و... .
اینها بخشی از انبوه توطئه ها بر ضد آن حضرت بود که به نتیجه نرسید. در کنار این توطئه ها پیوسته به مرگ آن حضرت دل بسته بودند و با خود می گفتند: او پادشاهی همانند سایر پادشاهان(102)است که با مرگ او تمام ادعایش فراموش خواهد شد؛ زیرا فرزند پسر ندارد تا بعد از او راهش را ادامه دهد. به همین علت او را ابتر، بلاعقب و بی دنباله می نامیدند.
در شان نزول سوره کوثر گفته اند: یکی از سران شرک به نام عاص بن وائل پس از برخورد با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد مسجدالحرام شد، وقتی در داخل مسجد از او سئوال شد با که صحبت می کردی؟ گفت: با این مرد ابتر(103). زمخشری با اشاره به این ماجرا می گوید: کانوا یقولون: ان محمدا صنبور اذامات مات ذکره؛ به راستی که محمد صنبور (فرد ضعیف، ذلیل، بدون اهل ودنباله، بی یار و یاور) است که یاد و نام او با مرگش می میرد(104)
البته شکی نیست که نه تنها ملک و سلطنت با مرگ ملک و سلطان می میرد، بلکه دین، آیین و قانون نیز هر چند که کامل، عادلانه و حق باشد با مرگ آورنده آن با تهدید مواجه می شود؛ زیرا با مرور ایام حوادث، وقایع و نیازهای جدیدی پیش می آید که پاسخ گویی به آن نیازها و تطبیق آن حوادث بر خطوط کلی دین و اصول قانون از عهده هر کسی بر نمی آید.
اگر برای دین و قانون، متولی مشخص و معینی وجود داشته باشد، در کوران حوادث و بحران های اجتماعی محفوظ می ماند خواه فرد آن مشخص شده باشد یا اینکه به بیان شرایط و معیارهای شایستگی وی اکتفا شود. ولی اگر چنین متولی (هر چند به صورت عام) معین نشده باشد و دین بدون متولی بماند، حتی از جانب هواداران و پیروان خود در معرض تهدید است و نیازی به تهدید و تهاجم از سوی بیگانگان ندارد و اگر دشمنی بیگانه نیز به آن افزوده گردد، خطر بسیار جدی تر خواهد بود.
از این رو یکی از بحث های جدی در نظام های اجتماعی و قوانین اساسی حکومت ها، تعیین مفسر رسمی برای قانون اساسی و کیفیت تعیین جانشین برای حاکم در صورت مرگ یا کناره گیری وی است. حتی برای تعیین جانشین موقت، تا زمانی که جانشین دایم معین شود نیز، تدابیری اندیشیده اند.
بنابراین، انتظار و تحلیل آن دشمنان قسم خورده، انتظاری طبیعی و تحلیلی مطابق با سنت های اجتماعی بوده است.
بدین ترتیب اگر با تعیین جانشین برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله رهبری دینی از فرد حقیقی به عنوان و حقیقت عصمت منتقل می شد، نتایج زیر به دست می آمد:
1- تمام نقشه های دشمنان نقش بر آب شده، توطئه ها و برنامه هایشان در هم می ریخت و آخرین امیدشان به یاس مبدل می گشت.
2- تغییری کیفی و پیشرفتی عمودی در دین حاصل شده، سبب تکامل آن می گردید؛ زیرا دین، متولی و مفسر رسمی پیدا می کرد. کسی که با تطبیق حوادث و وقایع جدید بر خطوط کلی دین مانع تحریف آن می شد و با دفاع جانانه از آن موجبات استقامت دین در مقابل بیگانه را فراهم می کرد.
از آنجا که این حکم، از سنخ سایر احکام نیست، نزول احکام و آیات دیگر در باقیمانده عمر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله منافاتی با کمال دین ندارد، در حالی که اگر از سنخ سایر احکام می بود، منافات می داشت.
3- نعمت ولایت الهی که در ولایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تبلور یافته بود، با جعل ولایت برای جانشینان آن حضرت به اتمام می رسید.
4- در چنین شرایطی ترسیدن مسلمانان از دسیسه های دشمنان، بی جهت بود.
5- اسلام، با داشتن چنین متولی هایی می توانست دین برگزیده الهی برای جامعه بشری برای همیشه تاریخ باشد.
6- حسادت و حب و بغض های شخصی یکی از اصلی ترین موانع پذیرش حق است. از این جهت باید از خدا ترسید و در پذیرش یا رد چنین متولیان و جانشینانی حب و بغض های شخصی را دخالت نداد، بلکه فقط بر اساس خواسته الهی و حکم او حرکت کرد.
بنابراین، تمام خصوصیت های شش گانه ای که در آیه مطرح شده است در تعیین جانشین برای آن حضرت وجود دارد. بدین ترتیب اگر الیوم مصداقی در تاریخ اسلام داشته باشد - که با توجه به اخبار آیه کریمه، قطعا چنین مصداقی وجود دارد - روزی جز هیجده ذی الحجه سال دهم هجری، که در آن روز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به دستور خدای سبحان، علی علیه السلام را به جانشینی خود نصب کرد، نخواهد بود.
نتیجه این که قراین داخلی آیه، گفتار کسانی را تایید می کند که گفته اند: آیه، مربوط به ماجرای غدیر خم و تعیین جانشینی برای آن حضرت است و برای تعیین مصداق آن نیازی به روایات نداریم.