سید یحیی کیست؟
سید یحیی در تاریخ ۱۹ دی ۱۲۴۱ از سید هادی معروف به حاج میرزا سید هادی و خاتمه بیگم در دولت آباد اصفهان متولد شد. پدرش از روحانیون سرشناس دولت آباد در عصر ناصری و مظفری بود که اصالت شوشتری داشت. او چهار برادر و یک خواهر به نام صدیقه داشت.
او در توصیف خود آورده است: پدرم از روحانیان و از دانشمندان بزرگ معروف ایران و از نوادگان سید نورالله حسینی مرعشی شوشتری معروف به قاضی نورالله شوشتری ملقب به شهید ثالث از علمای شیعه عهد صفوی بود. … جد اعلای من میرعبدالکریم از شوشتر به اصفهان آمد و در دولتآبادِ بُرخوار که به دو فرسنگ مسافت در شمال شهر اصفهان واقع است، اقامت گزید و کتاب «غینة العابدین» را در اخبار و آثار دیانت اسلامی امامی مشتمل بر ۱۲ جلد تالیف کرد. ...
پدرم در ابتدا برای تحصیل در شهر اصفهان اقامت داشت، گاهی به دولت آباد رفت و آمد داشت. پس از آنکه از تحصیلات معمول آن عهد فراغت یافت، با سلسله میرمحمد صادق واعظ که در محله بیدآباد اصفهان ساکن بودند، وصلت نمود و مادرم از طرف پدر، از آن سلسله و از طرف مادر، نوه ملا علی بن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی فیلسوف و عالم اسلامی قرون ۱۲ و ۱۳ هجری قمری است که در عصر خود، اول حکیمِ متشرع بود.
من تا سال ۱۲۷۱ شمسی که ۳۰ سال قمری از عمرم گذشت و شروع به نگارش کتابی در شرح حال خودم کردم، پدرم پنج پسر و یک دختر داشت ،البته پسر ششمی هم داشت که در ۶ سالگی وفات کرد. من پسر دوم هستم که در ۱۹ دی ۱۲۴۱ شمسی مصادف با روز جمعه ۱۸ رجب سال ۱۲۹۷ قمری در دولت آباد متولد شدم. از پنج سالگی مرا به تحصیل خط و سواد واداشتند. به این ترتیب که تا مدتی نزد زنهایی که عبارت ساده میتوانستند بخوانند و قرآن را از روی عقیده مذهبی به زحمت فرا میگرفتند و اغلب از نوشتن محروم بودند، عمرم را صرف کردم بیآنکه بدانم از آنها چه آموختهام. از این قبیل زنها در شهرها بیشتر و در دهات کمتر یافت میشد. شغلشان پرستاری کودکان در خانه خودشان و یا در خانههای محترمین بود. ... به هر صورت این مدت را نمیتوانم جزو دوره تحصیلم شمارش کنم، تا هفت ساله میشوم، پدرم، من و برادر بزرگم را که آن وقت ۹ ساله بود جداً به تحصیل وا داشت. ...
سید هادی علاوه بر به تن داشتن لباس روحانیت و ارتباطات وسیع با رجال سرشناس دربار عصر ناصری و مظفری، به شغل ملاکی اشتغال داشت و املاک متعددی در دولت آباد، اصفهان و تهران داشت.
سیدیحیی در ۱۱ سالگی به همراه خانواده چندین سفر به عتبات عالیات، مشهد و تهران کرد و در سال ۱۲۶۰ به اصفهان برگشت و در همین شهر با میرزای کرمانی و شیخ احمد روحی آشنا شد.
او تا سال ۱۲۷۶ چند سفر دیگر به نجف، اصفهان و تهران انجام داد. به عراق رفت و پای درس میرزا سید محمدحسن حسینی شیرازی معروف به میرزای بزرگ و صاحب فتوای تحریم تنباکو و آیت الله محمدتقی فرزند محبعلی شیرازی مشهور به میرزای کوچیک، رهبر ضداستعماری انقلاب عراق و صاحب فتوای جهادیه و وجوب مبارزه با انگلستان شرکت کرد و پس از برگشت به ایران به اصفهان و تهران رفت و در محضر درس میرزا سید ابوالحسن زوارهای اصفهانی معروف به میرزای جلوه به تحصیل پرداخت.
سیدیحیی جوان در ۳۵ سالگی به استانبول رفت و با میرزا حسن خان دانش اصفهانی و حاجی زینالعابدین مراغهای از آزادیخواهان عصر مشروطه آشنا شد و در همین شهر با همکاری علی اکبر دهخدا، روزنامه سروش را تاسیس کرد. او ۱۱ سال بعد در سال ۱۲۸۷ به تهران آمد و نماینده دوم و پنجم شورای ملی شد و چندین سفر به کشورهای اروپایی رفت.
پس از انقضای دوره پنجم، دولتآبادی با خانواده عازم اروپا شد و در آنجا به تألیف کتابهای ادبی و اجتماعی پرداخت. او اوایل تیر ۱۳۱۷ بار دیگر به تهران برگشت و در باغ قلهک، ملک موروثی پدرش ساکن شد.
از مهم ترین اقدامات او تلاش برای تاسیس مدارس جدید، مدیریت، نوشتن و نشر کتابهای درسی ابتدایی بود. سیدیحیی از این طریق خدمات زیادی به بخش آموزش و پرورش کشورمان کرد.
خود در تشریح چرایی تاسیس مدارس جدید نوشت: «در این حال مصمم میگردم مکتبی مخصوص ذریه طیبه رسالت پناهی تاسیس نموده اطفال فقیر سادات را که در معابر و مجالس به وضعهای ناپسند دست تکدی به نزد خودی و بیگانه دراز کرده از هیچگونه بی احترامی دیدن و نمودن، دریغ نمی دارند در آنجا جمع نموده نگهداری و تربیت نماید.»