علی غفوری
جنگ ایران و عراق یکی از معدود جنگهای نیمه دوم قرن بیستم بود که در ان دو نیروی بزرگ هوایی همپای یکدیگر به مدت طولانی جنگیدند.باید قبول کرد که اگرچه در ابتدا نیروی هوایی ایران برتری بی چون و چرا بر حریف عرب خود داشت اما بمرور عراق با در اختیار گرفتن سلاحهای پیشرفته و تربیت اصولی خلبانان خود موفق شد تا نه تها ضعف خود را بپوشاند بلکه حتی حریف ایرانی خود را در لاک دفاعی ببرد.
نیروی هوایی ایران بسیار زودتر از سایر نیروهای کشور وارد عرصه نبرد شد و حتی بعد از پایان رسمی جنگ نیز به برابر دستورها نبرد ادامه داد .سلسله مطالب ضطراب در کابین به وقایع شگفت انگیز این 8 سال می پردازد.خاطرات خلبانانی که از جان خود گذشتند اما از خاک ایران نه.بسیاری از این خاطرات بشکل پراکنده ذکر شده و یا به شکلی مختصر نگارنده در کتاب عقابهای اسمان ایران انها را منتشر کرده است.اما به شخصه معتقدم انگونه که باید نسل جدید ما با این قهرمانان هوایی اشنا نیستند.در حقیقت اصولا جوانان ایرانی ارتباط خوبی با نظامیان حرفه ای و ارتش مدافعان نبرد 8 ساله برقرار نکردند.شاید این مطالب به کاستن از این فاصله کمک کند.تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
در ضمن ترتیب این مطالب بر اساس زمانهای رخ داده نیست.مثلا ممکن است مطالب ابتدایی به سالهای میانی جنگ بازگردد.
فانتوم در صحرا
بهمن 1360 اوج رویارویی های نیروی هوایی ایران و عراق بود.3 ماه قبل از ان با ورود 3 اسکادران میراژاف یک به عراق ،ارتش دشمن به یکی از بهترین جنگنده های نسل سوم که البته مجهز به موشک و رادارهای نسل 4 بود دست یافت که نتیجه ان در اذر ماه همان سال سقوط دو(به یک روایت 3)فروند اف 14 شد.از طرف دیگر برخی برخوردهای دون شان خلبانان سبب شد تا تعداد معدودی خلبان به فکر خیانت بیفتند.خیانتی نابخشودنی که با فرار با جنگنده به خاک کشورهای ثالث رقم می خورد.خلبان حسن منصوری یکی ازاین معدود خلبانان خائن بود که فانتوم ایرانی را به ظهران عربستان برد.با توجه به ارزش این جنگنده که اتفاقا تازه اورهال شده بود یک ماه بعد پایگاه ششم شکاری ماموریت یافت تا این هواپیما را از عربستان بازگرداند.سرهنگ مهدی دادپی فرمانده پایگاه از سرگرد روادگر خواست تا این ماموریت را به یک خلبان شجاع و البته با ساعت پرواز بالا بدهد.روادگر نیز سروان حسن طالب مهر را انتخاب کرد.طالب مهر پای ثابت ماموریتهای "اس ام"(پروازهای عمقی به خاک دشمن) مخفف special mission در سال اول جنگ بود و خوب می دانست چگونه باید در خارج از خاک اصلی کشوریک جنگنده را هدایت کرد.طالب مهر نیز برای این ماموریت نیاز به یک کمک خلبان با تجربه داشت.او نیز کسی را شایسته تر از ستوان یکم عبداله کاشانی فرد ندید.البته این خواسته را نه به شکل دستور بلکه به او پیشنهاد داد و در نهایت قرار شد با هم این ماموریت را انجام دهند.طالب مهر به او گفت :در خاک عربستان باید ابروی کشورمان را بخریم بنابراین بهترین لباسهای فرمت را بپوش.
دو خلبان پس از انجام مراحل ورود به خاک عربستان که دو هفته طول کشید 23 اسفند از طریق دبی وارد خاک عربستان شدند.دو خلبان می دانستند عربستان نه تنها از اینکه ایران با عراق می جنگد با خلبانان ایرانی مشکل دارد بلکه این اواخر روابط کشور با خلل جدی نیز مواجه شده بود بنابراین اصلا بعید نبود که اتفاق ناگواری نیز برای انها رخ دهد.دو خلبان نیمه شب وارد پایگاه ظهران شدند و از سوی یک سروان زمینی ارتش عربستان پذیرایی شدند.رفتار او خوب و دوستانه بود و اتاق خوبی در هتل افسران پایگاه در اختیار انها گذاشت اما با ورود یک سرگرد هوایی پادشاهی عربستان همه چیز تغییر کرد.او با لحنی بسیار گستاخانه به دو خلبان ایرانی گفت :فردا در قالب یک دسته من شما را تا مرز هدایت می کنم .اصلا از من فاصله نگیرید و درست در مسیر حرکت کنید.احتیاج به توجیه روی نقشه نیز نیست و شما از من بعنوان رهبر دسته پیروی می کنید.فرکانس هم عوض نکنید.انگاه درحالیکه سعی می کرد ارم و علائم اف 15 لباس خود را برخ دو خلبان بکشد منتظر سوالات خلبانان نشد و از اتاق خارج شد.
دو خلبان که خسته بودند و حوصله کل کل با این خلبان بی ادب را نداشتند بسرعت به خواب رفتند تا صبح زود به ماموریت خود بپردازند.