از طرفی كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلی میخواستند،
مسلمانان را در مدینه در فشار محاصره اقتصادی قرار دهند، و روشن است كه اگر این فشار
ادامه مییافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته میشد.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شكستن این محاصره، تدابیری اندیشید، بزرگترین تدبیرش
این بود كه عبور كاروانهای تجارتی مشركان مكه را قدغن كند.
چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهی حضرت حمزه كه قهرمان رزم آوری بود، برای كنترل مسیر
كاروانها فرستاد. پیامبر بیست شتر در دسترس آنها قرار داد. این چهل نفر تحت فرماندهی حمزه،
به منطقهای بین مدینه و دریای سرخ كه راه عبور كاروانهای مكه بودند رفتند و از آن جا نگهبانی
نمودند، منطقهای كه 130 كیلومتر عرض داشت و كاروانهای مكه چارهای نداشتند جز این كه از
آن عبور كنند. چند روز گذشت دیدند كاروانی نمایان شد، وقتی كاروان نزدیك آمد معلوم شد كه
كاروان قریش است كه سیصد نفر همراه كاروان میباشد، حمزه اعلام جنگ كرد، ولی كفار كه
از دلاوریها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند، پیشنهاد صلح كردند، حمزه نیز مصلحت امر را بر صلح
دانسته، و جنگ واقع نشد. (این ماجرا را سریه حمزه گویند.)
چند هفته از این ماجرا گذشت. از گزارش گزارشگران اسلام كه با دقت و هوشیاری مراقب عملیات
دشمن بودند، معلوم بود كه دشمن دست بردار نیست، و در فكر تدارك جنگ و ادامه محاصره اقتصادی
و... است و پی فرصت میگردد.
در این شرایط به پیامبر چنین گزارش رسید: «كاروان بزرگی همراه دو هزار شتر (و به نقلی هزار شتر)
كه پنجاه هزار دینار كالا حمل میكند به سرزمین مدینه نزدیك شده و به طرف مكه میرود و رئیس
این كاروان، ابوسفیان است، و چهل نفر از آن نگهبانی میكنند، و اكثر مردم مكه در آن كالاهای
تجارتی شركت دارند.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحاب رو كرد و فرمود: «این كاروان قریش است به سوی آن بروید،
شاید خدا به این وسیله در كار شما گشایشی بدهد.»
طولی نكشید 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پیامبر از مدینه به سوی بدر
حركت كردند كه 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب
بیشتر نداشتند.
ابوسفیان توسط جاسوسهایش از تصمیم پیامبر و مسلمانان آگاه شد. دو كار به نظرش رسید یكی این
كه فردی را از بیراهه به طور سریع به مكه بفرستد و مردم مكه را از، در خطر قرار گرفتن كاروان خبر
دهد، دوم كاروان را از بیراهه به طرف مكه ببرد.
«ضمضم» پیام رسان ابوسفیان به مكه شتافت و مشركان مكه را از ماجرا مطلع كرد، طولی نكشید
كه حدود هزار نفر با ساز و برگ كامل نظامی برای نجات كاروان از مكه خارج شدند.
ابوسفیان كه میدانست تا رسیدن قوا از مكه، قطعاً مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت، مسیر راه
را عوض نمود و از بیراهه فرار كرد و كاروان را به مكه رساند.
خبر فرار كاروان به سپاه مكه رسید. سران سپاه در مورد جنگ نظریات مختلف داشتند، نظر عدهای این
بود كه چون كاروان نجات یافته برگردیم، ولی عدهای اصرار داشتند كه به حركت ادامه بدهند.
ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحریك میكرد. سرانجام تصمیم به جنگ گرفتند. پیامبر با 313 نفر از
مسلمانان در بدر بودند كه خبر فرار ابوسفیان با كاروانش به حضرت رسید، از طرفی گزارشگران گزارش
دادند كه لشكر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است. شبی كه فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام
شب را بیدار بودند و در پای درختی تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند.