الف) کره خورشید یک میلیون و دویست هزار برابر کره زمین است. و این کره خورشید، جزیی از کهکشان راه شیری محسوب میشود، که دارای دویست میلیارد ستاره است، که خورشیدِ ما یک ستاره متوسّط آن است! عجیب این که کهکشان راه شیری با این همه ستاره، که خورشید یک ستاره متوسّط آن است، یک نمونه از میلیاردها کهکشانی است که در آسمان وجود دارد! و عجیبتر این که این آسمان با این عظمت، بلکه تمام جهان هستی بر اساس برنامه و نظم و حساب خاصّی در حرکت است!
ب) زمین هم عجایب فراوانی دارد. درختان و گیاهان موجود در دریاها، دهها برابر گیاهان و درختان موجود در جنگلها و خشکیهای روی زمین است! و میلیونها نوع، پرنده و خزنده و حشره بر روی کره زمین زندگی میکنند، که هنوز بشر موفّق بر شناسایی آنها نشده است! بنابراین، باید مطالعاتمان را در مورد اسرار آسمانها و زمین گسترش دهیم.
بر طبق آیه «وَلِیَکُونَ مِنْ الْمُوقِنِینَ»؛ تا (به آن استدلال کند، و) اهل یقین گردد»؛ هدف از ارائه ملکوت آسمان و زمین به حضرت ابراهیم علیه السلام، رسیدن به مقام یقین بود.
سؤال: مگر حضرت ابراهیم اهل یقین نبود؟
پاسخ: یقین مراحلی دارد که ابراهیم پیامبر علیه السلام به برخی از آنها دست یافته بود، و پس از ارائه ملکوت آسمانها و زمین، به مراحل بالاتری نیز دست یافت.
توضیح اینکه: کسی که از فاصله دور دودی را مشاهده میکند، یقین دارد که در آنجا آتشی وجود دارد. امّا هنگامی که جلوتر میآید و شعلههای آتش را میبیند به مرحله بالاتری از یقین نسبت به وجود آتش دست پیدا میکند. و زمانی که
ص: 37
فاصله او با آتش آن قدر کم میشود که حرارت آن را حس میکند، یقین او به آتش بیشتر میشود. بنابراین، یقین مراحلی دارد و خداوند متعال با ارائه ملکوت آسمانها و زمین به ابراهیم علیه السلام یقین او را کاملتر کرد.
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَاأُحِبُّ الْآفِلِینَ»؛ هنگامی که (تاریکی) شب او را فرا گرفت، ستارهای را مشاهده کرد، گفت: این پروردگار من است؟! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: غروبکنندگان را دوست ندارم».
سؤال: منظور از ستارهای که در این آیه شریفه مورد بحث قرار گرفته، کدام ستاره است؟
پاسخ: بعضی آن را ستاره زهره و برخی دیگر ستاره مشتری گفتهاند، که هر دو جزء منظومه شمسی، و از ستارگان درخشان هستند.
سؤال: هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام ستاره زهره یا مشتری را مشاهده کرد، آیا حقیقتاً آن را به عنوان خدای خود پذیرفت، یا برای همراهی با ستارهپرستان و قانع کردن آنها، و سپس ابطال عقیدهشان چنین گفت؟
بدون شک، احتمال دوم صحیح است، و شاهد بر این ادّعا، آیه شریفه «قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ»(1) است، که پس از پایان بحث و مناظره با سه گروه ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان، از شرک و بتپرستی بیزاری جست.
ابراهیم علیه السلام ستاره را به عنوان خداوند نپذیرفت، چون ستاره غروب کرد.
خدایی میخواهد که همه جا و همیشه حضور داشته باشد، و در سایه او زندگی کند، و در همه مشکلات بر او تکیه زند.
ستارهپرستان را کنار زد و همچنان نظارهگر آسمان بود تا ماه طلوع کرد.
«فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ
________________________________________
1- سوره انعام، آیه 78. ترجمه:« گفت: ای قوم من! به یقین من از آنچه همتای خدا قرار میدهید، بیزارم»
ص: 38
الضَّآلِّینَ»؛ و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) میشکافد، گفت: این خدای من است؟! امّا هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نمیکرد، بهطور قطع از گروه گمراهان بودم». به نظر میرسد گفتگوی آن حضرت با ماهپرستان در شب شانزدهم و هفدهم ماه بود، که ماه یکی دو ساعت پس از غروب آفتاب در آسمان ظاهر میشود. به هر حال، ابراهیم علیه السلام همان سخن را با ماهپرستان گفت، و با غروب ماه همان استدلال را برای بطلان عقیده آنها ابراز کرد. راستی اگر آنچه به عنوان پروردگار پذیرفته میشود، انسان را هدایت نکند و در دو راهیها دست او را نگیرد، به چه درد میخورد؟!
«فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ»؛ و هنگامی که خورشید را دید (که سینه افق را) میشکافت، گفت: این پروردگار من است، این (که از همه) بزرگتر است! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! به یقین من از آنچه همتای خدا قرار میدهید، بیزارم».
حضرت ابراهیم علیه السلام پس از اثبات عدم صلاحیّت ستارگان و ماه و خورشید برای پرستش، و استدلال قوی و منطقی بر بطلان عقیده ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان، خدای شایسته پرستش را این گونه معرفی کرد:
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛(1) من روی خود را به سوی کسی متوجّه کردم که آسمانها و زمین را آفریده، در حالی که ایمان من خالص است و از مشرکان نیستم».
ستاره و ماه و خورشید، که خود مخلوقند و محتاج، شایسته عبادت نیستند، بلکه عبادت و ستایش مخصوص ذات پاکی است که آفریننده ستارگان و ماه و خورشید، بلکه تمام آسمانها و زمین، بلکه تمام جهان هستی است. آری، من خالصانه به پرستش چنین معبودی روی میآورم، و هرگز در سلک مشرکین وارد
________________________________________
1- سوره انعام، آیه 79
ص: 39
نمیشوم، هر چند اکثریّت جامعه باشند، و قدرت و حکومت در اختیار آنان باشد. من به چنین خدایی تکیه میزنم، و بر او توکّل میکنم، و از او استعانت میجویم، که شب و روز با من است، و هرگز افول و غروب ندارد.