صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28

موضوع: آثار اعتقاد به امام زمان(عح)

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تنها راه نجات:


    همان طور که در فصل اول گفته شد، ايمان غير از اسلام است. مسلمان (گوينده شهادتين) از اسلام خويش در دنيا بهره مند مي شود: ارث مي برد، ازدواج مي کند واز حقوق يک مسلمان در جامعه بهره مند است. ولي مومن، يعني آن کس که مطيع ولايت آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم است، علاوه بر اينکه در بهره وري از آثار دنيوي اسلام، با مسلمان برابر است، مزيتي که دارد اين است که از آثار معنوي واخروي ايمان نيز بهره مند است، در حالي که مسلمان غير مومن از آن بهره اي ندارد. وآن عبارت است از: قبول اعمال ونجات اخروي وشفاعت اولياء خدا در عالم آخرت. در حديث شيعه واهل سنت آمده که عمر بن خطاب از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم درباره صحت اين روايت پرسيد که: (من قال: لا إله إلاَّ الله، محمّد رسول الله دخل الجنّة). کسي که به توحيد ونبوت معتقد باشد، اهل بهشت است.
    رسول خدا حديث فوق را تاييد نموده، فرمودند: (نعم، إذا تمسَّک بمحبّة هذا وولايته). آري، بشرط اينکه به محبت علي بن ابي طالب وولايت او متمسک باشد.(8) يعني ولايت آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم در دنيا وآخرت به مانند دژ مستحکمي است که انسان را از عذاب الهي حفظ مي کند(9)، زيرا امام رضا عليه السلام در روايتي از اجداد طاهرينشان از رسول خدا از جبرئيل، از ميکائيل، از اسرافيل، از لوح از قلم نقل نمودند، که خداي تبارک وتعالي فرمود: (ولاية علي بن أبي طالب حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي). ولايت علي بن ابي طالب سنگر من است، هر کس که در اين سنگر وارد شود از عذاب الهي ايمن است.(10) رمز اين سخن اين است که در مراحل مختلف از عالم آخرت، قبل از هر گونه محاسبه وپرسشي، از امر ولايت واعتقاد به امامت ائمه هدي عليهما السلام مي پرسند، وآن کس که پاسخگو نباشد نجات نخواهد يافت.
    ابن حجر عسقلاني _ دانشمند بزرگ اهل سنت _ از يونس بن خباب نقل مي کند که پس از توضيح درباره چگونگي عذاب قبر، گفت: در اينجا مطلبي است که ناصبي ها (دشمنان اهل بيت) آن را پنهان داشته اند! گفتم: آن مطلب چيست؟ گفت: (إنَّه ليسئل في قبره: من وليّک، فإن قال: علي نجي). در عالم قبر درباره امامت مي پرسند، اگر فرد بگويد: امامم علي است نجات پيدا مي کند.(11) در قيامت نيز آن گاه که نامه اعمال را منتشر کنند، عنوان نامه عمل هر کس، موضع او در قبال امر ولايت است.(12) وعبور از پل صراط نيز نيازمند اعتقاد به ولايت بوده، منکر ولايت در جهنم سقوط نموده، پيرو اهل بيت امکان عبور دارد(13) که امام صادق به نقل از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در روايتي که سني وشيعه نقل کرده اند فرمودند: (أثبتکم قدماً علي الصراط أشدّکم حبّاً لأهل بيتي). کسي از شما بر پل صراط ثابت قدم تر است که محبت بيشتري به اهل بيت من دارد.(14) در زيارت جامعه نيز مي خوانيم: (بکم يُسلک إلى الرضوان وعلى من جحد ولايتکم غضب الرحمن) با ولايت شما است که افراد به بهشت مي روند وبر منکرين ولايت شما، خشم خدا خواهد بود. مفسر بزرگ اهل سنت، آلوسي در ذيل آيه: (وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ)(15)، ايشان را از حرکت بازدار، آنها بايد مورد رسيدگي قرار گيرند، درباره موضوع پرسش، اقوالي نقل کرده، آن گاه گويد: (وأولى هذه الأقوال إنَّ السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلاَّ الله ومن أجلّه ولاية علي کرَّم الله وجهه). بالاترين اقوال اينکه: سئوال از عقائد واعمال است ودر راس همه عقائد توحيد، وبرترين اين اعتقادات ولايت علي عليه السلام است.(16)
    به امام باقر عليه السلام خبر رسيد که عکرمه، غلام ابن عباس، که مردي خبيث ودشمن اهل بيت بود، در حال مردن است. فرمودند: اگر قبل از مرگ به او برسم به او مطلبي مي آموزم که به آتش جهنم دچار نشود. اصحاب عرض کردند: (او که مرد) پس آن مطلب را به ما بياموزيد! فرمودند: (والله ما هذا إلاَّ الأمر الذي أنتم عليه). به خدا قسم اين مطلب جز همين اعتقاد به ولايت که شما بر آن هستيد نمي باشد.(17) لذا است که بزرگترين محدث اهل سنت _ بخاري _ از قول رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل کرده است که درباره قيامت فرمودند: (ليردنَّ عليَّ حوضي أقوام فيختلجون فأقول: أصحابي، فيقال: إنَّک لا تدري ما أحدثوا بعدک، فيختلجون).(18) گروههائي از امت اسلام در قيامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شده، ملائکه مانع آمدن آنها مي شوند، من مي گويم: خدايا اصحابم (از رسيدن به من مانع شده اند)، پاسخ گفته مي شود: تو نمي داني پس از مرگ تو آنها چه کرده اند، پس مانع آمدن آنها ونجات آنها مي گردند. يعني اگر فرد، از اصحاب پيامبر نيز باشد وبه راه پيامبر جان فشاني کرده باشد، اگر پيرو ولايت نباشد نجات نخواهد يافت. پس رمز نجات اهل بهشت، ولايت اهل بيت وسر شقاوت اهل جهنم، انکار ولايت اهل بيت است، که امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه: (فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلا جَانٌّ)(19) در روز قيامت، از گناهان (برخي) انسانها وجن ها پرسش نخواهد شد (مورد شفاعت قرار مي گيرند). فرمودند: (والله لا يُرى منکم في النار اثنان، لا والله، ولا واحد). به خدا قسم از شما شيعيان(20) در جهنم دو نفر حتَّى يک نفر هم ديده نمي شود.(21) ونيز فرمودند: (أمَا والله ما هلک من کان قبلکم وما هلک من هلک حتَّى يقوم قائمنا إلاَّ في ترک ولايتنا وجحود حقّنا). به خدا قسم علت هلاکت اقوام قبل از شما واقوام بعد، تا زمان ظهور حضرت مهدي عليه السلام، چيزي جز ترک ولايت ما وانکار حق امامت وخلافت ما نيست.(22)

    بنابراين، راه نجات ما که در عصر غيبت حضرت مهدي عليه السلام قرار گرفته ايم، نيز چيزي جز پناه بردن به ولايت ومحبت وانتظار ظهور حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف نيست. از اين روست که در زيارت آن حضرت، خطاب به آن بزرگوار عرض مي کنيم: (أشهد أنَّ بولايتک تُقبل الأعمال وتزکّى الأفعال وتضاعف الحسنات وتمحى السيّئات، فمن جاء بولايتک واعترف بإمامتک، قبلت أعماله وصدقت أقواله وتضاعفت حسناته ومحيت سيّئاته، ومن عدل عن ولايتک وجهل معرفتک واستبدل بک غيرک کبَّه الله علي منخره في النار ولم يقبل له عملاً ولم يقم له يوم القيامه وزناً) گواهي مي دهم که به ولايت تو (اي امام زمان)، (خدا) اعمال را پذيرفته، افعال را پاکيزه کرده، حسنات را دو برابر نموده، گناهان را پاک مي کند. پس کسي که معتقد به ولايت تو باشد وبه امامت تو اعتراف کند، اعمالش پذيرفته شده، گفتارهايش تصديق شده، حسناتش دو برابر وگناهانش محو خواهد شد وآن کس که از ولايت تو سر باز زند ومعرفت تو را جاهل باشد وبه جاي تو ديگري را به امامت بپذيرد، خداوند او را به صورت در آتش پرتاب مي کند وعمل او را نمي پذيرد، براي سنجش اعمال او ميزاني اقامه نمي کند.
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شرط لازم براي مغفرت حق:
    يکي از جلوه هاي رحمت بيکرانه خداي متعال، مغفرت او است. از اسماء او غفور، غفار، تواب، غافر الذنب وخير الغافرين است که خداوند صد وده بار در قرآن به اين اوصاف، توصيف گرديده است. ولي برخورداري از مغفرت خداوند متعال، شرائطي دارد که مهمترين آنها شرط ايمان است. (يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ). اي قوم ما، دعوت پيامبر را اجابت کرده، به او ايمان آوريد تا خداوند، گناهان شما را ببخشايد وشما را از عذاب دردناک پناه دهد.(23) بدين جهت کساني که از ايمان بهره ندارند، از اين رحمت واسعه الهي بي بهره اند، حتَّى در صورت شفاعت اولياء خدا، آنان، مورد فضل ومغفرت حق قرار نمي گيرند. (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ). اي پيامبر، اگر براي آنان طلب مغفرت نمايي يا اينکه اين کار را نکني، حتَّى اگر هفتاد بار هم براي آنها استغفار کني، خدا هرگز آنان را نمي آمرزد، زيرا آنان به خدا وپيامبرش کافرند.(24) در فصل دوم نيز بيان کرديم که از شرائط لازم ايمان، اعتقاد به ولايت دوازده امام ومحبت آنان وبيزاري از دشمنان آنان است. لذا کسي که از نعمت ولايت اهل بيت ومعرفت امام زمان عليه السلام برخوردار نيست، از رحمت حق در عالم آخرت وشفاعت اولياء خدا بي بهره خواهد بود. امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه: (وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى). بدرستي که من بسيار آمرزنده ام کسي را که توبه کند، ايمان داشته باشد وعمل نيکو انجام دهد آن گاه به هدايت رهنمود گردد.(25) فرمودند: آيا نديدي که خداوند چگونه (مغفرت خويش را به ولايت ما) مشروط کرده است؟ زيرا توبه وايمان وعمل صالح سودي ندارند، مگر اينکه فرد هدايت شود. بخدا قسم اگر فرد، در راه بندگي تلاش فراوان نيز کند، اعمال او پذيرفته نمي شود مگر اينکه هدايت شده باشد. راوي گويد: عرض کردم: قربانت شوم، بسوي چه کسي هدايت شده باشد؟ فرمودند: بسوي ما.(26)
    بدين روي براي رحمت حق ومغفرت او وشفاعت اوليائش در مواقف سهمگين عالم آخرت، راهي جز ولايت آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم ودر زمان ما، محبت ومعرفت امام زمان عليه السلام وانتظار ظهور آن حضرت وجود ندارد. رسول خد صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (حبّي وحبّ أهل بيتي نافع في سبعة مواطن أهوالهنَّ عظيمة: عند الوفاة، وفي القبر، وعند النشور، وعند الکتاب، وعند الحساب، وعند الميزان، وعند الصراط). حب من واهل بيت من در هفت جايگاه که بشدت هراسناک مي باشند، سودمند است: در لحظه مرگ ودر داخل قبر ودر حشر ونشر وبهنگام (دادن) نامه اعمال ودر زمان محاسبه اعمال ودر موقف سنجش اعمال ودر (گذر) از پل صراط.(27) اين مطلب، فقط در آثار ما شيعيان نيامده، کتب اهل سنت نيز بدان اقرار دارند. در روايتي که آنان از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل کرده اند، آمده است: (معرفة آل محمّد براءة من النار، وحبّ آل محمّد جواز على الصراط، والولاية لآل محمّد أمان من العذاب). معرفت آل محمد شرط دوري از آتش جهنم است ودوستي آل محمد لازمه عبور از صراط است وولايت آل محمد باعث محفوظ بودن از عداب الهي است.(28)
    محبت اهل بيت عليهم السلام آن چنان رحمت الهي را بر انسان سرازير مي کند که حتَّى اگر غير مسلماني يافت شود که محب اهل بيت باشد، گر چه به علت عدم ايمان به ديگر مباني دين، راهي به بهشت برين الهي ندارد، ولي با محبت اهل بيت، از عداب الهي در جهنم مصون خواهد ماند. ابن عباس گويد: مردي يهودي بشدت به حضرت علي عليه السلام علاقه داشت، ولي قبل از اينکه مسلمان شود مرد. بعد از مرگ او، خداي بزرگ فرمود: اما او را از بهشت من بهره اي نيست، ولي اي آتش او را بي قرار مکن.(29) ولي دنيا، دار حجاب است وبسياري از اين حقائق بر حواس ما پوشيده است. حقيقت اينست که ما در لحظه چشم بستن از دنيا وچشم گشودن به حقائق عالم آخرت است که بزرگي نعمت ولايت واهميت آن را در مي يابيم. امام صادق عليه السلام پس از آنکه لازمه ايمان را معرفت امام زمان عليه السلام معرفي کردند، به بيان آثار اخروي اين معرفت پرداخته، فرمودند: (وأحوج ما يکون أحدکم إلى معرفته إذا بلغت نفسه هيهنا _ وأهوى بيده إلى صدره _). در لحظه مرگ آن هنگام که جان شما به سينه برسد، بيش از هر زمان ديگر به معرفت امام نيازمنديد.(30) پس چه بهتر که تا نفس باقي است، در مسير ولايت اهل بيت بکوشيم وبا امام زمان عليه السلام آشنا شويم. وشيريني محبت آن بزرگوار وپدران گرامش را در قلب خويش احساس نماييم تا شايد مورد لطف ورحمت ومغفرت حق قرار گيريم.
    هدايت الهي:
    در منطق قرآن، حيات وزندگي، در آثار ظاهري آن از قبيل تنفس وحرکت و... نيست، بلکه در نور ايمان وشناخت خدا وپيامبر واعتقاد به معاد ودين مي باشد. به همين دليل قرآن کريم، منکرين حقائق ديني را مرده وناشنوا وساکنان ظلمت قلمداد مي نمايد ومي فرمايد: (وَما يَسْتَوِي الأَْعْمى وَالْبَصِيرُ * وَلاَ الظُّلُماتُ وَلاَ النُّورُ * وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ * وَما يَسْتَوِي الأَْحْياءُ وَلاَ الأَْمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ). نه کور وبينا مساوي اند ونه تاريکيها با نور، ونه سايه وگرما ونه زندگان با مردگان، بدرستي که خداوند هر که را بخواهد شنوا مي کند ولي تو نمي تواني ساکنان قبرها را شنوا کني.(31) بدين جهت، فرزند مومني که به تقدير خدا از خانواده اي کافر متولد شده است، مصداق: (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ)(32) است. يعني او زنده اي است که از مرده يعني از کافر وبي دين بيرون آمده است.(33) لذا است که در روايات اهل بيت عليهم السلام، حيات حقيقي زمين، در ظهور امام زمان حضرت مهدي عليه السلام وگسترش حکومت آن حضرت بر سر تا سر زمين قلمداد شده است. قرآن کريم مي فرمايد: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الأَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها). بدانيد که خداوند زمين را بعد از مرگش زنده خواهد گردانيد.(34) امام باقر عليه السلام درباره آيه فوق فرموده اند: (يحييها الله عزَّ وجلَّ بالقائم عليه السلام بعد موتها، بموتها: کفر أهلها والکافر ميّت). خداي بزرگ، زمين را بعد از مرگش به حضرت مهدي عليه السلام زنده مي دارد. مرگ زمين، کفر ساکنان آن بوده وکافر مرده است.(35)
    با توجه به آنچه در فصول گذشته آمد، تنها کساني که به هدايت الهي، خلفاء رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را شناخته، پيرو آن بزرگواران مي باشند، از نظر قرآن حيات داشته، منحرفين از طريق ولايت به مردگان مي مانند، زيرا قرآن کريم مي فرمايد: (أَوَمَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها). آيا کسي که مرده بود وما او را زنده گردانيديم وبراي او نوري قرار داديم که با آن نور در ميان مردم حرکت مي کند، مانند کسي است که در تاريکي ها بوده از آن خارج نمي گردد؟(36) وحضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه فوق فرمودند: (الميّت الذي لا يعرف هذا الشأن). مرده کسي است که به خلافت اهل بيت معتقد نيست.(37) بنابراين، نوري که خداوند به وسيله آن، مردگان را زنده مي گرداند، امامت امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام وديگر فرزندان مطهر آن حضرت مي باشد.(38) پس ولايت آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم زنده کننده انسان بوده، انسان را از مرگ حقيقي نجات مي بخشد. امام صادق عليه السلام منظور از حيات در آيه شريفه زير را ولايت معرفي نمودند: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ).(39) بنابراين، معناي آيه بنابر تفسير آن حضرت اينگونه خواهد بود: اي افراد مومن، سخن خدا ورسول را اجابت کنيد آن زمان که پيامبر شما را به سوي ولايت علي بن ابي طالب که با آن زنده خواهيد شد، مي خواند.(40)
    بدين جهت آن کساني که از اين دعوت پيامبر، يعني امر او به تبعيت از ولايت وامامت حضرت اميرالمومنين عليه السلام اطاعت ننموده، به ولايت اهل بيت پشت کردند، از نور هدايتي که با قبول توحيد ونبوت، تا قبل از اين بر حيات آنان سيطره داشت بيرون رفته، در ظلمات گمراهي غرق شده، همراه با رهبران طاغوتي خويش در عذاب الهي جايگير خواهند شد. سند ما روايت ارجمندي است که در ذيل آيه زير نقل گرديده است. خداي متعال مي فرمايد: (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ). خدا سرپرست افراد با ايمان بوده آنان را از تاريکيها به سوي نور هدايت مي کند. وکساني که کافرند، تحت سرپرستي طغيانگرها هستند که اين رهبران طاغوتي، آنان را از نور به سوي تاريکي بيرون مي برند. اينان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود.(41) هنگاميکه عبدالله بن ابي يعفور در محضر امام صادق عليه السلام از حسن اخلاقي برخي مخالفين ولايت، وکج رفتاري پيروان اهل بيت ابراز شگفتي نمود، امام صادق عليه السلام غضبناک شده، با سخنان زير، ديد ظاهر بين او را اصلاح نموده، معيار درست ارزيابي را ابراز فرمودند: کسي که با پيروي از رهبري پيشوايي ظالم که خدا او را منصوب ننموده، خدا را بندگي کند، دين ندارد، وبر آن کس که به ولايت امام عادلي که از طرف خدا مي باشد معتقداست، سرزنشي نخواهد بود.
    يعني قبل از اينکه به رفتار اين دو گروه بنگري، بايد عقيده آنها را بسنجي وملاک ومعيار اصلي، اعتقاد درست بوده، در مرحله بعد، عمل قرار دارد. آنگاه امام عليه السلام، در توضيح مطلب فوق، به آيه شريفه استناد نموده، فرمودند: خدا سرپرست افراد با ايمان بوده، آنها را از تاريکيها به سوي نور هدايت مي کند. يعني آنان را از تاريکي گناهان به سوي نور توبه ومغفرت رهنمايي مي کند زيرا آنان پيرو ولايت پيشوايان عادلي هستند که خدا آنان را منصوب فرموده است. سپس سخن را به قسمت ديگر آيه معطوف داشته، اينگونه دنبال کردند: وکساني که کافرند تحت سرپرستي طغيانگر هستند که اين رهبران طاغوتي انان را از نور به سوي تاريکي ها بيرون مي برند. زيرا آنان، بر نور اسلام بودند، ولي هنگامي که از ولايت پيشوايان ظالمي که از جانب خداي بزرگ نبودند پيروي نمودند، با اين اعتقاد، از نور اسلام به سوي تاريکي کفر بيرون رفتند، پس خداوند، آتش جهنم را همراه با کفار بر آنان واجب ساخت، پس آنان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود.(42) پس اگر ما طالب حيات واقعي وهدايت الهي هستيم، در زمان حاضر، راهي جز توسل به ذيل ولايت امام زمان عليه السلام ومعرفت آن حضرت وپيوند قلبي با آن حضرت ندارد. زيرا قرآن دستور مي دهد: (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ). پس بخدا وپيامبرش وبه نوري که نازل کرديم ايمان آوريد که خدا به آنچه شما انجام مي دهيد، آگاه است.(43) امام باقر عليه السلام در ذيل آيه فوق، منظور از عبارت نوري که نازل کرديم، را نور ائمه عليهم السلام در همه اعصار دانسته اند.(44) پس آن نور الهي که مردم اين زمان مامور به ايمان به او هستند ودر پي اعتقاد به او، هدايت يافته وزنده خواهند شد، امام زمان حضرت مهدي عليه السلام مي باشد.
    پاورقى:‌



    (1)بحار 27: 129/ ح 19، در زيارت عاشورا نيز ما با ولايت سيد الشهداء وبرائت از دشمنان آن حضرت به نزد خدا واهل بيت عليهم السلام تقرب جسته مي گوييم: (يا أبا عبد الله إنّي أتقرَّب إلى الله و... بموالاتک وبالبرائة ممَّن أسس أساس ذلک).
    (2)سوره طه: 115.
    (3)بصائر الدرجات: 70/ ح 2؛ کافي 2: 8/ ح 1.
    (4)بصائر الدرجات: 68.
    (5)سوره غافر: 7.
    (6)بحار 68: 78/ ح 139.
    (7)محاسن: 165/ ح 121.
    (8)امالي شيخ طوسي 1: 288؛ صحيح مسلم 1: باب من لقي الله تعالى بالإيمان.
    (9)روايات اين باب بسيار فراوان است، بعنوان نمونه مرحوم علامه مجلسي در کتاب ارجمند بحار الانوار جلد 68/ باب 18 باب الصفح عن الشيعه، 97 روايت در اين زمينه نقل نموده است.
    (10)عيون اخبار الرضا عليه السلام 2: 136.
    (11)تهذيب التهذيب/ ابن حجر 11: 439.
    (12)اين مطلب در روايات سني وشيعه آمده است، بعنوان نمونه: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (عنوان صحيفة المؤمن حبّ علي بن أبي طالب). تاريخ بغداد/ خطيب بغدادي 4: 410.
    (13)مضمون حديثي از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در کتب اهل سنت وشيعه بعنوان مثال: المناقب ابن مغازلي شافعي: 242/ ح 289.
    (14)فضائل الشيعه/ شيخ صدوق: 5.
    (15)سوره صافات: 24.
    (16)تفسير روح البيان 23: 74.
    (17)محاسن: 149 و639؛ بحار 68: 119/ ح 48.
    (18)تيسير الوصول/ ابن ربيع 3: 168.
    (19)سوره الرحمن: 39.
    (20)ناگفته نماند نجات پيروان اهل بيت از عذاب الهي، به معناي انکار مواعيد الهي در عذاب گناهکاران نيست، بلکه پس از اينکه گناه شيعه را به بلاياي دنيا يا سختي مرگ وعذاب قبر وديگر عرصات عالم آخرت پاک کردند، به شفاعت اهل بيت نجات مي يابد رجوع کنيد به فصل 14 همين نوشتار.
    (21)بحار 68: 144/ ح 91.
    (22)کافي 1: 426/ ح 74.
    (23)سوره احقاف: 31.
    (24)سوره توبه: 80 .
    (25)سوره طه: 82 .
    (26)تفسير قمي: 420؛ وسائل الشيعه 1: 96/ ح 19.
    (27)خصال 2: 12؛ بحار 27: 158/ ح 3.
    (28)الغدير 2: 324، به نقل از الصواعق المحرقة/ ابن حجر: 139.
    (29)بحار 39: 258.
    (30)کافي 2: 21/ ح 9.
    (31)سوره فاطر: 19 - 22.

    (32)سوره روم: 19.
    (33)تفسير الميزان 16: 162/ طبع بيروت.
    (34)سوره حديد: 17.
    (35)کمال الدين: 668/ ح 13.
    (36)سوره انعام: 122.
    (37)تفسير عياشي 1: 375 و376/ ح 89 و90.
    (38)همان مدرک.
    (39)سوره انفال: 25.
    (40)تفسير صافي 1: 655.
    (41)سوره بقره: 257.
    (42)کافي 1: 375 و376/ ح 3؛ الغيبه نعماني: 132 و133/ ح 14.
    (43)سوره تغابن: 8 .
    (44)کافي 1: 194/ ح 1.
    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هدايت الهي:


    در منطق قرآن، حيات وزندگي، در آثار ظاهري آن از قبيل تنفس وحرکت و... نيست، بلکه در نور ايمان وشناخت خدا وپيامبر واعتقاد به معاد ودين مي باشد. به همين دليل قرآن کريم، منکرين حقائق ديني را مرده وناشنوا وساکنان ظلمت قلمداد مي نمايد ومي فرمايد: (وَما يَسْتَوِي الأَْعْمى وَالْبَصِيرُ * وَلاَ الظُّلُماتُ وَلاَ النُّورُ * وَلاَ الظِّلُّ وَلاَ الْحَرُورُ * وَما يَسْتَوِي الأَْحْياءُ وَلاَ الأَْمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ). نه کور وبينا مساوي اند ونه تاريکيها با نور، ونه سايه وگرما ونه زندگان با مردگان، بدرستي که خداوند هر که را بخواهد شنوا مي کند ولي تو نمي تواني ساکنان قبرها را شنوا کني.(31) بدين جهت، فرزند مومني که به تقدير خدا از خانواده اي کافر متولد شده است، مصداق: (يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ)(32) است. يعني او زنده اي است که از مرده يعني از کافر وبي دين بيرون آمده است.(33) لذا است که در روايات اهل بيت عليهم السلام، حيات حقيقي زمين، در ظهور امام زمان حضرت مهدي عليه السلام وگسترش حکومت آن حضرت بر سر تا سر زمين قلمداد شده است. قرآن کريم مي فرمايد: (اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الأَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها). بدانيد که خداوند زمين را بعد از مرگش زنده خواهد گردانيد.(34) امام باقر عليه السلام درباره آيه فوق فرموده اند: (يحييها الله عزَّ وجلَّ بالقائم عليه السلام بعد موتها، بموتها: کفر أهلها والکافر ميّت). خداي بزرگ، زمين را بعد از مرگش به حضرت مهدي عليه السلام زنده مي دارد. مرگ زمين، کفر ساکنان آن بوده وکافر مرده است.(35)
    با توجه به آنچه در فصول گذشته آمد، تنها کساني که به هدايت الهي، خلفاء رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم را شناخته، پيرو آن بزرگواران مي باشند، از نظر قرآن حيات داشته، منحرفين از طريق ولايت به مردگان مي مانند، زيرا قرآن کريم مي فرمايد: (أَوَمَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها). آيا کسي که مرده بود وما او را زنده گردانيديم وبراي او نوري قرار داديم که با آن نور در ميان مردم حرکت مي کند، مانند کسي است که در تاريکي ها بوده از آن خارج نمي گردد؟(36) وحضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه فوق فرمودند: (الميّت الذي لا يعرف هذا الشأن). مرده کسي است که به خلافت اهل بيت معتقد نيست.(37) بنابراين، نوري که خداوند به وسيله آن، مردگان را زنده مي گرداند، امامت امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام وديگر فرزندان مطهر آن حضرت مي باشد.(38) پس ولايت آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم زنده کننده انسان بوده، انسان را از مرگ حقيقي نجات مي بخشد. امام صادق عليه السلام منظور از حيات در آيه شريفه زير را ولايت معرفي نمودند: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ).(39) بنابراين، معناي آيه بنابر تفسير آن حضرت اينگونه خواهد بود: اي افراد مومن، سخن خدا ورسول را اجابت کنيد آن زمان که پيامبر شما را به سوي ولايت علي بن ابي طالب که با آن زنده خواهيد شد، مي خواند.(40)
    بدين جهت آن کساني که از اين دعوت پيامبر، يعني امر او به تبعيت از ولايت وامامت حضرت اميرالمومنين عليه السلام اطاعت ننموده، به ولايت اهل بيت پشت کردند، از نور هدايتي که با قبول توحيد ونبوت، تا قبل از اين بر حيات آنان سيطره داشت بيرون رفته، در ظلمات گمراهي غرق شده، همراه با رهبران طاغوتي خويش در عذاب الهي جايگير خواهند شد. سند ما روايت ارجمندي است که در ذيل آيه زير نقل گرديده است. خداي متعال مي فرمايد: (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ). خدا سرپرست افراد با ايمان بوده آنان را از تاريکيها به سوي نور هدايت مي کند. وکساني که کافرند، تحت سرپرستي طغيانگرها هستند که اين رهبران طاغوتي، آنان را از نور به سوي تاريکي بيرون مي برند. اينان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود.(41) هنگاميکه عبدالله بن ابي يعفور در محضر امام صادق عليه السلام از حسن اخلاقي برخي مخالفين ولايت، وکج رفتاري پيروان اهل بيت ابراز شگفتي نمود، امام صادق عليه السلام غضبناک شده، با سخنان زير، ديد ظاهر بين او را اصلاح نموده، معيار درست ارزيابي را ابراز فرمودند: کسي که با پيروي از رهبري پيشوايي ظالم که خدا او را منصوب ننموده، خدا را بندگي کند، دين ندارد، وبر آن کس که به ولايت امام عادلي که از طرف خدا مي باشد معتقداست، سرزنشي نخواهد بود.
    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    يعني قبل از اينکه به رفتار اين دو گروه بنگري، بايد عقيده آنها را بسنجي وملاک ومعيار اصلي، اعتقاد درست بوده، در مرحله بعد، عمل قرار دارد. آنگاه امام عليه السلام، در توضيح مطلب فوق، به آيه شريفه استناد نموده، فرمودند: خدا سرپرست افراد با ايمان بوده، آنها را از تاريکيها به سوي نور هدايت مي کند. يعني آنان را از تاريکي گناهان به سوي نور توبه ومغفرت رهنمايي مي کند زيرا آنان پيرو ولايت پيشوايان عادلي هستند که خدا آنان را منصوب فرموده است. سپس سخن را به قسمت ديگر آيه معطوف داشته، اينگونه دنبال کردند: وکساني که کافرند تحت سرپرستي طغيانگر هستند که اين رهبران طاغوتي انان را از نور به سوي تاريکي ها بيرون مي برند. زيرا آنان، بر نور اسلام بودند، ولي هنگامي که از ولايت پيشوايان ظالمي که از جانب خداي بزرگ نبودند پيروي نمودند، با اين اعتقاد، از نور اسلام به سوي تاريکي کفر بيرون رفتند، پس خداوند، آتش جهنم را همراه با کفار بر آنان واجب ساخت، پس آنان اصحاب آتشند که در آن جاودانه خواهند بود.(42) پس اگر ما طالب حيات واقعي وهدايت الهي هستيم، در زمان حاضر، راهي جز توسل به ذيل ولايت امام زمان عليه السلام ومعرفت آن حضرت وپيوند قلبي با آن حضرت ندارد. زيرا قرآن دستور مي دهد: (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ). پس بخدا وپيامبرش وبه نوري که نازل کرديم ايمان آوريد که خدا به آنچه شما انجام مي دهيد، آگاه است.(43) امام باقر عليه السلام در ذيل آيه فوق، منظور از عبارت نوري که نازل کرديم، را نور ائمه عليهم السلام در همه اعصار دانسته اند.(44) پس آن نور الهي که مردم اين زمان مامور به ايمان به او هستند ودر پي اعتقاد به او، هدايت يافته وزنده خواهند شد، امام زمان حضرت مهدي عليه السلام مي باشد.
    پاورقى:‌



    (1)بحار 27: 129/ ح 19، در زيارت عاشورا نيز ما با ولايت سيد الشهداء وبرائت از دشمنان آن حضرت به نزد خدا واهل بيت عليهم السلام تقرب جسته مي گوييم: (يا أبا عبد الله إنّي أتقرَّب إلى الله و... بموالاتک وبالبرائة ممَّن أسس أساس ذلک).
    (2)سوره طه: 115.
    (3)بصائر الدرجات: 70/ ح 2؛ کافي 2: 8/ ح 1.
    (4)بصائر الدرجات: 68.
    (5)سوره غافر: 7.
    (6)بحار 68: 78/ ح 139.
    (7)محاسن: 165/ ح 121.
    (8)امالي شيخ طوسي 1: 288؛ صحيح مسلم 1: باب من لقي الله تعالى بالإيمان.
    (9)روايات اين باب بسيار فراوان است، بعنوان نمونه مرحوم علامه مجلسي در کتاب ارجمند بحار الانوار جلد 68/ باب 18 باب الصفح عن الشيعه، 97 روايت در اين زمينه نقل نموده است.
    (10)عيون اخبار الرضا عليه السلام 2: 136.
    (11)تهذيب التهذيب/ ابن حجر 11: 439.
    (12)اين مطلب در روايات سني وشيعه آمده است، بعنوان نمونه: رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (عنوان صحيفة المؤمن حبّ علي بن أبي طالب). تاريخ بغداد/ خطيب بغدادي 4: 410.
    (13)مضمون حديثي از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در کتب اهل سنت وشيعه بعنوان مثال: المناقب ابن مغازلي شافعي: 242/ ح 289.
    (14)فضائل الشيعه/ شيخ صدوق: 5.
    (15)سوره صافات: 24.
    (16)تفسير روح البيان 23: 74.
    (17)محاسن: 149 و639؛ بحار 68: 119/ ح 48.
    (18)تيسير الوصول/ ابن ربيع 3: 168.
    (19)سوره الرحمن: 39.
    (20)ناگفته نماند نجات پيروان اهل بيت از عذاب الهي، به معناي انکار مواعيد الهي در عذاب گناهکاران نيست، بلکه پس از اينکه گناه شيعه را به بلاياي دنيا يا سختي مرگ وعذاب قبر وديگر عرصات عالم آخرت پاک کردند، به شفاعت اهل بيت نجات مي يابد رجوع کنيد به فصل 14 همين نوشتار.
    (21)بحار 68: 144/ ح 91.
    (22)کافي 1: 426/ ح 74.
    (23)سوره احقاف: 31.
    (24)سوره توبه: 80 .
    (25)سوره طه: 82 .
    (26)تفسير قمي: 420؛ وسائل الشيعه 1: 96/ ح 19.
    (27)خصال 2: 12؛ بحار 27: 158/ ح 3.
    (28)الغدير 2: 324، به نقل از الصواعق المحرقة/ ابن حجر: 139.
    (29)بحار 39: 258.
    (30)کافي 2: 21/ ح 9.
    (31)سوره فاطر: 19 - 22.

    (32)سوره روم: 19.
    (33)تفسير الميزان 16: 162/ طبع بيروت.
    (34)سوره حديد: 17.
    (35)کمال الدين: 668/ ح 13.
    (36)سوره انعام: 122.
    (37)تفسير عياشي 1: 375 و376/ ح 89 و90.
    (38)همان مدرک.
    (39)سوره انفال: 25.
    (40)تفسير صافي 1: 655.
    (41)سوره بقره: 257.
    (42)کافي 1: 375 و376/ ح 3؛ الغيبه نعماني: 132 و133/ ح 14.
    (43)سوره تغابن: 8 .
    (44)کافي 1: 194/ ح 1.
    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    برترين نعمت خداوند:
    خداوند متعال نعمتهاي فراواني به بشر ارزاني داشته است که قابل شمارش نيست. (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها).(1) اگر نعمتهاي خدا را بشماريد، به عدد در نمي آيد. از ميان اين نعمتهاي بي شمار، برخي نعم مادي ودنيوي است که خداوند به اقتضاي رحمانيت خويش به مومن وکافر عطا فرموده، وبرخي ديگر نعمتهاي معنوي واخروي هستند که راهنماي انسان بسوي سعادت ابدي مي باشند. خداوند اين نعمتها را به اقتضاي رحيميت خويش، صرف به مومنان عطا فرموده است.
    از برترين اين نعمتهاي معنوي، نعمت ولايت واطاعت ومحبت اهل بيت عليهم السلام است. امام صادق عليه السلام فرمودند: (إنَّ الله يعطي الدنيا لمن يحبّه ويبغض ولا يعطي هذا الأمر إلاَّ أهل صفوته).(2) خداوند نعمتهاي دنيا را به مومن وکافر مي دهد، ولي نعمت ولايت را جز به برگزيدگان از مخلوقاتش عطا نمي کند. اين نعمت، خير دنيا وآخرت است زيرا که راه صحيح زيستن در دنيا را به انسان آموخته، دستگير انسان در عرصات سهمگين عالم آخرت خواهد بود. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (من رزقه الله حبّ الأئمّة من أهل بيتي فقد أصاب خير الدنيا والآخرة). کسي که خداوند حب اهل بيت را به او اعطا کرد باشد، خير دنيا وآخرت به او رسيده است.(3) اين محبت، از جواهرات دنيوي بسيار گرامي تر وارزشمندتر است،(4) زيرا که تنها وسيله رسيدن به قرب حق متعال بوده، خير کثير، مي باشد.
    امام صادق عليه السلام لفظ حکمت در آيه شريفه (وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً)(5) را به اطاعت از دستورات الهي ومعرفت امام معنا فرموده اند(6) که بر اين اساس، مفهوم آيه چنين خواهد بود: کسي را که طاعت خدا ومعرفت امام زمان عطا کرده باشند، به او خير زيادي رسيده است. معرفت امام زمان وولايت اهل بيت عليهم السلام برترين نعمتهاي الهي است ودر ميان نعمتهاي الهي نعمتي برتر از آن يافت نمي شود.
    امام صادق عليه السلام در ذيل آيه شريفه: (فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ). نعمتهاي خدا را ياد کنيد شايد که رستگار گرديد.(7) فرمودند: (هي أعظم نعم الله علي خلقه وهو ولايتنا). منظور از آلاء خدا برترين نعمتهاي خداوند بر آفريدگان مي باشند که همان ولايت ما است.(8) نعمت ولايت همان نعمتي است که خداوند آن را در روز غدير بر همه مسلمانها به حد اتمام رسانيد وفرمود: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِْسْلامَ دِيناً).(9) امروز دين شما را (به ولايت علي بن ابي طالب) کامل کرده، نعمت را (به معرفي ولايت او) بر شما به اتمام رسانيدم وبه اين اسلام به عنوان دين براي شما خشنود گشتم. اين همان نعمتي است که روز قيامت مورد پرسش قرار خواهد گرفت. خداوند متعال مي فرمايد: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ).(10) آنگاه در آن روز از آن نعمت حتما پرسش خواهند شد.
    امام صادق عليه السلام درباره آيه فوق فرمودند: (والله ما هو الطعام والشراب ولكن ولايتنا أهل البيت). به خدا قسم نعمت مورد پرسش، غذا ونوشيدنيها نيستند. بلکه ولايت ما اهل بيت است که مورد پرسش قرار مي گيرد.(11) اين مطلب در رويات اهل سنت نيز نقل شده است، محدث بزرگ اهل سنت _ جلال الدين سيوطي _ در اين زمينه از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل نموده است که فرمودند: (لا يزول قدما عبد يوم القيامة حتَّى يُسئل عن أربع: عن عمره فيما أفناه، وعن جسده فيما أبلاه، وعن ماله فيما أنفقه ومن أين اکتسبه، وعن حبّنا أهل البيت). گامهاي فرد در روز قيامت حرکت نمي کند تا اينکه از چهار چيز از او پرسش شود: از عمرش که آن را در هيچ راهي مصرف کرده، از بدنش که آن را در چه راهي به زحمت انداخته، واز مالش که آن را چگونه خرج واز کجا کسب کرده، واز محبت ما اهل بيت.(12)
    حال که ولايت واعتقاد به اهل بيت ومحبت آنها وپيوند با آنان، برترين نعمتي است که خدا به ما عطا کرده است، در مواقع دعا ودر مظان استجابت، اين نعمت عظيم را بايد از خدا تقاضا کرد، چرا که اين گوهر الهي را به هر کسي عطا نکرده ودر هر مکاني قرار نداده اند، پس بايد دست استغاثه به درگاه حق بلند کرد واز او تقاضا نمود که: (اللّهمّ ولا تسلبنا اليقين لطول الأمد في غيبته وانقطاع خبره عنّا ولا تنسنا ذکره وانتظاره والإيمان به وقوّة اليقين في ظهوره والدعاء له والصلاة عليه...) خدايا در طول زمان غيبت وبي خبري ما از امامان، يقين را از ما سلب مکن، وياد وانتظار او وايمان به او واعتقاد راسخ به ظهور او وتوفيق دعا وصلوات براي او را از ما مگير.(13)
    در معرفت امام زمان:
    همانطور که اعتقاد به توحيد ونبوت ومعاد، بدون ايمان به ولايت امير المومنين عليه السلام وبرائت از غاصبين حق خلافت ارزشي ندارد، وبه همانگونه که نماز وحج وديگر عبادات، بدون ولايت اهل بيت عليهم السلام پشيزي نمي ارزد، همه اين اعتقادات وعبادات اگر انجام شود وانسان به ولايت اهل بيت نيز ايمان داشته باشد ولي امام زمان خويش را نشناسد، از هيچ يک از معتقدات خود، حتَّى از ولايت ائمه قبل نيز بهره مند نخواهد گرديد. بهترين سند بر ادعاي فوق، روايت مشهوري است که اهل سنت وشيعه آن را نقل نموده وبر آن اعتماد کرده اند وآن اينکه پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية).(14) کسي که بميرد وامام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. منظور از جاهليت در اين روايت، ايام کفر وضلالت قبل از اسلام است. بنابراين معناي حديث چنين خواهد شد: اگر مسلماني _ يعني کسي که توحيد ونبوت وقرآن وقيامت وديگر مباني دين را پذيرفته وبه واجبات دين اهتمام نموده است _ بميرد وامام معصوم زمان خويش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده، دين او همان کفر وضلالت کفار ومشرکين قبل از اسلام تلقي خواهد شد واز اسلام، توحيد، نبوت، تقوي وعبادت خود نفعي نخواهد برد.
    لفظ جاهليت، در اين نقل از حديث، توصيف روشن تري يافته است. راوي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند: من مات ولا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية؟ کسي که بميرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است؟ فرمودند: آري، عرض کردم: اين جاهليت به معني جاهليت ايام ناداني قبل اسلام است، يا منظور جاهليت عدم آشنايي با امام مي باشد؟ يعني آيا جاهليت چنين کسي در همه زمينه ها ومطلق بوده ويا در محدوده خاص امامت بوده، به ديگر محدوده هاي دين لطمه نمي زند؟ امام فرمودند: (جاهلية کفر ونفاق وضلال)(15) جاهليت او از سنخ جاهليت کفار، منافقين وگمراهان است. يعني جاهليت مطلق بوده، گمراهي از امامت مساوي با گمراهي در تمامي مباني دين خواهد بود.(16) پس علاوه بر معرفت اصل ولايت وشناخت حق اهل بيت عليهم السلام، ما موظف به معرفت واطاعت وتسليم در برابر امام زمانمان عليه السلام نيز هستيم ومعرفت ولايت، ما را بي نياز از معرفت آن حضرت نخواهد کرد. محمد بن تمام گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: فلان کس از دوستان شما اهل بيت است... ولي او به ولايت امير المومنين عليه السلام ايمان داشته، اوصياء آن حضرت را نمي شناسد. امام فرمودند: او گمراه است، او مانند کسي است که به نبوت عيسي اقرار کرده نبوت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را انکار کند يا نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را پذيرفته ونبوت عيسي را انکار نمايد. ما بخدا پناه مي بريم از کسي که حجتي از حجج الهي را انکار نمايد.(17)

    فرد ديگري نيز از امام صادق عليه السلام مي پرسد: کسي که به ائمه قبل معرفت داشته، فقط امام زمان خويش را نمي شناسد، آيا چنين کسي مومن است؟ فرمودند: خير.(18) راوي از امام صادق عليه السلام پرسيد: فردي است که به ولايت شما قائل بوده از دشمن شما بيزار است، حلال وحرام شما را مراعات مي کند ومعتقد است که امامت با شما خاندان است وبه خاندان ديگري تعلق ندارد، ولي مي گويد: در اينکه کداميک از افراد اين خاندان امام هستند، امري اختلافي است واگر انها بزودي اجتماع کرده او را امام بنامند، من نيز به امامت او معتقد خواهم بود! وضعيت او چگونه است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: اگر بميرد به مرگ جاهليت مرده است.(19) نکته اين بحث در اين است که بنابر روايات، انکار يکي از ائمه در حکم انکار جميع آنها ودر حکم انکار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بوده. چنين کسي قطعا گمراه ومنحرف خواهد بود.(20)
    شاعر بزرگ اهل بيت سيد حميري (م 173) که شيعه بوده ولي از پيروان کيسانيه بود، يعني بعد از حضرت امام حسين عليه السلام به امامت برادر آن حضرت محمد حنفيه معتقد بود، با وجود همه اشعاري که در حق اهل بيت داشت ومبارزه ادبي که با دشمنان آنان مي نمود خبر دار شد که امام صادق عليه السلام او را کافر ناميده اند. نزد آن حضرت آمده عرض کرد: آيا من، با همه محبتي که با شما داشته، با دشمنان شما مخالفت مي نمايم. آيا منهم کافرم؟ امام فرمودند: (وما ينفعک ذاک وأنت کافر بحجّة الدهر والزمان). در حالي که تو به امام زمانت ايمان نداري، اعتقادات به ولايت ائمه قبل ومحبت تو به ما ودشمني با دشمنان، براي تو سودي نخواهد داشت. آنگاه حضرت او را به سر قبر ابن حنفيه بردند، ابن حنفيه زنده شد به امامت امام صادق عليه السلام اعتراف کرد وسيد حميري از اعتقاد سابق خود دست برداشته اثنا عشري گرديد. وقصيده رائيه خود را سرود.(21)
    امام صادق عليه السلام فرمودند: (من أقرَّ بالأئمّة من آبائي وولدي وجحد المهدي من ولدي کان کمن أقرَّ بجميع الأنبياء وجحد محمّداً صلَّى الله عليه وآله وسلَّم).(22) کسي که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان (معصوم) مرا نيز بپذيرد، ولي مهدي را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسي است که نبوت جميع انبياء را پذيرفته، نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را انکار نمايد. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نيز فرمودند: (من أنکر القائم من ولدي في زمان غيبته، فمات. فقد مات ميتة جاهلية). کسي که در ايام غيبت مهدي از فرزندان من، او را انکار نمايد وبميرد، به مرگ جاهليت (يعني غير مسلمان وکافر وگمراه) از دنيا رفته است.(23) پس در عصر ما شناخت امام زمان حضرت مهدي عليه السلام از لوازم ايمان وسعادت اخروي انسان وقبول اعمال او است. اين اعتقاد است که او را از معرف ديگر ائمه وديگر مباني ديني، بهره مند مي سازد.
    سبب علو مقام پيروان:
    پيروان ولايت اهل بيت عليهم السلام ومنتظران ظهور امام زمان عليه السلام از مقامي بلند در نزد خداوند متعال برخوردارند. گر چه لازمه تشيع ومحبت، پيروي از دستورات پيشوايان است، ولي بلندي مرتبه پيروان اهل بيت عليهم السلام از جهت اعمال نيک ورفتار پسنديده آنان نيست، تقرب آنها در نزد خداوند متعال، ابتداء به جهت پيروي آنان از امامي است که خداي سبحان برگزيده وبه اطاعت او امر کرده است. حق تعالي از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام مي فرمايد: (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي). پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(24) حضرت باقر عليه السلام در ذيل آيه فوق فرمودند: (من أحبَّنا فهو منّا أهل البيت). هر کس که ما را دوست بدارد، از ما اهل بيت مي باشد. راوي از اين مقام بلند (از اهل بيت بودن) براي دوستدارن اهل بيت شگفت زده شد، امام براي روشن ساختن او به آيه فوق استناد نموده، فرمودند: پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(25)
    پس حشر معنوي، ملکوتي واخروي هر کس با امامي است که از او در دنيا پيروي نموده است. لذا است که پيرو اهل بيت در نزد خدا ودر عالم آخرت ودر بهشت برين الهي در جايگاه رفيع اهل بيت عليهم السلام جاي داشته، علت اين مقام بلند، حشر دنيوي او با آن ذوات مقدسه است. خداي متعال مي فرمايد: (وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً). آن کس که از خدا ورسول پيروي کند، پس آنان همراه کساني که خدا به آنان نعمت عطا کرده است، يعني با انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود وچه نيکو همراهاني هستند!(26) به فرموده حضرت رضا عليه السلام، شيعيان ودوستداران اهل بيت عليهم السلام مصداق آيه فوق بوده، همنشين انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود.(27)
    دوستداران اهل بيت عليهم السلام با پيروي از پيشوايان الهي در حزب خدا وارد گشته، مصداقي از اين آيه شريفه هستند: (وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ). وآن کس که ولايت خدا ورسول، وولايت مومنين (ائمه عليهم السلام) را بپذيرد، پس بدرستي که حزب الهي پيروزند.(28) آنان با پيروي از ائمه معصومين عليهم السلام، در زمره بهترين خلق خدا قرار مي گيرند، زيرا خداي متعال مي فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). کساني که ايمان آورده اعمال نيکو انجام دهند، بهترين مخلوقات خدايند.(29) دانشمند بزرگ اهل سنت، سيوطي، با نقل روايات متعدد، مصداق اين آيه را امير المومنين عليه السلام وپيروان آن حضرت قلمداد نموده است.(30)
    دوستداران اهل بيت را خدا دوست داشته، آنان آن چنان مقامي در نزد حق متعال دارا هستند که علي بن ابي طالب در نزد رسول خدا دارا است، خداي عز وجل خطاب به رسول خدا فرمود: (محبّوا علي منّي حيث علي منک). دوستداران علي در نزد من همانگونه اند که علي در نزد تو است.(31) در روايات بسياري، مقام دوستداران اهل بيت عليهم السلام در قيامت ورتبه آنان در نزد خداوند، مقام شهيدان راه حق قرار داده شده است. امير المومنين عليه السلام فرمودند: (من مات منکم علي فراشه وهو على معرفه حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بيته مات شهيداً). کسي که بر بستر خويش بميرد وحق پروردگار وپيامبرش آشنا باشد وحق اهل بيت را بشناسد، شهيد از دنيا رفته است.(32) مقام آنان آن چنان در نزد خداوند متعال بلند است که: ملائکه آسمان، همانگونه به پيروان اهل بيت عليهم السلام در زمين مي نگرند که اهل زمين به ستارگان نظر مي کنند.(33)
    لذا است که هر گاه کسي از شيعيان از دنيا رود، فرشتگان به تشييع جنازه او مي پردازند، چنانکه در تشيع جناره رباح _ غلام سياه آل نجار _ هفتاد هزار گروه از ملائکه شرکت نمودند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در توضيح اين مرتبه رفيع، فرمودند: (والله ما نال ذلک إلاَّ بحبّک يا علي). بخدا قسم رباح به اين مقام نرسيد مگر بخاطر دوستي تو اي علي.(34) ولي بلندي مقام پيروان اهل بيت عليهم السلام در قيامت آشکارتر مي گردد، زيرا که حقائق در آنجا آشکار مي شود. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: خداي بزرگ، گروهي را (در قيامت) بر مي انگيزد که صورتهاي آنان نوراني است وبر جايگاهي از نور قرار گرفته اند ولباسي نوري به تن کرده، در سايه عرش خدا جاي گرفته اند. آنان پيامبر نيستند. ولي منزلتي چون انبياء دارند. آنان شهيد نيستند ولي از مقام شهدا برخوردارند. ابوبکر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. عمر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. آنگاه عبد الله بن مسعود پرسيد: آنان چه کساني هستند؟ رسول خدا، دست مبارک را بر سر حضرت علي عليه السلام قرار داده فرمودند: اين مرد وشيعيان او هستند.(35) کوتاه سخن آنکه هر آيه اي از قرآن که در تمجيد اقوامي وارد شده، سخن از ورود آنان به بهشت مي گويد، در شان اهل بيت وپيروان آنان نازل گرديده است.(36) از اين روي انسان عاقل، با توجه به مطالب فوق ولايت اهل بيت ومحبت آنان را خفيف نشمرده، به اهميت آن قائل است وجز در خانه اهل بيت را نمي کوبد وجز به امام زمان عليه السلام مراجعه نمي کند. زيرا که از هيچ طريق ديگري نمي توان به اين مقام نائل آمد. ولي آيا مگر طريق ديگري وجود دارد؟!(37)
    تذکرات:
    در تکميل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زير، لازم بنظر مي رسد: عمل، لازمه ولايت ودوستي اهل بيت همان طور که در فصل دوم گفتيم، مومن کسي است که قلبا به خدا ورسول واهل بيت عليهم السلام اعتقاد داشته، به فرامين آنها عمل مي کند. ترويج اعتقاد بدون عمل از باورهاي نادرست گروه مرجئه بوده، که روايات بسياري در رد ولعن آنها وارد شده است. زيرا علاوه بر آن که لازمه ايمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستين ومعرف محب صادق، پيروي محب از محبوب خويشتن است. حضرت باقر عليه السلام فرمودند: (تعصي الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک في الفعال بديع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطيع)(38) خدا را عصيان مي نمايي ومحبت او را اظهار مي کني؟ به دينم قسم که اين کار از اعمال شگفت مي باشد! اگر محبت تو راستين مي بود، از خدا اطاعت مي نمودي زيرا محب مطيع محبوبش مي باشد.
    پاورقى:‌



    (1)سوره ابراهيم: 34؛ سوره نحل: 18.
    (2)بحار 27: 122/ ح 107.
    (3)خصال 2: 99، در زيارت عاشورا نيز، از تولي وتبري تعبير به رزق شده است: (فأسأل الله الذي أکرمني بمعرفتکم ومعرفه أوليائکم ورزقني البراءة من أعدائکم...).
    (4)بحار 36: 136/ ح 93.
    (5)سوره بقره: 273.
    (6)کافي 1: 185/ ح 11؛ محاسن: 148/ ح 60.
    (7)سوره اعراف: 69.
    (8)بصائر الدرجات: 81 .
    (9)سوره مائده: 3.
    (10)سوره تکاثر: 8 .
    (11)تفسير برهان 4: 502/ ح 6.
    (12)إحياء الميّت/ سيوطي: 115.
    (13) مفاتيح/ دعاء ايام غيبت، منقول از جناب عثمان بن سعيد عمروي - نائب اول امام زمان عليه السلام -.
    (14)اين روايت را احمد حنبل در 3 موضع از کتاب مسند جلد 4: 96، و3: 446، و2: 83؛ بخاري در صحيح 5: 13؛ مسلم در صحيح: رقم 1849، ابو داود در مسند: 259 نقل نموده، بيش از بيست کتاب ديگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شيعه مرحوم علامه مجلسي اين روايات را در بحار الانوار، جلد 23/ باب 4 طي چهل حديث گوناگون جمع کرده است.
    (15)کافي 1: 377/ ح 3.
    (16)علامه اميني رضوان الله عليه صاحب کتاب گرانسنگ الغدير مي فرمودند: در سفري به سوريه، دانشمندان آن ديار، به ديدار من آمدند، در مجلسي از بزرگان اهل سنت آن منطقه، يکي از آنان به من رو کرده گفت: آيا در اسلام جز ولايت وامامت، اصلي ديگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولايت وغدير ومفاهيم مربوطه مي نويسي؟! آيا اسلام، توحيد ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به اين فرد سني در مجمعي از اهل سنت چه جوابي بدهم که دندان شکن باشد، چيزي به ذهنم نيامد. قلبا به حضرت امير المومنين عليه السلام متوسل شدم که: من در اين جمع زبان شما اهل بيت هستم. مرا ياري دهيد تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنايت مولا به ذهنم رسيد که به اين حديث شريف استناد کنم، لذا روايت: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية) را خوانده، مدارک آن را بيان کرده معناي آن را توضيح دادم وگفتم: اين کار را فقط از ولايت مي گويم ومي نويسم، سليقه من نيست، بلکه فرمايش رسول خدا در اين حديث است که کسي که ولايت ندارد، از توحيد ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره اي نمي برد. وآنها هم ساکت شدند.
    (17)بحار 23: 97 و98/ ح 5.
    (18)کمال الدين: 410/ باب 39/ ح 3.
    (19)الغيبه نعماني: 133 تا 135/ ح 16 و17 و19.
    (20)بحار 23: 95 تا 98/ باب 5 (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجميع) کسي که يکي از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.
    (21)بحار 47: 320/ ح 11.
    (22)کمال الدين: 411/ ح 5 و6.
    (23)کمال الدين: 413/ ح 12.
    (24)سوره ابراهيم: 36.
    (25)تفسير عياشي 2: 231/ ح 32.
    (26)سوره نساء: 69.
    (27)تفسير عياشي 1: 256/ ح 189.
    (28)سوره مائده: 56.
    (29)سوره بينه: 8 .
    (30)تفسير درّ المنثور/ سيوطي 6: 379.
    (31)مئة منقبة: منقبت 20؛ غاية المرام: 585/ ح 76.

    (32)نهج البلاغه: خطبه 232.
    (33)عيون اخبار الرضا 2: 2/ ح 2، به نقل حضرت رضا عليه السلام از امام صادق عليه السلام.
    (34)بحار 39: 289/ ح 84 ، به نقل از امام صادق عليه السلام.
    (35)امالي شيخ صدوق: 147/ مجلس 42؛ بحار 68: 8 و9/ ح 3؛ فضائل الشيعه: 11 و12/ ح 11.
    (36)کافي 8: 36/ ح 6، از امام صادق عليه السلام.
    (37)مضمون روايتي از امام صادق عليه السلام در بحار 27: 75/ ح 3، محبت ما را کوچک نشماريد...
    (38)تحف العقول: 303.

    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در معرفت امام زمان:
    همانطور که اعتقاد به توحيد ونبوت ومعاد، بدون ايمان به ولايت امير المومنين عليه السلام وبرائت از غاصبين حق خلافت ارزشي ندارد، وبه همانگونه که نماز وحج وديگر عبادات، بدون ولايت اهل بيت عليهم السلام پشيزي نمي ارزد، همه اين اعتقادات وعبادات اگر انجام شود وانسان به ولايت اهل بيت نيز ايمان داشته باشد ولي امام زمان خويش را نشناسد، از هيچ يک از معتقدات خود، حتَّى از ولايت ائمه قبل نيز بهره مند نخواهد گرديد. بهترين سند بر ادعاي فوق، روايت مشهوري است که اهل سنت وشيعه آن را نقل نموده وبر آن اعتماد کرده اند وآن اينکه پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية).(14) کسي که بميرد وامام زمان خويش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. منظور از جاهليت در اين روايت، ايام کفر وضلالت قبل از اسلام است. بنابراين معناي حديث چنين خواهد شد: اگر مسلماني _ يعني کسي که توحيد ونبوت وقرآن وقيامت وديگر مباني دين را پذيرفته وبه واجبات دين اهتمام نموده است _ بميرد وامام معصوم زمان خويش را نشناخته باشد، او نامسلمان مرده، دين او همان کفر وضلالت کفار ومشرکين قبل از اسلام تلقي خواهد شد واز اسلام، توحيد، نبوت، تقوي وعبادت خود نفعي نخواهد برد.
    لفظ جاهليت، در اين نقل از حديث، توصيف روشن تري يافته است. راوي گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: آيا رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرموده اند: من مات ولا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية؟ کسي که بميرد وامامش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است؟ فرمودند: آري، عرض کردم: اين جاهليت به معني جاهليت ايام ناداني قبل اسلام است، يا منظور جاهليت عدم آشنايي با امام مي باشد؟ يعني آيا جاهليت چنين کسي در همه زمينه ها ومطلق بوده ويا در محدوده خاص امامت بوده، به ديگر محدوده هاي دين لطمه نمي زند؟ امام فرمودند: (جاهلية کفر ونفاق وضلال)(15) جاهليت او از سنخ جاهليت کفار، منافقين وگمراهان است. يعني جاهليت مطلق بوده، گمراهي از امامت مساوي با گمراهي در تمامي مباني دين خواهد بود.(16) پس علاوه بر معرفت اصل ولايت وشناخت حق اهل بيت عليهم السلام، ما موظف به معرفت واطاعت وتسليم در برابر امام زمانمان عليه السلام نيز هستيم ومعرفت ولايت، ما را بي نياز از معرفت آن حضرت نخواهد کرد. محمد بن تمام گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: فلان کس از دوستان شما اهل بيت است... ولي او به ولايت امير المومنين عليه السلام ايمان داشته، اوصياء آن حضرت را نمي شناسد. امام فرمودند: او گمراه است، او مانند کسي است که به نبوت عيسي اقرار کرده نبوت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را انکار کند يا نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را پذيرفته ونبوت عيسي را انکار نمايد. ما بخدا پناه مي بريم از کسي که حجتي از حجج الهي را انکار نمايد.(17)

    فرد ديگري نيز از امام صادق عليه السلام مي پرسد: کسي که به ائمه قبل معرفت داشته، فقط امام زمان خويش را نمي شناسد، آيا چنين کسي مومن است؟ فرمودند: خير.(18) راوي از امام صادق عليه السلام پرسيد: فردي است که به ولايت شما قائل بوده از دشمن شما بيزار است، حلال وحرام شما را مراعات مي کند ومعتقد است که امامت با شما خاندان است وبه خاندان ديگري تعلق ندارد، ولي مي گويد: در اينکه کداميک از افراد اين خاندان امام هستند، امري اختلافي است واگر انها بزودي اجتماع کرده او را امام بنامند، من نيز به امامت او معتقد خواهم بود! وضعيت او چگونه است؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: اگر بميرد به مرگ جاهليت مرده است.(19) نکته اين بحث در اين است که بنابر روايات، انکار يکي از ائمه در حکم انکار جميع آنها ودر حکم انکار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم بوده. چنين کسي قطعا گمراه ومنحرف خواهد بود.(20)
    شاعر بزرگ اهل بيت سيد حميري (م 173) که شيعه بوده ولي از پيروان کيسانيه بود، يعني بعد از حضرت امام حسين عليه السلام به امامت برادر آن حضرت محمد حنفيه معتقد بود، با وجود همه اشعاري که در حق اهل بيت داشت ومبارزه ادبي که با دشمنان آنان مي نمود خبر دار شد که امام صادق عليه السلام او را کافر ناميده اند. نزد آن حضرت آمده عرض کرد: آيا من، با همه محبتي که با شما داشته، با دشمنان شما مخالفت مي نمايم. آيا منهم کافرم؟ امام فرمودند: (وما ينفعک ذاک وأنت کافر بحجّة الدهر والزمان). در حالي که تو به امام زمانت ايمان نداري، اعتقادات به ولايت ائمه قبل ومحبت تو به ما ودشمني با دشمنان، براي تو سودي نخواهد داشت. آنگاه حضرت او را به سر قبر ابن حنفيه بردند، ابن حنفيه زنده شد به امامت امام صادق عليه السلام اعتراف کرد وسيد حميري از اعتقاد سابق خود دست برداشته اثنا عشري گرديد. وقصيده رائيه خود را سرود.(21)
    امام صادق عليه السلام فرمودند: (من أقرَّ بالأئمّة من آبائي وولدي وجحد المهدي من ولدي کان کمن أقرَّ بجميع الأنبياء وجحد محمّداً صلَّى الله عليه وآله وسلَّم).(22) کسي که به امامت پدران من اقرار نموده، امامت فرزندان (معصوم) مرا نيز بپذيرد، ولي مهدي را که از فرزندان من خواهد بود انکار کند، مانند کسي است که نبوت جميع انبياء را پذيرفته، نبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم را انکار نمايد. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نيز فرمودند: (من أنکر القائم من ولدي في زمان غيبته، فمات. فقد مات ميتة جاهلية). کسي که در ايام غيبت مهدي از فرزندان من، او را انکار نمايد وبميرد، به مرگ جاهليت (يعني غير مسلمان وکافر وگمراه) از دنيا رفته است.(23) پس در عصر ما شناخت امام زمان حضرت مهدي عليه السلام از لوازم ايمان وسعادت اخروي انسان وقبول اعمال او است. اين اعتقاد است که او را از معرف ديگر ائمه وديگر مباني ديني، بهره مند مي سازد.
    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سبب علو مقام پيروان:
    پيروان ولايت اهل بيت عليهم السلام ومنتظران ظهور امام زمان عليه السلام از مقامي بلند در نزد خداوند متعال برخوردارند. گر چه لازمه تشيع ومحبت، پيروي از دستورات پيشوايان است، ولي بلندي مرتبه پيروان اهل بيت عليهم السلام از جهت اعمال نيک ورفتار پسنديده آنان نيست، تقرب آنها در نزد خداوند متعال، ابتداء به جهت پيروي آنان از امامي است که خداي سبحان برگزيده وبه اطاعت او امر کرده است. حق تعالي از زبان حضرت ابراهيم عليه السلام مي فرمايد: (فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي). پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(24) حضرت باقر عليه السلام در ذيل آيه فوق فرمودند: (من أحبَّنا فهو منّا أهل البيت). هر کس که ما را دوست بدارد، از ما اهل بيت مي باشد. راوي از اين مقام بلند (از اهل بيت بودن) براي دوستدارن اهل بيت شگفت زده شد، امام براي روشن ساختن او به آيه فوق استناد نموده، فرمودند: پس هر کس پيرو من باشد، او از من است.(25)
    پس حشر معنوي، ملکوتي واخروي هر کس با امامي است که از او در دنيا پيروي نموده است. لذا است که پيرو اهل بيت در نزد خدا ودر عالم آخرت ودر بهشت برين الهي در جايگاه رفيع اهل بيت عليهم السلام جاي داشته، علت اين مقام بلند، حشر دنيوي او با آن ذوات مقدسه است. خداي متعال مي فرمايد: (وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً). آن کس که از خدا ورسول پيروي کند، پس آنان همراه کساني که خدا به آنان نعمت عطا کرده است، يعني با انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود وچه نيکو همراهاني هستند!(26) به فرموده حضرت رضا عليه السلام، شيعيان ودوستداران اهل بيت عليهم السلام مصداق آيه فوق بوده، همنشين انبياء وصديقين وشهداء وصالحين خواهند بود.(27)
    دوستداران اهل بيت عليهم السلام با پيروي از پيشوايان الهي در حزب خدا وارد گشته، مصداقي از اين آيه شريفه هستند: (وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ). وآن کس که ولايت خدا ورسول، وولايت مومنين (ائمه عليهم السلام) را بپذيرد، پس بدرستي که حزب الهي پيروزند.(28) آنان با پيروي از ائمه معصومين عليهم السلام، در زمره بهترين خلق خدا قرار مي گيرند، زيرا خداي متعال مي فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ). کساني که ايمان آورده اعمال نيکو انجام دهند، بهترين مخلوقات خدايند.(29) دانشمند بزرگ اهل سنت، سيوطي، با نقل روايات متعدد، مصداق اين آيه را امير المومنين عليه السلام وپيروان آن حضرت قلمداد نموده است.(30)
    دوستداران اهل بيت را خدا دوست داشته، آنان آن چنان مقامي در نزد حق متعال دارا هستند که علي بن ابي طالب در نزد رسول خدا دارا است، خداي عز وجل خطاب به رسول خدا فرمود: (محبّوا علي منّي حيث علي منک). دوستداران علي در نزد من همانگونه اند که علي در نزد تو است.(31) در روايات بسياري، مقام دوستداران اهل بيت عليهم السلام در قيامت ورتبه آنان در نزد خداوند، مقام شهيدان راه حق قرار داده شده است. امير المومنين عليه السلام فرمودند: (من مات منکم علي فراشه وهو على معرفه حقّ ربّه وحقّ رسوله وأهل بيته مات شهيداً). کسي که بر بستر خويش بميرد وحق پروردگار وپيامبرش آشنا باشد وحق اهل بيت را بشناسد، شهيد از دنيا رفته است.(32) مقام آنان آن چنان در نزد خداوند متعال بلند است که: ملائکه آسمان، همانگونه به پيروان اهل بيت عليهم السلام در زمين مي نگرند که اهل زمين به ستارگان نظر مي کنند.(33)
    لذا است که هر گاه کسي از شيعيان از دنيا رود، فرشتگان به تشييع جنازه او مي پردازند، چنانکه در تشيع جناره رباح _ غلام سياه آل نجار _ هفتاد هزار گروه از ملائکه شرکت نمودند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در توضيح اين مرتبه رفيع، فرمودند: (والله ما نال ذلک إلاَّ بحبّک يا علي). بخدا قسم رباح به اين مقام نرسيد مگر بخاطر دوستي تو اي علي.(34) ولي بلندي مقام پيروان اهل بيت عليهم السلام در قيامت آشکارتر مي گردد، زيرا که حقائق در آنجا آشکار مي شود. رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: خداي بزرگ، گروهي را (در قيامت) بر مي انگيزد که صورتهاي آنان نوراني است وبر جايگاهي از نور قرار گرفته اند ولباسي نوري به تن کرده، در سايه عرش خدا جاي گرفته اند. آنان پيامبر نيستند. ولي منزلتي چون انبياء دارند. آنان شهيد نيستند ولي از مقام شهدا برخوردارند. ابوبکر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. عمر پرسيد: آيا من از آنان هستم! فرمودند: خير. آنگاه عبد الله بن مسعود پرسيد: آنان چه کساني هستند؟ رسول خدا، دست مبارک را بر سر حضرت علي عليه السلام قرار داده فرمودند: اين مرد وشيعيان او هستند.(35) کوتاه سخن آنکه هر آيه اي از قرآن که در تمجيد اقوامي وارد شده، سخن از ورود آنان به بهشت مي گويد، در شان اهل بيت وپيروان آنان نازل گرديده است.(36) از اين روي انسان عاقل، با توجه به مطالب فوق ولايت اهل بيت ومحبت آنان را خفيف نشمرده، به اهميت آن قائل است وجز در خانه اهل بيت را نمي کوبد وجز به امام زمان عليه السلام مراجعه نمي کند. زيرا که از هيچ طريق ديگري نمي توان به اين مقام نائل آمد. ولي آيا مگر طريق ديگري وجود دارد؟!(37)
    تذکرات:
    در تکميل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زير، لازم بنظر مي رسد: عمل، لازمه ولايت ودوستي اهل بيت همان طور که در فصل دوم گفتيم، مومن کسي است که قلبا به خدا ورسول واهل بيت عليهم السلام اعتقاد داشته، به فرامين آنها عمل مي کند. ترويج اعتقاد بدون عمل از باورهاي نادرست گروه مرجئه بوده، که روايات بسياري در رد ولعن آنها وارد شده است. زيرا علاوه بر آن که لازمه ايمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستين ومعرف محب صادق، پيروي محب از محبوب خويشتن است. حضرت باقر عليه السلام فرمودند: (تعصي الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک في الفعال بديع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطيع)(38) خدا را عصيان مي نمايي ومحبت او را اظهار مي کني؟ به دينم قسم که اين کار از اعمال شگفت مي باشد! اگر محبت تو راستين مي بود، از خدا اطاعت مي نمودي زيرا محب مطيع محبوبش مي باشد.
    پاورقى:‌



    (1)سوره ابراهيم: 34؛ سوره نحل: 18.
    (2)بحار 27: 122/ ح 107.
    (3)خصال 2: 99، در زيارت عاشورا نيز، از تولي وتبري تعبير به رزق شده است: (فأسأل الله الذي أکرمني بمعرفتکم ومعرفه أوليائکم ورزقني البراءة من أعدائکم...).
    (4)بحار 36: 136/ ح 93.
    (5)سوره بقره: 273.
    (6)کافي 1: 185/ ح 11؛ محاسن: 148/ ح 60.
    (7)سوره اعراف: 69.
    (8)بصائر الدرجات: 81 .
    (9)سوره مائده: 3.
    (10)سوره تکاثر: 8 .
    (11)تفسير برهان 4: 502/ ح 6.
    (12)إحياء الميّت/ سيوطي: 115.
    (13) مفاتيح/ دعاء ايام غيبت، منقول از جناب عثمان بن سعيد عمروي - نائب اول امام زمان عليه السلام -.
    (14)اين روايت را احمد حنبل در 3 موضع از کتاب مسند جلد 4: 96، و3: 446، و2: 83؛ بخاري در صحيح 5: 13؛ مسلم در صحيح: رقم 1849، ابو داود در مسند: 259 نقل نموده، بيش از بيست کتاب ديگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شيعه مرحوم علامه مجلسي اين روايات را در بحار الانوار، جلد 23/ باب 4 طي چهل حديث گوناگون جمع کرده است.
    (15)کافي 1: 377/ ح 3.
    (16)علامه اميني رضوان الله عليه صاحب کتاب گرانسنگ الغدير مي فرمودند: در سفري به سوريه، دانشمندان آن ديار، به ديدار من آمدند، در مجلسي از بزرگان اهل سنت آن منطقه، يکي از آنان به من رو کرده گفت: آيا در اسلام جز ولايت وامامت، اصلي ديگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولايت وغدير ومفاهيم مربوطه مي نويسي؟! آيا اسلام، توحيد ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به اين فرد سني در مجمعي از اهل سنت چه جوابي بدهم که دندان شکن باشد، چيزي به ذهنم نيامد. قلبا به حضرت امير المومنين عليه السلام متوسل شدم که: من در اين جمع زبان شما اهل بيت هستم. مرا ياري دهيد تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنايت مولا به ذهنم رسيد که به اين حديث شريف استناد کنم، لذا روايت: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية) را خوانده، مدارک آن را بيان کرده معناي آن را توضيح دادم وگفتم: اين کار را فقط از ولايت مي گويم ومي نويسم، سليقه من نيست، بلکه فرمايش رسول خدا در اين حديث است که کسي که ولايت ندارد، از توحيد ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره اي نمي برد. وآنها هم ساکت شدند.
    (17)بحار 23: 97 و98/ ح 5.
    (18)کمال الدين: 410/ باب 39/ ح 3.
    (19)الغيبه نعماني: 133 تا 135/ ح 16 و17 و19.
    (20)بحار 23: 95 تا 98/ باب 5 (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجميع) کسي که يکي از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.
    (21)بحار 47: 320/ ح 11.
    (22)کمال الدين: 411/ ح 5 و6.
    (23)کمال الدين: 413/ ح 12.
    (24)سوره ابراهيم: 36.
    (25)تفسير عياشي 2: 231/ ح 32.
    (26)سوره نساء: 69.
    (27)تفسير عياشي 1: 256/ ح 189.
    (28)سوره مائده: 56.
    (29)سوره بينه: 8 .
    (30)تفسير درّ المنثور/ سيوطي 6: 379.
    (31)مئة منقبة: منقبت 20؛ غاية المرام: 585/ ح 76.

    (32)نهج البلاغه: خطبه 232.
    (33)عيون اخبار الرضا 2: 2/ ح 2، به نقل حضرت رضا عليه السلام از امام صادق عليه السلام.
    (34)بحار 39: 289/ ح 84 ، به نقل از امام صادق عليه السلام.
    (35)امالي شيخ صدوق: 147/ مجلس 42؛ بحار 68: 8 و9/ ح 3؛ فضائل الشيعه: 11 و12/ ح 11.
    (36)کافي 8: 36/ ح 6، از امام صادق عليه السلام.
    (37)مضمون روايتي از امام صادق عليه السلام در بحار 27: 75/ ح 3، محبت ما را کوچک نشماريد...
    (38)تحف العقول: 303.
    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تذکرات:
    در تکميل مطالب فشرده قبل، تذکر هشت نکته زير، لازم بنظر مي رسد: عمل، لازمه ولايت ودوستي اهل بيت همان طور که در فصل دوم گفتيم، مومن کسي است که قلبا به خدا ورسول واهل بيت عليهم السلام اعتقاد داشته، به فرامين آنها عمل مي کند. ترويج اعتقاد بدون عمل از باورهاي نادرست گروه مرجئه بوده، که روايات بسياري در رد ولعن آنها وارد شده است. زيرا علاوه بر آن که لازمه ايمان، عمل به ارکان است، نشانه محبت راستين ومعرف محب صادق، پيروي محب از محبوب خويشتن است. حضرت باقر عليه السلام فرمودند: (تعصي الإله وأنت تظهر حبّه _ هذا لعمرک في الفعال بديع)، (لو کان حبّک صادقاً لأطعته _ إنَّ المحبّ لمن أحبَّ مطيع)(38) خدا را عصيان مي نمايي ومحبت او را اظهار مي کني؟ به دينم قسم که اين کار از اعمال شگفت مي باشد! اگر محبت تو راستين مي بود، از خدا اطاعت مي نمودي زيرا محب مطيع محبوبش مي باشد.
    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پاورقى:‌



    (1)سوره ابراهيم: 34؛ سوره نحل: 18.
    (2)بحار 27: 122/ ح 107.
    (3)خصال 2: 99، در زيارت عاشورا نيز، از تولي وتبري تعبير به رزق شده است: (فأسأل الله الذي أکرمني بمعرفتکم ومعرفه أوليائکم ورزقني البراءة من أعدائکم...).
    (4)بحار 36: 136/ ح 93.
    (5)سوره بقره: 273.
    (6)کافي 1: 185/ ح 11؛ محاسن: 148/ ح 60.
    (7)سوره اعراف: 69.
    (8)بصائر الدرجات: 81 .
    (9)سوره مائده: 3.
    (10)سوره تکاثر: 8 .
    (11)تفسير برهان 4: 502/ ح 6.
    (12)إحياء الميّت/ سيوطي: 115.
    (13) مفاتيح/ دعاء ايام غيبت، منقول از جناب عثمان بن سعيد عمروي - نائب اول امام زمان عليه السلام -.
    (14)اين روايت را احمد حنبل در 3 موضع از کتاب مسند جلد 4: 96، و3: 446، و2: 83؛ بخاري در صحيح 5: 13؛ مسلم در صحيح: رقم 1849، ابو داود در مسند: 259 نقل نموده، بيش از بيست کتاب ديگر از کتب اهل سنت آن را نقل کرده اند. در کتب شيعه مرحوم علامه مجلسي اين روايات را در بحار الانوار، جلد 23/ باب 4 طي چهل حديث گوناگون جمع کرده است.
    (15)کافي 1: 377/ ح 3.
    (16)علامه اميني رضوان الله عليه صاحب کتاب گرانسنگ الغدير مي فرمودند: در سفري به سوريه، دانشمندان آن ديار، به ديدار من آمدند، در مجلسي از بزرگان اهل سنت آن منطقه، يکي از آنان به من رو کرده گفت: آيا در اسلام جز ولايت وامامت، اصلي ديگر وجود ندارد که تو فقط درباره ولايت وغدير ومفاهيم مربوطه مي نويسي؟! آيا اسلام، توحيد ندارد، نبوت وقرآن واخلاق واحکام ندارد؟ من هر چه فکر کردم که به اين فرد سني در مجمعي از اهل سنت چه جوابي بدهم که دندان شکن باشد، چيزي به ذهنم نيامد. قلبا به حضرت امير المومنين عليه السلام متوسل شدم که: من در اين جمع زبان شما اهل بيت هستم. مرا ياري دهيد تا بتوانم از منطق شما دفاع کنم. به عنايت مولا به ذهنم رسيد که به اين حديث شريف استناد کنم، لذا روايت: (من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية) را خوانده، مدارک آن را بيان کرده معناي آن را توضيح دادم وگفتم: اين کار را فقط از ولايت مي گويم ومي نويسم، سليقه من نيست، بلکه فرمايش رسول خدا در اين حديث است که کسي که ولايت ندارد، از توحيد ونبوت ومعاد وقرآن واحکام بهره اي نمي برد. وآنها هم ساکت شدند.
    (17)بحار 23: 97 و98/ ح 5.
    (18)کمال الدين: 410/ باب 39/ ح 3.
    (19)الغيبه نعماني: 133 تا 135/ ح 16 و17 و19.
    (20)بحار 23: 95 تا 98/ باب 5 (من أنکر واحداً منهم قد أنکر الجميع) کسي که يکي از ائمه را انکار کند همه آنها را انکار کرده است.
    (21)بحار 47: 320/ ح 11.
    (22)کمال الدين: 411/ ح 5 و6.
    (23)کمال الدين: 413/ ح 12.
    (24)سوره ابراهيم: 36.
    (25)تفسير عياشي 2: 231/ ح 32.
    (26)سوره نساء: 69.
    (27)تفسير عياشي 1: 256/ ح 189.
    (28)سوره مائده: 56.
    (29)سوره بينه: 8 .
    (30)تفسير درّ المنثور/ سيوطي 6: 379.
    (31)مئة منقبة: منقبت 20؛ غاية المرام: 585/ ح 76.

    (32)نهج البلاغه: خطبه 232.
    (33)عيون اخبار الرضا 2: 2/ ح 2، به نقل حضرت رضا عليه السلام از امام صادق عليه السلام.
    (34)بحار 39: 289/ ح 84 ، به نقل از امام صادق عليه السلام.
    (35)امالي شيخ صدوق: 147/ مجلس 42؛ بحار 68: 8 و9/ ح 3؛ فضائل الشيعه: 11 و12/ ح 11.
    (36)کافي 8: 36/ ح 6، از امام صادق عليه السلام.
    (37)مضمون روايتي از امام صادق عليه السلام در بحار 27: 75/ ح 3، محبت ما را کوچک نشماريد...
    (38)تحف العقول: 303.
    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    وعده ووعيد خداوند به محبين:


    وعده معمولا در معناي مژده به رحمت خدا ووعيد عموما در مفهوم ترسانيدن از عذاب وغضب خدا بکار مي رود. آنچه در فصول گذشته از وعده هاي الهي گفته شد، اگر چه مشتي از خروار واندکي از بيشمار بيش نبود، ولي هرگز به معناي انکار وعيد خداوند متعال در قران نيست. خداي متعال، صادق في وعده ووعيده(1) بوده، فرموده هاي او درباره بهشت وجهنم، رحمت وعذاب، هر دو صحيح ومطابق واقع است. ولي به علت لطفي که خداوند در حق مومنين يعني پيروان اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام دارد مجازات گناهان آنان را موکول به عذاب ابد در جهنم ننموده، وعيد خويش درباره گناهان آنان را _ اگر آنها را به رحمت خويش نبخشوده باشد _ با بلاها وسختي هاي دنيا، با مرگ سخت وسهمگين، با فشار وعذاب قبر وچه بسا با عذاب موقت او در جهنم اجرا نموده، بدين گونه او را آماده ورود در رحمت جاودان خويش مي سازد.
    حضرت عسکري عليه السلام فرمودند: مردي همسر خويش را به نزد حضرت فاطمه عليها السلام فرستاد تا از آن حضرت بپرسد: آيا من از شيعيان شما هستم يا خير؟ حضرت فاطمه عليها السلام فرمودند به او بگو: اگر به آنچه، امر کرده واز آنچه نهي نموده ايم عمل مي نمايي شيعه ما هستي والا خير. زن، پيغام را رسانيد وشوهرش ناله سرداد: اي واي بر من، چه کسي است که گناه واشتباهي نداشته باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود، زيرا هر کس که شيعه آنان نباشد، جاودانه در جهنم بسر خواهد برد. همسر او به نزد حضرت فاطمه عليه السلام آمد وسخنان شوهرش را عرضه داشت. آن حضرت فرمودند: اين گونه نيست (که او فهميده است). شيعيان ما از بهترين افراد بهشت هستند وتمام دوستان ما که دوست دوستداران ما بوده با دشمنان ما دشمن باشند وبا قلب وزبان تسليم امر ما گردند، اگر با اوامر ونواهي ما مخالفت کرده، اعمال زشت ديگري نيز مرتکب شوند به بهشت مي روند، ولي پس از اينکه با بلايا ومصائب (دنيا) يا شدائد موجود در مراحل قيامت پاک شدند ويا در طبقه بالاي جهنم عذاب گرديدند. ما آنان را بعلت محبتي که به ما دارند، از جهنم نجات داده به جوار خود در بهشت انتقال مي دهيم.(2)
    امير المومنين عليه السلام فرمودند: (فاعلموا وأطيعوا لا تتلکوا ولا تستصغروا عقوبة الله عزَّ وجلَّ فإنَّ من المسرفين من لا تلحقه شفاعتنا إلاَّ بعد عذاب ثلاثمائة ألف سنة) به دستورات خدا عمل کرده واطاعت کنيد وبه پشتوانه شفاعت ما گناه نکنيد وکيفر خداي بزرگ را کوچک نشماريد، زيرا به برخي از گناهکاران (از شيعه) شفاعت ما نمي رسد مگر بعد از اينکه سيصد هزار سال عذاب شوند.(3) لذا ائمه عليهم السلام در روايات متعدد به ما فرموده اند: با تقوي وعبادت واطاعت ما را (به شفاعت خود) کمک کنيد.(4)

    امضاء



صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi