو
كه دارد چنين سيدى پيشرو
و انسان اين نحوه رشد و تكامل و پيشرفت دارد، و در راه رشد و كمال هيچ محدوديتى ندارد، پس تو اى برادر، تو اى خواهر، تو اى فرزند رشيد اسلام ، بيا در اسلام شكوفا شو، و همه رشد و ترقى و تعاليت را در صراط اسلام ، صراط انبياء و اولياء گرام خدا قرار بده ، اگر از نظر علمى و صنعت ، و اختراع و اكتشاف مادى و معنوى به اوج اعلى رسيدى همه چيز تو براى خدا باشد، و در راه خدا پيشرفت نشان دادى ، اين معنويت و اوج قربت به پيشگاه حضرت احديت به نام اسلام و تشيع ثبت مى گردد. و چنين مقام و منصبى ، بر تو گوارا باد، و در راه ترقى و تعالى با هم دوره ها و هموطنان و هم خويشان و همه تواننهاى علمى و عملى با تمام امكانات خود به جلو برو و براى مكتب و مذهبت افتخار بيافرين .
جوان تو ديگر كودك ديروز نيستى ، بلكه تو يك جوان نيرومند و متكى به نفس هستى و به جائى رسيده اى كه مى توانى براى آينده ات تصميم بگيرى ، و آينده نگر باشى ، الحال خوب بينديشى ، خوب فكر كن ، راهت را بهتر و با تشخيص معقول تر انتخاب كن ، و ناگفته نماند اين سنين همراه با غرور است ، لذا با يك تكيه بر نفس و به تنهايى نمى توان كار از پيش برد. بنابراين مشورت و نظر خواهى از پدر، مادر، برادر بزرگتر را نبايد ناديده گرفت . مثلا شما اگر مى خواهيد بعد از دوره راهنمايى انتخاب رشته كنيد بهتر است با بزرگتر و اهل نظر مشورت كنيد، كه تا راه ثواب را انتخاب كرده باشيد.
اسلام و آئين دوست يابى
همينطور اى جوان هر گونه كار مهم و سرنوشت سازى را بدون مشورت انجام ندهى ، در انتخاب دوست بايد معقولانه عمل كنى ، جهات مادى ، ظاهر فريب ، و اخلاق ظاهرى و گاهى بى محتوى نبايد در دوستيابى تو را بفريبد، دوست را با ديده باطن بين و بشناس و انتخاب كن ، هر گاه چنين دوستى انتخاب كردى در نگهدارى آن بكوش ، و از وجودش در تمام شئون علمى و عملى و اخلاقى بهره ببر، ببين كه عارف رومى چه مى گويد:
من ندانم آنچه انديشيده اى
اى دو ديده دوست را چون ديده اى
سپس از زبان دوست مى گويد:
اى گران جان خوار ديدستى مرا
ز آنكه بس ارزان خريدستى مرا
هر دو آن ارزان ، خرد ارزان دهد
گوهرى طفلى به قرصى نان دهد
پس اى نوجوان چيزى را كه زحمت و رنج بيشترى برايش متحمل شدى به ارزانى از دست مده و دوست عزيزى كه يافته اى به خوبى نگهدارش ، كه به رايگان از دستت نرود.
على عليه السلام در آئين دوست يابى مى فرمايد:
و لا تصحب الجهل و اياك و اياه
فكم من جاهل اردى حكيما حين اخاه
يقاس المرء بالمرء اذا ما هو
و للشى من الشى مقائيس و اشياه
و للقلب على القلب دليل حين تلقاه . (96) اى نوجوان ببين دوستى و دوست يابى را مولاى متقيان حضرت على عليه السلام چگونه تحليل و تفسير مى كند، و چگونه دوستى را براى تو مى پسندد، چرا كه شخص را با همنشين او مى سنجند، براى هر چيزى نمونه و شبهى وجود دارد كه براى دلها نيز هنگام ملاقات دليل و راهنمائيست كه بهر عنوان همديگر را درك مى نمايند .
همين مفهوم را به به شعر فارسى كى خوانيم :
اى گشته ز روى عقل و دانش فاضل
زنهار مكن مصاحبت با جاهل
هر كس كه تو را قرين جاهل بيند
گويد كه نبوده است اين كس عاقل
در اين اشعارش فرمود: از دوستى نادانان پرهيز كن ، و از ايشان كناره گيرى نما، و از خود بران ، چه بسيار از نادانان عاقلان را با طرح دوستى ايشان به هلاكت انداخته اند.
از مجلس اهل جهل اى دل بگريز
وز صحبت اين طايفه مى كن پرهيز
جاهل كه تو جان خود فدايش سازى
از جهل كند هلاك جانت انگيز
برادر، اى جوان ، اين اشعار ترا نيز شامل است ، و به تو نيز الگو مى دهد، تو هم بايد از دوستى نادانان و جاهلان پرهيز كنى ، و چنين دوستانى را از خود برانى ، مصاحبت تو با چنين افرادى به سرنوشت تو لطمه مى زند، و تو نيز به سرنوشت ايشان مبتلا مى گردى .
راستى اى نوجوان ، صندلى اتوبوسها را چه كسى پاره كند؟ چه كسى تيغ به صندلى مى كشد؟ چه كسى شيشه باجه هاى تلفن همگانى را مى شكند؟ اين كيست گوشى تلفن همگانى را بريده ، و با به در و ديوار زدن و بازى و تفريح با تلفن او را از كار و از استفاده مى اندازد؟ كيست كه زنگ درب خانه هاى مردم را مى زند و مى گريزد؟ و با غنچه ها و گلدانهاى خيابانها و پاركها را خراب نموده و مى شكند؟ چه كسى محيط زيست را آلوده و ملوث مى گرداند؟ چه كسى ميز و صندلى و در و ديوار مدرسه را مى نويسد و خط مى كشد؟ و كارهاى ناشايسته انجام مى دهد.
نوجوان توئى ؟ يا رفيق تو؟ توئى يا دوستان تو؟ در هر دو صورت ؟ تو شريك و موجب همه اين ناراحتى ها و كارهاى زشت هستى ، مگر تو از كل اين ناپاكى ها بدور باشى ، و چنين دوستان ناباب را در صورت امكان اصلاح كنى و يا از آنها بشدت بركنار باشى و دوستى خود را با او ببرى ، چرا كه تمامى اوصاف زشت دوستت ، بپاى تو و به همكاريت شما در جامعه تلقى مى گردد.
حال كه چنين است از مصاحبت و رفاقت چنين دوستان بشدت بپرهيز و از مصاحبت با آنان اجتناب كن . اين بخش را با اين دو بيت به اتمام مى رسانيم .
تا توانى بگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها ترا بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
جوانى دوران تعهد و تخصص
قدردان جوانى و سلامت تن باش
ايام نوجوانى و جوانى از برترين ايام پرارزش براى تصميم گيرى در تعهد و تخصص است .قال اميرالمؤ منين : با در شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك . (97) على عليه السلام فرمود: جوانيت را قبل از پير شدن و تندرستيت را قبل از بيمارى درياب . از جوانى و نعمت بزرگ سلامتى پاسدارى و حراست كن و با هر نوع بى احتياطى و بى توجهى در ابعاد مختلف به هر نحوه ممكن بپرهيز. كه تا اين دو نعمت گران بها را با آسانى از دست ندهى ، اى جوان بزرگ خطرى كه سلامت و عافيت مادى و معنوى ترا را تهديد مى كند سيگار است پس البته از آن بپرهيز. التدخين تضر صحتك . نكوتين و دود سيگار به سلامتى لطمه
مى زند. و به مال و جانت ضرر جبران ناپذير وارد مى كند. و همه پزشكان عالم زيان و ضرر آن را بر شما تبيين و اخطار كرده اند، بنابراين اول كار درمانى روح و فكر و جسم ، تهيه سرمايه و مال و حراست از آن ترك سيگار و يارى نياوردن به هر گونه اعتياد و خاصه سيگار است .