صفحه 5 از 13 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 127

موضوع: قهرمان توحید: شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم علیه‌السلام

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    6. عقیده بت‌پرستان
    سؤال: بت‌پرستانی که در طول تاریخ به عبادت و پرستش بت پرداخته‌اند، برای بت‌های خود چه مقامی قائل بوده‌اند؟ خالقیّت، ربوبیّت، یا الوهیّت؟
    جواب: بسیار بعید است که بت‌پرستان بت‌های خود را خالق و آفریننده آسمان و زمین و تمام عالم هستی بدانند. بنابراین، برای بت‌ها مقام خالقیّت قائل نبودند. همان گونه که روشن است برای بت‌ها مقام الوهیّت و پرستش قائل بودند و آنها را شفیعانی مناسب در پیشگاه الهی می‌دانستند. امّا آیا مقام ربوبیّت و اداره عالم هستی، و مدیریّت و مدبّریّت هم برای بت‌ها قائل بودند؟
    وهّابی‌ها که با آیات قرآن بطور گزینشی برخورد می‌کنند، معتقدند بت‌پرستان قائل به چنین مقامی برای بت‌ها نبودند، بلکه تنها معتقد به مقام الوهیّت بت‌ها بودند. امّا ما معتقدیم که بت‌پرستان مقام ربوبیّت بت‌ها را نیز قبول داشتند.
    تعبیری که در آیه مورد بحث آمده، که نمرود گفت: «من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم»، گواه بر ادّعای ماست. چون ابراهیم علیه السلام می‌گفت: «مرگ و حیات
    ص: 75
    تنها به دست خداست»؛ ولی نمرود می‌گفت چنین نیست، من هم قادر بر این کار هستم. شاهد دیگر، این که بت‌پرستان به رسول مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله می‌گفتند: خشم خدایان ما تو را خواهد گرفت. یعنی بت‌های ما مقام ربوبیّت و اداره عالم دارند، و اگر خشمگین شوند دامن تو را خواهد گرفت.
    نتیجه این که، بت‌پرستان معتقد به مقام خالقیّت بت‌ها نبودند، اما به ربوبیّت و الوهیّت آنها اعتقاد داشتند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    7. هدایت و ضلالت
    در مورد هدایت و گمراهی و راهنمایی و ضلالت، آیات متعدّدی در قرآن مجید وجود دارد، که بعضی از این آیات سؤال برانگیز است. از جمله در آیه شریفه 4 سوره ابراهیم می‌خوانیم:
    «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم جز به زبان قومش؛ تا (حقایق را) برای آنها آشکار سازد، سپس خدا هر کس را بخواهد (و مستحقّ بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و شایسته باشد) هدایت می‌کند؛ و او توانا و حکیم است».
    سؤال: راستی اگر هدایت و ضلالت به دست خداست و او هر کس را که بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند، این همه سعی و تلاش و ثواب و عقاب به چه معناست؟ اگر روز قیامت از فرد گمراه بپرسند: چرا راه ضلالت را برگزیدی؟ خواهد گفت: «خداوند مرا گمراه کرد، و به اختیار من نبود»؛ بنابراین، نمی‌توان او را عذاب کرد. و اگر از دیگری چنین سؤالی را بپرسیم، خواهد گفت: «خداوند مرا هدایت کرد، و من اختیاری نداشتم». بنابراین، به او هم نمی‌توان پاداش داد؛ زیرا کار اجباری و خارج از اختیار نه استحقاق پاداش دارد و نه شایسته عذاب است.
    جواب: حکیم کسی است که روی حساب کار می‌کند. بنابراین، اگر استاد
    ص: 76
    دانشگاهی دو شاگرد داشته باشد که یکی ممتاز و دیگری تنبل باشد، و به شاگرد تنبل نمره خوب و به نفر ممتاز نمره بد بدهد کار حکیمانه‌ای انجام نداده است.
    همان گونه که اگر به هر دو نمره مساوی بدهد نیز حکیمانه نیست.
    با توجّه به این نکته، خداوند حکیم بی‌جهت کسی را گمراه یا هدایت نمی‌کند، و این مطلب از برخی از آیات مربوط به هدایت و ضلالت استفاده می‌شود. از جمله در سوره توبه آیه 19 می‌خوانیم «وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛ یعنی شخص ظالم اوّل مرتکب کار زشت و ظلم می‌شود و اصرار بر آن می‌کند، سپس خداوند توفیقات را از وی سلب می‌نماید. و هدایت به معنای مهیّا ساختن اسباب توفیق، و گمراهی به معنای سلب توفیق است.
    شاهد دیگر این ادّعا، آیه شریفه 34 سوره غافر است که می‌فرماید: «کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»؛ این‌گونه خداوند هر اسراف‌کار تردیدکننده‌ای را گمراه می‌سازد». معنای آیه شریفه این است که شخص اسراف‌کار، که اهل شک و گمان است، اوّل مرتکب اسراف و شکّ و تردید می‌شود و بر آن اصرار می‌ورزد، سپس خداوند از او سلب توفیق می‌کند. بنابراین، مقدّمات گمراهی (سلب توفیق) از ناحیه خود انسان‌ها شروع می‌شود، تا سرانجام منتهی به سلب توفیق می‌گردد.
    جوانی را در مسجد الحرام دیدم، گفت: اوّلین بار است که به مکّه مشرّف شده‌ام، امّا هیچ حال زیارت و دعا و عبادت ندارم! در حالی که بسیاری از زوّار خانه خدا در سفر اوّل، جسم و روحشان پرواز می‌کند. گفتم: «اعمال گذشته‌ات را مورد مطالعه و محاسبه قرار بده. آیا با آب توبه جسم و جان خود را شستشو داده و به اینجا آمدی؟ آیا هزینه سفر حجّت، از راه حرام، نظیر رشوه‌خواری و ظلم و تقلّب و آلودگی نبوده است؟ آیا وجوهات شرعیّه اموالت و بدهی‌های به مردم را پرداخته‌ای؟ آری عزیزان من! کارهای حرام توفیق را از انسان سلب می‌کند،
    ص: 77
    همان‌گونه که ترک محرّمات و عمل به واجبات زمینه‌ساز توفیقات الهی می‌شود.
    توفیق الهی ممکن است در سایه رفاقت یک دوست خوب حاصل شود، و یا نتیجه مصاحبت با عالمی باشد و نصیحتش در اعماق روح و جان انسان اثر بگذارد. یا این مطلب با حضور در یک مجلس دینی حاصل گردد. خداوند متعال می‌فرماید:
    «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است. سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!».(1)
    خلاصه این که آلودگی به گناه موجب سلب توفیق، بی‌نشاطی در عبادت، بی‌حالی در مناجات، و از بین رفتن صفای دل در عزاداری‌ها می‌شود؛ امّا ترک گناه و معصیت، همنشینی با انسان‌های خوب، شرکت در مجالس مناسب، و مانند آن، زمینه‌ساز توفیق است. بنابراین شرکت در مجلس گناه حرام است.
    منشأ بسیاری از اختلافات و طلاق‌ها، مجالس عروسی مختلط و آمیخته با گناه است، بدین جهت نباید در چنان مجالسی شرکت کنیم، همان گونه که نباید از غذاهای آلوده به حرام استفاده نماییم.
    متأسّفانه عدّه‌ای از تولیدکنندگان گندم و تربیت‌کنندگان دام، زکات مال خود را نمی‌پردازند و این نان و گوشت زکات نداده در سر سفره ما قرار گرفته، و ما از آن استفاده می‌کنیم، و ناخودآگاه قلبمان تاریک و حال عبادت و دعا از ما سلب می‌شود. بدین علّت توصیه می‌کنیم که صدقات مستحب خود را به نیّت زکات واجب احتمالی بدهید تا جلوی این آثار منفی گرفته شود. و یا در پایان هر سال،
    ________________________________________
    1- سوره فصّلت، آیه 30
    ص: 78
    مقدار گوشت و نان مصرفی خود را بطور تخمینی محاسبه کرده، و زکات آن را بپردازید. از دیگر منافذ ورود مال حرام، نظیر رشوه‌خواری- که متأسّفانه کم و بیش در جامعه دیده می‌شود و با نام‌های مختلف و گاه فریبنده صورت می‌پذیرد- نیز باید اجتناب ورزید، تا سلب توفیق نگردد.
    پیامک‌های غیر اخلاقی و بلوتوث‌های مفسده‌انگیزِ تلفن‌های همراه، از دیگر اسباب سلب توفیق در عصر و زمان ماست، که به یکی از عوامل عمده فساد و انحراف جوانان تبدیل شده است، و باید بسیار مراقب آن بود.
    ***
    ص: 79
    ص: 80
    ص: 81
    فصل ششم:
    اشاره

    ماجرای بت‌شکنی حضرت ابراهیم علیه السلام

    این قسمت از زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار گسترده و زیبا در قرآن مجید مطرح شده، و عمدتاً در سوره انبیا (آیات 51 تا 73) در ضمن 23 آیه، و سوره صافّات در ضمن 16 آیه مورد توجّه قرار گرفته است. به این داستان طبق آنچه که در سوره انبیا آمده، توجّه فرمایید:
    «وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ»؛ ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از (شایستگیِ) او آگاه بودیم».
    اگر خداوند متعال در شهر بزرگی چون بابِل، که همه بت‌پرست و مشرکند، و تمام رؤسا و مسؤولین حکومتی پشتیبان شرک و بت‌پرستی هستند، به ابراهیمِ نوجوانِ یکّه و تنها، مأموریّت مبارزه با بت‌پرستی را محوّل کرده، استعداد و شایستگی این کار را نیز در او به وجود آورده است. شجاعت، شهامت، منطق گویا، استدلال‌های قوی، موقعیّت‌شناسی، صبر و تحمّل، از جمله شایستگی‌هایی بود که در حضرت ابراهیمِ 17 ساله وجود داشت. چرا که مأموریّت‌های عظیم، باید همراه با توانایی‌های لازم باشد، و محال است خداوند متعال به کسی مأموریّتی بدهد در حالی که ظرفیّت و توانایی لازم را در وی ایجاد نکرده باشد. اگر به پدر و مادر مأموریّت می‌دهد که در تربیت و نگهداری فرزندشان کوشا باشند، چنان عشقی در وجود آنها ایجاد می‌کند که تمام زحمات
    ص: 82
    و سختی‌های تربیت نوزاد را به جان می‌خرند. مادری که بر اثر سر و صدا و فریاد دیگران از خواب برنمی‌خیزد، با اوّلین ناله کودکش به او لبخند می‌زند.
    حضرت ابراهیم علیه السلام می‌خواهد مبارزه عملی و فیزیکی را با بت‌پرستان آغاز کند، امّا قبل از ورود به این عرصه و به دست گرفتن تَبرِ بت‌شکنی، باید با بت‌پرستان اتمام حجّت کند، تا متّهم به خشونت نگردد. و این درس بزرگی است برای همه کسانی که قصد مبارزه با مفاسد و ناهنجاری‌ها را دارند، که در مرحله اوّل به سراغ مجازات و برخورد فیزیکی نروند.
    اگر قصد مبارزه با اعتیاد، یا بدحجابی، یا دیگر مفاسد اجتماعی را دارند، ابتدا روی کارهای فرهنگی تمرکز کنند، سپس نسبت به کسانی که کارهای فرهنگی تأثیری در آنها نداشته، وارد مرحله بعد شوند؛ آیه شریفه 52 سوره انبیا به تبیین همین مرحله می‌پردازد. توجّه فرمایید:
    «إِذْ قَالَ لِابِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ»؛ آن هنگام که به پدرش (/ سرپرستش که در آن زمان عمویش آزر بود) و قوم او گفت: این مجسّمه‌ها (ی بی‌روح) چیست که شما همواره آنها را پرستش می‌کنید؟!».
    اوّل اینکه: از آیه شریفه استفاده می‌شود که این گفتگوی حضرت با آزر، بر خلاف گفتگوی قبلی، خصوصی نبوده، بلکه در حضور مردم و به صورت آشکار و علنی صورت گرفته است.
    دوم اینکه: حضرت ابراهیم علیه السلام نفرمود: «این بت‌ها کیستند؟» بلکه گفت:
    «چیستند؟» و با این تعبیر اشاره ظریفی به عدم درک و شعور بت‌ها کرد. اکنون پاسخ آنها را بشنویم:
    «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ»؛ گفتند: ما پدران خود را یافتیم که آنها را عبادت می‌کنند».
    پاسخ بت‌پرستان در مقابل ابراهیم علیه السلام یک استدلال منطقی و معقول نبود؛
    ص: 83
    بلکه یک تقلید و پیروی کورکورانه بود. حضرت ابراهیم علیه السلام می‌پرسد: «چرا قطعه سنگ یا چوبی را می‌تراشید و سپس آن را به عنوان مدیر و مدبّر جهان هستی عبادت می‌کنید؟» آنها می‌گویند: «چون آبا و اجداد ما این کار را می‌کردند، ما هم به پیروی از آنها چنین کردیم»؛ آیا این استدلال صحیح و منطقی است؟
    به عکس‌العمل حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل این پاسخ سست توجّه فرمایید:
    «قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»؛ گفت: به یقین شما و پدرانتان، در گمراهی آشکاری بوده‌اید».
    حضرت ابراهیم علیه السلام نه تنها استدلال آنها را نپذیرفت، بلکه عملکرد بت‌پرستان و نیاکانشان را نیز تخطئه کرده، و آنها را در ضلالت و گمراهی آشکاری دانست.
    قابل توجّه این که گاه انسان در گمراهی نامحسوس قرار می‌گیرد که حق به راحتی از غیر حق تشخیص داده نمی‌شود، مانند کسانی که در ابتدای طرح کمونیست و ماتریالیسم در دام آنها می‌افتادند. ولی گاه گمراهی روشن و آشکار است؛ پرستش سنگ و چوبی که انسان با دست خود آن را می‌تراشد، و برای آن مقام الوهیّت و ربوبیّت قائل می‌شود، از مصادیق ضلال مبین و گمراهی آشکار است.
    پیروی از نیاکان ممدوح است یا مذموم؟
    پیروی از نیاکان سه گونه است:
    الف) پیروی عاقلانه؛ مثل این که آبا و اجداد و نیاکان ما ایرانیان و به طور کلّی فارس زبان‌ها، در ایّام عید نوروز به خانه تکانی درون و برون می‌پردازند، و صله رحم می‌کنند، و به شادی‌های مشروع روی می‌آورند. این آداب، آداب خوبی است.
    و بر همین اساس ما در این آداب خوب و معقول از نیاکان خود پیروی می‌کنیم.
    ص: 84
    ب) پیروی اصلاح‌گرانه؛ بعضی از آداب نیاکان ما نیاز به بازنگری و اصلاح دارد. اگر اصلاح شود، انجام آن اشکالی ندارد. مثلًا مراسم سیزده بدر چنانچه به عنوان یک رسم بت‌پرستی (1) انجام گردد غلط و نارواست؛ امّا اگر به عنوان خارج شدن از شهر و فضای آلوده آن، و پناه بردن به دل طبیعت و استفاده از هوای پاکیزه آن، و تفریح و استراحت سالم برای شروع مجدّد به کار با انرژی و توان کافی باشد، امر ناشایستی نخواهد بود.
    به‌خصوص اگر این کار، همراه با تفکّر و اندیشه در حیات مجدّد درختان و گیاهان باشد، و در نتیجه انسان از حیات آنها درس زندگی بگیرد، و به یاد عظمت و قدرت و علم نامحدود خالق آن بیفتد. بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران آن را به روز «طبیعت» تغییر داد.
    ج) پیروی احمقانه؛ برخی از آداب و رسوم نیاکان، ضلال مبین و گمراهی آشکار است؛ مانند مراسم چهارشنبه سوری که غیر از بدبختی سودی ندارد. چه بسیار جوانانی که در پی همین تقلید غیر معقول چشمان خود را از دست دادند! چه تعداد عزیزانی که شرکتشان در این مراسم خرافی جز سوختن چهره و بدنما شدن صورت، ثمره‌ای نداشته است؛ به گونه‌ای که اکنون خجالت
    ________________________________________
    1- سرچشمه مراسم خرافی سیزده بدر از نظر تاریخی به اصحاب الرّس، که در قرآن به آن اشاره شده، برمی‌گردد. به حالات اصحاب الرّس در تفاسیر اشاره شده، و در یکی از شرح‌های نهج‌البلاغه نیز داستان مفصّل آن را چنین یافتم: دوازده شهر یا آبادی بود، که هر شهر و آبادی به یکی از ماه‌های سال خورشیدی نامیده شده بود؛ آیین مردم آن شهرها بت‌پرستی بود. درختان صنوبر را پرستش می‌کردند. زیرا صنوبر منبع درآمد خوبی برای آنها بود. روز اوّل سال، همه مردم از تمام دوازده شهر یا روستا در شهر فروردین جمع می‌شدند، و مراسم جشنی داشتند. فردا به شهر اردیبهشت می‌رفتند، و در آنجا مراسمی داشتند. روز سوم به آبادی خرداد می‌رفتند ...، تا به آبادی اسفند که می‌رسید، دوازده شهر تمام می‌شد؛ روز سیزدهم دسته‌جمعی از آبادی‌ها خارج شده، به بیابان‌ها می‌رفتند، و مراسم سیزده و جشن و پایکوبی و آلودگی به انواع مفاسد را در آنجا برگزار می‌کردند. بنابراین سیزده بدر سنّتی بوده که از بت‌پرستان باقی مانده است، همانطور که مراسم شب چهارشنبه‌سوری، که احترامی برای آتش قائل می‌شوند، سنّتی از آتش‌پرستان است
    ص: 85
    می‌کشند با آن چهره در انظار عموم حاضر شوند! چه افرادی که در پی انفجارهای بی‌هدف و از روی هوا و هوس، دست و پای خود را از دست داده‌اند!(1) چه خانه‌هایی که در آتش سوخت! چه بیماران قلبی که بر اثر صدای انفجارهای مهیب ناگهانی راهی جهان آخرت شدند! آری این نوع پیروی از نیاکان، پیروی احمقانه است و انسان عاقل به آن تن نمی‌دهد. پیروی قوم حضرت ابراهیم علیه السلام از نیاکانشان از نوع سوم بود و در نتیجه حضرت آن را ضلال مبین نامید.
    ما در برابر آداب و رسوم نیاکان باید اهل تفکّر و تشخیص و منطق باشیم.
    آنچه را از نوع اوّل یافتیم پیروی کنیم، نسبت به آنچه از نوع دوم بود، دست به اصلاح بزنیم. و آنچه از نوع سوم بود را رها کنیم.
    قوم مشرک و بت‌پرست حضرت ابراهیم علیه السلام، که تا کنون کسی این‌گونه صریح و بی‌پرده عقاید آنها را به نقد نکشیده بود، در مقابل سخنان آن حضرت مات و مبهوت شده، گفتند:
    «أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنْ اللَّاعِبِینَ»؛ آیا مطلب حقّی برای ما آورده‌ای، یا شوخی می‌کنی؟!» آری سخنان حضرت ابراهیم علیه السلام چنان شفّاف و بی‌پرده بود که در جدّی بودن آن تردید کردند. حضرت ابراهیم علیه السلام برای رفع هر گونه تردید آنها فرمود:
    ________________________________________
    1- آمارهای مرکز اورژانس و بیمارستان‌ها بیانگر این واقعیّت تلخ است که نقص عضو و مرگ و میر ناشی ازسوختگی در اسفندماه به دلیل استفاده از موادّ محترقه خطرناک نسبت به ماه‌های دیگر افزایش می‌یابد، که در این میان جوانان و نوجوانان بیشترین قربانی‌های شعله‌های دامنگیر آتش چهارشنبه سوری هستند، به طوری که تنها در اسفند سال 85 حدود 229 مرگ ناشی از سوختگی در کشور اتفاق افتاده که در مقایسه با بهمن ماه همان سال 2/ 16 درصد افزایش را نشان می‌دهد!
    همچنین فقط در یک شب چهارشنبه پایانی سال 84 بی‌احتیاطی و سهل‌انگاری‌های خواسته و ناخواسته بیش از 400 معلول و نقص عضو از ناحیه چشم برجای گذاشت!( سایت روزنامه جام جم، دوشنبه 26 اسفند 1387)
    ص: 86
    «بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَی ذَلِکُمْ مِّنَ الشَّاهِدِینَ»؛ بلکه (حق آورده‌ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را آفریده، و من بر این امر، از گواهانم». بت‌های سنگی و چوبی شایسته عبادت و پرستش و اداره جهان هستی نیستند، بلکه کسی لیاقت این امور را دارد که خالق آسمان‌ها و زمین است. به عنوان مثال، اگر شما و دوستتان از بیابان خشک و بی‌آب و علفی عبور نمایید و در وسط بیابان کاخ مجلّل و باشکوهی را مشاهده کنید که بهترین مصالح و زیباترین معماری و عالی‌ترین رنگ‌آمیزی و خوش‌سلیقه‌ترین نوع چینش وسایل در آن وجود دارد، سپس از دوست خود بپرسید که: سازنده این کاخ مجلّل کیست؟ و او در پاسخ بگوید: فکر نمی‌کنم سازنده‌ای داشته باشد، بلکه تمام این استحکام و زیبایی و هنر و سلیقه محصول تصادف است! آیا در عقل و شعور او تردید نمی‌کنید؟ مگر ممکن است چنان کاخ مجلّلی بدون پدید آورنده باشد، هر چند ما او را ندیده باشیم؟ مگر ما پدیدآورندگان تخت جمشید و ایوان مداین و طاق کسری را دیده‌ایم؟ جواب منفی است؛ ولی به هدایت عقلمان از اثر پی به مؤثّر می‌بریم. حضرت ابراهیم علیه السلام با استفاده از همین منطق می‌خواهد بت‌پرستان و مشرکان را به پدیدآورنده جهان هستی رهنمون شود، و آنها را از ضلال مبین رهایی بخشد. ما هر چند خداوند را ندیده‌ایم ونخواهیم دید، ولی از آثار فراوان و نامحدودش پی به وجود او می‌بریم.
    هنگامی که گفتگوی حضرت ابراهیم علیه السلام و بت‌پرستان به پایان رسید، و حضرت ملاحظه کرد که بت‌پرستان استدلال‌های متین و منطقی ابراهیم جوان علیه السلام را نپذیرفته‌اند، و کار فرهنگی اثری در آنها نگذاشته، تصمیم گرفت در عمل به آنها نشان دهد که بت‌ها هیچ خاصیّتی نداشته، و قادر به انجام کوچکترین کاری نیستند.
    در سوره انبیا به دنبال این گفتگو، داستان بت‌شکنی حضرت ابراهیم علیه السلام
    ص: 87
    مطرح شده است. امّا در سوره صافّات یکی دو آیه دیگر وجود دارد که توجّه شما را به آن جلب می‌کنم:
    «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ* فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»؛ (سپس) نگاهی به ستارگان افکند، و گفت: من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمی‌آیم)».(1) روز جشن بُت‌ها فرا رسیده بود. بت‌پرستان در چنین روزی غذاهای چرب و لذیذی تهیّه کرده و آن را در بت‌خانه در کنار بت‌ها قرار داده، سپس به صحرا و بیابان می‌رفتند، و پس از تفریح و استراحت به بُت‌خانه باز گشته، و از غذاهای مذکور به عنوان تبرّک استفاده می‌کردند.
    آنان برای شرکت در آن مراسم از حضرت ابراهیم علیه السلام دعوت کردند. حضرت برای این که در جشن آنان شرکت نکند و به کار مهمتری که همان شکستن بت‌هاست بپردازد، مطابق عقیده بت‌پرستان فرمود: «اوضاع کواکب و ستارگان نشان می‌دهد که من بیمار خواهم شد، بنابراین نمی‌توانم در جشن شما شرکت کنم». آنها هم عذر حضرت ابراهیم علیه السلام را پذیرفته، و به سراغ کار خود رفتند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    همان گونه که اگر به هر دو نمره مساوی بدهد نیز حکیمانه نیست.
    با توجّه به این نکته، خداوند حکیم بی‌جهت کسی را گمراه یا هدایت نمی‌کند، و این مطلب از برخی از آیات مربوط به هدایت و ضلالت استفاده می‌شود. از جمله در سوره توبه آیه 19 می‌خوانیم «وَاللَّهُ لَایَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»؛ یعنی شخص ظالم اوّل مرتکب کار زشت و ظلم می‌شود و اصرار بر آن می‌کند، سپس خداوند توفیقات را از وی سلب می‌نماید. و هدایت به معنای مهیّا ساختن اسباب توفیق، و گمراهی به معنای سلب توفیق است.
    شاهد دیگر این ادّعا، آیه شریفه 34 سوره غافر است که می‌فرماید: «کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ»؛ این‌گونه خداوند هر اسراف‌کار تردیدکننده‌ای را گمراه می‌سازد». معنای آیه شریفه این است که شخص اسراف‌کار، که اهل شک و گمان است، اوّل مرتکب اسراف و شکّ و تردید می‌شود و بر آن اصرار می‌ورزد، سپس خداوند از او سلب توفیق می‌کند. بنابراین، مقدّمات گمراهی (سلب توفیق) از ناحیه خود انسان‌ها شروع می‌شود، تا سرانجام منتهی به سلب توفیق می‌گردد.
    جوانی را در مسجد الحرام دیدم، گفت: اوّلین بار است که به مکّه مشرّف شده‌ام، امّا هیچ حال زیارت و دعا و عبادت ندارم! در حالی که بسیاری از زوّار خانه خدا در سفر اوّل، جسم و روحشان پرواز می‌کند. گفتم: «اعمال گذشته‌ات را مورد مطالعه و محاسبه قرار بده. آیا با آب توبه جسم و جان خود را شستشو داده و به اینجا آمدی؟ آیا هزینه سفر حجّت، از راه حرام، نظیر رشوه‌خواری و ظلم و تقلّب و آلودگی نبوده است؟ آیا وجوهات شرعیّه اموالت و بدهی‌های به مردم را پرداخته‌ای؟ آری عزیزان من! کارهای حرام توفیق را از انسان سلب می‌کند،
    ص: 77
    همان‌گونه که ترک محرّمات و عمل به واجبات زمینه‌ساز توفیقات الهی می‌شود.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    توفیق الهی ممکن است در سایه رفاقت یک دوست خوب حاصل شود، و یا نتیجه مصاحبت با عالمی باشد و نصیحتش در اعماق روح و جان انسان اثر بگذارد. یا این مطلب با حضور در یک مجلس دینی حاصل گردد. خداوند متعال می‌فرماید:
    «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است. سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!».(1)
    خلاصه این که آلودگی به گناه موجب سلب توفیق، بی‌نشاطی در عبادت، بی‌حالی در مناجات، و از بین رفتن صفای دل در عزاداری‌ها می‌شود؛ امّا ترک گناه و معصیت، همنشینی با انسان‌های خوب، شرکت در مجالس مناسب، و مانند آن، زمینه‌ساز توفیق است. بنابراین شرکت در مجلس گناه حرام است.
    منشأ بسیاری از اختلافات و طلاق‌ها، مجالس عروسی مختلط و آمیخته با گناه است، بدین جهت نباید در چنان مجالسی شرکت کنیم، همان گونه که نباید از غذاهای آلوده به حرام استفاده نماییم.
    متأسّفانه عدّه‌ای از تولیدکنندگان گندم و تربیت‌کنندگان دام، زکات مال خود را نمی‌پردازند و این نان و گوشت زکات نداده در سر سفره ما قرار گرفته، و ما از آن استفاده می‌کنیم، و ناخودآگاه قلبمان تاریک و حال عبادت و دعا از ما سلب می‌شود. بدین علّت توصیه می‌کنیم که صدقات مستحب خود را به نیّت زکات واجب احتمالی بدهید تا جلوی این آثار منفی گرفته شود. و یا در پایان هر سال،
    ________________________________________
    1- سوره فصّلت، آیه 30
    ص: 78
    مقدار گوشت و نان مصرفی خود را بطور تخمینی محاسبه کرده، و زکات آن را بپردازید. از دیگر منافذ ورود مال حرام، نظیر رشوه‌خواری- که متأسّفانه کم و بیش در جامعه دیده می‌شود و با نام‌های مختلف و گاه فریبنده صورت می‌پذیرد- نیز باید اجتناب ورزید، تا سلب توفیق نگردد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پیامک‌های غیر اخلاقی و بلوتوث‌های مفسده‌انگیزِ تلفن‌های همراه، از دیگر اسباب سلب توفیق در عصر و زمان ماست، که به یکی از عوامل عمده فساد و انحراف جوانان تبدیل شده است، و باید بسیار مراقب آن بود.
    ***
    ص: 79
    ص: 80
    ص: 81
    فصل ششم:
    اشاره

    ماجرای بت‌شکنی حضرت ابراهیم علیه السلام

    این قسمت از زندگانی حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار گسترده و زیبا در قرآن مجید مطرح شده، و عمدتاً در سوره انبیا (آیات 51 تا 73) در ضمن 23 آیه، و سوره صافّات در ضمن 16 آیه مورد توجّه قرار گرفته است. به این داستان طبق آنچه که در سوره انبیا آمده، توجّه فرمایید:
    «وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ»؛ ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم؛ و از (شایستگیِ) او آگاه بودیم».
    اگر خداوند متعال در شهر بزرگی چون بابِل، که همه بت‌پرست و مشرکند، و تمام رؤسا و مسؤولین حکومتی پشتیبان شرک و بت‌پرستی هستند، به ابراهیمِ نوجوانِ یکّه و تنها، مأموریّت مبارزه با بت‌پرستی را محوّل کرده، استعداد و شایستگی این کار را نیز در او به وجود آورده است. شجاعت، شهامت، منطق گویا، استدلال‌های قوی، موقعیّت‌شناسی، صبر و تحمّل، از جمله شایستگی‌هایی بود که در حضرت ابراهیمِ 17 ساله وجود داشت. چرا که مأموریّت‌های عظیم، باید همراه با توانایی‌های لازم باشد، و محال است خداوند متعال به کسی مأموریّتی بدهد در حالی که ظرفیّت و توانایی لازم را در وی ایجاد نکرده باشد. اگر به پدر و مادر مأموریّت می‌دهد که در تربیت و نگهداری فرزندشان کوشا باشند، چنان عشقی در وجود آنها ایجاد می‌کند که تمام زحمات
    ص: 82
    و سختی‌های تربیت نوزاد را به جان می‌خرند. مادری که بر اثر سر و صدا و فریاد دیگران از خواب برنمی‌خیزد، با اوّلین ناله کودکش به او لبخند می‌زند.
    حضرت ابراهیم علیه السلام می‌خواهد مبارزه عملی و فیزیکی را با بت‌پرستان آغاز کند، امّا قبل از ورود به این عرصه و به دست گرفتن تَبرِ بت‌شکنی، باید با بت‌پرستان اتمام حجّت کند، تا متّهم به خشونت نگردد. و این درس بزرگی است برای همه کسانی که قصد مبارزه با مفاسد و ناهنجاری‌ها را دارند، که در مرحله اوّل به سراغ مجازات و برخورد فیزیکی نروند.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 29-12-2021 در ساعت 13:53
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اگر قصد مبارزه با اعتیاد، یا بدحجابی، یا دیگر مفاسد اجتماعی را دارند، ابتدا روی کارهای فرهنگی تمرکز کنند، سپس نسبت به کسانی که کارهای فرهنگی تأثیری در آنها نداشته، وارد مرحله بعد شوند؛ آیه شریفه 52 سوره انبیا به تبیین همین مرحله می‌پردازد. توجّه فرمایید:
    «إِذْ قَالَ لِابِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ»؛ آن هنگام که به پدرش (/ سرپرستش که در آن زمان عمویش آزر بود) و قوم او گفت: این مجسّمه‌ها (ی بی‌روح) چیست که شما همواره آنها را پرستش می‌کنید؟!».
    اوّل اینکه: از آیه شریفه استفاده می‌شود که این گفتگوی حضرت با آزر، بر خلاف گفتگوی قبلی، خصوصی نبوده، بلکه در حضور مردم و به صورت آشکار و علنی صورت گرفته است.
    دوم اینکه: حضرت ابراهیم علیه السلام نفرمود: «این بت‌ها کیستند؟» بلکه گفت:
    «چیستند؟» و با این تعبیر اشاره ظریفی به عدم درک و شعور بت‌ها کرد. اکنون پاسخ آنها را بشنویم:
    «قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ»؛ گفتند: ما پدران خود را یافتیم که آنها را عبادت می‌کنند».
    پاسخ بت‌پرستان در مقابل ابراهیم علیه السلام یک استدلال منطقی و معقول نبود؛
    ص: 83
    بلکه یک تقلید و پیروی کورکورانه بود. حضرت ابراهیم علیه السلام می‌پرسد: «چرا قطعه سنگ یا چوبی را می‌تراشید و سپس آن را به عنوان مدیر و مدبّر جهان هستی عبادت می‌کنید؟» آنها می‌گویند: «چون آبا و اجداد ما این کار را می‌کردند، ما هم به پیروی از آنها چنین کردیم»؛ آیا این استدلال صحیح و منطقی است؟
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    به عکس‌العمل حضرت ابراهیم علیه السلام در مقابل این پاسخ سست توجّه فرمایید:
    «قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ»؛ گفت: به یقین شما و پدرانتان، در گمراهی آشکاری بوده‌اید».
    حضرت ابراهیم علیه السلام نه تنها استدلال آنها را نپذیرفت، بلکه عملکرد بت‌پرستان و نیاکانشان را نیز تخطئه کرده، و آنها را در ضلالت و گمراهی آشکاری دانست.
    قابل توجّه این که گاه انسان در گمراهی نامحسوس قرار می‌گیرد که حق به راحتی از غیر حق تشخیص داده نمی‌شود، مانند کسانی که در ابتدای طرح کمونیست و ماتریالیسم در دام آنها می‌افتادند. ولی گاه گمراهی روشن و آشکار است؛ پرستش سنگ و چوبی که انسان با دست خود آن را می‌تراشد، و برای آن مقام الوهیّت و ربوبیّت قائل می‌شود، از مصادیق ضلال مبین و گمراهی آشکار است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پیروی از نیاکان ممدوح است یا مذموم؟
    پیروی از نیاکان سه گونه است:
    الف) پیروی عاقلانه؛ مثل این که آبا و اجداد و نیاکان ما ایرانیان و به طور کلّی فارس زبان‌ها، در ایّام عید نوروز به خانه تکانی درون و برون می‌پردازند، و صله رحم می‌کنند، و به شادی‌های مشروع روی می‌آورند. این آداب، آداب خوبی است.
    و بر همین اساس ما در این آداب خوب و معقول از نیاکان خود پیروی می‌کنیم.
    ص: 84
    ب) پیروی اصلاح‌گرانه؛ بعضی از آداب نیاکان ما نیاز به بازنگری و اصلاح دارد. اگر اصلاح شود، انجام آن اشکالی ندارد. مثلًا مراسم سیزده بدر چنانچه به عنوان یک رسم بت‌پرستی (1) انجام گردد غلط و نارواست؛ امّا اگر به عنوان خارج شدن از شهر و فضای آلوده آن، و پناه بردن به دل طبیعت و استفاده از هوای پاکیزه آن، و تفریح و استراحت سالم برای شروع مجدّد به کار با انرژی و توان کافی باشد، امر ناشایستی نخواهد بود.
    به‌خصوص اگر این کار، همراه با تفکّر و اندیشه در حیات مجدّد درختان و گیاهان باشد، و در نتیجه انسان از حیات آنها درس زندگی بگیرد، و به یاد عظمت و قدرت و علم نامحدود خالق آن بیفتد. بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران آن را به روز «طبیعت» تغییر داد.
    ج) پیروی احمقانه؛ برخی از آداب و رسوم نیاکان، ضلال مبین و گمراهی آشکار است؛ مانند مراسم چهارشنبه سوری که غیر از بدبختی سودی ندارد. چه بسیار جوانانی که در پی همین تقلید غیر معقول چشمان خود را از دست دادند! چه تعداد عزیزانی که شرکتشان در این مراسم خرافی جز سوختن چهره و بدنما شدن صورت، ثمره‌ای نداشته است؛ به گونه‌ای که اکنون خجالت
    ________________________________________
    1- سرچشمه مراسم خرافی سیزده بدر از نظر تاریخی به اصحاب الرّس، که در قرآن به آن اشاره شده، برمی‌گردد. به حالات اصحاب الرّس در تفاسیر اشاره شده، و در یکی از شرح‌های نهج‌البلاغه نیز داستان مفصّل آن را چنین یافتم: دوازده شهر یا آبادی بود، که هر شهر و آبادی به یکی از ماه‌های سال خورشیدی نامیده شده بود؛ آیین مردم آن شهرها بت‌پرستی بود. درختان صنوبر را پرستش می‌کردند. زیرا صنوبر منبع درآمد خوبی برای آنها بود. روز اوّل سال، همه مردم از تمام دوازده شهر یا روستا در شهر فروردین جمع می‌شدند، و مراسم جشنی داشتند. فردا به شهر اردیبهشت می‌رفتند، و در آنجا مراسمی داشتند. روز سوم به آبادی خرداد می‌رفتند ...، تا به آبادی اسفند که می‌رسید، دوازده شهر تمام می‌شد؛ روز سیزدهم دسته‌جمعی از آبادی‌ها خارج شده، به بیابان‌ها می‌رفتند، و مراسم سیزده و جشن و پایکوبی و آلودگی به انواع مفاسد را در آنجا برگزار می‌کردند. بنابراین سیزده بدر سنّتی بوده که از بت‌پرستان باقی مانده است، همانطور که مراسم شب چهارشنبه‌سوری، که احترامی برای آتش قائل می‌شوند، سنّتی از آتش‌پرستان است
    ص: 85
    می‌کشند با آن چهره در انظار عموم حاضر شوند! چه افرادی که در پی انفجارهای بی‌هدف و از روی هوا و هوس، دست و پای خود را از دست داده‌اند!(1) چه خانه‌هایی که در آتش سوخت! چه بیماران قلبی که بر اثر صدای انفجارهای مهیب ناگهانی راهی جهان آخرت شدند! آری این نوع پیروی از نیاکان، پیروی احمقانه است و انسان عاقل به آن تن نمی‌دهد. پیروی قوم حضرت ابراهیم علیه السلام از نیاکانشان از نوع سوم بود و در نتیجه حضرت آن را ضلال مبین نامید.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 02-01-2022 در ساعت 19:11
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ما در برابر آداب و رسوم نیاکان باید اهل تفکّر و تشخیص و منطق باشیم.
    آنچه را از نوع اوّل یافتیم پیروی کنیم، نسبت به آنچه از نوع دوم بود، دست به اصلاح بزنیم. و آنچه از نوع سوم بود را رها کنیم.
    قوم مشرک و بت‌پرست حضرت ابراهیم علیه السلام، که تا کنون کسی این‌گونه صریح و بی‌پرده عقاید آنها را به نقد نکشیده بود، در مقابل سخنان آن حضرت مات و مبهوت شده، گفتند:
    «أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنْ اللَّاعِبِینَ»؛ آیا مطلب حقّی برای ما آورده‌ای، یا شوخی می‌کنی؟!» آری سخنان حضرت ابراهیم علیه السلام چنان شفّاف و بی‌پرده بود که در جدّی بودن آن تردید کردند. حضرت ابراهیم علیه السلام برای رفع هر گونه تردید آنها فرمود:
    ________________________________________
    1- آمارهای مرکز اورژانس و بیمارستان‌ها بیانگر این واقعیّت تلخ است که نقص عضو و مرگ و میر ناشی ازسوختگی در اسفندماه به دلیل استفاده از موادّ محترقه خطرناک نسبت به ماه‌های دیگر افزایش می‌یابد، که در این میان جوانان و نوجوانان بیشترین قربانی‌های شعله‌های دامنگیر آتش چهارشنبه سوری هستند، به طوری که تنها در اسفند سال 85 حدود 229 مرگ ناشی از سوختگی در کشور اتفاق افتاده که در مقایسه با بهمن ماه همان سال 2/ 16 درصد افزایش را نشان می‌دهد!
    همچنین فقط در یک شب چهارشنبه پایانی سال 84 بی‌احتیاطی و سهل‌انگاری‌های خواسته و ناخواسته بیش از 400 معلول و نقص عضو از ناحیه چشم برجای گذاشت!( سایت روزنامه جام جم، دوشنبه 26 اسفند 1387)
    ص: 86
    «بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَی ذَلِکُمْ مِّنَ الشَّاهِدِینَ»؛ بلکه (حق آورده‌ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمان‌ها و زمین است که آنها را آفریده، و من بر این امر، از گواهانم». بت‌های سنگی و چوبی شایسته عبادت و پرستش و اداره جهان هستی نیستند، بلکه کسی لیاقت این امور را دارد که خالق آسمان‌ها و زمین است. به عنوان مثال، اگر شما و دوستتان از بیابان خشک و بی‌آب و علفی عبور نمایید و در وسط بیابان کاخ مجلّل و باشکوهی را مشاهده کنید که بهترین مصالح و زیباترین معماری و عالی‌ترین رنگ‌آمیزی و خوش‌سلیقه‌ترین نوع چینش وسایل در آن وجود دارد، سپس از دوست خود بپرسید که: سازنده این کاخ مجلّل کیست؟ و او در پاسخ بگوید: فکر نمی‌کنم سازنده‌ای داشته باشد، بلکه تمام این استحکام و زیبایی و هنر و سلیقه محصول تصادف است! آیا در عقل و شعور او تردید نمی‌کنید؟ مگر ممکن است چنان کاخ مجلّلی بدون پدید آورنده باشد، هر چند ما او را ندیده باشیم؟ مگر ما پدیدآورندگان تخت جمشید و ایوان مداین و طاق کسری را دیده‌ایم؟ جواب منفی است؛ ولی به هدایت عقلمان از اثر پی به مؤثّر می‌بریم. حضرت ابراهیم علیه السلام با استفاده از همین منطق می‌خواهد بت‌پرستان و مشرکان را به پدیدآورنده جهان هستی رهنمون شود، و آنها را از ضلال مبین رهایی بخشد. ما هر چند خداوند را ندیده‌ایم ونخواهیم دید، ولی از آثار فراوان و نامحدودش پی به وجود او می‌بریم.
    هنگامی که گفتگوی حضرت ابراهیم علیه السلام و بت‌پرستان به پایان رسید، و حضرت ملاحظه کرد که بت‌پرستان استدلال‌های متین و منطقی ابراهیم جوان علیه السلام را نپذیرفته‌اند، و کار فرهنگی اثری در آنها نگذاشته، تصمیم گرفت در عمل به آنها نشان دهد که بت‌ها هیچ خاصیّتی نداشته، و قادر به انجام کوچکترین کاری نیستند.
    در سوره انبیا به دنبال این گفتگو، داستان بت‌شکنی حضرت ابراهیم علیه السلام
    ص: 87
    مطرح شده است. امّا در سوره صافّات یکی دو آیه دیگر وجود دارد که توجّه شما را به آن جلب می‌کنم:
    «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ* فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ»؛ (سپس) نگاهی به ستارگان افکند، و گفت: من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمی‌آیم)».(1) روز جشن بُت‌ها فرا رسیده بود. بت‌پرستان در چنین روزی غذاهای چرب و لذیذی تهیّه کرده و آن را در بت‌خانه در کنار بت‌ها قرار داده، سپس به صحرا و بیابان می‌رفتند، و پس از تفریح و استراحت به بُت‌خانه باز گشته، و از غذاهای مذکور به عنوان تبرّک استفاده می‌کردند.
    آنان برای شرکت در آن مراسم از حضرت ابراهیم علیه السلام دعوت کردند. حضرت برای این که در جشن آنان شرکت نکند و به کار مهمتری که همان شکستن بت‌هاست بپردازد، مطابق عقیده بت‌پرستان فرمود: «اوضاع کواکب و ستارگان نشان می‌دهد که من بیمار خواهم شد، بنابراین نمی‌توانم در جشن شما شرکت کنم». آنها هم عذر حضرت ابراهیم علیه السلام را پذیرفته، و به سراغ کار خود رفتند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آغاز بت‌شکنی
    همان‌گونه که گذشت مجموع آیاتی که در سوره انبیا و صافات در مورد داستان بت‌شکنی حضرت ابراهیم علیه السلام آمده در حدود چهل آیه است. حضرت وقتی که مشاهده کرد استدلال‌های قوی و منطقی وی در مورد بیهوده بودن پرستش بت‌ها، و بطلان آیین بت‌پرستی در فکر و ذهن جامد و خشک بت‌پرستان اثر نکرد، صریح و آشکار تهدید کرد که بت‌های آنها را خواهد شکست. توجّه فرمایید:
    «وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»؛ و به خدا سوگند، در غیاب شما،
    ________________________________________
    1- سوره صافّات، آیه 88 و 89
    ص: 88
    نقشه‌ای برای نابودی بت‌هایتان می‌کشم!».
    امّا بت‌پرستان تهدید ابراهیم نوجوان را جدّی نگرفته، و همه مردم- حتّی نگهبانان بت‌خانه- در روز عید، شهر را ترک کرده و در آنجا به جشن و پایکوبی پرداختند. ادامه داستان در سوره صافّات آیات 91 و 92 چنین آمده است:
    «فَرَاغَ إِلَی آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ* مَا لَکُمْ لَاتَنطِقُونَ»؛ او به سراغ خدایان آنها آمد و (از روی تمسخر) گفت: چرا (از این غذاها) نمی‌خورید؟! (اصلًا) چرا سخن نمی‌گویید؟!».
    سؤال: با توجّه به این که جز ابراهیم علیه السلام کس دیگری در بت‌خانه نبود، به سخریّه گرفتن بت‌ها چه فایده‌ای داشت؟ چرا حضرت آن را به تمسخر گرفت؟
    جواب: این کار حداقل دو فایده داشت:
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 05-01-2022 در ساعت 20:29
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 5 از 13 نخستنخست 123456789 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi