صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 72

موضوع: تفسیر سوره مبارکه یس

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نکته ها:
    از این آیه تا هفده آیه ی دیگر سرگذشت تعدادی از انبیا نقل شده که مأمور هدایت مردم منطقه ی خود بودند.
    در تفاسیر گفته اند که مراد از قریه در این آیه،منطقه انطاکیه است که از شهرهای قدیم روم بوده و هم اکنون جزو خاک ترکیه و از شهرهای تجاری آن می باشد.از مجموع این هجده آیه بر می آید که مردم این شهر بت پرست بودند و پیامبران برای دعوت آنها به توحید و مبارزه با شرک آمده بودند.
    پیام ها:
    1- تاریخ گذشتگان،بهترین درس برای آیندگان است. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ»
    2- مربی و مبلغ باید با تاریخ آشنا باشد. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ»
    3- بر جامعه،اصول و قوانین ثابتی حاکم است که سرنوشتِ انسان ها و جوامع را بر اساس آن می توان تعیین نمود.آری،سنّت های الهی ثابت است و با تفاوت اقوام،افراد،زمان و مکان،تفاوتی نمی کند. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً»
    4- بهترین مثال،مثال های واقعی و عینی است نه تخیّلی. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً»
    5-در بیان داستان،عبرت ها مهم است،نام قریه،نژاد،زبان و تعداد افراد مهم نیست. «أَصْحابَ الْقَرْیَهِ»
    6- انبیا به سراغ مردم می رفتند و منتظر نبودند تا مردم به سراغ آنان بیایند. «جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»
    إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ«14»
    آن گاه که دو نفر(از پیامبران خود)را به سوی آنان فرستادیم،پس تکذیبشان کردند،سپس با شخص سوّمی(آن دو را)تأیید کردیم،پس گفتند:همانا ما(از طرف خدا)به سوی شما فرستاده شده ایم.
    قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ تَکْذِبُونَ«15»
    کفّار گفتند:شما جز بشری مثل ما نیستید و خدای رحمان چیزی(بر شما) نازل نکرده است،شما جز دروغ نمی گویید.
    قالُوا رَبُّنا یَعْلَمُ إِنّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ«16»
    پیامبران گفتند:پروردگار ما می داند که ما به سوی شما فرستاده شده ایم.
    وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ«17»
    و بر ما،جز تبلیغ آشکار و روشن،وظیفه ی دیگری نیست.
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نکته ها:
    برخی انسان ها به وجود خدا اعتقاد دارند،ولی مسأله ی نبوّت را نمی پذیرند و می گویند خداوند به ما عقل داده و نیازی به وحی نداریم.این اعتقاد ناشی از عدم شناخت صحیح خداست،چنانکه در آیه ای دیگر می فرماید: «وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ عَلی بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ» [15]
    پیام ها:
    1- گاهی باید دعوت به حقّ و امر به معروف به صورت گروهی باشد. أَرْسَلْنا ...
    اِثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ
    2- لجاجت،درد بی درمان است.(حتی انبیا را تکذیب کردند.) «فَکَذَّبُوهُما»
    3- با تکذیب دشمن،دست از کار و هدف نکشید،نفرات خود را تقویت کنید.
    «فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
    4- گاهی چند پیامبر،هم زمان به سوی یک قوم اعزام می شدند. اِثْنَیْنِ ... بِثالِثٍ
    5-تعداد مبلّغان،به نیاز جامعه بستگی دارد. «أَرْسَلْنا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
    6- در مدیریّت،وقتی کسی را به مأموریّتی می فرستید رهایش نکنید و او را تأییدو تقویت کنید. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
    7- کثرت افراد لایق،سبب عزّت است. «فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ»
    8-عزّت و ذلّت به دست خداست،گرچه فرد یا چیزی واسطه شود. «فَعَزَّزْنا»
    9- در مدیریّت،همیشه نیروی ذخیره داشته باشید. «بِثالِثٍ»
    10- کفّار تمام کمالات را نادیده و همه چیز را با دید ظاهری می نگرند. «بَشَرٌ مِثْلُنا»
    11- بعضی،تکلیف و امر و نهی را مخالف رحمت الهی می دانند و گمان می کنند معنای رحمت،آزادی بی قید و شرط و رها بودن انسان است. «ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْءٍ»
    12- در برابر انکارهای پی در پی دشمن،دل خود را با یاد خدا آرامش دهید.
    رَبُّنا یَعْلَمُ ...
    13- وظیفه ی انبیا،روشنگری و تبلیغ آگاهی بخش است و ضامن نتیجه نیستند.
    «وَ ما عَلَیْنا إِلاَّ الْبَلاغُ»
    قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ«18»
    (کفّار به انبیا)گفتند:ما(حضور)شما را به فال بد گرفته ایم(وجود شما شوم است و مایه ی بدبختی ما)و اگر از حرفتان دست بر ندارید قطعاً شما را طرد خواهیم کرد و از طرف ما عذاب دردناکی به شما خواهد رسید.
    قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ«19»
    (انبیا در پاسخ)گفتند:شومی شما از خود شماست،آیا اگر پند داده شدید (باید فال بد بزنید)؟ بلکه شما قومی اسرافکارید.
    نکته ها:
    فال بد یکی از خرافاتی است که در قدیم بوده و امروزه نیز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومی به چیزی فال بد می زنند.اسلام آن را شرک دانسته و با جمله«الطیره شرک» [16]بر آن خط بطلان کشیده و کفّاره ی آن را توکّل بر خداوند دانسته است.«کفاره الطیره التوکل»[17]
    فال بد آثار شومی دارد،از جمله:سوء ظن به افراد،رکود در کارها،تلقین شکست و احساس حقّارت.بدترین آن،فال بد به مقدّسات و اولیای الهی است.
    پیام ها:
    1- در برابر هر سخن انحرافی باید پاسخی روشن عرضه داشت. «قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ ، قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ»
    2- تکذیب «فَکَذَّبُوهُما» ،تحقیر «تَطَیَّرْنا بِکُمْ» و تهدید «لَنَرْجُمَنَّکُمْ» از حربه های کفّار است.
    3- فالگیری و فال زدن،از آداب و رسوم جاهلی است. «تَطَیَّرْنا بِکُمْ»
    4- کسی که منطق ندارد به خرافات متوسّل می شود. «تَطَیَّرْنا بِکُمْ»
    5-انحراف فکری مقدّمه ی انحراف عملی است. تَطَیَّرْنا بِکُمْ ... لَنَرْجُمَنَّکُمْ
    6- کفر،مایه سنگدلی و جسارت به انبیا است. «لَنَرْجُمَنَّکُمْ»
    7- کفّار که در برابر منطق و روش پیامبران منطقی ندارند،پس از تکذیب،دست به تهدید می زنند. لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ ...
    8-کار انبیا،غفلت زدایی و توجّه دادن مردم به فطرت سالم است. «ذُکِّرْتُمْ»
    9- یکی از جلوه های اسراف،سرکشی و طغیان است. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
    10- ریشه ی بدبختی ها طغیان و اسراف است،نه ایمان به خدا و پیامبران. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
    وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ«20»
    و از دورترین منطقه شهر،مردی با شتاب آمد(و)گفت:ای قوم من! از این انبیا پیروی کنید.
    اِتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ«21»
    از کسانی که پاداشی درخواست نمی کنند و خود هدایت یافته اند پیروی کنید.
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نکته ها:
    فال بد یکی از خرافاتی است که در قدیم بوده و امروزه نیز در شرق و غرب هست و هر منطقه و قومی به چیزی فال بد می زنند.اسلام آن را شرک دانسته و با جمله«الطیره شرک» [16]بر آن خط بطلان کشیده و کفّاره ی آن را توکّل بر خداوند دانسته است.«کفاره الطیره التوکل»[17]
    فال بد آثار شومی دارد،از جمله:سوء ظن به افراد،رکود در کارها،تلقین شکست و احساس حقّارت.بدترین آن،فال بد به مقدّسات و اولیای الهی است.
    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پیام ها:
    1- در برابر هر سخن انحرافی باید پاسخی روشن عرضه داشت. «قالُوا إِنّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ ، قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ»
    2- تکذیب «فَکَذَّبُوهُما» ،تحقیر «تَطَیَّرْنا بِکُمْ» و تهدید «لَنَرْجُمَنَّکُمْ» از حربه های کفّار است.
    3- فالگیری و فال زدن،از آداب و رسوم جاهلی است. «تَطَیَّرْنا بِکُمْ»
    4- کسی که منطق ندارد به خرافات متوسّل می شود. «تَطَیَّرْنا بِکُمْ»
    5-انحراف فکری مقدّمه ی انحراف عملی است. تَطَیَّرْنا بِکُمْ ... لَنَرْجُمَنَّکُمْ
    6- کفر،مایه سنگدلی و جسارت به انبیا است. «لَنَرْجُمَنَّکُمْ»
    7- کفّار که در برابر منطق و روش پیامبران منطقی ندارند،پس از تکذیب،دست به تهدید می زنند. لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ ...
    8-کار انبیا،غفلت زدایی و توجّه دادن مردم به فطرت سالم است. «ذُکِّرْتُمْ»
    9- یکی از جلوه های اسراف،سرکشی و طغیان است. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
    10- ریشه ی بدبختی ها طغیان و اسراف است،نه ایمان به خدا و پیامبران. «بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ»
    وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعی قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ«20»
    و از دورترین منطقه شهر،مردی با شتاب آمد(و)گفت:ای قوم من! از این انبیا پیروی کنید.
    اِتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ«21»
    از کسانی که پاداشی درخواست نمی کنند و خود هدایت یافته اند پیروی کنید.
    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پیام ها:
    1- دور بودن از شهر،نشانه دوری از فرهنگ نیست. «وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ»
    2- حمایت از حقّ،مرز و منطقه ندارد. «جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ»
    3- گاهی یک تنه باید حرکت کرد و فریاد کشید. «جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَهِ رَجُلٌ» حضرت علی علیه السلام می فرماید:در راه حقّ از اندک بودن پیروان نهراسید.[18]
    4- برای حمایت از حقّ،مسافت طولانی نباید مانع باشد. «أَقْصَا الْمَدِینَهِ»
    5-طرفداری از حقّ،انگیزه و سوز لازم دارد نه نشان و عنوان. «رَجُلٌ»
    6- حمایت از حقّ،باید با شدّت،سرعت،منطق و عاطفه همراه باشد. «یَسْعی - یا قَوْمِ - هُمْ مُهْتَدُونَ»
    7- شکستن سکوت و فریاد زدن در محیطهای انحرافی،برای حمایت از رهبری حقّ مورد ستایش خداوند است. «قالَ یا قَوْمِ»
    8-اخلاص در تبلیغ،شرط جذب مردم است. «اتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْئَلُکُمْ أَجْراً» منادیان حقّ نباید از مردم مزدی بخواهند.
    9- هادیان باید خود مهتدی باشند. اِتَّبِعُوا ... مُهْتَدُونَ

    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ«22»
    چه شده است مرا که نپرستم آنکه مرا آفریده است و همگی به سوی او بازگشت داده می شوید.
    أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَهً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُونِ«23»
    آیا به جای او خدایانی را برگزینم که اگر خداوند رحمان اراده ی گزندی به من نماید،شفاعت آنها کمترین سودی برای من ندارد و مرا نمی رهانند؟
    إِنِّی إِذاً لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ«24» إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ«25»
    در این صورت من در گمراهی آشکاری خواهم بود.(ای مردم! بدانید)من به پروردگارتان ایمان آوردم،پس(شما نیز سخن مرا)بشنوید(و ایمان آورید).
    قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ«26»
    (سرانجام او را شهید کردند)به او گفته شد:به بهشت وارد شو.گفت:ای کاش قوم من می دانستند.
    بِما غَفَرَ لِی رَبِّی وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ«27»
    که پروردگارم مرا بخشید و از گرامی داشتگان قرارم داد.
    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نکته ها:
    بر اساس آنچه در تفسیر مجمع البیان آمده است،ماجرا مربوط به زمان حضرت عیسی است که دو تن از حواریین خود را برای دعوت مردم به شهر انطاکیه فرستاد و آنها در بین راه به حبیب نجّار برخوردند و او با معجزه ای که این دو تن نشان دادند،ایمان آورد.
    آن دو به شهر وارد شدند،ولی مردم سخن آنها را نپذیرفتند و تکذیبشان کردند.حضرت مسیح،«شمعون»بزرگ ترین حواری خود را به کمک آنها فرستاد و او توانست با به دست آوردن دل پادشاه،نظر او را به دست آورد و اکثر مردم به خدا ایمان آوردند.
    البتّه این روایت که در دیگر کتب تفسیری نیز آمده است،از دو جهت با متن قرآن سازگار نیست:زیرا اوّلاً ظاهر آیات قرآن،فرستادن پیامبر از سوی خدا برای این قوم است،نه یاران یک پیامبر و ثانیاً اگر اکثر مردم ایمان می آوردند که عذاب بر آنها نازل نمی شد.[19]
    بر اساس روایات،فردی که برای حمایت از فرستادگان الهی به شهر انطاکیه آمد،حبیب نجّار بود که از او به«صاحب یس»نیز تعبیر شده و در ردیف مؤمنِ آل فرعون که به حمایت حضرت موسی برخاست،شمرده شده است. [20]
    امروزه شهر انطاکیه که میان حَلب و اسکندریه واقع است و جزو خاک ترکیه می باشد،پس از«بیت المقدّس»دومین شهر مورد توجّه مسیحیان است.
    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پیام ها:
    1- کسانی که در برابر آفریدگار خود بندگی نکنند در دادگاه وجدان محکومند. «وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ»
    2- یکی از راه های دعوت دیگران،بیان اعتقادات منطقی خود است. ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذِی ...
    3- توجّه به مبدء و معاد سرچشمه ی بندگی است. «فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»
    4- مقایسه،از بهترین راههای آموزش است.خدا مرا آفریده،ولی بت ها برایم ذرّه ای فایده ندارند. «فَطَرَنِی - لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ»
    5-سختی هایی را که انسان می بیند،با اراده خداوند و در مدار رحمت اوست.
    «إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»
    6- برای توجّه به خداوند،کافی است شرایط سخت و فوق العاده را در پیش خود
    مجسّم سازیم. «إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ»
    7- برای جریحه دار نکردن عواطف مردم،از خود مثال بزنیم. إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ ...
    8-بهترین راه دعوت،دعوت عملی است. «إِنِّی آمَنْتُ»
    9- شهادت در راه حمایت از رهبر آسمانی و امر به معروف سابقه ای بس طولانی دارد. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
    10- میان شهادت و بهشت فاصله ای نیست. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
    11- مردان خدا حتّی بعد از مرگ و شهادت نیز در فکر زنده ها هستند. «یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ»
    12- حیات و بهشت برزخی قبل از بهشت موعود است. «قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ»
    13- شهادت سبب مغفرت است. «بِما غَفَرَ لِی»
    جزء«23»
    وَ ما أَنْزَلْنا عَلی قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما کُنّا مُنْزِلِینَ«28»
    و ما بعد از(شهادت آن مرد خدا)هیچ لشگری از آسمان برای هلاک قوم او نفرستادیم و اصولاً سنّت ما قبل از این هم چنین نبود(که برای عذاب اهل زمین سپاهی از آسمان بفرستیم).
    إِنْ کانَتْ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ«29»
    تنها یک صیحه(آسمانی،صیجه ای تکان دهنده و مرگبار که)ناگهان همگی خاموش شدند.
    نکته ها:
    در آیات قبل ماجرای مردی بیان شد که به تنهایی به حمایت از پیامبران الهی قیام کرد و فریاد زد و در این راه شهید شد.این آیه در مقام بیان هلاکت کفّار سرسختی است که انبیا را تکذیب کردند و این مرد خدا را کشتند.
    «خامد»از«خمود»یعنی خاموش شدن شعله آتش و در اینجا مراد هلاکت و مردن است.
    پیام ها:
    1- فرشتگان مأموران قهر یا مهر الهی هستند و فرود آمدن یا نیامدن آنها به امر خداوند است. ما أَنْزَلْنا ... جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ
    2- قهر الهی ناگهانی است،غافل نباشیم. «صَیْحَهً واحِدَهً»
    3- گاهی بخاطر ریختن خون یک مؤمن بی گناه و یک مجاهد و مبلّغ دینی،مردم یک منطقه نابود می شوند. «هُمْ خامِدُونَ»
    4- ابر قدرت هایی که دیروز می گفتند: «لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ» امروز با یک صیحه نابود شدند. «هُمْ خامِدُونَ»
    یا حَسْرَهً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«30»
    ای دریغ بر بندگان! که هیچ پیامبری بر آنان نیامد مگر آن که او را به استهزا گرفتند.
    پیام ها:
    1- انسانی که با موضع گیری حقّ،می تواند فریادگر حقّ باشد و با پیروی از انبیا سعادتمند شود، «جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» چگونه با لجاجت خود را مورد قهر قرار می دهد؟ یا حَسْرَهً ...
    2- لجاجت،کور کردن زمینه های رشد و قرب و مقدّمه ی حسرت هاست. «یا حَسْرَهً»
    3- آگاهی از حوادث تلخ تاریخ،انسان را بیمه می کند. یا حَسْرَهً ... ما یَأْتِیهِمْ
    4- استهزای انبیا،شیوه دائمی کفّار در طول تاریخ بوده است. «کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
    5-تمام انبیا مورد استهزا قرار گرفتند. «مِنْ رَسُولٍ» (پس مبلّغان دینی در انتظار زخم زبان دیگران باشند.)
    أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ«31»
    آیا ندیدند چه بسیار نسل هایی را که قبل از آنان هلاک کردیم و آنان به سوی این کفّار بر نمی گردند؟
    وَ إِنْ کُلٌّ لَمّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ«32»
    و نیستند آنان مگر این که همگان نزد ما حاضر می شوند.
    نکته ها:
    کلمه ی«قرن»به گفته تفسیر نمونه،هم به زمان طولانی گفته می شود و هم به مردمی که در یک زمان زندگی می کنند.
    پیام ها:
    1- کسانی که در تاریخ تحقیق نکنند و از سرنوشت گذشتگان عبرت نگیرند، مورد انتقاد قرار می گیرند. «أَ لَمْ یَرَوْا»
    2- سنّت های الهی در تاریخ ثابت است و سرنوشت ها به یکدیگر شباهت دارد و دیدن یک صحنه می تواند الگوی صحنه های دیگر باشد. أَ لَمْ یَرَوْا ...
    3- نقل تاریخ،سبب تهدید مجرمان و تسلّی پویندگان راه حقّ است. «أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا»
    4- نتیجه ی استهزای انبیا هلاکت است. کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ... أَهْلَکْنا
    5-بعد از قهر الهی راهی برای برگشت و جبران نیست،فرصت ها را از دست ندهیم. «أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ»
    6- هلاکت کفّار پایان کارشان نیست،بلکه آغاز عذاب آنهاست. «لَدَیْنا مُحْضَرُونَ»
    7- تمام مردم در قیامت یکجا حاضر می شوند. کُلٌّ ... جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ
    وَ آیَهٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَهُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ«33»
    و زمین مرده که ما آن را زنده کردیم و دانه ای از آن خارج ساختیم که از آن می خورند،برای آنان نشانه ای است(بر امکان معاد).
    نکته ها:
    در آیه قبل خواندیم که همه ی مردم در قیامت زنده شده،نزد خداوند حاضر خواهند شد؛ این آیه دلیل معاد و زنده شدن را بیان می کند.
    پیام ها:
    1- هر دانه و گیاهی که از زمین می روید،همچون مرده ای است که در قیامت از گور بر می خیزد. «وَ آیَهٌ لَهُمُ»
    2- برای اثبات حقّانیّت سخن خود به نمونه ها استدلال کنیم. «وَ آیَهٌ لَهُمُ»
    3- بهترین دلیل برای عموم مردم،آن است که دائمی،عمومی،غیر قابل انکار، ساده و همه جایی باشد. «وَ آیَهٌ لَهُمُ الْأَرْضُ»
    4- بهترین راه ایمان به معاد،دقّت در آفریده هاست. «الْأَرْضُ الْمَیْتَهُ أَحْیَیْناها»
    5-بخش عمده ای از غذای انسان را دانه های گیاهی تشکیل می دهد که دقّت در آنها راهی برای خداشناسی است. وَ آیَهٌ ... .حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ
    وَ جَعَلْنا فِیها جَنّاتٍ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِیها مِنَ الْعُیُونِ«34»
    و در آن،باغ هایی از درختان خرما و انگور قرار دادیم و در آن چشمه ها شکافته و روان ساختیم.
    لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ«35»
    تا از میوه ی آن و آن چه دستانشان به عمل آورده است،بخورند،پس چرا سپاسگزاری نمی کنند؟
    نکته ها:
    در قرآن از میان میوه ها نام انگور و خرما بیش تر به کار رفته و این یا به خاطر نقش غذایی این دو میوه است و یا به خاطر در دسترس بودن آنها یا تنوّع گونه های آنها یا بهره گیری از خشک و تر آن دو و یا جهات دیگر.
    دو کلمه «نَخِیلٍ» و «أَعْنابٍ» به صورت جمع بکار رفته است،زیرا هر یک از خرما و انگور دارای انواع زیادی هستند.
    پیام ها:
    1- در تغذیه نقش اول با حبوبات و دانه هاست و سپس میوه ها. أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا ...
    جَعَلْنا فِیها جَنّاتٍ
    2- وظیفه انسان در برابر نعمت ها،معرفت و شکر است.(خداوند زمین مرده رازنده می کند و گیاهان و میوه ها را در دسترس قرار می دهد تا انسان بخورد و شکر کند.) لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ ... أَ فَلا یَشْکُرُونَ
    3- تولید فرآورده های مختلف از میوه ها،مورد پذیرش قرآن است. «وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ»
    4- بیان نعمت ها،سبب ایجاد روح شکرگزاری در انسان است. «أَ فَلا یَشْکُرُونَ»
    سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا یَعْلَمُونَ«36»
    منزّه است خدایی که تمام زوج ها را آفرید،از آن چه زمین می رویاند و از خود مردم و از آن چه نمی دانند.
    نکته ها:
    یکی از معجزات علمی قرآن،بیان قانون زوجیّت در همه چیز است،گیاهان،انسان ها و آن چه که مردم در آن زمان نمی دانستند و امروز می دانند.در عصر نزول قرآن،مردم با زوجیّت در نخل خرما آشنا بودند،امّا امروزه مشخّص شده که مسأله ی زوجیّت در عالم گیاهان عمومیّت دارد.
    پیام ها:
    1- تشکّر ما نشانه ی رشد ما است،او نیازی به شکر و سژاس ما ندارد. «أَ فَلا یَشْکُرُونَ سُبْحانَ الَّذِی»
    2- قانون زوجیّت در مخلوقات را به ذات الهی سرایت ندهید،او یکتا و بی نظیر است. «سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ»
    3- آفریدن ها و آفریده ها،نشانه ی قدرت،اراده و حکمت اوست،نه نشانه ی نیاز و وابستگی او. «سُبْحانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ»
    4- پیدایش دانه و میوه،از طریق قانون زوجیّت است. مِنْ ثَمَرِهِ ... خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها
    5-انسان در مسائل جسمی و جنسی در ردیف دیگر موجودات است. «مِمّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»
    6- در هستی موجوداتی است که نحوه زوجیّت آنها برای بشر ناشناخته است.
    خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها ... مِمّا لا یَعْلَمُونَ
    وَ آیَهٌ لَهُمُ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ«37»
    و نشانه ای(دیگر)برای آنان شب است که ما روز را(مانند پوست)از آن بر می کنیم،پس در تاریکی فرو می روند.
    وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ«38»
    و خورشید به(سوی)قرارگاه خود روان است،آن نظام تقدیر خداوند عزیز داناست.
    وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّی عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ«39»
    و برای ماه نیز منزلگاه هایی معین کرده ایم،تا همچون شاخه کهنه ی خرما برگردد.
    لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ«40»
    نه خورشید را سزاست که به ماه رسد و نه شب را سزد که بر روز پیشی گیرد هر کدام در سپهر و مدار معینی شناورند.
    نکته ها:
    «عرجون»به آن قسمت از خوشه ی خرما گفته می شود که به درخت وصل است و پس از گذشت زمان به شکل قوس در می آید.
    از آین آیات برهان نظم استفاده می شود که یکی از برهان های اثبات وجود خداوند است.
    توجّه دادن مردم به حرکت خورشید و ماه و پیدایش شب و روز،تغییراتی که در ماه دیده می شود،شناور بودن کرات در آسمان،مدار کرات،عدم اصطکاک کرات و اندازه گیری های دقیق،عالمانه و حکیمانه،نشانه ی توجّه اسلام به علم هیئت و ایجاد بستری مناسب برای تحقیقات دانشمندان در طول تاریخ بوده است.
    پیام ها:
    1- شب،از نشانه های قدرت و حکمت الهی است. «آیَهٌ لَهُمُ اللَّیْلُ»
    2- یک برنامه ثابت در طول تاریخ،آن هم بدون خلل نشانه ی وجود حسابگری حکیم و علیم است. «ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»
    3- پیدایش شب و روز تصادفی نیست،کار خداست. «نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ»
    4- مدار حرکت خورشید و ماه طوری طراحی شده که هرگز به یکدیگر برخورد نمی کنند و در ایجاد شب و روز خللی وارد نمی شود. «لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ»
    5-بر خلاف نظریه ثابت بودن خورشید،قرآن خورشید را دارای حرکت می داند،آن هم حرکت جهت دار. «تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها»
    6- در نظم حاکم بر هستی احدی نمی تواند اخلال کند. تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ ...
    7- تشبیهات قرآن کهنه شدنی نیست.حرکت ماه به حرکت خوشه خرما تشبیه شده است. «عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ»
    8-همه ی کرات در مدار خود در حرکتند. «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ»
    9- حرکت کرات در مدار خود با سرعت است.( «یَسْبَحُونَ» یعنی شنای سریع)
    وَ آیَهٌ لَهُمْ أَنّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ«41» وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ«42»
    و نشانه ای(دیگر)برای آنان،آن است که ما فرزندانشان را در کشتی های پر از بار سوار کردیم.و برای آنان مرکب های دیگری مانند همان،(از قبیل اسب و شتر...)آفریدیم.
    وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ یُنْقَذُونَ«43»
    و اگر بخواهیم آنان را غرق می کنیم،به گونه ای که نه فریادرسی برایشان باشد و نه(از دریا)نجات داده شوند.
    إِلاّ رَحْمَهً مِنّا وَ مَتاعاً إِلی حِینٍ«44»
    مگر آنکه بار دیگر رحمت ما شامل حالشان شود و تا مدّتی(دیگر از زندگی)بر خوردار باشند.
    نکته ها:
    بهره گیری از کشتی ها و حیوانات،بارها در قرآن به عنوان نعمت های الهی مطرح شده است،ولی در این آیه به عنوان وسیله ای برای حمل فرزندان آمده تا انسان با عقل و عاطفه نعمت الهی را درک کند. «حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ»
    همین امروز نیز اگر کشتی های نفت کش و حمل گندم و مواد غذایی در اقیانوس ها به حرکت در نیایند،زندگی بشر فلج می شود.علاوه برآنکه حمل و نقل از طریق دریا، ارزان ترین راه برای انتقال کالاهای حجیم وسنگین است.
    پیام ها:
    1- این خداوند است که آب را به گونه ای قرار داده که انسان می تواند با ساخت کشتی بر روی آن حرکت کند و این از نشانه های قدرت الهی است. وَ آیَهٌ ...
    أَنّا حَمَلْنا ذُرِّیَّتَهُمْ فِی الْفُلْکِ»
    2- مَرکب و وسیله نقلیه که از ضروریّات زندگی بشر است،یک نعمت ویژه و نشانه ای از لطف و تدبیر الهی است. «خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما یَرْکَبُونَ»
    3- دست خدا در قهر و غضب باز است.به خود مغرور نشویم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ»
    4- اگر قهر خدا سرازیر شود احدی فریادرس نیست.پس نباید احساس امنیّت صد در صد داشته باشیم. «إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِیخَ لَهُمْ»
    5-هرگز نجات خود را در سایه ی عوامل مادّی نپنداریم. «رَحْمَهً مِنّا»
    6- هر کس اجلی دارد و زندگی ما محدود است. «مَتاعاً إِلی حِینٍ»
    وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَ ما خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ«45»
    و هرگاه به آنان گفته شود از(مجازات دنیا)که پیش روی شماست و از (مجازات آخرت)که به دنبال شماست پروا کنید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید(اعراض می کنند).
    وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلاّ کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ«46»
    و هیچ نشانه ای از نشانه های پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر آن که از آنها روی گردانند.
    نکته ها:
    در آیات قبل به نعمت های الهی اشاره شد که اگر دقّت کنند همه آنها نشانه ای از قدرت و حکمت و لطف اوست.در این آیات می فرماید:لجاجت آنان به قدری است که نه از نشانه ها درس می گیرند و نه به موعظه ها گوش می دهند که به آنها گفته می شود:از انجام کارهایی که عقوبت دنیا و عذاب آخرت را به دنبال دارد بپرهیزید،تا خداوند گذشته شما را ببخشد و شما را مورد لطف خود قرار دهد.
    پیام ها:
    1- با امر به معروف حجت را بر افراد تمام کنید. «قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا»
    2- تقوا،رمز دریافت رحمت الهی است. اِتَّقُوا ... لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
    3- برای اتمام حجّت،انواع استدلال ها را مطرح کنید. «آیَهٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ»
    4- نشانه های خدا بسیار است،امّا پذیرش مردم اندک است. آیاتِ رَبِّهِمْ ... عَنْها مُعْرِضُونَ
    وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ«47»
    و هرگاه به آنان گفته شود:از آن چه خداوند روزی شما کرده بخشش کنید،کسانی که کفر ورزیدند به کسانی که ایمان آورده اند می گویند:آیا به کسانی غذا دهیم که اگر خداوند می خواست خودش به آنها غذا می داد؟ شما در گمراهی آشکاری هستید.
    نکته ها:
    افرادی که بینش صحیح ندارند یا می خواهند از زیر بار مسئولیّت شانه خالی کنند،تمام انحرافات و عملکرد زشت خود را به گردن دیگران می اندازند:
    1.گاهی می گویند:مقصّر خداست،اگر او نمی خواست ما مشرک نبودیم: «لَوْ شاءَ اللّهُ ما أَشْرَکْنا» [21]، «لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» [22]
    2.گاهی می گویند:مقصّر جامعه است،اگر این بزرگان نبودند،ما مؤمن بودیم. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ» [23]
    3.گاهی می گویند:مقصّر نیاکان ما هستند. «إِنّا وَجَدْنا آباءَنا» [24]
    در این آیه نیز می گویند:اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزی می داد.غافل از آن که خداوند مسئولیّت سیر کردن فقرا را به دوش اغنیا گذاشته است.
    سؤال: چرا خداوند خود فقرا را رزق نمی دهد و به مردم دستور انفاق می دهد؟!
    پاسخ: رشد انسان،در سایه ی گذشت و ایثار و سخاوت و نوع دوستی و دلسوزی و صرفه جویی و الفت و تعاون و محبّت و تفقّد است.اگر همه ی مردم از امکانات یکسان برخوردار باشند، نه زمینه ای برای بروز این کمالات باقی می ماند و نه بستری برای صبر و زهد و قناعت محرومان.
    پیام ها:
    1- توجّه به این که«آن چه داریم رزق الهی است نه ملک ما»بخشش را آسان می کند. «أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ»
    2- کفر،سبب خود داری از انفاق است. قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ
    3- کافر،رازق بودن خدا را مسخره می کند. «لَوْ یَشاءُ اللّهُ أَطْعَمَهُ»
    4- انفاق،نشانه ایمان است.(زیرا ترک انفاق از ویژگی های کفّار شمرده شده است). قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ ...
    5-کار انسان به جائی می رسد که کفر و بخل را راه درست و ایمان و انفاق را انحراف می شمرد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ»
    وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«48»
    (کفّار)می گویند:اگر راست می گوئید،این وعده(قیامت)چه وقت فرا می رسد؟
    ما یَنْظُرُونَ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ«49»
    آنان جز یک صیحه(مرگبار)را انتظار نمی کشند که آنان را فرا خواهد گرفت،در حالی که به مخاصمه و جدال سرگرمند.
    فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ«50»
    پس در آن حال،نه توان وصیّتی دارند و نه می توانند به سوی خانواده هایشان باز گردند.
    پیام ها:
    1- کفّار،دلیلی بر انکار قیامت ندارند و تنها با طرح این سؤال که قیامت چه زمانی است،آن را به استهزا می گیرند. «مَتی هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
    2- معیّن نبودن زمان امری،دلیل بر واقع نشدن آن نیست. «مَتی هذَا الْوَعْدُ»
    3- قیامت،وعده الهی است. «هذَا الْوَعْدُ»
    4- کفّار،انبیا و مؤمنان را دروغگو می پندارند. «إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ»
    5-قیامت خبر نمی کند،این همه غفلت و استهزا چرا؟ «صَیْحَهً واحِدَهً»
    6- قیامت که بیاید،نه زبان تاب سخن دارد و نه پا توان فرار. فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَهً وَ لا ... یَرْجِعُونَ
    7- برپایی قیامت پس از یک صیحه مرگبار است. «صَیْحَهً واحِدَهً»
    8-پایان دنیا و آغاز قیامت در حالی خواهد بود که مردم سرگرم جدال و کشمکش روزانه اند. «تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ یَخِصِّمُونَ»
    9- وابستگی ها و دل بستگی ها در دنیا،کارساز است.با قیام قیامت،همه بندها گسسته می شود. «وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ»
    وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ«51»
    و در صور دمیده شود،پس ناگاه آنان از گورها(برخاسته،)شتابان به سوی پروردگارشان می آیند.
    قالُوا یا وَیْلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ«52»
    گویند:وای بر ما،چه کسی ما را از خوابگاهمان برانگیخت؟ این همان است که خدای رحمان وعده داد و پیامبران راست گفتند.
    إِنْ کانَتْ إِلاّ صَیْحَهً واحِدَهً فَإِذا هُمْ جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ«53»
    (آری،)جز یک بانگ نبود که ناگهان همگی نزد ما احضار شدند.
    نکته ها:
    در قرآن،دو بار دمیدن در صور مطرح شده است؛یکی برای انقراض دنیا و دیگری برای برپایی قیامت.
    مراد از نفخ صور در این آیه،دمیده شدن در صور برای بار دوم و زنده شدن مردگان است.
    «اجداث»جمع«جدث»به معنای قبر است. «یَنْسِلُونَ» از«نسلان»به معنای رفتن با سرعت و کلمه«مرقد»اسم مکان از«رقاد»به معنای محلّ استراحت و مراد از آن در اینجا قبر است.
    امام باقر علیه السلام می فرماید:جمله «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» ،کلام فرشتگان به اهل قیامت است.[25]
    پیام ها:
    1- آغاز قیامت با صوتی است که از دمیده شدن در صور شنیده می شود. «نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ»
    2- معاد جسمانی است و بدن ها از همین قبرها خارج می شوند. مِنَ الْأَجْداثِ ...
    یَنْسِلُونَ ... بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا
    3- زنده شدن انسان ها در قیامت بسیار سریع و با آسانی خواهد بود. نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ ...
    4- حرکت شتابان،نشانه ی اضطراب و هیجان مردم در قیامت است. «یَنْسِلُونَ»
    5-قیامت،روز حسرت کفّار است. «یا وَیْلَنا»
    6- قیامت،صحنه ی بیداری و اقرار و اعتراف است. «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ»
    7- برپایی قیامت و حسابرسی،لازمه رحمان بودن خداست. «هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ»
    8- در قیامت همه مردم در یک جا حاضر می شوند. «جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ»
    9- حضور در قیامت با اختیار نیست. «مُحْضَرُونَ»
    فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إِلاّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«54»
    پس در چنین روزی بر هیچ کس ستمی نمی شود،و جز آن چه عمل کردید جزایی داده نمی شوید.
    نکته ها:
    این آیه بیانگر تجسّم عمل در قیامت است،زیرا می فرماید:جزای شما چیزی نیست جز عمل خود شما. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» امّا اگر می فرمود:«بما کنتم تعملون»بدین معنا بود که به خاطر اعمالی که انجام داده اید،کیفر یا پاداش داده می شوید.
    پیام ها:
    1- خداوند عادل است و قیامت روز ظهور و جلوه ی عدل الهی است. «فَالْیَوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ» (سخت ترین عذاب ها نیز عادلانه است). «لا تُظْلَمُ نَفْسٌ»
    2- کیفر و پاداش در قیامت،بر اساس عملکرد ما در دنیاست. «ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
    إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّهِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ«55»
    بی شک اهل بهشت در آن روز به خوشی مشغولند.
    هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ«56»
    آنان و همسرانشان در زیر سایه ها بر تخت های زینتی تکیه می زنند.
    لَهُمْ فِیها فاکِهَهٌ وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ«57» سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ«58»
    در آن جا(هر گونه)میوه برای آنان مهیّا است و هر آن چه بخواهند برایشان موجود است.سلام،سخن پروردگار مهربان به آنان است.
    نکته ها:
    «شُغُلٍ» به معنای امری است که انسان را به خود مشغول کند. «فاکِهُونَ» از«فکاهه»به معنای سخن مسرّت آمیز است.
    «ارائک»جمع«اریکه»به معنای تخت مزیّن در حجله عروس است.
    در بهشت از هر سو سلام است؛
    خداوند به آنان سلام می کند: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
    فرشتگان سلام می کنند: «وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ» [26]
    اهل بهشت نیز به یکدیگر سلام می کنند. «تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ»[27]
    پیام ها:
    1- در بهشت،بیکار نیست. «فِی شُغُلٍ» ( «شُغُلٍ» که با تنوین و به اصطلاح نکره آمده به معنای مشغله ای است که کنه و عمق آن ناشناخته و وصف ناپذیر است.)
    2- در بهشت،غم و اندوه نیست. «فاکِهُونَ»
    3- در بهشت،زندگی بدون مرگ،سلامتی بی مرض،جوانی بی پیری،عزّت بی ذلّت،نعمت بی محنت،بقا بی فنا،خشنودی بی خشم و انس بی وحشت است. «فِی شُغُلٍ فاکِهُونَ»
    4- در بهشت،تنهایی نیست. «هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ»
    5-مسکن بهشتی آرامش بخش است. «فِی ظِلالٍ عَلَی الْأَرائِکِ»
    6- نشستن بر تخت و صندلی،به نشستن روی زمین برتری دارد. «عَلَی الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ»
    7- در بهشت بهترین تغذیه است. «لَهُمْ فِیها فاکِهَهٌ» (فاکهه به صورت نکره آمده تا علامت آن باشد که با میوه های آن چنانی پذیرایی می شوند).
    8-در بهشت محدودیّت نیست. «وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ» ( «یَدَّعُونَ» به معنای آن است که هر چه می خواهی بخواه و تمنّا کن.)
    9- معاد جسمانی است.(کلمات میوه و همسر و تخت نشانه ی آن است که در قیامت با همین جسم زندگی خواهیم کرد).
    10- در بهشت رضا و سلامی با عظمت از خدا دریافت می شود. سَلامٌ قَوْلاً ...
    11- دریافت سلام الهی،آرزو و خواسته بهشتیان است. وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ سَلامٌ ...
    وَ امْتازُوا الْیَوْمَ أَیُّهَا الْمُجْرِمُونَ«59»
    و(گفته می شود)ای گناهکاران و مجرمین! امروز(از نیکوکاران)جدا شوید.
    أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ«60» وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ«61»
    ای فرزندان آدم! مگر با شما پیمان نبستم که شیطان را اطاعت نکنید که همانا او برای شما دشمنی آشکار است.و تنها مرا بپرستید،که راه مستقیم همین است.
    وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ«62»
    امّا شیطان گروه زیادی از شما را گمراه کرد،پس چرا تعقّل نمی کردید؟
    نکته ها:
    جدایی گناهکاران از نیکوکاران طبق قانون عدل الهی است،که فرمود:مؤمن و کافر یکسان نیستند: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»[28]شاید هم مراد از جدا شدن، جدایی مجرمین از یکدیگر و تنها شدن و به درد فراق گرفتار شدن باشد،همچون زندان انفرادی در دنیا که مجرمان را از یکدیگر جدا می کند.
    «جِبِلاًّ کَثِیراً» به جمعیّت زیادی گفته می شود که همچون کوه عظمت داشته باشد[29]
    مراد از عبادت شیطان،اطاعت شیطان است،چنانکه در حدیث می خوانیم:«من اطاع رجلا فی معصیه فقد عبده» [30]هر کس در گناه از کسی اطاعت کند،بندگی او را کرده است.
    پیام ها:
    1- قیامت روز فیصله و جدایی است. «وَ امْتازُوا الْیَوْمَ»
    2- خداوند(از طریق انبیا،عقل و فطرت)از انسان پیمان گرفته است. «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ»
    3- شیطان پدر شما را فریب داد و شما فرزندان کسی هستید که اطاعت شیطان کرد. یا بَنِی آدَمَ ... لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ
    4- انسان،از دو حال خارج نیست،یا بنده خداست یا بنده شیطان. لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ ... اُعْبُدُونِی
    5-دشمن بودن شیطان آشکار است.(فکری که سنگ و چوب را به جای خدا برای انسان جلوه می دهد در انحراف آن هیچ گونه ابهامی نیست.) «عَدُوٌّ مُبِینٌ»
    6- راه مستقیم که هر شبانه روز در نماز از خدا می خواهیم،همان اطاعت از او و عبادت اوست. «اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»
    7- از سرنوشت فریب خوردگان عبرت بگیرید. أَضَلَّ ... جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ
    8-اندیشه در سرنوشت تلخ قربانیان فریب شیطان،راه نجات از وسوسه ها و دام های اوست. «أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»
    هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ«63»
    این همان جهنّمی است که به شما وعده داده می شد.
    اِصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ«64»
    امروز وارد آن شوید و به خاطر کفری که داشتید،به آتش آن بسوزید.
    نکته ها:
    «اصْلَوْهَا» از«صلی»به معنای آتش افروختن و در آتش وارد گشتن وملازم آن بودن است.
    پیام ها:
    1- خداوند بارها وعده جهنّم داد،ولی کافران باور نکردند. «تُوعَدُونَ - تَکْفُرُونَ»
    2- خداوند بر دوزخیان اتمام حجت نموده و پیوسته خطر دوزخ را به آنان ابلاغ کرده است. «کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»
    3- ورود کفّار به دوزخ با تحقیر همراه است.(فرمان «اصْلَوْهَا» برای تحقیر و اهانت است.)
    4- کفّار و دوزخیان هرگز از آتش جدا نخواهند شد. «اصْلَوْهَا الْیَوْمَ»
    اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ«65»
    امروز بر دهانشان مُهر می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به آن چه کسب کرده اند گواهی می دهند.
    نکته ها:
    ذکر نام دست و پا از باب نمونه است،زیرا در آیات دیگر می خوانیم که گوش و چشم و دل نیز مورد سؤال قرار می گیرند [31]و حتّی پوست گواهی می دهد.[32] به هر حال هر عضوی به آن چه عمل کرده گواهی می دهد.
    پیام ها:
    1- خداوند،سبب سوز و سبب ساز است.دهانی را که وسیله سخن گفتن است می بندد و دست و پا را وسیله ی سخن گفتن قرار می دهد. نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ ... أَرْجُلُهُمْ
    2- معاد،جسمانی است. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ»
    3- در قیامت اعضای بدن،تابع اراده انسان نیست. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
    4- قوی ترین گواه در دادگاه،اقرار و اعتراف عامل جرم است. «تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
    5-اعضای بدن دارای نوعی درک و شعورند که می توانند در قیامت شهادت دهند. «تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»
    وَ لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلی أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّراطَ فَأَنّی یُبْصِرُونَ«66»
    و اگر بخواهیم فروغ دیدگانشان را محو می کنیم،پس آنگاه که در راه سبقت می گیرند،چگونه خواهند دید؟
    وَ لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ عَلی مَکانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِیًّا وَ لا یَرْجِعُونَ«67»
    و اگر بخواهیم آنان را در جای خود مسخ می کنیم(و به مجسّمه هایی بی روح مبدّل می سازیم،)به گونه ای که نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند.
    نکته ها:
    اگر این دو را ادامه آیات قبل در مورد عذاب کفّار در قیامت بدانیم،بیانگر ناتوانی کفّار در جستجوی راه بهشت و حیرت و سرگردانی آنها در صحرای محشر است.امّا اکثر مفسّران این دو را مربوط به کیفر دنیوی کفّار دانسته و آن را نوعی تهدید در از دست دادن قوّه بینایی و یافتن راه خانه و کسب و کار دانسته اند. [33]
    پیام ها:
    1- فکر نکنید آن چه دارید باید داشته باشید یا جاودانه خواهید داشت،از قهر و غضب الهی و تغییر نعمت ها غافل نباشید. «لَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا»
    2- علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.قبل از نزول عذاب باید از لجاجت دست برداشت. لَوْ نَشاءُ ... لَوْ نَشاءُ ...
    3- هر مکانی می تواند ظرف قهر خدا باشد. «عَلی مَکانَتِهِمْ»
    4- قهر خدا که آمد احدی توان تحمّل ندارد. فَمَا اسْتَطاعُوا ...
    5-سنّت خداوند،آزاد گذاشتن انسان ها است تا از راه دیدن و شنیدن حقایق ایمان بیاورند،نه آنکه از طریق قهر و اجبار و فشار ایمان آورند. «لَوْ نَشاءُ لَمَسَخْناهُمْ» (حرف «لَوْ» نشانه آن است که سنّت خداوند،مسخ و زمین گیر کردن مردم نیست.)
    وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ«68»
    و هر که را طول عمر دهیم،او را در آفرینش واژگونه می کنیم.(حافظه اش به فراموشی سپرده می شود،قدرتش به ضعف می گراید و قامتش خم می گردد)آیا تعقّل نمی کنند؟
    نکته ها:
    در آیات قبل خداوند فرمود:اگر بخواهیم چشم را نابینا و قیافه ها را دگرگون می کنیم؛این آیه نمونه ای از این دگرگونی را در مورد سالمندان بیان می کند.
    «نُنَکِّسْهُ» از«تنکیس»به معنای واژگون کردن و مراد از آن بازگشت انسان به حالت کودکی است.علمش به جهل و فراموشی تبدیل می شود،قدرتش رو به ضعف می رود و سعه ی صدرش به زود رنجی می رسد،حسّاسیتش زیاد و اشکش روان می شود.
    پیام ها:
    1- عمر به دست خداست. «نُعَمِّرْهُ»
    2- سنّت خداوند بر آن است که پیری همراه با شکستگی باشد. «نُعَمِّرْهُ نُنَکِّسْهُ» گرچه آثار عمر طولانی به دست خداست.آن جا که خداوند اراده کند،افرادی مثل نوح و مهدی علیهما السلام عمر طولانی می کنند و شکسته هم نمی شوند.
    4- انسان هم باید به فکر از دست رفتن نعمت ها باشد. «لَطَمَسْنا ،مسخنا»و هم به فکر ضعیف شدن آنها. «نُنَکِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَ فَلا یَعْقِلُونَ»
    وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ«69»
    و ما به او(پیامبر)شعر نیاموختیم و سزاوار او نیز نیست،آن(چه به او آموختیم)جز مایه ی ذکر و قرآن روشن نیست.
    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    نکته ها:
    در آیات قبل ماجرای مردی بیان شد که به تنهایی به حمایت از پیامبران الهی قیام کرد و فریاد زد و در این راه شهید شد.این آیه در مقام بیان هلاکت کفّار سرسختی است که انبیا را تکذیب کردند و این مرد خدا را کشتند.
    «خامد»از«خمود»یعنی خاموش شدن شعله آتش و در اینجا مراد هلاکت و مردن است.
    پیام ها:
    1- فرشتگان مأموران قهر یا مهر الهی هستند و فرود آمدن یا نیامدن آنها به امر خداوند است. ما أَنْزَلْنا ... جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ
    2- قهر الهی ناگهانی است،غافل نباشیم. «صَیْحَهً واحِدَهً»
    3- گاهی بخاطر ریختن خون یک مؤمن بی گناه و یک مجاهد و مبلّغ دینی،مردم یک منطقه نابود می شوند. «هُمْ خامِدُونَ»
    4- ابر قدرت هایی که دیروز می گفتند: «لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنّا عَذابٌ أَلِیمٌ» امروز با یک صیحه نابود شدند. «هُمْ خامِدُونَ»
    یا حَسْرَهً عَلَی الْعِبادِ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«30»
    ای دریغ بر بندگان! که هیچ پیامبری بر آنان نیامد مگر آن که او را به استهزا گرفتند.
    پیام ها:
    1- انسانی که با موضع گیری حقّ،می تواند فریادگر حقّ باشد و با پیروی از انبیا سعادتمند شود، «جَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ» چگونه با لجاجت خود را مورد قهر قرار می دهد؟ یا حَسْرَهً ...
    2- لجاجت،کور کردن زمینه های رشد و قرب و مقدّمه ی حسرت هاست. «یا حَسْرَهً»
    3- آگاهی از حوادث تلخ تاریخ،انسان را بیمه می کند. یا حَسْرَهً ... ما یَأْتِیهِمْ
    4- استهزای انبیا،شیوه دائمی کفّار در طول تاریخ بوده است. «کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
    5-تمام انبیا مورد استهزا قرار گرفتند. «مِنْ رَسُولٍ» (پس مبلّغان دینی در انتظار زخم زبان دیگران باشند.)
    أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ«31»
    آیا ندیدند چه بسیار نسل هایی را که قبل از آنان هلاک کردیم و آنان به سوی این کفّار بر نمی گردند؟
    وَ إِنْ کُلٌّ لَمّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ«32»
    و نیستند آنان مگر این که همگان نزد ما حاضر می شوند.
    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    306 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نکته ها:
    کلمه ی«قرن»به گفته تفسیر نمونه،هم به زمان طولانی گفته می شود و هم به مردمی که در یک زمان زندگی می کنند.
    پیام ها:
    1- کسانی که در تاریخ تحقیق نکنند و از سرنوشت گذشتگان عبرت نگیرند، مورد انتقاد قرار می گیرند. «أَ لَمْ یَرَوْا»
    2- سنّت های الهی در تاریخ ثابت است و سرنوشت ها به یکدیگر شباهت دارد و دیدن یک صحنه می تواند الگوی صحنه های دیگر باشد. أَ لَمْ یَرَوْا ...
    3- نقل تاریخ،سبب تهدید مجرمان و تسلّی پویندگان راه حقّ است. «أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنا»
    4- نتیجه ی استهزای انبیا هلاکت است. کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ... أَهْلَکْنا
    5-بعد از قهر الهی راهی برای برگشت و جبران نیست،فرصت ها را از دست ندهیم. «أَنَّهُمْ إِلَیْهِمْ لا یَرْجِعُونَ»
    6- هلاکت کفّار پایان کارشان نیست،بلکه آغاز عذاب آنهاست. «لَدَیْنا مُحْضَرُونَ»
    7- تمام مردم در قیامت یکجا حاضر می شوند. کُلٌّ ... جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ
    وَ آیَهٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَهُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ«33»
    و زمین مرده که ما آن را زنده کردیم و دانه ای از آن خارج ساختیم که از آن می خورند،برای آنان نشانه ای است(بر امکان معاد).

    امضاء


صفحه 2 از 8 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi