صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 89

موضوع: ظرافت های اخلاقی شهدا

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    goll ظرافت های اخلاقی شهدا

    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فهرست مطالب
    دیباچه1
    پیش گفتار3
    اخلاص5
    شهید محمدابراهیم همت6
    شهید عباس بابایی6
    شهید محمد بروجردی8
    شهید حاج علی اکبر رحمانیان9
    تواضع10
    شهید جواد آخوندی11
    شهید بابایی11
    شهید دکتر احمد رحیمی12
    شهید مهدی زین الدین13
    امر به معروف و نهی از منکر16
    شهید بهشتی17
    شهید محمد گرامی17
    شهید احمد صمیمی ترک18
    شهید علی ماهانی18
    شهید حجت الاسلام و المسلمین حاج مهدی شاه آبادی19
    شهید همت20
    شهید جلال افشار20
    ص:4
    شهید خلیل مطهرنیا21
    مبارزه با هوای نفس و دوری از گناه22
    شهید دکتر احمد رحیمی23
    شهید محمد حسن فایده23
    شهید رجبعلی آهنی24
    شهید ابراهیم امیر عباسی24
    شهید جابری25
    شهید بابایی26
    شب زنده داری28
    شهید حسین علی عظیمی گلوگاهی29
    شهید حجت الاسلام محمد شهاب29
    شهید علی صیاد شیرازی30
    شهید مهدی زین الدین30
    شهید مصطفی چمران31
    شهید ساجدی32
    توجه به مسئله بیت المال33
    شهید محمود کاوه34
    شهید مصطفی طالبی34
    شهید عبدالحسین برونسی35
    شهید رحیمی36
    شهید حسین محمدیانی37
    شهید حسن فایده37
    شهید علی صیاد شیرازی38
    نماز اول وقت39
    شهید بهشتی40
    شهید زین الدین41
    شهید صیاد شیرازی42
    شهید سید ابراهیم شجیعی43
    شهید سید باقر علمی43
    ص:5
    توجه به حق الناس44
    شهید صیاد شیرازی45
    شهید حاج حسین محمدیانی47
    شهید چمران47
    شهید عباس بابایی48
    شهید محمد ناصر ناصری49
    مردم داری51
    شهید بابایی52
    شهید حسن فایده55
    شهید چمران56
    حجت الاسلام شهید محمد شهاب57
    شجاعت و دلیری58
    شهید خلیل مطهرنیا59
    شهید اللّهیار جابری60
    شهید عباس کریمی60
    شهید مهدی زین الدین61
    شهید حاج حسین خرازی62
    شهید نواب صفوی63
    ولایت پذیری64
    شهید زین الدین65
    شهید آخوندی65
    شهید رحیمی66
    شهید آخوندی67
    شهید یوسف کلاهدوز67
    شهید همت68
    شهید سید باقر علمی68
    یک رنگی و بی تکلفی در مدیریت و فرماندهی70
    شهید عباس بابایی71
    شهید حجت الاسلام و المسلمین محمد شهاب71
    ص:6
    شهید ابراهیم امیر عباسی72
    شهید آخوندی73
    شهید صفرعلی رضایی74
    پشتکار در دانش اندوزی75
    شهید سید باقر علمی76
    شهید حجت الاسلام غلام حسین آشوری76

    شهید علی اکبر رحمانیان77

    شهید علی صیاد شیرازی78
    کتاب نامه80
    ص:7
    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دیباچه
    در فرهنگ اسلامی «شهید»، واژه ای مقدس و «شهادت»، فضیلتی است که هر کس شایستگی ندارد به آن آراسته شود. به بیان امام شهیدان، «شهادت، هنر مردان خداست»(1)و خداوند فقط به مردان خالص خود، شایستگی شهادت را ارزانی می دارد.
    مرد خدا بودن، به حرف و ادعا نیست، بلکه باید ایمان را به صدق عمل آراست که این کاری بس دشوار است. شهیدان توانستند در زندگی پربار خود، راستی گفتار را در عمل خویش به نمایش بگذارند و شایستگی رسیدن به این مقام ارزشمند را به دست آورند. آنان اخلاص، تواضع، مبارزه با هوای نفس، پای بندی به اصول دین و احکام شرعی و بسیاری از فضیلت های انسانی را در عمل، به دیگران نشان دادند. ازاین رو، خداوند نیز آنان را در حضرت قدس خود پذیرا شد.
    پژوهشگر ارجمند، جناب آقای رضا آبیار در این مجموعه، گوشه ای از چهره تابناک شهیدان راه حق و حقیقت را به نمایش گذاشته است. امید است رسانه ملی جهت الگوآفرینی شایسته برای جوانان این مرز و بوم، از آن به درستی بهره بگیرد.
    انه ولی التوفیق
    اداره کل پژوهش
    گروه تاریخ و مناسبت ها

    1- صحیفه امام، ج 14، ص 478.
    ص:8
    ص:
    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پیش گفتار

    گستردگی ابعاد شخصیتی شهیدان، ما را برآن داشت تا سیره و منش آنان را در دو محور بررسی کنیم. در جلد اول این مجموعه، به بررسی رفتار و منش شهیدان در حوزه اخلاق خانوادگی پرداختیم و با مزین کردن آن به سیره و سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، تصویر روشنی از فرزندان این مرز و بوم، برای جامعه ترسیم کردیم.
    اینک در جلد دوم این مجموعه، به بررسی خاطراتی برگزیده از زندگی شهیدان، در حوزه اخلاق فردی می پردازیم تا فرصتی برای مطرح کردن ارزش های اخلاقی و یادآوری پندهایی از امامان معصوم(ع) بیابیم.
    اهل بیت(ع) در احادیث خود، ما را به پیروی از شهیدان، سفارش و ویژگی های آنان را بیان فرموده اند. امیر بیان و ناخدای کشتی علم و اخلاق و عمل، حضرت علی(ع) می فرماید:
    به خدا سوگند، آنان مردمی بودند نیک اندیش، ترجیح دهنده بردباری، گویندگان حق و ترک کنندگان ستم، که پیش از ما به راه راست قدم گذاشتند و شتابان رفتند و در به دست آوردن زندگی جاویدان آخرت و کرامت گوارا، پیروز شدند.(1)

    1- ابوالحسن محمد بن ابی احمد (سید رضی)، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1380، ص 227، خطبه 116، چ 13.
    ص:10
    همچنین می فرماید:
    دریغا از برادرانم که قرآن خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند، در واجبات الهی اندیشه کردند و آنها را برپا داشتند و سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند و... .(1)
    آنچه پیش روی برنامه سازان و فعالان عرصه رسانه قرار گرفته، فقط قطره ای از دریای بی کران صفات والای مردانی است که با تلاش و بندگی خالصانه، خود را به مرز کمال نزدیک کردند و راه و منش آنها، امروز الگوی همه ماست. امید است یادآوری این روایت ها و خاطره ها، نسل جوان جامعه را با شهدا بیشتر آشنا کند.

    1- ابوالحسن محمد بن ابی احمد (سید رضی)، نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتی، قم، مشهور، 1380، ص 351، خطبه 182.
    ص:
    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    اخلاص
    اشاره

    در احادیث، داشتن اخلاص، شرط پذیرفته شدن اعمال انسان، معرفی و بر آن تأکید فراوانی شده است. جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر از تفسیر اخلاص گفت:
    مخلص کسی است که از مردم هیچ نخواهد تا خود بدان دست یابد و هرگاه به آن رسید، خشنود شود [و] اگر چیزی نزدش باقی ماند، آن را به دیگران بخشد؛ زیرا کسی که از مخلوق چیزی نخواهد، به عبودیت برای خداوند متعال اقرار کرده است و چون به نیاز خود دست برسد و خشنود شود، از پروردگار خویش خشنود شده است و خداوند نیز از او خشنود می شود و هرگاه چیزی را که به آن رسیده، به دیگران ببخشد، به مرتبه اعتماد بر معبودش رسیده است.(1)
    به گفته خود شیطان، مخلصان از گزند او ایمن هستند(2) و تا زمانی که اعمالشان برای خداست، حربه های شیطان برای انحراف آنان کارآمد نخواهد بود. خداوند تبارک و تعالی، این تحفه را در دل بندگانی قرار می دهد که دوستشان دارد. اخلاص، تعیین کننده رتبه بندگان و نجات بخش مؤمنان است.

    1- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دراالحدیث، 1386، چ 7، ج 3، ص 377، ح5009.
    2- نک: صص: 82 و 83 .
    ص:12
    به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، انسان مخلص چهار نشانه دارد: «قلبی پاک و سالم دارد، اعضا و جوارحش فرمان پذیرند، خیرش به دیگران می رسد و از اعمال ناشایست، خوددار است(1)اخلاص در عمل، نشان دهنده درستی و صداقت در نیت است. انسان مؤمن، تمام تلاشش این است که رفتار روزانه اش را برای خدا خالص کند. بنده مخلص کسی است که در انجام دادن اموری مثل خدمت به خلق، انتظار قدردانی نداشته باشد، وظایفش را برای جلب رضای معبودش انجام دهد و یقین داشته باشد که فقط خداوند پاداش بندگان را می دهد. خاطرات شهیدان، سرشار از عطر اخلاص است.
    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    شهید محمدابراهیم همت

    شهید بزرگوار، محمدابراهیم همت، پیش از عملیات خیبر، در جمع نیروهای لشکر 27 محمد رسول الله گفت:
    برای اینکه خدا لطفش و رحمتش و آمرزشش شامل حال ما شود، باید اخلاص داشته باشیم. برای اینکه ما اخلاص داشته باشیم، سرمایه می خواهد که ما از همه چیزمان بگذریم، و برای اینکه از همه چیزمان بگذریم، باید شبانه روز دلمان و وجودمان و همه چیزمان با خدا باشد. این قدر پاک باشیم که خدا کلّاً از ما راضی باشد. قدم برمی داریم برای رضای خدا، حرف می زنیم برای رضای خدا، شعار می دهیم برای رضای خدا، می جنگیم برای رضای خدا، همه چی، همه چی باید برای خدا باشد که اگر این طور بود، پیروزیم. چه بکشیم و چه کشته شویم، پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا ندارد.(2)
    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهید عباس بابایی

    یکی از هم رزمان شهید می گوید: «حدود سال های60 _ 61 بود. پایگاه شکاری هشتم، نامه ای از ستاد فرماندهی تهران آمد که خلبانان نمونه را برای دریافت
    ________________________________________
    1- میزان الحکمه، ج 3، ص 377، ح 5010.
    2- مجموعه سی دی های روایت فتح، فاتح خیبر، فیلم زنده عملیات خیبر.
    ص:13
    اتومبیل معرفی کنید. شهید بابایی آن روزها فرمانده پایگاه بود. ایشان نامه را دید و دستور پیگیری داد. اسامی تهیه شد. طبق بررسی های انجام شده، نام بابایی هم در لیست قرار گرفت. اسامی را بردیم پیش شهید بابایی تا نامه و لیست افراد را امضا کند. به محض اینکه نام خودش را دید، خط زد و گفت: «برادر ! این حق بقیه است، نه من!» گفتم: «طبق بررسی های ما، شما خودت بیشترین پرواز را داشتی و امتیازت از همه بالاتر است.» اما او به جای اسم خودش، اسم فرد دیگری را نوشت و لیست را امضا کرد».(1)
    «یک شب هم از اصفهان تا یزد رفتیم برای دیدار شهید آیت الله صدوقی. ایشان خیلی به عباس علاقه داشت. به کسی اطلاع ندادیم، اما وقتی رسیدیم منزل شهید صدوقی، دیدیم ایشان در منزل ایستاده و منتظر ماست. تا ما را دید، جلو آمد و سر عباس را روی سینه اش گذاشت و گفت: «آقای بابایی! منتظرتان بودم.»(2) چند ساعتی در محضر ایشان بودیم. زمان خداحافظی که رسید، شهید صدوقی سوییچ یک سواری پیکان را جلوی عباس گذاشت و گفت: «شنیدم به همه خلبانان پایگاه ماشین دادند و شما نگرفتید؛ این متعلق به شماست.» عباس گفت: «حاج آقا! من احتیاجی ندارم. اگر این را به پایگاه هدیه کنید، آن وقت من بیشتر خوشحال می شوم و می توانم استفاده کنم.» شهید صدوقی دوباره فرمود: «آقای بابایی! پایگاه سهمیه دارد؛ این مال شماست.» این بار عباس با حالت تواضع سرش را پایین انداخت و گفت: «حاج آقا! اگر به پایگاه هدیه بدهید، من خوشحال تر می شوم.» آیت الله صدوقی فرمود: «حالا که اصرار می کنی، چشم. این ماشین را به پایگاه هدیه می کنم».
    ________________________________________
    1- محمد علی صمدی، علمدار آسمان، مشهد، پیام فاطمیون، 1384، چ 1، ص 40.
    2- محمد علی صمدی، علمدار آسمان، مشهد، پیام فاطمیون، 1384، چ 1، ص 40.
    ص:14
    شهید صدوقی علاقه زیادی به عباس بابایی داشت. به گوش خودم شنیدم که فرمود: «بابایی، جوان دوست داشتنی و اهل معنایی است. ای کاش ما هم در کارهایمان این چنین خلوصی داشته باشیم».(1)
    «روزها بود که در منطقه بودیم. اوایل جنگ بود. یک روز عباس آمد پیش من و گفت: «باید رانندگی تانکر یادم بدهی.» گفتم: «چرا؟» گفت: «نیرو کم است، مشکل آب داریم. بچه ها خیلی اذیت می شوند. باید یک کاری کنیم.» منابع آب خراب شده بودند و باید با تانکر از شهر، آب می آوردیم. آن قدر اصرار کرد که بالاخره یاد گرفت. دیگه شده بود. کار هر روزش که بعد از پایان کار اداری و حتی بعد از پرواز، از کابین که بیرون می آمد، می رفت سراغ تانکر آب. آن موقع اگر به کسی می گفتی این راننده تانکر، فرمانده پایگاه هشتم هوایی است، امکان نداشت باور کند».(2)
    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهید محمد بروجردی


    «این شهید بزرگوار، همواره از مصاحبه های مطبوعاتی و دوربین تلویزیونی دوری می کرد و می خواست که از هیاهوها و جنجال ها دور بماند و گمنام باشد. در حالی ... که یکی از بالاترین سمت های جنگ را بر عهده داشت، همیشه اصرار داشت که چرا از من فیلم برداری می کنید، بروید از آن بچه هایی فیلم بگیرید که دلاورانه می جنگند. یک روز هنگام پاک سازی محور بانه _ سردشت، دوربین فیلم برداری یک خبرنگار، به سوی او آمد و شروع کرد به تهیه گزارش. شهید بروجردی نزد وی رفت و در نهایت ادب و احترام از او خواست تا فیلمِ گرفته شده را به او بدهد تا کسی نبیند و در جایی پخش نشود. او همه اعمالش برای خدا بود. برای همین برایش فرقی نمی کرد که به او فرمانده بگویند یا سرباز. هدف او جلب رضایت خدا بود».(3)
    ________________________________________
    1- محمد علی صمدی، علمدار آسمان، مشهد، پیام فاطمیون، 1384، چ 1، ص 40.
    2- محمد علی صمدی، علمدار آسمان، مشهد، پیام فاطمیون، 1384، چ 1، ص 43.
    3- تقی متقی، ما آن شقایقیم، تهران، مرکز چاپ سپاه، 1375، چ 1، ص 92.
    ص:15

    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهید حاج علی اکبر رحمانیان


    مرتضی صادقی، هم رزم شهید می گوید: «از قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله، پیامی به فرماندهی لشکر المهدی عج الله تعالی فرجه الشریف آمده بود که دو نفر را برای انتقال به رده های ارشد فرماندهی در تهران، معرفی کنید. مأمور معرفی، فقط اسم حاج علی اکبر را نوشته بود و داده بود دست فرماندهی. وقتی خبر به حاجی رسید، گفت: «من دوست دارم با بسیجی ها باشم، می خواهم یک جایی باشم که آرام و قرار نداشته باشم. می خواهم پابه پای بسیجی ها بجنگم.» فرماندهی اصرار می کرد که او برود. می گفت: «تنها کسی که لیاقت حضور در تهران و فرماندهی ارشد جنگ را دارد، حاج علی اکبر است»، حاجی وقتی دید ول کن معامله نیست، گفت: «می دانید، من باید خط اول جنگ، پیش نیروها باشم؛ نمی توانم از آن بالا بالاها فرماندهی کنم».
    خلاصه هر کاری کردند، نتوانستند حاجی را راضی کنند.مرد مخلص جنگ، در جبهه دوش به دوش بسیجی ها ماند تا عروج کرد.(1)
    ________________________________________
    1- رضا آبیار، دوقلوهای جنگ، جهرم، پیمان غدیر، 1387، چ 1، ص 117.
    ص:16


    تواضع

    خداوند متعال، یکی از ویژگی های بندگان خاص خود را تواضع معرفی می کند و می فرماید:
    وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَی اْلأَرْضِ هَوْناً وَ إذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً. (فرقان: 63)
    بندگان خداوند رحمان، کسانی هستند که آرام و بی تکبر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان به آنها خطاب می کنند، به ایشان سلام می گویند و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند.
    لقمان حکیم نیز به فرزندش گفت:
    وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمْشِ فی اْلأَرْضِ مَرَحاً إنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. (لقمان: 18)
    [پسرم] با بی اعتنایی از مردم روی مگردان و مغرورانه بر زمین راه مرو؛ که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله، تواضع را وسیله سربلندی و عظمت مقام انسان می داند و می فرماید: «اِنَّ التَّواضُعَ یَزیدُ صاحِبَهُ رِفْعَهً فَ_تَواضَعوا یَرْفَعْکُمُ اللهُ؛ تواضع و فروتنی، وسیله سربلندی و سرافرازی است، تواضع کنید تا خدا مقام شما را بلند گرداند».(1)
    محبوب و مقبول شدن، محصول تواضع است. انسان فروتن، همواره می کوشد خود را نزد خداوند و بندگان او کوچک ببیند. به دیگران سلام
    ________________________________________
    1- ابی جعفر محمد بن یعقوب کلینی رازی، اصول کافی، تهران، منشورات دارالکتب الاسلامیه، 1363، چ 5، ج 2، ص 121، ح 1.
    ص:17
    می کند و به آنها یاری می رساند. مقام و منزلت اجتماعی اش، او را از خدمت باز نمی دارد و مانع گشاده رویی وی نمی شود. چون به وعده خداوند ایمان دارد، به او اعتماد می کند و سخنش را حق می داند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُ اللهُ...؛ هرکس به خاطر خدا تواضع کند، خداوند مقام او را بالا می برد.»(1) تواضع، برگی زرین از دفتر زندگی شهیدان است.

    شهید جواد آخوندی

    «وقتی خبر می رسید که جواد به روستا می آید، همه اهالی ده خوش حال می شدند و به استقبال او می آمدند. سر راهش می ایستادند و گریه می کردند. یک روز که خبر آمدن شهید آخوندی همه جای روستا را گرفته بود، معلم مدرسه، همه بچه ها را جمع کرد و به استقبال جواد رفت و دسته گلی را که در دست داشت، به جواد داد و هم زمان بچه ها فریاد زدند و شعار دادند. جواد هم صورت تک تک بچه ها را بوسید و به معلمشان گفت: «برادر عزیزم! من کوچک تر از آن هستم که این بچه ها را از مدرسه بیرون بیاوری تا به من بگویید فرمانده دلاور. من لیاقت فرماندهی را ندارم، چه برسد به دلاوری! شما با این کارتان چنان چوب محکمی به من زدی که دیگر طاقت بلند شدن ندارم.»
    خیلی برایش سخت بود که کسی در حضورش، ازش تعریف کند، این هم برمی گردد به تواضعی که داشت.(2)

    شهید بابایی


    یکی از دانشجوهای هم دوره شهید بابایی، پیشرفت معنوی و توجه خود به خدا را مدیون رفتار این بزرگوار می داند و می گوید: «درجه من در کلاس از همه بالاتر بود و طبعاً ارشد بودم. چند روزی که از تشکیل کلاس ها گذشت،
    ________________________________________
    1- علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمال، بیروت، منشورات دارالفکر، ج 3، ص 113.
    2- فهیمه محمدزاده، بحر بی ساحل، مشهد، کنگره برادران شهید مشهد و نشر رواق مهر، 1381، چ 1، ص 48.
    ص:18
    دانشجوی تازه واردی آمد که نامش عباس بابایی بود و درجه اش از من بالاتر بود. پس او می بایست ارشد شود. از طرف مسئول دوره ها به من گفتند که چون بابایی درجه اش بالاتر است، باید ارشد باشد. روزی که نظافت، نوبت بابایی بود، پیش او رفتم و به او گفتم که باید ارشد باشی، اما او با خونسردی گفت: «مهم نیست! من هم مثل بقیه دارم کارم را انجام می دهم.» من هم رفتم و جریان را به مسئول گفتم. از سر میزش بلند شد و آمد سر کلاس تا ارشدیت را به عباس تحویل بدهد؛ اما عباس زیر بار نرفت و گفت: «من ترجیح می دهم ایشان ارشد باشد، نه من!» فردای آن روز، رفتم پیش عباس و برای چندمین بار از او خواستم که طبق مقررات، ارشدیت را از من تحویل بگیرد. او هم خیلی متواضع گفت: «آقای دربندسری! از اول این دوره شما ارشد بودی، تا آخر این دوره هم ارشد باش! به کسی هم حرفی نزن».
    خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و همین شد که ارتباطم با عباس بیشتر شود. من نماز و راز و نیاز مرتبی نداشتم. قرآن هم نمی خواندم. همین دوستی، باعث شد هم نماز و نیازم رو به راه شود، هم با تشویق های عباس، شروع به حفظ بعضی آیات کردم».(1)

    شهید دکتر احمد رحیمی

    با اینکه از فرماندهان سپاه خراسان بود، اما کمتر کسی از مسئولیتش در جبهه خبر داشت. همیشه با لباس بسیجی ظاهر می شد. یک روز داخل سنگر فرماندهی، با دیگر فرماندهان از جمله شهید رحیمی بودیم. یکی از بچه های شوخ طبع، لبه چادر را کنار زد و خیلی آمرانه گفت: «این معاونم کجاست؟ بگویید رحیمی بیاید.» آقای رحیمی لبخندزنان اجازه گرفت و از چادر خارج
    ________________________________________
    1- علمدار آسمان، ص 36.
    ص:19
    شد. اگر غریبه ای بود، فکر می کرد ایشان یا مسئولیت ندارد یا واقعاً معاون است. البته مسئولیت هم نداشت. می گفت: «سه ماه در جبهه بودم، با بسیجی زندگی کردم، در این مدت فهمیدم که من حتی بند کفش یک بسیجی هم نیستم! حالا چطور راضی شوم که مسئولیت قبول کنم؟ من آرپی جی زدن را به فرماندهی ترجیح می دهم».(1)
    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13829
    نوشته
    562
    تشکر
    537
    مورد تشکر
    585 در 211
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شهید جواد آخوندی

    «وقتی خبر می رسید که جواد به روستا می آید، همه اهالی ده خوش حال می شدند و به استقبال او می آمدند. سر راهش می ایستادند و گریه می کردند. یک روز که خبر آمدن شهید آخوندی همه جای روستا را گرفته بود، معلم مدرسه، همه بچه ها را جمع کرد و به استقبال جواد رفت و دسته گلی را که در دست داشت، به جواد داد و هم زمان بچه ها فریاد زدند و شعار دادند. جواد هم صورت تک تک بچه ها را بوسید و به معلمشان گفت: «برادر عزیزم! من کوچک تر از آن هستم که این بچه ها را از مدرسه بیرون بیاوری تا به من بگویید فرمانده دلاور. من لیاقت فرماندهی را ندارم، چه برسد به دلاوری! شما با این کارتان چنان چوب محکمی به من زدی که دیگر طاقت بلند شدن ندارم.»
    خیلی برایش سخت بود که کسی در حضورش، ازش تعریف کند، این هم برمی گردد به تواضعی که داشت.(2)
    امضاء


صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi