آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله مکارم شیرازی
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
موضوعات تصادفی این انجمن:
- نقش على عليه السلام در هجرت
- عمار یاسر : نشانه راه حق
- اگر شيعه حق است، چرا در اقليّت ميباشد و...
- آیا حضرت فاطمه (س) مظلومتر بود یا حضرت...
- بهلول ٬ عاقلترين ديوانه ...
- سن عایشه به هنگام ازدواج
- متن کامل خطبه غدیر به زبان اسپانیائی
- اجرای «شبی در کهکشانها» تمدید میشود. (...
- داستان هنده همسر یزید، کنیز حضرت زینب (س)
- تاریخ عصرغیبت
تاریخ پیامبران علیهم السلام
بسم اللّه الرحمّن الرّحیم
بخش مهمّی از قرآن، پیرامون تاریخ انبیا و پیامبران و امّتهای گذشته سخن میگوید. سرگذشت حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، سلیمان، داوود و دیگر پیامبران علیهم السلام و اقوام عاد و ثمود و مانند آن از جمله مباحثی است که خداوند متعال برخی را بطور مفصّل و برخی دیگر را بهصورت مختصر و گذرا مورد بحث قرار داده است.
سؤال: هدف قرآن از بیان تاریخ انبیا و امّتها چه بوده است؟ آیا به منظور سرگرمی خوانندگان قرآن بیان شده، یا خداوند متعال قصد نگارش تاریخ آنان را داشته، یا هدف چیز دیگری است؟
جواب: قرآن مجید در پاسخ به این سؤال، در آیه شریفه 111 سوره مبارکه یوسف میفرماید: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لّاُوْلِی الْأَلْبَابِ»؛ به راستی در سرگذشت آنها عبرتی برای صاحبان اندیشه بود»؛ آری، هدف از توصیف و تبیین تاریخ انبیا و اولیا و امّتهای پیشین، بیان درسهای عبرتی است که در جای جای سرگذشت آنها وجود دارد، و برای امروز و فردای بشر تا دامنه قیامت مفید و مؤثّر است. این درسهای عبرت را باید با دقّت مطالعه کرد، و با تأمّل به آن اندیشید، و در نهایت آنها را در زندگی فردی و اجتماعی پیاده کرد، تا تجربیّات گذشتگان چراغی روشن فراسوی زندگی آینده ما باشد.
ص:
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
ابراهیم علیه السلام در قرآن
در میان تاریخ انبیا که قرآن مجید به آن پرداخته، فرازهایی است که درخشندگی خاصّی دارد، و سراسر آموزنده و پرمایه و عبرتانگیز است؛ بهعنوان نمونه میتوان به تاریخ حضرت نوح علیه السلام، و سرگذشت قهرمان توحید حضرت ابراهیم علیه السلام، و زندگی پرفراز و نشیب حضرت موسی علیه السلام، و داستان تولّد اعجازآمیز و حوادث پس از ولادت حضرت عیسی علیه السلام، و تاریخ اسلام اشاره کرد.
در این کتاب قصد داریم تاریخ زندگانی ابراهیم (1) بتشکن علیه السلام را مرور کنیم، که هم قدرتنمایی پروردگار در آن به عیان دیده میشود، و هم درسهای توحید در آن موج میزند، و هم ما را به یاد جهان آخرت میاندازد، و هم به سوی مبحث مهمّ امامت رهنمون میگردد، و هم فلسفه اعمال و مناسک حج را برای ما روشن میسازد.
محورهای مورد بحث:
مسائل مربوط به زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام فراوان است، که با استفاده از قرآن مجید و روایات اسلامی و تواریخ معتبر، در این کتاب پیرامون چهارده موضوع، در چهارده فصل بحث خواهیم کرد:
1. ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام و دوران کودکی.
2. دوران جوانی حضرت ابراهیم علیه السلام و ایمان قوی به خداوند.
3. گفتگوهای آن حضرت با ستارهپرستان، ماهپرستان و خورشیدپرستان.
4. گفتگوی آن حضرت با عمویش آزر، درباره بتپرستی.
5. گفتگوهای آن حضرت با نمرود، سلطان و حاکم آن دوران.
1- « ابراهیم» را به پدر مهربان ترجمه کردهاند، و لقب آن حضرت خلیل اللَّه بوده و خلیل الرحمن نیز گفتهاند، و کنیهاش ابومحمد و ابوالانبیاء و ابوالضیفان است( تاریخ انبیا، ص 15)
ص: 13
6. داستان بتشکنی آن حضرت و به آتش افکندن وی.
7. هجرت ابراهیم علیه السلام از سرزمین بابل به سوی مصر و مکّه.
8. معاد و جهان پس از مرگ.
9. بنای خانه کعبه.
10. ابراهیم علیه السلام و ذبح فرزندش اسماعیل علیه السلام.
11. مناسک حج.
12. امامت ابراهیم علیه السلام.
13. شخصیّت ممتاز ابراهیم علیه السلام.
14. آخرین برگ زندگی ابراهیم علیه السلام.
محورهای چهاردهگانه فوق عمدهترین مسائل مربوط به زندگانی این پیامبر بزرگ خداوند است که بحث و بررسی دقیق آن، هم زوایای مختلف زندگی آن حضرت را روشن ساخته، و ما را با آن آشنا میکند، و هم درسهای عبرت و نکات آموزنده فراوان، و مطالب اعتقادی و علمی و اجتماعی و کلامی و مدیریّتی مهمّی را در اختیار ما قرار خواهد داد. با استعانت از خداوند متعال، و به منظور جلب رضای او و در جوار حرم کریمه اهلبیت حضرت معصومه علیها السلام، به بحث درباره موضوعات چهاردهگانه، میپردازیم.
پیشاپیش از خوانندگان محترمی که با انتقادات سازنده خویش به اصلاح و ارائه بهتر این کتاب کمک میکنند، و نیز همه عزیزانی که به نوعی در آمادهکردن این اثر ارزشمند یار و یاورم بودهاند، تقدیر و تشکّر میکنم و امیدوارم خداوند به ما و شما توفیق پیروی از سیره و گفتار پیامبران بزرگش، بهخصوص حضرت ابراهیم علیه السلام و بویژه خاتم پیامبران حضرت محمد صلی الله علیه و آله را عنایت فرماید.
آمین یا ربّ العالمین
حوزه علمیه قم- ابوالقاسم علیاننژادی
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فصل اوّل:
اشاره
ولادت حضرت ابراهیم علیه السلام
در مورد تولّد آن حضرت چیزی در قرآن مجید به چشم نمیخورد، امّا طبق آنچه که در کتابهای تاریخی آمده، ستارهشناسان به نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهیم علیه السلام گفتند: «در آینده پسری متولّد خواهد شد که تشکیلات سلطنتت را متزلزل، و طومار حکومتت را درهم خواهد پیچید!» نمرود که از شنیدن این پیشگویی متعجّب و وحشتزده شده بود، گفت: «آیا اکنون به دنیا آمده است؟» گفتند: «هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته است»؛ نمرود گفت:
«نخواهم گذاشت زنده به دنیا بیاید، تا تاج و تختم را تهدید کند». سپس تصمیم به قتل تمام نوزادان پسر گرفت!(1)و این تصمیم را به همه مأموران حکومت ابلاغ کرد. هر پسربچّهای که به دنیا میآمد توسّط مأموران نمرود کشته میشد. مادر ابراهیم علیه السلام (2) حامله شد، و از آینده جنین در رحمش بیمناک بود. خداوند متعال به وی الهام کرد که فرزندش را پس از تولّد در غاری که نزدیک شهر بود بگذارد،(3) و روزها برای سرکشی و شیر دادن نوزادش، پنهان از چشم مأموران نمرود به
1- تاریخ انبیا، ص 15
2- مادرش« نونا» و پدرش« تارخ بن ناحور» از نوادگان حضرت نوح علیه السلام بوده است. و در روز اوّل ذیحجّه به دنیاآمده است( تاریخ انبیا، ص 15)
3- تاریخ انبیا، ص 15
ص: 18
آنجا برود و شبها را در کنار فرزندش بیارامد. ابراهیم علیه السلام حدود 15 سال در همان غار به سر برد.(1)هر چه سنّش بیشتر میشد توجّه بیشتری به جهان خلقت و آسمان پر رمز و راز میکرد. شبها از مخفیگاهش خارج میشد و به آسمان مینگریست. به ستارهها فکر میکرد، و در مورد اسرار و شگفتیهای آسمان میاندیشید. قرآن مجید در مورد این بخش از عمر حضرت ابراهیم علیه السلام میفرماید: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»؛ و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ تا (به آن استدلال کند و) اهل یقین گردد».(2)
هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام مبارزاتش را با نمرود شروع کرد، 16 سال بیشتر نداشت.
قدرت خدا فوق همه قدرتهاست
گاه برخی انسانهای نادان خیال میکنند که میتوانند با قدرت خداوند مبارزه کرده، و در پندار واهی خود تاب تحمّل این مبارزه را نیز دارند؛ امّا کافی است اراده خداوند بر چیزی تعلّق بگیرد، که در این صورت با ابزاری بسیار ساده و گاه اعجاب آور، قدرتنمایی میکند تا به بشر بفهماند هیچ موجودی توان مبارزه با وی را ندارد.
نمرود با تمام توان و همه مأمورانش هزاران کودک معصوم را کشت تا از تولّد حضرت ابراهیم علیه السلام جلوگیری کند، امّا خداوند با الهام به مادر ابراهیم علیه السلام، سالیان
1- طبق آنچه در کتاب تاریخ انبیا، صفحه 15 آمده است حضرت ابراهیم علیه السلام در قریه« کوثی» که به زبانعبرانی آن را« اورکیریم» نامیدهاند، متولّد شد و مادرش وی را در غاری پنهان ساخت و به مراقبت از وی پرداخت
2- سوره انعام، آیه 75
ص: 19
درازی او را در غاری در کنار پایتخت نمرود حفظ کرد!
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
عجیبتر از داستان ابراهیم بتشکن، قصّه حضرت موسی علیه السلام است که فرعون برای حفظ تاج و تخت خود دستوری همچون دستور نمرود صادر کرد.
مأموران فرعون زنان حامله را زیر نظر داشتند و فرزندان پسر را به قتل میرساندند!(1)امّا خداوند اراده کرد دشمن فرعون را در دامان وی پرورش دهد.
لذا به مادر موسی علیه السلام الهام کرد فرزندش را درون جعبهای نهاده، و در رود نیل رها کند. امواج آب، جعبه را به سمت کاخ فرعون هدایت کرد. مأموران فرعون جعبه را گرفته و نوزاد را نزد فرعون نهادند. با پیشنهاد آسیه، فرعون موسی را به فرزندی پذیرفت، و ندانسته از دشمن خود مراقبت کرد!
نمونه دیگر، داستان حضرت یوسف علیه السلام است. برادران حسود یوسف قصد داشتند با انداختن یوسف علیه السلام در درون چاه مانع پیشرفت او شده، و وی را نابود کنند؛ امّا خداوند همین ابزار نابودی را وسیله پیشرفت یوسف قرار داد، و او را به سلطنت مصر رساند. اگر یوسف علیه السلام در کنعان (که شبیه روستایی بود) میماند، نمیتوانست به حکومت مصر برسد. امّا خداوندی که میخواهد تقوا و پاکی و علم و دانش یوسف را به مردم مصر بنمایاند، از همان حربه برادران حسود استفاده کرد، تا به آنان و دیگر حسودان (2) بفهماند که قدرت خدا فوق تمام قدرتهاست.
1- در این که چند نفر از نوزادان بنیاسرائیل در این برنامه قربانی شدند، بهطور دقیق روشن نیست، بعضیعدد آن را نود هزار و بعضی صد هزار گفتهاند! آنها گمان میکردند با این جنایت وحشتناک میتوانند جلوی قیام حضرت موسی علیه السلام و بنیاسرائیل و تحقّق اراده حتمی خدا را بگیرند( تفسیر نمونه، ج 16، ص 15)
2- در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:« حسود قبل از آن که به محسود( شخصی که مورد حسادت واقعشده) ضرری برساند به خود ضرر میزند، همانگونه که ابلیس حسود بر اثر حسادت، برای خود لعن و نفرین، و برای محسود( حضرت آدم) مقام نبوّت و پیامبری را به ارمغان آورد!»( میزان الحکمه، ج 2، باب 846، ح 3918)
ص: 20
نمونه چهارم لشکر فیلسواران ابرهه است، که برای تخریب خانه خدا عازم کعبه شده، و قصد داشتند قبله مسلمانان را تغییر دهند! خداوند برای نابودی آنها از صاعقههای پی در پی، یا سیلابهای ویرانگر، یا موادّ منفجرهای شبیه بمب اتم و مانند آن استفاده نکرد، بلکه با چیزی به نام «سجّیل» به جنگ آنها رفت.
قدرت تخریبی سجّیل (که چیزی بین سنگ و گل بود) به قدری بود که به هر یک از فیلسواران اصابت مینمود، او را همچون کاه جویده شده در دهان حیوانات، له میکرد.(1)آری این قدرت نمایی پروردگار است که سپاه عظیم قدرتمندی را با وسیلهای بسیار ساده، به سختترین وجه ممکن عذاب و مجازات میکند.
خداوند متعال نه تنها به هنگام مجازات و عذاب افراد قدرتنمایی کرده و با ابزار بسیار ساده آنها را مجازات میکند و یا با استفاده از ترفند دشمن خواسته خویش را محقّق میسازد، بلکه در مقام دفاع و تأیید بندگان خاص و اولیای خویش نیز قدرتنمایی میکند تا انسانهای خیرهسر و ظالم و نادان بیش از پیش به وی ایمان آورند.
چهل شمشیرزن عرب، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در محاصره قرار دادند تا با کشتن وی فکر قریش و اشراف مکّه را راحت کنند؛ امّا حضرت با امدادهای الهی از حلقه محاصره خارج شده و بر خلاف جهت مدینه به سمت جنوب مکّه حرکت کرده، و در غار ثور پنهان میشود. خداوند به عنکبوتی مأموریت میدهد که بر دهانه غار تار بتند، تا دشمن با دیدن تارها مطمئن شود کسی درون غار نیست.(2)اگر چند تار عنکبوت نبود آنها پیامبر را شهید میکردند و اکنون جهان بشریّت چهره دیگری داشت، امّا خداوند با این وسیله بسیار ساده و طبیعی، مسیر تاریخ را عوض کرد و جان پیامبرش را حفظ نمود.
1- شرح این قصّه عبرتآموز را در تفسیر نمونه، ج 27، ص 330، به بعد مطالعه فرمایید
2- شرح این مطلب را در کتاب، آیات ولایت در قرآن، ص 271 به بعد مطالعه فرمایید
ص: 21
ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 07-10-2021 در ساعت 18:28
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فلسفه رفعت مقام ابراهیم پیامبر علیه السلام
اشاره
سؤال: ابراهیم علیه السلام چه صفاتی داشت که بزرگ پیامبران شد؟ چرا خداوند متعال در این مقیاس وسیع، ابراهیم علیه السلام را در قرآن مطرح کرده، و به وی اهمیّت داده است؟ آن حضرت چه ویژگیهایی داشت که همه ادیان و مذاهب دوست
1- سؤال: چگونه گفتید:« حضرت ابراهیم علیه السلام شیخ الانبیاء است» در حالی که در میان مردم مشهور است که:« حضرت نوح علیه السلام شیخ الانبیاست»، کدام صحیح میباشد؟
جواب: این تعبیر در مورد هر دو پیامبر مذکور وجود دارد، هر چند بیشتر در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام میباشد. در کتابهای 1. الصحیح من السیره، ج 2، ص 41، 2. حیاة الامام الرضا علیه السلام، ج 2، ص 46، 3. موسوعة التاریخ الاسلامی، ج 1، ص 41، 4. المجدی فی انساب الطالبین، 5. ادب الضیافة، ص 51، 6. القواعد الفقهیة، ج 1، ص 395 و 388 در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام، و در کتاب اللمعة البیضاء، ص 49 در مورد حضرت نوح ذکر شده است. ولی حضرت ابراهیم علیه السلام را به خاطر عظمتش در میان پیامبران و حضرت نوح علیه السلام را به خاطر طولانی بودن عمرش شیخ الانبیاء گفتهاند
ص: 23
داشتند او را منتسب به خود کنند؟ و خلاصه این که: چه عواملی باعث نزدیکی او به پروردگار شد؟
پاسخ: حضرت ابراهیم علیه السلام ویژگیهایی داشت که اگر ما هم آن را کسب کنیم، و یا لااقل به مراحلی از آن دست یابیم، مقرّب عند اللَّه خواهیم شد، که به دو مورد آن اشاره میشود:
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
الف) عدم وحشت از تنهایی در مسیر حقّ
حضرت ابراهیم علیه السلام از تنهایی در مسیر خدا و راه حق وحشت نداشت. اگر همه مردم شهرش بتپرست بودند و فقط او موحّد و یکتاپرست بود، ترسی نداشت. زبان حال ابراهیم علیه السلام این بود: «وقتی راه من صحیح است، و افکار و اعتقاداتم مطابق فطرتم، از هیچ کس واهمهای ندارم».
ای جوانان عزیزی که به منظور تحصیل علم و دانش به کشورهای دیگر سفر میکنید، تا با کوله بار علم و دانایی به وطن بازگشته و به مردم خود خدمت کنید! ای تاجران محترمی که به منظور تجارت حلال و سالم به دیگر سرزمینها میروید، تا در پی معاملات صحیح اسلامی به اقتصاد خود و کشورتان کمک کنید! ای بیماران گرامی که به منظور درمان بیماری و رهایی از درد و رنج، عزم دیار غربت میکنید تا سلامتی خود را باز یابید! اگر در محلّ تحصیل یا تجارت یا بیمارستانهای آنجا هیچ کس جز شما مسلمان نبود، از تنهایی وحشت نکنید و رو به سوی خدا آورید، از پنجره نماز با خدای خود ملاقات و گفتگو کنید که خدا با شما خواهد بود. آفرین بر دختران مسلمان که گوهر ایمان به آنها اجازه نمیدهد حجاب اسلامی خود را در کشورهای کفر بردارند، هر چند با انواع محرومیّتها مواجه شده و اکثریّت مردم محل زندگیشان همراه و هم عقیده آنها نیستند.
ص: 24
این جوانان مسلمان به پیامبر خود اقتدا کردهاند که به هنگام دعوت مشرکان مکّه به اسلام و سردادن ندای «قولوا لا اله الّا اللَّه تفلحوا» تنهای تنها بود، و به همراه همسر باوفایش حضرت خدیجه کبری علیها السلام و پسر عموی شجاعش، علی بن ابیطالب علیه السلام نماز جماعت سه نفری تشکیل دادند، و فارغ از زخم زبان دشمنان و اذیّت و آزار و مزاحمتهای مشرکان عرب، به راز و نیاز با خدای خویش پرداختند، و کمی نفرات هیچ اثر منفی بر آنان نگذاشت.
مسلمان عزیز! اگر در دل شب برای مناجات و راز و نیاز با معبود خویش، یا خوردن سحری، با رختخواب وداع میکنی، امّا چراغ خانه همه همسایههایت خاموش است، از تنهایی وحشت مکن و قدر این توفیقی که خدا به تو داده و دیگران از آن محرومند را بدان.
خداوند متعال در آیه شریفه 120 سوره نحل میفرماید:
«إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً للَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛ ابراهیم (به تنهایی) امّتی بود مطیع فرمان خدا؛ خالی از هر گونه انحراف؛ و از مشرکان نبود».
مفسّرین برای واژه «امّت» در این آیه شریفه، تفسیرهای گوناگونی بیان کردهاند. از جمله این که: شخصیّت افراد متفاوت است. شخصیّت برخی از افراد معادل یک، و برخی معادل ده، و برخی معادل صد، و برخی معادل هزار نفر میباشد. و شخصیّت بعضی از انسانها آنقدر بزرگ و مهم است که مانند یک امّتند. حضرت ابراهیم علیه السلام از جمله این افراد بود. جوان مسلمانی که ادّعای ایمان دارد، نیز باید همچون یک امّت باشد، اگر خواهر و برادر و پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و فامیل، اهل نماز و روزه و خمس و حج نیستند، در اراده آهنین او اثر نکند، و از تنهایی در عقیده و ایمان وحشت ننماید، و بر خدا توکّل کند و به وظایفش عمل نماید.
نتیجه این که یکی از ویژگیهای حضرت ابراهیم علیه السلام، که او را ابراهیم کرد، وحشت نداشتن از تنهایی در مسیر توحید و خداپرستی بود.
ص: 25
ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 14-10-2021 در ساعت 18:26
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
ب) شجاعت فوقالعاده
ویژگی دیگر آن حضرت شجاعت فوقالعاده وی بود.
آن حضرت در سنّ شانزده سالگی که حتّی یک نفر هم با او همعقیده نبود، در میان انبوه دشمنان و بتپرستان فریاد میزد: «به خدای یکتا و یگانه قسم که بتهای شما را خواهم شکست».
مطابق سوگندی که یاد کرد بتها را شکست، و جان خود را به خطر انداخت، در نتیجه دریایی از آتش را فراهم کردند، وی را در منجنیق قرار دادند تا به سوی آتش سوزان شعلهور پرتاب کنند، امّا اثری از ترس و وحشت و اضطراب در چهرهاش مشاهده نشد.
پیروان فریادگر توحید نیز باید شجاع و نترس باشند، زیرا انسانهای ترسو به درد هیچ کاری نمیخورند. اگر بیدارگر عصرما، امام خمینی قدس سره، شجاع و نترس نبود انقلاب اسلامی ایران بر خلاف انتظار جهانیان پیروز نمیشد. اگر رزمندگان دلیر و مخلص ایران اسلامی شجاع نبودند ما در دفاع مقدّس بر خلاف معادلات سیاسی سیاستمداران، فاتح جنگ نمیشدیم. اگر حزب اللَّه جنوب لبنان در میان بهت و حیرت جهانیان در جنگ 33 روزه بر اسرائیل تا دندانْ مسلّح، پیروز شد، و افسانه شکستناپذیری اسرائیل را باطل کرد، به خاطر شجاعت و دلاوری اعضای حزب اللَّه و توکّل و توجّه آنها بر خداوند بود.
بنابراین، از تنهایی در مسیر خداوند وحشت نکنیم و در مقابل حوادث و دشمنان مختلف شجاع و دلیر باشیم، و تنها بر خداوند تکیه کنیم، و از غیر او واهمهای نداشته باشیم.
***
ص: 26
ص: 27
ص: 28
ص: 29
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
فصل دوم:
اشاره
دوران جوانی
بابِل، محلّ تولّد و دوران زندگی کودکی و نوجوانی و جوانی حضرت ابراهیم علیه السلام، یکی از مناطق عراق بود، که سه گروه بتپرست در آن میزیستند:
1. کسانی که بتهایی از سنگ و چوب را میپرستیدند.
2. ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان.
3. کسانی که «نمرود بن کنعان» را پرستش میکردند.
نمرود نه تنها ادّعای حکومت و سلطنت داشت، بلکه خود را معبود مردم میدانست و ادّعای خدایی داشت. البتّه این مطلب اختصاص به وی نداشت و در مورد پادشاهان دیگر، همچون فرعون که خود را «ربّ اعلی»(1) میخواند، نیز به چشم میخورد.
ابراهیم علیه السلام از سن 16 سالگی مبارزات خویش را با هر سه گروه آغاز کرد.
نمرود با ابراهیم پیامبر، درباره پروردگارش گفتگو کرد، چرا که خداوند به نمرود حکومت داده بود، و او بر اثر کمی ظرفیّت از باده غرور سرمست شده بود و هنگامی که ابراهیم علیه السلام فرمود: خدای من آن کسی است که زنده میکند و میمیراند. نمرود گفت: من نیز زنده میکنم و میمیرانم، و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن حقیقت بر مردم، دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، سپس
________________________________________
1- این مطلب در آیه 24 سوره نازعات آمده است
ص: 30
فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را صادر کرد. ابراهیم علیه السلام فرمود: خداوند خورشید را از افق مشرق میآورد (و در مغرب غروب میکند) اگر راست میگویی که حاکم بر جهان هستی، خورشید را از مغرب بیاور! در اینجا نمرودِ کافر، مات و مبهوت شد(1) و در گفتگوی با حضرت ابراهیم علیه السلام شکست خورد.
ابراهیم علیه السلام در چنان محیط شرک آلودی بزرگ شد، تا آنجا که حتّی سرپرست وی آزر، که عمویش بود، نیز بتپرست بود، بلکه کارگاه بتتراشی داشت. او وزیر و مشاور نمرودِ مشرک و کافر نیز بود. ابراهیم علیه السلام در میان آن همه مشرک و بتپرست، به تنهایی موحّد و خداپرست بود. وی تسلیم محیط فاسد خود نشد و در پشت منطق غلط «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» سنگر نگرفت؛ بلکه با کمک گرفتن از نیروی عقل و اندیشه و در پرتو هدایتهای الهی، کار هر سه گروه بتپرست را باطل و بیهوده دانست، و به عبادت خالق آسمانها و زمین پرداخت.
روزی عمویش آزر به وی گفت: «این بت زیبا را جهت فروش به بازار ببر!(2) حال تکلیف ابراهیم علیه السلام چیست؟ اگر از فرمان عمویش سرپیچی کند مشکلاتی به وجود خواهد آمد؛ و اگر به فرمان او عمل کند با روح خداپرستیاش سازگار نیست. تصمیم گرفت بت را گرفته و با تبلیغات منفی به مبارزه با بتپرستی بپردازد.
معمولًا بتپرستان در چنین مواقعی بت را با احترام بغل کرده، و با تبلیغات فریبنده و احترام فراوان، آن را به بهترین قیمت میفروشند. امّا ابراهیمِ بتشکن، ریسمانی به پای بت بست و سر دیگر ریسمان را به شانه انداخت، و آن را در میان کوچه و خیابان میچرخاند و همزمان فریاد میزد: ای مردم! چه کسی بت
________________________________________
1- سوره بقره، آیه 258
2- تاریخ انبیا، ص 15
ص: 31
میخواهد؟ بتی که نه میبیند، نه میشنود، نه میبوید، نه حس دارد، نه میفهمد، نه سخن میگوید و نه کاری از او ساخته است! با این تبلیغات منفی کسی برای خریدن بت اقدام نکرد. ابراهیم علیه السلام خسته و تشنه بر لب جوی آب زلالی نشست تا رفع خستگی و تشنگی کند، بت را به زیر آب برد و در انظار بت پرستان به آن گفت: اگر تشنه شدهای آب بخور! پس از رفع خستگی و یأس از یافتن مشتری، به نزد عمویش آزر بازگشت و خطاب به وی گفت: عموجان! این بت خریدار ندارد! آزر تعجّب کرد که چطور هیچ کس حاضر به خریدن آن بت نشده است.
خوانندگان محترم! چگونگی تبلیغات بسیار مؤثّر و کارساز است. اگر شنیدهاید که بعضی از کارخانهها تا 60% بودجه خود را صرف تبلیغات میکنند و گاه هزینه تبلیغات بیش از هزینه تولید آنهاست، علّت آن آثار شگرف و اعجابآور تبلیغات است.
آزر که بود؟
سؤال: در هفت الی هشت آیه از قرآن مجید از آزر به عنوان پدر حضرت ابراهیم علیه السلام یاد شده است، در حالی که طبق آیات صریح قرآن وی فردی بتپرست و مشرک بود. آیا در واقع آزر پدر حضرت ابراهیم علیه السلام بود، یا نسبت دیگری با آن حضرت داشت؟
پاسخ: اهل سنّت معتقدند که آزر عموی ابراهیم علیه السلام نبود، بلکه پدر وی بود.
زیرا ممکن است پدر پیامبری از پیامبران بتپرست و مشرک باشد! امّا علمای شیعه معتقدند که آزر پدر ابراهیم علیه السلام نبود، بلکه عموی وی بود. و امکان ندارد پدر و اجداد پیامبری از پیامبران مشرک و بت پرست بوده باشد. و در مورد آیاتی که از «آزر» به «اب» پدر ابراهیم تعبیر کرده، چنین پاسخ دادهاند:
در آیه شریفه 104 سوره توبه آمده است که ابراهیم حاضر نبود برای آزر
ص: 32
استغفار کند، فقط یک بار به او وعده استغفار داد، و هنگامی که مشاهده کرد آزر حاضر نیست ایمان بیاورد از وی دست برداشت.
و در آیه شریفه 41 سوره ابراهیم آمده است که آن حضرت در اواخر عمر دست به دعا برداشت و خطاب به خدا عرض کرد:
«رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ»؛ پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا میشود، بیامرز!».
در حالی که اگر آزر پدر ابراهیم علیه السلام بود، نباید در آخر عمر برای او دعا و استغفار کند.
علاوه بر این «والد» در لغت عرب به معنای پدر، و «والده» به معنای مادر، و «اب» گاه به معنای پدر و گاه به معنای عمو میباشد. بنابراین «آزر» عموی ابراهیم علیه السلام، و پدرش «تارخ» بود.
***
ص: 33
ص: 34
ص: 35
ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 18-10-2021 در ساعت 20:42
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
گفتگو با ستارهپرستان، ماهپرستان و خورشیدپرستان
مبارزه و گفتگوی حضرت ابراهیم علیه السلام با بتپرستان در سه مرحله انجام شد:
مرحله اوّل: گفتگو با ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان.
مرحله دوم: گفتگو با کسانی که بتی از سنگ یا چوب را میپرستیدند.
و مرحله سوم: گفتگو با کسانی که پادشاه خود نمرود را پرستش میکردند.
حضرت در هر سه مرحله با منطق بسیار قوی و مستدل و صحیح خود، بتپرستان را محکوم کرد. و در حقیقت، روش مبارزه با انحرافات و کجیها و مفاسد، و چگونگی امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد جاهل را به ما آموزش داد.
در این فصل به گفتگوی وی با ستاره و ماه و خورشیدپرستان میپردازیم:
قرآن مجید گفتگوی مذکور را در ضمن آیات 75 تا 79 سوره انعام چنین بیان میفرماید:
«وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛ و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم».
مطالعه اسرار آسمانها و زمین باید جزء برنامه زندگی ما مسلمانها باشد.
و برای این منظور مطالعه کتابهایی که در مورد اسرار و شگفتیهای آسمان و زمین نوشته شده، و باعث بالا رفتن درجات یقین انسان میشود، برای ما لازم
ص: 36
و مناسب است. برای روشن شدن اهمیّت این مطلب، به دو نمونه از شگفتیهای آسمان و زمین توجّه فرمایید:
رفتن دلیل نبودن نیست
من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)